بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لاسیَّما الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ اَلْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ العَسکری عَجَّلَ الله تَعالَی فَرَجَه وَجَعَلْنا مِنْ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ* وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ.[1]
نثار روح پرفتوح امام بزرگوار و شهدای والامقام اسلام صلواتی ختم بفرمایید.
بسیار خوشبختم که در این روز شریف، زادروز بانوی بزرگ اسلام، قهرمان مقاومت، شجاعت، حقطلبی و پایمردی، حضرت زینب کبریسلاماللهعليها و روز شریف پرستار، در این مجلس بسیار باشکوه و کمنظیر خدمت شما برادران و خواهران پرستار و مسئولان و دستاندرکاران مراکز پزشکی و دانشگاه پزشکی کشور، حضور یافته و عرایضی تقدیم بدارم.
مناسبتهایی در این روز هست که درباره هر یک از آنها جای سخن، بسیار است. به مناسبت زادروز حضرت زینبسلاماللهعليها، بحث درباره ابعاد وجودی این بانوی گرامی، در ظرفیت این مجلس و چند مجلس نیست. همینطور، آنچه میبایست درباره قشر شریف پرستار گفتوگو کرد بسیار است و این مجلس که در آن نشانههای فراوانی از حقشناسی و قدردانی نسبت به این قشر شریف به چشم میخورد نشانه این است که ملت شریف و نجیب ما قدر خدمتگزاران خودش را بهخوبی میداند و میشناسد و امیدواریم که خداوند متعال همه ما را نسبت به همه نعمتهایش قدردانتر کند. بههرحال در این چند دقیقهای که مزاحم شما هستم ترجیح میدهم درباره اهمیت شغل پرستاری چند جملهای عرض کنم.
بهعنوان مقدمه به عرضتان برسانم که در نظام ارزشی اسلام، بالاترین ارزشها از آنِ عبادت خداست. خداپرستی است که انسان را درواقع انسان بالفعل میکند. یک موجود حقیر و کوچک و محدود در تنگنای زمان و مکان را به ابدیت و بینهایت میپیوندد و این بزرگترین رمز سعادت انسان و بزرگترین خاصیت این موجود این جهانی است که در عین محدودیتها و ضعفها و گرفتاریها میتواند به جهان بینهایت و ابدی پیوند برقرار کند و خود را در دریای بیکران عظمت و عزت و شرف، غرق سازد؛ اما برداشت همه مردم از واژه عبادت و ارزش خداپرستی یکسان نیست.
بعضی گمان کردهاند که عبادت و خداپرستی، تنها به خزیدن در گوشه معبد و دست گرفتن تسبیح و گفتن ذکر و وِرد است و احیاناً به ریاضتهایی که در کنار آن کشیده میشود؛ ولی میدانید که در اسلام، مخصوصاً با آن دیدگاههایی که اسلامشناس بزرگ عصر ما، امام خمینیرضواناللهعلیه مطرح فرمودهاند و ما را به حقایق و زوایا و ابعاد اسلام آشنا فرمودهاند، عبادت، گستره بسیار وسیعتری دارد و البته این سخنی نیست که کسی بهدلخواه بگوید و از سر احساس یا به قصد فعالیتهای خاص اجتماعی و پیشرفت بهسوی اهداف اجتماعی بر زبان بیاورد؛ این مطلبی است که از متن وحی و از بیانات پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين استفاده شده است.
طبق یک تعریف کلی، عبادت، هر حرکت یا سکونی است که با توجه به خدا و قصد تقرب بهسوی او انجام گیرد؛ خواه کاری فردی باشد خواه اجتماعی؛ خواه کاری با دستوپا باشد یا با دل و توجهات قلبی و یا با فکر و اندیشه؛ خواه با قلم باشد خواه با شمشیر؛ و بهطورکلی هرگونه حرکتی که بهسوی کمال انسانی که همان قرب خداوند متعال است برداشته شود عبادت است؛ اما در میان عبادات، بعضی بسیار ارزندهتر است و از طرف اولیای دین تأکید بیشتری درباره آنها شده است.
شغل شریف پرستاری یکی از مشاغل بسیار باارزشی است که سراپا عبادت است و مجموعهای از عبادتهای بسیار ارزشمند را در درون خودش جمع کرده است، بهطوریکه پرستار در هر لحظه از حرکات و سکناتش و در هر لحظه از عمر پرستاریاش میتواند قدمهای بلندی بهسوی کمال بینهایت انسانی بردارد و به خدا نزدیک شود.
