صوت و فیلم

صوت:
,

فهرست مطالب

جلسه بیست و پنجم؛ یک ماه مالامال از اطاعت و عبادت

تاریخ: 
شنبه, 6 مهر, 1387

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده‌‌اى از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدى (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاریخ 1387/07/06 مطابق با شب بیست و هفتم ماه مبارک‌ رمضان 1429 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

یک ماه مالامال از اطاعت و عبادت

ماه مشحون از بندگی

«اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیَّاكَ، وَ زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَكَ، وَ أَعِنَّا فِی نَهَارِهِ عَلَى صِیَامِهِ، وَ فِی لَیْلِهِ عَلَى الصَّلاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْكَ، وَ الْخُشُوعِ لَكَ، وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْكَ حَتَّى لا یَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَیْنَا بِغَفْلَةٍ، وَ لا لَیْلُهُ بِتَفْرِیطٍ.»
در این دعا از خدا می‌خواهیم: خدایا این ماه را سرشار از عبادت ما قرار بده، و اوقات ما را با اطاعت و بندگی ما زینت ببخش، در روزهای آن ما را بر روزه گرفتن یاری فرما و در شب بر نماز و زارى و خشوع و اظهار ذلت در پیشگاه تو، تا روز این ماه گواهی به غفلت ما ندهد و شب آن شهادت به تقصیر ما.
در این فراز از دعا، چند نكته شایان توجه است. در بخش اول می‌فرماید خدایا این ماه را سرشار از عبادت قرار بده، و با اطاعت و بندگی ما زینت ببخش. آیا به كار بردن واژه‌های «عبادت»؛ و «طاعت»، در این فراز دعا تفنن در عبارت است، یا بین این دو تفاوتى وجود دارد؟ «عبادت»؛ در فارسی به معناى «پرستش»؛ و از ماده «عبد»؛ است. شاید بندگى مفهوم روشن‌تری از این دو واژه باشد. براساس تعالیم فرهنگ دینی و اسلامی، اگر انسان كارى انجام بدهد كه مفاد و مضمون آن اظهار بندگى در پیشگاه خدا باشد، عبادت به حساب می‌آید. اولین چیزى كه عبادت آن را القاء كرده و نشان مى‌‌دهد، آن است كه انسان با عبادت مثل نماز، ركوع، سجده، و عبادات دیگر اظهار بندگى می‌كند. آیا طبیعت عبادات خود به خود نشانه بندگى است، یا اینكه احتیاج به جعل و قرارداد و اعتبار دارد؟ بعید نیست كه این عبادات بدون اعتبار و جعل نباشد، گو اینكه یك نوع گرایشهاى فطرى نیز در آنها وجود دارد.
در همه اقوام و ملل اگر بررسى بشود، در مقام احترام به دیگران، یك نوع خم كردن سر وجود دارد. گاه این كار تا حد ركوع نیز مى‌‌رسد و پس از آن به سجده روى خاك منتهی می‌شود كه دیگر نهایت خضوع است. مفاد اولیه این اعمال، چیزى جز اظهار بندگى نیست. نمونه بارز آن در شریعت اسلام نماز است. ولى بعضى امور در شکل نخستین آن به معنای بندگی نیست امّا انسان مى‌‌تواند آن كار را به قصد اظهار بندگى انجام داده و با نیّت انسان به صورت عبادت در بیاید. هر كار خوبى كه خداپسند است، و خدا آنرا دوست دارد؛ اگر براى اطاعت خدا و تقرب به خدا انجام پذیرد، به عنوان عبادت به معناى عام پذیرفته می‌شود. یك نوع از عبادت فقط براى بندگى و اظهار بندگى وضع شده، و نوع دیگر آن به اصطلاح، عبادت توسلى است؛ که مى‌‌توانیم با قصد تقرب به صورت عبادت آن را انجام دهیم. مثلاً نیكی و احسان به والدین به معنای خداپرستی و عبادت نیست. كفار نیز مى‌‌توانند به والدین احسان داشته باشند و این كار برای كفّار عبادت به حساب نمی‌آید. اگر كسى خدا را قبول داشت و دانست كه احسان به والدین مطلوب خداست، و خدا دوست دارد و این كار را براى اطاعت خدا انجام داد (نه تنها براى عاطفه پدر و فرزندى) این كار عبادت مى‌‌شود. به این نوع كار «توسلى»؛ گفته مى‌‌شود كه با قصد تقرب به صورت عبادت درمی‌آید. این دو اطلاق براى «عبادت»؛ است.

