بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
خدمت شما عزیزان که مایه امید آینده کشور و انقلاب و اسلام هستید خوشآمد عرض میکنم. امثال شما هرقدر سعی کنید خودتان را بهتر بسازید و از لحاظ علمی و عملی پیشرفت کنید میتوانید نقش مؤثرتری را برای آینده کشور ایفا کنید.
فرصت را غنیمت میشمارم و این ایام عزاداری را به پیشگاه مقدّس ولی عصرارواحنا فداه و همه دوستداران اهلبیت و از جمله شما عزیزان، تسلیت عرض میکنم. امیدوارم که خداوند متعال به برکت این ایام، همه ما را مورد لطف خاص خودش قرار دهد و راههای هدایت را به روی همه ما بیشتر باز کند و توفیق عمل به دستورات اسلام را به همه ما بیشتر مرحمت بفرماید.
چیزی که همه ما اعتراف داریم و کمیابیش دغدغه آن را داریم این است که فسادهای زیادی در جامعه وجود دارد. هم در سطح منطقه؛ در کشورهای همسایه ما و هم در سطح جهان؛ در کشورهای بزرگ دنیا و امکان گسترش این فسادها از یک جهت روزبهروز بیشتر هم میشود. یک نمونه آن، همین رسانههایی است که در ظرف دهههای اخیر توسعه پیدا کرده، هم تلویزیون و اینترنت و ... و هم شرایط فرهنگیای که در محیطهای مختلف وجود دارد و روزبهروز زمینه فساد در آن بیشتر میشود. ما اگر بخواهیم اینها را بررسی کنیم که ما چه فسادهایی در دنیا، در منطقه و در کشور خودمان داریم و چگونه باید با اینها مواجه شویم، دامنه آن آنقدر وسیع است که سالیانی را باید صرف کنیم تا بتوانیم اینها را دستهبندی کنیم که اصلاً چند نوع فساد وجود دارد، عوامل آن چیست و از چه راهی میشود با این فسادها مبارزه کرد؟
آن چیزی که برای ما مهمتر است و ضرورت بیشتری دارد این است که در کشور ما حدود نیم قرن است که تحول عظیمی به نام انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است. این انقلاب برای این به وجود آمده که ابتدا با فسادهایی که داخل کشور هست مبارزه شود و بعد به سایر کشورهای اسلامی و در نهایت به همه دنیا گسترش پیدا کند. یک نگرانی فوقالعادهای که ما داریم این است که دستاوردهای این انقلاب بهتدریج کمرنگ شود؛ چیزی که بعد از گذشت چهارده قرن از ظهور اسلام در این کشور اتفاق افتاده، دوباره آرامآرام کمرنگ شود و خدایی نکرده دوباره به فراموشی سپرده شود و عقبگرد کنیم. البته این احتمال احتمال قویی نیست که ما حالا بگوییم چند درصد این اتفاق خواهد افتاد اما یک درصدش را هم اگر احتمال دهیم برای ما نگرانکننده است چون این نعمت بسیار بزرگی است و در راه تحقق آن هزینههای زیادی صرف شده، خونهای زیادی ریخته شده، ویرانیهایی نصیب کشور شده، جنگها، بمبارانها و موشکبارانهایی که شما حتی نمونه آن را هم ندیدهاید، اینها هزینههایی بوده که جهت برقراری این نظام پرداخت شده است. حالا احتمال اینکه خدایی نکرده این نظام، ضعیف شود و دوباره به مفاسد سابق یا شدیدتر از آنها برگردیم، طبعاً نگرانکننده خواهد بود. این است که اولین وظیفه ما این است که این انقلاب که صدها هزار شهید برای تحقق آن زحمت کشیدهاند و جان خودشان را فدا کردهاند این از دست نرود. بعد سعی کنیم چیزهایی به آن اضافه کنیم و قدمهای بلندتری برداریم. اگر بنا شد بعد از پنجاه و چند سال با وجود تلاشهایی که شده، چه کسانی سالها زندان رفتند، در زندان شکنجه شدند، بعضی از آنها در زندان به شهادت رسیدند، بعد جنگ هشت ساله بر ما تحمیل شد، صدها هزار جوان پاک و دستهگلهایی پرپر شدند، حالا دوباره برویم و به همان نقطه اول برسیم، این خیلی خسارت دارد!
