بخش ششم‌: در كشور برزیل

          بخش ششم‌

در كشور برزیل

 

آشنایى با برزیل‌

جمهورى برزیل با مساحت 8/511/996 كیلومتر مربع، پس از كشورهاى روسیه، كانادا، چین و ایالات متحده امریكا، پنجمین كشور پهناور دنیاست. این كشور در نیمكره غربى قرار دارد و از شمال با كشورهاى كلمبیا، ونزوئلا، گویان، سورینام و گویان فرانسه، از غرب با پرو و بولیوى، و از جنوب با پاراگوئه، آرژانتین و اروگوئه مرز مشترك دارد.‌

برزیل با جمعیتى در حدود 170 میلیون نفر، پرجمعیت‌ترین كشور امریكاى لاتین به شمار مى‌آید. پایتخت آن برازیلیا با جمعیتى معادل 1/804/500 نفر و شهرهاى بزرگ دیگر آن سائو پائولو(1) و ریودِژانیرو است.‌

جمعیت برزیل آمیزه‌اى از نژادها، رنگها، فرهنگها، و ملیتهاى متفاوت با زبان پرتغالى است. با این حال در برزیل اكثریت نژادى را سفیدپوستان اروپایى با 53% تشكیل مى‌دهند و بقیه دو رگه‌هاى سیاه و سفید یا سرخ و سفید هستند.‌

به دلیل پایین بودن سطح فرهنگ این ملت، و فقدان ریشه‌هاى تاریخى و غناى فرهنگى، و سادگى و رنگ‌پذیرى این مردم، سلطه فرهنگى با جلوه‌هاى جدید و تئورى دهكده كوچك جهانى و مسئله ارتباطات، مجال تاخت و تاز بیشترى یافته است.‌

برزیل بزرگ‌ترین كشور كاتولیك جهان است، و حدود 90% مردم آن پیرو این آیین‌اند، اما با وجود تبلیغ مسیحیت در بین سرخ‌پوستان و تحمیل آن بر سیاه‌پوستان، مردم هنوز دین


1. São Paulo

اجدادى خود را حفظ كرده‌اند، به نحوى كه هنوز بت‌پرستى در برزیل وجود دارد. مهاجران به این كشور نیز، به نوبه خود مذاهب دیگرى مانند پروتستان، مارونى و اسلام را به همراه آورده‌اند. مسلمانان در برزیل نزدیك به هفت میلیون نفر و اكثرا سنى مذهب‌اند، و شیعیان به طور عمده در شهرهاى سائوپائولو، كوریتیبا(1) در 200 كیلومترى آن و فوز دِ ایگواسو(2) ساكن‌اند.‌

نفوذ اسلام به این كشور در مرحله نخست با ورود بردگان سیاه‌پوست مسلمان از افریقا صورت گرفته است، به این ترتیب كه بسیارى از این بردگان، قرآن و كتب مذهبى را با خود به آن‌جا بردند و شمارى از مردم آن دیار مسلمان شدند. گروه دیگرى از مسلمانان برزیل از نسل مهاجران عرب‌تبار یا هندى‌اند كه در اصل براى تجارت یا در جستجوى فرصتهاى شغلى به این كشور وارد شده‌اند، و جمعى از آنان در حال حاضر در كشور ترینیداد و توباگو زندگى مى‌كنند.‌

در برزیل به دلیل سیاست دولت مبنى بر آزادى مذاهب، زمینه براى فعالیتهاى اسلامى مساعد است. از این روى، اقلیتهاى مذهبى پایگاههاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى خاص خود را دارند؛ ولى از سوى دیگر سلطه فرهنگى و فشارهاى سیاسى ـ اقتصادى امریكا و اسرائیل بر حكومت موجب شده است از هرگونه حركت حساسیت‌زا جلوگیرى شود.‌

در برزیل نزدیك به صد مسجد و مركز اسلامى وجود دارد كه عمدتا متعلق به اهل سنت بوده، از حمایتهاى عربستان و مصر برخوردارند. از میان معدود مساجد شیعیان مى‌توان از مسجد محمد رسول اللّه‌ صلی الله علیه و آله در شهر سائوپائولو، مسجد امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام در شهر كوریتیبا، و مسجد و حسینیه امام خمینى رحمۀ اللهدر شهر فوزدِ ایگو اسو یاد كرد.‌