اطاعت از عبادت وسیعتر است

اما «اطاعت»؛ از «عبادت»؛ نیز وسیع‌‌تر است و حتى از كارهاى قربى و توسلى نیز، كه ممكن است به صورت عبادت در بیاید، گسترده‌تر است. همین كه رفتار انسان موافق امر خدا و دستور خدا باشد و مخالف امر و نهى او نباشد، اطاعت به شمار می‌آید. انجام همه واجبات توسلى اطاعت است، حتی اگر قصد تقرب نیز در آن نباشد. ترك همه محرمات اطاعت است، حتی اگر قصد عبادت هم در آن نباشد مصداق طاعت است، تا جایی كه انجام كارهاى مباح كه برای آن از طرف خدای متعال امر و نهى‌‌؛ تعلق نگرفته است، نیز اطاعت به حساب می‌آید. پس دایره اطاعت وسیع‌‌تر از دایره عبادت است. عبادت یا محدود به اظهار بندگى است، یا اگر امر توسلى نیز باشد با قصد تقرب، عبادت مى‌‌شود. البته گاهى مطلق اطاعت نیز، عبادت نامیده مى‌‌شود. برخی گفته‌‌اند در آیه شریفه «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»1؛ این بخش از آیه كه می‌گوید «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»؛ به معنای «أن لا تطیعوا الشیطان»؛ است. چرا كه در طول تاریخ، عبادت شیطان به قصد قربت، امر نادری است. امروزه كسانى به شیطان‌‌پرستی معروفند که در اوج بى بند و بارى و فسق و فجورند. به یک معنا، تنها به كسی می‌شود گفت شیطان را عبادت می‌كند، كه واقعاً مقام الوهیت را براى شیطان قائل بشود، و از او اطاعت بكند چون او را «اله»؛ مى‌‌داند. ولی منظور از «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»؛ تنها این نیست كه كسى به قصد الوهیت اطاعت شیطان بكند. هر اطاعتی از شیطان، مصداق عبادت شیطان است؛ یعنى هر چه مطابق امر الهى نباشد، اطاعت و عبادت شیطان است. علاوه بر این بعضی گفته‌‌اند «أَنِ اعْبُدُونِی»2؛ نیز به معنای اطاعت است، نه تنها عبادت به معناى خاص.

ظرفی برای عبادت حضرت حق

در این دعا از خداوند می‌خواهیم تا در این ماه عزیز به ما توفیق دهد تا این ماه برای ما ظرفی بشود کهبا عبادتپر شده است. البته وقتی بگویند ظرفى پر از میوه است، ممكن است مقداری از ظرف خالی باشد. یا وقتی مى‌‌گویند كشتى پر از بار است؛ «الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ»؛ (که در قرآن نیز آمده است) از خدا می‌خواهیم تا بیشتر اوقات این ماه به عبادت بگذرد و و این ماه ظرف عبادت ما شود. سپس مى‌‌فرماید: اوقات این ماه را با طاعتهاى ما زینت ببخش و آراسته بفرما. در این فراز مى‌‌تواند اطاعت به معنی عبادت و به معناى اخص آن باشد و نه به معنی اطاعت مطلق، و عدم مخالفت امر خدا. چنین كارى زینت زمان و زینت وقت شمرده شده است. اگر دستگاه آفرینش به منزله یك درخت تلقى شود، میوه این درخت وجود انسان است. موجودى كه شعور و درك و انتخاب داشته باشد. دراین عالم همه چیز تسبیح خدا مى‌‌گوید: «یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»3؛ اما تسبیح اولیاء خدا با تسبیح سنگریزه بسیار متفاوت است. موجودى كه رفتار او از سر آگاهى است، و در مقابل انگیزه‌‌هاى مختلف، انگیزه اطاعت را انتخاب مى‌‌كند، و سایر انگیزه‌‌ها را بر اراده خدا ترجیح نمی‌دهد، با موجودات دیگرى كه به طور طبیعى بندگى و تسبیح خدا را به جا می‌آورند، خیلى متفاوت است. اگر انسان با این شعور و درك در كره زمین وجود نمى‌‌داشت، «قاعاً صَفْصَفاً لا تَرى فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً»4؛ و در مقابل همه عالم هستی تكوینا تسبیح خدا می‌گفتند، چه فایده‌ای می‌داشت؟ عبادت انسانی كه بر اساس درك زیبایى‌‌ها و حكمتهاى عالم خلقت به احساس خضوع و خشوع در مقابل خدا بیانجامد، بسیار با عبادت دیگر موجودات تفاوت دارد.

