منشور محبّت و معرفت 3

   

منشور محبّت و معرفت 3

   

نعمت وجود امام زمان(علیه السلام) و ناتوانى از شكر آن

ناتوانى از معرفت امام زمان(علیه السلام)

    معرفت‌هاى انحرافى درباره امام زمان(علیه السلام)

    قدرت‌هاى شیطانى و راه شناخت آن

    امام صادق(علیه السلام) و مقابله با قدرت مرتاض

بى‌نهایتى مراتب معرفت به امام زمان(علیه السلام)

راه افزون‌سازى معرفت به امام زمان(علیه السلام)

    1. ظاهر ساختن آثار محبّت حضرت در عمل

    2. احترام به آثار منسوب به حضرت

      احترام به لباس روحانیان

      احترام به روایات و كتابهاى روایى

    3. خضوع و افتادگى در آستان امام زمان(علیه السلام)

 

 

   

نعمت وجود امام زمان(علیه السلام) و ناتوانى از شكر آن

خداوند متعالى، نعمت‌هاى بزرگى را به ما عطا فرموده كه یكى از آن‌ها، نعمت محبّت اهل بیت(علیهم السلام) است و پس از شناخت و معرفت خداوند، بالاترین نعمتى است كه خداى بزرگ به انسان‌ها مرحمت مى‌فرماید. ارزش هر نعمت را كسى بهتر مى‌داند كه اهمّیت آن را بهتر درك كرده باشد. هرقدر معرفت، شناخت و آگاهىِ انسان بیش‌تر باشد، قدر نعمت‌هاى خدا را نیز بیش‌تر مى‌داند و با استفاده بهتر از آن‌ها، شكر آن را بهتر به جا مى‌آورد. هنگامى كه معرفت انسان به خدا ضعیف باشد، در قدردانى و شكرگزارى از نعمت‌هاى او نیز ضعیف عمل مى‌كند.

نعمت وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف براى همه مسلمانان اثبات شده و قطعى است. آن‌طور كه بزرگان اهل سنّت اعتراف كرده اند، روایات درباره اثبات وجود حضرت مهدى صلوات اللّه علیه در منابعِ اهل تسنّن نیز از حدّ تواتر بالاتر است.(1) به جز افراد منحرفى كه بر اثر انحراف‌هاى فكرى و عقیدتى، وجود ولىّ عصر را نمى پذیرند، بقیه اهل تسنّن كه بیش‌تر مسلمانان جهان را تشكیل مى‌دهند، وجود مقدّس آن بزرگوار را قبول دارند. نقطه اشتراك بین ما و برادران اهل تسنّن این است كه هر دو قبول داریم در دوران آخرالزّمان، بزرگمردى از نسل پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) ظهور خواهد كرد كه زمین را پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است، از عدل و داد پر خواهد كرد.

 

ناتوانى از معرفت امام زمان (علیه السلام)

این كه خداى متعالى، از اهل بیت(علیهم السلام) كسى را برمى گزیند تا جهان را از ظلم و جور


1. ر.ك: سید ناصر‌هاشم العمیدى ، در انتظار ققنوس (كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى‌باورى)، ص 76 (تصریح دانشمندان به تواتر احادیث المهدى).

برهاند، كم نعمتى نیست. درك اهمّیت و عظمت این نعمت كه بر شناخت مقام حضرت مبتنى است، چیزى شبیه محال است؛ زیرا كسى مى‌تواند ارزش موجودى را درك كند كه بتواند مرتبه وجودىِ او را بشناسد.

به هرحال، باید اعتراف كنیم كه عقل ما بسیار كوتاه‌تر از آن است كه به درك مقام و مرتبه وجودىِ امامى دست یابیم كه در اوج عظمت و نورانیت قرار دارد. مرتبه‌اى از مقام امام زمان(علیه السلام) كه معرفتش براى همه، حتّى اهل سنّت نیز امكان دارد، مصلح بودن حضرت است. مرتبه دیگر از مراتب امام زمان(علیه السلام)، نورانیت آن گرامى است كه در بعضى روایات، به ویژه روایاتى كه سلمان فارسى(رحمه الله) نقل كرده، بدان اشاره شده است كه البتّه ما، شایستگى معرفت این مرتبه را نداریم. مرتبه مصلح بودن امام زمان(علیه السلام) نیز كه همه به آن اعتقاد دارند، مراتب بى شمارى دارد.

این نكته را همواره باید در نظر داشت كه درباره مقام والاى امام زمان(علیه السلام)، هزاران مرتبه معرفت وجود دارد كه به هریك از ما، به اندازه ظرفیت و لیاقتمان، مرتبه‌اى از آن عطا شده است؛ البتّه اگر شخصى بكوشد و همّت داشته باشد، مى‌تواند تا حدودى این معرفت را كامل‌تر كند؛ پس نتیجه این شد كه از یك سو، همه ما باید بدانیم معرفتمان به وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف بسیار ضعیف است و از سوى دیگر باید بكوشیم معرفتمان را به حضرت بیش‌تر و كامل‌تر كنیم.

