شهید مطهری؛ یاور اندیشه‌های اسلامی در عصر معاصر

در دانشگاه علوم پزشكى رفسنجان
تاریخ: 
چهارشنبه, 12 ارديبهشت, 1380

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَه وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّه بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَه وَفِی کُلِّ سَاعَه‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام، مخصوصاً این شهید عزیزى كه در ایام سالگرد شهادت ایشان به سوگ نشسته‌‌ایم صلواتى اهدا بفرمائید.

خدا را شكر مى‌‌كنم كه در این ایام توفیق عنایت فرمود در این شهر شهیدپرور كه در میان شهرهاى ایران امتیازات زیادى دارد و یكى از امتیازاتش هم تقدیم كردن شهدایى است كه ازنظر كمیت و كیفیت ممتاز هستند، حضور پیدا كردم و توفیق یافتم كه عرض ارادتى به پیشگاه شهیدان و عرض تسلیتى به خانواده‌‌هاى معظم و معزز شهدا داشته باشم؛ مخصوصاً كه این ایام از یک طرف با ایام خاک‌سپاری عده‌‌اى از شهیدان گمنام یا شهیدانى كه جنازه‌‌هایشان تازه کشف‌شده مصادف است و از طرف دیگر با ایام شهادت حاصل عمر امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، علامه بزرگوار، آیت‌‌الله مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه.

روشنفکران مذهبی و طرح شبهه ناکارآمدی اسلام در مدیریت جامعه

در فكر بودم که در این مجلس چه موضوعى را مطرح كنم كه از یك طرف مایه دلخوشى مؤمنان و از یك طرف موجب خشم و غضب كافران باشد؛ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ[1]، وَیشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ.[2] به نظرم آمد مسئله‌‌اى را مطرح كنم كه امروز در ادبیات سیاسى و اجتماعى جایگاه خاصى را به خودش اختصاص داده و دشمنان و فریب‌‌كاران هم آن را دستاویزى براى مبارزه با فرهنگ اصیل اسلامى و ترویج فرهنگ الحادى و التقاطى قرار داده‌اند و آن موضوع، این است كه این روشنفکران كه گاهى خودشان را به‌اصطلاح روشنفكران مذهبى مى‌‌خوانند و شاید اگر شما روشنفكران لامذهب بخوانید اُولى باشد، در بسیاری از جاها مطرح مى‌‌كنند كه در تجربه، ثابت شده كه اسلام کارایی لازم براى اداره جامعه را ندارد و بهترین فرصتى كه براى این تجربه پیش آمده انقلاب اسلامى ایران است كه بیست و چند سال است كه حكومت به دست این آخوندهاست و این‌ها نتوانستند كشور را درست اداره كنند، این كافى است كه ما از این تجربه، نتیجه بگیریم كه اسلام لااقل در این زمان براى اداره جامعه كافى نیست! اگر روزگارى، هزار و چهارصد سال پیش‌‌تر، توان مدیریت جامعه را داشت ولی امروز دیگر وقتش گذشته و تاریخ‌مصرفش سپرى شده است!

