بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهاى از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدى (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاریخ 1387/07/02 مطابق با شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان 1429 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ جَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِكَ، وَ الْتَّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِكَ، وَ الشَّكَّ فِی دِینِكَ، وَ الْعَمَی عَنْ سَبِیلِكَ، وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِكَ، وَ الانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
معنای درخواست از خدا این نیست كه انسان هیچ تلاشی نكرده و از وسایلی كه خدا در اختیار گذاشته استفاده ننموده و فقط بگوید خدایا كار را انجام بده! اگر انسان از خدا بخواهد كه از آغاز سن تكلیف وسیله انجام كارهای خوب، و وسیله اجتناب از كارهای بد نیز برای او فراهم باشد؛ و خدا نیز دعای او را قبول فرماید، با استجابت این دعا دیگر نیاز نیست انسان هیچ تلاشی انجام دهد و خدا همه كارها و واجبات را انجام داده و از گناهان نیز انسان را باز میدارد. این خلاف حكمت آفرینش است. آفرینش برای آن بوده كه ما با تلاش و انتخاب و اختیار خود، مسیری را سپری كنیم. دعا كردن برای آن است كه توجه داشته باشیم، آنچه در اختیار ما قرار دارد، حقیقتا ملك خدا و در اختیار خدا و وسیله آزمایشی برای ماست. هنگامی كه از خدا میخواهیم، ما را از شك در دین و وساوس شیطان دور بدار، به این معنا نیست كه دیگر انسان مطمئن باشد كه با دعا دیگر به همه معارف آگاهی و یقین پیدا نموده و شیطان نیز ما را وسوسه نخواهد كرد. بلكه در حقیقت در هر لحظه از زندگی، باید دعا نموده و از خدا بخواهیم تا ما را از شك در دین و وسوسههای شیطان دور بدارد.
اگر انسان بخواهد در مقام عمل، گرفتار فریب شیطان و اعمال ناروا نشود، به تنهایی نمیشود به دعا اكتفا كرد. دعای حقیقی آن است كه انسان تلاش كند تا در جایی كه احساس میكند توان مقاومت در برابر شیطان را نداشته یا وسایل استقامت برای او فراهم نیست، بر خدا اعتماد داشته باشد كه خدا او را كمك خواهد كرد.
هدف از آفرینش انسان چیست؟ چگونه انسان باید همیشه مراقب باشد تا پیرو شیطان نشده و شیطان او را فریب ندهد؟ شیطان یكی از وسایل آزمایش الهی است. خدای متعال برای آنكه انسان، همیشه بر سر دو راهیها قرار بگیرد، ابزارهای گوناگونی قرار داده است. بعضی از ابزارها درونی و بعضی؛ بیرونی است. ابزار بیرونی شامل شیاطین و ابلیس و نیروهای تحت امر آنهاست كه جهت مقابله با آنان انسان میتواند از كمكهای فرشتگان و مأمورین رحمت الهی استفاده نماید. خدا آنگونه كه وسایلی فراهم كرده تا شیاطین توانایی دعوت انسان به كارهای زشت و ناروا را داشته باشند وسایلی را نیز هم در درون انسان و هم در خارج از وجود او قرار داده است. خداوند در آیه شریفه میفرماید «حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإِیمانَ»1؛ خدا ایمان مؤمنین را در دل و جان آنها وسیلهای برای تقویتشان قرار داده و ایمان را محبوب آنها نموده است. مومن در دل و جان خود علاقه ویژهای به خدا و اولیاء احساس میكند. این علاقه یك عامل درونی است كه خدا در مؤمنین ایجاد میكند. در بیرون از وجود انسان نیز خدا به تعبیری كه در قرآن وجود دارد2؛ روح را وسیله تأیید انسان قرار میدهد. روح غیر از روح شخصی انسان است «هُوَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَة»3؛ این روح میتواند یكی از ملائكه چون جبرئیل امین باشد چرا كه گاهی روح به او اطلاق میشود؛ شاید نیز یك گروه از ملائكه باشند كه نام آنان «روح»؛ است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»4؛ گاهی روح به جبرئیل گفته میشود «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ»5؛ ولی یك روح دیگر نیز وجود دارد كه خدا آنرا وسیله تأیید همه مؤمنین قرار داده است. شاید این روح همان باشد كه در روایات به نام «روح الایمان»6؛ نامیده شده است. از جهل ماست كه نمیتوانیم حقیقت فرشتگان و مخلوقات ماوراء طبیعی را درك كنیم. «آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»7؛ هر چه خدا فرموده همان درست است. اما آنچه به اجمال فهمیده میشود آن است كه خدای متعال مؤمنین را با عواملی خارج از وجود شخصی خود، كه در آیه به نام «روح»؛ آمده، آنها را تأیید و كمك مینماید. در مقابل نیز عواملی وجود دارد تا كسانی كه از نفس و هوای نفس تبعیت میكنند، به وسیله آن تقویت شوند.
