بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1388/06/15 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته فرازهایی از كلام امیرالمؤمنین(ع) را در باره نشانههای شیعیان و متقین مرور كردیم. در این جلسه به فراز جدیدی از ادامه این روایت میپردازیم. وَ كَیْساً فِی رِفْقٍ وَ قَصْداً فِی غِنًى وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ؛ از نشانههای مؤمن این است که تیزبین، با فراست و با کیاست است؛ مطالب را خوب درک میکند؛ اشخاص را خوب میشناسد؛ ولی در عمل عجله نمیکند، کاری را که باید انجام دهد با رفق و مدارا انجام میدهد.
تعبیر كَیْساً فِی رِفْقٍ؛ شبیه تعبیر حَزْماً فِی لِینٍ؛ است. یعنی مؤمن، دوراندیش و اهل حزم و احتیاط است؛ عاقبت کارها را درک میکند و در باره آن میاندیشد؛ اما در عمل با تندی و عصبانیت برخورد نمیکند؛ بلکه در رفتار خود لین و نرمخو است. در جلسه قبل توضیح دادیم كه گاهی بین این دو ویژگی فراست و تیزهوشی با نرمخویی و انتخاب روش اصلح در برخورد تزاحم ایجاد میشود و جمع کردن بین آنها هنری مضاعف است.
در ادامه، حضرت امیر(ع) بعضی خصوصیات مؤمنین در زمینه مسائل مالی را بیان میفرمایند. انسان گاهی در حال غنا و توانمندی به سر میبرد وگاهی در حال فقر و تنگدستی. معمولاً آدمی اگر ثروت و درآمد زیاد داشته باشد، به ولخرجی و اسراف مبتلا میشود؛ و اگر گرفتار و فقیر باشد، جزع و فزع میکند و مشکلات خود را به رخ همه میكشد. ولی مؤمنین و شیعیان ممتاز این طوری نیستند. آنها در حال غنا و ثروتمندی اسراف و ولخرجی نمیکنند؛ بلکه افرادی میانهرو هستند و اعتدال و اقتصاد را رعایت میکنند؛ در حال تنگدستی نیز آبروی خود را نمیبرند، نزد هر کسی اظهار حاجت نمیکنند و عزت نفسشان اجازه نمیدهد دیگران متوجه فقر و نیازشان شوند. این دو صفت که یکی مربوط به حالت غنا و فراخدستی است و دیگری مربوط به حالت فقر و تنگدستی، پیش از این، ضمن توضیح فرازهایی از ابتدای روایت مورد بحث قرار گرفت. نكتهای كه لازم است مجدداً تأكید شود این است كه اصل کلی ـکه شاید استثنائی هم نداشته باشدـ این است که انسان در همه کارها باید از افراط و تفریط پرهیز کرده و حد اعتدال را رعایت کند. پیش از این نیز گفتیم كه مفهوم اعتدال و حد وسط مفهومی کمّی نیست. برای به دست آوردن حد اعتدال در هر زمینهای یا ابتدا باید حد افراط و تفریط در آن مشخص شود؛ تا بر اساس آنها متناسب با نوع رفتار مورد نظر حد وسط مشخص شود؛ و یا با كمك دلیل عقلی یا شرعی حد مطلوب هر امری معین شود؛ تا بر اساس آن افراط و تفریط را مشخص گردد. چون افراط و تفریط با حد وسط متضایف هستند و معرفتشان با یكدیگر حاصل میشود. مثل مفهوم «پدر و پسر»؛ كه یکی را بدون دیگری نمیتوان شناخت.
