فهرست مطالب

درس بیست و پنجم: ریــا

درس بیست و پنجم

ریــا

نیت، شرط صحت عبادت

در جلسه قبل مطالبى را درباره اهمیت نیت در عبادات مطرح كردیم. اشاره شد كه گرچه هر عملى را مى‌توان براى رضاى خدا انجام داد و رنگ عبادت به آن داد، اما اعمالى هستند كه حتماً باید به قصد قربت و امتثال امر الهى انجام شوند و اگر به این نیت، انجام نشوند نه تنها ثوابى ندارند، كه موجب عذاب و جهنم نیز مى‌گردند. در این اعمال، كه همان عبادات به معناى خاص آن هستند، نیت شرط صحت عمل است و از این رو در صورت صحیح نبودن نیت، آن عمل باطل مى‌شود. گرچه بحث ما در خصوص نماز بود، اما اشاره كردیم عبادات دیگرى غیر از نماز هم وجود دارند كه آنها نیز متقّوم به نیت هستند و اگر به نیت «ریا» انجام گیرند باطل مى‌شوند. البته در مورد برخى عبادات مثل «خمس» و «زكات» بحث هایى بین فقها وجود دارد كه اگر كسى در آنها قصد قربت نداشته باشد آیا حتى تكلیف مالى هم از او ساقط نمى‌شود، یا تكلیف مالى ساقط مى‌شود ولى به سبب ریایى كه انجام داده گناه كار محسوب مى‌شود، و یا این‌كه ریا در «خمس» و «زكات» نه مُبطِل است و نه گناه، بلكه فقط باعث مى‌شود فرد از این كار خود ثوابى نبرد؟ اینها بحث هایى تخصصى است كه مربوط به فقها و مراجع است و از مورد بحث ما خارج است.

كارهایى را كه به صورت عبادت انجام مى‌شود و قصد قربت در آنها لحاظ گردیده، مى‌توان به دو دسته كلى تقسیم كرد: یك دسته آنهایى هستند كه ماهیت و عنوان اصلى آنها چیزى غیر از عرض بندگى به پیشگاه خداوند نیست و هیچ وجه دیگرى در آنها لحاظ نشده است؛ مثل نماز، روزه و حج. دسته دوم اعمالى هستند كه قصد و غرض اصلى در آنها عرض بندگى به پیشگاه خداوند نیست، اما در عین حال قصد قربت در آنها شرط شده است؛ مثلاً

غرض اصلى در دادن و تشریع زكات، كمك به فقرا و سایر مصارفى است كه براى زكات تعیین گردیده، اما قصد قربت هم در انجام آن لحاظ شده است. حضرت امام(رحمهم الله) ، رهبر كبیر انقلاب، از این افعال به «افعال قربى» تعبیر مى‌كردند.

در مواردى كه خود ماهیت كار، عرض بندگى به پیشگاه خدا است، عمل باید خالص به قصد قربت انجام گیرد و هیچ قصد و نیت دیگرى در آن دخیل نباشد. اگر كسى كه نماز مى‌خواند، هم براى امتثال امر الهى باشد و هم براى «ریا» و این‌كه مردم از او تعریف كنند، نه تنها نماز باطل است و ثوابى ندارد، بلكه گناه هم كرده است. اما مواردى مثل انفاق كه ماهیت عمل، عرض بندگى نیست، اگر به قصد قربت انجام ندهد ظاهراً اثرش فقط در این حد است كه آن عمل نفعى برایش نخواهد داشت، ولى عذاب و عقابى در پى ندارد؛ مثلاً در انفاق، مثل این است كه پولش را به دریا ریخته باشد. مفید و مؤثر بودن این گونه اعمال به این است كه با قصد قربت انجام شوند؛ یعنى قصد قربت، مقوّم عمل است و بدون آن اصلاً عمل، شكل نمى‌گیرد تا بخواهد اثر داشته باشد. به تعبیر قرآن باید «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ»1 و «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الاَْعْلى»2 باشد.

ریا و نشانه هاى آن

به هر حال اگر بخواهیم كارى به صورت «عبادت» واقع شود حتماً باید با نیت خالص و به قصد قربت انجام گیرد. در جلسه قبل به برخى از آیات و روایات در این زمینه اشاره كردیم. براى تكمیل بحث، در این جلسه نیز به چند روایت دیگر اشاره مى‌كنیم.