سنت كلی كه در قرآن بارها به آن اشاره شده این است كه در عالم، خدای متعال قانونی را قرار داده است «؛ مَنْ كانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً * وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْیُهُمْ مَشْكُوراً»8؛ مردم دو دسته هستند. بعضیها دل به زرد و سرخهای دنیا سپردند و عاشق دنیا شدند. ما اینان را یاری نموده وسایل رسیدن به خواستههای آنان را تا حدودی كه مصلحت باشد، فراهم میكنیم. عده دیگر هستند كه پیرو حقایق ثابت و پایدار ابدی هستند. ما از آنان سپاسگذاری میكنیم «أُولئِكَ كانَ سَعْیُهُمْ مَشْكُوراً.»؛ سپس یك قاعده كلی میفرماید: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً»9؛ ما همه انسانها را در این عالم كمك میكنیم. اول راه را در برابر آنها میگذاریم «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً»10؛ سپس انسان هر راهی را كه انتخاب نماید، خدا در پیمودن آن راه او را كمك خواهد كرد. آنكه راه درست را میرود خدا او را یاری میكند تا در آن راه سریعتر و بهتر حركت كند. انسانی هم كه راه نادرست را برود، خداوند وسایل او را نیز فراهم میكند تا بتواند گناه كند. این عالم برای همین خلق شده است، اما لطف و یاری الهی شامل حال مؤمنین و انسانهای پارسا، بسیار بیشتر از امداد و یاری است كه شامل كفار و گنهكاران میشود. بر همین اساس در آخرت نیز پاداش مؤمنان ده برابر و گاهی بسیار بیشتر است «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»11؛ در دنیا نیز كسانی كه در مسیر خیر قرار میگیرند، خدا بسیار بیشتر به آنان كمك میكند. با این حال خداوند آنهایی كه راه بد را انتخاب میكنند، رها نمیكند، و وسایل كاری را كه انتخاب كردند در اختیار آنان میگذارد.
فلسفه وجود شیطان غیر از غرایز و عواملی كه در درون انسان وجود دارد، سوق دادن انسان به زشتیهاست. در مقابل گرایشهای متعالی نیز وجود دارد كه انسان را به سمت خدا و ملكوت سوق میدهد. در یك سو روح و فرشتگان قرار دارند تا انسان را در جهت راه خیر یاری كنند؛ و از یك سو نیز شیطان و نیروهای او قرار دارند تا انسان را در راه شر كمك نمایند. این ستیز بین عوامل خیر و شر، زمینه آزمایش انسان را فراهم میكند. برای آزمایش باید دو زمینه مختلف و دو كشش متقابل وجود داشته باشد «كَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَی»12؛ از یك سو شیاطین، انسان را به راههای انحرافی دعوت میكنند؛ از یك سو نیز كسانی هستند كه به سوی هدایت میخوانند. «إِلَی الْهُدَی ائْتِنا». باید انسان در مسیر زندگی همه راهها و عوامل خیر و شر را شناخته و مهیا باشد تا ناخواسته گرفتار فریب و نیرنگ شیطان نشود.
