صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه سیزدهم؛ جایگاه و چرایی وداع با ماه رمضان

تاریخ: 
چهارشنبه, 10 تير, 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌ یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/10، مطابق با چهاردهم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

جایگاه و چرایی وداع با ماه رمضان

فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ‏ عَلَیْنَا، وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا، وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ، وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِیَّةُ، وَ الْحَقُّ الْمَقْضِیُّ ...
امام سجاد علیه‌السلام به دنبال ذكر صفات الهی که موجب رحمت‌های خاصی نسبت به مومنین و امت اسلامی شده، مسأله هدایت الهی را مطرح فرمودند که خداوند به این وسیله امکان رسیدن انسان به سعادت ابدی را فراهم نموده است. از جمله این وسایل آن است كه خداوند ماه رمضان را تشریع کرد و روزه‌اش را واجب و عباداتش را مورد تأکید قرار داد و شب قدر را در این ماه قرار داد که افضل از سی‌هزار شب است. در ادامه حضرت اضافه کردند که این ماه آمد و ما به توفیق الهی روزه گرفتیم و تا آن‌جا که خدا توفیق داد خدا را عبادت کردیم، و آن‌گاه که مدتش سرآمد رفت، و ازاین‌رو ما در مقام وداع با این ماه و این میهمان ارجمند هستیم.