ممکن است کسانی بگویند نه آقا! دیگر اینگونه نخواهد شد و الحمدلله در رأس این حکومت، نایب امام زمان هست، علما و مراجع حمایت میکنند، دیگر آنگونه نخواهد شد؛ ولی این عالَم، عالَمی است که از این دگرگونیها زیاد دیده است؛ رهبری بالاتر از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله که نمیشود، بالاتر از امیرالمؤمنینصلواتاللهعلیه که نمیشود، دیگر فداکاری که بالاتر از فداکاری سیدالشهداءصلواتاللهعلیه نمیشود؛ بعد از وفات پیغمبر که دیروز سالروز آن بود، خیلی چیزها عوض شد. کار آنقدر سخت شد که مثل سیدالشهداء وظیفه خودش دانست خودش و تمام بستگانش را فدا کند تا اسلام باقی بماند! در طول تاریخ هم ما چیزهای زیادی دیدهایم که فراز و نشیب داشته، یک پیشرفتهایی حاصل شده، بعد عقبگرد کرده است. این است که نمیشود خاطرجمع شد که نتایجی که برای انقلاب حاصل شده دیگر عوض نمیشود، مخصوصاً که گه گاهی در گوشه و کنار یک نمونههایی از آن هم دیده میشود.
حالا اگر شما آن زمان نبودهاید اما از پدرانتان شنیدهاید که در اوائل انقلاب، مردم نسبت به دین خودشان، احکام دین، روابط اجتماعی و اینها چقدر فداکاری میکردند. یک نمونه کوچک آن که کمیابیش به شما هم مربوط میشود این است که در اوائل انقلاب بسیاری از جوانها ازدواج که میکردند مَهر آنها یک دوره کتاب تفسیر بود. معنای این چه بود؟ معنای آن این بود که از یکطرف به قرآن و تفسیر قرآن اهمیت میدادند و از یکطرف مسائل مادی برای آنها اهمیتی نداشت. امروز مشابه همان خانوادهها، مهرهای کلانی پیشنهاد میکنند که باعث این میشود که جوانها نتوانند ازدواج کنند و ازدواج که عقب میافتد ببینید چه مفاسدی به دنبال این پیش میآید. این همان انقلاب است، هنوز نیم قرن از آن نگذشته است؛ و خیلی چیزهای دیگری که اگر من بخواهم نمونههای آن را بگویم هم وقت شما را میگیرد و هم باعث کدورت میشود. بههرحال نمونههایی هست که در بعضی از زمینهها عقبگردهایی حاصل شده است. در مسائل سیاسی و روابط بینالملل و اینها هم نمونههایی از آن پیدا میشود.
اولین وظیفه ما این است که نگذاریم دستاوردهای انقلاب که به برکت صدها هزار شهید، نه یکی دوتا ده تا، صدها هزار! به دست آمده، دوباره از بین برود. چه کار باید کرد که اینگونه نشود؟ با یک کار و یک قدم و یکنفر هیچ کاری انجام نمیشود. دستاوردهای انقلاب فقط در یک جهت نیست، فقط در اقتصاد نیست، فقط در آموزش و پرورش نیست، فقط در هنر نیست؛ دستاوردهای انقلاب در همه چیز است اما میشود گفت ریشهایترین کار در آموزش و پرورش است، برای اینکه نسل آینده را آموزش و پرورش میسازد. بازار، نسل آینده را نمیسازد؛ بازار، اقتصاد میسازد. اینکه نسل آینده انقلابی باشند یا ضدانقلابی، آموزش و پرورش میسازد؛ بنابراین شما بسیار انتخاب خوبی کردهاید که نیروهای خودتان را متمرکز کردهاید که از لحاظ آموزش و پرورش پیشرفت کنید و از این راه خدمت کنید؛ چون بهترین خدمت در همین زمینه امکان دارد. البته معنای آن این نیست که با این، همه چیز درست میشود اما این کار ریشهایترین است.
