به جاى مقدمه

به جاى مقدمه

هو اللطیف

این سفر و این سفرنامه هم داستانى دارد شنیدنى‌؛ یك روز اخوین دهشیرى كه یكى دبیر شوراى سیاست‌گذارى مجموعه آثار حاج‌آقاست و دیگرى مدیر فرهنگى مؤسسه، و هر دو از دوستان بنده، به دیدارم آمدند به تقاضاى نوشتن روایت سفرى كه هیچ وقت نرفته بودم.عقل و عرف حكم مى‌كرد كه نپذیرم چراكه این‌گونه سفرنامه‌نویسى دست‌كم در شمار انواع سفرنامه‌هایى كه در ابتداى همین كتاب آورده‌ام، نبود و نبود توان و تجربه‌اى در من، اما پذیرفتم، این‌كه چرا؟ خود دلایلى داشت فراتر از مجال این مقدمه.

منابع كار چند سى‌دى تصویرى بود با ثبت لحظاتى اندك از این سفر و بسیار ناقص، و البته جناب سیدعلى‌اصغر برقعى، دوست همراه حاج‌آقا در طول این مسافرت، با این وصف كه

نمى‌دانسته روزى باید رخ‌دادهاى این سفر را بازگو كند و با این ویژگى نمى‌توانست بسیارى از ابهام‌ها و سؤالاتم را پاسخ بگوید. او راوى من شد در بازگویى این خاطرات و راوى شماست در آنچه خواهید خواند. بعدها چند طلبه هندى، تعدادى كتاب و چند جزوه و سفرنامه، كه در همه جاى این مجموعه ردى از آنها باقى است به اضافه دكتر خواجه‌پیرى‌ـ همو كه در اول و آخر این كتاب نامش به نیكى آمده و روزى از سر اتفاق ایشان را ملاقات كردم‌ـ همه به یاریم آمدند تا این نوشته را به ساحل سامان برسانم. با این همه، به هزار و یك دلیل كه یكى با كفایت از هزار دلیل دیگر، نبودن نگارنده است در اصل سفر، این سفرنامه آنچه مى‌بایست نشده است. اگر جایى، جزئى به خوبى شرح شده و از كلیتى مهم نام نیامده، یا جایى نثر و نوشته فضایى متفاوت یافته و‌...، با همین دلیل توجیهش كرده‌ایم.

حالا كه این مطلب را مى‌نویسم آرزو مى‌كنم اى كاش خواننده آنچه پیش روست این مقدمه را بعد از خواندن سفرنامه ببیند یا اى كاش مى‌شد كه مثل خیلى از تفاوت‌هاى این كتاب این مقدمه را هم آخر این مجموعه مى‌آوردیم، تا مبادا دانستن این واقعیت، شیرینى حكایت این روایت را در كام جان مخاطب اندكى تلخ كند.

سفر آیت‌الله مصباح در سال 1382 است و انتشار این نوشته 1386. علت این فاصله دلایل بسیار داشت كه یكى كاهلى نویسنده این سطور بود، و دیگر قضایا بماند كه غیبت است و رنجش دوستان مهركیش.

در پایان، از همه همراهان گرم‌گام و به ویژه استاد گران‌قدر جناب دكتر سیداحمد رهنمایى كه ره‌نمایى‌هاى ایشان راه‌گشاى این كار بود و هم‌چنین جناب استاد گلى‌زواره كه بر این مجموعه نكته‌سنجى‌هایى عالمانه داشتند، تشكر و امتنانى بى‌كران دارم. از درگاه دادار براى ایشان عمرى سرشار از كامیابى و كمال و ایامى خوش آرزو مى‌كنم.

اصغر عرفان

صفحات: 
13-15