نقش عواطف در رفتارهای فردی و اجتماعی

به مناسبت این فراز بحثی را درباره وداع مطرح می‌کنیم که اصلا وداع به چه معنا است، حکمت وداع کردن چیست و از کجا نشأت گرفته است، و در نهایت وداع با ماه رمضان به چه معنا است و چه فضلیت و جایگاهی دارد. برای روشن شدن جایگاه وداع ابتدا مقدمه‌ای را عرض می‌کنم. خدای متعال برای حرکت‌های اختیاری انسان از آن جهت که اختیاری است، موتورهایی را در وجود انسان قرار داده است؛ به این معنا که از یک سو، زمینه‌هایی در وجود او تعبیه کرده که ظرفیت و امکان این حرکت را فراهم می‌کنند و سوی دیگر، عواملی را در وجود او به ودیعه نهاده است که ایجاد حرکت می‌کنند و این ظرفیت‌ها را به فعلیت می‌رسانند. برای مثال، رفتار مادری را تصور کنید که فرزندش می‌خواهد به سفری طولانی برود. هم طبیعی است و هم مرسوم، که با مسافر وداع می‌کنند. در این‌جا زمینه‌ای و به قول امروزی‌ها پتانسیلی روانی در روح مادر هست و آن عاطفه مادری است. این عاطفه همیشه فعال نیست، بلکه در شرایط خاصی فعال می‌شود. وقتی عاطفه فعال شد، به دنبال آن احساسی در شخص پدید می‌آید. مثلاً وقتی مادری پسرش را می‌بیند، عاطفه باعث می‌شود با او انس بگیرد، و در نتیجه احساس لذت انس برای مادر پیدا می‌شود. این احساس یک امر موقتی و زودگذر است، اما عاطفه امری ریشه‌ای است. عاطفه یک نهاد است که در شرایطی خاص همچون درختی که شکوفه دهد، احساس محبت و انس از آن پدید می‌آید. مادر دوست دارد که با فرزند خویش بیشتر انس گرفته، صحبت کند و از او پذیرایی کند.
اگر حادثه‌ای موجب شود فرزندش از او جدا شود و برای مدتی طولانی او را نبینند (خواه بخواهد برای تحصیل به حوزه برود یا برای جهاد به جبهه برود)، مادر از تصور این‌که مدتی از دیدن و انس گرفتن با فرزندش محروم می‌شود ناراحت و غمگین می‌شود. این یک احساس منفی است که در هنگام جدایی از محبوب در انسان پدید می‌آید، و در برابر آن احساس شادی است که در اثر انس با او حاصل می‌شد. هنگامی که فرزند می‌خواهد از مادر جدا شود، این حالت تمرکز پیدا کرده، اوج می‌گیرد و احساسی شدید در وی ظاهر شده، اشک‌هایش جاری می‌شود. منشأ این احساس، گریه، و ... همان عاطفه است. حال اگر فرزند بی‌خبر از کنار مادر برود و وداعی حاصل نشود، مادر مدتی ناراحت می‌شود، اما به‌تدریج به این فراق عادت می‌کند و دیگر چندان به او سخت نمی‌گذرد. ولی وقتی مادر و فرزند با یکدیگر وداع کرده باشند، این حالت در مادر زنده می‌ماند. گرچه ممکن است مرور زمان در آن اثر کرده، آن حالت خاص را تضعیف کند، لکن وداع با او موجب ثبات این عاطفه و محبت ناشی از آن می‌شود، ‌به گونه‌ای که در مدتی که فرزند او در کنارش نیست هم به یاد او خواهد بود. این مثالی بود از یک روند طبیعی در احساسات فردی که مادر نسبت به فرزند خود دارد.
انواعی از عواطف وجود دارند که منشأ فعالیت‌های مختلفی در زندگی ما می‌شوند. اگر عاطفه و احساس نباشد صرف دانستن و توجه کردن به یک واقعیت، حرکت‌آفرین نخواهد بود. منشأ عموم رفتارهای ما چیزی از سنخ عواطف است که به منزله موتور حرکت در وجود مایند. همین حقیقت درباره مسائل اعتباری، اجتماعی، سیاسی و ... هم صادق است، چنان‌که وداع و عواطف دخیل در آن اختصاصی به مادر و فرزند ندارد، بلکه این حالت برای دو دوست که از هم جدا می‌شوند و با یکدیگر وداع می‌کنند نیز پیش می‌آید. وقتی این فرایند به سطح جامعه برسد از حالت فردی بیرون آمده، به صورت اجتماعی ظاهر می‌شود و براساس اغراض و عواطف مشترک و احساسات خاصی که بین افراد وجود دارد به صورت دسته‌جمعی نمود می‌یابد. احساسات و عواطف مذهبی، چه در شکل سوگواری مانند آنچه در ایام عاشورا شاهد آن هستیم، و چه در شکل جشن و شادی مانند آنچه امشب به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام باید داشته باشیم، نمونه‌هایی از این عواطف و احساسات اجتماعی‌اند. وقتی این امور در جامعه‌ای تکرار شوند، آداب و رسومی را در جامعه پدید می‌آورند. براین اساس، برای وداع هم آداب و رسومی شکل گرفته که گاه در قالب رسوم مذهبی رخ می‌نماید، مانند گرفتن قرآن بر سر مسافر، و گاه در قالب رسوم عرفی ظاهر می‌شود، مانند آوردن آب و سبزه برای مسافر.