سفر به برزیل‌

سفر استاد به برزیل، روز پنجشنبه سیزدهم شهریور 1376 با ورود به ریو دو ژانیرو(3) آغاز‌


1. Coritiba

2. Foz De Iguasu

3. Rio dejaneiro

شد. ایشان در این شهر، مورد استقبال آقاى دكتر پاولو فرناندو، معاون و یكى از اساتید دانشگاه كاتولیك، و آقاى طاهریان، سفیر جمهورى اسلامى ایران، قرار گرفتند. دكتر فرناندو شخصا براى استقبال به فرودگاه آمده بود. ایشان، كه برنامه‌ریزى جلسات و سخنرانیها را بر عهده گرفته بود، آیت‌اللّه‌ مصباح را به منزل خود دعوت كرد. وى همان شب در خانه‌اش جلسه‌اى ترتیب داده، اساتید حقوق، فلسفه و عدّه‌اى از مدیران بین‌الملل را دعوت كرده بود. در این جلسه از جمهورى اسلامى بسیار تجلیل شد و مباحث فلسفى و كلامى مورد بحث قرار گرفت.‌

استاد، ملاقاتى با كاردینال ریو، نماینده پاپ، داشتند و در آن دیدار درباره گفت‌وگوى بین ادیان سخن به میان آمد.‌

گفت‌وگو با  كاردینالِ ریودِژانیرو‌

روز بعد دیدارى با شیعیان انجام گرفت. پس از سخنرانى استاد در جمع مسلمانان، ایشان به ملاقات كاردینال (نماینده پاپ) شهر ریودِژانیرو رفتند. كاردینال، پیرمردى هفتاد و چند ساله بود. با ورود آیت‌اللّه‌ مصباح به محل كار او، كاردینال در برابر استاد نشست، دست ایشان را گرفت و گفت:‌

من از این‌كه دعوت مرا پذیرفتید بسیار خوشحالم. خواسته من این است كه بین اسلام و ادیان دیگر گفت‌وگو صورت گیرد و در میان كسانى كه براى دین خدا تلاش مى‌كنند اتحاد به وجود آید. من از قدیم به ایران و تمدن ایرانى علاقه داشتم، و از زمان وقوع انقلاب اسلامى به رهبرى آن انسان بزرگ و رادمرد فرزانه ـ یعنى امام خمینى ـ به جمهورى اسلامى عشق مى‌ورزم، و این علاقه روز به روز بیشتر مى‌شود. سلام مرا به مسئولان دولت جمهورى اسلامى برسانید.‌

استاد نیز ضمن تشكر از استقبال كاردینال، درباره گفت‌وگو میان ادیان سخن گفتند.‌

پس از دیدار با كاردینال، به دانشگاه ریو رفتیم. در جریان این دیدار رئیس دانشگاه،

آقاى خسوس هرتال،(1) درباره گفت‌وگوى بین ادیان مطالب جالبى ارائه كرد و استاد نیزسخنانى در این خصوص بیان داشتند.‌

استاد سپس عازم شهر سائو پائولو شدند. ایشان در مسجد محمد رسول اللّه‌ صلی الله علیه و آله و بعد در دانشگاه سائو پائولو سخنرانى كردند. استاد همچنین در تاریخ دوشنبه 1376/06/17 در موضوع «پرستش خدا» به ایراد سخن پرداختند. انگیزه‌ها و انواع پرستش، و ارزش انواع پرستش از جمله محورهاى مورد بحث در این سخنرانى بود. معناى خشنودى خداوند، هدف پرستشِ او، فایده تكالیف و عبادات و در نهایت مفهوم تقرّب الهى موضوعاتى بودند كه در این فرصت، طرح و بررسى شد.(2)

دیدار با كاردینالِ سائوپائولو‌

طبق قرار قبلى، ساعت 9 صبح سه‌شنبه، استاد مصباح همراه با شیخ خزرجى و آقاى رُسَلْوُ سالگیرو در منزل كاردینالِ سائوپائولو آقاى پائولو اوراسیو ارِنْس مورد استقبال ایشان قرار گرفتند. وى با گرمى از استاد استقبال كرد و جمهورى اسلامى را به دلیل این‌كه موجب تحول باطنى انسانها شده است ستود. ایشان با ابراز نگرانى از مادى‌گرایى انسانِ امروز بر ضرورت پرداختن به امر عبادت و نماز تأكید ورزید. ایشان همچنین تلاش براى برقرارى عدالت اجتماعى را یكى از ضرورتهاى زمانه و یكى از زمینه‌هاى مشترك همكارى پیروان ادیان الهى شمرد.‌