تأکید بنده بهعنوان یک کسی که ریشی سفید کردهام، هشتاد و چند سال از خدا عمر گرفتهام که پنجاه، شصت سال آن هم کمیابیش در جریانات این انقلاب بودهام، تأکید بنده این است که روی این مسئله درست فکر کنید و تصمیم جدی بگیرید، نه اینکه حالا یک کاری است که مشغول هستیم، میخواهیم آموزگار شویم، حالا گروهی هم تشکیل بدهیم تا ببینیم چطور میشود، هنوز نمیدانیم چه کار میخواهیم بکنیم، چه کار باید بکنیم، به چه صورتی، چقدر اهمیت دارد، خب فردا نشد سراغ کار دیگری میرویم؛ این یک راهنمایی الهی بوده که نصیب شما شده که بفهمید مهمترین کار در آموزش و پرورش است؛ بنابراین تصمیم بگیرید که هرچه نیرو دارید را در اینجا متمرکز کنید. صبح که از خواب بلند میشوید فکر این کار باشید تا شب که میخوابید با این فکر بخوابید که ما باید چه کار کنیم که هم خود ما دین و اهداف انقلاب را بهتر بشناسیم و هم برای نسل آینده کار کنیم.
اگر این تصمیم را گرفتید اولین نتیجهای که بر این تصمیم مترتب میشود این است که شما فکر کنید خودتان را از لحاظ دانش دینی و تربیت دینی، قویتر بسازید. هر کدام از شما اول به خودتان نگاه کنید؛ من کامل هستم؟ هیچ کمبودی در شناخت دین، معارف دین، فرهنگ دینی ندارم؟ برای روشهای عملی، هیچ مشکلی، ابهامی، اشکالی جایی ندارم؟ همه چیز را خوب میدانم؟ خوب تربیت شدهام؟ یا نه، در همه اینها ضعف داریم؛ خودمان نه دین را درست میشناسیم و نه درست ساخته و تربیت شدهایم.
اول باید سعی کنیم هم بر دانش دینی خودمان بیفزاییم و هم بر برنامههای عملی خودمان، خودسازی خودمان. آموزش و پرورش هم که میگویند، دو رکن دارد؛ یکی آموزش است، مربوط به دانش و مسائل نظری است؛ یکی هم پرورش و مسائل عملی است. اولین قدمی که باید در این راه بردارید این است که سعی کنید معلومات خودتان را بیفزایید و در راه خودسازی، بهتر کار کنید.
حالا ما چه کار کنیم معلوماتی که لازمه دین ما است را بهتر یاد بگیریم؟ اینگونه کارها معمولاً دو راه دارد، البته دو راهی است که به هم مربوط است اما کمیابیش به دو راه تقسیم میشود؛ آدم یا باید برود یک آموزش رسمی ببیند، دانشگاه برود، یک رشتهای را ببیند که مربوط به این کار است، یا به حوزه بیاید و علوم مربوط به آن را یاد بگیرد؛ ولی این کار برای همه میسر نمیشود. آنچه که برای عموم میسر میشود مطالعه است. شما باید سعی کنید برای خودتان یک سیر مطالعاتی انتخاب کنید. خواهید گفت ما که کتابها را نخواندهایم، از کجا بدانیم که از کجا شروع کنیم؟! میتوانید مشورت کنید، هستند کسانی که سالها در این زمینهها کار کردهاند، میتوانید با اینها ارتباط برقرار کنید، مشورت کنید، برای خودتان یک سیر مطالعاتی تعیین کنید، با همدیگر همقسم شوید که روزی یک ساعت، اگر نشد روزی نیم ساعت، دیگر هر اندازهای که میتوانید با هم توافق کنید را فقط برای مطالعه آن کتابها بگذارید. نیم ساعت مطالعه کنید، نیم ساعت هم درباره آن با هم بحث کنید؛ اینکه مطالعه کردیم چه بود، حاصل آن چه شد، کجا را درست فهمیدیم، کجا را سؤال داریم، کجایش را کتاب درست نوشته بود یا ننوشته بود؛ بحث کنید تا خوب هضم شود، همین کاری که طلبهها میکنند. نمیدانم میدانید یا نه؟ طلبهها که درس میخوانند فقط به درس خواندن کتاب سر کلاس اکتفا نمیکنند، بعد مباحثه میکنند.