آثار مخرب طرح شبهه ناکارآمدی اسلام در مدیریت جامعه

متأسفانه این شبهه در ذهن بسیارى از نوجوانان و اشخاصى كه تعمق كافى در مسائل و معارف اسلامى ندارند آثار سوئى برجاى گذاشته است. از جمله آثار سوئش این است كه بسیارى از متدینان دلسوخته، به‌خصوص خانواده‌‌هاى شهدا را نگران كرده و گاهى حتى در بعضى از افرادى كه ضعیف‌الایمان‌‌تر بوده‌اند آن‌ها را ناامید كرده كه ما چند سال زحمت كشیدیم، دوران نهضت را گذراندیم، در آن دوران عزیزانى زندان رفتند، شكنجه دیدند، به شهادت رسیدند، خود امام بزرگوار تبعید شدند، مدتى در زندان بودند، این زحمت‌ها را تحمل كردیم تا انقلاب پیروز شد. هنوز به خود نیامده بودیم كه یك جنگ عظیم به پشتیبانى تمام كشورهاى بزرگ دنیا بر ما تحمیل شد. با استمداد از خداوند متعال و فداکاری‌های عزیزانمان این جنگ را با سرفرازى پشت سر گذاشتیم. هشت سال دفاع مقدس را داشتیم تا جنگ تمام شد. گفتیم دیگر نفس راحتى مى‌‌كشیم و شروع به بازسازى كشور و اجراى احكام دین مى‌‌كنیم غافل از این‌که دشمن در طول این مدت، عوامل پلیدى را در درون جامعه ما ساخته و منتظر فرصتى است كه روح امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه از این كالبد پرواز كند و آن‌ها شروع كنند توطئه‌‌هاى خودشان را براى نابودى فرهنگ اسلام و نظام اسلامى به كار بگیرند. این بود كه بعد از رحلت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به‌تدریج نغمه‌‌هاى شومى از گوشه و كنار آغاز شد.

روشنفکری مذهبی؛ از حرمت‌شکنی تا فروپاشی ارزش‌ها

این خفاشان در اوایل چندان جرئت ظهور در عرصه‌‌هاى انقلاب را پیدا نمى‌‌كردند و گاهى در دخمه‌‌هایى، حرف‌های در لفافه مى‌‌گفتند یا گوشه و كنار در روزنامه یا مجله‌‌اى مى‌‌نوشتند. این‌ها کم‌کم جرئت پیدا كردند و كار به جایى رسید كه در این چند سال اخیر دیگر مقدس‌‌ترین اصول و ضرورى‌‌ترین احكام و محكم‌‌ترین باورها و ارزش‌های ما زیر سؤال رفت و بلكه مورد انكار قرار گرفت! كار به جایى رسید که كسانى كه مورد تأیید بعضى از شخصیت‌های رسمى كشور هستند صریحاً در وجود خدا شك كردند؛ قرآن را گفتند معلوم نیست كلام خدا باشد، كلام پیغمبر است؛ گفتند معلوم نیست که تعالیم قرآن همه‌‌اش صحیح باشد، باید به محكِ نقد زده شود، تجربه شود ببینیم کدام به درد مى‌‌خورد و آن را بپذیریم و کدام به درد نمى‌‌خورد و آن را انكار كنیم! و حتى درباره كسانى كه بزرگترین قداست را در بین تمام انسان‌های عالَم، اعم از مسلمان و كافر و شیعه و سنى دارند، نسبت به این بزرگواران هم زبان‌‌درازى كردند!

جسارت به ساحت مقدس سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه؛ اوج وقاحت جریان روشنفکری

تابه‌حال در طول هزار و چهارصد سال، هیچ كافرى، هیچ بت‌‌پرستى و هیچ پلیدى جرئت نكرده بود كه نسبت به ساحت مقدس سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه جسارت كند. هنوز هم بت‌پرست‌های هند در ایام تاسوعا و عاشورا براى سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه عزادارى مى‌‌كنند. دانشمندان بزرگ مسیحى و یهودى درباره شخصیت سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه خضوع مى‌‌كنند. امثال گاندى و دیگران در مقابل شخصیت عظیم سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیهخضوع کرده‌اند؛ اما این شب‌‌پرگان پلید، فضاى تاریكى را دیده‌اند و جرئت پیدا کرده‌اند كه نسبت به ساحت مقدس سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه و یاران ایشان هم جسارت كنند! جسارت‌هایی كه درباره خود سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه کرده‌اند را من عرض نمى‌‌كنم. حتماً شما شنیده‌‌اید که بعضى‌‌ها گفته‌اند كه بله، اروپائیان قمر مصنوعى دارند، ما هم قمر بنى‌‌هاشم داریم! به صورت مسخره گفته‌اند که ما دل‌خوشی‌مان به قمر بنى‌‌هاشم است اما اروپائیان رفته‌اند قمر مصنوعى ساخته‌اند! و چرندیاتى از این قبیل؛ و متأسفانه از دستگاه‌های مربوطى که مى‌‌بایست در مقابل این‌ها عكس‌‌العمل نشان داده شود، نه‌‌تنها عكس‌‌العملى نشان داده نشد بلكه سیل سوبسیدها براى این روزنامه‌‌ها و مجلات جارى شد و وام‌های چند صد میلیون دلارى در اختیار این‌ها گذاشته شد!