در حدیثى قدسى این گونه آمده است: اَنَا خَیْرُ شَریك فَمَنْ عَمِلَ لى وَلِغَیْرى فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَیْرى.3 كسانى كه در كارى مشاركت مى‌كنند هر كدام سهمى معیّن از سود و درآمد حاصل از آن مى‌برند. خداى متعال مى‌فرماید، من بهترین شریك هستم؛ چرا كه از تمامى سهم خودم هرچه هم زیاد باشد صرف نظر مى‌كنم و آن را به شریكم مى‌دهم. اگر شما نمازى خواندید كه 99 درصد آن براى من و فقط یك درصدش براى مردم بود، من از 99 درصد سهم خودم


1. لیل (92)، 20.

2. انعام (6)، 52.

3. اصول كافى، ج 2، ص 259.

صرف نظر مى‌كنم و آن را به مردم مى‌دهم؛ همه نماز شما از آنِ مردم باشد! هر عبادتى كه اندك سهمى براى غیر خدا در آن باشد به همین سرنوشت دچار مى‌شود و خداوند همه آن را رد خواهد كرد. رد كردن هم گاهى فقط به این است كه عمل باطل است و ثوابى ندارد، گاهى نیز بالاتر است و علاوه بر آن، عذاب و جهنم را نیز در پى دارد.

باید توجه داشت كه نیت هم چیزى نیست كه خلق الساعه درست شود، بلكه نیاز به مقدماتى دارد. این طور نیست كه انسان هر كارى را هر وقت به هر نیّتى كه بخواهد، بتواند انجام دهد. براى نیت خالص داشتن، انسان باید از قبل، مقدماتى را فراهم كرده باشد. مقدماتى از قبیل معرفت، ایمان و توجه.

براى تشخیص این‌كه در انجام عملى، نیت انسان خالص بوده است یا نه، راه هاى مختلفى وجود دارد. نشانه هایى هست كه اگر انسان در آنها دقت كند كاملاً براى خودش معلوم مى‌شود كه آیا نیتش خالص بوده یا خیر. اگر كسى مثلاً بیمارستانى ساخته، باید ببیند اگر به جاى اسم او، اسم دیگرى را بر سر در بیمارستان بنویسند برایش اهمیت دارد و ناراحت مى‌شود یا نه؟ اگر كار براى خدا باشد، نباید براى او هیچ تفاوتى داشته باشد كه اسم او را بنویسند یا ننویسند؛ اگر مى‌بیند تفاوت دارد، نشانه آن است كه عملش خالص نبوده است، گاهى ریایى بودن عمل حتى بر خود انسان مخفى است و خودش هم خیال مى‌كند عملش خالص است، در حالى كه در واقع این گونه نیست. یكى از كارهاى علماى اخلاق این است كه سعى كنند فرد را به انگیزه هاى مخفى و ناپیدایى كه در عمل هست و خود انسان هم متوجه نیست، توجه دهند. مثلاً اگر نمازى را در مسجد و در حضور دیگران خواندید، ببینید اگر دیگران هم نبودند و خودتان تنها در مسجد بودید همین طور نماز مى‌خواندید؟ اگر پاسخ منفى است، بدانید ریا در نمازتان راه پیدا كرده است. اگر تاریك بود و دیگران نمى‌توانستند حالت ایستادن و چهره و سایر حركات شما را در حین نماز ببینند آیا همین‌گونه كه الآن چراغ روشن است و دیگران حركات شما را مى‌بینند رفتار مى‌كردید؟ اگر پاسخ منفى است نشانه ریایى بودن عمل است. اگر همیشه در جایى معیّن از مسجد نماز مى‌خوانده اید، آیا چنانچه روزى نتوانید در آن مكان مشخص نماز بخوانید ناراحت نمى‌شوید؟ اگر ناراحت مى‌شوید، نشانه این است كه عمل خالص نیست، بلكه «كجا» بودن عمل هم در كار شما تأثیر دارد! در خصوص همین مسأله مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى رضوان الله علیه در كتاب «اسرار الصلوة» این قضیه را نقل كرده‌اند كه:

