بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/04/25، مطابق با هفتم رمضان 1434 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته به بعضی از روشهای قرآن کریم برای ترویج فضلیت صبر و دعوت مردم به صبوری و مقاومت در مقابل عوامل مختلفی مثل هوای نفس، شیطان، و دشمنان خارجی كه مانع تكامل انسان میشوند، اشاره کردیم و گفتیم هر یك از این شیوهها متناسب با مراتب ایمان، اعتقاد و معرفت مخاطبان به كار گرفته میشود. قرآن كریم برای تشویق مردم به صبر و مقاومت در میدان جهاد حتی از این نکته غفلت نفرموده که خشنودی مؤمنین از پیروزی بر کفار را یادآوری كند، تا به این واسطه كسانی به صبر و مقاومت تا پیروزی ترغیب شوند.
اما مکاتب تربیتی بشری با اذعان به این که صبر فضلیت اخلاقی بزرگی است، برای تشویق مردم به صبر و کسب این فضلیت دستشان خالی است؛ هر چند برای توصیه به بعضی اقسام صبر از راههایی استفاده کردهاند كه فیالجمله بیاثر نیست؛ اما برای ترغیب مردم به کسب فضلیت صبر در بعضی موارد دلیل و شیوه مناسبی در اختیار ندارند. مثلاً برای بیان ضرورت صبر و تحمل در برابر مشکلاتی که در زندگی پیش میآید و گاهی منجر به شکست میشود، چنین مقدمهچینی میكنند كه انسان گاهی تصور میكند با توانایی اولیه خود میتواند در برابر هر سختی و مانعی مقاومت کند؛ در حالیكه این ارزیابی اشتباه ممكن است موجب شکست او شود؛ اما این شكست میتواند زمینهای برای تجدید نظر در برنامهریزی و ارزیابیها باشد تا شخص توان بیشتری را کسب کند و در مرحله بعد موفق شود. همچنانكه شكست یك ورزشكار در میدان مسابقه باعث نمیشود او ورزش را رها کند؛ بلكه تلاش میكند مهارت و توانمندی بیشتری كسب كند و در مسابقه بعد پیروز شود. این شیوه عقلا است. ممكن است افراد ضعیفالنفس از شكست ناامید شوند و کار را رها کنند؛ اما افراد بلند همت به راحتی ناامید نمیشوند و صحنه را خالی نمیکنند. پس شكست و زمین خوردن، و سایر گرفتاریها و مشكلات میتواند عاملی برای رشد و ترقی انسان و پلکانی برای بالا رفتن او و رسیدن به سعادت باشد.
این یكی از شیوههای صاحبنظران مكاتب بشری برای تربیت افراد و تقویت روح صبر و استقامت در دیگران است كه فیالجمله موثر است. اما در بعضی موارد این مكاتب راهی برای توصیه مردم به صبر و تحمل ندارند. فرض كنید در حوادث و بلایای طبیعی كه باعث ویرانی و كشته شدن افراد بیگناه میشود، معمولا کمتر انسانی آرام و بیتفاوت دیده میشود. در چنین موقعیتهایی این مكاتب چگونه میتوانند مصیبتزدگان را به آرامش دعوت كنند؟ غیر از اینكه تلاش كنند با تلقیناتی ایشان را تسلی بدهند؛ از قبیل اینكه زندگی همین است، طبیعت چنین اقتضا میكند كه هر چیزی زمانی از بین برود؛ و یا اینكه اتفاقات طبیعی در كنار فواید فراوانی كه دارد، لازمه آنها بعضی خرابیها و مشكلات است و گریزی از آن نیست. ولی واقعیت این است که این حرفها نمیتواند تأثیر چندانی بر بیتابیهایی كه گویا انعکاس طبیعی این حوادث است، داشته باشد. كمتر كسی میتواند خود را در برابر مصیبت حفظ و از جزع و فزع خودداری كند؛ مگر كسانی که خودساخته باشند. نقل شده است مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در روز عید غدیر فرزند جوانشان از دنیا رفت. در آن روز مردم، كه از فوت فرزند ایشان خبر نداشتند، برای عرض تبریک عید به منزل ایشان میآمدند. آن بزرگوار به اهل خانه سفارش كردند كه صدای گریه از خانه بلند نشود؛ مبادا کسی متوجه مرگ فرزندمان شود و برنامه روز عید مردم بر هم بریزد. خود ایشان هم خیلی عادی در مجلس جشن شركت كرده و از مردم پذیرایی کردند. در پایان مراسم جشن، هنگامی كه مهمانها قصد رفتن داشتند، مرحوم ملكی به آنها گفتند: حال كه جشن تمام شد، اگر میخواهید عبادت دیگری هم انجام دهید، در تشییع جنازهای شرکت کنید. مردم با تعجب جریان را از ایشان پرسیدند؛ آنگاه برایشان معلوم شد كه فرزند خود مرحوم میرزا جواد آقا در همان روز عید از دنیا رفته و ایشان برای این که دیگران ناراحت نشوند و روز عید بر مردم تلخ نشود، به روی خودشان نیاورده بودند.