میدانید که ما در اسلام ارزشهای مختلفی در رابطه با خدمت به انسانها، خدمت به مسلمانها و خدمت به مؤمنان داریم که همه اینها در درجات متفاوتی باعث تکامل روح انسانی و رسیدن به قرب و سعادت ابدی میشود. البته خدمتهای انسان به دیگران، در چارچوب خدمت به انسانها محصور نمیشود بلکه حتی خدمت به حیوانات و گیاهها هم جزوی از عبادت به شمار میرود، چه برسد به خدمت به انسانهای برجسته که ارزش خدمت کردن به چنین کسانی را جز خداوند متعال کسی نمیتواند قیاس کند و بسنجد. شمهای از آنچه درباره خدمت کردن به مؤمنان و مسلمانان و انسانهای ارزشمند و والا در روایات و بیانات پیغمبر اکرم و ائمه اطهار وارد شده است را به عرضتان میرسانم تا ببینید یک پرستار چگونه میتواند در لحظات کوتاهی به اوج عظمت پرواز کند.
قبل از اینکه به ذکر این بیانات بپردازم، خاطر شریف برادران و خواهران ارجمند را به آیاتی که در آغاز سخن تلاوت کردم جلب میکنم و این به خاطر این است که گرچه شغل پرستاری اختصاص به خواهران ارجمند ندارد و برادران هم میتوانند پرستار خوبی برای جامعه باشند ولی خداوند متعال در وجود خانمها ذخایری نهاده که با استفاده از آن ذخایر خدادادی، بهتر از مردان میتوانند به این عبادت نزدیک شوند و استفاده کنند. این مزایایی خدادادی است که از طرف خدا در روح زن قرار داده شده است و آمادگی بیشتری دارد که مظهر رحمت و رأفت الهی قرار بگیرد.
دست آفرینش، جنس مرد و زن را با ویژگیهای خاصی مشخص کرده است، به خاطر اینکه در نظام آفرینش، وجود هر دو جنس برای بقای انسانیت و برای رشد جامعه انسانی و رسیدن به اهداف مقدس، ضرورت داشته است. ویژگیهایی در درون وجود مرد، چه در بدن و چه در روحش هست و ویژگیهای خاصی هم در بدن و روح زن. از بهترین تحفههای الهی به زنان، عاطفه پاک و دل مهربانی است که خدا به این جنس عطا فرموده است، عاطفهای که بههیچوجه با عواطف مرد قابل مقایسه نیست. گویی اراده الهی بر این قرار گرفته که این جنس را مظهر رحمت و عطوفت خودش قرار دهد و طبعاً راه تکامل او هم از همان مسیر و با استفاده از همان سرمایههایی است که خدا در وجود او قرار داده است.
همانگونه که هر کسی با سرمایهای که در اختیار دارد میتواند کسب و تجارت کند، هر انسانی هم با سرمایههای فطری و خدادادیای که دارد میتواند ترقی و تعالی پیدا کند. مردها نباید سرمایههای اختصاصی زنان را آرزو کنند و زنان نیز نباید سرمایههای اختصاصی مردان را آرزو کنند؛ وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ؛[2] مبادا که مردان و زنان، بهرههای خدادادیِ به یکدیگر را آرزو کنند! مردان از آنچه خدا به آنها عطا فرموده دستاوردهای خوبی میتوانند داشته باشند و زنان نیز از آنچه خدا به ایشان عطا فرموده به کمالات شایستهای میتوانند برسند. این است که انسان باید توانهای روحی، روانی و جسمانی خودش را بشناسد و آنها را در راه تکامل خودش به کار بگیرد تا به آن مقامی که خدا برای او مهیا فرموده نائل شود.
از جمله ذخایری که خدا در وجود این جنس قرار داده، عواطف رقیق، محبت، شفقت، عطوفت، دلسوزی، پاکدلی، صفا و نورانیت خاصی است که در فطرت زنان قرار دارد. به نظر بنده بالاترین مطلبی که در قرآن شریف برای شناساندن مقام زن آمده این دو آیه است که در آخر سوره تحریم است. توجه بفرمایید، قرآنی که برای هدایت همه انسانها نازل شده است، در مقام تربیت میخواهد به انسانها الگو بدهد.
