بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لاسِیَّما بَقِیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِین عَجَّلَ الله تَعَالَی فَرَجَه وَسَهَّلَ مَخْرَجَه وَ جَعَلَنَا مِنْ أعوَانِهِ وَ اَنْصَارِه
قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِی کِتابِه: وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ * بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ* وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ.[1]
نثار ارواح پاک شهدا اسلام صلواتی ختم کنید.
این مجلس محترم که چند سال است به یاد شهدا، به عنوان احترام و ادای تقدیر به مقام معظم شهدا و ادای بخشی از دِینهایی که به گردن ما هست برگزار میشود امسال با نغمه پایان جنگ مصادف است که امیدواریم خداوند متعال پایان کار را به نفع اسلام و مسلمین و موجب سربلندی و افتخار اسلام و مسلمین قرار بدهد. در این موقعیت، مناسب است که مروری روی جنگ چند ساله بکنیم و از حوادث تلخ و شیرین آن برای آیندهمان و آینده دیگران بهره و پند بگیریم.
این یکی از شیوههای قرآن کریم است که همواره مردم را متوجه حوادث گذشته میکند و تأکید میفرماید که درباره این حوادث بیندیشید و از آنها برای زندگیتان پند بگیرید و درباره آنها محاسبه کنید و اگر کوتاهیهایی داشتهاید بعداً جبران کنید و تکرار نکنید و اگر نقطههای قوتی بوده آنها را تقویت کنید.
مروری روی قرآن کریم به ما نشان میدهد که عنایت خاصی به توجه به تاریخ و حوادث گذشته دارد. حتی وقتی یک حادثهای در صدر اسلام برای مسلمانها پیش میآمد، پس از چندی یا پس از چند سال، خداوند متعال آیاتی نازل میفرمود و آن حوادث گذشته را به یاد مسلمانها میآورد که درباره آن جریانات گذشته درست بیندیشید. در این جهت مثالهای زیادی در قرآن کریم داریم که به مناسبت اینکه ما میخواهیم حادثه جنگ گذشته که البته هنوز پایانش معلوم نیست را مرور کنیم بد نیست به این آیهای که تلاوت شد اشاره کنم که به مسلمانها یادآوری میکند که درباره جنگ بدر بیندیشید.
اولین جنگ مهمی که در اسلام واقع شد جنگ بدر بود. بعد از مدتی این آیات نازل شد و به مسلمانها سفارش کرد که درباره حوادث این جنگ بیندیشید و شکر نعمتهایی که خدا در آن جنگ به شما داده بود را بگذارید. ما از همینجا استفاده میکنیم که از دیدگاه قرآن کریم، تأمل در حوادث گذشته منافع زیادی دارد. چنان نیست که ما بگوییم جریانی است که گذشت و دیگر ما باید فکر آینده باشیم و چه کار داریم که ببینیم در هشت سال گذشته چه کردیم و چه شد، هرروز باید فکر همان روز باشیم و اگر بخواهیم به فکر دیگری باشیم خوب است که به فکر آینده باشیم؛ غافل از اینکه آینده را با استفاده از تجربه گذشته میبایست ساخت و از تجاربی که گذشته، میبایست برای آینده استفاده کرد.
یکی از فوایدی که بررسی و تحلیل حوادث گذشته و ازجمله این جنگ هشتساله برای ما دارد این است که عواملی که موجب پیروزیها در جنگ شد آنها را درست شناسایی و تقویت کنیم که اگر خدایی نکرده روزی دیگر جنگی پیش آمد، بدانیم که چه عواملی موجب پیروزی بوده است.
انشاءالله این جنگ تمام میشود ولی با تمام شدن این جنگ، عمر دشمنان اسلام که تمام نمیشود. امروز اگر این جنگ تمام شد فردا ممکن است دشمنان اسلام باز همین مزدورشان را و یا مزدور دیگری را از نقطه دیگری وادار به جنگ کنند و اگر فرضاً هم جنگ برای ما تمام شود برای همه کشورهای اسلامی و همه مسلمانهای دنیا که تمام نمیشود. اگر جنگهای صدر اسلام تمام شد و با پایان یافتن آنها جنگ برای همه مسلمین تا آخر قیامت تمام شد، با پایان یافتن این جنگ هم مشکلات مسلمین حل میشود و دیگر جنگی پیش نمیآید ولی عمر روزگار به همینجا خاتمه پیدا نمیکند، عمر دشمنان اسلام هم به همینجا تمام نمیشود. تا این عالم هست جنگ حق و باطل وجود دارد تا روزی که وجود مقدس ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف ظهور بفرمایند و آن هم بالاخره بدون جنگ تمام نمیشود و همانگونه که در روایات زیادی شنیدهاید جنگهای بسیار عظیمی رخ خواهد داد.
بههرحال تأمل در حوادث گذشته، هم میتواند برای آینده خود ما مفید باشد و هم میتواند برای دیگران که در معرض جنگهایی واقع هستند مفید باشد. اسلام در انحصار ما نیست، قرآن هم تنها برای ایران نازل نشده است؛ مسلمانهای دیگر هم در گوشه و کنار دنیا باید هدایت شوند، باید راه خدا را پیش بگیرند، باید برای برقراری حکومت عدل اسلامی تلاش کنند و طبعاً در این تلاش با مشکلات، توطئهها و جنگهایی مواجه خواهند شد.
تجربههایی که ما در این جنگ داشتیم میتواند برای آینده خود ما و سایر ملل اسلامی مفید باشد؛ ولی مطلب به اینجا ختم نمیشود. تأمل در حوادث گذشته و جنگهای گذشته نکتههای دیگری دارد که در همین آیهای که تلاوت شد به آنها اشاره شده است. میفرماید وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ؛ مسلمانها! به خاطر داشته باشید که شما در جنگ بدر ازنظر عِدّه و عُدّه بسیار ضعیف بودید. آنچنان بودید که خدا تعبیر میفرماید شما ذلیل بودید. در چنین موقعیتی خداوند متعال شما را بر دشمنانتان که هم عِدّهشان چند برابر شما بود و هم تجهیزاتشان بسیار کاملتر از شما بود شما را بر آنها پیروز کرد. این را به خاطر داشته باشید. چرا؟ چون انسان طبعاً بهگونهای است که بعد از چندی حوادث را فراموش میکند ولی خداوند متعال با این تذکرات، به مردم یاد میدهد که این حوادث را نباید فراموش کنید و باید به خاطر داشته باشید.
فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ به یاد داشته باشید که خدا چه نعمتهایی به شما داد، باید شکر این نعمتها را بگذارید؛ اما شکرش به چیست؟ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ اگر میخواهید شکر نعمتهای گذشتهتان را بگذارید و این شکر موجب افزایش نعمتهای آیندهتان بشود شکر این نعمتها به تقواست؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.
پس علاوه بر اینکه ما از بررسی و تحلیل حوادث گذشته درسهایی برای آیندهمان میگیریم باید به دو نکته توجه کنیم؛ یکی اینکه نعمتهایی که خداوند متعال در حوادث گذشته به ما ارزانی داشته آنها را همواره به یاد داشته باشیم و درصدد شکرش بربیاییم. فراموش کردن نعمتهای خدا، خودش نوعی ناسپاسی است.