عدهای تصور میكنند كه شیطان با برخی از انسانها دشمنی خاصی دارد و از ابتدای كودكی بر آنها تسلط پیدا كرده و با اجبار آنها را به سوی گناه و شر میكشاند، به گونهای كه دیگر قدرت مقاومت در برابر شیطان را نداشته و سرانجام با فریب شیطان نابود میشوند «فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ»13؛ وقتی از این افراد سؤال میشود در توجیه اعمال زشت خود میگویند: «شیطان بر ما غالب شد، و نتوانستیم در برابر او مقاومت كنیم!»؛ تصور تسلط شیطان بر انسان از القائات شیطان است. قرآن میفرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ»14؛ شیطان بر شما تسلطی ندارد. كار شیطان وسوسه و تشویق؛ انسان به عمل زشت است نه آنكه به زور و اجبار انسان را به گناه آلوده كند. البته اگر انسان به اختیار، اراده خود را به دست شیطان بسپارد، دیگر مرید و پیرو محض و بنده شیطان خواهد شد. كسانی نیز هستند كه به اختیار، اراده خود را به دست خدا و اولیاء خدا میسپارند «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»15؛ كسانی كه ولایت خدا را بپذیرند و اختیار خود را، به دست خدا بسپارند، خدا متصدی تدبیر امور زندگی آنان میشود. در روایات آمده است: «كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا»16؛ تا جایی كه خدا چشم و گوش انسان میشود و همه كارهای انسان را در اختیار گرفته و میگوید من آنها را انجام میدهم «إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِكَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی وَ بِاخْتِیَارِكَ عَنِ اخْتِیَارِی»17؛ اگر كسی اختیار خود را، حقیقتاً به دست خدا سپرده و با تمام وجود خود را به خدا واگذار كرد و خدا را وكیل خود قرار دهد، خدا نیز او را میپذیرد و یاری میكند «فَاتَّخِذْهُ وَكِیلاً»18؛ در مقابل اگر كسی شیطان را وكیل خود قرار داد، و به زبان و دل به او گفت: «هر چه تو گویی، ما در خدمت تو هستیم. تو ما را كمك كن، هر راهی كه تو میروی، ما نیز میرویم!»؛ به یقین شیطان بر چنین پیروان فروتن و گوش به فرمانی تسلط خواهد داشت؛ «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ»19؛ كسانی كه شیطان را سرپرست و مقتدای خود قرار میدهند، در حقیقت با اختیار، شیطان را بر خود سوار و مسلط مینمایند.
انسان در این عالم آفریده شده است تا دائما، خود را بیازماید. دو گروه، در این آزمایشها وجود دارند. یك سو خدا، جنود رحمانی، ملائكه، روح الهی و در درون انسان عقل، گرایشهای مثبت، گرایشهای متعالی؛ و در یك سو شیطان، جنود شیطانی، شیاطین انس، شیاطین جن و در درون غرایز حیوانی و تمایلات نفسانی. انسان در بین، این دو دسته از عوامل و این دو گروه، دائما در حال نوسان و آزمایش است. اگر كسی تلاش نمود و اراده خود را به دست ملائكه، و به دست روح، دست اولیای خدا، سپرد و از خدا خواست تا وكالت او را قبول كند «فَعَلَی اللّهِ تَوَكَّلْتُ»20؛ «وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ»21؛ از اولیاء الله میشود. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»22؛ زمانی كه از اولیاء الله شد، خدا وكیل و متصدی كارهای انسان میشود و كارهای دنیا و آخرت انسان را تدبیر میكند. چنین انسانی راحت، آرام و آسوده است: «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»23؛ اضطراب، استرس، فشار روحی، غصه، غم، و ترس، هراس و ناامیدی در چنین انسانهایی وجود ندارد.
عارف وارسته، مرحوم حاج سید رضا بهاءالدینی ـ رضوان الله علیه ـ نمونه و مجسمه آرامش بود. بیش از چهل سال كه من ایشان را میشناختم، به یاد نمیآورم كه از ایشان حالت اضطراب، حیرت و ناامیدی دیده باشم. همیشه آرام، و دل سپرده به حضرت باری تعالی بود؛ آسوده خاطر و بیاضطراب! خدا چنین بندگانی نیز دارد. از سویی بعضیها نیز هستند كه به اندك حادثهای مضطرب و هراسان میشوند. اگر انسان اختیار خود را به دست خدا سپرد، خدا نیز او را حمایت میكند. اما اگر در برابر دعوت و محبت و مهربانی خدا، از او رو گردانید، مقدمات تسلط شیطان فراهم میشود. «تَتَحَبَّبُ إِلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَیَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْك»24؛ وقتی در برابر مودت و محبت خدا، انسان بیاعتنایی و دشمنی نمود، با چنین رفتاری از سوی انسان، شیطان آرام آرام بر او تسلط پیدا میكند. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ.»
