گفتار شصت‌و‌سوم : زهد و وارستگی دوستان خدا و بی‌اعتنایی آنان به دنیا (3)

 

 

گفتار شصت‌وسوم

زهد و وارستگی دوستان خدا و بی‌اعتنایی آنان به دنیا (3)

 

 

تجلی روح توحید در رفتار دوستان خدا

روح مناجات امام سجاد(علیه السلام) و پیام اصلی مناجات زاهدین، درخواست از خداوند است؛ چراکه اصل نخستین در آموزه‌های اسلام، دعوت به توحید، و تجلی روح توحید در گسترة اعمال، رفتار و گفتار، و ازجمله دعا‌ها و درخواست‌های انسان است. ما باید باور کنیم که همة امور و ازجمله خواسته‌های ما با اراده و کمک خداوند انجام می‌پذیرند و اگر کمک خداوند نباشد، کاری انجام نمی‌شود. برای استحکام روح توحید در انسان و باور به اینکه همة امور با اراده و خواست خداوند انجام می‌پذیرند و آفریدگاری جز خداوند نیست و قدرتی ورای قدرت او وجود ندارد، بر ما واجب شده است که در نمازمان سورة حمد را بخوانیم و به خداوند عرض کنیم: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإَِیّاکَ نَسْتَعِینُ؛ و وقتی از سجده برمی‌خیزیم بگوییم: بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَتِهِ أقُومُ وأَقْعُد.

البته خداوند از راه اسباب و عوامل موجود در عالم به ما یاری می‌رساند و ما باید از اسبابی که در اختیارمان قرار گرفته استفاده کنیم. کسی که از اسباب پیرامونش استفاده نکند و درعین‌حال از خداوند یاری بخواهد، مانند کسی است که خود را در چاه بیفکند و بگوید خدایا مرا حفظ کن! بنابر سنت الهی، هرکس خود را به خطر افکند، آسیب

می‌بیند. پس ما باید از اسباب و وسایل استفاده کنیم. توجه كنیم که اسباب را نیز خداوند فراهم کرده و آنها درزمرة نعمت‌های الهی قرار دارند. بنابراین هرگاه دستمان از اسباب کوتاه می‌شود و یا نمی‌توانیم به‌وسیلة آنها به خواستة خود دست یابیم، باید از خداوند مدد بجوییم.

ازآنجا‌که انسان در دنیا به سر می‌برد و سروکارش با مادیات است، با آنها انس می‌یابد و لذت‌هایی نیز در همین دنیا عاید او می‌شود. حکمت وجود این لذت‌ها این است که ازطریق آنها نیاز‌های انسان تأمین می‌شوند. بااین‌حال انسان باید بکوشد که در حد ضرورت از لذت‌های دنیا بهره گیرد؛ فریفته و دل‌بستة دنیا نشود و بتواند از جاذبه‌های دنیا چشم‌پوشی کند.

راه‌های کاستن از توجه به دنیا

1. توجه به عیب‌های دنیا

یکی از راه‌های کاستن از توجه به دنیا و دل‌بسته و فریفتة آن نشدن، توجه به عیب‌های دنیاست. اگر انسان در کنار توجه به جاذبة چیزی، به عیب‌های آن نیز توجه كند، فریفتة آن نمی‌شود. حتی اگر انسان بر حسن و جاذبه‌های چیزی تمرکز یابد و درعین‌حال به عیوب آن نیز بیندیشد، کمتر فریفتة آن می‌شود. برای این منظور امام(علیه السلام) به عیب‌های کمّی و کیفی دنیا نیز اشاره می‌کنند. در قرآن نیز با تعابیر گوناگون به عیوب دنیا اشاره شده است. ازجمله خداوند در آیه‌ای کوتاه اما برخوردار از معنا و محتوایی ژرف و عمیق، با مقایسه بین دنیا و آخرت، به برتری کمّی ‌و کیفی آخرت بر دنیا، و درنتیجه به دو عیب کلی کمّی‌ و کیفی دنیا اشاره می‌کند و می‌فرماید: وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وأَبْقَى؛(1) «و جهان آخرت نیکوتر و پایدارتر است».


1. اعلی (87)، 17.