عقل و شرع؛ دو کنترل کننده عواطف

احساسات و عواطف خود به خود حد و مرزی ندارند. عاطفه خود تعیین نمی‌کند کجا وجود نداشته باشد، در چه شرایطی پدید آید، نقطه اوج آن کجاست، و در چه حالتی به پایان می‌رسد و منقطع می‌شود. بلکه این شرایط مختلف فردی و اجتماعی، روابط اجتماعی، و اعتبارات عقلی و عرفی هستند که دست به دست هم داده، زمینه‌های مختلفی برای تأثیر احساسات و عواطف در رفتارهای ما پدید می‌آورند. از آنجا که عواطف، خود حد معینی ندارند ما در رابطه با آنها گاه دچار افراط یا تفریط می‌شویم. به دلیل آن که انسان موجودی مکلف است و خود باید نوع رفتارش را انتخاب کند، به عاملی دیگر نیاز داشت تا با تعیین مرز احساسات و عواطف، از افراط و تفریط در آنها پرهیز کند، چراکه این هر دو می‌توانند برای انسان زیان‌بار باشند.
از این‌رو، خدای متعال نیروی دیگری برای کنترل احساسات، عواطف و غرایز در وجود انسان قرار داده که نام آن را نیروی عقل می‌گذاریم. البته عقل اصطلاحات مختلفی دارد که در این‌جا مقصود از آن، نیروی کنترل‌کننده احساسات و عواطف است. عقل است که در هنگام غذا خوردن می‌گوید: با این‌که هنوز اشتها داری، باید حدی را رعایت کنی! شأن این نیرو به خدمت گرفتن احساسات و عواطف و راهنمایی کردن آن‌ها است. اما از آن‌جا که عقل هم در همه جا نمی‌تواند درست مرزها را مشخص کند، انسان نیازمند راهنمایی‌های وحی است. پس تعلیمات الهی کنترل‌کننده نهایی است. نکته دیگری که می‌توان اضافه کرد این است: کسی که از نیروی عقل و دستورات شرع به‌درستی استفاده کند، نوع دیگری از کنترل بر کارهای او اعمال می‌شود و آن کنترل الهی است. خدای متعال کارهای چنین شخصی را تدبیر می‌کند و چیزهایی را به او می‌فهماند که فراتر از مفاهیم ذهنی و عقلی، و مطالب کتاب و سنت است. چنین کسانی واقعیاتی را شهود می‌کنند و می‌یابند که در یافتن راه و مصالح واقعی به آنها کمک می‌کند؛ گوارایشان باد!

مبانی نظری فرهنگ‌ها؛ منشأ صحیح یا غلط بودن فرهنگ‌ها

اشتباه در استدلال‌های عقلی یا استنباط‌های شرعی می‌تواند منشأ پایه‌گذاری آداب و رسوم غلط اجتماعی شود. اگر عقل کسانی که آداب و رسوم را وضع می‌کنند و رواج می‌دهند وظیفه خود را به خوبی انجام ندهد، یا وقتی کسی می‌خواهد شناختی را به وحی مستند کند، در فهم وحی کوتاهی یا اشتباه کند، این اشتباه می‌تواند منشأ آداب و رسومی غلط شود که برخلاف مقتضای عقل و وحی است. از این‌جا پاسخ این مسأله روشن می‌شود که آیا فرهنگ غلط داریم یا نه، زیرا آداب و رسوم از مقوله فرهنگ و بخشی از آن است. بنابراین پاسخ به این مسأله باز می‌گردد که منشأ آداب و رسوم اجتماعی که در خرده فرهنگ‌ها شکل می‌گیرد چه بوده است.

برای مثال قرآن به‌صراحت می‌فرماید: وقتی انبیا مشرکان و بت‌پرستان را تخطئه می‌کردند آن‌ها در پاسخ می‌گفتند: إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ؛1 پاسخ آن‌ها، به زبان جامعه‌شناختی، این بود که این عمل از آداب و رسوم اجتماعی ما، و جزء هویت اجتماعی‌ ما است. پدران و نیاکان ما همین کار را انجام می‌دادند و جامعه ما این‌ها را مقدس می‌شمارد. معنای این آیه آن است که پرستش بت در میان آن جوامع به شکل فرهنگ درآمده بود؛ ریشه آن فکری غلط بود که منشأ احساسات اجتماعی و مذهبی غلطی شده، فرهنگ غلطی را پدید آورده بود. ازاین‌رو پیغمبران می‌گفتند: آیا اگر آن رفتار پدران شما خلاف عقل و حق بود باز هم باید از آن پیروی کنید؟!