آیت‌اللّه‌ مصباح نیز ضمن تشكر از محبتهاى فراوان ایشان، مهم‌ترین محورهاى همكارى مقابل را تلاش براى برقرارى عدالت اجتماعى، احیاى ارزشهاى اخلاقى و مبارزه با بى‌دینى برشمردند.(3)‌‌


1. Jesus Hortal

2. این سخنرانى را در ضمیمه شماره 1 در پایان همین بخش مشاهده فرمایید.‌

3. متن این گفت‌وگو را مى‌توانید در ضمیمه شماره 2، پایان همین بخش ملاحظه فرمایید.‌

دیدار با محرومان شهر‌

هماهنگى برخى برنامه‌هاى استاد در این شهر را آقاى رُسَلْوُ انجام مى‌داد. وى با این‌كه هنوز ظاهرا مسلمان نشده بود، به اسلام و جمهورى اسلامى علاقه فراوانى داشت، و براى محرومان جامعه خود فعالیت مى‌كرد. آقاى رُسَلْوُ استاد را با خود براى بازدید از پروژه خانه‌سازى براى مستضعفان و محرومان برد. استاد هنگام بازدید، وى را تشویق كرده، احادیثى از ائمه علیهم السلام و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله براى او خواندند كه موجب خوشحالى وى شد. از این مراسم فیلم‌بردارى كردند و گفتند حتما از كانالهاى تلویزیونىِ خود، این فیلم را پخش مى‌كنیم تا مردم بدانند یك آیت‌اللّه‌ از محرومان شهر ما دیدار كرده و پروژه خانه‌سازى را تحسین كرده است. استاد در جمع كارگران هم سخنان كوتاهى بیان كردند. ‌

سخنرانى در مسجد محمد رسول اللّه‌ صلی الله علیه و آله

آخرین برنامه‌اى كه براى برزیل پیش‌بینى شده بود سخنرانى در مسجد محمد رسول اللّه‌ صلی الله علیه و آله بود. این مسجد را بعد از انقلاب، جمهورى اسلامى ایران ساخته است و یكى از مهم‌ترین مساجد برزیل به شمار مى‌آید. آقاى شیخ خزرجى جلسه‌اى را با حضور علما و مسلمانان و طرفداران اهل‌بیت علیهم السلام برنامه‌ریزى كرده بودند كه استاد در آن جلسه براى ایشان سخنرانى كردند و آنان را به تقوا و تلاش براى حفظ دین خود و فرزندان دعوت نمودند.

 

ضمیمه‌ها‌

 

1‌

پرستش خدا؛ اكسیرى جاودانه

(دانشگاه سائوپائولو: دوشنبه 1376/06/17)‌

بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

   قبل از هر چیز از ریاست محترم و معاونت دانشگاه تشكر مى‌كنم كه این فرصت را در اختیار ما گذاشتند. موضوعى كه براى بحث در نظر گرفته شده است «پرستش خدا از دیدگاه اسلام» است.‌

  ما نیز مثل یهودیان و مسیحیان و همانند بسیارى از ادیان دیگر كه ریشه الهى دارند معتقدیم باید خداى یگانه را پرستش كرد. اما شاید همه پیروان این ادیان درباره انگیزه پرستش خدا آگاهى درستى نداشته باشند؛ یعنى به درستى ندانند چرا باید خدا را پرستش كرد. چه بسا بسیارى تصور مى‌كنند كه خدا را باید پرستش كرد تا نیازهاى ما را در دنیا برطرف كند؛ مثلاً به ما غذا دهد و لباس، مسكن، سلامتىِ بدن و سایر نیازهایى را كه در زندگى داریم، تأمین كند.‌

  این مطلب صحیح است كه انسان موجود محتاجى است و نیازهایش را باید از خدا بخواهد. در قرآن كریم تأكید شده است كه بندگان خدا دست نیاز به سوى او دراز كنند و آن‌چه احتیاج دارند از او بخواهند. در روایات اسلامى هم آمده است كه خداى متعال به حضرت‌موسى علیه السلام وحى فرمودكه «حتى نمك آش را هم از من بخواه».(1) اما سؤال این‌است


1. یا موسى سلنی كل ما تحتاج الیه حتى علف شاتك وملح عجینك محمّدباقر المجلسى، بحار الانوار، ج 93، ص 303، باب 16، روایت 39.