بوستان پرشكوفه و گل رمضان

انسان در واقع ثمره درخت آفرینش است، و میوه و نتیجه بودن او براى این عالم به این است كه خدا را بشناسد و با او ارتباط برقرار كند. كمال حقیقى انسان جز در سایه بندگى خدا پیدا نمى‌‌شود. انسان گُل سرسبد عالم آفرینش است و كمال او در خداپرستی و ارتباط با خداست. اگر انسان بندگى خود را درك كند نهایت زیبایى این درخت ظهور خواهد كرد. اگر چنین دركی نباشد بوستانى است كه نهالهایى در آن كاشته‌‌اند، ولى هنوز شكوفه و میوه نداده است، این بوستان وقتى زینت‌‌دار مى‌‌شود كه این شكوفه‌های رنگارنگ خوش عطر و میوه‌های مفید در آن ظاهر شود و مشام و كام انسان‌‌ها را شادی بخشد. اطاعت و عبادت خدا، گلهاى هستى است. با این دیدگاه ماه رمضان اگر پر از عبادت باشد، بوستانى سراسر گل و شكوفه است. اما اگر انسان‌ها عبادتى انجام ندهند، درختى وجود دارد اما میوه ندارد. بوته‌‌هاى گلى هست، اما گلهاى رنگارنگ ندارد. مضمون این دو جمله این است كه ما در این ماه به گونه‌ای رفتار كنیم كه با عبادت و اطاعتى كه انجام مى‌‌دهیم، ماه رمضان را با رویاندن شكوفه و گل آراسته و زیبا كنیم و این ماه با عبادت‌‌هاى ما تزیین بشود. «زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَكَ».

شب زنده‌داری و اظهار ذلت

سپس مى‌‌فرماید خدایا در روزهای این ماه، ما را یاری فرما تا روزه بگیریم؛ و در شب‌های آن به ما عنایت نما تا نماز را به پا داشته و در مقابل تو، خشوع داشته باشیم و در پیشگاه تو تضرع و زارى و اظهار ذلت كنیم. هر كار خوبى كه انجام مى‌‌گیرد، باید با كمك و توفیق الهى باشد. در این دعا درباره روز چیزی جز توفیق گرفتن روزه، درخواست نكرده اما درباره شب فرموده: «أَعِنَّا فِی لَیْلِهِ عَلَى الصَّلاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْكَ، وَ الْخُشُوعِ لَكَ، وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْكَ»؛ در این فراز از دعا درباره شب چند مفهوم را ذكر كرده: «نماز»، «عبادت»، «تضرع»، «زارى»؛ و «ذلت». حكمت تفاوت تعبیرهایى كه برای روز و شب ماه رمضان به كار رفته چیست؟ شاید اختلاف آن برمیگردد به قرآن. در سوره مزمل تصریح شده است كه بین روز و شب تفاوت وجود دارد. «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً»5؛ نصف شب یا دو ثلث شب را، كمتر یا بیشتر، از بستر خود برخیز و عبادت كن «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً». سپس توضیح مى‌‌دهد: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً * إِنَّ لَكَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً»6؛ در این آیه خداوند بین روز و شب فرق گذاشته و مى‌‌گوید در روز انسان تلاش و تكاپوى زیادى دارد. تعبیر «سَبْح»؛ نیز به كار رفته كه به معنى شنا كردن است. در مورد هر تلاشى این واژه به كار مى‌‌رود. گویا زندگی و دنیا تشبیه شده به یك دریایى كه انسان همچون یك شناور یا شناگر در آن مى‌‌افتد و شنا مى‌‌كند. انسان براى بقاى خود و بقاى نسل خود یك كارهایى دارد كه در طول روز باید برای آنها تلاش نماید. این تدبیر الهى و تقدیر الهى درباره روز است. اگر چه انسان باید در طول روز هم به عبادت و تسبیح خداوند بپردازد و در بین تلاش های روزانه فراوان ذكر خدا را بگوید «اذْكُرُوا اللّهَ كَثِیراً»7؛ و به تعبیر دیگر «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»8؛ «سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِیًّا»9؛ در كل روز باید به یاد خدا باشد، اما در روز خواه ناخواه انسان با عوامل مختلفى برخورد نموده و برای او احساسات و ادراكات حسى پیدا مى‌‌شود كه او را منفعل می‌سازد و در عبادت به صورت كامل تمركز ندارد. انسان نمی‌تواند در روز عبادت را با تمركز كامل انجام بدهد و بیشتر عوامل احساسى و سطحى در آن مؤثر است؛ مثل دریایى كه روى آن موج برمى‌‌دارد. موج‌‌هاى روى دریا؛ غیر از عمق دریاست. كارهایى را كه انسان در روز انجام مى‌‌دهد در سطح روح انسان اثر گذاشته و به عمق روح كمتر اثر مى‌‌گذارد؛ مگر برای كسانى كه ملكاتى كسب كرده باشند.