 

معرفت‌هاى انحرافى درباره امام زمان(علیه السلام)

معرفت برخى از كسانى كه شناخت حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) را ادّعا مى‌كنند، انحرافى، و دروغین است. كسانى نیز در صدر اسلام معتقد بودند كه خدا با پیامبر و امام متّحد است. چنین عقیده‌اى، نخست بین مشركان وجود داشت و بعد نیز بین مسیحیان رواج یافت. در آن زمان، كسانى معتقد بودند كه «الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ؛(1) عیسى مسیح(علیه السلام)، پسر خداست». بعضى دیگر گفتند: «محمّدٌ رسولُ اللَّه ابنُ اللَّه؛ محمّد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)، پسر خداست».

 


1. توبه(9)، 30.

طبق روایتى، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) با اشاره به امیرمؤمنان (علیه السلام) فرموده است:

یا على! اگر نمى ترسیدم كه گروهى از امّت من درباره تو چیزى مانند ادّعاى مسیحیان درباره عیسى ابن مریم(علیه السلام) بگویند، مراتب و مقامات تو را چنان بیان مى‌كردم كه بر هیچ گروهى از مردم نگذرى، مگر آن‌كه خاك زیر پاى تو را براى تبرّك برگیرند؛(1)

یعنى مقام امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر امامان(علیهم السلام) به حدّى بالا بوده است كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مى‌ترسیدند اگر آن فضایل را بیان كنند، مردم متوجّه نشوند و گمان كنند كه على(علیه السلام) خدا است؛ همان‌طور كه مسیحیان درباره حضرت مسیح(علیه السلام) چنین گمان مى‌كنند.

چنین عقایدى، انحرافى اند و با توحید، هیچ‌گونه سازگارى ندارند. وقتى ما مى‌گوییم معرفتمان به امامان معصوم(علیهم السلام)، بسیار ضعیف است و هرگز به مرتبه شناخت واقعى ایشان نمى رسیم، معنایش این نیست كه آنان خدا هستند یا خدا شده اند یا خدا در آن‌ها حلول كرده است. آن‌ها نیز مانند ما مخلوق خدا هستند؛ ولى نزد خدا مراتبى دارند كه انسان عادى از آن‌ها بى بهره است. من و شما چقدر توان خیره شدن به خورشید را داریم؟! ما به جهت فاصله هزاران كیلومترى كه با خورشید داریم مى‌توانیم آن را نگاه كنیم؛ ولى مشاهده ما در حدّ چند لحظه است و پس از چند لحظه باید چشمانمان را ببندیم تا اذیت نشود. مشاهده‌هاى معنوى نیز چنین است. مقام‌ها و درجه‌هاى معنوى اولیاى خدا آن قدر بسیار است كه حتّى افراد داراى چشم باطنى و معنوى نیز نمى توانند آن‌ها را ببینند و فقط به اندازه ظرفیتشان، مقدارى از آن مقام‌ها را درك مى‌كنند. در هر حال باید توجّه داشته باشیم كه هیچ گاه پیامبر و امام، خدا نمى شوند و خدا در آن‌ها حلول نمى كند. این از نادانى و كوته‌اندیشى انسان است كه چنین تصوّرهایى را در ذهن خود مى‌پروراند.

 


1. قال رسولُ اللّه9: «وَ لَولاَ مخافة أن تَقُولَ فِیكَ طَوائِفُ مِن أُمَّتِى مَا قَالَت النَّصَارَى فِى عِیسَى بن مَریَمَ لَقُلتُ فیِكَ الیَومَ مَقالاً لاَتَمُرُّ بِمَلأ مِنَ النَّاسِ إِلاّ أَخَذُوا مِن تَحتِ قَدَمَیكَ التُّرابَ یَبتَغُونَ بِهِ البَرَكَةَ...». (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 35، ص 315، باب 10، ح 4)

از طرف دیگر، كسانى عقیده دارند كه انسان، خود مى‌تواند امام زمان(علیه السلام) شود كه چنین عقیده‌اى نیز نتیجه نادانى و محدودیتِ ذهن بشر است. گاهى اوقات شیطان با چنین عقایدى، انسان را مى‌فریبد.

 

قدرت‌هاى شیطانى و راه شناخت آن

افرادى، سال‌هاى طولانى، به منظور نزدیكى به خدا و اولیاى او، به اصطلاح، ریاضت‌هاى سختى كشیده، و به اشتباه، خود را امام زمان(علیه السلام) معرّفى كرده‌اند. چه بسا بعضى ازمسلك‌هایى را درست كرده و پیروانى را براى خود یافته‌اند! شاید برخى از ما، مریدهاى آن‌ها را در زمره اولیاء اللّه تصوّر كنیم. به هر حال، هر كسى در این دنیا زحمت بكشد، خدا، به قدر زحمتش به او پاداش مى‌دهد و آثارى را از او، در این دنیا به جاى مى‌گذارد.