كه آیا پرستش و عبادت فقط به خاطر خواستن حاجت از خداست یا مى‌تواند انگیزه دیگرى هم داشته باشد؟ شاید در سخنان بعضى عارفان، چه از یهودیان، چه از مسیحیان، و چه از مسلمانان، دیده شود كه گفته‌اند ما خدا را براى خشنودى او عبادت مى‌كنیم. اما باز هم این سؤال باقى مى‌ماند كه خدا چه نیازى به عبادت ما دارد، و چگونه است كه از عبادت كردن ما راضى مى‌شود، و آیا انگیزه‌اى بالاتر از این هم براى عبادت تصور مى‌شود یا نه؟!‌

   در اسلام بر دعا به منزله یك عبادت تأكید شده است، ولى عبادتهاى دیگرى هم هست كه شرطش دعا كردن نیست. عبادتهایى كه از پیغمبر اسلام و پیشوایان بزرگ دین ما نقل شده عبادتهایى است كه در آنها دعا براى حاجات دنیوى كمتر دیده مى‌شود. پیشواى اول شیعیان، حضرت على علیه السلام، در این باب مى‌فرماید:‌

عبادت بندگان نسبت به خداى متعال بر سه قسم است: اول عبادت بردگان است، یعنى كسانى كه رفتارشان نسبت به خداى متعال در یك سطح پایینى است و از ترس عبادت مى‌كنند، عبادت مى‌كنند تا در روز قیامت به عذاب مبتلا نشوند، و اگر انسان خدا را فقط به خاطر این عبادت كند كه در روز قیامت و بعد از مرگ در عذاب نباشد و در جهنم نسوزد، این مثل برده‌اى است كه از ترس كتك زدن مولاى خود كارى را انجام مى‌دهد.‌

نوع دوم، عبادتى است كه انگیزه آن رسیدن به رحمتهاى الهى و نعمتهاى ابدى باشد. این نوع عبادت، عبادت بازرگانان و تجّار است كه معامله و داد و ستد مى‌كنند و چیزى را مى‌دهند تا سودى ببرند. آنها هم عبادت مى‌كنند تا اجر و پاداش اخروى بگیرند.‌

قسم سومى از عبادت هم هست كه مخصوص آزادگان است: آنها كه نه مثل بردگان از ترس عبادت مى‌كنند و نه مثل بازرگانان براى معامله و سود، بلكه از روى محبت و عشق به خدا عبادت مى‌كنند. در یكى از مناجاتهایى كه از حضرت

على علیه السلام نقل شده آمده است: إِلهِی ما عَبَدْتُكَ خَوْفَا مِنْ نارِكَ وَلا طَمَعا فی جَنَّتِكَ لكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ.(1)

  بنابراین در اسلام با توجه به این‌كه همّتها و معرفتهاى افراد متفاوت است، سه نوع عبادت تجویز شده است. اگر شرط عبادت تنها این بود كه براى عشق به خدا باشد، براى افراد كمى میسّر مى‌شد. اما بین این سه قسم عبادت تفاوت بسیار است. فرض كنید فرزندى دارید كه فقط از ترس تنبیه شما كارى را انجام مى‌دهد، و فرزند دیگرى به امید پاداش؛ اما فرزند سومى هم دارید كه تنها چون شما را دوست دارد به دستورتان عمل مى‌كند. فاصله بین این سه فرزند از نظر ارزش بسیار است.‌

درباره این‌كه چرا خدا را عبادت مى‌كنیم و براى عبادت چه انگیزه‌اى باید داشته باشیم، مى‌گوییم باید سعى كنیم عبادت را فقط به خاطر محبت و عشق به خدا انجام دهیم؛ اما اگر این معرفت را هنوز به دست نیاورده‌ایم نباید دست از عبادت بكشیم؛ بلكه حتى اگر به دلیل ترس از عذاب یا دریافت رحمت الهى هم باشد، باید او را عبادت كنیم.‌

