بخش سوم: شیوه‎های برخورد با مظاهر فساد در جامعه

 

 بخش سوم

 

شیوه‎های برخورد با

مظاهر فساد

در جامعه

 

 

 

مروری بر مباحث گذشته

در خلال مباحث پیشین و در ضمن تعریف كلماتی هم‎چون اصلاح، افساد، صلاح و فساد از دیدگاه قرآن كریم، این نتیجه به دست آمد كه یكی از اهداف و شعارهای اساسی تمام انبیا الهی(سلام الله علیهم اجمعین)، اصلاح جامعه و مبارزه با فساد و افساد بوده است. دشمنان انبیا نیز عموماً كسانی بوده‎اند كه از اهل فساد شمرده می‎شدند.

هم‌چنین در ضمن این مباحث، به این مطلب نیز اشاره گردید كه علی‎رغم این‌كه مفهوم «صلاح» و «فساد» همانند مفهوم «خوب» و «بد»، بسیار روشن به نظر می‎رسد، لیكن ارائه تعریفی كه مصادیق آن را به طور دقیق مشخص كند و جای ابهامی باقی نگذارد، كاری بس دشوار است. در این راستا، تعریفی ارائه گردید كه مورد تأیید ماست و می‎توان آن را به عنوان اساس این بحث قرار داد. براساس این تعریف، هر آن‌چه كه در نایل آمدن به اهداف عالی انسانی، به جامعه كمك نماید، صلاح و مصلحت است و در مقابل، هر چه كه موجب بازماندن جامعه از رسیدن به اهداف عالی انسانی باشد، فساد و مفسده شمرده می‎شود. به عبارت دیگر، مفسدین همواره تلاش می‎كنند تا در جامعه شرایطی حاكم شود كه در نهایت، مردم از رسیدن به كمال مطلوب خود باز مانند و در مقابل،

مصلحان كسانی هستند كه سعی می‎كنند تا مفاسد و نقایص را برطرف كرده و هر چه بیشتر زمینه را برای رشد و سعادت مردم فراهم سازند.

پس از آن، چنین بیان گردید كه از دیدگاه اسلامی و بر اساس آن‌چه كه از قرآن كریم و بیانات ائمه اطهار(سلام الله علیهم اجمعین) استفاده می‎شود، مهم‌ترین محور مفاسد در جامعه، در دو سطح قرار می‎گیرد، زیرا اهداف جامعه در دو سطح متوسط یا میانی و عالی یا نهایی طبقه‎بندی می‎شود. اهداف متوسط همواره زمینه را برای تحقق هدف نهایی فراهم می‎سازند. برای رسیدن هر جامعه‎ای به هدف نهایی خود، باید حداقل در چهار محور مهم، امنیت بر جامعه حاكم باشد و نیازهای آن جامعه در این چهار محور تأمین شود. در مرحله اول، سلامت جان افراد مطرح است. در جامعه باید شرایط به‎گونه‎ای فراهم شود كه امنیت جانی وجود داشته و افراد بتوانند با سلامت و عافیت به زندگی خود ادامه دهند. هر چه موجب حفظ حیات انسان‌ها توأم با عافیت شود، مصلحت و در مقابل، هر چه كه جان مردم و سلامت آن‌ها را به خطر اندازد، فساد شمرده خواهد شد. محور دوم، امنیت اموال افراد است. از آن‌جا كه افراد برای تأمین زندگی خود به اموالی نیاز دارند، لذا كسانی كه با زحمت و تلاش مشروع در پی كسب مال حلال هستند، باید با خاطری آسوده به حق خود و منفعتی كه لازمه آن تلاش است، نایل شوند و بر اموال آن‌ها تعدّی و تجاوز نشود. محور سوم، مربوط به امنیت ناموس انسان‌هاست. انسان به حسب فطرت خدادادی و هم‌چنین بر اساس فرهنگ الهی و اسلامی، آرامش زندگی خود را مرهون زندگی خانوادگی سالم می‎داند. در صورت به خطر افتادن این آرامش، محبت، مهربانی و صمیمیت در نتیجه روابط نامعقول و ناصحیح جنسی در یك جامعه، آن جامعه به سعادت نخواهد رسید. در مرحله آخر نیز، مسأله امنیت آبرو و حیثیت افراد مطرح است و آن چه به حیثیت و آبروی

انسان‌ها لطمه زده، آن‌ها را از چشم مردم بیندازد، نوعی فساد است و باید از آن اجتناب شود.

تمام این موارد، اهداف مقدّماتی بوده و از مصالحی شمرده می‎شوند كه مقدمه برایِ هدف و مصلحتِ عالیتری است و آن هدف عالی كه تنها در مكتب انبیا(سلام الله اجمعین) مطرح است، ارتباط انسان با خدا می‎باشد. تأمین تمام نیازهای طبیعی انسان، مقدمه‎ای برای برقراری ارتباط حقیقی با خدا و تقویت آن است. حتی اگر در صورت تأمین تمام آن اهداف و مصلحت‌های مقدماتی، این هدف عالی به خطر افتد، هم‎چنان هدف نهایی تحقق پیدا نكرده است.