شما باید یک سیر مطالعاتی داشته باشید. این را میتوانید مشورت کنید که ما از چه کتابی شروع کنیم؟ چند کتاب را در ظرف چه مدتی مطالعه کنیم؟ بعد با هم قرار بگذارید که روزی نیم ساعت این کتابها را مطالعه کنید و نیم ساعت هم در اطراف آن بحث کنید. دو نفر دو نفر، سه نفر سه نفر، پنج نفر پنج نفر، هر اندازه که برای شما میسر است. این کارها به جای این است که شما بروید یک دوره مثلاً پنج، شش ساله دانشگاه ببینید. این را میتوانید آزاد بگذارید، هم این درس را بخوانید، هم اینکه باید دروس دانشگاه را بخوانید؛ این درس را با مطالعه پیش میبرید، احتیاجی هم ندارد که ساعت معینی سر کلاس حاضر باشید، فقط در خانه، همه با هم تعهد کنید که هرکسی که میتواند ساعتی را برای مطالعه معین کند، یک نیم ساعتی هم مثلاً بعد از نماز مغرب و عشاء که به مسجد میروید و نمازتان را میخوانید، بعد هم گروه های های سه، چهار نفری بنشینید در اطراف مطالبی که از صبح تا حالا مطالعه کردید بحث کنید. اگر یک جاهایی ماند که درست نفهمیدید، بالاخره پیش میآید، بالاخره مسائل نظری است و گاهی مسائل اختلافی است، در یک کتابی چیزی نوشته، آدم به نظر او میرسد با آن مطالبی که در فلان کتاب نوشته فرق دارد یا یک آقا، یک استادی چنین گفته، یک استاد دیگر جور دیگر گفته؛ آنها را یادداشت کنید و بگذارید در یک فرصت تابستانی یا فرصت تعطیلات چند روزه مثل تعطیلات نوروز که چند روز تعطیل هستید، یک برنامه بگذارید پیش استادهایی که مورد اتفاق شما هستند سؤالهای خودتان را مطرح کنید و در اطراف آن بحث کنید.
در کنار این، لازم است که یک برنامه خودسازی داشته باشید. تنها خواندن و دانستن و پر کردن ذهن، کافی نیست؛ آدم باید سعی کند نمازش را بهتر بخواند. این نماز برای چیست؟ چگونه بخوانیم که از آن درست استفاده کنیم؟ مسائل فکریاش را ممکن است کتابی بخوانیم و اهمیت نماز را متوجه شویم اما همه چیز این با خواندن درست نمیشود؛ آدم باید برنامه بگذارد و عمل کند. پس یک برنامه برای مطالعه لازم داریم، یک برنامه هم برای خودسازی عملی بر اساس همان مطالعاتی که مورد اتفاق است و جای بحثی ندارد.
