بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والصَّلوةُ والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِالأنْبِیَاءِ وَالمـُرْسَلِین حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمین أَبِیالْقَاسِمِ مُحَمَّد وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحلرضواناللهعلیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
قبل از هر چیز فرارسیدن دهه مبارک کرامت را به پیشگاه مقدس ولی عصرارواحنافداه تبریک و تهنیت عرض میکنیم؛ یا أَیهَا الْعَزِیزُ! مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَیلَ وَتَصَدَّقْ عَلَینَآ إِنَّ اللّهَ یجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ؛[1] یعنی آقا! اگر به اصطلاح معروف خودمانی بخواهیم با شما صحبت کنیم سلام روستایی بیطمع نیست! ما که تبریک عرض میکنیم و سلام میکنیم و زیارت میخوانیم، با شما کار داریم و احتیاج داریم. این بهانهای است برای اینکه در حضور شما عرض حاجتی داشته باشیم و شما بزرگواری بفرمایید و منت بگذارید و یک گوشه چشمی به همه ما بفرمایید و مشکلاتمان با همان نیمنگاه شما حل شود.
خدا را شکر میکنم که باز هم حیاتی افاضه فرمود و یک بار دیگر توانستم در این جمع نورانی شما عزیزان شرکت کنم. انشاءالله آغاز این سال تحصیلی که مقارن با سالروز ولادت این امام رئوف است را به فال نیک میگیریم و توسلات خودمان را بیشتر میکنیم که انشاءالله مشمول ادعیه زاکیه ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف قرار بگیریم و عرض تبریک ما بهانهای باشد برای اینکه عنایتی بفرمایند.
من معمولاً در این فرصتها غیر از اینکه از دیدن عزیزان خوشحال میشوم و از ته دل برای سلامتی همه شما و موفقیتتان دعا میکنم و اگر مبالغه نباشد یکایک شما را مثل فرزندان خودم دوست میدارم و دلم میخواهد اگر خدمتی از دستم بربیاید انجام بدهم، غیر از اینها سعی میکنم از این فرصتها استفاده شود و بعضی نکتههایی که در کتابهای درسیمان نیست و در جاهای دیگر گفته نمیشود یا کم گفته میشود یا یک سؤالی که در ذهن خودم هست یا کسانی پرسیدهاند اینها را مطرح کنم تا غیر از برگزاری این مراسم، از این فرصت استفاده شود و یک مطلبی مطرح شود، مشکلی حل شود و سؤالی پاسخ داده شود.
یک سؤالی که گاهی دیگران که خیلی علاقهای به اسلام ندارند مطرح میکنند اما خیال میکنم در دل خیلی از ما هم هست، منتها زود از آن عبور میکنیم و خیلی دوست نداریم که برای ما مطرح شود، آن سؤال مبتنی بر این است که ما از بزرگان زیاد شنیدهایم، در کتابها خواندهایم، در متن قرآن هست، در روایات هست، بزرگان علما و اولیای خدا مطرح کردهاند که اسلام، ایمان، تقوا، عمل به قرآن و پیروی از اهل بیتصلواتاللهعلیهماجمعین سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین میکند. ظاهراً هیچکدام از ما شکی در این نداریم. از آن طرف میبینیم که ماهایی که مؤمن هستیم، بهاصطلاح اهل تقوا هستیم، اهل عبادت هستیم، جزو آدمهای خوب مملکت هستیم، بالاخره اینجا جای تعارف نیست، آدم در دلش که تعارف نمیکند، ته دلمان این است که آدمهای خوبی هستیم، انقلابی هستیم، اسلامی هستیم، شیعه هستیم، داریم درس دین میخوانیم، درس دین میدهیم ولی ته دلمان هم باورمان نیست که ما خیلی سعادتمند هستیم؛ مشکلاتی داریم، گاهی حتی در مسائل اعتقادیمان دچار شک و شبهه و وسوسه میشویم، در مسائل اخلاقیمان خیلی کمبود داریم مگر آنجایی که تغافل کنیم و بگوییم نه، هیچ عیبی نداریم اما اگر دقت کنیم خیلی کمبود داریم. وقتی خودمان را با اولیای خدا و با علمای بزرگ مقایسه میکنیم میبینیم خیلی فاصله داریم و ازلحاظهای دیگر هم، مثلاً ازلحاظ ظاهری هم میبینیم که بعضی از کفار زندگیشان از ما بهتر است و شاید تصور میکنیم که آنها خیلی هم خوش هستند. البته این را اشتباه میکنیم ولی به حسب ظاهر فکر میکنیم که به اینها خیلی خوش میگذرد، این کاخها و این نعمتها و امثال اینها را دارند، مثل کسی که مثلاً طبقه صدم یک کاخ میخوابد لذتش خیلی بیشتر از آن است که طبقه اول میخوابد، آدمی خیال میکند؛ مثلاً وقتی مالک ساختمانی باشد که قیمت آن چند میلیارد دلار است، ما که گاهی برای پول تاکسیمان گیر میکنیم کمبود داریم، پس این سعادت دنیا و آخرت چگونه پیدا شده است؟! آیا اینها راست است؟! پس چرا ما اینگونه هستیم که هم ازنظر دین و ایمان و معنویتمان ضعیف هستیم و مشکل داریم و هم ازلحاظ دنیایمان و زندگی خانوادگی، فامیلی، شهری، سیاسی، اجتماعی، اختلافات داخلی، گاهی دشمنیها و ناهنجاریهای اجتماعی؟! این دو تا را چگونه باید جمع کرد؟!