 

ارتباط با خدا، منشأ انسانیتِ انسان

از دیدگاه قرآن، كسانی كه به سمت عملی ساختن محورهای كمال كه والاترین آن‌ها، معرفت به خداوند است، گام بردارند، «مصلح» شمرده می‎شوند و در صورتی كه در یكی از این محورها اختلالی ایجاد كرده و در صدد تضعیف ارتباط افراد با خدا برآیند، در زمره «مفسدین» به شمار خواهند رفت. به عبارت دیگر، بزرگ‎ترین فساد در جامعه، فسادی است كه باعث سقوط انسان از مرحله انسانیت ‎شود و او را در زمره حیوانات، و گاهی پست‎تر از حیوانات قرار ‎دهد. قرآن كریم نیز كفّار را بدتر از حیوانات دانسته و در تعبیر شگفت‎آوری فرموده است: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِینَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُون؛(1)بی‏تردید بدترین جنبندگان پیش خدا كسانی هستند كه كفر ورزیده و ایمان نمی‏آورند. خداوند متعال در این آیه شریفه، كفار را نه به عنوان بدترین حیوانات، بلكه به عنوان بدترین


1. انفال (8)، 55.

جنبندگان معرفی نموده است. براساس این تعبیر، بدترین جنبندگان، كسانی هستند كه از سر عناد كفر ورزیده و به خدا ایمان نمی‎آورند. منطق قرآن بدین گونه است كه انسان را زمانی شرافتمند و دارای كرامت انسانی می‎داند كه با خدا ارتباط برقرار نموده و طالب حق و حقیقت باشد؛ اما كسی را كه از سر عناد با حق و حقیقت مخالفت ورزد، از هر حیوانی پست‎تر می‎شمارد.

 

بنابراین، در صورتی كه كسانی تلاش نمایند تا ایمان افراد جامعه ضعیف گردد و معرفت آنان نسبت به حق و حقیقت كاهش یابد، مرتكب شدیدترین فسادها گردیده‎اند. بیان عالمانه مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) مبنی بر هدف قرار گرفتن ایمان جوانان، نشان‎دهنده این است كه دشمنان اسلام قصد دارند تا از این طریق، فساد را در جامعه گسترش دهند. براساس دیدگاه قرآن كریم، مفسدان، بیشترین خیانت را به جامعه خود روا می‎دارند و بدین ترتیب تلاش می‎كنند تا افراد جامعه را از مرحله انسانیت خارج نمایند؛ به طوری كه نسل آینده از سلامت كافی برخوردار نبوده و درگیر انواع مختلفی از مفاسد باشد.

عواملی كه سبب به وجود آمدن فساد در جامعه می‎گردند، سلامت جامعه را به خطر انداخته، نسل انسان‌ها را به فساد خواهند كشاند: وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَاد؛(1) و هنگامی كه روی برمی‎گردانند [ و از نزد تو خارج می‎شوند] كوشش می‏كنند كه در زمین فساد نمایند و كشت و نسل را نابود سازند و خداوند تباهكاری را دوست ندارد. براساس این تعبیر كه یكی از تعابیر عجیب قرآن است، فسادهای جامعه نه تنها همان فرد


1. بقره (2)، 205.

فاسد، بلكه نسل انسان را با تباهی رو به رو می‎سازد. در این صورت، حتی كسانی كه پس از این، اعضای اصلی جامعه را تشكیل خواهند داد، به سمت فساد گرایش خواهند داشت. در واقع، فسادی كه یك جامعه را تهدید می‎كند، فسادی است كه نوجوانان و جوانان جامعه را نیز در بر می‎گیرد و آنان را به سمت نابودی سوق می‎دهد. جوامع كنونی، در بند رانت خواری، سوء استفاده‌های مالی، رشوه خواری، تبعیض و سایر امور گرفتار آمده‎اند و براساس بینش اسلامی، این‎گونه موارد، از مفاسد بزرگی شمرده می‎شوند كه باید برای مبارزه با آن‌ها تلاش نمود.   

 

شیوه‎های مبارزه، با فساد براساس آیات قرآن كریم

جامعه‎ای را نمی‎توان نشان داد كه از گزند فساد در امان مانده باشد و گرفتار هیچ نوع فسادی نباشد. البته امید می‎رود كه با ظهور منجی عالم بشریت، حضرت ولی عصر(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف)، جامعه‎ای به وجود آید كه در آن از فساد اجتماعی خبری نباشد، لیكن در همان جامعه آرمانی نیز احتمال وجود فسادهای فردی وجود دارد. لذا جا دارد تا به بیان شیوه‎هایی پرداخته شود كه اسلام برای پیش‎گیری از تحقق این فسادها و یا مبارزه با آن‌ها در صورت فراگیر شدن فساد اجتماعی، در نظر گرفته است. به عبارت دیگر، باید بر همگان روشن گردد كه اسلام برای دفع فساد، قبل از آن‌كه در جامعه ریشه دواند، چه راه‌هایی را در نظر گرفته است و برای رفع فسادی كه در جامعه ریشه دوانده، چه چاره‎ای اندیشیده است.

مهم‌ترین گامی كه خداوند در جهت مبارزه با فساد در جوامع مختلف برداشته است، ارسال انبیا الهی می‎باشد. عدم آگاهی افراد از مصادیق فساد، منشأ پیدایش اولین مراحل فساد در جامعه است. از این رو ارسال

انبیا الهی از سوی خداوند متعال، یكی از مراحل مهم مبارزه با فساد به شمار می‎رود. هرچند كه انسان برحسب فطرت اولیه خود به دنبال خیر و صلاح است، لیكن در برخی از موارد، افرادی تصور می‎نمایند كه برخی از اعمال به صلاح آنان است و حال آن‌كه در حقیقت، آن اعمال به صلاح آنان نیست و حتی ممكن است فساد را نیز به همراه داشته باشد. خداوند متعال برای جلوگیری از تحقق این مرحله از فساد در جامعه، انبیا را به سوی مردم فرستاد تا به بیان مصادیقی از فساد بپردازند كه شناخت آن‌ها به تبیین و تعریف انبیا نیاز دارد. بنابراین، در واقع، بعثت انبیا، خود نوعی اصلاح و مبارزه با فساد به شمار می‎رود.