عبادت شب، با تمركز و عمق انجام می‌گیرد

انسان در شب كه از خستگی كار روزانه به خواب و استراحت پناه آورده و در بستر آرمیده، در گرما و سرمای سال باید از خواب برخاسته و به نماز و عبادت بایستد. با چنین وضعیت و موقعیتی، عوامل سطحى، بر روی او تأثیر نمی‌گذارند. چنین عبادتی ناشی از یك حالت انفعالى نیست و از عمق دل انسان و انگیزه‌های محكم او برمی‌خیزد. در قرآن كریم از سحرخیزى مؤمنان با این تعبیر یاد شده «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ»10؛ خدا آنان را ستایش مى‌‌كند برای اینكه پهلوهای خود را از بستر تهى و دور مى‌‌كنند. قرآن در این آیه در مقام مدح مؤمنان سخرخیز است؛ یعنى انسان باید انگیزه بسیار قوى داشته باشد تا از رختخواب برخاسته و در نماز و عبادت شود. در روز ممكن است انسان وقتی مى‌‌بیند كه مردم به مسجد مى‌‌روند او نیز به مسجد برود. در روز عوامل سطحى و احساسی زودگذر كه در روح انسان اثر مى‌‌گذارند بسیار فراوان است. همین فراوانی عوامل سطحی باعث مى‌‌شود كه انسان در روز تمركز نداشته باشد. در شب، آرامش و سكوت حكمفرماست. البته هم اكنون زندگی در شب مثل روز شده است در حالی كه طبیعت شب آرامش و سكوت است «وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَكَناً»11؛ شب براى آرامش، خاموشى، و تاریكى است. اینكه انسان تمام جاذبه‌ها و آرامش و لذّت خواب شب را كنار گذاشته و به عبادت بپردازد، آن هم نه عبادت كوتاه، نیاز به انگیزه بسیار قوی و عمیق دارد. خدا به پیامبر می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ یَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ»؛ نزدیك دو ثلث شب را من مى‌‌دانم تو عبادت مى‌‌كنى؛ نه تنها تو بلكه «وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَكَ»12؛ چنین عبادتى كه انسان چندین ساعت آن را با نشاط، و با حضور قلب در شب انجام دهد، نیاز به انگیزه عمیق و قوی دارد. به همان اندازه كه انگیزه ‌‌انسان قوى است، عبادت در روح او نیز، اثر عمیق مى‌‌گذارد.