نکته دیگر این است که ببینید اگر در حوادث گذشته کوتاهیها یا نقطههای ضعفی داشتهاید، علاوه بر اینکه آنها را تدارک کنید و توجه داشته باشید که در آینده این نقطههای ضعف در شما پیدا نشود، علاوه بر اینها از کوتاهیها و تقصیرهایتان استغفار کنید.
این سوره را همه ما و بچههایمان خوب بلد هستیم: إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا؛ اما خود بنده تا همین اواخر به نکتههایی که در این آیات هست توجه نداشتم. شاید دیگران توجه داشتهاند ولی من شاید هزار بار این سوره را خوانده باشم اما به این نکته توجه نداشتهام که چه مناسبتی هست بین اینکه خدا میفرماید حالا که فتح و پیروزی و نصرت خدا نصیب شما مسلمانها شد و مردم دستهدسته وارد دین اسلام میشوند حالا دو کار باید انجام دهید؛ یکی حمد و تسبیح خدا و یکی هم استغفار؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ. البته این آیات خطاب به پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله است. خدا به پیغمبرصلیاللهعلیهوآله میفرماید وقتی نصرت و فتح خدا شامل حال شما شد وظیفه تو این است که دو کار بکنی؛ یکی تسبیح و حمد خدا و یکی هم استغفار.
بین استغفار با آمدن فتح و نصرت الهی چه مناسبتی هست؟! البته تفسیر واقعیاش را نمیدانم. حکمتی هم که حقیقتاً منظور خداوند متعال در این آیه بوده را نمیدانم و ادعا نمیکنم که میدانم اما نکتهای که به ذهنم میرسد را عرض میکنم. با توجه به اینکه اینگونه خطابات به پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله درواقع از قبیل خطابهای در بزن، دیوار تو بشنو است و میدانیم که پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله معصوم بودهاند و هیچگاه در تمام عمر آن حضرت گناهی از ایشان سر نزده است که احتیاج به استغفار داشته باشد لذا وقتی خدا به پیغمبرصلیاللهعلیهوآله میفرماید تسبیح خدا بگو و استغفار کن برای این است که مردم بدانند که وظیفهشان چیست. حالا اینکه چه نکتهای هست که خطاب به پیغمبرصلیاللهعلیهوآله میفرماید و منظور اصلی مردم هستند اینها نکتههایی در بلاغت دارد که عرض کردم که بنده از فهمش عاجز و از بیانش عاجزتر هستم.
چرا وقتی پیروزی نصیب مردمی میشود باید از طرفی حمد و سپاس خدا بگویند و از طرفی استغفار کنند؟! آن نکتهای که بنده به ذهنم میرسد این است که وقتی یک وظیفهای متوجه انسان میشود و آدم عهدهدار میشود که کاری را انجام بدهد، در حین انجام کار تمام همّش این است که آن کار را بهخوبی به پایان برساند. شما از کارهای کوچک حساب کنید تا برسد به کارهای بزرگ. در کارهای روزانهتان وقتی به یک کاری مشغول میشوید در حین انجام کار، تمام توجهتان به این است که این کار را بهخوبی به پایان برسانید. بنده که الآن مشغول صحبت کردن با شما هستم در حین صحبت کردن، همّ من این است که آن مطالبی که در ذهنم هست و خدمت آقایان میخواهم تقدیم کنم آن مطالب را فراموش نکنم و درست ادا کنم. الآن که مشغول صحبت هستم فکر اینکه آیا در این مطالب، اشتباهی هم هست یا نیست نمیتوانم باشم. یا قبلاً فکرش را کردهام که باید مطالب درستی عرض کنم و یا وقتی که تمام شد، آنوقت مینشینم و میگویم این حرفهایی که زدم آیا درست بود یا درست نبود. کارهای دیگر دنیا هم همینگونه است. آدم تا مشغول به یک کاری هست معمولاً فرصت بررسی و ارزشیابی آن کار را ندارد مخصوصاً در کارهایی که توجه زیادی میخواهد، نیروهای زیادی باید صرف شود، طراحی و نقشهکشی میخواهد، باید کاملاً دقت کرد که اشتباهی پیش نیاید و آدم فریب دشمن را نخورد.
مسئله جنگ چیز شوخیای نیست، مخصوصاً جنگی که هشت سال تمام، تمام نیروهای یک کشور را به خودش مشغول کند. طبیعتاً دستاندرکاران چنین جنگی در حین کار، کمتر فرصت میکنند که بررسی کنند که چه کردهایم و دارد چه میشود. البته آنها مسئولیتی دارند که همواره به برنامه کارشان توجه داشته باشند و ارزشیابی کنند و در مقاطع مختلف بررسی کنند اما نمیشود توقع داشت که بررسی کاملی در حین انجام کار صورت بپذیرد؛ ولی وقتی کار، تمام شد آنوقت یک فرصتی هم هست که آدم بنشیند و به کارهایش درست رسیدگی کند.
میدانید یکی از دستورات اسلام این است و مخصوصاً علمای اخلاق روی این تأکید میکنند که شما وقتی کار روزانهتان تمام شد، شب که میخواهید در رختخواب بروید چند دقیقهای بنشینید و حساب کارهای روزتان را بکشید. نمیگویند وسط روز بنشینید حساب کنید؛ میگویند آخر شب که کارهای روزانهتان تمام شد بنشینید محاسبه کنید که چه کردم. اگر کارهایی که انجام دادهاید کارهای خوبی بوده است خدا را شکر کنید که به شما توفیق داد این کارهای خوب را انجام بدهید. اگر کار بدی از شما سر زده، خداینکرده غفلت و گناهی از شما سر زده استغفار کنید و از خدا بخواهید که آن گناه را بر شما ببخشد.
وقتی برای یک کار روزانه اینگونه است و ما هرروز موظف هستیم که آخر روز یک بررسی و ارزشیابی از کارهایمان بکنیم، اگر یک کاری چند سال طول کشید و در بین این چند سال، ما فرصت نکردیم که یک ارزشیابی صحیحی به عمل بیاوریم و محاسبه دقیقی بکنیم جا دارد که بعد از فراغت، بنشینیم یک حساب دقیقی بکنیم و اگر در این جریان کارهای خوبی کردهایم، اگر مشارکت به حقی داشتهایم، اگر جهاد فی سبیلالله کردهایم، اگر با مال خودمان در راه خدا و برای پیروزی حق و برای یاری دین خدا جهاد مالی کردهایم خدا را شکر کنیم که به ما چنین توفیقی داده است؛ اگر عزیزی را در راه خدا دادهایم خدا را شکر کنیم که به ما توفیق داده است که این عزیزمان را در راه دین و در راه حق بدهیم نه در راه باطل، نه در راه فحشا و منکرات، نه در راه مخدرات؛ توفیقی است که خدا داده است، این است که احتیاج به حمد و سپاس خدا دارد؛ اما اگر اشتباهاتی شده، اگر کوتاهیهایی کردهایم، اگر کارهایی کردهایم که نمیبایست بکنیم و اگر کارهایی نکردهایم که میبایست بکنیم، آنها را هم دقیقاً حساب کنیم.