برای شناختن حد وسط در هر كار باید توجه داشته باشیم كه ما اهداف عملی و رفتاری متعددی داریم. چون انسان مجموعهای است از توانها، قدرتها، طاقتها و استعدادها كه باید آنها را برای رسیدن به هدف نهایی ـ؛ كه در فرهنگ ما قرب الهی استـ به کار گیرد. انسان تنها قوه عاقله و تفکر نیست كه فقط در پی آموختن باشد؛ بلكه خدا به انسان عواطف، احساسات، محبت، عشق، خوف، رجا و... هم داده، فعالیتهای بدنی نیز باید داشته باشد. اما اگر كسی تمام وقت و توان خود را صرف یکی از زمینهها كند، ـحتی اگر زمینه صحیحی باشدـ حق سایر قوا تضییع شده و نسبت به آنها تفریط میشود. مثلاً اگر كسی تمام وقت به درس خواندن مشغول باشد و به عبادت اهمیتی ندهد، چنین كسی حتی اگر فیلسوف و استاد برجسته شود و ـبه تعبیر بعضی روایاتـ بتواند مو را هم بشکافد، اما چون اهل عبادت نیست، روحش از انس با خدا و آنچه هدف اصلی خلقت است، بهرهای نبرده و رشد نکرده است. تحصیل علم باید مقدمهای برای رشد معنوی انسان باشد.
اگر کسی در پی هر دو باشد، یعنی نیمی از وقتش را صرف عبادت و نیم دیگر را صرف تحصیل علم کند، زندگیش؛ را از كجا تأمین خواهد كرد؟ بنابر این اگر انسان تمام نیرویش را صرف یکی از این زمینهها کرده و نسبت به سایر قوایی که خدا به او داده و تکالیف دیگری که در صحنههای دیگر بر عهده او گذاشته شده، بیتوجه باشد، نسبت به آنها تفریط میشود.
حد وسط این است که انسان دقت داشته باشد ابزارهایی که خدا در اختیار او قرار داده، مثل اعضا و جوارح، قوای روحی و جسمی، عواطف و احساسات و…؛ را به گونهای به کار گیرد که بیشتر مورد رضایت خدا باشد. بر این اساس، انسان باید در برنامههای خود سهمی را برای تحصیل علم، سهمی را برای معاشرت با زن و فرزند، سهمی را برای كسب روزی حلال و …؛ قرار دهد؛ بهگونهای كه در هیچ یك افراط و تفریط نباشد.
اگر اعتدال در زندگی به عنوان یك اصل کلی پذیرفته شد، بر اساس آن در کمیات نیز میانه روی شکل پیدا میکند. مثلاً کسی كه مال و ثروتی دارد، متناسب با درآمد خود باید مقداری را برای تأمین هزینههای زندگی خانواده، و مقداری را برای انفاق و رسیدگی به دیگران، از اقوام و خویشاوندان، همسایگان، دوستان و سایر فقرا در نظر بگیرد. اگر انسان تمام درآمدش را صرف انفاق کند، برای رفع نیاز روزمره خانوادهاش محتاج دیگران میشود و این کار صحیحی نیست. حتی اگر احتمال میرود در آینده نزدیک موردی برای انفاق پیش آید که ضرورت بیشتری نسبت به موارد فعلی دارد، بایدمقداری از درآمد خود را برای آن مورد پسانداز كند. در این زمینه هم باید حد وسط رعایت شود؛ هر کس متناسب با شأن خود، بخشی از درآمد و دارایی خود را صرف هزینههای گوناگون زندگی و بخشی را صرف كمك و دستگیری از نیازمندان كند؛ بهگونهای كه نه خود، نیازمند دیگران شود و نه به حرص، زیادهخواهی و افزونطلبی و نهایتاً به دنیاپرستی گرفتار شود.
حضرت امیر(ع) میفرماید: مؤمنان در حال توانمندی در مخارج شخصی خود زیادهروی و اسراف نمیکنند و در حالی که پیرامون او افراد نیازمندی زندگی میكنند كه به یک وعده غذا محتاجاند، او سفرههای رنگین آنچنانی نمیاندازد. او به تناسب شأن خود و خانوادهاش حد وسط معقولی را تعیین میکند که نیازهای زندگیشان را تأمین كند؛ نه اسراف میکند، و نه از سر بخل، آنقدر کم خرج میکند که به بیماری گرفتار شود. تعیین حد اعتدال برای هر کس هم به شئونات و نیازهای او و خانوادهاش بستگی دارد كه باید با توجه به اختلاف سطح زندگی افراد مختلف، با تدابیر عاقلانه مشخص شود و حد مشخص کمّی ندارد.