پس از آن‌كه مصادیق صلاح و فساد، از طریق بیانات انبیا و دستورات و تعالیم آنان مشخص گردید، در مقام اجرای دستورات ایشان نیز ممكن است فسادهایی در جامعه تحقق پیدا كند؛ زیرا گاهی، افرادی آگاهانه و علی‎رغم اطلاع از فاسد بودن عملی، آن را مرتكب می‎شوند. در بیان علت ارتكاب چنین اعمالی از سوی این افراد می‎توان گفت كه انسان از غرایز و امیال گوناگونی برخوردار است كه در مقام عمل با یكدیگر در تزاحمند به‎گونه‎ای كه اگر كسی در یك لحظه بخواهد تمام خواسته‎هایش تحقق پیدا كند، امكان نخواهد داشت. به عنوان نمونه، انسان قادر نخواهد بود كه در عین حال كه مشغول نماز است، به غذا خوردن، كار كردن، درس خواندن و اموری از این قبیل بپردازد.

هنگام اوج گرفتن و طغیان برخی از خواسته‎های انسان، تزاحمی بین آن‌ها و بسیاری از خواسته‎های اساسی انسان به وجود آمده و مانعی بر سر راه تحقق خواسته‎های مشروع انسان ایجاد می‎شود. در عصر حاضر نیز می‎توان نمونه‎های فراوانی از این‎گونه موارد را در كشورهای غربی

مشاهده نمود. در این كشورها، به آسانی، می‎توان هرگونه جرم و جنایت را مشاهده نمود. تا آن‌جا كه تعداد زندانیان پیشرفته‎ترین كشور دنیا، آمریكا، 25% كل زندانیان دنیا را تشكیل می‎دهد. علی‎رغم آن‌كه جمعیت آن كشور حتی كم‌تر از یك سوم جمعیت كشورهایی هم‎چون چین یا هندوستان است، لیكن تعداد زندانیان آن، معادل یك چهارم كل زندانیان جهان است. تعداد افراد مبتلا به امراض بدون علاج، به خصوص بیماریهای عصبی، در این كشور از تمام دنیا بیشتر است و مصرف داروهای آرام بخش مورد نیاز برای افراد مبتلا به كسالت‌های عصبی در این كشور بیداد می‎كند و قابل مقایسه با كشورهای دیگر نیست.

علل بسیاری از فسادهای شایع در كشورهایی هم‎چون آمریكا مشخص است و در برخی از این كشورها مبارزه با این مفاسد در دستور كار مسئولان قرار گرفته است؛ لیكن حقیقت آن است كه در عمل، چندان توجهی به این حقایق نمی‎شود و روز به روز بر فساد در این جوامع افزوده می‎شود. ساده اندیشانی تصور نموده‎اند كه شایسته است، خدایی كه این عالم را برای صلاح و كمال آفریده است و هدف او از آفرینش انسان‌ها رسیدن به كمال است، جلوی این افراد را گرفته و مانع از وقوع فساد در این جوامع شود. اما باید به این افراد كه صلاح انسان را در این می‎دانند كه خود خداوند مانع تحقق فساد انسان‌ها در جوامع مختلف شود، یادآوری نمود كه كم‌ترین اشكال بر این ایده، آن است كه با حكمت آفرینش انسان سازگار نیست. اراده خداوند بر این امر تعلق گرفته است كه انسان با اختیار خود، و نه با جبر و زور، به كمال برسد.

تا قبل از آفرینش انسان این خلأ در جهان وجود داشت كه موجودی دارای اختیار در آن وجود نداشت كه بتواند به مقام جانشینی خداوند در

روی زمین دست یابد. از این رو، ضرورت، اقتضا می‎نمود كه موجودی پا به عرصه وجود گذارد كه دارای گرایشات و تمایلاتی به سوی گناه باشد، لیكن علی‎رغم وجود چنین جاذبه‎هایی، خود را حفظ كرده و مرتكب معصیت خداوند نشود. در صورتی كار انسان ارزشمند است كه این جاذبه‎ها در او وجود داشته باشد، والاّ اگر خداوند به‎گونه‎ای انسان را می‎آفرید كه هرگز نتواند مرتكب معصیت شود، در این صورت كار انسان از ارزش چندانی برخوردار نبود و انسان نمی‎توانست به كمال نهایی دست یابد.

 

گرچه قرآن كریم در آیاتی هم‎چون آیه شریفه فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِین؛(1)پس اگر [خدا] می‏خواست قطعا همه شما را هدایت می‏كرد، تأكید می‎كند كه خداوند متعال می‎تواند تمام انسان‌ها را به سمتی سوق دهد كه كار شایسته انجام داده، به او ایمان آورند، لیكن خداوند این كار را نخواهد كرد؛ چرا كه با هدف آفرینش و حكمت الهی سازگار نمی‎باشد و خداوند هرگز در صدد مجبور ساختن انسان‌ها به اطاعت از خود نیست. تا زمانی كه انسان، انسان است، باید زمینه انتخاب گناه هم برای او فراهم باشد، اما او نیز باید تلاش نماید تا از ارتكاب معاصی بپرهیزد.