ازیکطرف ایمان و پیروی از اسلام و قرآن، ضامن سعادت است و نمیتوانیم در آن تشکیک کنیم چون اینها از ضروریات دینمان است. ازیکطرف هم ما عملاً اینگونه نیستیم. گیر کار کجاست؟! اگر بگوییم ایمان نداریم و دروغ میگوییم که والله بالله ما ایمان داریم، خدا راست است، پیغمبر راست است، قرآن درست است، امام حسینعلیهالسلام درست است، شک نداریم. مگر ایمان دیگر چیست؟! عملاً که نماز میخوانیم، روزه میگیریم، درس فقه آل محمدصلواتاللهعلیهماجمعین میخوانیم، بالاخره جزو انقلابیون هم هستیم، جزو کسانی هستیم که حالا اگر خودمان هم چندان دخالتی نداشتهایم اما بالاخره اینها را دوست داریم؛ مشکل چیست؟! چرا آنگونه که باید بشویم نشدهایم؟! راستش من هم در طول این هشتاد سال، حالا همه هشتاد سال که یک مقداریاش بچه بودم و این چیزها سرم نمیشده، از وقتی که خودم را شناختهام، از ده، دوازده سالگی، تقریباً هفتاد سال در این باره به مناسبتهای مختلف فکر کردهام که چرا ما اینگونه هستیم؟!
یک بخش آن هم که گاهی در کتابها مینویسند و در بحثها و امثال اینها مطرح میکنند این است که علل عقبافتادگی مسلمانها چیست؟ کتابهایی در این زمینه نوشته شده، شاید از حدود یک قرن قبل تابهحال، از شیعه و سنی. یک مقداریاش این مسائل هست که دیگران هم مطرح میکنند. حالا اینکه چه جوابی میدهند و چقدر درست است یا نیست، آن یک مسئله دیگری است ولی یکخرده بیشترش مربوط به همین چیزهایی است که خودمان داریم، در دلمان، در اعتقادمان و در زندگی خانوادگیمان. اینها که دیگر مربوط به آمریکا نیست که بگوییم دشمنان اسلام و مستکبرین این کارها را کردهاند. اینها ربطی به مستکبرین ندارد. من در خانه خودم، در زندگی خودم، با زن و بچه خودم، با دوستان خودم آنگونه که خدا میپسندد نیستم و از برکاتی که خدا وعده داده بهرهمند نیستم. این را میفهمم. این اشکال کار کجاست، با اینکه ایمان هم دارم و شیعه هم هستم و الیآخر؟!
اینگونه سؤالات کمیابیش در روایات و امثال اینها هم مطرح شده و گاهی از حضرات ائمه معصومینصلواتاللهعلیهماجمعین هم مشابه این سؤال را کردهاند. عین این را عرض نمیکنم، مشابه این سؤالات مطرح شده و جوابهایی هم دادهاند.
