بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/04/27، مطابق با نهم رمضان 1434 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسه گذشته گفتیم در فرهنگ اسلامی «صبر» نه به معنای انفعال، بلكه امری ایجابی و فعالیتی درونی است و جایگاه آن در نظام رفتارهای خداپسند بسیار ممتاز است. از یک دیدگاه میتوان صبر را به منزله تنه درخت اسلام معرفی کرد که ریشههای آن، باورها و ارزشها است و از رفتارهای مختلف كه حكم شاخههای آن را دارند، ثمرات فراوانی حاصل میشود. صبر بهمنزله انرژی فشرده و توان متمركزی است که بر اساس شرایط مختلف در رفتار آدمی شکلهای گوناگونی پیدا میکند و آثار متفاوتی از آن ظاهر میشود. این تشبیه ادیبانهای است که با توجه و دقت در بعضی از آیات قرآن میتوان دریافت كه چندان از مذاق اسلام دور نیست.
خدای متعال در سوره رعد انسانها را به دو دسته تقسیم میکند و فرجام یك دسته از ایشان را خوب معرفی كرده (لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ) و گروه دیگر را بدفرجام دانسته است: (لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ). در این آیات كه از آیه 20 سوره رعد آغاز میشود، برای هر یك از این دو گروه ویژگیهایی ذكر شده كه از این قرار است: «الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ یِنقُضُونَ الْمِیثَاقَ؛1 کسانی که به عهد و پیمان خود با خدا وفادارند و پیمان نمیشکنند»؛ «وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ کسانی که با افرادی ارتباط برقرار میکنند که خدا دستور داده، از خدا میترسند و از حساب بد بیم دارند»؛ «وَالَّذِینَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِیَةً وَیَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ؛ و کسانی که به خاطر رضایت خدا صبر كردند و نماز بر پا داشتند و از آنچه روزیشان كرده بودیم، پنهانی و آشكارا انفاق كردند و بدی را با خوبی میپوشانند، برای ایشان فرجام خوبی است».
در آیه آخر چند نكته قابل توجه است. تعبیر ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِم یكی از تعبیرات شایعی است كه در آیات متعددی از قرآن آمده، ولی ما حقیقت آن را به درستی نمیدانیم. آنچه میتوانیم از این عبارت استفاده كنیم این است كه کسانی فقط برای خودِ خدا کار میکنند و چشمداشتی به اجر و پاداش ندارند.
یكی دیگر از تعبیرات شایع كه در چند آیه از قرآن مورد تأكید قرار گرفته، جلوگیری و دفع كردن رفتار بد دیگران با نیكی و احسان، و انجام كارهای خوب است؛ یعنی برای جلوگیری از شرور دیگران، به کار خیر اقدام کنید و با احسانی كه در حق دیگران میكنید، از بدرفتاری آنها جلوگیری كنید. در نتیجه، هم شما از شر طرف مقابل در امان ماندهاید و هم او مرتكب گناه نشده است. این، یکی از دستورات اخلاقی عجیب قرآن است؛ «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَكَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»2. در نتیجهء چنین رفتاری کسی که با تو دشمن سرسخت است، مثل دوست صمیمی میشود.
در ادامه آیات سوره رعد، بعد از ذكر ویژگیهای دسته اول از انسانها میفرماید: «أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ». قرآن زندگی انسان را امری بادوام که تا بینهایت ادامه دارد، ترسیم کرده؛ راهی طولانی كه ما در آغاز آن هستیم. زندگی این عالم، هر چه طولانی باشد، با دنباله آن كه بینهایت است، قابل مقایسه نیست. در این آیات خداوند میفرماید اگر از فرصت کوتاه زندگی دنیا كه در اختیار شما است، به درستی استفاده کنید، پایان کار از آنِ شماست. در ادامه هم توضیح میدهد تصور نکنید این عاقبت، زندگی سادهای مثل این دنیا است؛ خیر؛ خیلی وسیعتر از تصورات شما است؛ «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِم»3؛ بهشتهایی برین كه نه فقط خود كسانی كه ویژگیهای مذكور را دارند، بلكه پدران، همسران و فرزندانشان که صلاحیت داشته باشند، وارد آن میشوند؛ علاوه بر این كه «وَالمَلاَئِكَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ؛ فرشتگان از هر دری بر ایشان وارد میشوند». «سَلاَمٌ عَلَیْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»4؛ فرشتگان به ایشان ادای احترام میکنند و به آنها میگویند این احترام به خاطر صبر شماست؛ چه خوش فرجامی دارید؛ سرانجامی با این تشریفات!