ضعف مبانی اعتقادی؛ ریشه نگرانی از آینده اسلام

این جریانات براى خانواده‌‌هاى عزیزى كه دسته‌گل‌های خودشان را كفن پوشاندند و به جبهه فرستادند تا احكام اسلام زنده بماند بسیار نگران‌کننده است. آن وقت اینجا این سؤال برای آن‌ها مطرح مى‌‌شود كه آیا واقعاً اسلامى كه ما با این همه فداكارى و نثار كردن خون‌های عزیزانمان آن را یارى كردیم، نظام اسلامى را سرپا آوردیم، این چطور توانایی مقاومت نداشت و دارد ریشه‌‌كن مى‌‌شود؟! این سؤال، سؤالِ جدی‌ای است و در ذهن بسیارى از نوجوان‌ها و جوان‌های ما آثار سوئى بر جا گذاشته است.

مشكل این است كه ما فلسفه زندگى اجتماعى انسان را بر اساس بینش قرآنى درك نكرده‌‌ایم و خیال مى‌‌كنیم كه اراده الهى و اولیاء خدا هم مثل سیاستمدارانى است كه یك اهداف محدود مادى دنیوى دارند و براى اینكه یك جامعه مرفهى داشته باشند قوانینى وضع مى‌‌كنند، آن‌ها را مورد اجرا درمى‌‌آوردند، مخالفانش را سركوب مى‌‌كنند تا بتوانند برنامه‌ها و اهدافشان را، حالا آن‌هایی که اهداف خوب انسانى دارند، به هر قیمتى كه هست به كرسى بنشانند. فكر مى‌‌كنیم خدا هم خودش نمى‌‌توانست دین خودش را سرِ پا نگه دارد این بود که از مردم خواست كمك كنند تا این دین باقى بماند. بعد كه مردم آمدند و این دین احیاء شد، بار دیگر شروع به ضعف و سراشیبى رفتن كرد، كأنه خدا دیگر نمى‌‌تواند این درخت را حفظ كند؛ در صورتى كه فلسفه زندگى از دیدگاه اسلام و قرآن این نیست.

فلسفه زندگى از دیدگاه اسلام و قرآن

وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیءٍ،[3] إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیءٍ قَدْرًا،[4] وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ.[5] گویا خداوند متعال فلسفه زندگى را در قرآن براى ما تشریح كرده است. اینکه من مى‌‌گویم گویا، به زبان خودمانى عرض مى‌‌كنم وگرنه خدایى كه عالم الغیب است همه چیز را مى‌‌داند و دقایق آنچه امروز بر ما مى‌‌گذرد را در ازل مى‌‌دانسته است. می‌فرماید أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ؛[6] آیا شما پنداشته‌اید كه به سعادت می‌رسید، آن هم نه‌تنها در دنیا خوشبخت مى‌‌شوید بلكه سعادت ابدى بهشت را هم تصاحب خواهید كرد، در حالى كه هنوز به قدر كافى آزمایش نشده‌‌اید؟! آیا شما خیال مى‌‌كنید مى‌‌توانید شاهد سعادت را در آغوش بكشید در حالى كه هنوز آن سختى‌‌هایى كه به گذشتگان رسیده به شما نرسیده است؟! وَلَمَّا یَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ؛ قبل از اینكه داستان‌هایی كه بر پیشینیان گذشته است بر شما بگذرد شما به سرنوشت حتمى‌‌تان نخواهید رسید.