لذت‌های آخرت ازنظر کیفیت و شدت بر لذت‌های دنیوی برتری دارند و ازاین‌نظر لذت‌های دنیوی قابل مقایسه با لذت‌های اخروی نیستند. ازنظر کمّی ‌نیز نعمت‌ها و لذت‌های دنیوی زوال‌پذیر و محدودند؛ اما لذت‌های اخروی پایدار و ابدی‌اند. در دنیا، هم عمر انسان محدود است و هم میزان برخورداری‌اش از امکانات و نعمت‌های دنیوی؛ اما در آخرت انسان، هم عمر ابدی و جاودانه دارد، و هم از نعمت‌ها و لذت‌های اخروی بی‌شماری برخوردار می‌شود. حال وقتی انسانِ عاقل به مقایسة لذت‌های دنیوی با لذت‌های اخروی می‌نشیند، باید لذت‌های اخروی را که هم شدید‌تر و هم بیشتر و ابدی‌اند بر لذت‌های ناقص و محدود و زوال‌پذیر دنیا ترجیح دهد؛ چه اینکه انسان در دنیا نیز لذت شدید‌تر و با‌دوام‌تر را بر لذت ضعیف‌تر و کم‌دوام ترجیح می‌دهد.

دنیا؛ سرایی آکنده از درد و رنج

راه دوم کاستن از توجه به دنیا و فریفتة دنیا نشدن، توجه به دردها، رنج‌ها و گرفتاری‌هایی است که در دنیا متوجه انسان می‌شود (البته این راه از مصادیق توجه به عیوب و نواقص دنیا به شمار می‌آید). یکی از ویژگی‌های بهشت این است که در آنجا انسان‌ها متحمل هیچ رنج، زحمت و خستگی‌ای نمی‌شوند:

وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ * الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوب؛(1) و گویند: سپاس و ستایش خدای راست که اندوه از ما ببرد. هرآینه پروردگار ما آمرزگار و سپاسگزار است؛ آن [خدایی] که ما را به فضل خویش در سرای ماندنی و جاویدان جای داد. در آنجا نه رنجی به ما می‌رسد و نه درماندگی‌ای.


1. فاطر (35)، 34ـ35.

برعكس؛ در دنیا هر کاری که انسان انجام می‌دهد، همراه با خستگی است. فکر کردن و غذا خوردن نیز خالی از خستگی نیست. حتی وقتی انسان از بهترین لذت‌ها بهره‌مند شود، وقتی از آن لذت اشباع گردد، خسته می‌شود و آن را رها می‌کند. برای هر نیاز و خواسته‌ای که هریک از ما دارد، زحماتی فراوان را هم ما و هم دیگران باید متحمل شوند. مثلاً برای نان و غذایی که در یک وعدة غذا صرف می‌کنیم و برای درک لذت محدودی که تنها هنگام جویدن و فرودادن غذا حاصل می‌شود، هم خود انسان که با کار و تلاش پولی فراهم کرده تا با آن غذا تهیه کند، و هم دیگرانی که در تولید گندم، تبدیل آن به آرد و نان و نیز تهیة غذا نقش داشته‌اند، زحماتی فراوان را متحمل شده‌اند. همة این تلاش‌ها و زحمات برای آن انجام پذیرفته تا یکی از نیاز‌های ما تأمین شود و غذایی در اختیار ما قرار گیرد و ما از خوردن آن لذت ببریم.

تازه برخی از خواسته‌ها و نیاز‌های انسان، بسیار دیر فراهم می‌شوند و گاه بیست سال انسان باید بكوشد تا مقدمات آن فراهم شود. برای نمونه کسی که می‌خواهد ازدواج کند و همسری برای خود برگزیند، چندین سال باید درس بخواند و با زحمت و تلاش مدارج تحصیلی را پشت ‌سر نهد؛ آن‌گاه شغلی مناسب برای خود اختیار کند و با فراهم آوردن سرمایه‌ای کافی و موقعیت اجتماعی مناسب، برای خود زندگی خانوادگی تشکیل دهد. پس انسان برای دست یافتن به خواسته‌های خود و رسیدن به لذتی محدود، مانند لذت برخوردار شدن از همسر، گاه سال‌ها باید زحمت بکشد و تلاش کند. آن‌گاه برخی با وجود آن‌همه تلاش و زحمتی که برای رسیدن به خواسته‌ای مهم از خود نشان می‌دهند، به خود می‌بالند که موفق شده‌اند به هدف و آرزوی خود دست یابند؛ اما آنان که موفقیتی کسب نکرده‌اند، اسیر غصه و غم و اندوه می‌شوند. باید به آن رنج‌ها و زحمات، برخی مشكلات دیگر مانند درد‌ها، بیماری‌ها و فراق عزیزان را نیز افزود. گاه زلزله‌ای رخ می‌دهد و انسان عزیزان خود را از دست می‌دهد و تا پایان عمر باید در غم و مصیبت آنها باشد.