در مقابل این گروه، کسان دیگری هستند كه اوصافشان بر خلاف گروه اول است؛ «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار؛5 كسانی كه میثاق و پیمان خود با خدا را میشکنند، ارتباطاتی که خدا دستور داده، قطع میکنند ]و به جای رابطه با پیامبر، معصومین و اولیای دین، با دشمنان خدا، شیاطین و اولیای شیطان ارتباط برقرار میکنند[ و ]در یک کلمه،[ همه کارشان افساد در زمین است، لعنت خدا بر چنین كسانی باد؛ چه بد فرجامی دارند!»
در این آیات نکات لطیف و ظریف فراوانی نهفته است كه مفسران به بسیاری از آنها اشاره كردهاند. در این میان بعضی از نکتهها به بحث ما مربوط میشود كه به آنها میپردازیم. اولین مسالهای كه خدا در این آیات ذکر میکند این است که در مقابل خدا پیمانشکنی نکنید؛ قدم اول برای رسیدن به چنین سرانجامی نیكو و بهرهمندی از این مقامات و احترام فرشتگان آن است که به عهدی كه با خدا بستهاند، وفادار باشند. كدام عهد؟ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛ وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛6 ای فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم كه شیطان كه دشمن آشكار شماست، را نپرستید؛ و اینكه مرا بندگی كنید؟ این راه راست است.» عهد خدا با بندگان این است. اگر میخواهید به آن فرجام نیكو دست یابید و سریع به مقصد برسید، راه این است؛ باید عهدی كه با خدا بستهاید، را رعایت کنید. در واقع این روح تمام برنامههای دین است؛ اطاعت و پرستش خدا.
نکته دیگری که در آیات سوره رعد بر آن تأکید شده، این است که انسان در زندگی خود ناچار به رابطه با دیگران است؛ اما باید سعی کند ارتباطاتش مطابق خواست خدا باشد. مگر قرار نشد اطاعت خدا به عنوان اصل در همه کارها مد نظر باشد؟ پس این خداست كه میگوید با چه کسانی ارتباط داشته باشید و با چه کسانی قطع رابطه كنید.
نكته سوم این كه انسان همیشه باید به خدای متعال توجه داشته باشد و در مقابل عظمت او احساس کوچکی و خشیت کند، تا در برابر خدا به غرور، خودخواهی و خودپرستی مبتلا نشود و نیز بداند به کارهای او رسیدگی میشود؛ پس بترسد از این که بدحساب شود.
نكته بعد اینكه باید به خاطر خدا صبر پیشه كرد. در این آیه همراه با امر به اقامه نماز، انفاق و دفع بدیها با خوبی، قید ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ ذكر نشده، در حالیكه این قید برای صبر لحاظ شده است. ضمناً باید توجه داشته باشیم كه موارد فراوانی در زندگی آدمی پیش میآید كه بسیاری از آنها ناشی از انفعال است و بر آنها صبر اطلاق میشود؛ اما همه آنها در این آیه مورد نظر نیست. صبری كه در اینجا از آن یاد شده، رفتاری است که انسان با اختیار خودش انجام میدهد؛ تحمل، مقاومت و عكسالعمل اختیاری در مقابل عواملی که آدمی را به کجراهه میکشانند. اما چرا صبر كند؟ فقط به خاطر خدا.