نصرت الهی؛ پاداش پیروزی در امتحانات سخت

مگر داستان آن‌ها چه بود؟ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ؛ آن‌قدر سختى به مؤمنین گذشته وارد شد كه حالت تزلزل پیدا كردند؛ وَزُلْزِلُوا. وقتى زلزله مى‌‌شود چه جور مى‌‌شود؟ مردم آن‌چنان متزلزل شدند كه حتی فریاد پیغمبر هم بلند شد! حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ؛ پیغمبر و مؤمنین فریاد زدند كه خدا كى مى‌‌خواهد ما را یارى كند؟!

كار كه به اینجا رسید آن كسانى كه استقامت كرده بودند این پیام الهى به گوششان رسید که أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ؛ اما این پیام را كِی مى‌‌نوشیدند؟! آن‌وقتی كه آن سختی‌ها را تحمل كردند. این سنت الهى است.

دنیا؛ گذرگاه ابدیت

این عالم براى امتحان آفریده شده است نه براى خوشى. اینجا جاى اقامت همیشگى كه نیست؛ سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه‌‌ در روز عاشورا به اصحابشان فرمودند: صَبْرًا بَنِی الْكِرامِ، فَما الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ؛[7] فرمودند: اى گرامى زادگان! اى بزرگواران! اى فرزندان بزرگوارى! اندكى صبر داشته باشید! مرگ پُلى است كه شما را از این زندان تنگ به فراخناى بهشت و رضوان الهى مى‌‌رساند. اندكى تحمل كنید! از این پل عبور خواهید كرد.

این درسى است كه سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه‌‌ در روز عاشورا به یارانشان دادند و درس‌های دیگرى كه بحمدالله بعد از هزار و چهارصد سال به بركت آموزش‌ها و تلاش‌های فرزند بزرگوار ایشان، امام خمینى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه این درس‌ها از لابه‌‌لاى كاغذها و کتاب‌های خاك گرفته درآمد و در صحنه اجتماع مورد تدریس و عمل قرار گرفت، پیام هَیهاتَ مِنَ الذِّلَّةِ در فضاى ایران اسلامى طنین‌‌انداز شد و گوش جهانیان را متأثر كرد و درس‌های دیگرى كه از امام حسین‌علیه‌‌السلام گرفتید.

سختی‌های دنیا؛ آزمونی برای آشکار شدن جوهر انسان‌ها

آنچه من مى‌‌خواهم خدمت شما عزیزان عرض كنم این است كه بار دیگر قرآن را مرورى كنید و فلسفه زندگى را از زبان خدا و قرآن بشنوید؛ ما براى چه آفریده شده‌ایم؟! براى چه جهاد مى‌‌كنیم؟! براى چه انقلاب كردیم؟! و سرانجام چه خواهد شد؟! قرآن مى‌‌فرماید این عالم را با همه فراز و نشیب‌هایش می‌بینید؟! فراز و نشیب‌های کوه‌ها و دره‌‌ها را در بیابان مى‌‌بینید؟! در امتداد تاریخ انسان‌ها هم همین فراز و نشیب‌ها وجود دارد. ما این‌ها را آفریدیم تا انسان‌ها را بیازماییم، تا هر كسى جوهر خودش را نشان بدهد كه چه اندازه حاضر است براى حق فداكارى كند. هر كسى یك سهمى دارد؛ یكى یك قدم، یكى دو قدم، یكى یك متر، یكى هزار متر، یكى یك كیلومتر، یكى یك فرسخ و یكى تا بی‌نهایت! تا معلوم شود كه هر كسى چه كاره است و چند مرده حلاج است؟! الم* أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ؟![8]

فتنه سقیفه، نقطه آغازین امتحان امت اسلام

امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه در خانه پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله مشغول غسل دادن و تجهیز بدن مبارك پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بودند. بدن را دفن كردند و خاك بر بدن مبارك ایشان پاشیدند. حضرت بیل به دست گرفته بودند و داشتند سطح قبر پیغمبر را صاف مى‌‌كردند که خبر رسید اصحاب بدر و حنین، از جبهه برگشته‌‌ها، كسانى كه هنوز آثار معلولیت جنگ در بدنشان بود، جمع شده‌اند و براى پیغمبر‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله جانشین درست کرده‌اند! كدام پیغمبر؟! همان پیغمبرى كه هفتاد روز پیش، على‌علیه‌‌السلام را سردست بلند كرده بود و فرموده بود مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ.

پیغمبراکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله هفتاد روز بعد از این واقعه از دنیا رفت. همان كسانى كه سال‌ها در راه ترویج اسلام كار كرده بودند، پول‌ها خرج كرده بودند، فداکاری‌ها كرده بودند، جنگ‌‌ها كرده بودند، همان‌ها جمع شدند و گفتند بنشینیم براى پیغمبر جانشین تعیین كنیم! حتی یكى‌‌شان نگفت که هفتاد روز پیش‌‌تر، خود پیغمبر على را تعیین كرد.

وقتى این خبر به امیرالمؤمنین‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیه رسید حضرت بیل را به زمین زدند و فرمودند الم* أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ؟! آیا مردم گمان کرده‌اند همین‌که ادعاى ایمان كنند رها مى‌‌شوند و آزمایش نمى‌‌شوند؟! این اول آزمایش امت است!

سنجش ایمان در بوته آزمایش

در این آزمایش و در این مقطع، چند نفر پیروز شدند و بقیه رفوزه شدند. پدرزن‌های پیغمبر، داماد پیغمبر، آن دامادى كه به‌اصطلاح ذُوالنُّورَینِ بود، پسرعمه پیغمبر و سایر اصحاب و دوستان، آشنایان، مجاهدان، جبهه رفته‌‌ها، مبارزان، دلیران، سرداران، همه لغزیدند و رفوزه شدند. فقط سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار ماندند. حضرت فرمودند این اول آزمایش است.

خدا می‌توانست همان وقت كارى كند كه سقف بر سر اصحاب سقیفه خراب شود؛ ولى بناى خدا این نیست؛ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ؛[9]

غربالگری بندگان در راه تحقق دولت حق

انسان‌ها باید آزمایش بشوند. نتیجه آزمایش هم اختلاف‌هاست. انسان‌ها باید در این بوته آزمایش آن‌قدر زیرورو بشوند تا آمادگى پیدا كنند كه یک دولت حق كامل و عدل مطلق را بپذیرند. این تعبیر که ما غربال می‌شویم تا سره از ناسره جدا شود، این ترجمه فرمایش امیرالمؤمنین‌‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیه در نهج‌‌البلاغه است؛ حضرت می‌فرمایند لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً.[10] شما غربال خواهید شد تا معلوم شود چه كسانى ایمان ثابت و پایدار دارند.

وعده خداوند متعال به پیروزی دین

خود قرآن این جریان كلى را پیش‌‌بینى فرموده و در همان‌ها چون مى‌‌دانسته كه بناست مؤمنین، ناراحت و نگران بشوند این است که یك داروی شفابخشى هم براى مؤمنین تعبیه فرموده است؛ مى‌‌دانید كجا؟! آنجا که می‌فرماید یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ؛[11] این آیه خطاب به مسلمان‌های زمان پیغمبر است؛ مى‌‌فرماید: آهاى مسلمان‌ها! اگر كسانى از شما از دین برگشتند مهم نیست! خیال نكنید كه یك منتى سر اسلام و خدا و پیغمبر دارید كه شما اسلام را حفظ كردید و اگر شما از دین دربروید آسمان خراب مى‌‌شود! نه، این خبرها نیست؛ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِی حَمِیدٌ![12] نه‌تنها شما بلکه اگر همه مردم روى زمین كافر شوند بر دامن كبریایش ننشیند گرد! او نیازى به شما ندارد؛ اما بدانید که چنین چیزى واقع خواهد شد و كسانى از دین برمى‌‌گردند اما این آخر داستان نیست. این مسیر بعد از اینكه یك سراشیبى را پیمود، نوبت به یك سربلندى مى‌‌رسد؛ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ؛ بعد از این دوران سقوط و نزول و حركت سراشیبى و تنزل و سقوط براى مسلمان‌ها، روزى فرا خواهد رسید كه مسلمان‌ها باز سرفراز می‌شوند. خدا گروهى را خواهد آورد، یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ که این‌ها چند تا صفت دارند؛