یكى از بزرگان سال ها در نماز جماعت یكى از علماى بزرگ شركت مى‌كرد و همیشه در صف اول در جایى خاص مى‌ایستاد. یك روز هنگامى به نماز رسید كه صف اول پر شده بود و دیگر در آن صف و در آن مكان خاص، جایى براى او نبود. به ناچار در جایى دیگر ایستاد. در حین نماز احساس كرد از این‌كه در این صف و در این مكان نماز مى‌خواند خجالت مى‌كشد؛ چرا كه مردم همیشه او را در صف اول مى‌دیدند و امروز، مثلاً، در صف دوم مى‌بینند و این، به قول معروف، براى او افت دارد. از این رو پیش خودش مى‌دید كه خجالت مى‌كشد! مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى نقل كرده كه بعد از این قضیه، آن مرد بزرگ سى سال نمازش را اعاده كرد و گفته بود، تا امروز نمى‌دانستم نمازم را به این قصد خوانده‌ام كه مردم مرا در صف اول ببینند! امروز دیدم از ایستادن در صف دوم خجالت مى‌كشم، فهمیدم كه نیتم خالص نبوده و غیر خدا هم در آن دخیل بوده است. اگر خالص براى خدا بود، نباید صف اول و دوم هیچ تفاوتى براى من داشته باشد. خداى صف دوم همان خداى صف اول است و هیچ فرقى نمى‌كند!

اگر مثلاً كسى امام جماعت است و در نماز اشتباهى كرد و دید در اثر این اشتباه خجالت كشیده و عرق شرم بر پیشانى‌اش نشسته، علامت آن است كه حضور و عدم حضور مردم برایش مهم است. اگر مردم نبودند از اشتباهش خجالت نمى‌كشید، اما حالا كه مردم هستند خجالت مى‌كشد؛ و این مرتبه‌اى از مراتب ریا است. اگر انسان هر روز با دوستش به مسجد مى‌رفته و امروز دوستش كار دارد و نمى‌آید، و او هم چون دوستش نمى‌آید امروز به مسجد نرود، معلوم مى‌شود روزهاى قبل هم قصدش خالص نبوده، بلكه آمدن دوستش نیز دخالت داشته است.

قضیه دیگرى را باز مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى در «اسرار الصلوة» به این صورت نقل كرده‌اند كه: شخصى در ایام محرم، كه مجالس عزادارى متعدد برپا مى‌شود، همیشه مایل بود كه در مجلسى خاص شركت كند. یك روز به خودش آمد مثل این‌كه آن مجلس خاص برایش اهمیت پیدا كرده است. با خودش فكر كرد اگر من براى گریه بر امام حسین(علیه السلام) و اقامه عزاى سیدالشهدا(علیه السلام) به روضه مى‌روم، روضه ها از این جهت با هم تفاوت ندارند؛ پس چرا من همیشه مایلم به آن مجلس خاص بروم. مدت ها فكر كرد تا بالاخره با

زحمت متوجه شد كه آن مجلس چه خصوصیتى برایش دارد كه موجب مى‌شود آن را ترجیح دهد. پس از آن، با خودش بنا گذاشت جاهایى روضه برود كه هیچ خصوصیتى برایش نداشته باشد.

ریاى ناپیدا

عبادت اگر خالص باشد آن چنان ارزش‌مند مى‌شود كه حتى گاهى فرشتگان نیز نمى‌توانند قیمت آن را تعیین كنند و فقط خود خداى متعال مى‌تواند آن را ارزش‌گذارى كند. اما اگر نیت عمل خالص نباشد، مانند جنس بدلى خواهد بود كه ارزشى ندارد، یا مانند غذاى مسموم مى‌شود كه نه تنها ارزشى ندارد، كه كشنده و مضر نیز هست. از نظر احكام اسلامى اگر در ظرفى بسیار بزرگ از شربت یا غذایى كه مایع است به اندازه سر سوزنى خون بیفتد تمام آن شربت و غذا نجس مى‌شود و باید با همه زحمت هایى كه براى آن كشیده شده و پول هایى كه هزینه شده، آن را به دور ریخت. گاهى اعمال عبادى انسان نیز همین طور است. ممكن است عبادتى را با هزار زحمت و مشقت انجام دهیم، اما چون به اندازه بسیار كمى قصد غیر الهى و غیر خدایى در آن داشته ایم، تمام آن عمل را از بین ببریم. بر حسب روایات چنین عملى را خداى متعال به ملایكه مى‌فرماید به صورت صاحبش بزنید!1

از این رو باید علاوه بر این‌كه به ظاهر عبادت توجه مى‌كنیم كه مسایل شرعى آن رعایت شود و به درستى انجام گیرد، باید به «نیت» خود نیز توجه داشته باشیم تا نكند خداى ناكرده پس از سال ها عبادت بفهمیم قصدمان خالص نبوده و یك عمر عبادتمان هیچ ثمرى برایمان ندارد.