مرتاضان هندى نیز از این مطلب مستثنا نیستند. وقتى آن‌ها در این دنیا زحمت مى‌كشند، خدا نیز پاداش‌هایى را در همین دنیا به آن‌ها مى‌دهد. آنان از باطن اشخاص آگاهند؛ از گذشته و آینده خبر مى‌دهند؛ در امور دنیایى تصرّف‌هایى مى‌كنند؛ با قدرتِ یك دست، جلو حركت قطار را مى‌گیرند، و با اراده خود، هواپیماى در حال حركت را نگه مى‌دارند. چنین قدرت‌هایى بر اثر ریاضت به دست مى‌آید و جاى انكار نیز ندارد.

گاهى انسان مى‌بیند و مى‌شنود كه افرادى بر اثر سادگى و پاكى نفس، به راحتى به دام شیطان‌صفتان مى‌افتند. ممكن است به شما خبر دهند كه شخصى از اولیاء اللّه در فلان جا زندگى مى‌كند. پس از مدتى كه اجازه ملاقات به شما دادند، اطّلاعاتى از باطنتان را براى شما باز مى‌گوید؛ به طورى كه یقین مى‌یابید این شخص، ولىّ خدا است؛ در صورتى كه چنین چیزهایى از مرتاض هم كه اصلا خدا و پیغمبر را هم قبول ندارد، برمى آید. مرتاضان هند و تبّت، چنین هنرى دارند كه از گذشته و آینده اطّلاعات غیبى مى‌دهند. كسانى نیز وجود دارند كه بر اثر ریاضت‌هاى سخت، خبرهاى آینده را مى‌دانند. این كارها، دلیل بر حقّانیت شخص و درستى راه و اعتقادش نیست. اگر كسى خبرى از آینده به شما داد، فریب نخورید. اوّل باید صحّت اعتقاد شخص را درك كرد. اگر شخص، در اعتقادش

خدشه‌اى داشته باشد، هرچند هزاران كار خارق العاده انجام دهد، كارهاى او به ارزنى نمى ارزد؛ چرا كه آن شخص نوكر شیطان است و همه قدرت‌هاى شیطانى را براى فریب دادن مردم در اختیار گرفته است.

 

امام صادق(علیه السلام) و مقابله با قدرت مرتاض

شخصى زمان امام صادق(علیه السلام)، به مسجد مدینه وارد شد و مردم دورش را گرفتند. وقتى حضرت وارد مسجد شد، معركه‌اى عجیب را در مسجد مشاهده كرد. همه مردم، اطراف شخصى اجتماع كرده بودند تا او را ببینند. حضرت فرمود: این جا چه خبر است و این شخص كیست؟! عرض كردند: شخصى است كه از همه جاى عالم خبر دارد. حضرت نزد او رفت و به او فرمود: آیا تو چنین ادّعایى دارى؟! گفت: بله. حضرت دستش را مشت كرد و به او نشان داد و فرمود: در دست من چیست؟ شخص تأمّلى كرد و شگفتى سر تا پایش را فرا گرفت. حضرت فرمود: نمى توانى بگویى؟! گفت: مى‌توانم. حضرت فرمود: پس چرا نمى گویى؟! گفت: تعجب مى‌كنم كه شما آن را از كجا آورده‌اید و چه طور به دست شما رسیده است؟! حضرت فرمود: در دست من چیست؟ شخص گفت: هم اكنون، هرچه را در زمین بوده است، در جاى خود مى‌بینم. فقط مرغى در فلان جزیره، دو تخم گذاشته بود كه الآن یكى از آن‌ها سر جایش نیست. چیزى كه در دست شما است، باید تخم گمشده باشد. حضرت مشتش را باز كرد و همه دیدند كه تخم پرنده‌اى است؛ سپس از مرد پرسید: این قدرت را از كجا آورده‌اى؟! شخص گفت: این قدرت را از راه مخالفت نفس به دست آورده‌ام. هرچه دلم خواست، با آن مخالفت كردم. حضرت فرمود: آیا مایلى مسلمان شوى؟ شخص در ابتدا پاسخ منفى داد؛ امّا عاقبت تحت تأثیر شخصیت و سخنان امام قرار گرفت و مسلمان شد.

پس از پذیرش اسلام، متوجّه شد چیزهایى را كه پیش‌تر در اطراف عالم مى‌دیده است، حالا نمى بیند. از امام صادق(علیه السلام) پرسید: آقا! چرا قدرتم را از دست دادم؟ اگر اسلام دینِ حق است، باید قدرت و نورانیتم بیش‌تر شود. حضرت فرمود: تا به حال هرچه زحمت

مى كشیدى، خدا مزد زحماتت را در همین دنیا به تو عطا مى‌كرد؛ امّا از حالا به بعد هرچه زحمت بكشى، خدا پاداش آن را براى آخرتت ذخیره مى‌كند، مگر این كه پاداش زحماتت را در همین دنیا بخواهى و از پاداش آخرت چشم بپوشى.