حال كه باید دست انسان برای انجام گناه باز باشد و خداوند نیز تصمیم به مجبور ساختن انسان برای عدم ارتكاب معاصی ندارد، می‎بایست تدبیری اندیشیده شود تا جوامع، از كشیده شدن به سمت فساد مصون مانند. برای دست یافتن به این هدف، از همان روش‌های تشریعی استفاده شده است كه منافاتی نیز با اختیار انسان ندارد. خداوند متعال با وضع قوانین و دستوراتی تلاش نموده تا انسان را از مهلكه فساد نجات داده و او را به سمت اعمال شایسته سوق دهد. برخی از این دستورات و قوانین


1. انعام (6)، 149.

الهی كه از طریق انبیا به دست انسان‌ها رسیده و برای آنان تشریح شده است، در ذیل می‎آید:

 

الف. تشكیل حكومت حق

اولین اقدامی كه می‎تواند بیشترین تأثیر را در جلوگیری از فساد داشته باشد، تشكیل حكومت حق است. تمام افراد از هر مذهب و نژادی، بر این مسأله اتفاق نظر دارند كه در هر جامعه‎ای باید حكومتی وجود داشته باشد كه دارای قدرتی مافوق قدرت افراد باشد؛ در غیر این صورت، هرج و مرج حاكم می‎شود و انسان‌ها مانند گرگ به جان یكدیگر افتاده و فسادی برپا خواهند كرد كه قابل كنترل نخواهد بود. بنابراین در هر جامعه‎ای باید حكومت وجود داشته باشد، حتی اگر خود این حكومت هم از اهل فساد باشد. در این زمینه، حضرت علی(علیه السلام) تصریح می‎فرماید: إِنَّهُ لاَبُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیر بَرٍّ أَوْ فَاجِر؛(1) همانا مردم چاره‎ای جز داشتن امیری نیكوكار یا فاسد ندارند. براساس این فرمایش، جامعه نباید در هیچ زمانی بدون حاكم بماند. در صورتی كه حاكمی شایسته حكومت كند، مطلوب حاصل است، اما اگر چنین نبود، حتی وجود حاكم ظالم از نبودن حكومت بهتر است. خدمت انبیا به بشر این است كه تلاش می‎كنند تا حاكم جامعه، حاكمی صالح و حكومت نیز حكومتی برحق باشد.

از منّت‎های خداوند بر جوامع انسانی كه آمادگی پذیرش حكومت حق را پیدا كرده‎اند، این است كه كسی را كه صلاحیت حكومت داشته باشد، برای آنان مبعوث و یا معرفی نموده است. حكومت حضرت داوود(علی نبینا و آله و علیه السلام) در میان بنی اسرائیل، از نمونه‎های بارز عنایت خداوند به


1. حضرت علی(علیه السلام)؛ نهج البلاغه؛ ترجمه محمد دشتی؛) بی‎جا(: نشر مشرقین، 1379، ص92، خطبه 40.

انسان‌ها است. حضرت داود هم پیامبر و هم دارای حكومت بود. خداوند متعال، آن حضرت را این‎چنین مورد خطاب قرار داد: یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَه فِى الْأَرْضِ فَاحْكُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَاب؛(1) ای داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم؛ پس میان مردم به حق داوری كن و زنهار از هوس پیروی مكن كه تو را از راه خدا گمراه میكند. در حقیقت كسانی كه از راه خدا به در می‏روند به [سزای] آن‌كه روز حساب را فراموش كرده‏اند، عذابی سخت‏ خواهند داشت. در این آیه شریفه، آن حضرت، به طور رسمی، به عنوان خلیفه خدا در روی زمین و جهت حكومت بر مردم معرفی شده است و مردم نیز موظف به اطاعت از او شده‎اند. بعد از او نیز فرزندش، حضرت سلیمان به حكومت رسید.

قبل از به قدرت رسیدن حضرت داوود، پیامبری دیگر در میان بنی‌اسرائیل مبعوث گردید كه براساس برخی از روایات، نام او اشموئیل، كه در زبان عربی اسماعیل گفته شده است، می‎باشد.(2) از آن‌جا كه در آن زمان مردم آن دیار، تحت شكنجه و ظلم حاكمی مستبد قرار گرفته بودند، آن پیامبر بزرگوار مردم را به مبارزه با این حاكم ظالم دعوت كرد. آنان نیز آماده جنگ شده و از آن حضرت درخواست كردند تا سلطان یا امیری را برای ایشان معرفی كند تا در سایه اطاعت از او در این جنگ پیروز شده و حكومت حقّی را تشكیل دهند. آن پیامبر عظیم الشأن نیز در برابر اجابت درخواست آنان، از آنان قول گرفت كه حكومت كسی را كه از جانب خدا


1. ص (38)، 26.

2. العروسی الحویزی، الشیخ جمعه ؛ تفسیر نور الثقلین؛ چ4، قم: مؤسسه اسماعیلیان، 1373،ج1، ص245، روایت 972.

برای آنان معرفی می‎گردد، پذیرفته و از او اطاعت نمایند. اما به محض این‌كه، طالوت به عنوان ملك و حاكم از سوی خدا معرفی گردید، همان افراد به بحث و جدل با پیامبر خویش پرداختند و در حكومت طالوت تشكیك كردند و اظهار داشتند: أَنَّى یَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَه مِّنَ الْمَال؛(1)چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آن‌كه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشی داده نشده است!؟ آنان بر طالوت ایراد وارد ساختند كه وی شخص ثروت‎مندی نیست و لذا حق حكومت را نیز نخواهد داشت. در پاسخ به این ایراد گفته شد: إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَه فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِى مُلْكَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیم؛(2) در حقیقت خدا او را بر شما برتری داده و او را در دانش و [نیروی] بدنی بر شما برتری بخشیده است و خداوند پادشاهی خود را به هر كس كه بخواهد، می‏دهد و خدا گشایشگر داناست. بدین ترتیب به مردم آن دیار فهمانده شد كه آن‌چه لازمه چنین حكومتی است، توانایی فكری، علمی و بدنی است كه تمام این موارد در شخص طالوت جمع است و از این رو خداوند او را از میان بندگان خود برای حكومت بر بنی اسرائیل برگزیده است.