در ادامه آیه به بعضی از مصادیق صبر اشاره شده است؛ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ؛ بر پا داشتن نماز؛ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِیَةً؛ انفاق از اموالی که به آنها داده شده، به صورت پنهانی و آشكارا. در بعضی شرایط انفاق باید به صورت آشكار باشد، تا دیگران هم تشویق شوند و در شرایطی هم باید مخفیانه و پنهانی باشد، تا آبروی افراد حفظ شود. اهل بیت صلواتالله علیهم اجمعین اغلب در تاریكی شب، کیسههای نان و غذا را بر دوش میكشیدند و برای فقرا و نیازمندان میبردند؛ آنها با اینكه غلامانی داشتند، اما اینكار را خودشان انجام میدادند، تا رضایت خدا را بیشتر جلب كنند؛ علاوه بر اینكه آبروی افراد به این صورت بیشتر حفظ شده است. سومین مصداقی كه در این آیه برای صبر عنوان شده، این است: وَیَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ؛ رفتار نیكو با دیگران، به گونهای كه زمینه دشمنی از بین برود.
همچنانكه گفته شد، برای هیچ یك از این كارها به جز صبر قید ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ به كار نرفته است. علاوه بر اینكه یكی از پاداشهای چنین كسانی را اینگونه عنوان میكند: سَلاَمٌ عَلَیْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ. با كمی دقت میتوان دریافت كه این پاداش لطیفتر، شریفتر و بزرگتر از سایر نعمتهاست؛ چون ملائکه به خواست خودشان برای خوشامدگویی به این افراد نمیآیند؛ زیرا «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»7؛ ملائکه هیچ كاری را بدون اذن خدا انجام نمیدهند. پس خداوند به آنها امر كرده كه از هر دری وارد شوند و با احترام به مومنان سلام كنند.
اما دلیل برخورداری این افراد از همه این نعمتها چیست؟ بِمَا صَبَرْتُمْ؛ نه به خاطر نماز، نه به واسطه انفاق پنهان و آشكار، و نه به دلیل رفتار نیكو با دیگران، بلكه به خاطر صبر، مقاومت و پایداری. این مطلب چگونه قابل توجیه است؟ همه میدانیم نماز باید خالصانه برای خدا خوانده شود و اگر ریا در آن راه پیدا كند، نه فقط باطل است، بلكه گناه است؛ اما در این آیه قید ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ برای آن به كار نرفته است. همچنانكه اگر انفاق برای خودنمایی و ریاکاری باشد، هیچ ارزشی ندارد؛ اما در این آیه بدون قید مذكور از آن یاد شده است. چرا در این آیه كه رفتارهای زمینهساز برای عاقبت نیكو و بهرهمندی از پاداشهای اخروی، از جمله احترام ملائکه را بر میشمرد، قید ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ فقط برای صبر ذكر شده است؟
این مساله نقش مهم و محوری صبر و پایداری را در مجموعه رفتارها و دستورات اسلام مشخص میکند. صبر مثل روحی است که باید در كالبد همه اعمال دمیده شود؛ از وفای به عهد و میثاق الهی، تا بقیه كارها. فرض كنید امروز کسی به عهد خود با خدا توجه پیدا کرد و در مقام بندگی برآمد، اما فردا آن را فراموش كرد، آیا میتوان چنین كسی كه صرفالوجود عهد و عبادت را رعایت کرده، را مصداق كسانی دانست كه یُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ؟ زمانی شخص در دایره این افراد قرار میگیرد كه در رفتار خود پایدار و ثابت قدم باشد و آن را ادامه بدهد. همچنانكه اگر كسی یك روز نمازهای پنجگانه را به طور كامل و صحیح بخواند، اما روز بعد نماز نخواند؛ چنین كسی صبر در عبادت ندارد. آنچه آدمی را نجات میدهد، تداوم، مقاومت و پایداری بر کار است. إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا8؛ بدون پایداری و دوام كه روح صبر است، یك رفتار ارزش پیدا نمیكند. به عبارتی صبر در میان مجموعهای از رفتارها مثل روحی است که در همه افراد مجموعه مؤثر است. اگر این صبر و پایداری برای خدا بود، همه آن رفتارها هم برای خدا خواهد بود. از همین رو است كه در آیه مورد بحث به جای مقید كردن یكایك اعمال و رفتارها به ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ، این قید را برای صبر ذكر كرده تا شامل همه آن رفتارها بشود. در حالیكه اگر یکی از این كارها را مقید میكرد، شامل كارهای دیگر نمیشد. همه كارها در سایه دوام و پایداری ارزش پیدا میكند و دوام این كارها یعنی صبر بر آنها و مقاومت در مقابل عواملی که مانع انجام آنها میشود.