  سؤال دیگر این است كه اصولاً چرا خدا دوست دارد عبادت شود و از كارهاى خیر ما خشنود مى‌گردد؟ آیا خدا نیازى به عبادتها یا كارهاى خیر ما دارد؟ آیا نقصى دارد كه با عبادت ما جبران مى‌شود؟‌

   در خداشناسى اسلامى بر این مطلب تأكید شده است كه خداى متعال به هیچ چیزى هیچ‌گونه نیازى ندارد. اگر تمام مردم جهان، همه عمرشان را صرف عبادت او كنند، به اندازه یك سر سوزن سودى عاید خدا نمى‌شود، و اگر همه انسانها در طول عمر خود همیشه خدا را معصیت و نافرمانى كنند، كمترین ضررى به او‌


1. «پروردگارا تو را نه از سرِ ترس از آتش جهنم و نه در آرزوى بهشت پرستیدم؛ بلكه تو را شایسته عبادت یافتم، و به بندگى‌ات پرداختم» محمّدباقر المجلسى، بحار الانوار، ج 68، ص 187. ‌

نمى‌رسد. تعابیرى از این بالاتر هم در متون دینى ما آمده است كه فهمیدنش قدرى مشكل است، و آن این است كه اصولاً در خدا تغییرى پیدا نمى‌شود. چنین نیست كه یك وقت راضى نباشد بعد راضى شود، یا این‌كه راضى باشد بعد غضبناك شود. تغییر حال، مخصوص مخلوقات است و خدا از تغییر حال مبرّاست. این‌جاست كه سؤال به صورت پیچیده‌ترى مطرح مى‌شود كه از یك سو مى‌گوییم عبادت مى‌كنیم كه خدا راضى باشد، و این بدان معناست كه رضایتى در او پیدا شود كه نبوده است و از سوى دیگر مى‌دانیم در خدا تغییر حال پیدا نمى‌شود. جمع این دو چگونه ممكن است؟!‌

امام حسین علیه السلام در یكى از دعاهایشان عرض مى‌كنند: «خدایا، رضایت تو بالاتر از این است كه علتى از ناحیه خودت داشته باشد؛ مرا چه رسد كه بتوانم رضایت را در تو ایجاد كنم».(1)

   قبل از این‌كه به سایر مطالب بپردازم، پاسخ كوتاهى به این شبهه مى‌دهم كه چگونه ممكن است كارى موجب رضایت خدا شود. پاسخ ساده سؤال مزبور این است كه رضایت خدا به كارهاى خیر تعلق مى‌گیرد، و این امرى ثابت و تغییر ناپذیر در خداست. انسان هر گاه كار خوبى انجام دهد، خود را مصداق كسى مى‌سازد كه مورد رضایت خداست. رضایت خدا نسبت به كارهاى خیر همیشه ثابت است و تغییر نمى‌كند. این ماییم كه تغییر مى‌كنیم؛ گاهى كار خوب انجام مى‌دهیم و متعلَّق رضایت خدا قرار مى‌گیریم، و گاه انجام نمى‌دهیم و مورد رضایت او واقع نمى‌شویم.‌

   حال كه دانستیم خدا نیازى به اعمال و عبادات ما ندارد و عبادتهاى ما تغییرى در او ایجاد نمى‌كند پس چرا عبادت كنیم؟ پاسخ این سؤال به صورت


1. الهی تقدّس رضاك ان تكون له علّة منك، فكیف یكون له علّة منّی محمّدباقر المجلسى، بحار الانوار، ج 98، ص 226، باب 2، روایت 3.‌

‌خیلى خلاصه این است كه خداى متعال سعادت و تكامل ما را مى‌خواهد و چون تنها با عبادت خدا و انجام كارهاى خوب است كه شایسته دریافت رحمتهاى او مى‌شویم و روح ما تكامل مى‌یابد، از این جهت باید او را عبادت كنیم.‌