وقتی فهمیدیم اشتباهاتی از ما سر زده و در انجام وظایفمان کوتاهی کردهایم چه کنیم؟ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا؛ و این کاری است که ما برای همه اعمال روزانهمان باید انجام بدهیم. اگر کارها هفتگی است آخر هفته یک محاسبهای بکنیم. اگر کارها ماهیانه است سر ماه یک محاسبهای بکنیم. اگر کارها سالیانه است سر سال حساب کنیم و بالاخره وقتی کاری هشت سال وقت و نیرو گرفت، بعد از هشت سال اقلاً بنشینیم یک حساب دقیقی بکنیم.
محاسبه چنین حادثه عظیمی که در تاریخ، کمنظیر است کار آسانی نیست که بنده و جنابعالی، تنها بنشینیم و یک روز، یک ساعت یا فرض کنید حتی یک هفته، وقت صرف کنیم و یک حساب دقیقی از جریانات انجام بدهیم. این کاری است که دستاندرکاران مسائل جنگی و مسئولان و سیاستمداران آگاه میبایست به تحلیل، تجزیه، تفسیر و تعلیل این حوادث بپردازند و احیاناً باید کتابهایی در این زمینه نوشته شود و هرقدر حوادث، دقیقتر و مشخصتر مورد بررسی قرار بگیرد نتایج بهتری را به بار خواهد آورد. البته نه بنده اهل چنین تحلیل سیاسی- نظامیای هستم و نه شما در مثل چنین شبی و در چنین مجلسی انتظار دارید که کسی برای شما تحلیل سیاسی- نظامی بکند ولی بههرحال این کاری است که میبایست بشود.
معمولاً وقتی بخواهند چنین حوادثی را تحلیل کنند از علل وقوع این حادثه شروع میکنند که چرا این حادثه اتفاق افتاد؟ انگیزه شروع این کار چه بود؟ چه جریاناتی در طول این حادثه اتفاق افتاد؟ انگیزه و اهداف عاملان آن چه بود؟ چه عللی موجب پیروزی شد؟ اگر شکستهایی بوده چه عللی موجب شکستها شد؟ و بالاخره جمعبندی نتایج و اسباب و علل و شرایط مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی که در این حادثه و تحولاتش مؤثر بوده این کاری است که همه تحلیلگران سیاسی نظامی عالم میتوانند انجام بدهند و کمیابیش هم انجام میدهند. مسئولان کشور ما هم بارها در فرصتهای مختلف، به صورت مختصر یا مفصّل به این مسائل پرداختهاند و البته در آینده هم با تفصیل بیشتری به این کارها خواهند پرداخت.
بنده یک نکتهای را میخواهم خدمت شما دوستان و سروران عزیز عرض کنم که کمتر مورد توجه قرار میگیرد و اتفاقاً قرآن کریم روی آن نکته بیشتر تأکید میفرماید. ما وقتی میخواهیم پدیدههای این عالم اعم از پدیدههای طبیعی، انسانی و اجتماعی را تحلیل کنیم دنبال علل و اسباب ظاهری آن میرویم؛ مثلاً وقتی میخواهیم همین جنگ را بگوییم که چرا واقع شد، میگوییم شرایطی در داخل کشور و شرایطی در خارج از کشور بود. دشمنان اسلام میخواستند این انقلاب را نابود کنند، میخواستند حکومت اسلامی را شکست بدهند و جلوی صدور انقلاب را بگیرند، این بود که چنین جنگی را بر پا کردند. اینها اسبابی است که قابل بررسی و شناخت است؛ مثلاً اگر پیروزی در یک برهه و در یک مرحلهای حاصل شد وقتی میخواهند بررسی کنند میگویند علت این پیروزی این بود که ما نیروهای رزمنده کافی داشتیم که آموزشهای خوبی دیده بودند، تجهیزات نظامی به قدر کافی در اختیار داشتیم، تدارکات خوب بود، طراحی عملیات خوب بود، فرماندهی و مدیریت جنگ خوب بود، این بود که ما پیروز شدیم؛ و برعکس اگر شکستی حاصل شده، وقتی میخواهند علت آن شکست را بیان کنند میگویند یا نیرو کم داشتیم، یا آموزش ضعیف بود، یا تجهیزات نظامیمان کم بود و یا احیاناً نقصی در طراحی یا مدیریت عملیات وجود داشت؛ یعنی اسباب و عللی که برای پیروزی یا شکست مورد توجه قرار میگیرد همین اسباب ظاهری است.
عین این محاسبات و تحلیلها را هر ارتش پیروز یا هر ارتش شکستخوردهای در دنیا میتواند انجام بدهد و البته میبایست هم انجام شود، لااقل برای اینکه برای آیندهشان تجربهای شود تا آن نقطههای ضعف را از بین ببرند، نقطههای قوتشان را تقویت کنند، اگر پیروزیای بوده بدانند در اثر چه عواملی بوده، اگر شکستی بوده بدانند در اثر چه عواملی بوده تا جلوی عوامل شکست را بگیرند و عوامل پیروزی را تقویت کنند. این کار، کاری عقلایی است و میبایست بشود.
اما کسی که با قرآن آشناست، حتی کسانی که ترجمههای قرآن را میخوانند، میبینند که قرآن یک لحن خاصی دارد. حتی وقتی میخواهد حوادث طبیعی را هم بیان کند تکیه اصلی روی چیز دیگری است.
میدانیم یک گیاهی که از زمین میروید، تخمی است که در زمین کاشته میشود و آبی از آسمان به آن میرسد. این گیاه، سبز میشود و کمکم رشد میکند؛ اما بیان قرآن اینگونه نیست. قرآن میفرماید ما آب را از آسمان نازل میکنیم، ما دانه را در زمین میشکافیم، ما آن دانه را بارور میکنیم. این در مورد روییدن یک گیاه است.
در مورد رزق و روزی انسانها؛ همه مردم میدانند که آدم باید کار کند، تلاش کند، زحمت بکشد، پولی دربیاورد، حالا یا از راه حلال یا از راه حرام؛ اما قرآن میفرماید ما روزی هر کسی را به هر اندازه که بخواهیم میدهیم. اسباب را نفی نمیکنیم اما مردم را به یک سببی فوق این اسباب ظاهری توجه میدهیم.
در همین آیهای که راجع به جنگ بدر تلاوت کردم لحن آیه این است که خدا شما را در جنگ بدر پیروز کرد. بعد هم میفرماید حالا در مقابل این نعمت خدا، شکر خدا را به جا بیاورید و تقوا پیشه کنید. بعد تفصیل میدهد که جریان چه بود و خدا چگونه مردم را پیروز کرد. اول آنچه را که تذکر میدهد کمکی است که خدا به وسیله فرشتگان بر اصحاب بدر نازل فرمود؛ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ؛ مسلمانها! به یاد بیاورید آن وقتی را که پیغمبر به شما میگفت نترسید! بروید در این جنگ اقدام کنید! اگر نیروی شما ضعیف است خدا به شما کمک میکند و سه هزار ملائکه به کمک شما میفرستد.
