بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
شیوهای که قرآن کریم برای هدایت و تربیت مردم از آن استفاده میکند، یادآوری قضایا و حوادث آموزنده تاریخی است. این یک قاعده کلی است که قرآن کریم میفرماید: وَذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ؛[1] یعنی فلان روز یا فلان حادثه را به خاطر بسپارید، به یاد بیاورید و فراموش نکنید. این ایامی که به نام «ایامالله» نامیده میشود، یادآور درسهای آموزندهای است که توجه به آنها برای شناختن راه صحیح زندگی و حرکت اجتماعی فوقالعاده مؤثر است. برای مثال، قرآن میفرماید: وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ؛[2] داستان بدر را به خاطر بیاورید. یا در جای دیگر میفرماید: وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ؛[3] یعنی داستان حنین را به یاد بیاورید.
دور نیست که روزگاری با دلایل کافی و روشن اثبات شود که روز 9دی مهمترین روز تاریخ ما بوده است. بسیاری از حوادث تاریخی در عصر خود به درستی شناخته نمیشود. گاهی سالها و قرنها باید بگذرد تا ماهیت و آثار آن آشکار گردد. برای نمونه، ما شیعیان قرنها است که از داستان کربلا سخن میگوییم و عزاداری میکنیم، بهگونهای که تقریباً همهروزه در این کشور مجلسی به نام سیدالشهداعلیهالسلام برپاست و البته ماههای محرم و صفر هم که بهار عزاداریهاست، اما به نظر بنده اگر کسی بگوید که هنوز بعد از 1400سال اهمیت تاریخ عاشورا آنطور که باید و شاید شناخته نشده، حرف گزافی نگفته است. اعتقاد قلبیام این است که در تاریخ بشریت، از روز خلقت حضرت آدم تا پایان زندگی بشر روی این کره خاکی، روزی آموزندهتر از روز عاشورا وجود نداشته و نخواهد داشت. درست است که به سیدالشهدا ظلمی شد و ما با یادآوری آن گریه میکنیم و برای برآوردهشدن حاجات یا آمرزیده شدن گناهانمان به حضرتش توسل میجوییم، اما بهراستی این چه حادثهای بود و آثار آن تا کجا ادامه دارد؟ گاندی میگوید: حرکت ما علیه استعمار انگلیس، درسی بودکه از امام حسین آموختیم. شیعیان نیز با همه عزاداریهایشان هنوز قدر آن امام مظلوم را درست نشناختهاند. حقیقت داستان عاشورا چه بود؟
داستان 9دی از آن داستانهایی است که تاکنون اهمیت آن به درستی شناخته نشده و مطلوب است ابعاد این توطئه عظیم شیطانی هرچه بیشتر آشکار شود. یکی از جنگهایی که قرآن کریم از آن یاد کرده و در تاریخ صدر اسلام نیز داستانهایی از آن بیان شده، داستان «جنگ احزاب» است که یک سوره از قرآن بدان اختصاص یافته است. در این جنگ، گروههای مخالف با اسلام و نهضت اسلامی پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله، از بتپرستان، مشرکان، فرقههای گوناگون یهودیان اطراف مکه تا دشمنانی که خارج از مرزهای سرزمینهای اسلامی بودند، باهم ارتباط برقرار کردند و طرحی ریختند که با حرکتی هماهنگ، اسلام را از میان ببرند. حالآنکه در جنگ احزابی که در این عصر راهانداختند، به جای شمشیر، بمبهای پیشرفته و مسائل گوناگون جنگی مطرح بود. در این جنگ، تمام سازمانهای جاسوسی برتر دنیا از سازمان سیا، موساد و سرویسهای جاسوسی انگلستان و گروههای وابسته به آنها مشارکت کردند. آنان، ابتدا همه گروهایی را که ممکن بود بهگونهای سودمند باشند، شناسایی کردند.
گروههایی که میشد در این کشور اسلامی از آنها استفاده کرد، مراتب گوناگونی داشت: کسانی که به خون همه انقلابیون تشنه بودند، افرادی که دلشان میخواست حاکم شوند و دیگران را تحت سیطره خود دربیاورند و یا کسانی که دلخوریهایی از انقلاب داشتند، ضررهایی کرده بودند، اموالشان مصادره شده بود و زمینهایشان را گرفته بودند.