روایتى، هم در كتب شیعه و هم كتب اهل سنّت نقل شده كه در آن پس از آن‌كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) «ریا» را نوعى «شرك» مى‌دانند، مى‌فرمایند: اِنَّ الشِّرْكَ اَخْفى مِنْ دَبیبِ النَّمْلِ عَلى صَفاة سَوْداء فِى لَیْلَة ظَلْماء؛2 همانا شرك مخفى‌تر است از حركت مورچه‌اى بر سنگى صاف و سیاه در دل شبى تاریك. مورچه حشره‌اى بسیار كوچك است. دست و پاى بلندى هم ندارد. سنگ هم صاف است. بنابراین حركت مورچه بر سنگ صاف، هیچ اصطكاكى و سر و صدایى


1. ر. ك: فلاح السائل، ص 121.

2. وسایل الشیعه، ج 16، ص 254.

ایجاد نمى‌كند كه انسان متوجه آن شود. از این رو اگر این حركت در شب تاریك انجام شود آن چنان ناپیدا و نامحسوس است كه انسان هیچ راهى براى پى بردن به آن ندارد و این حركت كاملاً از او مخفى خواهد ماند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى‌فرماید نفوذ شرك در دل انسان از این حركت، مخفى‌تر و ناپیداتر است. از این رو ریا هم كه نوعى شرك است، مى‌تواند این‌چنین ناپیدا و نامحسوس باشد. شاید این آیه نیز اشاره به همین‌گونه شرك ها داشته باشد: وَ ما یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ؛1 و بیشترشان به خدا ایمان نمى‌آورند جز این‌كه [با او چیزى را]شریك مى‌گیرند. البته شرك، مصادیق و مراتب مختلفى دارد و انسان باید از خداى متعال بخواهد و خود نیز سعى كند، عباداتش به دور از هرگونه شرك و ریا و داخل كردن غیر خدا انجام شود.

هدایت و تبلیغ ریایى!

در برخى عبادات، تشخیص ریا از غیر ریا آسان‌تر است و نشانه هاى آشكارترى وجود دارد. تبلیغ كردن و منبر رفتن كه كار ما طلبه ها است از جمله این موارد است. شكى نیست كه هدایت و ارشاد مردم و ترویج دین خدا و بیان احكام و معارف اسلام از بزرگ ترین عبادات است. در روایتى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) خطاب به امیرالمؤمنین على(علیه السلام) چنین آمده است: لاََنْ یَهْدِى اللّهُ بِكَ رَجُلا واحِداً خَیْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ؛2 اگر خدا یك نفر را به دست تو هدایت كند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى‌تابد. بنابراین هدایت مردم فضیلتى وصف ناشدنى و ثوابى فوق حد تصور دارد. اما همین كارى كه این همه ثواب دارد اگر براى خدا نباشد ارزشى نخواهد داشت. این ثواب ها مربوط به كسى است كه تبلیغ و منبرش براى خدا باشد و فقط و فقط براى جلب خشنودى خداوند این كار را انجام دهد. اما از كجا بفهمیم كه تبلیغ و منبرمان براى خدا بوده یا نه؟ یك راهش این است كه انسان ببیند اگر مبلّغ و واعظ دیگرى هم این سخنرانى را كرده بود و باعث هدایت یك نفر گردیده بود آیا واقعاً همین قدر خوشحال مى‌شد؟ یا الآن چون این كار به دست او و با منبر او انجام شده راضى و خوشحال


1. یوسف (12)، 106.

2. بحار الانوار، ج 32، باب 12، روایت 394.

است؟ اگر فقط هدایت انسان ها منظور نظر شما بوده باشد، نباید بین این دو حالت تفاوتى وجود داشته باشد. اگر بحث هدایت مطرح باشد نباید براى شما فرقى بكند كه شما منبر بروید یا كس دیگرى این كار را انجام دهد. اگر مى‌بینید برایتان مهم است كه حتماً شما منبر بروید و از این‌كه دیگرى را به جاى شما بالاى منبر بفرستند ناراحت مى‌شوید، در اخلاص خودتان تردید كنید. مثل بیمارستانى كه اگر شما آن را بنا كنید و مردم در آن مداوا شوند و به فقراى بیمار كمك شود؛ ثواب آن به شما خواهد رسید گرچه اسم كس دیگرى را روى بیمارستان گذاشته باشند. از این رو اگر واقعاً هدف، جلب رضایت الهى باشد بدون اسم هم حاصل است؛ اما اگر كسى اصرار دارد كه حتماً باید اسم خودش روى بیمارستان باشد تردیدى نباید كرد كه در نیتش اخلاص ندارد.