حاصل آن‌كه خداوند متعال برای افرادی كه در صدد احقاق حق خود و مبارزه با فساد بر می‎آیند، حاكمان شایسته را تعیین فرموده و حتی در مواقعی از آنان نام برده است. از سوی دیگر، این وظیفه بر گردن سایر افراد قرار داده شده است كه در صورت صدور احكام حكومتی از جانب


1. بقره (2)، 247.

2. بقره (2)، 247. 

انبیا الهی، به آن فرامین گردن نهند و از آن بزرگواران اطاعت نمایند. بدین جهت اطاعت از فرستادگان الهی در حكم اطاعت خداوند دانسته شده است: مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّه:(1)هر كس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت‏ خدا را فرمان برده است.

بنابراین، برقراری حكومت حقی كه احكام خدا را بشناسد، صادقانه برای اجرای این احكام تلاش نماید و در جهت رضایت خداوند گام بردارد، بهترین راه برای جلوگیری از مفاسد اجتماعی است. اما باید به این نكته توجه داشت كه هر حكومتی قائم به افراد محدودی است و در یك جامعه چند میلیونی، متصدی شدن میلیون‌ها نفر از افراد آن جامعه امكان پذیر نخواهد بود؛ بلكه تعداد محدودی از افراد جامعه در قالب دولت و كارمندان دولت، كه این قبیل وظایف را بر عهده دارند، قرار می‎گیرند. از آن‌جا كه اعضای دولت و كارمندان آن، از میان خود مردم انتخاب می‎شوند، در صورتی كه فساد در جامعه رواج داشته باشد، در اعضای دولت كه از بطن همین جامعه به پا خاسته‎اند، نیز تأثیر خواهد گذاشت. به عنوان نمونه، در صورت عادت افراد جامعه به رشوه خواری، فردی كه از میان آنان انتخاب می‎شود نیز، حتی اگر در مقام وزارت باشد، به رشوه‎خواری خواهد پرداخت. نمایندگان مجلس چنین جامعه‎ای نیز با اخذ رشوه، به وزیری رأی داده و یا وزیری را به استیضاح خواهند كشاند. مسلم است كه با وجود چنین حكومتی، مشكلات جامعه به حال خود باقی خواهد ماند.

تنها در صورتی جامعه رو به صلاح حركت خواهد نمود كه افراد نخبه و ممتاز شناخته شده، حكومت به آنان سپرده شود. بدین ترتیب، آنان صادقانه به مردم خدمت كرده، تا حد امكان از گسترش فساد در جامعه


1. نساء (4)، 80.

جلوگیری می‎كنند. بر كسی مخفی نیست كه این تعداد از افراد به قدر كافی در جامعه وجود ندارند و قدرت آنان در حال حاضر به آن اندازه نیست كه بتوانند در كل جامعه و در هر شهر و دیار و قصبه‎ای، مانع از تحقق فساد گردند؛ به ویژه آن‌كه جامعه كنونی ایران با توطئه‎های مختلف جهانی برای ایجاد فساد مواجه است. بنابراین، تنها در صورتی می‎توان به جلوگیری از فساد در جامعه امید داشت كه دولت صالح و شایسته‎ای بر مسند امور قرار گیرد.

 

ب. امر به معروف و نهی از منكر

در صورتی كه حاكمی صالح و دولتی وظیفه شناس در رأس امور باشد، تنها قادر خواهد بود تا با بخشی از مفاسد در جامعه به مبارزه برخیزد. به همین دلیل خداوند متعال برای كامل نمودن لطف خود بر بندگان، قانون دیگری را نیز وضع كرده است تا جلوی فساد در جامعه گرفته شود. این قانون، همان قانون امر به معروف و نهی از منكر است كه حتی كودكان مكتبی نیز از آن اطلاع دارند، لیكن در جامعه، كم‌تر كسی به آن قانون عمل می‎كند. حتی كم‌تر كسی را می‎توان یافت كه به وظیفه امر به معروف و نهی از منكر، به آن میزان كه در رساله‎های عملیه نوشته شده است، عمل نماید.

علت به وجود آمدن چنین وضعیتی آن است كه در جامعه شرایطی را فراهم نموده‎اند كه در آن، انجام این‎گونه تكالیف كاری بیهوده قلمداد می‎شود. هم اینك فرهنگ جامعه را به فرهنگی مبدل ساخته‎اند كه در آن جامعه، خود امر به معروف، از منكَرات شمرده می‎شود. ترویج فرهنگ تساهل و تسامح و فرهنگ لیبرالیسم، آن‎چنان جامعه را تحت تأثیر

فرهنگ الحادی غرب قرار داده است كه امر به معروف و نهی از منكر، بی‌ادبی و دخالت در كار دیگران محسوب می‎شود. متأسفانه در این جامعه، نه تنها آمرین به معروف و نهی كنندگان از منكر، محترم شمرده نمی‎شوند، بلكه به آنان اعتراض می‎شود و حتی آنان را ترور نیز می‎نمایند.