دشمن، تمام این گروهها را شناسایی کرد و برایشان پرونده تشکیل داد. کمبودها، نقطهضعفها و قابلیتهای آنان را شناسایی کرد. همچنین، گروههایی را که میشد آنها را در صف اول جنگ قرار دهند، شناسایی کردند و برای سرپرستی آن گروهها، مناسبترین فرد را برگزیدند و در فرصتی که ایجاد کردند آنها را به صحنه آوردند. رهبران آن گروه از کسانی بودند که بسیاری از مردم آنها را انسانهای موجه و صالح میدانستند. پس از این که گروهها سامان یافتند، در نقشهای هماهنگ، کیفیت حرکت هماهنگ آنها ترسیم شده بود. دشمنان به این نتیجه رسیده بودند که نمیتوان همه را یکجا به کار گرفت؛ بنابراین، تصمیم گرفتند که با هریک از این گروهها به صورت جداگانه ارتباط برقرار کنند، بهگونهای که تصور کنند آمریکا فقط با آنها ارتباط دارد.
آنچه مسلم است این کار، کار یکروز و دو روز نیست؛ بلکه سالها روی آن کار شد تا موقعیتی ایجاد و حرکتی آغاز شود. چه بهانه و سناریوهایی که تهیه کردند و کاری به مراتب پیچیدهتر از جنگ احزاب به پا کردند. اگر بخواهیم نسبت سرعت جنگ احزاب صدر اسلام را با جنگ احزاب امروزی مقایسه کنیم، باید بگوییم مانند سرعت راه رفتن شتر است با سریعترین هواپیماهای عظیم و شاید هم بیشتر. دشمنان با نقشههایی عجیب و غریب، طرحی را ریختند که ریشه نظام جمهوری اسلامی را بکنند. آنان به این نتیجه رسیده بودند که در ابتدا نباید به مقدسات مردم حمله شود. برای این کار، گروه خاصی را تربیت کرده بودند که با تشدید درگیریها و به هم ریختن اوضاع وارد صحنه شوند و ریشه اسلام را بکنند و به مقدسترین مقدسات مردم ایران توهین کنند، مردمی که حتی اگر پیغمبر را درست نشناسند، امام حسین را به خوبی میشناسند. عالمانی که برای تبلیغ به برخی از مناطق کشور رفتهاند، گفتهاند: در مناطقی از کشور، از اسلام جز امام حسین چیزی دیگر نمیشناختند، نه نمازی و نه روزهای، هیچ؛ فقط امام حسین. منظور اینکه نقشه آنقدر پیچیده و عمیق بود که با سران فتنه یکجا ارتباط برقرار نمیکردند. با هر کدام به صورت جداگانه تیم ویژهای کار میکرد و آنها را برای چنین روزی آماده میکرد. آنان را دلگرم میکردند و وعده امکانات میدادند. آن روز فرارسید و شد آنچه که شد.
اکنون باید پرسید: ما امروز چرا جمع شدهایم و چرا باید جمع شویم و چه باید بگوییم؟ یک بُعد قضیه این است که وقتی ما فهمیدیم کسانی که در روز 9دی آن حرکت عظیم و افسانهای را سامان دادند، بر این ملت حق دارند و با عنایت خداوند آینده اسلام و این نظام را تأمین و توطئههای دشمنان را نقش بر آب کردند. پس باید به تمام معنای کلمه از آنان تشکر و قدردانی کنیم و البته این کمترین کاری است که میشود در برابر آن خدمت بزرگ انجام دهیم؛ و بُعد دیگر این است که برای دشمنان یادآوری کنیم که داستان 9دی یادتان نرود و بدانید کسانی که آن حماسه را آفریدند هنوز زندهاند و با عُدّه و عِدّه بیشتری آماده هستند. حال، آنچه مهم است درسهای به دست آمده از این حادثه است. قرآن کریم در اینگونه حوادث به نکتهای تربیتی اشاره دارد: وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ؛[4]
اولین درس این است که داستان جنگ احزاب درصدر اسلام یک داستان منحصر به فرد نبود. یادمان نرود که دشمن از هیچچیز برای نابودی اسلام و نظام اسلامی و از بین بردن ارزشها و باورهای اسلامی فروگذار نمیکند. یکروز مشرکین مکه، روزی بنیامیه، یکروز بنیعباس، روز دیگر مغولها، امروز آمریکاییها و فردا هم ممکن است گروهی دیگر باشند. فقط مصادیقش فرق میکند. ما نباید بخوابیم و خیال کنیم که دشمنیهای دشمنان تمام و بقای اسلام و نظام اسلامی تأمین شده است. تاریخ به ما میگوید که چنین حالتی نادانی، جهالت و غفلت است. مؤمن باید همیشه هوشیار باشد و هیچگاه دشمن را دست کم نگیرد. دشمن هرقدر کوچک هم که باشد، باز باید از فتنههای آن پرهیز کرد.