چنین كسانی نادرند؛ گویا به جای دیگری دل بستهاند که این اتفاقات برایشان اهمیتی ندارد. اما منطق بشری راه حلی برای توصیه به صبر در این قبیل مشکلات ندارد. فقط دین است که برای تبیین همه اتفاقات و دعوت به صبر و تحمل در برابر همه مشکلات راه چاره دارد. یكی این است كه مومنان در برابر هر مصیبتی در دنیا اجر و پاداشی را در آخرت از خداوند دریافت میكنند. در این زمینه روایات زیادی وارد شده است؛ از جمله این روایت كه مؤمنی که در دنیا به مشكلاتی مثل بیماری یا فقر مبتلا بوده، وقتی در روز قیامت پاداشهایی كه خدای متعال به او عطا کرده را میبیند، آرزو میكند ای کاش همه عمرم با فقر و گرفتاری گذشته بود تا پاداش بیشتری دریافت میكردم! این مساله برای کسی که اعتقاد به دین ندارد، قابل فهم نیست و طبعا او هم از چنین پاداشی برخوردار نمیشود؛ چون این اجر و ثواب فقط به افراد مؤمن داده میشود.
البته اسلام علاوه بر وعده پاداش به مومنانی كه در برابر مصیبتها و مشکلات صبر پیشه میكنند، بیان منطقی قویتری نیز دارد که در فلسفههای بشری از آن استفاده نشده و از جهانبینی اسلام سرچشمه میگیرد. قرآن مكرراً این مفهوم را مطرح میکند و به بیانهای مختلفی آن را میپروراند؛ مفهومی كه در همه مراحل زندگی انسان، از جمله برای مقاومت در برابر مشکلات مؤثر است و نگاه انسان را به زندگی در این جهان تغییر میدهد.
اغلب مردم در برابر این سؤال كه خلقت انسان توسط خداوند (یا به گفته مادیین: پیدایش انسان در نتیجه تکامل انواع) برای چه بوده، پاسخ روشنی ندارند. اهل دین بر اساس آنچه سر لوحه دعوت همه ادیان و انبیاست، میگویند: خدا ما را خلق کرده تا اگر کار خوب کردیم، در بهشت متنعم باشیم و اگر کار بد انجام دادیم در جهنم عذاب شویم. اما در کلمات بزرگان و حکمای غیرمؤمن، فلسفه خاصی برای زندگی انسان در این عالم و حوادثی که برایش اتفاق میافتد، دیده نمیشود. این در حالی استكه در قرآن کریم و منابع اسلامی پاسخ این مساله داده شده و در باره آن تاکیدات زیادی را در آیات و روایات میتوان سراغ گرفت.