در این كشاكش نیروهای متضاد چه باید كرد تا در دام و فریب شیطان گرفتار نشویم و از زمره «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤهُمُ الطّاغُوتُ»25؛ قرار نگیریم؟ عمده كارهایی كه شیطان نسبت به انسان انجام میدهد، تصرف در فكر و خیال و قوای ادراكی انسان است. در قرآن كریم بیش از ده نوع كار به شیطان نسبت داده شده است كه انجام همه آنها با وسوسه است. وسوسه یعنی چه؟ وسوسه یا در مقام شناخت و یا در مقام عمل است. انسان گاهی وسوسه میشود كه آیا فلان موضوع درست است یا غلط، آیا حق است یا باطل؟ مثل شك در دین. شك بر اثر وسوسه پیدا میشود. شیطان میگوید: «از كجا این دلیل درست باشد. از كجا كسانی كه این راه را رفتند، درست به نتیجه رسیده باشند. انسانهای دیگری نیز در این عالم هستند. آنها نیز عقل و شعور دارند كه به این صنعتها و تكنولوژیهای پیشرفته دست پیدا كردهاند؛ از كجا معلوم كه راه آنها درست نباشد؟»؛ این وسوسه در شناخت است.
اما وسوسه در مقام عمل زمانی است كه انسان میخواهد كاری را برای لذت، بهرهمندی و یا فرار از رنج و درد، انجام دهد. اگر لذت یا بهرهای كه انسان میخواهد آنرا به دست بیاورد حرام باشد، شیطان با وسوسه آن لذت و بهره را در نظر انسان بسیار بالا و بزرگ جلوه میدهد. شیطان به سراغ همه انسانها میآید. گاهی میشود انسان نسبت به چیزی علاقه پیدا كرده و آن چیز برای او جذابیت پیدا میكند. گویا كسی به او میگوید این خیلی بیش از آنچه انسان فكر میكند زیباست. مثل معروفی میگوید «سركه دزدی، شیرینتر از حلواست!»؛ سركه ترش چون دزدی است، تصور میكند شیرین است. این عاملی است كه شیطان برای انسان تزیین كرده و آنرا بیش از حد جلوه میدهد. قرآن میفرماید كار شیطان زینت دادن و آراستن عمل زشت است «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»26؛ در جایی كه عمل زشت است، آنرا زیبا نشان میدهد.
در آنجایی كه باید انسان كاری نیك انجام دهد كه مقداری هزینه و زحمت و فكر و تلاش نیاز دارد، شیطان دست به كار شده و شروع به ترساندن انسان میكند میگوید: «این كار را نكن، خودت را خسته نكن، این خیلی زحمت دارد، حالا بگذار باشد تا فردا ببینیم چه میشود. نیاز نیست به آن فقیر كمك كنی. دیگران هستند كه به او كمك كنند. بیهوده پولها را خرج نكن، خودت محتاج میشوی!»؛ «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»؛ از همین رو سفارش شده اگر میخواهید كار خیری انجام دهید، فوری آنرا انجام بدهید. این دو كار اصلی شیطان است یكی تزیین كارهای زشت و گناه و دیگری ترساندن و تخویف از انجام كارهای خوب؛ «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ»27. شیطان كسانی كه اختیار خود را به دست شیطان سپردهاند، ترسانده و میگوید «میخواهید بروید جبهه، كشته شوید؟! فرزندت را میخواهی بفرستی حوزه تحصیل كند تا گرفتار شود، سرانجام آخوندی گدایی است!»؛ «یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ»؛ «یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»؛ این وسوسهها برای جایی است كه انسان می خواهد كار خوبی انجام دهد. در جایی كه میخواهد انسان وادار به گناه بكند، كار زشت را جلوه میدهد و آنرا در نظر انسان زیبا، دوست داشتنی و شیرین مینمایاند. چه بسا انسان پس از چند لحظه؛ متوجه میشود كه وعدههای شیطان دروغ بوده است.