باید توجه داشت که دشمن هرقدر قوی باشد و نقشههای شیطانی و ابزارهای پیچیده و پیشرفتهای هم که در اختیار داشته باشد، باز دستی قویتر از آن وجود دارد که همه نقشههای او را نقش بر آب کند، به طوری که نه تنها طرفی برنبندد بلکه رسواتر شود. نمونههای فراوانی در تاریخ است، ولی ما آنها را درست بررسی نکردهایم؛ البته این خاصیت بیشتر انسانهاست که فراموشکارند و بیدلیل نیست که قرآن همواره میفرماید: وَذَكِّرْهُمْ؛ وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ،[5] و یا وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ؛[6] یعنی، باید همواره تلنگری باشد تا یادآوری کند. همین است که میفرماید: ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ. در روز عاشورا، همه مردم داستان امام حسینعلیهالسلام را به یاد میآورند. در واقع، این روز مُذَکِّر است.
نباید داستان 9دی را فراموش کنیم. باید حقیقت ماجرا را درست دریابیم. هنوز کسانی هستند که در این کشور، حقیقت این جریان را درست درک نکردهاند. شاید حتی در بین بعضی از نخبگان و فرهیختگان نیز کسانی باشند که بگویند: مسأله دعوای انتخاباتی بود. هنوز باورشان نیست که نقشهای پیچیده و عظیم در میان بوده است، نقشهای که برای تحقق آن سالها تلاش کرده بودند؛ بنابراین، باید سعی کنیم هم خود بهتر بفهمیم و هم به دیگران بفهمانیم.
درس دیگری که باید از همه این حوادث بگیریم این است که شیطان دامی دارد که بسیاری از ما بدان توجه نداریم؛ البته اسم خاصی هم برای این دام ذکر نشده و کمتر درباره آن بحث شده است. آن دام این است که شیطان مسائل پیچیده را ساده نمایش میدهد. اگر یادتان باشد در دهههای نخست انقلاب، وقتی امام میفرمود این نقشه آمریکا و اسرائیل است، بعضی از روشنفکران در روزنامهها و سخنرانیهای خود با لبخند یا پوزخندی میگفتند که اینها توهم فتنه است! این همان دام شیطان است. شیطان پوشیده و دور از چشم کسانی که باید عبرت بگیرند، طراحی میکند و یک لایه لعاب سادهای روی آن میزند که کسی متوجه نشود. از اینروست که کسانی خیال میکنند داستان، داستان سادهای است. به عقیده آنان، داستان بر سر انتخابات بود. این یا آن، چه فرقی میکند؟! هرکدام ویژگی خاص خود را دارند. چندی اینانند و چندی آنان! برخی میپندارند که داستان به همین سادگی است، اما این شگرد عظیم شیطان است که امور بسیار پیچیدهای را که با آن میخواهد اصل اسلام را نابود کند، با لعابی فریبنده به نام اختلاف بر سر پیروزی در انتخابات، ساده و بیاهمیت و با برچسب «توهم فتنه» جلوه میدهد. متأسفانه کم نبودند متدینان و مجاهدانی که در طول تاریخ در این دام افتادهاند؛ یعنی شیطان زمینهای را فراهم کرد که آنان فریفته شوند و اهداف او را محقق کنند. بهطوری که حتی اگر دیگران درباره خطرات امر به آنان گوشزد میکردند، میگفتند: شما دچار توهم شدهاید. اکنون هم اگر بگویید طراحی این فتنه از چند سال پیش آغاز شده، میگویند: نه آقا! خیالبافی میکنید، این توهم است.