ترویج فرهنگ تساهل و تسامح، زمینه امر به معروف و نهی از منكر را در جامعه از بین خواهد برد. كسانی كه شعار مقدم بودن آزادی بر دین را مطرح می‎نمایند، به دنبال این هستند كه زمینه‎ای فراهم شود كه كسی نتواند به عنوان وظیفه دینی، امر به معروف یا نهی از منكر نماید. تا روز قیامت، هر چه گناه در اثر ترویج این فرهنگ در جامعه انجام گیرد، بخشی از آن در نامه اعمال این افراد نوشته خواهد شد و اینان مورد لعن خدا قرار خواهند گرفت: وَالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِى الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَه وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار؛(1) و كسانی كه پیمان خدا را پس از بستن آن می‏شكنند و آن‌چه را خدا به پیوستن آن فرمان داده، می‏گسلند و در زمین فساد می‏كنند بر ایشان لعنت است و بد فرجامی در سرای آخرت برای آنان است.

برای مبارزه با فساد در جامعه مراحل مختلفی وجود دارد. اولین گام، ارشاد كسانی است كه از ناپسند بودن یك عمل اطلاعی ندارند و نمی‎دانند كه این‎گونه اعمال، به ضرر جامعه و خلاف مصلحت است. زمانی مصیبت بزرگ خواهد بود كه همان دستگاهی كه موظف به ارشاد است، خود وسیله‎ای برای گسترش فساد گردد و اجازه پخش نوارهای مبتذل را داده و نه تنها اجازه چاپ كتب گمراه كننده را صادر نماید، بلكه برای چاپ آن


1. رعد (13)، 25.

كتب، یارانه نیز اختصاص دهد. انتشار كتب گمراه كننده‎ای هم‎چون كتب «كسروی» و توزیع رایگان آن در مدارس و دانشگاه‌ها از جمله مواردی است كه با مشاهده آن كسی تردید نمی‎تواند بكند كه این گونه اعمال در جهت اشاعه فساد در جامعه صورت می‎پذیرد.

دومین گام در مسیر مبارزه با فساد، موعظه نمودن كسانی است كه علی‎رغم آگاهی از یك حكم، تحت تأثیر عوامل اجتماعی، دچار غفلت شده و برخلاف آن حكم عمل می‎كنند. چنین افرادی همواره تلاش می‎كنند تا خود را هم‎رنگ جماعت كنند و به دنبال همان كارهایی بروند كه اكثریت افراد جامعه آن مسیر را می‎پیمایند. اولین اقدامی كه در مورد چنین افرادی می‎توان انجام داد، این است كه از طریق موعظه و تذكر، آنان را از كار ناپسند باز داشت.

سومین مرحله جلوگیری از فساد، نهی كردن صریح است. در این مرحله باید در برابر اعمال ناشایست افراد، آنان را مورد عتاب و سرزنش قرار داد. چنین نهی كردنی باید همراه با اعمال مولویت و قدرت باشد. نهی از منكر تنها به این نیست كه از كسی با خواهش و تمنا خواسته شود كه عملی را ترك نماید، بلكه اساساً این گونه درخواستها نهی شمرده نمی‎شود. هم چنان كه امر به معروف نیز باید آمرانه باشد و خواهش و تمنا، هیچ گاه امر محسوب نمی‎گردد. لذا مراحل تذكر و موعظه، قبل از امر و نهی است و در صورتی امر به معروف و نهی از منكر مصداق پیدا می‌كند كه تذكر و موعظه مؤثر واقع نشود.

بنابراین، نهی از منكر آن است كه با مشاهده گناه از سوی كسی در جامعه، آمرانه به او تذكر داده شود. برای انجام چنین وظیفه‎ای، باید شرایط فرهنگی جامعه به‎گونه‎ای باشد كه شخص مصلح بتواند به طور صریح و آمرانه، شخص خطاكار را نسبت به خطای خود آگاه نموده و او را

از ارتكاب آن عمل باز دارد. بر كسی پوشیده نیست كه در هر شرایطی نمی‎توان این‎گونه عمل نمود و در فضایی كه در حال حاضر، در اثر ترویج فرهنگ لیبرالیسم بر جامعه ما حاكم شده است، چنین كاری به آسانی میسّر نیست.

فلسفه مجازات متخلفان در اسلام

مطابق آیه شریفه فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّه یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِى الأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنْهُم؛(1)پس چرا از نسل‌های پیش از شما خردمندانی نبودند كه [مردم را] از فساد در زمین بازدارند جز اندكی از كسانی كه از میان آنان نجاتشان دادیم، مبتلا شدن اقوام پیشین به عذاب الهی، ناشی از فسادهایی بوده است كه در میان آنان رواج داشته است. برخی از مصادیق فساد شامل مختل نمودن امنیت جانی، مالی، ناموسی و هتك حرمت مؤمن می‎شود كه در مباحث گذشته به آن‌ها اشاره شد. لیكن از آن‌جا كه در سایه تساهل و تسامح، تبلیغات مسموم ومغالطاتی در این زمینه صورت می‎گیرد، به طوری كه گاهی حقیقت امر بر برخی از افراد اهل فضل نیز مشتبه می‎گردد، لذا جا دارد به برخی از این مغالطات و پاسخ به آن‌ها، به طور مختصر، اشاره شود.

برخی تصور می‎نمایند كه ضرورت برقراری امنیت جانی و ناپسند بودن آدم‎كشی به معنای تأیید همان مطلبی است كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است و بر اساس آن باید مجازات اعدام، به طور كلی، برچیده شود. اما باید به این‎گونه افراد یادآوری شود كه مراد از ایجاد امنیت جانی در اسلام، تأمین امنیت برای نفوس پاك و افراد بی‎گناه است


1. هود (11)، 116.