همچنانكه در مسایل فردی مثل نماز و انفاق دوام و پایداری است كه آنها را ارزشمند و مؤثر میسازد، در رفتارهای اجتماعی نیز صبر، استقامت و پایداری لازمه بقای ارزش و تأثیر آنها است. کسانی كه سالیانی در جبههها جنگیدند، اما بعد از جنگ تدریجاً به سوی دنیا و رفتارهای نادرست كشیده شدند، امروز میتوانند افتخار کنند که ما چند سال در جبهه بودیم؟! بله! روزی در جبهه بودید و با دشمن جنگیدید، اما امروز چه هستید؟ شما صبر نکردید، مقاومت نداشتید، پایداری نورزیدید.
کسانی که یک روز از راهی میروند و روز دیگر از راهی دیگر، به دست خود تیشه به ریشه کارشان میزنند. چه بسا دیروز خدماتی را انجام دادهاند، اما امروز با رفتارهای اشتباه خود مثل «گاو نه من شیرده» با یك لگد همه را از بین بردهاند.
قوام صلاح و سعادت انسان در این دنیا، و نیز عامل رسیدن به عقبیالدار در آخرت صبر، پایداری، مقاومت و استقامت است. البته صبر و استقامت كار دشواری است. به حسب نقل، محاسن پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم زود سفید شد. به ایشان عرض شد شما هنوز سن زیادی ندارید، چرا محاسن شما به این زودی سفید شد؟ آن حضرت فرمود: «شَیَّبَتْنِی سُورَةُ هُود؛9 سوره هود مرا پیر کرد.» از آن حضرت سؤال شد سوره هود چه خصوصیتی دارد که شما را پیر کرد؟ پیامبر در پاسخ فرمودند: «هذه الآیة: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ». پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود این آیه مرا پیر کرد؛ چون نمیدانم آیا وظیفهام را در مقابل این آیه انجام دادهام، یا در انجام آن کوتاهی کردهام.
یكی از همسران پیامبر گفت: شبی پیغمبر اکرم برای عبادت از بستر برخاستند و پس از وضو به نماز ایستادند. بعد از نماز دست به دعا برداشت و شروع به گریه کردند. من كه از مناجات طولانی و گریه ایشان متعجب شده بودم، خواستم ببینم آن حضرت چه مناجاتی با خدا دارد. آرام به كنار پیامبر آمدم و گوش به نجوای ایشان سپردم؛ وقتی دقت کردم، شنیدم آن حضرت میگوید: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً؛10 خدایا مرا یک آن به خودم وامگذار!»
چرا پیامبر صلیالله علیه و آله چنین درخواستی از خدا دارد؟ چون بدون کمک و یاری خدا پیامبر هم طاقت انجام تکالیف خود را ندارد؛ استقامت هم باید با کمک خدا باشد. در قرآن كریم هم وقتی خداوند پیغمبر را به صبر امر میکند، میفرماید: «وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ؛11 صبر تو نیست مگر به لطف خدا.» این، تعبیر عجیبی است. در قرآن به صورتهای مختلفی پیغمبر اکرم به صبر امر شده است؛ اما در این آیه میفرماید: متوجه باش! صبر تو به برکت عنایت الهی است. خدا است كه توفیق این صبر را به تو میدهد. این، یعنی حتی پیامبر هم برای صبر خود وامدار خداوند است و بدون امداد الهی از عهده این امر برنمیآید.
