صوت و فیلم

صوت:

شرط حسینی شدن و ضرورت احیای فرهنگ شهادت‌طلبی

در دوازدهمین گردهمایى مبلغین حوزه علمیه قم
تاریخ: 
پنجشنبه, 11 فروردين, 1379

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

خون سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام، ضامن بقای اسلام

همه ما مى‌‌دانیم كه نقش سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام در بقاى اسلام بى‌‌نظیر است. خدمتى كه آن حضرت به اسلام و مسلمین كرد، با این كمیت و كیفیت، از هیچ كس دیگرى انجام نگرفته و تا روز قیامت انجام نخواهد گرفت؛ و این تفسیر فرمایش رسول الله‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله است كه فرمود: حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ؛[1] یعنی علت مبقیه اسلام خون مطهر سیدالشهداست. ما هم اگر این خدمت عظیم را ارج بگذاریم و شكر و سپاس خودمان را در مقابل این فداكارى انجام دهیم، جزو كسانى خواهیم بود كه در ركاب سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام به شهادت رسیدند و در ثواب فداكاری‌هاى آن‌ها شریك خواهیم بود؛ چون ما با زنده نگهداشتن یاد آن فداكاری‌ها، همان نقش را در زنده ماندن اسلام و بقاى آن ایفا می‌كنیم؛ به شرط این‌كه این جریان را درست بفهمیم، درست تحلیل كنیم و از ثمرات آن در زندگى خود و دیگران بهره‌برداری كنیم؛ و از عهده چنین كارى برنخواهیم آمد، مگر به اندازه معرفت و ایمان‌ نسبت به عمق و روح این جریان و شناخت اهداف آن.

سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام هدف حركت خود را در این عبارت، به صورت خلاصه فرمود: اُرِیدُ أن آمُرَ بِالْمَعرُوفِ و أنهی عَنِ الْمُنكَرِ.[2] فریضه امر به معروف و نهى از منكر، به فرموده ائمه اطهار‌علیهم‌‌السلام اعظم فرایض الهى است؛ زیرا بِها تُقامُ الفَرائِض؛[3] عامل بقاء سایر فرائض در جامعه، فریضه امر به معروف و نهى از منكر است. اگر این فریضه در جامعه زنده باشد سایر فرائض هم اقامه خواهد شد اما اگر این فریضه، متروك شود هیچ ضمانتى براى بقاى سایر فرائض، معارف، احكام و اجراى قوانین اسلام نخواهد بود. البته این فریضه داراى مراتب مختلفى است. یك مرتبه‌‌اش همان تذكر ساده زبانی است كه در رساله‌‌هاى عملیه گفته شده است؛ مرتبه دیگرِ آن هم همان است كه سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام در روز عاشورا انجام داد و به شهادتش انجامید؛ و بینهما مراتب كثیرة. اگر ما از این منظر، حركت سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام و تاریخ زندگى ایشان را مطالعه مى‌‌كنیم، مى‌‌بینیم كه در شرائط مختلف چه جلوه‌‌هایى از امر به معروف و نهى از منكر در زندگى آن حضرت ظهور كرده و دایره امر به معروف و نهى از منكر تا كجا گسترش دارد و به چه نتایجى مى‌‌تواند بیانجامد.

شهادت، عالی‌ترین مرتبه امر به معروف

حقیقت این است كه رسالت همه انبیا و اولیای خدا به یك معناى عام، براى امر به معروف و نهى از منكر بوده؛ زیرا مبارزه با هر ظلمى و اقامه هر عدلى مصداقى از امر به معروف است؛ موعظه، تعلیم و ارشاد، اجراى احكام الهى و وادار كردن مردم به شناختن و عمل كردن به وظایفشان، مبارزه با ظلم و ظالم و بدعت‌‌گذاران و منحرفین هم مراتبى از امر به معروف و نهى از منكر است و در میان انبیای گذشته هم كسانى بوده‌اند كه در راه رسالت خود به شهادت رسیده‌اند، لكن همه این موارد در شخصیت سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام و در زندگى آن حضرت به شكل ویژه‌‌اى ظهور كرد و كارى كه آن حضرت انجام داد، با آن وسعت و عمق، تاریخ هیچ نمونه‌‌اى از آن را نشان نمى‌‌دهد. این تقدیر الهی براى آن حضرت در امّت آخرالزمان بود؛ امتى كه بعد از او دیگر پیامبرى نخواهد آمد و این آخرین درمان براى دردهاى اجتماعى، روحى و معنوى هر جامعه است، كه اگر از هیچ راه دیگرى امكان تبلیغ دین و احیاء احكام الهى و مبارزه با ظلم و ستم وجود نداشت، باید با مبارزه تا سر حدّ شهادت، حقانیت دین را اثبات كند و مظلومیت خودش را به مردم بشناساند.

