گاهی قصاص، نهی از منکر میشود و رجحان پیدا میکند و حتی شبیه واجب میشود، و گاهی گذشت باعث هدایت طرف مقابل میشود؛ در این صورت گذشت رجحان پیدا میکند. گاهی این گذشت باعث میشود که این ظالم متنبه شود، خجالت بکشد و وسیله اصلاح او میشود. حتی گاهی این گذشت باعث اصلاح او نمیشود، اما از آنجا که شما با گذشت، با نفس خودتان مبارزه کردهاید، برای شما یک جهاد به شمار میرود. تشخیص این حالات خود یک مجاهده و ریاضت است و فرصتی است برای ترقی انسان تا رفتاری را انتخاب کند که باعث ترقی معنوی و قرب بیشترش نزد خدا شود.
به بهانه همراهی با جماعت نمیتوان از بدعتگزاران تبعیت کرد و مثل آنها شد. در اعتقاد و عمل، تا انسان مزاحم اقوایی پیدا نکند باید به وظیفه خودش عمل کند؛ البته در شرایطی که انسان با دشمن مشترکی مواجه است که بهتنهایی از او شکست میخورد، لزوم جماعت معنا دارد. همیشه اهل حق، دشمنی ابلیس و اتباع ابلیس را دارند و همیشه باید سعی کنند بیجهت ایجاد اختلاف نکنند. نباید بیجهت در ملأ عام به کسانیکه مورد احترام دیگران هستند، فحش داد. چه مصلحتی دارد که شما در تلویزیون به کسانی که مورد احترام عدهای از مسلمانها هستند، فحش بدهید؟! اگر میخواهی کسی را هدایت کنی، کار مثبت انجام بده و راه اهلبیت و راه صحیح را اثبات کن!
مرز ایمان این است که انسان فقط خدای متعال یگانه را عبادت کند. عبادت به این معناست که انسان خودش را بنده خدا بداند و کاری کند که خدا خوشش بیاید. این است که مؤمن از خداوند درخواست میکند که خدایا! من میخواهم کاری کنم که تو دوست داری و رضای تو در آن است. در این راه نیازمند شرایط و امکاناتی هستم که باید برایم فراهم شود؛ برای اینکه در این راه موفق شوم به کمک خداوند احتیاج دارم. مؤمن فقط از خداوند کمک میخواهد و از دیگران کمک نمیخواهد، مگر کمکخواستنی که جنبه تکلیف داشته باشد و وظیفه باشد. در همانجا نیز هیچگاه نباید به کمک غیر خدا اتکا داشته باشد.
خطرهایی که شیطان برای هر انسانی فراهم میکند، به دو دسته تقسیم میشود؛ یک دسته خطرهایی است که به صورت مستقیم در قلب انسان ایجاد میکند و نیازی به کار خارجی و مقدمات بیرونی ندارد؛ دسته دیگر کارهایی است که از دل شروع میشود ولی به رفتارهای بیرونی نیز میانجامد؛ به تعبیر دیگر وسوسههای نفسانی مقدمه برای رفتارهای خارجی است. این مسئله همانگونه که برای هر فرد مطرح است برای جامعه اسلامی نیز مطرح میشود.
در منطق دینی دعا کردن توجه به این مسئله است که اختیار هستی به دست خداست و جز با اراده او هیچ چیزی تحقق پیدا نمیکند. این معرفت باید از ایمان و خداشناسی پیدا شود. به دنبال این معرفت، توجه کنیم که آن خدایی که همه اختیارات در دست اوست، تحقق بعضی از اسباب و شرایط را به خواستن از او منوط کرده، گفته است: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ. وقتی وسایل و شرایط یک کار فراهم نباشد، هر چقدر هم که شما انجام آن را بخواهید، انجام نمیشود. دعا کردن نیز خود عملی اختیاری است که با توفیق خدا حاصل شده است.
شرح دعای مکارم الاخلاق، جلسه بیستویکم؛ جایگاه دعا برای امور اختیاری
بهشت قراردادی نیست. نعمتهای بهشتی ساخته اعمال خود ماست. اینگونه نیست که بیحساب باشد و خدا بگوید تو را به بهشت میبرم و آن دیگری را به جهنم میبرم. خداوند نظامی برقرار کرده است و کسانی از مسیر اختیار خودشان به جایی میرسند که استحقاق نعمتهای بهشتی را پیدا میکنند، و خداوند نیز به آنها افاضه میکند. کسانی نیز بر خلاف این هستند و همان اعمالی که خودشان انجام دادهاند،به صورت عذاب در میآید. بهشت برای کسانی است که با اختیار خودشان راه خداپسند را انتخاب کرده باشند.