اما اگر كسی به اندازه رفع نیاز خود و خانوادهاش درآمد نداشت، چه کند؟ افراد ضعیفالنفس سعی میکنند ابتدا از راههای حلال با عرض حاجت نزد دیگران نیاز خود را برطرف کنند. اما اگر از این طریق نیازشان رفع نشد، و ضعف نفس بر آنها غلبه كرد، ممكن است دست به گناه بزنند. اما كسانی که ایمان قوی دارند و در مکتب اهل بیت تربیت شدهاند، ارزش ایمان و ارتباط با خدا را درک کردهاند و به راحتی آبروی خود را نمیبرند و نمیگذارند دیگران بفهمند که محتاج هستند. قرآن هم این مسأله را مورد تأکید قرار داده و میفرماید: لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ1؛ مؤمنان كسانی هستند که از شدت عفت و عزت نفس و آبروداری، کسی که ایشان را نمیشناسد و از زندگی آنها خبر ندارد، گمان میکند ثروتمند هستند؛ در صورتی که چنین نیستند. خدا هم در قرآن از چنین كسانی تعریف کرده است.
اساساً آبروداری ارزشی است که همه انسانها کمابیش اهمیت آن را درک میکنند و میفهمند اظهار فقر و نیاز به دیگران، یا تملقگویی دیگران به طمع مال كار سبکی است. آبروداری بین تمامی انسانها ـاز مسلمان و کافرـ مشترک است.
ولی مؤمنین ممتاز انگیزه قویتری برای آبروداری؛ دارند. آنها به واسطه اعتماد و ایمان به تقدیرات الهی میدانند اگر با وجود سعی و تلاش، دارایی بیشتری برایشان فراهم نشده، از آن روست که خداوند متعال مصلحت ندانسته است. روایات زیادی در این زمینه داریم؛ مانند: إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ2. خدای متعال میفرماید: من میدانم که برای بعضی از بندگانم صلاح نیست که پولدار باشند؛ از این رو آنها را همیشه تنگدست نگه میدارم، مبادا فاسد شوند. در آیه شریفهای نیز خداوند میفرماید:؛ وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ3. بعضی؛ دیگر بر خلاف این گروه، اگر زندگیشان تأمین نشود، سراغ راههای نامشروع میروند و دینشان فاسد میشود. خداوند میفرماید: من نمیخواهم مؤمن فاسد شود و دینش را از دست بدهد؛ لذا روزی چنین كسی را وسیع قرار میدهم. مؤمنی که اهل یقین است، به آنچه خدا مصلحت دانسته و مقدر فرموده راضی است. نه مثل كسانی كه قرآن در وصفشان میفرماید: اگر روزیشان تنگ شود، میگویند خدا ما را خوار کرده است.4؛ مؤمن میگوید: خداوند خوب تدبیر کرده؛ مصلحت من همین بوده و از او ممنون هستم.
این مرتبهای است برای کسانی که انگیزه برای آبروداری دارند. مرتبه لطیفتر از این برای كسانی است كه ایمانشان به حدی رسیده که نه تنها به تدابیر الهی راضی هستند، بلكه آنها را موهبتی در حق خود میدانند. مانند كسی كه پزشک داروی تلخی؛ را برای او تجویز كرده و میداند این دارو وسیله معالجه اوست. چنین كسی نه تنها از طبیب گلهای ندارد، بلکه كار او را لطفی در حق خود میداند و از او سپاسگزار است. مؤمنین رفتارهای خدا را نسبت به خود نشانه لطف و محبت خدا میدانند. طبق روایتی مؤمن هنگامی كه به فقر مبتلا میشود، میگوید مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ5؛ خوش آمدی؛ تو موهبت خدا هستی. چنین كسانی در واقع رفتار عاشقانهای با خدا دارند و میدانند چه ثروت و چه فقر، هر دو برای تربیت آنها و وسیله تکاملشان است. از همین رو فقری را که خدا پنهانی به آنها داده، مثل رازی میدانند که پنهانی بین عاشق و معشوق مبادله میشود؛ رازی بین خدا و بنده؛ لذا نمیخواهند کس دیگری متوجه این راز و رابطه بشود. خداوند برای تکامل بنده او را به فقر مبتلا کرده؛ او هم میداند که این محبت خداست و از این تدبیر الهی خوشحال است. اما چون خداوند این فقر را پنهانی به او داده و دیگران از آن خبر ندارند، این راز را پنهان نگهمیدارد.