شهادت، نیكوترین سرانجام

هنگامی كه سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام تصمیم گرفت كه براى امر به معروف و نهى از منكر تا سرحدّ شهادت آماده شود و خانواده و فرزندانش را در این راه آماده اسیرى كند، باور داشت كه شهادت براى او نه‌تنها نقص و زیان نیست، بلكه موجب فوز عظیم است. كسی كه در انجام وظیفه‌‌ كوتاهى می‌كند به این دلیل است كه از ضررى مى‌‌ترسد؛ ‌‌ترس از بیماری، فقر، زندان، شكنجه، فحش و اهانت، تهمت و تمسخر و نهایتاً ترس از كشته شدن، مانع از این مى‌‌شود كه انسان وظیفه‌‌اش را انجام دهد؛ اما اگر فردی تصمیم گرفت كه در راه انجام وظیفه تا سرحدّ شهادت پیش برود و آن را براى خودش موجب افتخار، سعادت و فوز عظیم دانست، دیگر از چه مى‌‌ترسد؟ سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام فرمود: فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما.[4] امام حسین‌‌علیه‌‌السلام این مطلب را باور داشت؛ نه‌تنها ایشان، بلكه نوجوان سیزده ساله برادر ایشان هم باورش بود، كه گفت: اَلمَوت أَحلَی مِنَ العَسَل. این باور، چیزى است كه در هیچ مكتبى، جز مكتب انبیا پیدا نمى‌‌شود و حتى از هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیینِ،[5] هم بالاتر است.

منطق همه كسانى كه در راه خدا جهاد مى‌‌كنند این است كه یكى از دو سرانجام را خواهند داشت كه هر دو بهترین نتیجه است: یكى پیروزى بر دشمن و دیگرى شهادت؛ بر همین اساس مى‌‌گویند: إِحْدَى الْحُسْنَیینِ؛ اما كسى كه عاشق شهادت است، برایش یك سرانجام نیك بیشتر قابل تصور نیست. چون او توجهى به پیروزى دنیوی ندارد و اگر به دنبال پیروزى دنیوى است، به این دلیل است كه مقدمه‌‌اى است براى ترویج دین، نزدیك كردن مردم به خدا و نشان دادن راه سعادت به دیگران.

چرا علی‌علیه‌‌السلام فرمود: وَاللّه ِلاَبنُ أبیطالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدىِ اُمِّهِ؟![6] قسم على شوخى نیست. انس علی‌‌علیه‌‌السلام به مرگ بیش از انس نوزاد به سینه مادر است. این مطلب را نه فقط ائمه‌علیهم‌‌السلام، بلكه یاران و دوستانشان هم هر كدام به اندازه مرتبه ایمان و معرفتشان باور داشته و دارند؛ و همین باور موجب شده كه امروز، بعد از چهارده قرن بسیاری از مردم آرزو كنند كه در طول عمرشان برای یك بار صورتشان را به خاك قبر آن‌ها متبرك كنند؛ حتی اگر در این راه دست‌ها و پاها بریده و جان‌ها فدا شود. این، اثر آن ایمان، معرفت و نور است؛ آن درخت طوبایى كه شاخه‌‌اى از آن در خانه هر مؤمنى است و شعاعى از آن بر دل هر شیعه مى‌‌تابد و در پرتو آن، نه‌تنها حاضرند در روز عاشورا شهید شوند، بلكه آماده‌اند براى زیارت صندوقى كه روى خاك‌ مرقد سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام قرار گرفته، به شهادت برسند. اگر این روحیه در دل كسی پیدا شد و باور كرد كه مرگ در راه خدا ضرر نیست بلكه فوز عظیم است، دیگر چه چیزی مانع او در راه انجام وظیفه می‌شود؟ مگر بالاتر از كشته شدن چیست؟ فنعم المطلوب. عامل پیروزى این انقلاب چه بود؟ جز این‌كه جوان‌ها به امام التماس مى‌‌كردند كه دعا كنید ما به شهادت برسیم؟ كسى كه چنین روحیه‌ای داشته باشد از چه مى‌‌ترسد؟

