بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/05/10، مطابق با بیست و سوم رمضان 1434 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
یکی از سوالاتی كه ممكن است ضمن بحث در باره «صبر» مطرح شود این است که آیا صبر همیشه مطلوب است، یا میتوان مواردی از صبر را یافت كه مطلوب، یا حتی جایز نیست؟ برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه کنیم: اولاً همچنانکه پیش از این گفته شد، واژه «صبر» دو اطلاق دارد که بین آنها نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است. معنای خاص صبر همان معنایی است که ابتدائاً متبادر به ذهن میشود؛ صبر در مقابل بلا و مصیبت كه در مقابل جزع و فزع و بیتابی به كار میرود. صبر به معنای عام نیز به سه قسم تقسیم میشود: صبر بر طاعت؛ صبر از معصیت؛ و صبر بر بلا. حال، باید در سوالی كه مطرح شد، مشخص شود کدام یک از معانی صبر مورد نظر است.
نکته دوم اینکه معنای عام صبر با سلسله دیگری از مفاهیم در فرهنگ و اخلاق اسلامی تصادق پیدا میکند؛ به تعبیر دیگر گاهی واژه صبر بر مصداقی اطلاق میشود كه مفهوم دیگری نیز بر آن قابل اطلاق است و هر دو مفهوم، مصداق واحدی پیدا میكنند. به عنوان مثال واژه «تقوا» به معنای عام آن، كه شامل انجام تکالیف واجب، و مستحبات میشود، با صبر به معنای عام، مصادیق مشترک فراوانی دارد؛ شاید کمتر مصداقی از صبر را بتوان سراغ گرفت كه تقوا به معنای عام بر آن اطلاق نشود. حتی صبر بر بلا، از آن جهت كه یك عمل اختیاری است1، یكی از احکام تکلیفیِ مستحب یا واجب بر آن اطلاق میشود؛ از همینرو یكی از مصادیق تقوا به معنای عام (اجتناب از گناه و انجام تکالیف) نیز هست؛ به تعبیر دیگر ایندو مفهوم با هم تصادق دارند.
اما آیا میتوان مصداقی برای تقوا یافت كه نامطلوب باشد؟ گفتیم همه مصادیق تقوا، تكلیف واجب یا كار مستحب است و نمیتوان مصداقی از تقوا را پیدا كرد كه واجب یا مستحب نباشد؛ از همینرو مصداق نامطلوبی برای تقوا نمیتوان یافت. پس اگر صبر با تقوا تصادق داشته باشد، صبر هم مفهوم ارزشی مثبتی خواهد بود كه نمیتواند مصداق منفی و نامطلوب داشته باشد؛ مگر اینكه حیثیت خاصی در آن لحاظ شود كه به خاطر آن، صبر، نامطلوب شود. بیان این مقدمه برای توجه به این نكته بود كه هنگام استفاده از واژهای كه معانی متعددی دارد، بدانیم كدامیك از معانی آن مورد نظر است.
در اینجا اگر صبر به معنای خاص آن که خودداری از جزع و فزع در برابر بلا و مصیبت است، مورد نظر باشد، همه مصادیق آن مطلوب است. البته ممكن است عواطف و احساسات انسان به طور طبیعی در برابر بلایی تحریک شود و حتی اشک هم بریزد؛ همچنانكه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در ماتم فرزندش ـابراهیمـ اشك ریخت. اما این، بیصبری نیست. صبر، خودداری از جزع و فزع، بیتابی و انجام رفتارهای سبك و زننده است و این كار در برابر هر مصیبت و گرفتاری مطلوب است. گاهی رفتاری كه از شخص در برابر یك مشكل یا امر ناخوشایند صادر میشود، بیش از خویشتنداری است. کسی كه به او توهین شده، یا مورد ضرب و جرح قرار گرفته، خویشتنداریش همراه با عدم تعرض به طرف مقابل و عكسالعمل در برابر رفتار ناشایست اوست. به چنین رفتاری كه مصداقاً با صبر یكی است، «حلم» و به كسی كه اینگونه عمل كند، «حلیم» گفته میشود.