البته رسیدن به چنین مراتبى از نیت، كار آسانى نیست و قطعاً تلاش و زحمت مى‌خواهد، اما این كارى است كه به زحمتش مى‌ارزد. تفاوت عملى كه نیتش خالص باشد با عملى كه نیتش خالص نیست از زمین تا آسمان است. بسیار تفاوت است بین كارى كه خالص براى خدا انجام مى‌گیرد با كارى كه براى غیر خدا، یا هم براى خدا و هم براى غیر خدا انجام مى‌شود. یك عمل بسیار كوچك اما خالص مى‌تواند سبب نجات انسان شود، اما صدها سال نماز و روزه و انفاق همراه با ریا و ناخالصى سر سوزنى ارزش ندارد.

حكایتى درباره ریا و اخلاص

در همین زمینه قضیه‌اى را درباره علامه مجلسى نقل مى‌كنند كه نمى‌دانم تا چه حد صحت دارد، ولى به هر حال، پیام این داستان واقعیت دارد، گرچه این داستان هم به این شكل اتفاق نیفتاده باشد. مرحوم مجلسى، خدمات بسیار بزرگى به اسلام و تشیع كرده و حقّاً احیا كننده تشیع در قرون اخیر است. نقل مى‌كنند پس از رحلت مرحوم علامه مجلسى ایشان را در خواب دیدند و سؤال كردند چه چیزى موجب نجات شما شد؟ این همه خدماتى كه انجام داده اید، كتاب هایى كه تألیف كرده اید، تدریس هایى كه داشته اید، كدام براى شما نافع‌تر بود؟ طبق این نقل ایشان فرمودند، هیچ كدام از كارهایى كه انجام دادم آن اثرى را كه انتظار داشتم به همراه نیاورد و در این جا وقتى پاى حساب آمدیم، هر كدام نقص و ایرادى داشت. سؤال كردند پس چه چیزى دست شما را گرفت؟ فرموده بود، روزى از كوچه‌اى رد مى‌شدم و سیبى در دستم

بود. در این حال زنى هم (كه گویا یهودى بوده) در حالى كه بچه‌اى در بغل داشت از آن جا عبور مى‌كرد. كودك نگاهش به سیبى كه در دست من بود افتاد و من از حركات او فهمیدم تلاش دارد سیب را از دست من بگیرد. مادرش كه متوجه شد او را منع كرد و دستش را كشید. من براى شاد كردن آن كودك، جلو رفتم و آن سیب را به او دادم. در این جا به من گفتند كار صد در صد خالص تو همین یك كار بود و هیچ شائبه‌اى از غیر خدا در آن نبود! ثوابى كه براى این كار به من دادند از ثواب همه كارهاى دیگرم بیشتر بود! حداقل شائبه‌اى كه در تألیفات و كتاب هایم وجود داشت این بود كه اسم من روى آن كتاب ها بود و مردم با دیدن آنها تحسین مى‌كردند كه مجلسى عجب كار بزرگى كرده است! اما در دادن سیب به آن كودك یهودى هیچ شائبه‌اى از تملق سلطان، شهرت، و فضل علمى خود را به رخ دیگران كشیدن و...نبود! آن سیب را فقط براى رضاى خدا دادم تا دل آن كودك شاد شود!

به هر حال آنچه در پیشگاه خدا اهمیت دارد، خلوص و پاكى است. خدا دوست دارد بندگانش با او رو راست باشند و وقتى با خدا معامله مى‌كنند بى غل و غش باشد. خدا فقط كارى را قبول مى‌كند كه صد در صد براى او باشد، وگرنه مى‌فرماید، من شریك خوبى هستم و همه سهمم را به آن كسى مى‌دهم كه شما او را هم با من در كارتان شریك كرده اید!1 خدا به حجم كار و بزرگى و كوچكى ظاهر آن نگاه نمى‌كند، آنچه براى خدا مهم است نیتى است كه در پشت آن عمل وجود دارد. روح عمل نیت است. ما باید معرفت و محبت خود را به خدا به حدى برسانیم كه خود به خود از آن، پاكى و خلوص برخیزد. نباید دلمان را خوش كنیم كه خدا را عبادت مى‌كنیم و گناه نمى‌كنیم؛ چرا كه شاید در این عبادت كردن و گناه نكردن، غیر خدا را مد نظر داشته باشیم؛ مثلاً مى‌خواهیم مردم از ما تعریف كنند، یا به زهد و تقوا مشهور شویم و یا...! اگر كار براى خدا نباشد حسابش هم با همان هایى است كه كار را براى آنها انجام داده ایم. خدا را به حق اولیایش مى‌خوانیم كه خلوص نیت به همه ما عنایت فرماید.


1. بحار الانوار، ج 72، باب 116، روایت 32.