مؤمنین ممتاز علاوه بر این اوصاف در شدائد و مشكلات صبور هستند. خواه،؛ ناخواه، در طول زندگی برای انسان سختیهایی پیش میآید؛ لقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ6؛؛ زندگی انسان توأم با رنج است. حتی مرفهترین افراد رنجهایی دارند که به ذهن ما خطور نمیکند. زمانی كه انسان به رنجی مبتلا میشود، اعم از اینكه این رنج در اثر فقر یا بیماری باشد، یا در اثر فراق عزیزی، و یا در اثر بلایای طبیعی و... عقل حکم میکند که انسان در مقابل این سختیها بردبار باشد. اگر وقتی برای انسان سختی پیش آمد، شروع به داد و فریاد کند، آیا مشکلش حل میشود؟ بر عكس، با حفظ آرامش ممکن است مشکل زودتر برطرف شود.
مؤمن علاوه بر عاقلانه بودن صبر در برابر سختیها و مشکلات، انگیزه بالاتری نیز دارد و آن، این که تمام این سختیها امتحانات خداست؛ چون خودش فرموده: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ7. اگر شما با کسی كه علاقه زیادی به او دارید و مشتاق هستید كه با او رابطه صمیمی داشته باشید، طرح رفاقت بریزید. او هم صراحتاً به شما بگوید كه برای آزمودن شما در ادعای رفاقت و صمیمیت، امتحاناتی را برای شما پیش خواهد آورد. اگر امتحانی برای شما پیش آمد که در نتیجه آن میزان وفاداری شما به او ثابت شود، از این امتحان نگران و ناراحت میشوید؟ یا سعی میکنید از این امتحان سربلند و سرفراز بیرون بیایید؟ تا زودتر به مطلوب برسید و محبت شمادر دل او جا بگیرد و روابطش را با شما تقویت كند. اگر کسی توجه داشته باشد که تمام وسایل و حوادث خیر و شرّ این عالم برای آزمایش است، آیا از آزمون و وسایل و ابزار آن را نگران میشود؟ یا تلاش میكند از آزمایش سر بلند بیرون بیاید؟
بینش مؤمن نسبت به این عالم و زندگی آن با دیگران متفاوت است و توجه دارد كه هر چه از خیر و شرّ در این وجود دارد، زمینههایی برای آزمایش انسان است؛ لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا8؛؛ و هر حادثه تلخ و شیرینی یك برگه امتحانی است كه باید با صبر و تحمل از عهده آن برآید. پس در مقابل سختیها ناراحت نمیشود. چون میداند آزمون الهی است و بعد از تحمل سختی و مرارت، پاداشی از طرف خداوند نصیب او خواهد شد. از همین رو همه سختیها و شیرینیها، از فقر و غنا، برای او خوشآیند و گوارا است.
1؛ . بقره / 273.
2؛ . الكافی، ج 2، ص 352، باب من آذى المسلمین و احتقرهم.
3؛ . شوری / 27.
4؛ . وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ؛ فجر / 16.
5؛ . الكافی، ج 2، ص 263، باب فضل فقراء المسلمین.
6؛ . بلد / 4.
7؛ . بقره / 155.
8؛ . كهف / 7.