بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
خداوند متعال را شكر میکنم كه حیات و توفیقی عنایت فرمود كه امروز در آستانه ایام اربعین، به زیارت شما عزیزانی كه هركدام نمایندهای از سپاه سیدالشهداصلواتاللهعلیه هستید برسیم. امیدواریم كه این اشتیاق زیارت شما باعث این شود كه ضعفها و كمبودهای ما جبران شود و خدا در ما نشاطی ایجاد كند كه این چند دقیقه را از حضور شما بهره بیشتری ببریم.
شما را به حدیثی از پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله یادآوری میکنم كه فرمودهاند أَنَّ لِرَبِّكُمْ فِی أَیامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا؛[1] در طول عمر انسان كه فرض كنید صد سال یا كمتر یا بیشتر باشد لحظاتی پیش میآید كه یك توفیقاتی نصیب آدم میشود كه در تمام طول عمر به آنها نائل نمیشود و خدا فقط در یك لحظات خاصی این توفیق را به او میدهد. این توفیقات گاهی در مقیاس فردی حساب میشود؛ فرض كنید آدم در طول صد سال، یك سال را موفق میشود و یا در بین روز، در 24 ساعت، این توفیق چند دقیقه برای او حاصل میشود. این توفیقات گاهی در مقیاس امت در نظر گرفته میشود؛ یك امتی كه چند قرن، مثلاً هزار سال زندگی میکنند، در طول این عمر هزار ساله، ممكن است در ده، بیست سال یك توفیقاتی نصیب او شود كه قبل و بعد از آن هرگز برای او میسر نبوده و نیست.
بیش از چهارده قرن از عمر امت اسلامی ما میگذرد. در طول این چهارده قرن، گهگاهی فرصتهایی پیش آمده كه مردم از یك نعمتها و توفیقات خاصی بهرهمند شدهاند که قبل و بعد از آن دیگر برای آنها میسر نبوده است. همه ما آشنا هستیم كه از سنتهای شایع در بین شیعیان، زیارت سیدالشهداصلواتاللهعليه است و در آن زیارت، میخوانیم یا لَیتَنی کُنْتُ مَعَکم فَأفُوزَ مَعَکم یا فَأفُوزَ فَوزا عَظیما. این یك آرزو برای همه امت اسلامی و بهخصوص برای شیعیان است كه ایکاش ما در روز عاشورا بودیم و در ركاب شما به شهادت میرسیدیم؛ ولی آن روز گذشت و دیگر تكرار نمیشود. خداوند متعال در ازای آن توفیقاتی كه منحصربهفرد بوده، گاهی یك بدلهایی قرار داده است. اینها همان فرصتهایی است که ما باید منتظرش باشیم و وقتی حاصل شد این فرصتها را غنیمت بشماریم و بهترین استفاده را از آنها ببریم.
به حسب اطلاعات محدودی كه بنده از تاریخ اسلام و تشیع دارم، در طول این تاریخ چهارده قرن، كمتر فرصتی مثل این ایامی پیش آمده كه در این عصر برای شیعیان حاصل شده است. فرصتی كه برای شیعیان ایران پیش آمد، به بركت نهضت حضرت امامرضواناللهعلیه بود كه بركات آن، كشور ایران را فرا گرفت و كمیابیش به سایر كشورهای اسلامی هم سرایت كرد. مشابه این توفیقی كه نصیب ایرانیان شد، توفیق خاصی است كه نصیب لبنانیها و منطقه شامات شده است. آن آرزویی كه همه شیعیان داشتند كه ایکاش در روز عاشورا میبودیم و سیدالشهداصلواتاللهعليه را كمك و یاری میکردیم این فرصت در این زمان پیش آمد.
من داستانی كه سید و مولای ما، سید حسن نصرالله، مشافهتاً برای من نقل كردند را فراموش نمیکنم. ما چند نفر بودیم که بعد از جنگ سیوسه روزه برای تسلیت شهادت شهدای لبنان خدمت ایشان رسیدیم و ایشان این داستان را نقل كردند كه ما در تنگنا و در یك مضیق شدیدی واقع شده بودیم و تقریباً همه امكانات ما تحلیل رفته بود و چیزی از آن باقی نمانده بود. حتی در آن ایام عدهای از دوستان و رزمندگان ما در غار یک كوهی پناه برده بودند و مدت طولانی به آنها غذا نمیرسید. ما فقط از راه شنود، گفتگوهای ارتش اسرائیل را شنود میکردیم كه بفهمیم در چه موقعیتی هستیم و آنها چه قصدی دارند. در این اثناء بود كه یك هواپیمای جنگی اسرائیلی به قصد بمباران در آسمان ظاهر شد، ما متوجه شدیم که یك هواپیمای اسرائیلی است و قصد بمباران دارد. طولی نكشید كه این هواپیما برگشت و بهطرف خاك اسرائیل رفت و رزمندگان اسرائیلی عقبگرد كردند و از این منطقه پا به فرار گذاشتند! ما گفتگوی اینها را شنود میکردیم كه افسرانی كه در پشت جبهه بودند این سربازان را توبیخ میکردند كه چرا فرار كردید؟! چرا برگشتید؟! آنها كه چیزی ندارند، شما در مقابل اینها پیروز میشوید. اینها در جواب گفتند كه شما دور نشستهاید و خبر ندارید که اینجا چه خبر است! اینجا سفیدپوشانی با شمشیر به ما حمله کردهاند!