ذكر این نكته نیز خالی از لطف نیست كه قرآن کتاب عجیبی است؛ هر کلمه و هر جملهاش؛ تقدیم و تأخیر کلماتش؛ سیاق کلام در هر سوره؛ عنایت خاصی كه به مطالب در آیات و سورههای مختلف است و نظم كلمات بر اساس آن شكل گرفته؛ تمام اینها نکتههای حکیمانه، ادیبانه و زیبایی است كه در نهایت لطافت، فصاحت و بلاغت به کار گرفته شده است. مبادا بعضی حرفهای سخیف برخی روشنفکرمآبان ذهن ما را به خود مشغول كند. مگر ممكن است قرآن با این همه اعجاز، کلام بشری باشد كه مطالبی به ذهنش آمده و به ادبیات معاصر خود آنها را بیان كرده باشد؟! همچنانكه این عالم هم کتاب تکوینی خدا و پر از حکمتها و اسرار است. مبادا سرسری به آن نگاه کنیم. اگر نقطه سیاهی در این تابلوی نقاشی زیبا دیدیم، تصور نکنیم نقاش بیسلیقه بوده است. اگر ما هنرشناس باشیم، میبینیم تابلوی عظیم خلقت بدون لكههای سیاهی كه در آن دیده میشود، این زیبایی را ندارد. حسن و زیبایی این عالم به نظم و چینشی است که دارد؛ اما عقل ما ناقص است و درست نمیفهمیم. هر وقت با پیشآمد سخت و ناخوشایندی مواجه میشویم، از خدا گلهمند میشویم، بیصبری و بیتابی میکنیم، و احیاناً حرفهای زشتی به زبان میآوریم؛ با این که حکمت کارهای خدا را نمیدانیم.
البته یكی از حکمتهای آفرینش این است که انسان از بعضی حکمتها بیخبر باشد، تا ارزش کارش روشن شود. مثل جریان ذبح حضرت اسماعیل به دست حضرت ابراهیم علیهما السلام. اگر حضرت ابراهیم میدانست که جبرئیل فدیهای برای ذبح به جای حضرت اسماعیل میآورد، کار او اینقدر زیبایی نداشت. این جهلها در بعضی موارد جزء زیباییهای این عالم است. البته ممکن است کسی به جایی برسد که برای او تفاوتی نداشته باشد كه بداند یا نداند، و وظیفهاش را به درستی انجام دهد. شاید بعضی از اولیای خدا مقامشان از حضرت ابراهیم هم بالاتر باشد و چنین بشوند. مگر سیدالشهدا صلوات الله علیه نمیدانست چه خواهد شد؟ اما با علم به آن چه واقع میشود، مثل کسی که از آینده اطلاع ندارد، نسبت به انجام وظیفهاش با همه دقایق آن اقدام کرد. او به مقامی از رضا و تسلیم رسیده بود که دانستن و ندانستن برایش فرقی نمیکرد. البته اصل در زیباییها این است که انسان وظیفهاش را فقط به خاطر این که خدا گفته، انجام دهد؛ در دلش هم خطور نکند که چه آثاری بر آن مترتب خواهد شد؛ به نفعش باشد یا به زیانش
وفقناالله و ایاکم لما یحب و یرضی
1. رعد(13)، 20-22.
2. فصلت(41)، 34.
3. رعد(13)، 23.
4. رعد(13)، 24.
5. رعد(13)، 25.
6. یس(36)، 60-61.
7. انبیاء(21)، 27.
8. فصلت(41)، 30.
9. مفردات الفاظ القرآن، ص 510.
10. تفسیر القمی ، ج 2، ص 75.
11. نحل(16)، 127.