در قرآن، آیاتى وجود دارد كه این مطالب را تصدیق مى‌كند.(1) به هر حال، ارتباط با عالم غیب، دخل و تصرّف در امور دنیایى و خبردادن از گذشته و حال و آینده، به هیچ وجه دلیل بر این نیست كه صاحب آن از اولیاء الله باشد؛ چه رسد به این كه با امام زمان(علیه السلام) متّحد و یكى باشد. این نوع انحراف‌ها، از نقص معرفت ما به امامان معصوم(علیهم السلام) ناشى مى‌شود.

 

بى نهایتىِ مراتب معرفت به امام زمان(علیه السلام)

كسانى كه شناخت درستى از امام عصر ارواحنا فداه دارند، گویا در مسیرى بى انتها در حال حركتند.

براى این كه اختلاف مراتب معرفت در ذهنتان تداعى شود، مثالى مى‌زنم: مرتبه انسانى كه روزى یك تا سه گناه انجام مى‌دهد، در مقایسه با مرتبه انسانى كه روزى هزاران گناه مرتكب مى‌شود، چقدر تفاوت دارد؟ مسلّم است كه این دو شخص، در مقام و مرتبه، تفاوت بسیارى با یك دیگر دارند. انسان‌ها نیز از نظر مرتبه ایمان و قرب به خدا، با هم تفاوت دارند و این مرتبه، در اندازه معرفت انسان به امام معصوم تأثیر دارد. از این مثال نتیجه مى‌گیریم كه هر قدر دل، نورانى‌تر باشد، لیاقت معرفت امام در آن بیش‌تر است و هرقدر تیره‌تر و آلوده‌تر باشد، معرفت آن دل به امام، ضعیف‌تر خواهد بود.

شاید شما نیز كم و بیش این حقیقت را تجربه كرده باشید. گاهى انسان احساس


1. ر.ك: إسراء (17)، 18ـ20: «هركس با كوشش خود متاع عاجل و لذّات فانى دنیا را بطلبد، به او عطا مى‌كنیم؛ امّا طبق مشیت ازلى خویش به هر كه خواهیم عطا مى‌كنیم؛ سپس در آخرت، دوزخ را نصیبش سازیم تا با مذّمت و مردودى به آن درافتد و كسانى كه طالب آخرت باشند و در طلبش به قدر توان بكوشند، به شرط ایمان به خدا، سعیشان مقبول و مأجور خواهد بود. ما هر دو گروه [دنیاطلبان و آخرت جویان]را به لطف و عطاى خویش مدد خواهیم رساند؛ كه از لطف و عطاى پروردگارت، هیچ كس محروم نخواهد ماند».را به لطف و عطاى خویش مدد خواهیم رساند؛ كه از لطف و عطاى پروردگارت، هیچ كس محروم نخواهد ماند».

مى كند كه خیلى به امام خود محبّت دارد و خودش را به او نزدیك مى‌بیند؛ در حالى كه فرسخ‌ها از امامش دور است و گاهى نیز حالِ یك سلام كردن به حضرت را نیز ندارد. چنین نوساناتى كه در حالات قلبى انسان پدید مى‌آید، براى این است كه ظرفیت دل‌ها، در انسان‌ها تفاوت دارد. دل، ممكن است به جایى برسد كه همه حقایق را انكار كند. آیات قرآن این مطلب را تصدیق مى‌كند: ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآیات اللّهِ.(1) قومى به خدا ایمان آورده بودند؛ امّا از بس مرتكب گناه شدند و آیات خدا را تكذیب كردند، ایمان از آن‌ها سلب شد.

شاهد بوده‌ایم كه برخى از افراد، پس از مدّت‌ها كه از اسلام و انقلاب و جبهه حقّ و باطل دم زدند، عاقبت گفتند: عجب فریبى خوردیم. سال‌ها كوشش و آرزو مى‌كردند كه در جبهه حضور یابند و به شهادت برسند؛ ولى در آخر، از عمل خود پشیمان شدند.

 

راه افزون‌سازىِ معرفت به امام زمان(علیه السلام)

ازدیاد معرفت ما به امام زمانمان ارواحنا فداه، به دو شرط وابسته است: 1. ادلّه حقّانیت و مقام‌هاى والاى آن امام معصوم را بررسى كنیم؛ 2. دلمان را براى پذیرش معرفت بیش‌ترِ حضرت آماده سازیم.

براى بازتاب نور، آیینه باید صیقلى باشد، و در برابر نور نیز قرار بگیرد. اگر آیینه‌اى صیقلى باشد، ولى در اتاق تاریك قرار گیرد نمى تواند نور را منعكس كند. همچنین اگر اتاق روشن باشد، ولى آیینه صیقلى نباشد نمى تواند نور را بازتابد.

براى معرفت روز افزون به امام زمان(علیه السلام) هم باید ادّله روشنى یافت، و هم دل را پاك و باصفا كرد. هر قدر دل، صفایش بیش‌تر باشد، ادّله محكم نیز بیش‌تر مى‌شود و آن وقت است كه ایمان، قوى تر، معرفت، بیش‌تر و عشق نیز افزون‌تر مى‌شود؛ البتّه عشقى ماندگار است كه اصالت داشته باشد، نه این كه هوسى باشد و در وضعى خاص در انسان ظهور یابد و بعد نیز خاموش و فراموش شود.