یكی دیگر از مفاهیمی که با صبر و حلم تصادق پیدا میکند، «عفو» و «صفح» است. كاربرد این مفهوم در جایی است كه کسی كه به او توهین شده، نه فقط در ظاهر از هر عكسالعملی خودداری میكند، بلكه آن را فراموش كرده و در آینده هم در صدد مؤاخذه و مجازات بر نمیآید. این كار مصداق صبر، و مصداق حلم نیز هست.
به سوالی كه در ابتدای جلسه مطرح شد، باز میگردیم. آیا همیشه صبر، حلم و عفو مطلوب است، یا مواردی وجود دارد که نباید در برابر آنها صبر كرد و از آنها گذشت؟
در فرهنگ اسلامی در بسیاری از موارد که انسان مورد اهانت یا ظلم واقع میشود، برای انسان این حق در نظر گرفته شده که در مقابل، عکسالعمل مناسب و معقولی انجام دهد. فریاد كشیدن و ناسزا گفتن كاری زشت و ناپسند است،؛ اما کسی که مورد تعرض دیگری قرار گرفته، مجاز است ظلم ظالم را با فریاد اعلان كند؛ «لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ»2. همچنانكه کسی كه مورد ضرب و جرح قرار گرفته، حق قصاص دارد. البته ساز و كار قصاص و كیفیت آن نسبت به موارد مختلف، متفاوت است كه در باره آن در منابع فقهی بحث شده است. اما این اصل كه خداوند برای كسی كه جنایتی نسبت به او روا داشته شده، حق قصاص را قرار داده، محل تردید نیست. قرآن این امر را به عنوان قانونی مهم، مترقی، مفید و ضامن حیات جامعه معرفی کرده است؛ «وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ»3. اگر این قانون نبود جامعه محکوم به مرگ و نابودی میشد؛ چون ظالمین در ارتكاب جرم جریتر و جسورتر میشدند و جامعه به خطر میافتاد. اما ترس از قصاص عاملی بازدارنده است. پس، کسی كه مورد ظلم و جنایتی قرار گرفته، حق قصاص دارد. اما در بعضی آیات تصریح شده كسی كه حق قصاص دارد، اگر ظلم طرف مقابل را ببخشد، بهتر است؛ حتی در آیهای توصیه شده كه علاوه بر بخشیدن، كار زشت ظالم با عملی نیک جبران شود؛ قرآن این كار را به عنوان شیوهای تربیتی برای پشیمان كردن ظالم و اصلاح او توصیه میكند؛ «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَكَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ؛4 بدی را با کاری که پسندیدهتر است، دفع کنید؛ در این صورت همان که نسبت به شما دشمنی داشت، دوستی صمیمی خواهد شد.» در ادامه میفرماید: «وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»5؛ كسانی میتوانند بدی را با خوبی پاسخ دهند كه صبور باشند. این امر شاهدی است بر این که عفو، مصداق صبر است. مشابه این آیه، در جای دیگر نیز آمده كه ابتدا میفرماید: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ»6؛ یعنی در قصاص از حد تجاوز نکنید و طرف مقابل را به همان اندازه كه به شما ظلم كرده، قصاص كنید. اما در ادامه میفرماید: «وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرینَ؛ اگر صبر کردید ]و مقابله به مثل نکردید[، برای صبركنندگان بهتر است.»
اما آیا هر جا که كسی حق قصاص دارد، بهتر است خویشتنداری كرده و از ظلم طرف مقابل چشم بپوشد و او را عفو کند؟ برای پاسخ به این سوال باید به این نكته توجه كنیم كه ناخوشایند بودن رفتار دیگران در نظر انسان ممكن است ناشی از عوامل مختلفی باشد: گاهی ناراحتی انسان به خاطر اهانت و بیادبی است كه در حق شخص او روا داشته شده و مساله، صرفاً شخصی است؛ گاهی نیز ناراحت شدن انسان به خاطر مساله دیگری است كه بالعرض به شخص او مربوط میشود. مثلاً کسی كه بدون در نظر گرفتن شخصی خاص به روحانیت ناسزا میگوید، ممكن است موجب ناراحتی كسانی از این قشر شود. این افراد به خاطر مساله شخصی از ناسزای آن فرد آزرده نشدهاند؛ بلكه به خاطر دشمنی وی با این گروه ناراحت شدهاند. حساب این مورد با مساله شخصی متفاوت است.