اینک جای این پرسش که: آیا آدم عاقل باید برای خطر دلیل قطعی داشته باشد؟ یا خطرها گاهی با احتمال یکدرصد تنجز پیدا میکند؟ فرض کنید: سیمی در جایی افتاده است و میگویند این سیم به برق متصل است. شما باور نمیکنید، اما 10 درصد احتمال درستی آن را میدهید. حال، آیا پایتان را روی آن سیم میگذارید؟ حتی اگر بچهای بگوید آقا مراقب این سیم برق باش، انسان احتیاط میکند. براساس یک فرمول علمی میگویند: حاصلضرب مقدار محتمل در مقدار احتمال، تعیینکننده وظیفه است. این اصل را همه عقلا میفهمند. فرض کنید تاجری میخواهد جنسی را بفروشد. کاسبی جنس او را با 10 درصد سود میخرد و کاسب دیگر با 100درصد سود. وقتی کسی احتمال میدهد که در معاملهای میتواند سود بیشتری کسب کند، به سود اندک قناعت نمیکند؛ بنابراین، یک تاجر کارآزموده وقتی ببیند راه بهتری وجود دارد که سود بیشتری داشته باشد به دنبال آن میرود، هرچند احتمالش ضعیفتر باشد. درباره ضرر نیز همین امر صدق میکند.
شربت به لیمو بسیار خوشطعم و برای قلب مفید است. حال اگر کسی یا حتی بچهای بگوید من دیدم که مایع مشکوکی را در ظرف آن شربت ریختهاند، چه میکنیم؟ آیا به آن اعتنا میکنیم؟ اگر یکدرصد هم درست باشد، جای اعتنا دارد. چون صحبت از مردن است. ضرری که اینجا محتمل است، بسیار فراوان است. برای مثال، محتمل صد میلیارد و احتمال یکدرصد است، ارزش احتمال چند میشود؟ یک میلیارد!
اکنون محتمل این است که نظام اسلامی بر باد برود و به یک معنا باید گفت ضرر محتمل بینهایت است و به هیچروی به عدد درنمیآید. حال اگر احتمالش یکدرصد یا کمتر باشد، ارزش احتمال چقدر میشود؟ حاصل ضرب احتمال در محتمل است که ارزش احتمال را تعیین میکند. احتمال میدهیم که فتنهای برپا شده است و دشمن میخواهد نظام اسلامی را از میان بردارد. البته باید به این احتمال توجه کرد، چراکه محتمل بسیار قوی است. کار عقلایی مبتنی بر این محاسبات است. وقتی ما میگوییم: آقا اینجا احتیاط کنید، میگویند: برای اثبات فتنه بودن دلیل قطعی میخواهد، انتخابات این حرفها را هم دارد، اما آدم عاقل باید بگوید این احتمال هرقدر هم که ضعیف باشد، چون محتمل بسیار قوی است، باید احتیاط کرد و به آن اهمیت داد؛ بنابراین، درسی که باید بگیریم این است که ما نسبت به این نوع فتنههای شیاطین حساستر باشیم و فکر نکنیم فقط باید دلیل قطعی باشد تا ترتیب اثر بدهیم.