شب‌زنده‌داری، لرزش عمق وجود انسان

رفتارهاى انسان از یك مبادى نفسانى و روانى سرچشمه مى‌‌گیرد. این مبادى یك وقت سطحى و متحرك و در حال نوسان است و تأثیرى هم كه مى‌‌بخشد ضعیف است. در نتیجه وقتى انسان كارى انجام مى‌‌دهد، تأثیرى كه در روح او مى‌‌بخشد موقت و محدود است. اما بعضى از امور از یك ریشه‌‌هاى عمیقى در عمق روح انسان برمى‌‌خیزد. تعبیر عمق از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ روح شبیه به دریاست. گاهی موج‌‌هاى سطحى آرامى روى دریا وجود دارد اما اگر موج‌‌ها سنگین باشند تا اعماق دریا تكان مى‌‌خورد. روح انسان نیز اینگونه است. تأثیراتى كه در افعال انسان وجود دارد گاهى ناشی از عوامل سطحى است. احساس انفعال، خجالت، احساس حیا و شرم، غم و غصه، همه می‌توانند در سطح روح آدمى تأثیر بگذارند. محبت‌‌ها و بغض‌‌ها در لایه عمیق‌‌ترى تأثیرگذارند، اما آنچه كه در عمق وجود انسان تأثیر می‌گذارد معرفتهایى است كه به صورت ملكه درآمده است. آنها در اعماق روح انسان تأثیر می‌كند و ناشی از ایمان بسیار قویى است كه «؛ لا تُحَرِّكُهُ الْعَواصِف».
هرچه اعمال انسان از ریشه‌‌ها و لایه‌‌هاى عمیق‌تر روح بر‌‌خیزد، تأثیر آن نیز در روح، عمیق‌تر و پایدارتر است. بستگى به این دارد كه چه اندازه انسان در عبادت مداومت داشته باشد، تا تأثیر آن نیز عمق پیدا كند. قرآن مى‌‌فرماید: «إِنَّ لَكَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً»؛ ای پیامبر! تو در روز، خیلى تلاش می‌كنی. روز وقت كار كردن و تكاپو و برخوردهاست؛ اما شب «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً»؛ تأثیر پدیده‌‌اى كه در شب پدید مى‌‌آید، در روح انسان خیلى عمیق‌‌تر، پابرجاتر و محكم‌‌تر است «وَ أَقْوَمُ قِیلاً»؛ گفتارى كه در شب از انسان نسبت به خدای متعال صادر شود با گفتار روز فرق مى‌‌كند. سخنان انسان با خدا در روز خیلى سنجیده نیست و عمق ندارد. اما در شب، و تاریكى كسى نیست كه انسان بخواهد، برای او ریاكارى بكند. در هنگام شب انسان پیش خدا شوخى و تعارف نمى‌‌كند، خود اوست و خدا. آنجا وقتى سخن می‌گوید خیلى حساب شده‌‌تر است «أَقْوَمُ قِیلاً»؛ سخن شب خیلى پایدارتر و محكم‌‌تر است. این است كه عبادت را باید برای شب گذاشت. البته در روز نیز هم عبادات واجبات داریم و هم نوافل و ذكر، اما تأثیر عبادتى كه در شب انجام مى‌‌گیرد خیلى بیشتر است. در ماه رمضان، اینگونه نیست كه انسان در روز از كار و زندگى دست بكشد. در ماه رمضان گاهى جهاد هم انجام می‌گیرد. كشاورزى و كارهاى دیگر، تحصیل و تبلیغ نیز انجام می‌گیرد امّا آن چه اختصاص به ماه رمضان دارد، روزه است؛ البته روزه مراتبى دارد. آنچه قوام عبادت ماه رمضان، در روز به آن است، روزه است كه از اول تا آخر روز، عبادت است.

اظهار ذلّت در برابر خدا

در این دعا تأكید شده است كه به ما توفیق بده در شب‌های ماه رمضان تضرع با ذلت داشته باشیم. تعبیر «ذلت»؛ در كمتر دعایی دیده می‌شود. انسان چرا باید در پیش خدا اظهار ذلت بكند؟ در همه ادیان الهى تأكید بر این بوده است كه انسان‌‌؛ در مقابل خدا اظهار ذلت كند. درباره انبیاء گذشته نیز روایات فراوانی درباره اظهار ذلت كردن در پیشگاه الهى ذكر شده است. درباره حضرت موسى على نبینا و آله و علیه السلام گفته شده كه یكى از دلایلی كه خداى متعال موسى(ع) را به هم سخنى خود برگزید، برای این بود كه آن حضرت هنگامی كه نماز خود را تمام می‌كرد، سجده شكر به جا مى‌‌آورد و دو طرف صورت خود را روى خاك مى‌‌گذاشت.13؛ پیشانى را روى خاك گذاشتن سجده معمولى است. هر كسى كه عبادت مى‌‌كند و نماز مى‌‌خواند، سر به روى خاك مى‌‌گذارد. این نهایت اظهار ذلت در پیشگاه الهى است. ولى حضرت موسى(ع) بعد از اینكه نماز خود را مى‌‌خواند، اولاً خدا را شكر مى‌‌كرد كه مرا توفیق دادى تا نماز بخوانم و براى اظهار ذلت و قدردانى از این نعمت صورت خود را نیز روى خاك مى‌‌گذاشت و از همین رو مستحب است در سجده شكر دو طرف صورت را روى خاك بگذاریم. این نشانه معرفت كامل موسى(ع) به ناچیزى خود در پیشگاه الهى و ابراز آن بود.

در برابر خدا چون سگ، حق‌شناس باش و ذلیل!