اولین كارى كه ما باید برای رسیدن به هدف انجام دهیم این است كه چنین روحیه و باوری را در خودمان تقویت كنیم كه مرگ در راه خدا بزرگترین سعادت است. بعد سعى كنیم وظیفه‌‌ خود را در این راه بشناسیم. اگر حاضر بودیم براى انجام وظیفه تا سرحدّ شهادت پیش برویم حسینى هستیم؛ در غیر این صورت، جز اسم و ادّعاى دروغین، از این نمد، كلاهى نخواهیم داشت. با ترس از سیلى خوردن و اهانت و تمسخر، دین رواج پیدا نمى‌‌كند. كدام پیغمبرى است كه مورد استهزاء قرار نگرفته باشد؟ خداوند صریحاً و بدون استثناء در قرآن مى‌‌فرماید هر پیغمبرى را که فرستادیم مردم مسخره‌‌اش كردند؛ بنابراین انسان ابتدا باید این آمادگی را در خود ایجاد كند كه در راه انجام وظیفه‌‌اش تا سرحدّ شهادت پیش برود؛ بعد وظیفه‌‌اش را بشناسد.

شهادت‌طلبی، سد راه دشمنان

آمادگی برای شهادت بزرگ‌ترین سرمایه در راه انجام وظیفه است و كسی كه چنین روحیه‌ای داشته باشد، نه‌تنها در انجام وظایفش موفق است بلکه براى زندگی‌اش هم فواید زیادی دارد. مگر كسى كه آماده شهادت است به دنبال كسب مال حرام می‌رود؟! چنین كسى به برادر و رفیقش ظلم می‌كند یا حق دیگرى را تضییع می‌كند؟! این روحیه، كیمیایی است كه انسان را از هزاران مشكل و درد و رنج بى‌‌درمان روحى، معنوى و اخلاقى نجات مى‌‌دهد. كسی كه آماده شهادت در راه خدا باشد، چیز دیگرى برایش ارزش ندارد. پس باید سعى كنیم این روحیه را در خود و دیگران تقویت كنیم. این میراث حسین ابن علی‌علیه‌‌السلام است كه طی هزار و چهار صد سال به دست علما، وعاظ و مرثیه‌خوان‌ها در دل شیعیان على و سیدالشهدا‌علیهما‌‌السلام زنده نگه‌داشته شده و در این زمان به بهترین شكل به دست فرزند سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام مورد بهره‌‌بردارى قرار گرفت و دیدید كه چه زلزله‌‌اى در عالم به وجود آورد. تأثیر‌‌ عظیم انقلاب در عالم به‌خاطر بهره‌‌بردارى حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه از روحیه‌‌اى بود كه به بركت عزاداری برای حسین‌علیه‌‌السلام و یارانش در مردم ما ایجاد شد. حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه هم فرمود: ما هر چه داریم از محرّم داریم. محرّم هم با همین روضه‌‌‌خوانی‌ها و عزاداری‌ها زنده مانده است. تكرار داستان عاشورا و جانبازی‌های حسین‌علیه‌‌السلام و یارانش ایمان و معرفت دوستان حسین‌علیه‌‌السلام را زیاد مى‌‌كند و آمادگی‌شان را براى شهادت تقویت مى‌‌كند. چنین آمادگى و استعدادی است كه دشمن را مى‌‌ترساند و حتی ممكن است نیازی به استفاده از سلاح و شمشیر نشود. خداوند متعال هم كه در قرآن می‌فرماید: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیلِ،[7] به این معنا نیست كه هر چه سلاح دارید را حتماً به کار بگیرید؛ بلكه تا تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ؛ چنین نیروهاى فیزیكى و روانى را داشته باشید تا دشمن از شما بترسد. اگر گفته مى‌‌شود روحیه شهدا و روحیه نوّاب صفوى را در خودتان حفظ كنید، به این معنا نیست كه سلاح در دست بگیرید و مردم را بكشید؛ وجود این روحیه، مهم است تا دشمن بترسد و بداند كه اگر ادعاى پیغمبرى كند به سرنوشت كسروى مبتلا مى‌‌شود. این مهم است؛ اما اگر دشمنان تصور كنند در برابرشان گروهی از مردمِ بی‌رگ و بی‌غیرت قرار گرفته‌اند و هر كاری انجام دهند عكس‌العملی در كار نیست، قدم‌به‌قدم جلو مى‌‌آیند، قرآن را انكار مى‌‌كنند و مى‌‌گویند كلام خدا نیست، امام حسین را هم انكار مى‌‌كنند و می‌گویند كشته شدن او، نتیجه خشونت جدّش در جنگ بدر بود!