در این‌جا به یك تشبیه بسیار ناقص براى فهمِ بهترِ مطلبْ توجه كنید: پدر پیرى را در نظر بگیرید كه در بستر مرگ افتاده و روزها و ساعتهاى پایانى عمر خود را سپرى مى‌كند. او مى‌داند كه اگر فرزندش عالم شود یا كار نیكى انجام دهد، نمى‌تواند او را از مرگ برهاند یا در این دنیا سودى به او برساند. با این همه، پدر با دلسوزى به فرزندش سفارش مى‌كند كه درس بخواند و كار نیك انجام دهد. تنها انگیزه او در این خیرخواهى، آن است كه دوست دارد فرزند او رشد كند و به كمالات بیشترى دست یابد. این‌كه خدا دوست دارد ما عبادتش كنیم به این معناست كه دوست دارد ما كامل شویم؛ اگر تكالیفى بر ما واجب كرده، باز براى این است كه خیر و نفع آنها به خود ما مى‌رسد.‌

   فایده بعضى تكلیفهایى كه در دین تعیین شده براى ما قابل فهم است و مى‌دانیم در همین زندگى دنیوى براى ما سودمندند. مثلاً وقتى خداى متعال دستور مى‌دهد چیزهایى كه براى بدن یا عقل شما ضرر دارد استفاده نكنید، مى‌فهمیم كه فایده آنها عاید خودِ ما مى‌شود و بر اثر عمل كردن به آنها بدن و عقل خود ما سالم مى‌ماند. اما عبادتهاى محض مثل نماز خواندن روشن نیست چه تأثیرى در سلامت ما دارد. در قرآن به بعضى فواید این‌گونه عبادتها هم اشاره شده است تاانگیزه بیشترى براى انجام آنها داشته باشیم. از جمله درباره فواید نماز آمده استكسانى كه نماز مى‌خوانند كمتر به گناه آلوده مى‌شوند و نماز مانع مى‌شود از این‌كه به گناهان مبتلا شوند. شاید اگر آمار صحیحى از نمازگزاران، چه در اسلام و چه در سایر ادیان، داشته باشیم بتوانیم این حقیقت را به وضوح دریابیم كه آنها كمتر به

جنایات و كارهاى زشت دست مى‌یازند. در قرآن كریم آمده است: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ.(1)

این در واقع اشاره‌اى است به یكى از منافع عبادت كه عاید جامعه مى‌شود. در قرآن به منفعت دیگرى نیز اشاره شده است كه جنبه روان‌شناختى دارد؛ یعنى یكى از فایده‌هاى نماز عاید روح و روان خود انسان مى‌شود و او مى‌تواند اثرش را در روح خود احساس كند، و آن عبارت است از آرامش دل: أَلا بِذِكْرِ اللّه‌ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.(2)

این اثر را ما هم مى‌توانیم در خودمان تجربه كنیم. اگر زمانى نگرانى شدیدى براى ما پیش آید و از پیشامدى در اضطراب باشیم، وقتى به نماز و مناجات با خدا بپردازیم، احساس آرامش و آسودگى مى‌كنیم. در دیگران هم مى‌توانیم این اثر را ببینیم و آن این است كه نماز گزاران كمتر مبتلا به اضطراب و افسردگى مى‌شوند.‌

مى‌دانیم كه یكى از آفات بزرگ عصر ما اضطراب دلها و ناراحتى اعصاب است كه به صورت بیمارى بسیار فراگیرى در آمده است و شاید در هیچ دوره‌اى، جوانان تا این حد به دلهره، اضطراب و افسردگى مبتلا نبوده‌اند. این اضطرابها از طرفى موجب تحلیل رفتن و نابودى نیروى جوانان شده، چنان احساس بیهودگى براى آنها ایجاد مى‌كند كه حتى گاهى دست به خودكشى مى‌زنند، و از طرف دیگر موجب رفتارهاى ناهنجار شده، آنان را به كارهایى وا مى‌دارد كه براى اجتماع زیانهاى جبران‌ناپذیرى دارد.‌

   كسانى كه با روان‌شناسى آشنا هستند مى‌دانند بیماریهاى روانى در عصر ما چقدر قربانى مى‌گیرد و چه مبالغ هنگفتى صرف معالجه آنها مى‌شود. به تجربه ثابت شده است در كشورهایى كه مردم بیشتر به خدا ایمان دارند و بیشتر به