اگر شما مدتی زحمت کشیدید و لااقل یک مرحله اول این برنامه را، فاز اول آن را، درست عمل کردید آنوقت میتوانید دست یکی دیگر را هم بگیرید و او را راهنمایی کنید وگرنه آدم تا خودش ابهامهایی دارد میخواهد چه کار کند؟ چطور میخواهد دیگران را راهنمایی کند؟
ما گفتیم مهمترین نقش را معلم بازی میکند، آموزش و پرورش یعنی معلم؛ اگر من معلمی بشوم که خودم ندانم باید چه کار کنم و اطلاع درستی از دین ندارم، چگونه میخواهم به دیگران یاد بدهم؟! من دیپلمه باشم یا لیسانس داشته باشم اما آن چیزهایی که در دوران دیپلم و لیسانس خواندم این چیزها در آن نبود، اگر هم بود خیلی ضعیف و کمرنگ و اینها را به اندازهای که نمره بیاوریم خواندهایم.
بنابراین عرض بنده این است که اولاً باید به شما تبریک بگویم که خوب تشخیص دادید که مهمترین کار چیست؛ اما شرط آن این است که تصمیم بگیرید این را جدی بگیرید، نه اینکه حالا یک کار تفننی است، حالا دور هم مینشینیم و گپی میزنیم. برای جدی گرفتن آن لازمه این است که هم معلومات شما اضافه شود و هم خودسازی شما ارتقاء پیدا کند؛ مگر ما دین را برای چه میخواهیم؟ باید یک سلسله حقایقی را یاد بگیریم و به آن عمل کنیم. آموزش و پرورش یعنی همین؛ چیزهایی که در مدارس گفته میشود، بیشتر مربوط به جنبههای فنی و تکنیکی و امثال اینها میشود. همین پیشرفتهایی که امروز در علوم مختلف هست را دارد میگوید اما اینها به محتوای انسانی کاری ندارد. هر کافری هم میتواند از اینها استفاده کند. دین برای این نیامده که برق و چراغ این رنگ باشد یا آن رنگ، سوخت آن اینقدر باشد یا آنقدر، کمتر انرژی مصرف کند یا بیشتر؛ دین برای این نیامده است. اینها را در علوم تجربی یاد میدهند. دین برای این آمده که به من بفهماند تو چه هستی، برای چه خلق شدی، به کجا میتوانی برسی، از چه راهی باید برسی؟ اینها را ما نه در دوران دیپلم خواندهایم، نه در دوره لیسانس و تا دوره دکتری هم بروید هیچ جا به شما نمیگویند که برای چه خلق شدهاید و چه کار باید بکنید؟ این مسائل فقط در دین است. متأسفانه برنامههای دینی ما هم بهگونهای نیست که اینها را درست...، بالاخره اگر پیدا شود باز هم در اینهاست.
حاصل عرض بنده این است که شما بیش از هر چیز، اول باید برای رشد خودتان کار کنید. اول خودمان بدانیم کجا میخواهیم برویم، برای چه چیزی ساخته شدهایم، برای چه انقلاب کردیم، برای چه باید برویم دفاع کنیم، برای چه جنگ برویم، چرا باید برای دفاع از حریم اهلبیت برویم، چرا؟ اگر اینها را درست نفهمیم، به دیگران چه میخواهیم بگوییم؟! و این کار به دو برنامه احتیاج دارد؛ یک برنامه فکری و نظری و یک برنامه عملی و تربیتی. اگر هیچ راه دیگری نداشته باشد شما باید هردو را با مطالعه تأمین کنید یعنی راه آن را هم یاد بگیرید، منتهی خودتان تصمیم بگیرید عمل کنید؛ از کجا شروع کنیم؟ این کار را کسانی که تجربهای دارند و دهها سال در این زمینه زحمت کشیدهاند میتوانند به شما مشورت بدهند. سیر مطالعاتی خودتان را که میخواهید انتخاب کنید آنها بگویند ما این سیر را تجربه کردهایم، اینها بهتر بوده، اینها نتیجه آن بیشتر بوده است.