 


1. روم(30)، 10.

تابش نور حضرت، همیشگى و دائم است. مهم آن است كه ما دل‌هایمان را آماده كنیم و از آن زنگار برگیریم تا نور حضرت بر دل‌هایمان بتابد و فیض دائم او بر ما ببارد. وقتى دلى توجّهش به شیطان و آلوده به ظلمت گناه است، دیگر لیاقت توجّه به امام عصر ارواحنا فداه و بازتاب نور حضرت را ندارد؛ امّا اگر دلى به دنیا، هوس‌ها و شیطنت‌ها آلوده نباشد، چونان آیینه‌اى صیقلى نور آن بزرگوار را منعكس مى‌سازد.

علّت بیان این مقدّمه این است كه هیچ كدام از ما نباید گمان كنیم معرفتى كه به وجود مقدس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف داریم، كافى و وافى است. ما باید خیلى بیش‌تر از این‌ها كار كنیم تا معرفتمان به حضرت كامل شود. اگر از مقام و منزلت امام زمان(علیه السلام) آگاه باشیم، هر آنچه به حضرتش منسوب است، در نظر ما نیز عزیز خواهد بود؛ امّا اگر از منزلت امام زمان(علیه السلام) بى‌اطّلاع باشیم، چیزهایى كه به آن گرامى منسوب است، در نظر ما كم ارزش خواهد بود.

 

1. ظاهر ساختن آثار محبّت در عمل (صدقه، دعا و...)

یكى از راه‌هاى تثبیت محبّت و معرفت به امام زمان(علیه السلام) این است كه آثار محبّت او را در عمل نشان دهیم. اگر یكى از دوستانتان كه به او خیلى انس و علاقه دارید، به مسافرتى طولانى برود، در ابتدا براى او دلتنگى مى‌كنید؛ ولى پس از مدّتى، دروى و فراق او را فراموش مى‌كنید. این طبیعت بشرى است كه از دل برود، هر آن كه از دیده برفت؛ امّا اگر انسان، از همان روزهاى اوّل جدایى، هر روز براى دوستش نامه بنویسد و با نگاه كردن به عكسش، خاطره‌هاى او را به یاد بیاورد مى‌تواند رابطه‌اى قلبى و معنوى بین خود و دوستش برقرار سازد.

اگر ما بخواهیم معرفت و محبّتمان، به ولىّ عصر(علیه السلام) ثابت بماند، باید آثارش را زنده نگه داریم؛ او را فراوان یاد كنیم؛ نام مقدّسش را جلو چشم خود، روى میزمان یا لابه لاى كتاب‌هایمان بنویسیم؛ هر روز براى حضرت دعاى فرج بخوانیم؛ هنگام نماز و دیگر مناسبت‌ها، از آن بزرگوار یادى بكنیم و براى وجود مقدّسش، صدقه بدهیم. درست است

كه صدقه‌هاى ما براى امام زمان(علیه السلام) نفعى ندارد؛ ولى صدقه‌اى كه با كمال تواضع و سرافكندگى باشد، نشان‌دهنده محبّت خالصانه ما به حضرت است. این كار ما، مانند عمل آن مرغكى است كه وقتى حضرت ابراهیم(علیه السلام) را درون آتشى كه پهناى آن چهار فرسخ در چهار فرسخ بود، انداختند، با منقارش قطره آبى را از درون جوى آب برمى داشت و به روى آتش مى‌پاشید. مَلِكى به مرغك گفت: این كارى كه تو انجام مى‌دهى، چه اثرى دارد؟ مرغك گفت: چیزى كه از من ساخته است، همین كار است. من باید وظیفه خود را انجام دهم و محبّت خود را به حضرت ابراهیم(علیه السلام) اظهار كنم.

درست است كه كارهاى ما در پیشگاه حضرت چیزى نیست؛ ولى شرط وفا و مروّت آن است كه در حدّ وسع خویش به آن عزیز ابراز ارادت كنیم. اگر با شرمندگى و خضوع صدقه بدهیم و براى ظهورش دعا كنیم، فقط براى خودمان سازنده و تكامل آور است. حضرت مهدى(علیه السلام) به یقین، به دعا و صدقه ما یا اموالى كه به نام او صرف مى‌كنیم، نیازى ندارد؛ امّا خودش فرمود كه براى فرج من دعا كنید. دعا خواندن براى فرج امام زمان، فرج ما است: إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ.(1) منتظر فرج امام زمان(علیه السلام) بودن، فرج‌ها و گشایش‌هایى را براى انسان‌ها به ارمغان مى‌آورد؛ ایمانشان محفوظ مى‌ماند؛ دلشان آرام مى‌شود؛ وجود مقدّس امام زمان(علیه السلام) را حس مى‌كنند؛ با حضرت ارتباطى برقرار مى‌كنند، و به تدریج یقین مى‌یابند روزى فرا خواهد رسید كه حكومت عدل در جهان برقرار مى‌شود. دعا كردن براى فرج حضرت، براى این است كه خودمان از او بهره بگیریم؛ امّا هیچ‌گاه به بهانه این كه حضرت به دعا و صدقه ما نیازى ندارد، نباید آن گرامى را فراموش كنیم.