حقیقت این است که آنطور که باید و شاید ما فرمایش امام را جدی نمیگرفتیم. وقتی ایشان میفرمود: هرچه داریم از محرم و صفر است، میگفتیم: این تعارف و احترام است و اندکی هم مبالغه، اما در این فتنه اخیر بهروشنی دیدیم که ما هرچه داریم از امام حسین است. اگر نبود آن حماقت و جسارتی که نسبت به سیدالشهدا رواداشتند، این پیروزی حاصل نمیشد. آنچه همه مردم را بسیج کرد و فتنهگران و دشمنان را رسوا کرد، همان جسارتی بود که به عزاداری و به سیدالشهدا رواداشتند؛ بنابراین، باید این روز را هرچه بیشتر جدی بگیریم و نام امام حسین، نام خادمان و عزاداران آن حضرت و عزاخانههای امام حسین و پرچمی که به نام آن امام عزیز تهیه میشود را گرامی بداریم، ببوسیم و روی چشمانمان بگذاریم. بدانیم که حسین است که دین، کشور و حیات ما را تأمین کرده است. نباید ساده انگاشت، زندهداشتن نام امام حسین، یعنی زندهداشتن دین و بقای این نظام؛ حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ.[7]
اما مهمترین درس این است که باور کنیم که غیر از این اسباب عادی که در حوادث عالم موثر است، نظام دیگری هم بر این نظام حاکم است که محسوس و شناختهشده نیست. همانکه در جبههها از آن با نام امدادهای غیبی یاد میکردند. ما هر روز با این امر سر و کار داریم، اما متأسفانه شیطان ما را غافل میکند و باز یادمان میرود. صبح که از خواب برمیخیزیم تا شب چند عامل غیبی در زندگی ما مؤثر است؟ ای کاش که میدانستیم معنای این فرمایش قرآن را: لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ؛[8] ما هر انسانی را از پیش و پس حفاظت میکنیم؛ یعنی، کسانی را میگماریم که آنها را به اتکای امر الهی حفظ کنند. ما نمیدانیم بلاهایی که از ما دفع میشود و خیرات و برکاتی که عایدمان میشود از کجاست، اما گاهی این برکات آنقدر برجسته و نمایان است که هیچ تفسیری غیر از مدد الهی ندارد. توجه داشته باشیم، قرآن میفرماید: وَعلَى اللّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ،[9] تقدیم جار و مجرور، مفید حصر است؛ یعنی تنها و تنها به خدا اعتماد کنید؛ و یا میفرماید: وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛[10] یعنی اگر راست میگویید که ایمان دارید، به خداوند توکل کنید. وقتی به خداوند اعتماد داشتید، از هیچچیز نمیترسید، خداوندی که قدرتش بینهایت است. به این آیه شریفه توجه کنید: الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ،[11] در این نمیفرماید یکنفر گفت (قیل لهم)؛ بلکه میفرماید: دشمنان علیه شما توطئه کردند و همه بر علیه شما متحد شدند و آماده هستند تا شما را نابود کنند. سخن این است، عکسالعمل مؤمنان صدر اسلام چه بود؟ وقتی میگویند که اسرائیل میخواهد به نیروگاه بوشهر حمله کند، آنگاه میبینید که برخی از شخصیتها متزلزل و حتی در سخنرانیهایشان هم منعکس میشود، اما اکنون تصور کنید برای مردمی پابرهنه، از خانه رانده شده، آواره و گرسنه، مردمی که گاهی چند نفرشان با یک پیراهن نماز میخوانند، خبر آوردند که مشرکین مکه، یهودیان اطراف مدینه و تمام دشمنان با هم متحد شدند که شما را نابود کنند. آنها باید چه حالی پیدا کنند؟ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ؛ همه این خبرها، هیچ تأثیر سویی در آنان نبخشید و بلکه بر ایمانشان افزود. وقتی انسان بداند که باید بر خدا توکل کند، همین توکل سبب افزایش ایمان وی میشود. آنان گفتند: وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ؛ هر کار میخواهند بکنند، ما خدا را داریم و همین بس است و نیازی به دیگران نیست. پس فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ.[12]
باری، داستان فتنه 88، مصداق تام این کلام بود که إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ؛ داخل و خارج اروپا و آمریکا علیه ملت مسلمان ایران متحد شدند، اما توکل بر خداوند متعال رمز پیروزی این ملت شد و در نتیجه فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ؛ فضل خداوند بیشتر شد و بر نعمتهای الهی افزوده و پیروزیهای فروانتری حاصل شد. این جریانی است که در فتنه 88 برای جامعه ما اتفاق افتاد. پس هرقدر عظمت آن فتنه را بهتر درک کنیم، عظمت این نعمت الهی را بهتر درک خواهیم کرد.
پروردگارا! تو را به محمد و آل محمد قسم میدهیم که بر ایمان و بر توکل ما بیفزای!
سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!
در ظهور ولی عصر تعجیل فرما!
ما را از خدمتگزاران آستان آن حضرت قرار بده!
عاقبت امر همه ما ختم به خیر بفرما!
و صلّ علی محمد وآله الطاهرین