صفات یاوران دین و برگزیدگان خداوند متعال

صفت اولشان این است که یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ؛ می‌فرماید خدا كسانى را خواهد آورد كه خدا عاشقشان است و آن‌ها هم عاشق خدا هستند! یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ؛ یك عشق طرفینى، ناب.

صفت دومشان این است كه این‌ها نسبت به مؤمنین هرچند فقیر و بی‌نام‌ونشان باشند، خاكى، متواضع و فروتن هستند اما نسبت به كفار هرقدر قوى و قدرتمند باشند، در مقابل آن‌ها سرفراز هستند؛ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ.

امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرمود آمریكا هیچ غلطى نمی‌تواند بكند! امام كِى این را فرمود؟ آن‌وقتی كه جامعه ما هنوز شكل ثبات خودش را پیدا نكرده بود و تازه انقلاب رخ داده بود. آمریكا تهدید مى‌‌كرد كه رزم‌‌ناوها را در خلیج مى‌‌آوریم و شما را زیر باران سلاح‌های اتمى مى‌‌گیریم! امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرمود آمریكا هیچ غلطى نمى‌‌تواند بكند! چه کسی؟ یك آخوندى كه نه پولى داشت، نه ثروتى داشت، نه قدرت نظامى از دست خودش داشت؛ فقط اتکای ایشان به خدا بود؛ اما در مقابل یك بچه بسیجى گفت ای‌کاش من هم یك بسیجى بودم! در مقابل یك فقیر اشك مى‌‌ریخت، دلش مى‌‌سوخت و دود از سینه‌‌اش بلند مى‌‌شد. نسبت به خانواده‌‌هاى شهدا متواضع و فروتن بود و اظهار شرمندگى مى‌‌كرد اما در مقابل آمریكا، آن قدرت شیطانى عظیم، مى‌‌گفت آمریكا هیچ غلطى نمى‌‌تواند بكند! أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ. این صفت دومشان است.

صفت سومشان این است که این‌ها تمام تلاششان براى این است كه دستور خدا را عمل كنند و در این راه از ملامت هیچ ملامتگرى بیم ندارند. این یك مطلبى است که فقط دو جا در قرآن آمده است، یکی صریحاً در این آیه آمده و یکی هم به یك صورت دیگر در یك آیه دیگر اشاره شده است. اوصاف مؤمنین در این آیه آمده است. در آن آیه دیگر بشارت می‌دهد كه اگر كسانى در دام فرهنگ الحادى غرب افتادند مسلمان‌ها نگران نباشند و فكر نكنند اسلام از بین رفت؛ این یك موجى است که مى‌‌گذرد. فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ؛ خدا گروهی را خواهد آورد كه اسلام را یارى كنند. خصوصیت آن‌ها این است كه وقتى یك چیزى را فهمیدند که وظیفه‌‌شان است گوششان به كلام هیچ كس بدهكار نیست. نه‌تنها دشمنان هر چه بگویند این‌ها اعتنایى نمی‌کنند، بلکه دوستان ناآگاه هم اگر این‌ها را ملامت كنند این‌ها ترتیب اثر نمى‌‌دهند. ملامت معمولاً از ناحیه دوستان است. این‌ها وقتى وظیفه‌‌شان تشخیص می‌دهند که یك كارى را باید انجام بدهند، تا سر حد شهادت هم می‌ایستند و افتخار هم مى‌‌كنند. وقتى چنین كسانى پیدا بشوند دین دوباره زنده خواهد شد؛ نگران نباشید! سعى كنید شما هم این‌گونه بشوید. این‌گونه افراد هر چه زودتر پیدا بشوند سربلندى دین تضمین می‌شود. وظیفه شما این است كه شما هم تلاش كنید جزو چنین كسانى باشید.