 

2. احترام به آثار منسوب به حضرت

احترام به لباس روحانیان

در همه حال باید به آثار منسوب به امام زمان(علیه السلام)، از جمله به نام و لباس روحانى كه زنده‌كننده یاد حضرت است، احترام بگذاریم. آیا وقتى مردم، لباس روحانیان را مى‌بینند، به


1. كلنى، فروع كافى، ج 4، ص 162.

یاد هیتلر و شاه ملعون مى‌افتند؟! جز این است كه هركسى با دیدن این لباس، به یاد خدا، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام زمان(علیه السلام) مى‌افتد؟! ممكن است برخى از مردم حتّى به روحانى‌ها فحش نیز بدهند و بگویند: اینان انسان‌هاى بدى هستند و لباس امام زمان(علیه السلام) را غصب كرده‌اند؛ ولى وقتى لباس روحانیان را مى‌بینند، به یاد دین مى‌افتند.

در درجه اوّل، خود ما روحانى‌ها باید به لباسى كه مى‌پوشیم، اهمیّت دهیم. وقتى متولّى امام زاده، احترام امامزاده اش را نگه ندارد، نباید توقّع داشته باشد كه مردم به آن امامزاده احترام بگذارند. این توقّع از مردم كه به روحانى و لباس او احترام بگذارند، در صورتى بجا است كه اوّل خودمان به این لباس احترام بگذاریم. حتّى جا دارد هنگام گذاشتن عمامه اوّل آن را ببوسیم و بعد بر سر بگذاریم. لباس روحانى، لباس پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است؛ از این رو باید براى كسانى كه این لباس را بر تن دارند، احترام قائل شویم؛ چه این لباس به تن خودمان باشد چه به تن دیگران. از مرحوم آیت‌اللّه سیّدمرتضى كشمیرى رضوان اللّه تعالى علیه كه از اولیاى بزرگ خدا بوده است، نقل مى‌كنند كه وقتى فرزندش كفش او را جلو پایش مى‌گذاشت، با ناراحتى مى‌گفت: چرا فرزند فاطمه زهرا(علیها السلام)، جلو پاى من كفش مى‌گذارد؟! او به فرزند خود با این دید نگاه مى‌كرد كه چون فرزند پیامبر است، احترامش واجب است. حالا من هم كه این لباس را پوشیده‌ام، باید به كسان دیگر نیز كه این لباس را پوشیده اند، احترام بگذارم. حتّى اگر یك روحانى، هیچ فضیلتى نیز نداشت، باید براى لباسش او را تكریم كنم. این كار براى خودم منفعت دارد، نه براى او؛ چرا كه ایمان من قوى تر، و محبّتم به صاحب این لباس یعنى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام زمان(علیه السلام) بیش‌تر مى‌شود. اگر این آثار را عملى كنیم، ارزش این لباس استوارتر باقى خواهد ماند؛ امّا اگر به لباس روحانیان بى احترامى كنیم، فردا هنگام آوردن نام مقدّس محمّد بن عبداللّه(صلى الله علیه وآله) هم صلوات نمى فرستیم و در نتیجه، ایمانمان به تدریج از بین مى‌رود؛ مثلا مى‌گوییم: على در نهج‌البلاغه این طور گفته است؛ در حالى كه این طرز صحبت كردن، نشانه كمبود ایمان و احترام به مقام حضرت است، وگرنه چرا اسم بزرگان دیگر را بدون احترام نمى بریم.

 

قرآن كریم در این باره مى‌فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ... أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ.(1)

صدایتان را از صداى پیامبر بلندتر نكنید... كه این كار، اعمالتان را حبط و باطل مى‌سازد.

وقتى صدایت را در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بلندتر كردى، احترام به حضرت ضعیف مى‌شود و سرانجام، كار به جایى مى‌رسد كه براى خود آن بزرگوار نیز احترام قایل نمى‌شوى. وقتى انسان این گونه شد، كم كم در نبوّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز تردید مى‌كند. كسانى گستاخى را به آن جا رسانده اند كه گفته اند: قرآن، كلام خدا نیست؛ بلكه عقیده شخص پیامبر این است كه قرآن كلام خدا است. برخى از اهل سنّت نیز مى‌گویند: به فرض كه ثابت شود پیامبر، كلامى را طبق وحى گفته است، آن كلام را طبق درك و دریافت خویش فرموده و از كجا معلوم كه فهم و دریافت پیامبر درست بوده است؟! در این صورت، ایمان و نورانیتى براى انسان باقى نمى ماند؛ بلكه آدمى به ظلمت محض مبتلا مى‌شود: ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض.(2)

این خطرهایى است كه احتمال دارد سر راه من و شما نیز قرار گیرد. اگر عنایت خدا و توجّه امامان(علیهم السلام) و دعاهاى خالص وجود مقدّس امام زمان صلوات اللّه و سلامه علیه نباشد، این خطرها گریبانگیر من و شما نیز خواهد شد؛ چرا كه هیچ كس از این‌گونه خطرها و ابتلاها مصون نیست. نتیجه آن كه در هر زمان و هر مكان باید به آثار منسوب به وجود مقدّس امام زمان(علیه السلام) احترام بگذاریم.