برادران و خواهرانی که در علوم روانشناسی و تربیتی آشنایی دارند میدانند یکی از بهترین شیوههای تربیت، دادن الگو است؛ معرفی انسانهایی که رفتار و کردارشان میتواند برای دیگران الگو باشد. اگر از انسانهایی که در اثر دیدن انسانهای شایسته به تکامل رسیدهاند آمار گرفته شود بالاترین آمار از آنِ چنین کسانی خواهد بود؛ یعنی نقش انسانهای شایسته در تربیت دیگران از هر عاملی بیشتر است.
حالا خداوند متعال با توجه به این اصل تربیتی که نشان دادن الگو بهترین راه برای ساختن انسانها است میخواهد به تمام مردان و زنان جهان الگو بدهد؛ یعنی ارزشمندترین انسان را معرفی کند که شما او را ببینید، در احوالاتش بیندیشید و رفتارش را سرمشق زندگیتان قرار دهید. خب انبیای خدا جای خود را دارند، آنها رسولان الهی و پیامآوران پروردگار هستند و آنچه را خدا به مردم وحی میکند به مردم میرسانند؛ اما در میان دست پروردگان انبیا، در میان آن کسانی که پیام خدا را شنیدند و به جانودل خریدند و آن را در عمل به کار گرفتند و به نتایجش رسیدند بهترین افراد چه کسانی هستند که میتوانند الگو باشند؟!
خدا میفرماید: وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ؛ خدا برای مؤمنان، کسانی که میخواهند در راه سعادت قدم بردارند، چه مرد و چه زن، الگویی معرفی کرده است و او همسر فرعون است. خدا در میان تمام انسانها در طول تاریخ، دو زن را انتخاب کرده و آنها را بهعنوان الگوی انسانیت معرفی میکند؛ یکی همسر فرعون و یکی حضرت مریمسلاماللهعليهما.
درباره همسر فرعون میفرماید: إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. تفسیر این آیات شریفه احتیاج به مجال وسیعتری دارد که چه نکتههای بزرگی در این دعای کوتاه گنجانیده شده است ولی اجمالاً به ترجمه تحتاللفظی این آیه اکتفا میکنم و سراغ این میروم که به خاطر روز پرستار نمونههایی را از منابع دینی به عرضتان برسانم. این خانم در کاخ فرعون زندگی میکرد. فرعون برای همه شما شناختهشده است، یکی از بزرگترین جبّاران و طاغوتهای جهان بود که بعد از ظلم فراوان، خداوند متعال حضرت موسیعلی نبیینا و آله و علیه السلام را به معیت حضرت هارون، بهسوی او فرستاد تا داستانهایی که میدانید واقع شد. در این کاخی که سراسر جور و ستم بود و پایههایش از خون مردم مظلوم بنا شده بود یک خانم زندگی میکرد که عنوان همسری فرعون و ملکه مصر را داشت اما بههیچوجه تحت تأثیر عوامل منفی این کاخ قرار نگرفته بود؛ فسادها دامن پاک او را آلوده نکرده بود؛ تبلیغات و انحرافات، او را از مسیر حق، منحرف نکرده بود؛ زروزیور دنیا، مخصوصاً آنچه در کاخ مثل فرعونی فراهم میشود باعث این نشده بود که این خانم حقیقت را فراموش کند و دل به این زرد و سرخها ببندد.
همسر فرعون بعد از اینکه از اینکه فرعون به راه حق بیاید و دست از ظلم و ستمهایش بردارد مأیوس شد رو بهسوی آستان الهی کرد و گفت پروردگارا! من از این کاخ با همه زیورها و زینتهایش بیزار هستم. من علاقهای به زندگی در این کاخ مجلل ندارم. آنچه خواسته من است این است که خانهای در کنار تو داشته باشم.