زهد و وارستگی از دنیا، زیبندة دوستان خدا

اگر انسان به آفات، گرفتاری‌ها و سختی‌هایی که در دنیاست بنگرد و به‌ویژه اگر ایمان به سرای آخرت و بهشت داشته باشد که عاری از آن آفات و گرفتاری‌هاست و سپس این دنیا را با بهشت بسنجد، فریفتة لذت‌های محدود این دنیا که همراه با رنج‌ها، سختی‌ها و گرفتاری‌هایند نمی‌شود و در دنیا زهد و وارستگی از دنیا را پیشة خود می‌سازد؛ همان مقام زهد و وارستگی‌ای که امام(علیه السلام) در مناجات خود از خداوند درخواست می‌کنند:

إِلَهِی فَزَهِّدْنَا فیهَا وَسَلِّمْنَا مِنْهَا بِتَوفِیقِکَ وَعِصْمَتِکَ، وَاْنزَعْ عَنَّا جَلابِیبَ مُخَالَفَتِکَ، وَتَوَلَّ أُمُورَنَا بِحُسْنِ کِفَایَتِکَ، وأَوْفِرْ مَزِیدَنَا مِنْ سَعَةِ رَحْمَتِکَ، وأجْمِلْ صِلاتِنَا مِنْ فَیْضِ مَوَاهِبِک؛ خدایا! به توفیق و نگه‌داری خود، به ما زهد و بی‌رغبتی به دنیا عطا کن؛ و ما را از شر دنیا سلامت بدار؛ و جامه‌های عصیان و مخالفت با خود را از ما بر کن؛ و با حسن کفایت و تدبیرت، خود عهده‌دار کار ما باش؛ و از رحمت بی‌انتهایت بر عطای همیشگی به ما بیفزای؛ و از موهبت‌های فیض و بخششت، انعام ما را بهتر و بیشتر ساز.

«زهد» و «زهاده» در لغت به‌معنای اعراض و رغبت نداشتن به چیزی است، و نقطة مقابل آن، رغبت و حرص است. در قرآن خداوند با اشاره به زهد و بی‌رغبتی فروشندگان یوسف(علیه السلام) نسبت به آن حضرت، می‌فرماید: وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِین؛(1)«و او را به بهایی اندک، درهمی‌چند، فروختند و به او بی‌رغبت بودند».


1. یوسف (12)، 20.

زهد در دنیا به‌معنای بی‌اعتنا و بی‌رغبت بودن به دنیاست، و زاهد کسی است که اعتنایی به آنچه از دنیا به دست می‌آورد و یا از دست می‌دهد، ندارد. زاهد گرچه از کار و تلاش دست نمی‌کشد و در حد ضرورت از دنیا بهره‌مند می‌شود، در‌عین‌حال اعتنایی و رغبتی به دنیا ندارد. زاهد مصداق سخن خداوند است، آنجا که فرمود: لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُم؛(1)«تا به آنچه از دست شما رفت، اندوه مخورید و بدانچه به شما داد شادمان نشوید».

زهد مطلوب در اسلام، آن است که انسان برای انجام بهتر مسئولیت‌های خود، سادگی و گریز از تجمل را شیوة خود كند و به مظاهر پرزرق‌وبرق زندگی بی‌اعتنا شود. بدیهی است که این طرز رفتار به‌سبب پلید دانستن دنیا یا به‌دلیل فرار از مسئولیت‌های اجتماعی نیست؛ بلکه زهد در اسلام برای انجام بهتر مسئولیت‌ها و غلبه بر گرایش‌های افراطی، و درجهت هدایت صحیح شیفتگی و دل نبستن به مظاهر زندگی مادی است. از این رهگذر، زهد روح افزون‌طلب انسان را مهار می‌کند و حالت خودباختگی دربرابر مظاهر زندگی دنیا را از بین می‌برد.