 

احترام به روایات و كتاب‌هاى روایى

خداوندِ رفیع الدّرجات، درجات مرحوم علاّمه طباطبایى رضوان الله تعالى علیه را عالى‌تر بفرماید. او وقتى كتاب روایت را به دست مى‌گرفت، آن را مى‌بوسید. اگر درون قفسه


1. حجرات(49)، 2.

2. نور(24)، 40.

كتابى، كتاب روایت وجود داشت، طورى مى‌نشست كه پشت به كتاب روایت نباشد. در جلساتى كه در منازل اهل علم تشكیل مى‌شد، بسیار مواظب بود به قفسه كتاب‌ها پشت نكند و به كتاب‌هاى روایى، كم ترین بى احترامى نشود. علاّمه طباطبایى(رحمه الله)، گوهرشناس بود و قدر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) را مى‌دانست؛ از این رو جلد كتاب روایت را مى‌بوسید و معتقد بود كه این كتاب به صاحبش انتساب دارد. مگر چوب درگاه حضرت معصومه(علیها السلام) با چوب درهاى دیگر فرق مى‌كند؟! چوبِ در حرم حضرت معصومه(علیها السلام)، به وجود مقدّس حضرت انتساب دارد. اگر كسى به قصد شفا، حتّى خاك پاى زائران حضرت معصومه(علیها السلام) را به چشم بكشد، اشتباه نكرده است. اگر معرفت داشته باشیم، مى‌فهمیم كه مقام این بزرگان تا چه اندازه والا است. فهم ما كجا و مقام امامان معصوم(علیهم السلام) كجا؟! در هر حال باید ببینیم وظیفه ما در این زمان كه شاگردانِ مكتب اهل بیت(علیهم السلام) و حافظان آثار ایشان هستیم، چیست؟ خوب مى‌دانیم كه لیاقت سربازى امام زمان ارواحنا فداه را نداریم؛ ولى باید آن قدر اصرار بورزیم و خودمان را به آن‌ها نزدیك كنیم تا گوشه چشمى به ما بكنند:

آنان كه با نظر خاك را كیمیا كنند *** آیا شود كه گوشه چشمى به ما كنند؟

 

خضوع و افتادگى در آستان امام زمان(علیه السلام)

مبادا از توسّل، توجّه، دعا، زیارت و سایر وسایل نزدیكى به خداوند و اولیاى والا مقام او غفلت كنیم! گاهى ممكن است یك كار كوچك، آن قدر لطیف و پرمعنا باشد كه از عبادت‌هاى خیلى سنگین نیز اثرش بیش‌تر باشد.

شاید شنیده باشید كه چشمان مرحوم آیت‌الله العظمى بروجردى(رحمه الله) تا آخر عمر بسیار پرنور بود و با چشمان خویش هر خط ریزى را بسیار دقیق مى‌خواند بدون این كه احساس خستگى یا كم سویى كند یا به عینك نیاز داشته باشد. خود آن جناب، این نعمت را از بركت خاكِ سینه زنان امام حسین(علیه السلام) مى‌دانست. آیت‌الله بروجردى وقتى در بروجرد زندگى مى‌كرد، به چشم دردى سخت مبتلا شد. رسم دسته‌هاى سینه زنى اطراف خرّم آباد، این بوده است كه در ایّام عاشورا، به سر و صورتشان گِل بمالند. آن مرحوم مقدارى از

گِل‌هاى سر و صورت سینه زنان را كه جلو درِ منزلش ریخته بوده است، برمى دارد و به چشمانش مى‌مالد و به بركت همان گِل، دردِ چشم وى خوب مى‌شود و تا آخر عمر نه به چشم درد مبتلا مى‌شود و نه به عینك نیاز مى‌یابد. اگر شما آن خاك را به آزمایشگاه ببرید، شاید بگویند: در این خاك هزاران میكروب وجود دارد این كارهاى غیربهداشتى چیست كه اینان انجام مى‌دهند؟! ولى از دیدگاه دیگر، توجّه معنوى و روحى مى‌تواند همه عوامل مادّى را محكوم كند. اگر آن اكسیر و آن ارتباط معنوى و قلبى را بیابیم، خیلى از مشكلات حل مى‌شود. آن وقت است كه انسان مى‌فهمد، گردوخاك زائران آستان مقدّس معصومان(علیهم السلام) كه اهل معرفت، شفاى بیمارى‌هایشان را در آن مى‌جویند، چه اكسیر بزرگى است. بزرگانى از مراجع عظام را دیده ام كه خاك حرم حضرت معصومه(علیها السلام) را با دست بر مى‌داشتند، بر قلبشان مى‌مالیدند. آنان حقیقتى را مى‌بینند كه ما نمى بینیم. ایشان معرفتى دارند كه ما نداریم.