قرآن بعد از بیان بعضی مشكلات و گرفتاریها، به خصوص مصیبتهایی كه در جنگ برای مسلمانان پیش آمده، میفرماید: وَلِیَبْتَلِیَ اللّهُ مَا فِی صُدُورِكُمْ وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِكُمْ»؛1 همه این بلاها و گرفتاریهایی که برای شما اتفاق میافتد، حساب شده و بر اساس حكمت است و خارج از اختیار خدا نیست. چون همه آفرینش براساس حق است و باطل در آن راه ندارد؛ همچنانكه سرگرمی و بازیچه نیست؛ «لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِینَ».2 خداوند به صورتهای مختلفی این مطلب را بیان كرده که همه دقایق عالم از روی حکمت است، هیچ امر بیحکمت و گزافی در آن نیست و هیچ بخشی از آن خارج از اراده و اختیار او نیست؛ «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ»؛3 خدا در مقابل هیچ چیزی دست بسته نیست و از هیچ کاری عاجز نمیشود؛ هر کاری، در هر زمان و هر جا كه بخواهد قادر به انجام آن هست. قدرت خدا کاستی ندارد؛ آنچه نظام و چارچوبه خاصی به کارهای خدا میدهد حکمت اوست. خداوند میتواند انسانها را بدون این که تلاش کنند، سیر کند؛ یا در جنگها مومنین را بدون این که کشته یا زخمی شوند، بر دشمن پیروز کند؛ حتی خدا میتواند كاری كند كه همه انسانها هدایت شوند و به بهشت بروند؛ «لَّوْ یَشَاء اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا»؛4 خداوند اگر بخواهد، میتواند معجزهای نازل کند که هیچ کس نتواند در مقابل آن مقاومت کند؛ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ».5 خداوند چنین قدرتی دارد، ولی این كار بر خلاف حکمت او است. او میخواست بر روی زمین خلیفهای خلق کند که مظهر اراده و قدرت او باشد؛ یعنی سرنوشتش را با اراده و اختیار خودش بسازد. حکمت او اقتضا می کند که چنین نظامی در عالم برقرار باشد. حکمت الهی اقتضا میكند انسان مختار دائماً بر سر دو راهی سعادت و شقاوت واقع شود، تا بر اساس اختیار خود راه سعات را انتخاب كند.
مقصود بالاصاله از خلقت انسان، رحمت است: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»؛6 اما از آنجا كه رحمت الهی در مقابل عمل اختیاری است، باید در مقابل عصیان اختیاری هم عذابی باشد. در غیر این صورت ثمره همه كارها یكی خواهد بود، و در نتیجه انگیزهای برای انجام کار خوب باقی نمیماند. بنابراین، به قول حکمای اسلامی، جهنم و عذاب مقصود بالتبع است.
رحمت خاص الهی که فوق همه رحمتهاست، فقط شامل حال کسانی میشود که با عمل اختیاری به آن میرسند؛ فرشتگان مقرب درگاه الهی هم خادم چنین كسانی میشوند؛ و این نیست جز در اثر مقامی كه به واسطه عمل اختیاری خود کسب کردهاند. اگر خدا انسان را خلق نکرده بود که بتواند با رفتار اختیاری خود چنین فضلیتی را کسب کند، رحمت خدا بیمورد میماند و کسی نبود که لیاقت درک آن را داشته باشد. خداوند چنین ظرفیتی را به انسان داد تا بتواند به این مقام برسد. اما برای رسیدن به این مقام باید دائما باب اختیار باز باشد تا انسان در نتیجه عمل به دستورات خدا به آن مقام نایل شود. همچنین باید شرایط گوناگونی از خوشی و ناخوشی، و سختی و راحتی برای انسان ایجاد شود، تا خود را در نشان دهد. کسانی ممكن است در خوشیها موفق باشند و خدا را فراموش نکنند، اما در ناخوشیها از خدا غافل شوند؛ اكثر مردم نیز برعکس، زمانی كه دچار گرفتاری، مریضی و سختی میشوند، دستشان پیش خدا بلند میشود؛ اما زمانی كه گرفتاریشان رفع شد و در شادی قرار گرفتند، خدا را فراموش میکنند.
دلیل این که خداوند چنین نظمی را هم در عالم تکوین برقرار کرده که حوادث خوشایند و ناخوشایند وجود داشته باشد، و هم در عالم تشریع تکالیف ایجابی و سلبی را برای انسان وضع كرده، برای این است كه انسان مستعد بتواند به مقامی برسد كه لیاقت درك رحمت خاص الهی را كسب كند. بدون این نظم انسان هم مثل سایر موجوداتی میشود كه رفتارهای آنها نتیجه اختیار و انتخاب خودشان نیست.