بنابراین زهد در اسلام با داشتن مال و ریاست منافات ندارد. درواقع زاهد کسی است که مظاهر زندگی را بیش از حق و خداوند دوست نمی‌دارد و اهداف الهی را قربانی اهداف دنیوی نمی‌کند. او آخرت را اصل قرار می‌دهد و دنیا را به‌منزلة فرع و وسیله و مقدمة آن می‌جوید. با توجه به آنچه بیان شد، تفاوت زهد با رهبانیت ـ که در آیین‌های مسیحیت و بودیسم مطرح است ـ روشن می‌شود؛ چراکه رهبانیت به‌معنای ترک دنیا، فرار از مسئولیت‌ها و گریز از اجتماع است. چنین تفکری با روح اسلام سازش ندارد. ازنظر اسلام، همة مظاهر زندگی، از‌قبیل مال، فرزند و ریاست، ابزار تکامل و پیشرفت‌اند. همة


1. حدید (57)، 23.

اینها نعمت‌های خداوندند و استفادة صحیح و رعایت تعادل در بهره‌وری از آنها، افزون بر آبادی دنیا، سبب آباد شدن آخرت انسان نیز می‌شود. استفادة صحیح از دنیا این است که انسان برای دنیا و مظاهر آن، اصالت قایل نباشد و آنها را به‌مثابه نعمت‌هایی درجهت رسیدن به کمال و سعادت در آخرت بداند؛ چنان‌که فرموده‌اند: الدُّنْیَا مَزْرَعَةُ الاخِرَةِ.(1)

ازنظر اسلام، هرچه در این دنیا رنگِ وجود به خود گرفته نیکوست و خداوند، موجود بدی نیافریده است. بنابراین نه دنیا و مظاهر آن بد است و نه علاقه به آنها، که ازروی میل طبیعی در انسان قرار داده شده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: الزَّهَادَةُ فی الدُّنْیَا لَیْسَتْ بِتَحْرِیمِ الحَلالِ وَلا إِضَاعَةِ الْمَالِ وَلَکِنِ الزَّهَادَةُ فِی الدُّنیا أنْ لا تَکُونَ بِمَا فی یَدَیْکَ أَوْثَقَ مِنْکَ بِمَا فی یَدِ اللَّه؛(2)«ازدنیاگذشتگی این نیست که حلال را بر خود حرام کنی یا مال خود را تلف کنی؛ ازدنیا‌گذشتگی این است که بدانچه در کف توست، بیشتر از آنچه در دست خداست اعتماد نداشته باشی».(3)

دوستان خدا و بهره‌مندی از تدبیر و خزانة کرم و رحمت خداوند

امام(علیه السلام) از خداوند درخواست می‌کنند که خود با حسن کفایت و تدبیرش عهده‌دار کارهای ایشان باشد. انسان در دنیا نیازهایی دارد که باید درصدد تأمین آنها برآید؛ مانند نیاز به غذا و مسکن. هیچ‌کس حق ندارد خود را از نیاز‌های ضرور که طبیعت زندگی اقتضا می‌کند محروم سازد و از‌جمله خود را از حیات و زندگی بی‌بهره كند. تلاش برای تأمین این نیاز‌ها موجب می‌شود که انسان سراغ دنیا برود و چه‌بسا بیشتر عمر و وقت خود را صَرف تأمین همین نیاز‌های دنیوی کند. گاه انسان برای تأمین یکی از


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج73، باب 124، ص148، ح 1.

2. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص512، ح 1712.

3. محمد‌تقی مصباح یزدی، ره‌توشه، ج2، ص376ـ377.

نیاز‌های خود و یا برای رفع مشکلی که برای او رخ داده، حتی از شب تا صبح نمی‌خوابد و به راه‌حل مشکل و تأمین نیاز خود می‌اندیشد. آفتی دیگر که تلاش برای رفع نیاز‌ها در پی دارد، این است که وقتی انسان به امور روزمرة خود بپردازد و دنبال رفع نیازهای خود برود، رفته‌رفته مجذوب دنیا می‌شود و انس به دنیا و دل‌بستگی بدان در او پدید می‌آید. حال اگر خداوند به انسان لطف و عنایت کند و خود عهده‌دار رفع مشکلات انسان و تأمین نیاز‌های او شود، تا با تدبیر الهی و با صرف وقتی اندک، نیاز‌های انسان برطرف شود، انسان فرصتی بیشتر برای انجام وظایف اخروی و عبادت خدا و تفکر در مسائل اصلی زندگی خود می‌یابد.