ایشان فرمودند وقتی اینها این صحبتها را میکردند من یاد جریان جنگ بدر و احد افتادم كه خدا فرشتگانی را فرستاد كه به كفار حمله كردند و آنها شكست خوردند و این نص قرآن است.
من به خاطر ندارم که در این چهارده قرن تاریخ اسلام، چنین حادثهای را كسی نقل كرده باشد، حتی نقلی که قابلیت اطمینان هم نداشته باشد كه برای یک لشکر اسلام در یك جایی از نقطههای عالم چنین اتفاقی اتفاق افتاده باشد. اینها شاهد بر این است كه اینچنین نیست که تكرار قضایایی كه خدا در صدر اسلام برای مسلمانان پیش آورد محال باشد. همانگونه كه در قرآن بهصورت مكرر ذكر شده، اگر كسانی در جهاد، ثابتقدم باشند و بر سختیها صبر و استقامت كنند خدا حتماً آنها را پیروز میکند. این جریانات علاوه بر اینكه توفیقاتی برای مسلمانها است و پیروزیهایی نصیب آنها میشود عامل بزرگی است برای اینكه ایمان ما هم تقویت شود و اطمینان بیشتری به صحت وعدههایی كه در قرآن و كلمات اهلبیت برای مجاهدان و مقاتلان آمده پیدا كنیم.
خود مجاهدان لبنان، یك نمونه بسیار بارز و روشنی از این عنایات و الطاف خاص الهی هستند. من نمیدانم شما چقدر درباره هویت شیعیان لبنان و حوادثی كه اخیراً برای آنها اتفاق افتاد فكر کردهاید. ما به حسب ظاهر وقتی در نقشه كشورها نگاه میکنیم لبنان یك قسمت بسیار كوچكی از نقشه را اشغال كرده است، شاید به اندازه یكی از استانهای كوچك ایران. این كشور از چند ملیت و از چند قوم تشكیل شده است؛ از مسیحیان، دروزها و سایر فرق و ازجمله مسلمانهایی كه دارای فرقههای مختلفی هستند و شیعه یك اقلیتی در میان آنها است. فراموش نمیکنیم كه وقتی آقای صدر جمعیت محرومان را در لبنان تأسیس كردند اسم آن را «جمعیت محرومان» گذاشتند. در بین این محرومان، یك اقلیتی پیدا شدند كه چند نفر از آنها ازجمله جناب سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله در جریان جنگ ایران، به ایران آمدند و در اینجا با دشمنهای بعثی میجنگیدند. اینها به امر امامرضواناللهعلیه به لبنان برگشتند و در آنجا یك حركت نظامی را ساماندهی كردند.
اگر ما با علل ظاهری به چنین تصمیمی نگاه كنیم اشبه شیئا بالمحال است؛ یعنی چه فایدهای داشت که چند تا طلبه در لبنان، در بین اقلیت محرومان كه بسیاری از آنها هم چندان علاقهای به امور دینی و جهاد و این حرفها نداشتند و به دنبال تجارت و اینها بودند، چنین فعالیتی را انجام بدهند؟!