شهید مطهری؛ مصداقی از آیندگان منتخب

تحقیقاً یكى از نمونه‌‌هاى برجسته این گروه در زمان ما، علامه شهید، آیت‌‌الله مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است. خدا روزبه‌روز و ساعت‌به‌ساعت بر علو درجات ایشان بیفزاید. فرصتى نیست که من درباره خدمات بزرگى كه این مرد انجام داد و ویژگی‌های شخصیت ایشان براى شما صحبت كنم ولى همین اندازه بدانید كه یکی از کسانی که در عصر ما مصداق بارز این آیه كریمه بود شهید مطهری‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بود. در خصوص علامه مطهرى، چه پیش از پیروزى انقلاب و چه اندكى بعد از انقلاب كه در حیات بودند مطالبى هست كه قطعاً شما نشنیده‌‌اید و بسیارى از خصیصین هم نشنیده‌‌اند. ایشان بعد از انقلاب چند ماه بیشتر حیات نداشتند؛ انقلاب در بهمن 57 پیروز شد، ایشان در اردیبهشت 58 به شهادت رسید؛ در همین مدت، دوستان نزدیك ایشان با ایشان بى‌‌مهرى مى‌‌كردند! ایشان چه بی‌مهری‌هایی كه از ناحیه دوستان دید اما در رفتار ایشان اثر نگذاشت. این اسرارى است كه باید در سینه آگاهان بماند. اگر مطهرى به شهادت نرسیده بود من و شما هم امروز نمى‌‌دانستیم كه مطهرى چه کسی است! البته حالایش را هم درست نمى‌‌دانیم اما همین اندازه هم كه مى‌‌دانیم، از فرمایشات امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در سوگ مطهرى است كه ما ایشان را شناختیم و مردم ما ایشان را شناختند؛ اما اسرار نهفته‌‌اى هست كه هنوز نزدیكان ایشان هم نمى‌‌دانند كه دوستان، همرزمان، همگنان و همسنگرهای ایشان نسبت به ایشان چقدر بى‌‌مهرى كردند؛ چرا؟! براى اینكه ایشان تشخیص داده بود كه فرهنگ اسلامى از ناحیه غرب‌زدگان در خطر است و باید در مقابل آن‌ها مقاومت كند. كسى جز او نه این تشخیص را داشت و نه توان مقاومت را داشت. كسى آن معلومات و آن روشن‌‌بینى و دوراندیشى ایشان را نداشت؛ اما ایشان خون دل خورد و در راه خودش استقامت كرد.

خواب عجیب در شب شهادت حضرت آیت‌الله مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

یكى از علما در سال‌های آخر حیات مرحوم استاد مطهرى، با ایشان بسیار مأنوس بود. شب‌های زیادى را تا سحر با هم مى‌‌گذراندند و حالى داشتند. آن آقاى بزرگوار كه ایشان هم به رحمت خدا رفته‌اند شب دوازدهم اردیبهشت خواب دیدند که در یک بیابان یك كوه بسیار بلندى است و بر فراز آن كوه یك خیمه و بارگاه بسیار نورانى و دلربایى هست و ایشان دارند به همراه آقای مطهری به طرف آن كوه مى‌‌روند. کوه از این‌ها بسیار دور است و این‌ها در پایه‌‌هاى كوه دارند قدم برمی‌دارند و با هم به طرف آن خیمه مى‌‌روند. به‌اصطلاح در خواب الهام شده بود به اینكه آنجا خیمه رسول الله‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله است.