1. «همانا نماز از كارهاى زشت و ناپسند باز مى‌دارد» عنكبوت29، 45.‌

2. «آگاه باش كه با یاد خدا دلها آرامش مى‌یابد» رعد13، 28.‌

عبادت و نماز مى‌پردازند این‌گونه بیماریها بسیار كمتر است و قابل مقایسه با كشورهایى نیست كه از بى‌ایمانى رنج مى‌برند. امروز یكى از روشهاى روان‌درمانى، نیایش است، كه به خصوص از زمان ویلیام جیمز(1) بیشتر شایع شده است. وى كه خود به نگرانى شدیدى مبتلا شده بود، آن را با استفاده از نیایش برطرف ساخت، و سپس این روش را به منزله یك روش كارآمد براى معالجه بیماران روانى پیشنهاد كرد.‌

   علاوه بر اشاره به چنین فوایدى براى نماز، در اسلام مطلبى به مراتب مهم‌تر نیز بیان شده است كه دریغم مى‌آید به آن اشاره نكنم، و آن این است كه اساسا عبادت موجب نزدیكى انسان به خدا مى‌شود.(2) این مطلب كه چگونه وقتى انسان عبادت مى‌كند به خدا نزدیك مى‌شود براى ما معماگونه و اسرارآمیز بوده، تبیین عقلانى آن كار آسانى نیست.‌

   من نمى‌توانم ادعا كنم كه توان بیان این مطلب را به صورتى قابل فهم دارم؛ اما در حدى كه خود مى‌فهمم و با بیان قاصر خود مى‌توانم در این‌جا بیان كنم، بدان اشاره مى‌كنم. باید توجه كنیم كه نزدیك شدن ما به خدا، نزدیك شدن ادراكى است و نه جسمانى. خدا جسم نیست كه ما از نظر مكانى به او نزدیك شویم، بلكه این روح و دل ماست كه به او نزدیك مى‌شود. او جسمى بر فراز آسمانها نیست كه با ما نسبت جسمانى داشته باشد، بلكه او در همه جا حاضر و به همه چیز نزدیك است و به تعبیر قرآن كریم: «خدا از رگ گردن به ما نزدیك‌تر است».(3) انسان اگر شاهرگش بریده شود، حیاتش از بین مى‌رود، ولى خدا از این هم به ما نزدیك‌تر است و این ماییم كه از خدا دوریم. دورى ما به واسطه این است كه او را درك نمى‌كنیم و به او توجه نداریم؛ هنگامى كه به خداى متعال توجه پیدا مى‌كنیم، مثل


1. روان‌شناس مشهور امریكایى و نویسنده كتاب دین و روان.

2 عن الرضا علیه السلام: اَلصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقیّ. ابى جعفر محمّد بن یعقوب الكلینى، الكافى، ج 3، ص 265، روایت 6.

3. وَ نَحْنُ أَقْرَبُ الیه من حبل الورید ق(50، 16).

این است كه كلید برق را مى‌زنیم و به دستگاه تولید كننده انرژى متصل مى‌شویم. بنابراین معناى نزدیك شدن ما به خدا همان نزدیك شدن قلبى و روحى است و این چیزى است كه بر اثر عبادت و نیایش حاصل مى‌شود.‌

شاید براى همه شما اتفاق افتاده باشد كه یك وقت آن چنان غرق در عبادت مى‌شوید كه گویا خدا را در كنار خود بلكه در درون خود مى‌یابید. كسانى كه از عبادت بهره‌اى كامل داشته باشند و وظایف عبادى خود را درست انجام دهند، چنین حالت ثابتى برایشان حاصل مى‌شود. این حالت به قدرى لذت‌بخش است كه با هیچ لذت جسمانى و مادى قابل مقایسه نیست.‌

امیدواریم همه ما توفیق درك چنین حالاتى را داشته باشیم.