به نظر من جا دارد كه آدم این حركت را به حركت چند نفر از غلامان و افراد عقبافتاده جامعه عرب در صدر اسلام، در مقابل یك قدرت تاجر ثروتمند قریش كه هم در حجاز و هم در سایر كشورها جایگاه مادی قویای داشتند تشبیه كند. در تاریخ آمده كه در سالهای اول، وقتی پیغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله اشاره میفرمودند كه اسلام در عالم گسترش خواهد یافت، نزدیكان و فامیلهای خودشان میخندیدند و ایشان را مسخره میکردند. همه شما آن داستان را شنیدهاید كه وقتی در سال سوم بعثت این آیه نازل شد که وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ،[2] پیغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله برای اطاعت این امر، همه فامیلها و ازجمله عموهای خودشان، ابوجهل و ابولهب را دعوت كردند و یك گوسفندی ذبح كردند و اینها را مهمان كردند. بعد از اطعام فرمودند كه كسی از من تابهحال دروغی شنیده یا خیانتی دیده است؟! همه گفتند نه، ما از شما سالمتر و امینتر سراغ نداریم. حضرت فرمودند حالا كه شما مطمئن هستید که من دروغگو نیستم، به شما میگویم من از طرف خدا مبعوث شدهام تا به عبادت خدای یگانه دعوت كنم و این دین، پیروز خواهد شد و اول كسی كه به من ایمان بیاورد جانشین من خواهد بود. در آن جمعی كه آنجا بودند از عموها و عموزادهها و فامیل پیغمبر، هیچ كس حاضر نشد ایمان بیاورد. امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام در آن زمان 10 ساله و به روایتی 13 ساله بودند. ایشان بلند شدند و ایمان آوردند. عموهای پیغمبر که همه از بزرگان قریش بودند شروع به خندیدن كردند و گفتند بله، معلوم شد كه فردا همه ما باید از این طفل 10 ساله اطاعت كنیم!
من با داستان شروع فعالیتهای عزیزان رزمنده لبنانی به یاد داستان صدر اسلام افتادم كه مردم میخندیدند كه شما چه میگویید در مقابل...؟! امروز ما با دولتهایی مثل آمریكا با آن اقتدارِ تكنولوژی، با آن ثروت و با آن پیشرفت صنعتی مواجه هستیم؛ شما چند تا طلبه و افراد فقیر میخواهید اینها را معدوم كنید؟! به اینها میخندیدند؛ و ما نمردیم و شاهد بودیم و هستیم كه امروز همه این كشورهای استعماری با همه قدرتهایی كه دارند از نام شما به خودشان میلرزند و اینها نشانه این است كه وعدههای الهی حق است و اگر ما به وعده خودمان عمل كنیم، استقامت داشته باشیم، در راه خودمان تردید نداشته باشیم و در فداکاریمان كوتاهی نكنیم پیروزی حتمی از آن ماست.
من بار دیگر خدا را شكر میکنم كه چهرههای نورانی شما را از نزدیك زیارت كردم و امیدوارم كه شما هم این بزرگواری را بفرمایید و در پیشگاه الهی برای ما گناهكاران شفاعت كنید و از خدا بخواهید كه عاقبت ما را ختم به خیر بفرماید و گناهان ما را بیامرزد. ما هم با زبان الكن خودمان دعا میکنیم كه خدا پیروزی شما را کاملتر و نزدیکتر بفرماید.
حدیثی كه در ابتدای عرایض خودم گفتم را یادآوری میکنم كه خدا در عمر ما لحظههایی را برای یك بركات خاصی مقرر فرموده است. این لحظههایی كه بر شما میگذرد، بهخصوص آن وقتی كه در جبهههای جنگ هستید، این از همان لحظههای بهشتی است كه در این عالم نصیب شما میشود؛ آنها را غنیمت بشمارید و خدا را شكر كنید برای اینكه چنین توفیقی به شما داده و بهوسیله شما بر سایر مسلمانها عزت و كرامت عنایت خواهد فرمود. اگر بعضی از شماها، بعضی از اعضایشان را از دست دادهاند یا به سختیهایی مبتلا شدهاند اینها را یك موهبت الهی برای خودشان بدانند كه خدا اینها را پذیرفته، چنانكه برای جعفر طیّار وقتی دستهای ایشان در جنگ بریده شد پیغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله فرمودند كه خدا به جای دستهایش دو بال به او مرحمت فرمود كه در آسمان بهشت پرواز میکند و به همین جهت او را جعفر طیّار نامیدند. شما هم مطمئن باشید که اگر چیزی را در راه خدا بدهید ضایع نمیشود و خدا آنچنان عِوضی به شما میدهد كه آرزو میکنید ایکاش ما همه هستی خودمان را در راه خدا داده بودیم!
وفقنا الله وایاكم لكل ما یحب ویرضی وجعلنا من انصار مولانا المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ویمن علینا بحفظ سلامة مولانا السید حسن نصرالله ومولانا القائد السید علی الخامنهای حفظه الله تعالی وأن یجعلنا جمیعاً من انصار مولانا المهدی وعجل الله تعالی فرجه وجعلنا من انصاره والمستشهدین بین یدیه؛ آمین رب العالمین