خداوند به حضرت موسی على نبینا و آله و علیه السلام در حدیث قدسى مى‌‌فرماید: «یَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِی مِنْ قَلْبِكَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِكَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَیْنَیْكَ الدُّمُوع».14؛ ای موسی سه چیز را به من هدیه كن، از قلب و جانت خشوع و شكستگی دل را، از پیكرت خضوع و تواضع و فروتنى را و از چشمهایت اشك را. سفارش خداوند به حضرت موسی این است كه در برابر من نهایت ذلت ظاهری و شكستگی باطنی را داشته باش. در روایت دیگری هم خطاب به حضرت عیسی على نبینا و آله و علیه السلام مى‌‌فرماید: «وَ اعْلَمْ أَنَّ سُرُورِی أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَیَ»15؛ آنچنان كه سگ در برابر صاحب خود تملق مى‌‌گوید، در مقابل من اینگونه باش: «أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَیَ». شاید در میان حیوانات، حق شناسی سگ، در هیچ حیوان دیگرى دیده نشود، اگر كسى احسان اندكی به سگ كند، و او چند مرتبه صاحب نیكی به خود را ببیند و بشناسد، هر وقتى كه او را ببیند، در مقابل او خضوع كرده و سر بر زمین مى‌‌گذارد و دم تكان مى‌‌دهد. از صفات بسیار پسندیده این حیوان، در مقابل كسى كه به او خدمت كرده وفاداری و حق‌‌شناسى است. متعال به پیغمبرخود حضرت عیسى(ع) مى‌‌گوید در مقابل من اینگونه باش!

ما هیچ هیچیم، همه چیز در دست قدرت اوست

ارتباط انسان با خدا زمانی تقویت مى‌‌شود كه انسان خود را در مقابل خدا چیز قابل ذكرى نداند؛ یعنى هیچ چیز براى خود قائل نباشد. به طور طبیعى، وقتى انسان براى خود هستى، استقلال، قدرت، و علمى قائل نشود و بداند كه هیچ ندارد و همه آنها امانت الهى در دست انسان است، یك دفعه در خود فرو مى‌‌ریزد. از همین جهت بى‌‌اختیار در چنین حالتى از دیده اشك جارى می‌سازد. این اشك تنها از ترس آتش جهنم نیست بلكه اشك خشوع است. اشك ناشی از احساس ذلت كه بهترین نمود عبادت است. در چنین حالتی انسان احساس می‌كند پست‌‌ترین مراتب ذلت یك موجود را در مقابل عزیزترین موجود عالم دارد؛ این همان چیزیست كه در این دعا مى‌‌گوید: خدایا در شبهاى ماه رمضان به ما حالتی را عنایت فرما كه احساس ذلت بكنیم.

تفاوت انسان متكبر غربی با انسان خاضع مؤمن

ین دیدگاه و معرفت را مقایسه كنید با برداشت بعضى از اسلام‌‌شناسان و روشنفكرمآبان كه صریحا می‌گویند اسلام براى انسان به هیچ وجه حتى در پیشگاه خدا ذلت نمى‌‌خواهد. اسلام راضى نیست كه انسان در مقابل خدا هم احساس ذلت بكند! این تفكر غربى و اومانیستى است كه انسان را اصل قرار مى‌‌دهد. اوج این دیدگاه مى‌‌رسد به جایی كه می‌گوید: «انسان مدرن باید حق خود را از خدا بگیرد. انسان حقوقى بر خدا دارد كه باید آنها را بگیرد! حق نیز گرفتنى است و دادنى نیست. باید با اجبار هم كه شده انسان حق خود را از خدا بگیرد!»؛ این بینش را مقایسه كنید با بینش اسلامی که در عبارات این دعا متجلی شده است كه نهایت آرزوی او این است كه در بهترین اوقات ماه رمضان، در خلوت شب، بیشترین احساس ذلت را در پیشگاه الهى داشته باشد. همه اینها بستگى دارد به اینكه ما خدا را چه اندازه به عنوان خدا و خود را تا چه اندازه به بندگى بشناسیم.


1. یس / 60.

2. یس / 61.

3. جمعه / 1.

4. طه / 106-107.

5. مزمل / 1-4.

6. مزمل / 6-7.

7. احزاب / 41.

8. اعراف / 205.

9. مریم / 11.

10. سجده / 1.

11. انعام / 96.

12. مزمل / 20.

13. ر.ك: بحارالأنوار، ج 83، ص 199، باب 44، «سجدة الشكر و فضلها»؛ «إِنَّكَ إِذَا صَلَّیْتَ وَضَعْتَ خَدَّیْكَ عَلَى التُّرَابِ»

14. وسائل‌‌الشیعة، ج 7، ص 77، باب «استحباب الدعاء فی اللیل».

15. الكافی، ج 8، ص 140، حدیث عیسى ابن مریم(ع).