آن آقا گفته بود ما همین‌طور نگران این بودیم كه این راه طولانى را چگونه می‌توانیم طى كنیم و كى به آنجا مى‌‌رسیم كه ناگهان كأنه از آسمان یك مَركبى، آن‌گونه كه شنیده بودم مى‌‌گفتند براق براى پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله آوردند، یك مركبى، یك اسب خاصى را جلوى آقاى مطهرى آوردند و ایشان را سوار كردند. ایشان هم سوار شدند و ركاب زدند و با سرعت رفتند. من همین‌طور داشتم نگاه مى‌‌كردم كه دیدم ایشان به قله كوه رسید و من تنها ماندم! نگران بودم كه ما با آقاى مطهرى رفیق بودیم، چطور ایشان نارفاقتى كرد و ما را تنها گذاشت؟! از ناراحتى از خواب بیدار شدم.

گویا ایشان به منزل مرحوم آقاى مطهرى زنگ زده بود و به ایشان گفته بودند که آقاى مطهرى به شهادت رسیده است!

جان‌فشانی شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در راه حفظ اسلام

شهادت براى آقاى مطهرى آرزو بود. ایشان سال‌ها در دعاهایشان مى‌‌خواندند وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِكَ مَعَ وَلِیك فَوَفِّقْ لَنَا؛ من و شما هم مى‌‌خوانیم اما از سر زبان مى‌‌خوانیم. ایشان از ته دل مى‌‌خواند. این بود كه در راهى كه هدف تشخیص داده بود هیچ نگران نبود. اگر دوستان ایشان هم گله مى‌‌كردند ایشان اعتنا نمى‌‌كرد. من خودم در مجلسى شاهد گفتگوى ایشان با نزدیكترین دوستانشان بودم، منتها راز سربه‌مهری است، نباید از پرده برون افتد. هر چه آقاى مطهرى خواستند به آن دوستشان ثابت كنند كه این سران مجاهدین خلق، گمراه هستند، این‌ها اسلام را به نابودى مى‌‌كشند، آن شخص بزرگوار كه او هم مرد بسیار بزرگوارى بود، او هم به شهادت رسید خدا درجاتش را عالى كند، او كأنه یك لبخند تمسخرآمیزى به آقاى مطهرى مى‌‌زند و می‌گوید این‌ها هم مسلمان هستند، این‌ها دارند حقوقشان را در راه اسلام مى‌‌دهند، این‌ها حافظ قرآن هستند، این‌ها اهل تهجد هستند، این حرف‌ها چیست كه شما مى‌‌زنید؟! اما ایشان خون دل مى‌‌خوردند و مى‌‌دانستند كه این‌ها دارند ریشه اسلام را مى‌‌زنند ولی كسى نبود كه حرف ایشان را باور كند و ایشان در غربت به شهادت رسیدند و آن شهادت مظلومانه‌‌ ایشان باعث این شد كه اسلام زنده باشد.

پروردگارا! تو را به مقام سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه قسم مى‌‌دهیم كه آقاى مطهرى را با مولایش امام حسین‌علیه‌‌السلام محشور بفرما!

به ما توفیق بده كه راه آن عزیزان را پى بگیریم!

مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده!

سایه مقام معظم رهبرى را بر سر ما مستدام بدار!

عاقبت ما را ختم به خیر بفرما!

قلب مقدس ولى عصرارواحنافداه را از همه ما خشنود بفرما!

خدایا! كسانى كه در راه حفظ آثار شهدا و حفظ دستاوردها و ارزش‌های اسلامى كوشش مى‌‌كنند را یارى بفرما!

آن كسانى كه در جهت تضعیف باورها و ارزش‌های اسلامى قدم برمى‌‌دارند را نابود بفرما!

عاقبت ما را ختم به خیر بفرما!

وَالسَّلامُ عَلَیكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

 


[1]. فتح، 29.

[2]. توبه، 14.

[3]. فاطر، 44.

[4]. طلاق، 3.

[5]. یوسف، 21.

[6]. بقره، 214.

[7]. معاني الأخبار، ج 1، ص 289.

[8]. عنکبوت، 1 و 2.

[9]. هود، 118 و 119.

[10]. نهج‌البلاغه، خطبه 16.

[11]. مائده، 54.

[12]. ابراهیم، 8.