گاهی نیز ممكن است انسان از رفتار دیگری ناراحت شود، درحالی كه حتی بالعرض هم به او مربوط نمیشود؛ كسی كه در ماه مبارك رمضان به صورت علنی روزهخواری كند؛ موجب ناراحتی دیگران میشود. اما ناراحتی ایشان به واسطه مساله شخصی نیست؛ بلكه به خاطر بیتوجهی و اهانت به دین است. در اینجا حق شخصی در میان نیست كه بتوان از آن گذشت؛ بلكه تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منكر مطرح است كه حقالله است و باید به نحو مقتضی استیفا شود.
پس صبر، خویشتنداری، عفو و گذشت كردن همیشه مطلوب نیست. در مقابل ارتکاب فسق و فجور علنی، توهین به اسلام، توهین به انقلاب، توهین به مراجع، تکلیف چیز دیگری است. یكی از تكالیف ما در چنین مواردی امر به معروف و نهی از منکر است که با رعایت شرایط، باید به آن عمل كنیم و حق نداریم از آن بگذریم؛ در اینجا اگر شرایط برای مراتب دیگر امر به معروف و نهی از منکر فراهم نیست، حد اقل باید به اولین مرتبه آن که رو ترش کردن و چهره در هم كشیدن در برابر فرد گناهكار است، عمل كنیم تا او متوجه شود كه ما از رفتار او ناراحتیم. البته این مورد از محل بحث ما خارج است؛ چون سوال ما در باره مطلوبیت عفو و گذشت از رفتار كسی بود که موجب ناراحتی شخص من شده است.
آیا من در همه مواردی كه حق قصاص دارم، بهتر است از طرف مقابل بگذرم و او را ببخشم؟ بزرگان در پاسخ به این سوال فرمودهاند در برخی موارد ممكن است قصاص اولی باشد؛ در صورتی که قصاص نکردن فرد جنایتكار و گذشتن از خطای وی موجب جسورتر شدن او شود. در این جا بهتر است قصاص انجام شود. در غیر این صورت اثر بازدارندگی این حكم از بین میرود. پس فیالجمله این احکام باید اجرا شود تا در جامعه نقش بازدارندگی داشته باشد.
بنا بر این عفو و اغماض همیشه مطلوب نیست؛ بلكه گاهی قصاص و مجازات لازم است تا نظم در جامعه برقرار شود. همچنانكه در بعضی روایات گفته شده اجرای یک حد از حدود الهی از چهل روز باران با بركت برای جامعه مفیدتر است. البته در مواردی كه برخورد و مقابله به مثل با فرد خطاكار موجب نفع شخصی است، یا عفو کردن و مجازات مساوی است، و یا عفو کردن موجب شرمندگی و تنبه او بشود، عفو و گذشت بهتر است.
پس ما برای پاسخ به سوال از مطلوبیت خویشتنداری و عفو و گذشت، ابتدا باید رفتارهای جنایتآمیز، غلط و غیراخلاقی را از آن جهت كه مربوط به حق شخص است، حقی از جامعه ضایع شده، و یا حقالله نادیده گرفته شده، تفكیك كنیم. در مرحله بعد باید بدانیم اگر در نتیجه رفتار طرف مقابل تکلیفی مثل امر به معروف و نهی از منكر بر عهده شخص آمده، به بهانه عفو و اغماض نمیتوان از انجام تكلیف خودداری كرد. اما مطلوبیت عفو و گذشتن از حقی مثل قصاص كه به واسطه رفتار طرف مقابل برای شخص ایجاد شده، با توجه به شرایط مختلف فرق میكند؛ گاهی نه تنها عفو مطلوب است، بلكه باید بدی شخص خطاكار با احسان پاسخ داده شود؛ گاهی نیز برای اصلاح شخص خاطی راهی جز مجازات او وجود ندارد.
انشاءالله خدا همه ما را به وظایفمان آشنا کند و در انجام آنها موفق بدارد.
و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
1. همچنانکه پیش از این گفته شد، صبر فقط انفعال و دست روی دست گذاشتن نیست؛ خویشتنداری از جزع و فزع و انجام عکسالعمل نامناسب در برابر ناملایمات است كه کاری درونی است.
2.نساء(4)، 148.
3. بقره،(2)، 179.
4. فصلت(41)، 34.
5. فصلت(41)، 35.
6. نحل(16)، 126.