راههای عملی آن هم آنهایی که بزرگان نوشتهاند، در فرمایشات حضرت امام و دیگران هم هست، آنها استخراج کردهاند، فرموله کردهاند، فرمولهای آن را در اختیار شما گذاشتهاند؛ از اینجا شما باید شروع کنید و بهتدریج پیش بروید. هرقدر توان خودتان بیشتر شد آنوقت میتوانید دست یکی دیگر را هم بگیرید و او را راهنمایی کنید وگرنه ممکن است آدم خودش جایی اشتباه کند، نهتنها خدمتی به دیگران نکند آنها را هم به اشتباه بیندازد و گناه آنها گردن آدم بیافتد. همانگونه که هرکسی که یک کتاب مثلاً پزشکی خواند حق ندارد بیاید مطب باز کند، نسخه بنویسد، کسی هم که میخواهد مفاسد اجتماعی را اصلاح کند با یک مطالعه کتاب نمیتواند بیاید این کار را بکند؛ باید یک دوره تحصیلی قابلی را گذرانده باشد، حالا یا بهصورت رسمی و یا مطالعات آنها را داشته باشد.
امیدواریم که انشاءالله با توسل به اولیاء خدا و حالا اینجا که مهمان حضرت معصومهسلاماللهعلیها هستید با توسل به ایشان، مشمول دعاهای این بزرگواران قرار بگیرید و راههایی پیش پای شما بگذارند که بتوانید این دو برنامه را بهتر انجام دهید و آنوقت مهیا شوید برای اینکه بتوانید دست دیگران را هم بگیرید. نقشی که شما میتوانید ایفا کنید مثل نجاتغریق میماند؛ چه کسی میتواند در دریا یا در نهر، کس دیگری را نجات دهد؟ کسی که خودش خوب شنا بلد باشد؛ وگرنه تا میآید او را نجات دهد دوتاییشان غرق میشوند. اگر میخواهید نجاتغریق باشید باید اول شنا را خوب یاد بگیرید. این یادگرفتن، هم به مسائل نظری و فکری احتیاج دارد و هم به برنامههای عملی. هیچ کدامش هم جای دیگری را نمیگیرد. شما هزاری هم بدانید که اتومبیل را چگونه باید حرکت داد اما تا پشت رُل ننشسته باشید و تمرین نکرده باشید راننده نمیشوید. اینطور نیست؟ هیچ کس با خواندن کتاب راننده میشود؟! خلبان میشود؟! اما بدون خواندن علم آن هم نمیشود؛ هم باید درس آن را خواند، هم باید عمل کرد تا آدم بتواند یک غریقی را نجات دهد.
امروز غریق ما، چیزی که در شرف غرق شدن است انقلاب است؛ یعنی جوانهای متدینی که عمری را گذراندهاند حالا در معرض آفات و آسیبهای مختلف قرار گرفتهاند و با همین شبکههای تلویزیونی و با برنامههای اینترنت و امثال اینها افکار آنها دائماً دارد بمباران میشود. برای مقابله با اینها، شما نجاتغریق لازم دارید. نجاتغریق باید هم شنا را خوب بلد باشد، هم راه را بداند و هم خوب بتواند عمل کند. پس واجبترین کارها بر شما ارتقاء سطح معلومات دینی خودتان و خودسازیتان است. ما هم گوشهای مینشینیم و دعا میکنیم که خدا شما جوانها را برای آینده اسلام حفظ کند، از ما دیگر گذشته، شما جوانها هستید که باید برای آینده کشور کار کنید، ما برای شما دعا میکنیم که خدا بر توفیقات شما بیفزاید. اگر تجربهای هم داریم که به درد شما بخورد در اختیار شما میگذاریم. خود ما، دوستان ما، برای اینکه مثلاً سیر مطالعاتی چه باشد و از کجا شروع کنید میتوانند مشورتها و راهنماییهایی را در این زمینهها به شما ارائه دهند. همه را به خدا میسپاریم، شما هم برای ما پیرمردها دعا کنید که خدا انشاءالله عاقبت ما را به خیر بفرماید.