حالا اگر بخواهیم آنها را بررسی کنیم باید در یک کتاب بررسی کنیم که چه سؤالاتی مطرح شده، چگونه جواب دادهاند و این جوابها چگونه با زندگی ما تطبیق داده میشود؛ اما یک جواب حاضر و آمادهای که آدم به دلش بچسبد و بفهمد این مشکل کجاست - به قول آقای قرائتی یک جواب ساندویچی- تا آن اندازه که عقل من رسیده را عرض میکنم، شما فکر کنید و ببینید که آیا شما هم این جواب را میپسندید و میتواند جواب درستی باشد یا نه؟ حالا به عنوان یکی از عوامل مطرح میکنم، نمیگویم منحصر به این عامل است.
من خیال میکنم، چون خودم را مقیاس قرار میدهم، بر اساس قضاوت شخص خودم و اینکه کافر همه را به کیش خود پندارد، میگویم من که اینگونه هستم لابد دیگران هم همینگونه هستند؛ آن اشکالی که من در خودم سراغ دارم و احتمال قوی میدهم که کمیابیش در دیگران هم باشد این است که ما این مطالب قرآن و کلمات پیغمبر و امثال اینها را جدی نگرفتهایم. میدانیم که قرآن، کتاب خداست و درست هم است، لَا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ،[2] قرآن را میبوسیم، بالای سر هم میگذاریم، دست بیوضو هم به آن نمیزنیم اما آیا اینهایی که در قرآن هست آیا اینها واقعاً جدی است؟!
بنده وقتی خودم را مقایسه میکنم میبینم خیلیهایش را جدی نمیگیرم! با اینکه میدانم در قرآن هست و معتقد هم هستم که کلام خداست و حق هم هست و شوخی هم نیست ولی اینها را جدی نمیگیرم!
یکی از نمونههای بارزش این است که شما وقتی قرآن را ورق میزنید میبینید که در جاهای مختلف آن خیلی مکرر بین زندگی دنیا و آخرت مقایسه کرده است. یک جا میفرماید که اصلاً ما این آیات را ذکر کردیم لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ.[3] البته وقفش تا لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ میشود و فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ جزو آیه بعدی است. میفرماید اصلاً ما اینها را برای شما ذکر کردیم لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ؛ تا درباره دنیا و آخرت فکر کنید و اینها را با هم مقایسه کنید. جوابش را هم میدهد وَمَا هَذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِی الْحَیوَانُ؛[4] این زندگی دنیایی که همه برای آن دستوپا میشکنند، یک عمری را صرف میکنند برای اینکه از مزایای زندگی دنیا بهرهمند شوند، به شما به صورت حصر، حصر حقیقی، میگوییم که وَمَا هَذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ یا لَعِبٌ وَلَهْوٌ؛[5] تعبیرات آیات مختلف است؛ این مطلب را به صورت حصر میفرماید؛ یعنی غیر از بازیچه و سرگرمی هیچی نیست. بعد هم مدام میفرماید فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا؛[6] مبادا گولش را بخورید!
حالا من خودم فکر میکنم که آقا شیخ هشتاد ساله! چه قدر درباره دنیا ارزش قائل هستی و وقتی دنیا را با آخرت مقایسه میکنی کدام را مهمتر میدانی؟! آخرت را قبول داری یا نه؟! میگویم البته، البته، خب ما این را در مکتب هم خواندهایم، معاد روز قیامت، معاد حق است، باید اعتقاد داشت، بله، درست است. آیا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا[7] را قبول داری؟! بله دیگر، قرآن گفته، مگر میشود قبول نکنم؟! خب اگر این یک زندگیای است که خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا است، با این زندگی هشتاد، نود سالهای که ما داریم چه مقایسهای بین اینها هست؟! چه قدر برای آن باید فکر کرد و چه قدر برای این؟! چه سهمی از وقت و نیرویمان را باید برای آن خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا صرف کنیم؟! حالا این زندگی که چشم به هم زدی و گذشت. حالا ما که الآن هشتاد ساله هستیم، دوران جوانی و طلبگی خودمان را که به یاد میآورم خیلی با خوابی که یک هفته پیشتر دیدم فرقی ندارد! حالا یک هفتهاش را هم احتیاطاً عرض میکنم؛ انگار همین دیشب بود! یک کمی که مقایسه میکنم میگویم فاصله شده وگرنه خیلی فرقی نمیکند. خواب دیشب با زندگی هشتاد سال پیشتری که یادم میآید که طلبه شدم و کجا زندگی میکردم خیلی فرقی ندارد.