ممکن است به ذهن کسی بیاید که مگر نیروهای خدا کم میآمد؟! خب بیشتر میفرستاد! چرا خدا این تعداد از ملائکه را به کمک بدریها فرستاد؟! البته بنده که نمیدانم اما شاید حکمتش این باشد که دو چیز، تعیینکننده این کمک است؛ یکی نیاز آن مردم و یکی لیاقت دریافتشان. اگر مردمی لایق مددهای الهی باشند، آن قدری که مورد نیازشان هست خدا برای آنها مدد میفرستد اما اگر لیاقت نداشته باشند، هزاری نیاز هم داشته باشند خدا به آنها کمک نمیکند همانگونه که به همین مسلمانها، با وجود حضور پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله، در جنگ اُحد کمک نکرد! اینکه علتش چه بود، بماند.
بعد میفرماید بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ؛ خدا تابهحال وعده داده بود که سه هزار مَلک برای شما میفرستیم اما اگر شما دو تا شرط را در خودتان داشته باشید و یک شرط استثنایی پیش بیاید، خدا این تعداد را به پنج هزار فرشته افزایش خواهد داد! آن دو شرطی که شما باید داشته باشید یکی صبر است و یکی تقوا؛ یکی اینکه استقامت داشته باشید؛ بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا و دوم اینکه تقوا داشته باشید؛ وَتَتَّقُوا. سوم اینکه یک شرایط استثنایی پیش بیاید، وضعی پیش بیاید که شما پیشبینی نکرده بودید و اگر این وضع را پیشبینی میکردید نیروی بیشتری را برای این کار تهیه میدیدید ولی چون پیشبینی نمیکردید و یک وضع خاصی پیش آمده، وضع استثناییای هم هست، شما کوتاهی کردهاید اما نه کوتاهیای که از روی تقصیر باشد بلکه یک جریان استثنایی پیش آمده است؛ وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا؛ اگر دشمن دفعتاً به شما حمله کرد در حالی که آمادگی نداشتید و پیشبینی نمیکردید، اگر چنین وضع استثناییای پیش آمد و شما اهل صبر و تقوا باشید، خدا به جای سه هزار فرشته پنج هزار فرشته میفرستد چون نیاز شما بیشتر است.
همه اینها شد و توجه مردم از اسباب طبیعی به فوق طبیعت متوجه شد و به جای اینکه به نیروی خودشان بیندیشند و به کثرت افراد یا کثرت تجهیزات و تسلیحات و یا حسن تدبیر و فرماندهی و یا سایر اسباب ظاهری مغرور شوند توجهشان به ملکوت معطوف شد و امید دارند که فرشتگان به کمکشان بیایند؛ اما خدا به این هم راضی نمیشود. خدا نمیخواهد بندگان شایسته و موحّدش حتی چشمشان به دست ملائکه باشد. میفرماید خیال نکنید که ملائکه مستقلاً شما را پیروز میکنند و کمک میکنند. اینکه ما به شما بشارت دادیم که سه هزار یا پنج هزار فرشته به کمک شما میفرستم توجه شما به ملائکه معطوف نشود؛ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ؛ اینکه ما ملائکه را میفرستیم و بشارتش را به شما میدهیم برای این است که شما آرامش داشته باشید ولی بدانید که پیروزی به دست ملائکه نیست؛ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ! شما نهتنها باید اتکاءتان به دیگران نباشد، اتکاء به دیگران که هیچ عاقلی نباید داشته باشد بلکه اتکاءتان به نیروی خودتان هم نباید باشد!
وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا؛[2] گاهی شده که شما در اثر کثرت نیرویی که داشتهاید به خودتان بالیدهاید و گفتهاید که ما با اینهمه نیرویی که داریم دیگر مغلوب نمیشویم ولی در همان جنگ، آثار شکست ظاهر شده است و فهمیدهاید که نیرو، تجهیزات، تدارکات، تسلیحات مدرن، حُسن تدبیر و طراحی و اداره جنگ، شما را از خدا بینیاز نمیکند.
خدا میخواهد بندگانش، مسلمانها و مؤمنان همیشه متوجه او باشند؛ چرا؟! برای اینکه کمالشان در همین است. این توجه به خدا موجب کمال نفس آنها و تقرب آنها به خدا میشود. خدا که نیازی به جنگیدن من و شما ندارد. اگر یک آن بخواهد اراده کند إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.[3] او که نیازی به جنگیدن ما ندارد. پس چرا ما را مکلَّف به جهاد میکند؟! برای اینکه ما به خدا تقرب پیدا کنیم و کامل بشویم. کمال ما در این است که همیشه متوجه به او باشیم و یک آن از او غافل نشویم. او چون ما را دوست دارد، آن وقتی که غفلتی برای ما پیدا بشود یک گوشمالی به ما میدهد. کفار احتیاج به گوشمالی ندارند. آنها چشمشان به اسباب ظاهری است و کارشان هم با همان اسباب است و با خدا سروکاری ندارند. خدا هم آنها را به همان اسباب واگذاشته است؛ اما خدا میخواهد مؤمنان را هدایت کند و آنها را به کمال و سعادت ابدی برساند. آنها اگر یک اشتباهی بکنند آنها را گوشمالی میدهد تا به خود بیایند و توجه پیدا کنند.
خدا کفار را رها میکند. خدا میفرماید اگر حکمتهای خاصی نبود ما تمام دنیا را به کفار میدادیم! وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ.[4] حکمتهایی در کار هست که اندکی از دنیا به دست مؤمنان باشد وگرنه اگر این حکمتها نبود خدا دنیا و تمام زینتهای دنیا را به کفار میسپرد!
چون خدا مؤمنان را دوست دارد اگر یک وقتی اشتباهی از آنها سر بزند آنها را متوجه میکند، تأدیب میکند، آنها را تنبیه میکند و گوشمالی میدهد تا به خود بیایند، تا بدانند غفلت از خدا چه آثار بدی دارد، تا بفهمند به خود بالیدن و مغرور شدن چه آثار بدی میتواند داشته باشد. کفار ممکن است مغرور بشوند ولی خدا آنها را گوشمالی نمیدهد و کاری به آنها ندارد اما مؤمن اگر مغرور بشود باید او را تأدیب کرد، باید به او هشدار داد، باید سر او یک داد بزنند که حواست را جمع کن، داری از خدا دور میشوی! آن هشدار برای مؤمنان، صدها بار از پیروزی ظاهری مفیدتر است چون آنها را متوجه به خدا میکند و برای آنها سعادت ابدی میآورد. پیروزی ظاهری که چند روز بیشتر دوامی ندارد. آنچه پیش خدا ارزش دارد ایمان است، توجه به خداست، ارتباط با خداست. این است که اگر در مؤمنان ضعیف شود خدا وسیلهای فراهم میکند تا کمی به خود بیایند.