2‌

گفت‌وگو با كاردینالِ سائوپائولو

(سه شنبه 1376/06/18)‌

 ‌

كاردینال: من شما را به خانه خود دعوت كردم نه به كلیسا تا ارتباط من با شما بیشتر شود. خیلى خوش آمدید. من اصالتا آلمانى و از نژاد آریایى مى‌باشم ولى از مهاجرین ایتالیا به برزیل هستم. حدود یك میلیون نفر از ایتالیا به این كشور مهاجرت كرده‌اند. معتقدم امروز، موقعیت جدیدى براى اتحاد انسانها شروع شده است و فكر مى‌كنم در سال 2000 همه با هم متحد شویم. من كشور ایران را دوست دارم. ایران كشورى است كه با قلب مردم دنیا صحبت مى‌كند و در قلوب آنان جاى دارد. البته من در زمان جنگ هم طرفدار شما بودم و شما را دوست داشتم. از زمانى كه آیت‌اللّه‌ خمینى به ایران برگشت، من بیشتر به شما علاقه‌مند شدم. امام كارى كرد كه موجب تحول باطن انسانها شد. من به ایشان عشق مى‌ورزم و امروز ارادتم به ایشان زیادتر هم شده است.‌

ما امروز احتیاج داریم كه بیشتر دعا كنیم و نماز بخوانیم؛ چون دنیا به مادّیت سوق پیدا كرده است و این براى بشر خوب نیست. ما باید در راه بازگشت انسانها به خدا تلاش كنیم. غرب دنیا را در مادى‌گرایى فرو برده است و ما باید براى تغییر آن بكوشیم. من از این‌كه شما این‌جا تشریف آوردید بسیار خوشحال شدم. این تشریف‌فرمایى براى همیشه ثبت خواهد شد. به دولت ایران بگویید شما دوستان خیلى خوبى در برزیل دارید. ‌

ما باید براى عدالت اجتماعى بكوشیم؛ چون فقر و گرفتارى در جوامع بشرى زیاد است و ما مى‌توانیم با شما در رفع این معضل همكارى كنیم. مشرق‌زمین همیشه كانون نورافشانى و ایمان بوده است و اصولاً ادیان الهى در شرق متولد شده‌اند.‌

استاد مصباح فرمودند: ‌

   با تشكر از محبتهاى فراوان شما و فرصتى كه براى بنده فراهم كردید. این ارتباط بسیار صمیمانه مرا به یاد محبتهاى یكى از اسقفهاى ناپل در ایتالیا مى‌اندازد كه با گرمى از ما استقبال و بسیار محبت كردند. قرآن مجید مى‌فرماید: «نصارا با شما دوستند چون استكبار نمى‌ورزند».(1) ما امروز آن‌چه را در قرآن خوانده‌ایم در عمل شما مشاهده مى‌كنیم. ‌

   براى برطرف ساختن مشكلاتى كه بشر را تهدید و او را از خدا جدا مى‌كند، باید در چند موضوع همكارى داشته باشیم:‌

   اولاً، همان طور كه شما اشاره كردید باید مسئله بسیار مهم عدالت اجتماعى را در نظر داشته باشیم. فقرا باید رهبران دینى را از خود بدانند و به مراكز مذهبى امید داشته، رفع مشكلات را از آن‌جا بخواهند. البته وقتى انسان به دین الهى درست عمل كند، خداوند هم محبت او را در قلب فقرا مى‌اندازد؛‌

   ثانیا، مبارزه با كم‌رنگ شدن ارزشهاى اخلاقى است كه مى‌تواند موضوع همكارى قرار گیرد؛‌

   ثالثا، مبارزه با الحاد و بى‌دینى است.‌

با این‌كه موضوعات زیادى براى انسانها مشكل ایجاد كرده است، این سه موضوع بیش از همه اهمیت دارد. اما این‌كه ابراز امیدوارى كردید همه ابناى بشر متحد شوند، ما نیز همین را از خداوند متعال خواستاریم و در این زمینه تلاش


1. ر.ك: مائده 5، 82.

‌مى‌كنیم. در روایات اسلامى آمده است كه اسلام و مسیحیت با هم پیروز مى‌شوند. حضرت مهدى(عج) با حضرت مسیح علیه‌السلام مى‌آیند، با هم نماز مى‌خوانند و جهان را اصلاح مى‌كنند، پس باید آماده شویم. از خداوند متعال خواهانم كه ما را هدایت كند و قلبهاى ما را به هم نزدیك گرداند.‌

كاردینال در جواب استاد گفت: من با تمام فرمایشهاى شما كاملاً موافقم و از شما استدعا دارم كه دفتر یادبود را امضا كنید تا افتخارى دیگر براى ما باشد.