از مطالب بسیار زیبای قرآن داستان گفتگوی دو گروه از اهل جهنم در عالم قیامت است. گروه مستضعف و مستكبر كه نماد پیروان نخبه و غیر نخبه و یا خواص و عوام هستند که در جهنم با یكدیگر نزاع و دعوا میكنند «یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنّا مُؤمِنِینَ»28؛ انسانهای عادی، به نخبگان در جهنم میگویند اینكه ما كافر و گناهكار و به عذاب دچار شدیم، تقصیر شما بود. شما ما را منحرف كردید تا به این راه بیاییم. آنها جواب میدهند، پس از آنكه هدایت برای شما آمد مگر شما را مجبور به گناه كردیم؟ تقصیر خود شما است. سرانجام در پاسخ میگویند «بَلْ مَكْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ»؛ گفتگوی دیگری كه در قرآن ذكر شده گفتوگوی مردم گمراه شده با شیطان در جهنم است. گمراهان خطاب به شیطان میگویند: تو بودی كه ما را گمراه كردی. شیطان در پاسخ میگوید: «؛ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ما كانَ لِی عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ»29؛ هنر من آن بود كه به شما وعده دروغ دادم سپس آشكار میشد كه وعدههای من توخالی و پوچ است اما شما فریب وعدههای دروغ من را میخوردید. من كسی را به زور مجبور به گناه نكردم جز آن كه شما را دعوت؛ كردم تا بیایید، با آن كه میدیدید وعدههای من خلاف و دروغ است اما باز، فریب میخوردید «فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ»؛ در پایان نیز شیطان اعتراف میكند كه هم من و هم شما گناهكاران مقصریم. نه من میتوانم به فریاد شما برسم و نه شما میتوانید به فریاد من برسید.
قرآن میفرماید: «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ»30؛ شیطان در آغاز به انسان میآموزد كه از نعمت خوب خدا، و انگورهای خوب و شیرین، مشروب و خمر بسازد. این تعلیم شیطان است. سپس انسان را تشویق میكند تا از ماده تلخ بدمزة سكرآور، بنوشد و از خود بیخود شود «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»؛ پس از آن كه انسان را به مستی و بیعقلی رسانید هرگونه فاجعه و مصیبتی را به واسطه این مستی ایجاد میكند. كسانی كه در جلسات فساد و فحشا به جان یكدیگر افتاده و با چاقو یكدیگر را زخمی كرده و از پای درمیآورند به واسطه بیعقلی و مستی ناشی از نوشیدن شراب مرتكب چنین جنایاتی میشوند. در قمار نیز همینگونه است. اگر آمار زندانیان بررسی شود آن وقت مشخص خواهد شد كه چه درصد از آنان مشروبخوار و قمار باز هستند. شراب و قمار هر دو باعث دشمنی بین انسانهامیشوند. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ». شیطان میخواهد در این دنیا انسانها با هم دوستی نداشته باشند و همیشه با كینه و دشمنی و عداوت و كدورت زندگی كنند. برای همین انسان ها را وسوسه؛ میكند تا خمر بنوشند و قمار بازی كنند. قمار سود بیزحمت داشته و سرگرمی به ظاهر لذتآوری است. كاری را كه شیطان انجام میدهد، وسوسه؛ در دل انسانهاست. با آنكه بیش از ده كار در قرآن به شیطان نسبت داده شده، حرف خیلی دور از واقعیتی نیست گفته شود كه همه آن ده كار، به وسیله وسوسه انجام میشود.
وسوسه چیست؟ وسوسه یا در فكر انسان تأثیر و شبهه ایجاد میكند و نمیگذارد انسان به چیزی یقین پیدا كند. یا نسبت به چیزی بیش از حد گرایش غیرعادیای پیدا میكند. اگر انسان بخواهد از خطرهای شیطان محفوظ بماند نخست باید فكر را از وسوسههای شیطانی حفظ نماید. انسان باید راه درست فكر كردن را بیاموزد. استدلالهای صحیح را یاد گرفته و از كسانی كه اهل معرفت و فهم و تعقل هستند كمك بگیرد، تا در مقام شناخت، تسلیم شیطان نشود.