در قرآن کریم آیات زیادی داریم که اعمال مؤمنان در همین زندگی دنیایشان آثار زیادی دارد و البته اختصاص به مؤمنان هم ندارد. اگر در یک جامعهای کافرانی هم باشند و فسادی مرتکب شوند آثار بدی از آن ظاهر میشود که مؤمنان هم در آن آتش میسوزند. حساب دنیا و آخرت و رابطه بین اعمالی که ما انجام میدهیم با ثواب و عقاب اخروی، یک حساب است اما تأثیر اعمال ما در آثار دنیوی یک حساب دیگری دارد. در آخرت هیچ کس به آتش دیگری نمیسوزد. هر کس هر کار بدی کرده آتشش دامنگیر خودش میشود اما در دنیا اینگونه نیست. ممکن است کسانی آتشی بیفروزند و آن آتش، دامن دیگران را هم بگیرد. البته وقتی دامن آنها را گرفت آنها اگر تقصیری نداشته باشند برای آنها ثواب و ترفیع درجات است و اگر تقصیری داشته باشند برای آنها تنبیهی است ولی بههرحال آثار رفتار انسانها در دنیا، مخصوص خودشان نیست و کمیابیش شامل دیگران هم میشود.
اینهایی که عرض میکنم را از خودم نمیگویم. قرآن میفرماید وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ؛[5] اگر مردم شهرها و جوامع بشری این دو چیز را در خودشان به وجود میآوردند، یکی ایمان و یکی تقوا، خدا برکاتش را از آسمان و زمین بر آنها نازل میکرد! این یک رابطهای بین اعمال انسان و نتایج دنیوی است.
از طرف دیگر قرآن کریم میفرماید وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ؛[6] هر مصیبتی که به شما برسد در اثر اعمال خودتان است. به این آیات دقت کنید و بعد بروید در اطرافش بیندیشید، ترجمه و تفسیرش را ببینید و هم گوینده و هم شنونده از اینها درس بگیرید. میفرماید وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ؛ هر مصیبتی که به شما برسد برای اعمال خودتان است. با توضیحی که دادم معنایش این نیست که اعمال هر شخصی موجب مصیبت برای خود او میشود بلکه منظور این است که در یک جامعهای وقتی یک اعمال فاسدی توسط مردم انجام میگیرد عذاب و مصیبتی بر آن جامعه نازل میشود که چهبسا دامن همه افراد را بگیرد.
اگر در یک جامعهای یک بیماری در اثر تقصیر مردم، در اثر عدم رعایت اصول بهداشتی یا بعضی از اعمال بیماریزا پدید بیاید، میدانید که بعضی از اعمال هست که موجب شیوع بیماریهایی میشود که زشت است که من در این جا و در این شب و در این مجلس از آنها اسم ببرم، اگر کسانی در جامعه چنین اعمالی را مرتکب شدند و به بیماریهایی مبتلا شدند، این بیماریها در انحصار خودشان نمیماند و کمکم به دیگران هم سرایت میکند.
اگر در یک جامعهای رشوهخواری باب شد همه مردم که رشوه نمیخورند اما کار همه مردم خراب میشود. ابتدا یک نفر در یک ادارهای میرود و برای اینکه حق دیگری را پایمال کند پولی در کشوی میز کارگزار آن اداره میگذارد. این هم به دهانش مزه میکند. فردا یکی دیگر که میآید و کار دارد، منتظر هست که آن هم به او رشوه بدهد. رشوه دادن، رشوهخوار میپروراند. وقتی رشوهخواری مرسوم شد فلان فقیر و بیچارهای هم که یک کاری در اداره دارد کارش را راه نمیاندازند، منتظر حق و حساب هستند و آتشش در چشم همه مردم میرود.
گناه را ابتدا بعضی مرتکب شدند اما وقتی یک فسادی رایج شد آثارش منحصر به همانها نمیشود و شامل دیگران هم میشود. ابتدا یک نفر در بازار، گرانفروشی میکند. میبیند این جنس امروز مشتری دارد، قیمتش را دو برابر میکند مخصوصاً در ایام جنگ. به خیال خودش خیلی هنر کرده که جنسهای خودش را چند برابر فروخته و پول زیادی گیرش آمده است غافل از اینکه فردا رفیقش هم همین کار را خواهد کرد. آن جنسهایی را هم که میخواهد بخرد فردا چند برابر به او میفروشند. بعد از چندی میبیند که از این گرانفروشیها طرفی برنبسته است. اگر امروز پارچه را گران فروخته، فردا مصالح ساختمانی را گران خریده است، مزد خیاط را هم چند برابر داده است و هر چه لوازم زندگی میخواسته چند برابر شده است. او اول دلش خوش بود که جنسهای خودش را گران فروخته است غافل از اینکه فردا او هم باید همه جنسی را گران بخرد و دودش در چشم همه میرود و حتی در چشم خود او؛ این لازمه کارهای دنیاست.
قرآن کریم میفرماید ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛[7] فسادهایی که در روی زمین هست و حتی منحصر به خشکی نشده و به دریاها هم سرایت کرده و امروز به جو و فضا هم سرایت کرده، کشتیها را در دریا غرق میکنند، هواپیماهای مسافربری را در هوا میزنند، میدانید که این فسادها چرا پدید آمده و چه چیزی موجب این شده است؟! البته میدانید که آمریکا در خلیجفارس آمده و به حقوق ما تجاوز کرده و این فسادها پدید آمده است ولی آیا قرآن هم همین را میگوید؟! آیه را تا آخر ترجمه کنم، ببینید معنیاش همین است یا نه؟!
میفرماید در اثر اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا پدید آمد تا اینکه خدا بعضی از آثار اعمالشان را به آنها بچشاند، شاید برگردند و دست بردارند! آمریکا هواپیمای مسافربری ما را میزند اما قرآن میفرماید اولاً هر مصیبتی که به شما میرسد در اثر اعمال خودتان است. ثانیاً خدا این مصیبتها را به شما میرساند تا اینکه مقداری از آثار اعمال بدتان به شما چشانده شود، شاید توبه کنید و برگردید. البته این معنایش این نیست که آمریکا تبرئه شود؛ آن هم با خدای خودش حسابی دارد و روزگاری نتیجه اعمالش را هم خواهد چشید ولی قرآن میفرماید فسادهایی که در خشکی و دریا پدید میآید مجازات اندکی از اعمال مردم است تا توجه کنند، توبه کنند و به سوی خدا برگردند! قرآن میخواهد مسلمان اگر بلایی هم به سرش میآید آن را نتیجه اعمال بد خودش بداند که خدا آن بلا را بر او نازل کرده است هر چند به دست دشمنان خدا باشد.