گاه برای اینکه انسان بتواند در ابعاد معنوی پیشرفت داشته باشد، باید بیش از حد ضرورت و فراتر از نیازهای شخصی خود از دنیا بهره‌مند باشد. برای نمونه، اگر کسی بخواهد به سنت حسنة انفاق و احسان عمل کند و به کارهای خیر و عام‌المنفعه بپردازد، باید از درآمد و ثروت کافی بهره‌مند باشد، تا از آن در راه خدا و برای تعالی و تکامل خود استفاده کند. دراین‌صورت اگر خداوند از خزانة رحمت و کرمش به او عطا کند، تا مجبور نباشد زحمتی فراوان برای کسب ثروت و درآمد صرف کند، موفق می‌شود که بیشتر به کارهای خیر و امور اخروی بپردازد. ازاین‌رو امام(علیه السلام) در فرازی که از نظر گذراندیم، می‌فرمایند: وأَوْفِرْ مَزِیدنَا مِنْ سَعَةِ رَحمَتِک؛«از رحمت بی‌انتهایت بر عطای همیشگی به ما بیفزای».

2. درک لذت انس با خدا و محبت به او

در آغاز گفتار، گفتیم که برای کاستن از توجه به دنیا و فریفته نشدن بدان، و نیز برای توجه یافتن به خداوند راه‌هایی هست. جدا از راه اول كه به آن اشاره کردیم، راه دیگر که بی‌تردید مهم‌ترین، ارزشمند‌ترین و نفیس‌ترین راه‌ها برای رسیدن به آن منظور است، درک محبت و

چشیدن طعم لذت انس با خداست. در قرآن، روایات و ادعیه گزاره‌هایی فراوان در تبیین و ترسیم این راه و تأثیر محبت به خدا در رفع دل‌بستگی به دنیا و رهایی از عصیان و گناه مطرح شده است. برای نمونه امیر مؤمنان(علیه السلام) در مناجات شعبانیه می‌فرمایند:

إِلَهِی لَمْ یکُنْ لی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلاّ فی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنیِ لِمَحَبَّتِکَ وَکَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فی کَرَمِکَ وَلِتَطْهِرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفلَةِ عَنْک؛(1) خدایا، در من نیرویی نیست که به‌وسیلة آن بتوانم از معصیت تو خودداری کنم؛ مگر آن هنگامی‌‌که تو مرا به عشق و محبت خود بیدار سازی و چنان‌که تو می‌خواهی باشم و شکر تو گویم که مرا مشمول لطف و کرمت ساختی و قلبم را از پلیدی‌های غفلت پاک کردی.

وقتی انسان حاضر می‌شود از لذتی دست بکشد که به لذتی فراتر از آن دست یابد. اگر لذت انس با خدا را بچشد، حاضر نمی‌شود از این لذت بی‌مانند دست بکشد. درنتیجه لذت‌های پوچ و بی‌مقدار دنیا را وامی‌نهد. درحقیقت محبت به خدا و انس با او مانع دل‌بستگی او به مظاهر دنیا می‌شود. البته چشیدن طعم انس با خدا و تجلی محبت به او در قلب، به‌آسانی محقق نمی‌شود و نیازمند تلاش فراوان و مقدماتی است. مهم‌ترینِ این مقدمات، لطف و عنایت خدا در حق انسان، و برخوردار ساختن انسان از شایستگی و توفیق محبت به اوست. با توجه به اینکه قلب انسان با عنایت و توفیق الهی جلوه‌گاه محبت خداوند می‌شود، حضرت می‌فرمایند:

وأَغْرِسْ فی أفْئِدَتِنَا أَشْجَارَ مَحَبَّتِکَ وأتْمِمْ لَنَا أَنْوَارَ مَعْرِفَتِکَ وَأذِقْنَا حَلاوَةَ عَفْوِکَ وَلَذَّةَ مَغْفِرَتِکَ وأَقْرِرْ أَعْیُنَنَا یَوْمَ لِقَائِکَ بِرُؤْیَتِک؛ در کشتزار دل‌های ما نهال‌های عشق و محبت خود را بنشان؛ و انوار معرفتت را برای ما


1. (شیخ) عباس قمی، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

کامل و تمام كن؛ و شیرینی بخشش و لذت آمرزش خود را به ما بچشان؛ و در روز ملاقاتت چشم ما را به مشاهدة جمالت روشن كن.