و شخص جنایت‎كار باید از عقوبت عمل خود همواره خائف باشد تا جامعه روی امنیت را به خود ببیند. براساس آیه شریفه مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الأرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا؛(1)از این روی بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم كه هر كس، كسی را جز به قصاص قتل یا [به كیفر] فسادی در زمین بكشد، چنان است كه گویی همه مردم را كشته باشد، اقدام به قتل افراد در صورتی گناه محسوب می‎شود كه منجر به كشته شدن كسانی شود كه مرتكب هیچ گونه قتل و فسادی نشده‎اند. همین قرآن، در آیات دیگری هم‎چون آیه شریفه وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا؛(2) و هر كس عمداً مؤمنی را بكشد، كیفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم می‏گیرد و لعنتش می‏كند و عذابی بزرگ برایش آماده ساخته است، مجازات قتل اشخاص بی‎گناه را عذاب دائم در آتش جهنم دانسته است. در این‎گونه موارد باید چنین افرادی در این دنیا نیز به مجازات رسیده و قصاص شوند تا از این طریق حیات جامعه تضمین گردد: وَلَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَیَه یَاْ أُولِیْ الألْبَاب؛(3) و اِی خردمندان شما را در قصاص زندگانی است. بنابراین، امنیت جانی در پرتو حكم قصاص و اجرای حدود الهی است و قرآن كریم، در مواردی كه فساد شدیدی جامعه را تهدید می‎نماید، مجازات كشتن افراد را تجویز می‎كند.

در مباحث حقوقی، از دو نوع مجازات سخن به میان می‎آید: 1ـ مجازات‌هایی كه جهت اعمال آن‌ها باید شاكی خصوصی وجود داشته


1. مائده (5)، 32.

2. نساء (4)، 93.

3. بقره (2)، 179.

باشد. به عنوان نمونه، اگر فردی مرتكب قتل عمدی شود، در صورت درخواست اولیای دم، حكم اعدام در مورد قاتل اجرا می‎شود و در صورتی كه آنان قاتل را عفو نمایند، این حكم در مورد او به اجرا درنمی‌آید. لیكن در مواردی، كسی حق عفو نداشته و نیازی نیز به شاكی خصوصی وجود ندارد. به عنوان نمونه، در مواردی كه حق الهی مطرح می‎باشد، مدعی العموم یا دادستان، حتی در صورت عدم وجود شاكی خصوصی، می‎تواند در برابر انجام آن عمل، درخواست مجازات كند. در صورتی كه شخصی مشروبات الكلی را سه مرتبه در ملاء عام بیاشامد و یا مرتكب اعمال منافی عفت شود ، در مرتبه چهارم باید حكم اعدام در مورد او به اجرا درآید. حتی در مورد برخی از اعمال زشت، باید در همان مرتبه اول، حكم اعدام اجرا شود.

اعدام كسانی كه مرتكب چنین اعمالی می‎شوند، براساس آیات قرآن كریم، نه تنها گناه شمرده نمی‎شود، بلكه بزرگترین مبارزه با فساد را شكل می‎دهد. بركت اجرای حدی از حدود الهی، به اندازه‎ای است كه براساس برخی از روایات بركت آن از چهل شبانه روز نزول باران بیشتر است. در بخشی از روایت منقول از رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: حَدٌّ یُقَامُ لِلَّهِ فِى الْأَرْضِ أَفْضَلُ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِینَ صَبَاحا؛(1) به پا داشتن حدی از حدود الهی در روی زمین، نیكوتر از باریدن باران در چهل شبانه روز است. بنابراین، قتل اشخاص بی‎گناه مورد مذمت قرار گرفته است، نه اعدام كسی كه مرتكب جنایت و یا گناهی شده است كه حد آن اعدام است.

از جمله گناهانی كه مجازات اعدام برای آن در نظر گرفته شده، محاربه است: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِى الأرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأرْض


1. الكلینی، محمد بن یعقوب؛ فروع الكافی؛ بیروت: دار الاضواء ، 1413ق، ج 7، ص 174 ، باب التحدید، روایت8.

ذَلِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِى الآخِرَه عَذَابٌ عَظِیم؛(1) سزای كسانی كه با [دوستداران] خدا و پیامبر او می‏جنگند و در زمین به فساد می‏كوشند، جز این نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت‏یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت. در عرف قرآن و ادبیات اسلامی، به كسی عنوان محارب اطلاق می‎گردد كه اقدام به جنایت مسلحانه نموده و از این طریق، با تهدید اسلحه، مال دیگران را به زور تصاحب نماید یا متعرض ناموس دیگران شود. در قوانین و مقررات رایج كشور نیز كسانی كه اقدام به ترویج مواد مخدر می‎نمایند، مفسد فی الارض شمرده می‎شوند. اینان مصداقی از مصادیق بارز كسانی هستند كه برای ترویج فساد در جامعه، تلاش می‎كنند. براساس این آیه شریفه، خداوند متعال برای مبارزه با فساد، چهار مجازات برای این‎گونه افراد قرار داده است: دار زدن، قطع دست و پای آنان در جهت خلاف یكدیگر، تبعید و اخراج آنان از جامعه و یا كشتن آنان به هر طریقی كه مقدور است.

با توجه به نص این آیات شریفه، به خوبی مشخص می‎شود كه اسلام خشونت‌های قانونی را به رسمیت می‎شناسد و نباید به این بهانه كه اسلام دین رحمت است، از اجرای این احكام خودداری ورزید. بنابراین، هر عملی كه حكم آن، مجازات اعدام باشد، از مصادیق فساد به شمار می‎رود و اجرای این چنین حكمی، مبارزه با فساد محسوب خواهد شد.