مسائل سیاسی سر جای خودش، سیاستمداران میبایست بحث کنند. الحمدلله بحث هم میکنند. همه ملت ما هم کمیابیش شمّ سیاسی پیدا کردهاند و خیلی هم احتیاج به تحلیل ندارند اما ببینید قرآن به ما چه میگوید. قرآن نمیفرماید آن حسابهایی که شما میکنید درست نیست و نباید به جنگ آمریکا بروید، نباید به جنگ شاه بروید، نباید به جنگ صدام بروید؛ قرآن هرگز چنین چیزهایی را نمیفرماید بلکه دستور هم میدهد؛ امر به معروف، نهی از منکر، جهاد، دفاع، همه چیز سر جای خودش. نمیفرماید برای جنگ، دنبال عِدّه و عُدّه نباشید؛ هرگز چنین چیزی را نمیفرماید بلکه میفرماید هر چه میتوانید باید نیرو فراهم کنید؛ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ.[8]
مسئله از این بالاتر است. به مریض نمیفرماید تو نباید دکتر بروی و نباید دارو استعمال کنی بلکه وظیفه شرعیاش است که باید برود دارو بخرد و استفاده کند و اگر نکند کتک و عذاب دارد؛ ولی قرآن یک چیزی بالاتر از این میخواهد به مردم بفهماند. میفرماید دکتر برو! نسخه بگیر! دارویش را هم استفاده کن اما بدان که شفا به دست خداست! دکتر را همهکاره ندان! داروفروش را هم همهکاره ندان! کار اصلی به دست خداست. این کارها را به عنوان انجاموظیفه باید انجام بدهید. مصالحی در این کار هست.
خدا تکالیفی را معین کرده که باید انجام بدهید اما دل باید با خدا باشد، توکل باید بر خدا باشد. باید جذب نیرو کرد، باید به رزمندگان آموزش کافی در سطح عالی داد، باید تجهیزات در حد اعلی را فراهم کرد، طراحی جنگ باید بسیار عالی باشد، همه اینها سر جای خودش اما با فراهم شدن همه این اسباب، دل باید اتکایش به خدا باشد. گاهی میشود که این اسباب هم فراهم نیست ولی آدم وظیفه دارد به جنگ برود. آنجاست که خدا مددهای غیبی میفرستد. اگر آدم تنبلی کند خدا مدد غیبی نمیفرستد. آیه را یادتان نرود؛ اِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا؛ شرایطی پیش میآید که شما پیشبینی نمیکردید و نمیتوانستید نیرو فراهم کنید و امکانات نداشتید اما صبر کردید و تقوا داشتید، خدا هم به شما مدد فرمود.
كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ؛ چهبسا گروه اندکی که به اذن خدا بر مردم بیشماری غالب شدند. آن جا که خدا میفرماید ما اسباب را باید فراهم کنیم اما اتکاءمان به اسباب نباشد انجاموظیفه کنیم. هزینه جنگ را باید تأمین کرد. مردم باید کمک کنند اما فکر نکنید که اگر هزینه جنگ کم است و اگر تدارکات ناقص است جنگ حتماً شکست میخورد. اگر شما با همان امکاناتی که برای شما میسر بود انجاموظیفه کردید خدا این نقصها را جبران میکند.
شاید از بررسی تاریخ جنگ، همین نتایج به طور عینی به دست بیاید. همه ما میدانیم که در سالهای اول جنگ، ما نه نیروی آزموده کافی داشتیم، نه تسلیحات کافی داشتیم، نه تعلیمات کافی داشتیم و نه تدارکات کافی. عملیات ثامنالائمه، فتحالمبین و بیتالمقدس را چه کسانی انجام دادند و با چه نیرویی؟! چه قدر تعلیمات دیده بودند؟! چه قدر امکانات نظامی در اختیارشان بود؟! تدارکات در چه حدی بود؟! اما آن پیروزیها بیشتر بود یا پیروزیهای سالهای اخیر؟! آن وقتی که ما یک کمبودهایی را آوردیم و شکستهایی خوردیم آیا نیرو نداشتیم؟! آیا کمکهای مردمی نبود؟! آیا نسبت به گذشته هواپیما کم داشتیم؟! البته نسبت به دشمن، همیشه نیروها و تجهیزات ما کم بوده ولی نسبت به گذشته حساب کنید، آن وقتی که تقریباً همه هواپیماهای ما در آغاز جنگ، آسیبدیده و ازکارافتاده بود، آن وقتی که بودجه کافی برای جنگ وجود نداشت، پیروزیهای درخشان همان وقت حاصل شد؛ چرا؟! إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا؛ اول به خاطر صبر و استقامت و دوم به خاطر تقوا.
آن وقت جوانها که به جبهه میرفتند اولاً با چه عشق و شوری میرفتند. در جبهه هم شبها را با عبادت، با مناجات و با قرائت قرآن میگذراندند. البته اینها کمیابیش حالا هم وجود دارد ولی آن وقت بالنسبه بیشتر بود. امروز شاید در بعضی از گوشه و کنارها به جای سینهزنیها و به جای توسلات تماشای فیلم را ترجیح میدهند! به جای گوش دادن به قرائت قرآن، گوش دادن به سرود را ترجیح میدهند! کدام بیشتر در پیروزی ما مؤثر بوده است؟! ببینید کدام به تقوا نزدیکتر است؟! از نظر تاریخی بررسی کنید، ببینید آنوقت خدا بیشتر به ما پیروزی میداد یا آنوقتی که ما سراغ مدرنیزه کردن سپاه یا سراغ استفاده از وسایل هنری برای سرگرمی رزمندگان رفتیم؟! چه وقت پیروزی بیشتر بود؟! چرا؟! إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا.
پس یکی از بزرگترین عوامل پیروزی، صبر است و تقوا. قرآن تقوا را به عنوان یک عامل قوی برای پیروزی رزمندگان به حساب میآورد. اگر دیگران ایمان به قرآن ندارند، اگر کسانی مثل سپهسالار، کمکهای غیبی را مسخره میکردند اما من و شما که انشاءالله ایمان داریم و میدانیم که قرآن مبالغه نمیکند و اغراق نمیگوید و العیاذبالله دروغ نمیگوید. میفرماید اگر پیروزی میخواهید باید تقوا داشته باشید و به میزان تقوایتان میتوانید بر دشمن غلبه کنید. آن وقتی که تقوایتان زیاد است، ده نفرتان بر صد نفر پیروز میشوید و بیست نفرتان بر دویست نفر! إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ؛ ولی وقتی تقوا ضعیف میشود یک نفر بر دو نفر! به همان اندازهای از تقوا که شما دارید و دشمن ندارد، یک نفرتان بر دو نفر میتواند پیروز شود و ده نفرتان بر بیست نفر اما اگر خدایی نکرده این هم گرفته شد دیگر چه؟!
این درس را باید بگیریم و قبلاً میبایست از قرآن گرفته باشیم اما گویندگانی مثل بنده و شنوندگان کوتاهی کردهاند و این درس را از اول درست یاد نگرفتهایم. حالا علاوه بر اینکه این درس را از قرآن میگیریم، از جریانات تاریخی هم پند و عبرت بگیریم و حساب کنیم و ببینیم که چه چیزی موجب پیروزیها شد و چه چیزی موجب شکستها شد؟! اگر خدایی نکرده فردا جنگی پیش آمد بدانیم باید چگونه باشیم تا بر دشمن، پیروزی پیدا کنیم و اگر خداوند متعال ما را از جنگ محفوظ داشت، در گوشه و کنار دنیا مسلمانانی هستند که مبتلا به جنگ باشند یا مبتلا به جنگ بشوند و احتیاج به این درسها و تجربهها داشته باشند. باید اینها را تبیین کنیم، بنویسیم، بیان کنیم و در اختیار همه مسلمانها بگذاریم. بابا! قرآن راست میگوید که تقوا عامل پیروزی است، ما تجربه کردهایم.