اگر درست تصور کنید زنی که چندین سال، چند دهه، در یک کاخ مجلل طاغوتی زندگی کرده، این میبایست فکرش در اطراف چه دور بزند؟! هر روز باید فکر این باشد که گوهر گرانبهاتری به دست بیاورد؛ برلیانهایی که در جهان یافت نمیشود را به چنگ بیاورد؛ لباسهای زیباتری بپوشد؛ وسایل مدرنتری برای زندگیاش تهیه کند و در این راه گوی سبقت را از دیگران برباید اما او میگوید من به زندگی در این کاخ هیچ اعتنایی ندارم. آنچه میخواهم خانه دیگری است. آن خانه را نه فرعون میتواند برای من بسازد و نه هیچ انسان دیگری؛ آن خانه را تنها خدا میتواند بنا کند؛ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ؛ پروردگارا! آنچه خواسته من است خانهای است که تو باید برای من در بهشت و در سرای رحمتت بنا کنی. خواسته من این است. در مقابل این خواسته، حاضرم هر بهایی را بپردازم؛ حاضرم در شکنجهگاه فرعون جان بسپارم، بدنم بالای دار برود و میخکوب شود و هر شکنجهای که بالاتر از آن نمیشود را بر سر من بیاورند ولی در مقابلش تو چنین خانهای را برای من در بهشت بسازی و من را از فرعون و رفتار او و از همه ستمگران نجات دهی، دیگر من زندگی با اینها را نمیخواهم.
این الگویی برای تمام مردان و زنان جهان است که فریب زروزیور دنیا را نخورید! آنچه ارزش دارد که انسان آن را وجهه همت خودش قرار دهد و برای رسیدن به آن تلاش کند قرب الهی است. همه آنچه در این دنیا هست با همه فریبندگیهایش، گذرا است. هیچکدام از اینها باقی نمیماند. آنچه پایدار و جاودانی است رحمت بیپایان الهی است.
همچنین خانم دیگری را بهعنوان الگو معرفی میفرماید؛ وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ؛ الگوی دیگر برای تمام مردان و زنان جهان، مریم، دختر عمران است. آن کسی که دامن خود را از هر آلودگی حفظ کرد و نگه داشت و نگذاشت کوچکترین لکهای بر دامن او بنشیند و خداوند متعال او را برگزید برای اینکه فرزندی مثل عیسی بن مریم را به او عطا فرماید؛ فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ؛ ویژگی مریم این بود که همواره در برابر عظمت الهی سر خضوع به پایین داشت. این هم الگوی دیگری برای تمام انسانهای تاریخ.
البته هنوز زنانی مثل حضرت زهراسلاماللهعليها و زینب کبریسلاماللهعليها متولد نشده بودند که خداوند متعال آنها را معرفی کند. ما با معلومات و اطلاعاتی که درباره این دو شخصیت والا داریم میدانیم که مقامشان بههیچوجه کمتر از آن خانمها نیست، منتهی هنگام نزول این آیات، این شخصیتها هنوز شناختهشده نبودند یا هنوز پا به این عالم نگذاشته بودند.
با توجه به اینکه خداوند متعال الگوی تکامل انسانی را دو خانم معرفی کرده است و با توجه به اینکه در جهان اسلام، بزرگترین خانمهایی که سَرور تمام خانمهای جهان در طول تاریخ شدهاند به وجود آمدهاند از خدیجه کبری و فاطمه زهرا و حضرت زینبسلاماللهعليهن، ما باید تلاش کنیم رفتار خودمان را با ابعادی از وجود این بزرگواران تطبیق کنیم. ما هرگز لیاقت و توان این را نداریم که در تمام ابعاد به پای آنها برسیم و حتی تشبّه به آنها پیدا کنیم ولی دستکم بکوشیم بعضی از این ابعاد را شناسایی کنیم و سعی کنیم خودمان را به آن مقامی که آن بزرگواران در این ابعاد رسیدهاند شبیه کنیم.
درباره اینکه انسان میتواند چه عبادتهایی را برای تقرب و تکامل انجام دهد بحثهای بسیاری در آیات و روایات هست که احتیاج به فرصتهای طولانی دارد ولی من چند روایت را که از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله و اهل بیتصلواتاللهعليهماجمعين رسیده را به مناسبت امروز به عرضتان میرسانم. روایتی از رسول اللهصلیاللهعلیهوآله هست که میفرمایند: مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ؛[3] برای خداوند متعال هیچ عبادتی انجام نگرفته که آن را بیشتر از این عبادت، یعنی شاد کردن دل یک انسان مؤمن، دوست داشته باشد؛ یعنی محبوبترین عبادات پیش خداوند متعال این است که انسانی دل انسان دیگری را شاد کند. این از هر نمازی، از هر روزهای، از هر حجی، از هر زیارتی و از هر عبادتی افضل است که انسان بتواند دل انسان دیگری را شاد کند. البته همانگونه که عرض کردم این اختصاص به پرستاران ندارد و اختصاص به خواهران پرستار هم ندارد اما این کاری است که بیش از همه از پرستاران ساخته است و بهخصوص از خواهران پرستار که خداوند متعال مهربانی خاصی را در دلهای آنها قرار داده است و آنها بهراحتی با هر کلمهای که ادا میکنند، با هر نگاهی که به صورت بیمار میکنند، با هر خدمتی که برای او انجام میدهند، با هر دلجوییای که از او میکنند و با تمام حرکات و سکناتشان میتوانند دائماً این عبادت را انجام دهند؛ یعنی بالاترین و محبوبترین عبادات پیش خدا که دل یک انسان مؤمنی را شاد کنند.