شرح دعای مکارم الاخلاق، جلسه بیستوسوم؛ جهان؛ بستر تکامل انسان
اگر کسی متناسب با شأن خداوندی خدا، محبتی نسبت به او پیدا کند، بعد از آنکه روز در میدان در جنگ، جنگ کرده است، یا در میدان قضاوت بین متخاصمان حکم کرده، به فقرا و ایتام رسیدگی کرده، کودکان یتیم را در دامنش نشانده و غذا به دهانشان گذاشته است، نیمه شب هنگام استراحتش، در نخلستان سر به روی خاک میگذارد و اشک از چشمهایش جاری میشود، و میگوید: همه این کارها برای این است که تو دوست میداری! این را با چه چیزی میشود مقایسه کرد؟ از این مثالها انسان میتواند تصور کند که «رضوان من الله اکبر» یعنی چه. درک رضایت محبوب با هیچ لذت دیگری قابل مقایسه نیست.
درسهای اخلاق ماه مبارک رمضان1440، جلسه اول؛ مکتب اخلاقی برتر
اگر بخواهیم بگوییم محبت کردن و انس گرفتن با دیگران و خدمت کردن به آنها چهقدر ارزش دارد، باید ببینیم اینها چه نقشی در سعادت ابدی ما دارد. اگر معرفتمان در حدی بود که بخواهیم همه کارها را برای خود خدا انجام بدهیم، محاسبه سخت نیست و ارزش همه چیز خودبهخود تعیین میشود، اما تا وقتی به آن مرتبه نرسیدهایم باید ملاک برتری و ارزش را کیفیت و کمیت (خیر و ابقی) قرار دهیم. ارزشها، لذتها و نعمتهای اخروی، هم از لحاظ کیفیت برتری دارد و هم از لحاظ کمیت دوام. دنیا بالاخره صدسال هم که باشد، تمام میشود، اما آخرت تمامشدنی نیست.
درسهای اخلاق ماه مبارک رمضان1440، جلسه یازدهم؛ ملاک ارزشگذاری رفتارهای اجتماعی در اسلام
ملاک حزب الله یا حزب الشیطان بودن این رابطه قلبی است که البته در عمل نیز آثاری خواهد داشت. اما ریشهاش از محبت قلبی شروع میشود؛ حزب الشیطان دشمنان را دوست دارند؛ زیرا برای رسیدن به خواستههایشان به آنها کمک میکنند، از آنها لذت میبرند، در معامه با آنها سود میکنند، از آنها سلاح میخرند تا مسلمانها را بکشند، شرایط را انتخاباتشان را فراهم میکنند و....
درسهای اخلاق ماه مبارک رمضان1440، جلسه پانزدهم؛ گستره ارزشهای اخلاقی از دیدگاه اسلام
قرآن میفرماید: وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ. قرآن بیان میکند که اگر میخواهید کار خوبی انجام دهید، هدفی جز «ابتغاء وجه الله» نداشته باشید. این رمز نهایی ارزشهای اخلاقی است و تعبیری است که انسانهای کنجکاو را به طرف فهم خودش میکشاند و همین باعث میشود که مقداری بر معرفت و کمالاتشان افزوده شود و بویی از مقوله رضوان الهی ببرند. از نظر اسلام، هدف نهایی حتی در اخلاق اجتماعی قرب خداست. اخلاق اجتماعی نیز بسترسازی میکند تا زمینه تکامل افراد بهتر فراهم شود و در مراتب کمالات معنوی بیشتر پیشرفت کنند. این مهمترین تفاوتی است که بین نظام اخلاقی اسلام با نظامهای اخلاقی بشری وجود دارد.
درسهای اخلاق ماه مبارک رمضان1440، جلسه هفتم؛ روشهای تربیت اخلاقی و ضروریتری حق اجتماعی در اسلام
از امام صادقسلاماللهعلیه نیز نقل شده است که مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسى وَ الدُّنْیَا أَكْبَرُ هَمِّهِ؛ اگر روزگار کسی به این صورت بگذرد که بیشتر توجهاش به امور دنیا باشد، چند صفت در او پیدا میشود. 1) جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ؛ دائما خودش را در فقر میبیند و احساس غنا و بینیازی نمیکند.2) وَشَتَّتَ أَمْرَهُ؛ کارش پراکنده میشود. گاهی انسان در مسیر مستقیم همواری زندگی میکند. 3) وَلَمْ یَنَلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا مَا قُسِمَ لَهُ؛ آخرش هم با همه تلاشهایی که میکند همانی که برایش مقدر شده بود به همان خواهد رسید و چیزی بیشتر گیرش نمیآید؛ اما در مقابل...
درسهای اخلاق سال تحصیلی 94-95؛ جلسه سیویکم؛ آثار حب دنیا در نگاه روایات ائمه علیهمالسلام