آیا واقعاً من این را باورم هست که ما یک چنین زندگیای داریم و باید برای آن جا تلاش کرد، این نسبت به آن بازیچه و سرگرمی است، اصل آن است، روی آن باید حساب کرد، فکر آن باید بود؟! صاف به شما بگویم من اینگونه باورم نیست، آن باوری که در عمل مؤثر باشد. میگویم درست است، دروغ نیست اما زندگی من اینگونه نیست؛ یعنی این حرف قرآن را جدی نمیگیرم! حداکثر میگویم مثلاً مثل شعر سعدی حالا بلاتشبیه، یک اشعاری است، موعظههایی است، یک کمی هم در آن مبالغه و امثال اینها هست. در شعر میگویند أحسن الشعر أکذبه، مبالغه هم در آن هست. خیال میکنیم آیات قرآن هم مبالغه است دیگر؛ بابا! یعنی چه غیر از بازیچه چیزی نیست؟! خب این همه ریاستش، سالها باید تلاش کنند، مقدمات باید درست کنند، در جامعه یک موقعیتی پیدا کنند، در انتخابات شرکت کنند، دنیا و آخرتشان را بفروشند تا چند تا رأی بیاورند، این چه طور غیر از سرگرمی چیزی نیست؟! گاهی همه ثروتشان را صرف میکنند، یک کمی هم قرض میکنند و روی آن میگذارند برای انتخابات! این زندگی چه طور سرگرمی و بازیچه است؟! دیگر از این جدیتر چیست؟!
من خیال میکنم که لااقل برای بنده، مشکل اساسیام این است که با اینکه میگویم قرآن راست است اما جدی نمیگیرم! یک نوع تشبیهی، مجازی، استعارهای، العیاذ بالله شعرگونهای است وگرنه راستی راستی باورم نیست که اینها اینگونه است. در عذابهایش اینگونه هستم، در رحمتهایش هم همینگونه. حالا شما فکر کنید ببینید شما هم اینگونه هستید که من هستم، یعنی مطالب قرآن را جدی نمیگیرم، یا نه شما الحمدلله از این آفت مبرا هستید و این را جدی میگیرید؟! انشاءالله شما آنگونه باشید اما بدانید بعضیها مثل ما هستند که قرآن را جدی نگرفتند، از نتایجش هم بهرهای نبردهاند یا کم بهره بردهاند.
اگر شما میخواهید از قرآن بهره ببرید باید سعی کنید آن را جدی بگیرید. اینها راست است، از هر راستی راستتر است. اگر اینگونه شد، آدم از فردا صبح که دیر است، از همین الآن تصمیم بگیرد که رفتارش را، گفتارش را، نگاه کردنش را، شنیدنش را، نوشتنش را، خواندنش را و حتی نفس کشیدنش را با میزانهای قرآن تطبیق بدهد. ببیند قرآن گفته این کار را بکن یا نکن؟! اگر جدی باشد باید اینگونه رفتار کرد. آدم یک آن نباید غفلت کند که این کار که میخواهم بکنم آیا خدا دوست دارد یا نه؟! آیا این موجب سعادت است یا نه؟! آیا این همان است که قرآن تأکید فرموده یا نه این جزو مصادیق فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَلَا یَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ است؟!
اینگونه که قرآن دنیا را معرفی میکند شبیه این است که آدم در محیط یک نمایشگاهی برود – منظورم از نمایشگاه، نمایشگاه کتاب و امثال اینها نیست، منظورم جایی است که نمایش میدهند مثلاً تئاتر- آدم آن جا برود و مشغول تماشای تئاتر بشود و جو تئاتر آنچنان بر آدم حاکم شود که آدم خیال میکند جدی است. گاهی بعضی فیلمها هست که در تلویزیون نشان میدهند، آدم در فضای فیلم که قرار میگیرد یادش میرود که این فیلم است، خیال میکند جدی است، همین است و واقعیت دارد. در این نمایش یا در این فیلم یا در این سریال به ما نشان میدهند که بله، ریاستی هست و کیاستی هست و پولی و ثروتی و چنین و چنان و خوشیهایی و لذتهایی، بعد نگو که اینها عروسکهای بازی است و اصلاً آنچنان اصالتی ندارد و به خوابوخیال شبیهتر است تا به واقعیت؛ یعنی واقعیت آنقدر جدی است که این زندگی با همه جدیتش نسبت به آن مثل خواب میماند. اینکه میفرماید وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ یعنی همین دیگر. لعب و لهو چه طوری است؟ یک صحنه نمایش است، یک خیمهشببازی است، نمایش عروسکی است. این عروسکها خودشان بازیگر اصلی صحنه نیستند بلکه پشت پرده، کسی هست که دارد آنها را میچرخاند؛ و ما جدی گرفتهایم! خیال میکنیم نه خیر همین است و غیر از این چیزی نیست! إِنْ هِی إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا؛ زندگی همین است دیگر، خبر دیگری نیست و کسانی بیخود دغدغه آخرت دارند!