روایت دیگری از امام صادقصلواتاللهعليه است. میدانید که ما در اسلام دو ارزش بسیار بزرگ داریم؛ یکی آزاد کردن برده و یکی جهاد در راه خدا. اینها از نمونههای والای ارزشها است. اسلام بهوسیله تحریص به آزاد کردن بردگان، عملاً نظام بردگی را در عالم اسلام برچید و امروز ملاحظه میفرمایید که در سراسر جهان اسلام چیزی به نام برده یافت نمیشود و بین انسانها ازنظر نژاد هیچگونه برتریای وجود ندارد، علیرغم اینکه در پیشرفتهترین کشورهای جهان، هنوز این لکه ننگ بر پیشانی آنها وجود دارد.
یکی هم مسئله جهاد در راه خدا است؛ اما امام صادقصلواتاللهعليه میفرماید: اگر امر دایر شود بین اینکه من هزار برده در راه خدا آزاد کنم، هزار برده! و هزار انسان را برای رفتن به جبهه تجهیز کنم، سازوبرگ جنگی در اختیارشان بگذارم- دیگر آنوقتها جنگها با اسب بوده - بهترین اسب را در اختیارشان بگذارم و آنها را روانه میدان جهاد کنم؛ هزار برده آزاد کنم، هزار نفر را برای رفتن به جهاد مجهز کنم؛ این یک طرف. طرف دیگر، دل مؤمنی را شاد کنم. در نزد من، شاد کردن دل یک مؤمن از آزاد کردن هزار برده و تجهیز هزار رزمنده برای جبهه جنگ محبوبتر است!
همه این روایاتی که من میخوانم در کتاب اصول کافی است. عبارتش را بخوانم: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَأَنْ أَمْشِيَ فِي حَاجَةِ أَخٍ لِي مُسْلِمٍ؛[4] ترجمه این عبارت از آنچه بنده عرض کردم لطیفتر است؛ شاد کردن یک مؤمن به اینکه برای او کار یا خدمتی را انجام دهم یک حرف است؛ اگر قدمی در این راه بردارم برای اینکه دلی را شاد کنم، حاجتی را برای او انجام دهم، هر قدمی که در این راه بردارم حرف دیگری است. تعبیر قدم زدن در راه شاد کردن یک انسان خیلی لطیفتر است چون انسان ممکن است در مقام انجام یک خدمتی برآید، قدمی بزند ولی موفق نشود. تعبیر روایت این است که همان راه رفتنش عبادت را برای او تثبیت کرده است و ارزش را آفریده است هرچند موفق نشده است.
فرض کنید یک خانم پرستار در نیمهشبی میخواهد قرص یا آمپولی را برای یک بیمار بیاورد که او را راحت کند و از درد نجات دهد یا باعث شود که او به خواب برود. دنبال این میرود که قرص تهیه کند ولی اتفاقاً موجود نیست. او موفق نشده آن خدمتی که دلش میخواست را انجام دهد ولی قدمهایی در این راه برداشته است. این قدمها برای خود او اثر معنوی خودش را خواهد داشت.