یکی از چیزهایی که ما در طول تاریخ انقلاب و جنگ تجربه کردهایم و باید این تجربه را قدر بدانیم و به نسلهای آینده هم منتقل کنیم مسئله دعا و توسل بود. یادتان هست که در اوایل جنگ چقدر مجالس دعا و با چه حال و شوری تشکیل میشد؟! البته حالا هم هست ولی خدا انشاءالله مجالس دعا و توسل را بیشتر و پرشورتر و باحالتر کند. قرآن میفرماید إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ؛ این آیات برای جنگ است. در موقع جنگ دست دعا به سوی خدا برداشتید و استغاثه کردید و گفتید خدایا! به فریادمان برس! چون با اخلاص این کار را کردید خدا هم دعایتان را مستجاب کرد.
اما آدم وقتی به نیروهای خودش مغرور باشد دیگر احتیاج به دعا نمیبیند. اگر دعایی هم میخواند تشریفاتی است. آن دعایی که باید از سوز دل باشد، آن دعایی که باید از حالت اضطرار باشد، وقتی آدم قوی است و به نیروی خودش میبالد که دیگر حالت اضطرار ندارد. این است که آن دعا هم از او به عمل نمیآید. کمکم مردم هم سست میشوند، پشت جبهه هم در دعا کردنها و توسلاتشان سست میشوند و باز این نکتهای است که تنها صبر و تقوای رزمندگان در پیروزیها مؤثر نیست بلکه صبر و تقوای همه جامعه مؤثر است. رزمندگان، نمایندگان شما و بچههای شما هستند که به جبهه رفتهاند. شما و آنها مجموعاً یک جامعه را تشکیل میدهید و اعمالتان در همدیگر و سرنوشت هم مؤثر است. همانگونه که اعمال رزمندگان در سرنوشت جامعه شما مؤثر است، رفتار شما هم در سرنوشت آنها مؤثر است.
مردمی که باتقوا باشند وقتی بچههایشان را به جبهه میفرستند امید اینکه خدا آنها را مدد کند بیشتر است تا مردمی که از خدا غافل باشند و خدایی نکرده آلوده به گناه باشند. به همان اندازه که تقوا در پیروزی مؤثر است آلوده شدن به گناه در شکست رزمندگان مؤثر است.
بازاریها! وضع بازار حالا را با هشت سال پیش بسنجید! این چیزی است که خود شما میتوانید محاسبه کنید؛ آیا امروز بعد از هشت سال جنگ و ده سال انقلاب، درستکاری در بازار مثل درستکاری در اوایل انقلاب است؟! آیا انصاف در فروشندگان مثل نه سال و ده سال قبل است؟! آیا روح خدمت کردن و دلسوزی برای مستمندان مثل ده سال قبل است؟!
اداریها حساب کنند؛ ده سال قبل چقدر رشوهخواری در ادارات مرسوم بود؟! هشت سال قبل که جنگ شروع شد چه قدر رشوهخواری در ادارات شایع بود؟! امروز چه قدر؟! بنده که آمار و ارقامش را ندارم اما خودشان بهتر میدانند. اعمال دیگر را حساب کنید. هر کسی از هر گوشه جامعه خبر دارد. مقایسه کنید و ببینید که تقوا در جامعه بیشتر شده یا کمتر؟! خیال میکنید اینها در پیروزی یا شکست اثری ندارد؟! شاید اگر ما روزبهروز بر تقوایمان افزوده میشد صلاحیت این را پیدا میکردیم که کشور عراق را هم اداره کنیم اما وقتی ثابت کردیم که لیاقت اداره کردن کشور خودمان را هم نداریم، کارگزاران دولت به رشوهخواری و به کمکاری پرداختند، فروشندگان به گرانفروشی و احتکار و سایر قشرها به انواع دیگری از فساد پرداختند، ثابت کردیم که ما لیاقت این را نداریم که یک جامعه نمونه بهتماممعنا باشیم.
البته کمالات زیادی در جامعه ما هست که آنها را نباید فراموش کنیم و آنها را هم باید بشناسیم و به حساب بیاوریم و خدا را شکر کنیم؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ؛ ولی دیدن آن نقطههای قوت و درخشان، نباید مانع شود از اینکه نقطهضعفهای خودمان را هم ببینیم. نقطهضعفهایمان را برای دشمن نباید بگوییم. خدا نخواسته که آبروی مؤمن پیش فاسق و کافر برود اما هر کسی پیش خودش چه طور؟! با خودمان هم نباید مطرح کنیم؟! خودمان هم نباید بفهمیم که چه کوتاهیهایی کردهایم؟! پس چه کسی باید بفهمد و کِی باید بفهمیم؟!
اگر این نقصها را نمیداشتیم قطعاً خدا به ما مددهای بیشتری میکرد و بدانید که اگر این روند ادامه پیدا کند آینده خطرناکتری در انتظار ما خواهد بود! لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ خدا گاهی گوشمالی میدهد تا حواسمان را جمع کنیم و برگردیم. اگر بچه شما یک مرتبه در خانه شیطانی کرد اول نصیحتش میکنید. اگر گوش نداد فردا گوشش را میمالید. بار سوم و بار چهارم هم همین کار را میکنید ولی اگر صد بار و دویست بار تکرار شد رهایش میکنید و میگویید برو دیگر! تو دیگر لیاقت تنبیه هم نداری!
مبادا روزی بیاید که جامعه ما دیگر لیاقت تنبیه هم نداشته باشد! مبادا روزی بیاید که ایمان و تقوا در ما آنقدر ضعیف شود که دیگر لیاقت مددهای الهی را نداشته باشیم! مبادا روزی بیاید که ثروتمندان به فکر مستمندان و زیردستان نباشند و برای پرداخت مالیاتشان هم کوتاهی کنند چه رسد به کمکهای دیگر! مالیات به دولت اسلامی را میبایست داد اما به آن نباید اکتفا کرد. تو که میدانی همسایهات فقیر است، تو که میدانی خویشاوندت فقیر است و بد میگذراند حق نداری که در رفاه کامل به سر ببری و او گرسنه بخوابد!
فرمود مسلمان نیست کسی که سیر بخوابد و همسایه او گرسنه باشد! روزگاری بود که همین مردم بازار قم چقدر به فکر فقرا بودند، فکر این بودند که جوانهای ازدواجنکرده را ازدواج بدهند، برای ازدواجشان کمک بدهند، دخترهای شوهر نکرده را شوهر بدهند، برای آنها مهریه فراهم کنند، برای آنها جهیزیه فراهم کنند. نیاید روزی که اینها در ما ضعیف شود و کمتر به فکر ایتام باشیم. حالا که ایتام شهدا هستند و نور چشمان ما هستند آنها را باید در چشم خودمان جای بدهیم و عزیز بشماریم. نیاید که ما همه اینها را بخواهیم به ارگانهای دولتی و رسمی واگذار کنیم و وظایف خودمان را فراموش کنیم. این غفلتهاست که ما را از رحمت خدا دور میکند.