اگر این تشخیص من درست باشد خوب است یک تجدیدنظری کنیم و بنا بگذاریم که قرآن را جدی بگیریم. حالا از درشتهایش شروع کنیم. خیلی ریز دارد، اگر بخواهیم همه ریزهایش را جدی بگیریم کار ما خیلی سخت میشود. از درشتهایش شروع کنیم؛ به این زندگی خیلی دل نبندیم؛ این دنیا را نپرستیم؛ دیدهایم که این دنیا با اهلش چه میکند، امروز چه عزتی دارد و فردا چه ذلتی! امروز مردم اسمش را که میشنوند بال درمیآورند، فردا اسمش را که میشنوند اخم میکنند! این همین زندگی دنیاست. برای خود ما هم اتفاق افتاده که نسبت به یک شخص، در دو حالت اصلاً حالاتمان فرق کرده است. این همین زندگی دنیاست. آخرت اینگونه نیست.
البته که قرآن هم محکمات دارد و هم متشابهات دارد. ما بنا بگذاریم که در درجه اول از محکمات قرآن و از محکمترین محکمات قرآن شروع کنیم. یادم آمد که یک وقت حضرت امامرضواناللهعلیه، اینکه من عرض میکنم تقریباً مربوط به بیش از هفتاد سال قبل است. ایشان در مسجد موزه درس میگفتند. حالا شاید شما مسجد موزه را ندانید که یعنی چه، الآن جزو صحن شده است، یک مسجد کوچکی بود و حضرت امامرضواناللهعلیه عصرها یک درس اصولی میفرمودند. گاهی نزدیک ایام تعطیل و در فرصتهایی که پیش میآمد یک موعظهای در ضمن فرمایشاتشان میکردند. مرسوم بود که در اواخر سال که موقع مسافرت محرم و صفر آقایان بود اساتید چند دقیقهای، کم یا زیاد یک نصیحتی میکردند. حتی خود مرحوم آقای بروجردیرضواناللهعلیه. یادم هست که امامرضواناللهعلیه در یک روز از این روزهایی که نصیحت میکردند فرمودند روایت است که أحکمُ آیةٍ فی کتاب الله، قوله تعالی فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛[8] امامرضواناللهعلیه مدام تأکید میکردند که یَرَهُ؛ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛ أحکمُ آیةٍ فی کتاب الله!
اگر ما باورمان باشد هر کاری میکنیم از بین نمیرود، این میماند، اگر اینجا حرفی زدیم حالا اینگونه نیست که یک باد هوا بود و تمام شد بلکه در عالم آخرت باقی است و یَرَهُ، حواسمان را خیلی جمع میکنیم. آدم یک جایی در یک صحنهای عکسی از او میگیرند دلش نمیخواهد که یک طوری باشد که زشت باشد. میگوید حالا عکس گرفتم، چند سال دیگر ممکن است یک کسی ببیند، عکسمان خوشگل و خوشتیپ باشد. آن وقت آدم در حال یک گناهی، یک کاری که خدا و فرشتگان از آن حالت بدشان میآید، آدم میشود این کار را بکند و بداند این بناست بماند و در روز قیامت این را خواهد دید، یَرَهُ؟! آن هم أحکمُ آیةٍ فی کتاب الله! این دیگر از متشابهات نیست و احتیاجی به تفسیر و تأویل و اینها هم ندارد؛ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ!