میفرماید قدمی که برای خدمت به یک مؤمنی بردارم، نزد من محبوبتر است؛ لَأَنْ أَمْشِيَ فِي حَاجَةِ أَخٍ لِي مُسْلِمٍ؛ برای یک برادر مسلمان قدمی بردارم، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ أَلْفَ نَسَمَةٍ؛ دوستتر دارم از اینکه هزار برده را آزاد کنم، وَ أَحْمِلَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ عَلَى أَلْفِ فَرَسٍ مُسْرَجَةٍ مُلْجَمَةٍ؛ و در راه خدا، انسانهایی را بر هزار اسبی که زین و دهنهاش مهیا شده و آماده رفتن به جبهه است سوار کنم؛ یعنی اسب و وسایل جنگی را در اختیار هزار نفر قرار دهم. اگر اینها در یک سو باشد و در طرف دیگر معادله، قدم برداشتن برای خدمت به یک مسلمان باشد آن قدم برداشتن نزد منی که امام صادق هستم از این دو نوع عبادت بسیار بزرگ، محبوبتر است. شما ببینید که در یک شب یا در یک روز چه قدر میتوانید در سالن، در راهروهای بخشها، قدم بردارید برای اینکه به یک بیماری خدمت کنید، دلش را شاد کنید، کاری برای او انجام دهید؛ هر قدمی که برمیدارید عبادتی کردهاید که از آزاد کردن هزار برده و از مجهز کردن هزار رزمنده، در دستگاه ارزشی امام صادقصلواتاللهعليه ارزشش بیشتر است. البته امام صادقصلواتاللهعليه چیزی از پیش خودشان نمیفرمایند. آنچه میفرمایند متن حقیقت است و چیزی است که از طرف خدا به ایشان تعلیم داده شده است.
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِصلیاللهعلیهوآله: مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اَللَّهَ؛[5] رسول خدا میفرماید: اگر شما مسلمانی را شاد کنید من را شاد کردهاید و اگر من را شاد کنید خدا را شاد کردهاید.
در چند روایت دیگر از ائمه معصمومینصلواتاللهعليهماجمعين آمده است که خیال نکنید اگر دلی را شاد کردید تنها او را شاد کردهاید؛ فوالله آن مسرّتی که بر او وارد میکنید مسرّت بر ما هم هست و نهتنها مسرّتی است که بر ما وارد میشود بلکه بر رسول خدا هم وارد میشود.
اگر بخواهیم این قضیه را یک مقدار بازتر کنیم، امروز همه ما در ظلّ ولایت ولیّ أعظم الهی، امام زمانصلواتاللهعليه هستیم. همه ما آرزو داریم که قلب مبارک آن حضرت از ما راضی و خشنود باشد و مشمول عنایت و دعاهای آن حضرت باشیم. چه کار کنیم که دل حضرت را شاد کنیم؟! دل ولیّ خدا به این شاد میشود که یکی از دوستانشان را شاد کنیم. آن مؤمنی که در بیمارستان، شما میتوانید بهراحتی، با یک کلمه، با یک خدمت کوچک، با یک رفتار خوب، او را شاد کنید، به همین وسیله شما میتوانید قلب مقدس ولی عصرارواحنافداه را شاد کنید و اگر قلب امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از شما شاد باشد میدانید چه سعادت بزرگی است؟! قطعاً ایشان هم درباره شما دعا خواهند کرد و دعای آن حضرت درباره شما مستجاب خواهد شد.
روایات دیگری هم هست که من یادداشت کردهام ولی میترسم وقت شما زیاد گرفته شود و خستهتان کنم. این روایت دیگر را هم بخوانم و دیگر دعا کنم؛ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِصلیاللهعلیهوآله: مَا فِي أُمَّتِي عَبْدٌ أَلْطَفَ أَخَاهُ فِي اَللَّهِ بِشَيْءٍ مِنْ لُطْفٍ إِلاَّ أَخْدَمَهُ اَللَّهُ مِنْ خَدَمِ اَلْجَنَّةِ؛[6] فرمود اگر کسی، انسان مسلمانی را به کمترین لطفی مورد توجه و اکرام قرار دهد، کمترین لطفش این است که تبسمی بر روی او کند، این متن روایت است؛ تَبَسُّمُ اَلرَّجُلِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَةٌ،[7] همین لبخند، همینکه وقتی قیافه خندان شما را میبیند اندکی از غمش کاسته میشود، آثار سرور در دل او هم ظاهر میشود، با همین لطف کوچکی که میتوانید بکنید، بِشَيْءٍ مِنْ لُطْفٍ؛ به زبان خودمان بخواهیم ترجمه کنیم با کمترین لطفی که درباره کسی انجام دهید، خدا خادمانی را در بهشت برای شما مهیا میکند که در روز قیامت خدمتگزار شما باشند! اگر میارزد ببینید که برای تهیه کردن چنین نعمتهای ابدی با چه بهای اندکی میشود کار کرد؛ خوبان در این معامله تقصیر میکنند! وقتی میشود با یک نگاه، با یک کلمه و یا با یک رفتار کوچک چنین سعادتی را کسب کرد ما چرا دریغ کنیم و قدر این فرصتهایی که در اختیارمان است را ندانیم و هم برای شاد کردن انسانهای دیگر و هم برای تکامل روحی خودمان قدم برنداریم؟!