افعال اختیاری انسان به دو عامل بستگی دارد؛ نخست شناخت و سپس میل و اشتیاق به انجام عمل. عامل «دانش و بینش»؛ و عامل «گرایش و میل»؛ دست به دست هم داده و عمل انجام میگیرد. اما اگر انسان یا نداند و یا تمایلی نداشته باشد، عمل را انجام نمیدهد. شیطان در هر دو مرحله، در ذهن انسان تأثیر میگذارد. یا در مقام شناخت نمیگذارد شناخت صحیح پیدا شود و انسان را مبتلا به شك میكند. یا پس از شناخت صحیح، انسان را بیمیل و اشتیاق میكند. اگر انسان بخواهد در هر دو مرحله به دام شیطان گرفتار نشود در مقام شناخت باید تلاش كند، شناخت صحیح را بدست آورده و قدرت تعقل را تقویت نموده و با عقلاء رفت و آمد داشته باشد. در زندگی با افراد متخصص و مورد اعتماد مشورت نماید و با كسانی كه اهل معصیت و گناه هستند؛ رابطه نداشته باشد. دین را باید از كسی یاد گرفت كه دنیازده و به دنبال مقام و ریاست نباشند؛ در غیر این صورت به تعبیر روایات «أُولَئِكَ قُطَّاعُ الطَّرِیق»31؛ عالمی كه مفتون دنیا و به دنبال لذائذ دنیا، پست و مقام دنیا باشد، راهزن و دزد است. دین انسان را میدزد. «فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِكُمْ»؛ نسبت به او اعتماد نكنید. دین را از كسی یاد بگیرید كه علم كافی داشته و تقوای آن كار را داشته باشد. این در مقام شناخت است. اما در مقام عمل باید عادت كند به اینكه آرام آرام با برنامه صحیح، با عبادتها انس بگیرد. خدای متعال نصرت و امداد را برای اهل خیر قرار داده است. «كُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ»؛ كسانی كه در آغاز مقداری سختیهای عبادت را تحمل كنند، پس از مدتی كم كم آنچنان علاقمند میشوند كه اگر عبادت را ترك كنند، ناراحت میشوند، گویا گمشدهای دارند.
روایتی از اهل سنت به نقل از ابن اثیر در نهایه نقل شده است که پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «ان للخیر ضراوة كضراوة الخمر»؛ همانگونه كه انسان به بعضی امور معتاد میشود، به عمل و كار خیر و خوب نیز اعتیاد پیدا میكند. برای پرهیز از گناهان انسان جایی كه احساس میكند یكی میگوید «این خیلی خوب است، نگذار از دست برود، چه صدای خوبی، چه نوشیدنی خوبی، چه دیدنی خوبی»؛ باید بداند كه این وسوسه شیطان است. آیا صدای شیطان را میشود شنید؟ بله! اگر درست دقت كنیم، صدای شیطان را نیز خواهیم شنید؛ زمانی كه انسان تشویق به گناه میشود و حس میكند كه عامل دیگری انسان را به طرف گناه، سوق میدهد و میگوید: «این زمان را از دست نده! بعدها توبه میكنی!»؛ با آنكه عقل میگوید عمل معصیت، حرام است.
واظب باشیم كه حرمتهای الهی را حفظ كنیم. هیچ گناهی را كوچك نشماریم. این سّر محفوظ بودن از انخداع از شیطان و راز نیافتادن در دام شیطان است. اولین چیزی كه باعث میشود انسان از مسیر صحیح منحرف بشود و آهسته آهسته به راه شیطان كشیده شود، آن است كه گناهان را كوچك بشمارد. «استصغار الذنب». زمانی كه انسان به بهانههای گوناگون یك نگاه حرام یا شنیدن موسیقی حرام (به بهانه یادگرفتن دستگاه موسیقی) را، كوچك شمرد، پس از مدتی به گناه معتاد میشود. از همان ابتدا نباید به گناهان كوچك و اندك خود را آلوده كنیم تا در دام شیطان گرفتار نشویم.
1. حجرات / 7.
2. ر.ك: مجادله / 22؛ «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ».
3. الكافی، ج 1، ص 385، باب «موالید الأئمة ع».
4. قدر / 4.
5. شعراء / 193.
6. ر.ك: الكافی، ج 1، ص 271، باب فیه ذكر الأرواح التی فی الأئمة.
7. آلعمران / 7.
8. اسراء / 18-19.
9. اسراء / 20.
10. انسان / 3.
11. انعام / 160.
12. انعام / 71.
13. نساء / 145.
14. نحل / 99.
15. بقره / 257.
16. وسائلالشیعة، ج 4، ص 72، باب 17، «بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ الْمُدَاوَمَةِ عَلَی النَّوَافِلِ وَ الْإِقْبَالِ بِالْقَلْبِ عَلَی الصَّلَاةِ».
17. دعای عرفه.
18. مزمل / 9.
19. نحل / 100.
20. یونس / 71.
21. ابراهیم / 12.
22. یونس / 62.
23. رعد / 28.
24. دعای افتتاح.
25. بقره / 257.
26. انفال / 48.
27. آلعمران / 175.
28. سبأ / 31.
29. ابراهیم / 22.
30. مائده / 91.
31. الكافی، ج 1، ص 46، باب «المستأكل بعلمه و المباهی به».