دوستان خدا و آرزوی نیل به لقای معبود در آخرت

در پایان فراز مزبور حضرت از خداوند لقا و شهود جمال کبریایی‌اش را درخواست می‌کنند. ما در مباحث پیشین، بارها به مفهوم رؤیت و لقای خداوند در قیامت اشاره کردیم و گفتیم که به‌دلیل محدودیت‌های عالم ماده، آن لقا و رؤیت در دنیا برای انسان‌ها فراهم نمی‌شود. اجمال سخن ما این بود که در دنیا روح انسان به بدن تعلق می‌گیرد و این تعلق محدودیت‌هایی را برای روح انسان در پی می‌آورد. در نتیجة تعلق روح به بدن و محدودیت‌هایی که بدن به منزلة موجودی مادی دارد، تحمل بدن و قوای آن برای حالات روحی و واکنش‌های روانی به حوادث ناگوار یا شادی‌بخش محدود است، و در مواردی بدن انسان تحمل برخی واکنش‌های روانی را ندارند. از همین روست که گاهی انسان بر اثر شوق زیاد غش می‌کند. برای نمونه، مادری که سال‌ها از دیدار فرزندش محروم بوده و در غم فراقش می‌سوخته است، وقتی به او می‌رسد، چه بسا از شدت شوق غش می‌کند و حتی ممکن است دچار سکته شود. این از آن روست که بدن و اعصاب و مغز انسان تحمل هر لذتی را ندارد؛ چنان‌كه تاب هر مصیبتی را نیز ندارد. با این فرض، روشن است که انسان در دنیا تحمل لذتی را که از مشاهدة نور بی‌نهایت یا جمال بی‌نهایتِ خداوند حاصل می‌آید، ندارد؛ چنان که حضرت موسی(علیه السلام) که پیامبری اولوالعزم بود، نتوانست متحمل لقا و رؤیت جمال ربوبی گردد. آن حضرت از خداوند درخواست کرد که خود را به او بنمایاند و فرمود: رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرُ إِلَیْک؛«پروردگارا، [خود را] به من بنمای تا به تو بنگرم». خداوند در پاسخ او فرمود:

قَالَ لَنْ تَرَانِی وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى

رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَیْكَ وأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِین؛(1) «گفت: هرگز مرا نخواهی دید و لیکن به این کوه بنگر، پس اگر در جای خود قرار و آرام داشت مرا خواهی دید؛ و چون پروردگارش بر آن کوه تجلی کرد، آن را خرد و پراکنده ساخت و موسی مدهوش بیفتاد و چون به خود آمد گفت: [بارخدایا،] تو پاک و منزهی [از اینکه با چشم دیده شوی] به تو بازگشتم و من نخستین باوردارنده‌ام.

طبیعی است وقتی تجلی خداوند بر کوه باعث تلاشی آن می‌شود و این رخداد مهیب حضرت موسی(علیه السلام) را مدهوش می‌سازد، انسان نمی‌تواند در دنیا تاب تحمل لقای الاهی را داشته باشد و در نتیجه، بُنیة مادی ما نمی‌تواند در دنیا لذت لقای الاهی را درک کند. اما در آخرت که محدودیت‌های مادی از فراروی ساختمان وجودی انسان برداشته می‌شود، امکان لقای الاهی برای انسان‌ها و به‌ویژه برای اولیای خدا فراهم می‌گردد.

حضرت در پایان مناجات خود می‌فرمایند:

وَ أَخْرِج حُبَّ الدُّنیا مِنْ قُلُوبِنَا کَمَا فَعَلْتَ بِالصَّالِحینَ مِنْ صَفْوَتِکَ وَالأَبْرَارِ مِنْ خَاصَّتِکَ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ وَیَا أکْرَمَ اْلأَکْرَمین؛ «خدایا، محبت دنیا را از دل ما بیرون کن؛ چنان‌که با بندگان نیکوکار و خاصّان درگاهت چنین کردی؛ به حق رحمت بی‌پایانت، ای مهربان‌ترین مهربانان، و ای کریم کریمان».


1. اعراف (7)، 143.