در پایان اجازه میخواهم یک نکتهای را هم اضافه کنم و آن این است که این عبادتها و ارزشهای بسیار قیمتی و گرانبها که ما بهراحتی میتوانیم کسب کنیم باید توجه داشته باشیم که بهراحتی هم میتوانیم از دست بدهیم! آن کسانی که میتوانند این عبادتهای عظیم را انجام دهند و این ارزشهای والا را برای خودشان تهیه کنند باید مواظب باشند که دزد نیاید اینها را ببرد! هر چیزی که نفیستر و ارزشمندتر باشد بیشتر مورد طمع دزدان و راهزنان قرار میگیرد. اگر شما در منزلتان گوهر گرانبهایی داشته باشید حتماً سعی میکنید آن را در جای خاصی مخفی کنید که دست نامحرم به آن نرسد. این ارزشها را بهآسانی میتوانید تهیه کنید ولی ممکن هم است که خدایناکرده با رفتارهای نادرستی همه این ارزشها را به باد بدهید و این بزرگترین حسرت برای انسان است! و میدانید که از اسامی روز قیامت، يَوْمَ الْحَسْرَةِ است. وجهتسمیهاش هم این است که آدم در این دنیا دل به خیلی چیزها بسته است، امیدها دارد، عبادتها کرده است، نمازها خوانده، روزهها گرفته، کارهای خیر انجام داده، کارهای عامالمنفعه انجام داده، در جبههها شرکت کرده، اموال زیادی انفاق کرده است و امیدوار است که در آخرت به نتایج بسیار بزرگی برسد اما یکوقت آنجا نگاه که میکند میبیند در نامه عملش چیزی نیست! به جای آن همه عمل، با چیزهای سیاه دیگری پُر شده است. سؤال میکند که اشتباهی در کار نشده است؟! این که نامه عمل من نیست! من کارهای زیادی انجام دادهام! این کارهای بد را که من انجام نداده بودم! میگویند نه، اشتباه نشده است. شما کارهایی انجام دادهاید که کارهای خوبت را از بین برده است.
شما عزیزانی که خداوند متعال زمینه کسب این ارزشها و عبادتهای بزرگ را برای شما فراهم کرده باید مواظب باشید که این ارزشها را از دست ندهید. پرستار خیلی باید مواظب باشد که آن جامه سفیدی که بر تن دارد لکهای به دامنش ننشیند. بندهای که لباسم سیاه است اگر چیزی هم به لباسم بریزد خیلی معلوم نمیشود اما آن جامه سفید، زیبا و نورانی، حتی ریختن یک قطره چای یا چیز دیگری رنگینش میکند و چهبسا دیگر آن لکه به این آسانی هم پاک نشود.
من به شما عزیزانی که خدا دل پاک، مهربان، نورانی و باصفا به شما عنایت فرموده، وسیلهای در اختیار شما قرار داده که میتوانید بهراحتی به آسمان عزت و جلال و شکوه الهی پرواز کنید توصیه میکنم قدر این جامه پاک و سفید را بدانید. مواظب باشید که این جامه با لکه گناه آلوده نشود. بعضی از گناهان هست که آدم ممکن است بعداً بلافاصله توبه کند و شستوشو بدهد اما بعضی از گناهان مثل قیر میچسبد و به این آسانی هم پاک نمیشود. آنها خیلی جای حسرت دارد. وقتی ببینید که خداوند متعال چه جامههای زیبای بهشتی برای شما فراهم کرده بود و بعد در اثر بعضی از کجرویها، بعضی از حرکات، رفتارها و یا گفتارهای غیر مرضی خدا آن جامه را آلوده کردهاید بسیار حسرت خواهید داشت.
پروردگارا! به همه ما توفیق انجام وظیفه، خدمت به این نظام و خدمت به این مردم شریف را مرحمت بفرما!
عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما!
والسلام علیكم و رحمة الله
[1]. تحریم، 11 و 12.
[2]. نساء، 32.
[3]. الکافی، ج 2، ص 188.
[4]. الکافی، ج 2، ص 197.
[5]. الکافی، ج 2، ص 188.
[6]. الکافی، ج 2، ص 206.
[7]. الکافی، ج 2، ص 188.