ما اگر همین آیه را جدی بگیریم، شش هزار و ششصد آیه دیگر قرآن پیشکش، اگر همین یک آیه را جدی بگیریم زندگیمان عوض میشود، شکل زندگیمان عوض میشود، رفتارمان عوض میشود، خواب و بیداریمان حساب پیدا میکند، خورد و خوراکمان حساب پیدا میکند، حرف زدنمان، نشست و برخاستمان، نگاه کردنمان، سکوت کردنمان، همه کنترل میشود چون یک روز این را خواهیم دید و دلمان نمیخواهد به صورت بدی باشد و عکس زشتی از ما باشد. حالا شما فرض کنید عکسش هم بماند. روز قیامت یک آلبوم بیاورند به دست آدم بدهند و بگویند بسمالله! این زندگی توست، چنین و چنان کردی. خب اگر در آن کارهای زشت باشد آدم خجالت میکشد که یک کس دیگری ببیند اما اگر کارهای خوب باشد میگوید هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِیهْ![9] شما هم بیاید ببینید! هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِیهْ؛ شما هم بیایید کتاب من را تماشا کنید و بخوانید! خوشحال است از اینکه خدا این توفیق را به او داده و حالا هم به این نعمتها رسیده است اما اگر کارهایش سیاه باشد، نامه اعمالش سیاه و زشت باشد، حالا جهنمها و عذابهایش جدا، خود همین، خود همین عملش را نمایش بدهند و حالا خود آدم که همین را ببیند، فرض کنید هیچ کس دیگر هم نبیند، خود آدم میگوید شصت سال اینها کارم بود؟!
حاصل عرض بنده این شد که من خیال میکنم مشکل اصلی در کار ما که به نتایج مطلوب اسلام، ایمان و قرآن نمیرسیم این است که اینها را جدی نگرفتهایم. علاجش این است که سعی کنیم امروز و فردا، از همین الآن، از محکمترین و یقینیترش آیاتش که هیچ شبههای در آن نیست، این را جدی بگیریم. حالا دنبال این خیلی چیزها هم میآید که بعضی چیزهایش را همه مسلمانها معتقد نیستند. خب ما معتقدیم که وجود مقدس ولی عصرارواحنافداه از اعمال ما آگاه هستند. حالا اعتقادات در این زمینهها مختلف است، مراتب ایمان و اینها فرق میکند. قرآن میفرماید وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛[10] يَرَى اللَّهُ! همانگونه که خدا میبیند، رسولش هم میبیند، مؤمنان هم که قدر متیقنش ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين هستند آنها هم میبینند. این همه روایات دارد که ما از شما غافل نیستیم و از کارهای خوبتان و از کارهای بدتان آگاه هستیم. آن وقت ما خجالت نمیکشیم که نوکر امام زمانعجلاللهفرجهالشریف باشیم و گوشت و پوستمان به برکت عنایت ایشان روییده باشد، البته همه عالم به برکت ایشان زنده هستند اما ما اختصاص داریم، خصوصیت داریم، با دیگران فرق داریم. این را جدی بگیریم که آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از حالت ما مطلع هستند. حالا اینکه چگونه مطلع میشوند راههایش مختلف است؛ هفتهای دو روز، نامه اعمال ما را به ایشان نشان میدهند یا فوق اینها هم هست و غیر از اینها به گونه دیگر هم میبینند؛ يَا أَعْيُنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ. در زیارت آل یاسین هست که به امام زمانعجلاللهفرجهالشریف عرض میکنیم شما چشم خدا هستید
آنهایی که این معرفت را دارند خیلی فرصت این را دارند که مسئله را بیشتر جدی بگیرند ما اگر همان آیه فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ که أحکم آیةٍ فی کتابالله است اگر تنها همان را هم جدی بگیریم برای ما کافی است و مشکل دنیا و آخرت ما را حل میکند. پس سعی کنیم از خدا بخواهیم که توفیق بدهد که آن چه از قرآن یاد میگیریم اینها را جدی بگیریم و عمل کنیم. صرف یادگرفتن این مفاهیم و اصطلاحات و قلمبه سلمبهگویی و نوشتن و این حرفها نباشد. خودمان هم باور کنیم و بر طبق آن عمل کنیم.
وفقناالله و ایاکم انشاءالله
شما ضمن کارهای خوبی که میکنید برای پیرمردهای گناهکار هم دعا کنید، انشاءالله ما هم از دعاهای شما بهرهمند بشویم.
و صلیالله علی محمد و آله الطاهرین
[1]. یوسف، 88.
[2]. فصلت، 42.
[3]. بقره، 219 و 220.
[4]. عنکبوت، 64.
[5]. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ؛ حدید، 20.
[6]. فاطر، 5 و لقمان، 33.
[7]. توبه، 89.
[8]. زلزال، 7 و 8.
[9]. حاقه، 19.
[10]. توبه، 105.