مقصود من این نیست كه انسانى خرافاتى شوید و هركس نقل كرد كه فلان جا تبرّك و نظر كرده است، زود باور كنید. مؤمن زودباور نیست؛ بلكه خیلى زیرك و عمیق است؛ امّا اگر كسى به خاكى به قصد انتساب آن به خدا و پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) تبرّك بجوید و بزرگ‌ترین آثار بر آن مترتّب شود، تعجّب نكنید. اگر شما آیت‌اللّه و صاحب رساله باشید و به طلبه كوچكى، به سبب این كه به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف منسوب است، احترام كنید و دستش را ببوسید، یكى از بزرگ ترین و پرفضیلت ترین اعمال در نامه عملتان ثبت مى‌شود. چنین تكریمى ثوابش از هزار كتاب نوشتن و درس گفتن بیش‌تر است. ثواب تذلّل در پیشگاه مقدّس امام زمان، خیلى بیش‌تر از ذكر گفتن است. اگر شخصى را به سبب انتساب به امام زمان(علیه السلام) احترام كنید، گویا امام زمان ارواحنا فداه را احترام كرده اید. ثواب چنین احترام و تكریمى از ثواب هزاران كار خیر دیگر بالاتر و افزون‌تر خواهد بود.(1)

 


1. روایات فراوانى بر این مضمون دلالت دارند؛ از باب نمونه در این دو روایت به دقّت بنگرید:

أ. امام كاظم(علیه السلام) مى‌فرماید: «وَ مَن لَم یَقدِرْ عَلى صِلَتِنَا فَلْیَصِلْ عَلَى صَالِحىِ موالِینَا یُكتَبُ لَهُ ثَوابُ صِلَتِنَا؛ هركس نمى تواند ما را صله و احسان كند، دوستان صالح ما را صله و احسان كند تا ثواب صله ما براى او نوشته شود». (ابن قولویه، كامل الزیارات، ص 319، ح 1)

ب. امام صادق(علیه السلام) مى‌فرماید «دِرهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الامام أَفضَلُ مِن أَلفَی أَلفِ دِرهَم فِیما سِوَاهُ مِن وُجُوهِ البِرِّ؛ درهمى كه به وسیله آن امام(علیه السلام) صله و احسان شود، از دو میلیون درهم كه در كارهاىِ خیر دیگر صرف شود، بهتر است». (كلینى، كافى، ج 1، ص 538، باب صلة الامام، ح 6)

ارزش كارهاى ما به میزان خضوع، لطافت و افتادگى ما در پیشگاه امام زمان(علیه السلام) وابسته است. معناى حقیقى عبادت نیز همین است. الحمدللّه در این عصر، به بركت خون‌هاى پاك شهیدان انقلاب، معرفت و محبّت به وجود مقدّس ولىّ عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، چه در داخل و چه در خارج از كشور گسترش یافته است. تمام این نعمت‌ها و بركت‌ها را مرهون خون‌هاى شهیدان عزیز و هدایت‌ها و رهبرى‌هاى امام راحل رضوان اللّه تعالى علیه هستیم. احترام به شهیدانى كه در راه دین قیام كردند و نیز خدمت به بستگان ایشان، خدمت و احترام به امام زمان(علیه السلام) است. چگونه ممكن است حضرت را دوست داشت، امّا به دوستان و اولیاى او بى توجّه بود؟! چگونه مى‌توان ادّعاى محبّت به حضرت را حقیقى شمرد و در عین حال به رضایت و نارضایتى آن جناب بى اعتنا بود؟! پیروى، لازمه دوستى و محبّت است: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ؛(1) اگر خدا را دوست مى‌دارید، از من پیروى كنید تا خدا شما را دوست بدارد. در زمره كسانى نباشیم كه در ظاهر به نام امام زمان(علیه السلام) احترام مى‌گذارند؛ امّا به آن چه محبوب او است، اعتنا نمى‌كنند و به آن چه مبغوض او است، عمل مى‌كنند!(2)

 

 


1. آل عمران(3)، 31.

2. امام سجاد(علیه السلام) در این باره مى‌فرماید: «أَلاَ وَ إِنَّ أَبغضَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ مَن یَقتَدِی بِسُنَّة الامام وَ لاَ یَقتَدِی بأعمالِهِ؛ آگاه باشید كه مبغوض ترین مردم نزد خداوند، كسى است كه در ظاهر به راه و روشِ امام(علیه السلام) اقتدا مى‌كند؛ امّا به اعمال او اقتدا نمى كند». (كلینى، كافى، ج 8، ص 234، باب 8، ح 312)