خدای متعال این قدرت را به انسان داده که بتواند پا روی تمایلاتش بگذارد و خواسته خدا را مقدم بدارد؛ و در گرمای تابستان که راحتطلبی میگوید در خانه بنشین و استراحت کن، سختیهای فراوانی را تحمل كند و به دنبال انجام وظیفه و تکلیفش باشد؛ تا خدا راضی باشد.
در فرهنگ دینی اسم این نظام «امتحان» است؛ تعبیرات دیگری هم مثل «فتنه»، «ابتلا» و «تمحیص» برای آن به كار رفته است. رایجترین تعبیر در قرآن برای این نظام ابتلا است كه در فارسی آن را به «آزمایش» ترجمه میکنند. ابتلا با بلا همخانواده است. اصل این واژه به معنای «چیزی را تحت فشار قرار دادن» است. ابتلا هم به این معنی است كه برای كشف ویژگیها و توانمندیهای یك شخص او را تحت فشار کار سختی قرا دهند و او را آزمایش كنند. همچنانكه معلم برای اینكه ببیند شاگرد چقدر درس خوانده، سوالاتی را مطرح میکند که ابهام داشته باشد. در فرهنگ دینی وقتی ابتلا به خدا نسبت داده میشود به این معنا است که خداوند سختیهایی را برای انسان پیش میآورد تا او را بیازماید. «بلا» در قرآن در مورد خوبیها هم به کار رفته است: «وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ».7
مفهومی که قرآن بر آن تأکید میکند این است که هدف اصلی از آفرینش انسان در این عالم امتحان است: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛8 این مفهوم در هیچ یك از فلسفههای بشری مطرح نیست و طبعاً از نتایجی که بر آن مترتب میشود، محرومند. قرآن علاوه بر شیوههای مختلفی که برای تشویق مردم به صبر به کار میگیرد، از مژده محبت الهی، تا وعده پاداشهای اخروی و یادآوری ثمرات دنیوی صبر، از بیان این مطلب هم غفلت نمیکند که همه سختیها، از بلایای طبیعی و دیگر گرفتاریها تا آنچه در اثر تکلیف برای انسان پیش میآید، مثل سختیهایی كه در جهت انجام تکلیف جهاد وجود دارد، برای این است كه شما آفریده شدهاید تا دائماً در معرض امتحان قرار بگیرید، تا در دو راهیها راه صحیح را بر راه غلط ترجیح بدهید و معلوم شود که برای اطاعت خدا و کسب رضای او چه میزان حاضرید مایه بگذارید.
یکی از تعبیراتی که در قرآن برای بیان این مطلب به کار رفته این است: «وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِكُمْ».9 اهل لغت «تمحیص» را به معنی خالص کردن معنا کردهاند. برای «خالص کردن» دومفهوم میتوان تصور كرد؛ اول: جدا كردن ناخالصیها و زدودن آنها؛ كه برای این مفهوم میتوان واژه «تخلیص» را استفاده كرد. دوم: سنجیدن عیار خلوص؛ مثل زرگری که برای سنجش میزان خلوص طلا، آن را محک میزند. این مفهوم با سیاق آیه مناسبت بیشتری دارد. خدا شما را محک میزند تا عیار خلوصتان را بسنجید و ببیند واقعاً چقدر دل به خدا دادهاید و حاضرید برای رضای او کار کنید.
در جلسات گذشته هم گفته شد: مراتب ایمان انسانها متفاوت است. خدای متعال با امتحاناتی که برای افراد پیش میآورد مراتب خلوص ایمانشان را محک میزند تا ببیند ایمان هر کس چقدر واقعی است و آیا بر سر ایمان خود ایستاده و نسبت به آن پایداری و استقامت دارد؟ خدا میتوانست همانگونه که در شب جنگ بدر فرشتگان را نازل کرد، در همه جنگها فرشتگان را نازل كند تا مومنین پیروز شوند و حتی یک نفر هم زخم برندارد؛ اما در جنگ احد این کار را نکرد. چرا خداوند در احد فرشتگان را نفرستاد؟ همه كارهای خدا حساب دارد. اگر در همه جنگها مسلمانان با یاری فرشتگان پیروز میشدند، از كجا معلوم میشد كسی مثل امیرالمؤمنین (ع) حاضر است تا پای جان بایستد، ولی کسانی دیگر فرار میکنند؟ مراتب ایمان افراد متفاوت است و باید ایمان یكایك افراد سنجیده شود تا معلوم شود هر کسی در چه مرتبهای است.