و بالاخره یکی از عوامل مهمی که در پیروزی انقلاب ما، در پیشرفت جنگ ما و در پیروزیهای ما در جنگ، مؤثر بود توسل به حضرت سیدالشهداصلواتاللهعليه، عزاداریها و همین مجالس سینهزنی بود؛ البته هرقدر بیریاتر، خالصتر و مفیدتر. نیاید روزی که جوانهای ما در عزاداری هم روشنفکرمآب بشوند و به جای گریه و عزا و نغمه و درد و آه و ناله، فکر این باشند که سرود عزا گوش کنند و تار و تنبوک تماشا کنند! نیاید روزی که جامعه ما به فکر آه و ناله نباشد و فکر کند که باید عزاداری هم فرنگیمآبی باشد! همین عزاداریهای سنتی که امام امت بارها و بارها روی آن تأکید فرمودند، همینها بود که اسلام را برای ما نگه داشت و همینها بود که رزمندگان ما را در جبههها به پیروزی رساند؛ همان سینهزدنها در مقرها، در پادگانها و حتی در سنگرها. البته باید سعی کنیم که اگر گوشه و کنارش یک ناخالصیهایی هست آنها را رفع کنیم، خودنمایی در آن نباشد، چشموهمچشمی در آن نباشد و خالصتر برگزار شود اما اگر به جای این عزاداریها و سینهزنیها، ویدئو و نوار سرود بیاید، دیگر نباید انتظار داشته باشیم که خدا به ما آن کمکها را بکند. آن سوز، آن آه، آن ناله و آن حالی که در مجلس عزا پدید میآید پای تماشای فیلم و ویدئو پدید نمیآید.
حتی اگر برنامههای خوبی هم در رادیو و تلویزیون برای عزاداری باشد، نباید اینها ما را اغنا کند و ما را از مسجد و حسینیه و تکیه دور کند. وقتی مؤمنان در یک مجلسی جمع میشوند نور آنها به همدیگر میتابد. اگر در یک جمعی یک دل بشکند خدا به خاطر او بر همه رحمت میفرستد. آیا پای رادیو و تلویزیون هم همینگونه است؟! آن سرودهایی که یک عده هنرپیشه میآیند نوحه میخوانند و عزاداری میکنند و میبینید و هیچ حالی نه در خودشان هست و نه در شنونده پدید میآید، آیا این میتواند جای مجالس عزاداری بیشائبه را بگیرد؟! نمیگویم آنها نباشد، ما به آنها اعتراضی نداریم، آنها باشد برای کسانی که نمیتوانند بیایند در مجالس شرکت کنند، در بیمارستانها هستند، گوشه و کنار هستند و دستشان نمیرسند اما سخنرانیهای مذهبی مخصوصاً مجالس حال و شور و عزاداری که در مساجد و تکیهها و حسینیهها برپا میشود رادیو و تلویزیون هیچ وقت جایگزین آنها نمیشود.
فراموش نکنیم که این مجلسهاست که برکتهای آسمانی را نازل میکند. ملائکه در این مجلسها فرود میآیند. ارواح شهدای عزیز ما به این مجالس توجه دارند و از ما انتظار دارند؛ چه انتظاری؟! اگر ما گوش شنوا داشته باشیم الآن ارواح آنها دارند به ما پیام میدهند که عزیزان ما! ما بار خود را به منزل رساندیم، دِین خود را به اسلام ادا کردیم، اکنون نوبت شماست؛ این شما و این دین خدا؛ دین خدا را گرامی بدارید، نماز را به پا دارید، احکام خدا را محترم بشمارید. اینها ناموس خداست، به ناموس خدا تجاوز نکنید. اگر گوش داشته باشیم این پیامها را از ارواح شهدایی که عکسهایشان اطراف این مجلس هست خواهیم شنید. مگر آنها انتظار دیگری از ما دارند؟!
آنها برای چه کشته شدند؟! مگر جز این بود که برای اعتلای اسلام، لِتَكُونَ كَلِمَةُ الله هِيَ الْعُلْيَا، کشته شدند؟! اگر ما سخن خدا را اِعلاء کنیم، اگر دین خدا را تعالی ببخشیم، اگر به دستورات خدا ارج بنهیم، اگر احکام خدا را به عنوان ناموس الهی محترم بشماریم، اگر نه خودمان به احکام و قوانین خدا تجاوز کنیم و نه بگذاریم که دیگران به احکام و قوانین خدا تجاوز کنند، هم خدا از ما راضی خواهد بود و هم ارواح شهدا به ما احسنت و آفرین میگویند و میگویند قدر خون ما را دانستید اما اگر در عمل خودمان و در عمل اجتماعیمان کوتاهی کنیم ارواح شهدا خصم ما خواهند بود، خواه از دوستان و نزدیکانمان باشند و خواه بیگانه باشند.
اگر خانواده شهیدی برخلاف دستورات اسلام عمل کند روح آن شهید، خصم آن خواهد بود. او میگوید من جانم را برای اسلام دادم، تو با عملت داری خون من را به هدر میدهی! الحمدلله همه خانوادههای شهدای ما خانوادههایی مؤمن، متعهد و فداکار هستند و آنها کسانی هستند که این شهدا را در دامن خودشان پروراندهاند و به جبههها فرستادهاند و بعد هم از شهادت آنها روزبهروز درس میگیرند و بر ایمانشان افزوده میشود ولی اگر خدایی نکرده، گوشه و کنار کسانی باشند که برخلاف اهداف شهدایشان رفتار کنند، بدانند که با اعمال خودشان خون شهیدانشان را دارند به هدر میدهند.
عرض کردم مهمترین عاملی که برای انقلاب ما و برای جنگ ما مؤثر بود دست توسل زدن به دامن ابیعبدالله الحسینصلواتاللهعليه بود؛ پروردگارا! تو را به خون حسین بن علیعلیهالسلام قسم میدهیم که ما را به اهداف حسینعلیهالسلام آشنا بفرما!
ما را در راه تحقق بخشیدن به اهداف حسین بن علیعلیهالسلام و همه شهدای در راه حق، موفق بدار!
ما را از غفلت، از پیروی از هوای نفس و از شیطان محفوظ و مصون بدار!
امام امت را برای خدمت به اسلام و مسلمین مستدام بدار!
رزمندگان عزیز ما را به پیروزی نهایی برسان!
توفیق قدردانی از همه نعمتهای مادی و معنوی را به ما مرحمت بفرما!
در ظهور ولی عصرارواحنافداه تعجیل بفرما!
والسلام علیکم ورحمةالله
[1]. آلعمران، 123-126.
[2]. توبه، 25.
[3]. یس، 82.
[4]. زخرف، 33.
[5]. اعراف، 96.
[6]. شوری، 30.
[7]. روم، 41.
[8]. انفال، 60.