مراتب اختلاف وظایف

هدف، احیای دین، امر به معروف و نهى از منكر، اصلاح مفاسد و جلوگیرى از رواج بدعت‌هاست و در هر زمان و مكانى و به تناسب شرایط و موقعیت اجتماعى، وظیفه هر فرد فرق مى‌‌كند. با مطالعه‌ای اجمالی در تاریخ اسلام و ائمه اطهار‌علیهم‌‌السلام به‌قدری اختلاف روش‌ها و رفتارها به چشم می‌خورد كه گاهی ممكن است تصور شود بین آن‌ها تناقض وجود دارد؛ در صورتى كه چنین نیست و همه این رفتارها حلقه‌‌هاى یك زنجیر است. روح همه این‌ها احیای دین است. هم‌چنان‌كه مى‌‌دانید ابوذر، یكى از بزرگترین صحابه پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله آن‌قدر امر به معروف و نهى از منكر كرد تا عثمان او را به شام تبعید كرد. در آنجا هم از دستگاه معاویه انتقاد كرد تا معاویه هم او را به مدینه برگرداند. همه این جریانات در زمان امیرالمؤمنین‌علیه‌‌السلام بود؛ ولى خود حضرت امیر‌علیه‌‌السلام این كارها را نمى‌‌كرد. وظیفه ابوذر یك چیز بود و وظیفه امیرالمؤمنین‌علیه‌‌السلام چیز دیگرى بود. منظورم این است كه یكی از وظایف ما این است كه هر كس، در هر موقعیت اجتماعى، سعى كند وظیفه خود را متناسب با شأن، مقام و موقعیتش و شرایط زمانى و مكانى، درست تشخیص بدهد و بفهمد چه‌كاری به نفع اسلام است. البته گاهى در تشخیص مصالح و مفاسد چنین محاسباتی مشكل است؛ ولى اگر شما مصمم باشید كه حتی به قیمت شهادت به وظیفه‌‌تان عمل كنید، تلاش براى تشخیص وظیفه هم عبادت و جهاد است.

وظیفه همه یكسان نیست؛ اما آن‌چه وظیفه مشترك همه ماست زنده نگه‌داشتن تاریخ كربلا و یاد فداكاری‌هاى سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام و اصحاب ایشان است كه باعث مى‌‌شود روحیه شهادت‌‌طلبى در مردم باقى بماند؛ تا هر زمان، مسئولان دلسوز، به هر صورت كه لازم دانستند دستور دهند و ما عمل ‌‌كنیم. وقتى روحیه شهادت‌‌طلبى بود، با یك اشاره امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه سیل بسیجیان راهی جبهه‌‌ها می‌شد؛ اما با ترویج روحیه تساهل و تسامح، غیرت از ما گرفته می‌شود و نسبت به همه چیز بى‌‌تفاوت می‌شویم. سرمایه ما روحیه شهادت‌‌طلبى است و باید این روحیه را زنده نگه‌داریم. این مسأله با هیچ قانونى منافات ندارد. فقط باید تاریخ سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام درست تحلیل شود. مبادا از این امر غفلت كنیم و این سرمایه را به‌راحتی از دست بدهیم كه در دامان كسانى خواهیم افتاد كه تساهل و تسامح و بى‌‌غیرتى را به عنوان شریعة اَلسَّهْلَةِ اَلسَّمْحَةِ یكى از عناصر دین معرفى مى‌‌كنند! مبادا در این دام‌ها بیفتید!

والسلام علیكم و رحمه‌‌الله

 

 

 


[1]. بحارالانوار، ج 43، ص 261، باب فضائل الحسنين.

[2]. بحارالانوار، ج 44، ص 328، باب ما جری عليه بعد بيعة‌الناس.

[3]. كافي، ج 5، ص 55، باب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر.

[4]. بحارالانوار، ج 44، ص 192، باب مكارم اخلاقه و جمل أحواله.

[5]. توبه، 52.

[6]. نهج‌البلاغه، ص 52، خطبه 5.

[7]. انفال، 61.