این مسالهای است که در دین مطرح میشود و بیش از همه در قرآن روی آن تکیه شده است. آیات زیادی درباره بلا و ابتلا وجود دارد؛ مثل: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ».10 همه این اتفاقات برای این است كه شما را بیازماییم؛ نه این که سر رشته كار از دستمان در رفته باشد! همه حوادث عالم حساب و كتاب دارد؛ حتی تعداد کسانی که در یک زلزله باید از بین بروند، معین است: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْض وَلَا فِی أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِی كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ».11 خداوند از میلیونها سال پیش میدانست چه وقت، در کجا، چه حادثهای اتفاق میافتد و همه آنها براساس حکمت بود.
پس یکی از روشهایی که اسلام برای تشویق مردم به صبر استفاده میکند تقویت این آموزه دینی است که اصلاً اساس زندگی شما برای آزمایش است. در یكی از آیات میفرماید: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛12 ما همه زینتهای زمین را قرار دادیم تا انسانها را بیازماییم كه کدام نیکوکارترند.» یعنی آفرینش این زینتها برای این است كه مشخص شود عکسالعمل انسان در مقابل آنها چیست؟ چقدر دل به آنها دل میبندد؟ چه مقدار ثروت و تجارت و مساکن طیبه را بر جهاد فی سبیلالله مقدم میدارد؟ در آیه دیگری میفرماید: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛»13 پدر و مادر، زن و فرزند، قوم و عشیره، اموال و دارایی، و کاخها و باغها كه آدمی به آنها دل میبندد، زینتهای این دنیاست. اگر آنها را بیش از خدا و پیغمبر، و جهاد دوست دارید، منتظر امر خدا و عذاب الهی باشید!
پس، همه آفرینش مقدمهای است برای این که ما آزموده شویم؛ در مسائل فردی، روشن شود هر شخص در زندگی خودش چگونه رفتار میکند، چه چیزی را مقدم میدارد، چقدر حلال و حرام را رعایت میکند؛ و در مسایل اجتماعی معلوم گردد كه یك جامعه در مقابل جامعه دیگر چگونه رفتار میكند و چقدر حقوق یكدیگر را مراعات میكنند؟ آیا جامعهای لذتهای دنیا را از خدا بیشتر دوست دارد و میگوید فعلاً خوش باشیم، تا بعد؟! یا جامعهای به جای مقاومت در برابر دشمنان میگوید فعلاً كوتاه بیاییم تا تحریمها برداشته شود؟ اسلام این روحیه را نمیپسندد؛ اسلام میخواهد انسان مقاوم، صبور، متکی به خدا، و اعتماد و توکلش بر اراده او باشد و از هیچ چیز هراسی نداشته باشد و در مقابل انجام وظیفه به چنین انسانی وعده میدهد: «لاَ یَضُرُّكُمْ كَیْدُهُمْ شَیْئًا».14
امیدواریم خدای متعال توفیق بدهد که از آموزههای قرآن عمیقتر و بهتر در سطوح مختلف زندگی فردی و اجتماعی استفاده کنیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
1. آلعمران(3)، 154.
2. انبیاء(21)، 17.
3. فاطر(35)، 44.
4. رعد(13)، 31.
5. شعراء(26)، 4.
6. انعام(6)، 12.
7. اعراف(7)، 168.
8. ملك(67)، 2.
9. آلعمران(3)، 154.
10. بقره(2)، 155.
11. حدید(57)، 22.
12. كهف(18)، 7.
13. توبه(9)، 24.
14. آلعمران(3)، 120.