حاصل آن‌كه، خداوند متعال، برای مبارزه با فساد موجود در جوامع، انبیا را به سوی مردم فرستاد تا مردم را ارشاد نموده، در صورت فراهم


1. مائده (5)، 33.

بودن شرایط، یا هم‎چون حضرت داوود و حضرت سلیمان(علی نبینا و آله و علیهما السلام)، خود، حكومت را به دست گیرند و یا همانند اشموئیل، از طرف خدا حاكمی را برای مردم تعیین كنند. از سوی دیگر، مسؤولیت امر به معروف و نهی از منكر نیز بر عهده تمام مردم گذاشته شده است تا زمینه برای حكومت افراد صالح فراهم شود. در روایتی از امام معصوم(علیه السلام)، این چنین بر این مطلب تأكید شده است: لَتَأمُرَنَّ بِالمَعرُوفِ وَ لَتَنهُنَّ عَنِ المُنكَرِ أو لَیَستَعمِلَنَّ عَلَیكُم شِرارُكُم فَیَدعُوا خِیارُكُم فَلایُستَجابُ لَهُم؛(1) البته، یا امر به معروف و نهی از منكر خواهید كرد و یا خداوند بدترین افراد را از میان شما بر شما مسلط خواهد ساخت. آنگاه هر چه خوبان امت دعا و تضرع كنند، به استجابت نخواهد رسید.

 

داستان بنی اسرائیل، حقیقتی فراموش نشدنی

از آن‌جا كه نقل داستان و سرگذشت اقوام پیشین، درس‌های آموزنده‎ای را در پی دارد، لذا در قرآن كریم داستان‌های فراوانی نقل گردیده است. بخشی از این حكایات، در مورد قوم بنی اسرائیل می‎باشد. تعداد زیادی از افراد این قوم گرفتار معصیت الهی شده و مستقیماً به انجام امور خلاف اقدام نمودند. این عده علی‎رغم ممنوع شدن صید ماهی در روزهای شنبه، در این روز تور به آب می‎انداختند و در روز بعد ماهیان را صید و از آب خارج می‎كردند. آنان از این طریق، تصمیم داشتند تا خداوند را فریب دهند، غافل از آن‌كه خداوند متعال نسبت به درون آنان آگاهی دارد. عده‎ای دیگر از افراد همین قوم، به نصیحت و اندرز معصیت كاران


1. الكلینی، محمد بن یعقوب؛ فروع الكافی؛ بیروت: دار الاضواء ، 1413ق، ج 5،  ص 59 ، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنكر، روایت 3.

‎پرداخته و به آنان گوش‎زد می‎نمودند كه با این‎گونه اعمال، زمینه عذاب الهی بر آنان فراهم می‎شود. لیكن نصیحت‌های آنان ثمری نبخشید و نافرمانی خداوند هم چنان تداوم یافت. در میان این گروه‌ها، گروه دیگری حضور داشت كه نصیحت كنندگان را موعظه می‎نمود، تلاش آنان را بی‎نتیجه قلمداد می‎كرد و اظهار می‎داشت: لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا؛(1) برای چه قومی را كه خدا هلاك‏كننده ایشان است ‏یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد كرد، پند می‏دهید. اما آن گروه كه به نصیحت خطاكاران می‎پرداخت، پاسخ می‎داد: مَعْذِرَه إِلَی رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُون؛(2) تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید كه آنان پرهیزگاری كنند. براساس این بخش از آیه، این افراد احتمال عدم تأثیر نصیحت‌های خود را می‎دادند، لیكن برای آن‌كه در نزد خدا عذری داشته باشند، به این عمل خود ادامه می‎دادند. علاوه بر این‌كه آنان یقین نداشتند كه تلاششان بی‌ثمر باشد، بلكه این احتمال وجود داشت كه در میان آن افراد خاطی، كسانی یافت شوند كه تحت تأثیر این موعظه‎ها قرار گرفته و عمل ناشایست خود را ترك نمایند. سرانجام پس از مدتی عذاب الهی بر آنان نازل گردید و افراد خطاكار و كسانی كه وظیفه امر به معروف و نهی از منكر را ترك نموده بودند، به جزای اعمال خود رسیدند.

ترك امر به معروف و نهی از منكر تا آن حد، حائز اهمیت است كه براساس برخی از روایات، صد هزار نفر از افراد قوم حضرت شعیب(علی نبینا و آله و علیه السلام) به عذاب الهی گرفتار آمدند كه تنها چهل هزار نفر از آنان، از كسانی بودند كه خود، اقدام به انجام اعمال فاسد می‎نمودند. شصت


1. اعراف (7)، 164.

2. اعراف (7)، 164.

هزار نفر دیگر، از كسانی بودند كه نهی از منكر را رها و این افراد را به حال خود واگذار كرده بودند.(1) تنها، كسانی از این عذاب الهی جان سالم به در بردند كه در هیچ شرایطی دست از امر به معروف و نهی از منكر برنداشته و به وظیفه خود عمل نمودند. بنابراین، در هر جامعه‎ای، كسی كه گناهی را مشاهده نماید و اقدام به نهی از منكر نكند، در گناهِ مرتكبِ آن خطا، شریك خواهد بود و هم‎چون او عذاب الهی را خواهد چشید.


1. الكلینی، محمد بن یعقوب؛ فروع الكافی؛ بیروت: دار الاضواء ، 1413ق، ج 5،  ص 56 ، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنكر، روایت 1.