محبت خدا؛ سرچشمه محبت به ماه رمضان

حال برمی‌گردیم به مسئله وداع با ماه رمضان و جایگاه آن. ما به عنوان مسلمان به اندازه‌ای که معرفت به خدا داشته باشیم، عظمت خدا را درک می‌کنیم، و وقتی نعمت‌های خدا را می‌شناسیم خواه ناخواه محبتی از خدا در دل ما به وجود می‌آید. گرچه در روانشناسی به این رابطه با خدا عاطفه نمی‌گویند، ولی ماهیتش دوست داشتن است و براساس این دوستی کارهایی انجام می‌دهیم. برخی از این کارها، رفتارهایی است که عقل رابطه آن‌ها با چنین عاطفه‌ای را می‌فهمد و آن را تجویز می‌کند، اما اکثر آن‌ها رفتارهایی است که در دام عقل نمی‌افتد و خدا و پیامبر برای ما تعیین کرده‌اند. در همه رفتارهای اجتماعی و سنت‌های دینی ما این ارتباط وجود دارد و ما می‌توانیم آن‌ها را کشف کنیم.

همه این‌ها به‌نحوی هدایت کردن عوامل حرکتی است که خدای متعال در نهاد ما قرار داده است. خود آن عوامل، شعور ندارند و تعیین‌کننده جهت و حدود خود نیستند، بلکه با عقل و وحی فعال می‌شوند و مرزهایشان مشخص می‌شود. خدای متعال به ما فرموده است: هر سال به مدت یک ماه باید غرایزی را که نسبت به رفتارهای حیوانی دارید (خوردن، آشامیدن، اعمال غریزه جنسی و ...) آن‌گونه که در احکام روزه آمده تنظیم کنید. این هدایتی است که خدای متعال به ما ارزانی داشته تا ما بتوانیم عوامل محرک دورن خویش را تنظیم کنیم. یکی از عوامل سعادت ما روزه ماه رمضان است و ما چیزی را که موجب سعادت می‌شود به طور طبیعی دوست داریم. این محبت ناشی از محبت به خدا است. از محبت خدا، محبت به دین خدا، و از محبت به دین خدا، محبت به احکام دین، و از محبت به احکام، محبت به متعلقات احکام (مانند زمان یا مکان اجرای آن‌ها) پدید می‌آید. شعاع محبت الهی می‌تابد تا به ماه رمضان می‌رسد. هر قدر آن محبت قوی‌تر باشد محبت به دین، شعائر اسلامی، ماه رمضان، روزه گرفتن و ... بیشتر می‌شود؛ این فرمولی طبیعی است. کسانی در عمل ثابت کردند که برای حفظ یک حکم خدا حاضرند جان‌شان را فدا کنند، اما برخی برای مجموع دین خدا هم آن قدر مایه نمی‌گذارند، و تنها تا جایی با دین همراه‌اند که دین برایشان زحمتی نداشته باشد.

فراق سنگین ماه رمضان برای دوستان خدا

برخی از دو ماه پیش از رمضان، انتظار ماه رمضان را می‌کشند و برای استقبال از این ماه، دو ماه را روزه می‌گیرند. بنده یک سال ماه رجب در کنیا مهمان بودم. دوستان سفارت می‌گفتند: یکی از کارمندان محلی سفارت هر سال سه ماه رجب، شعبان و رمضان را روزه می‌گیرد! برای چنین بندگانی که علاقه‌مند به ماه رمضان‌اند، تمام شدن ماه رمضان مانند این است که عزیزی را از دست بدهند،  یا دست‌کم مانند این است که عزیزی از آن‌ها به سفری طولانی رود، و تا یک سال دیگر نتوانند او را ببینند. کسانی هستند که در شب آخر ماه رمضان به خاطر فراق ماه رمضان واقعاً اشک می‌ریزند. امام سجاد صلوات‌الله‌علیه خطاب به ماه رمضان می‌فرماید: فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ‏ عَلَیْنَا؛ ما با ماه رمضان وداع می‌کنیم مانند وداع با کسی که فراقش برای ما بسیار دشوار است.

رابطه آداب اعتباری با واقعیت

وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ؛ یک مسأله دیگر این است که رابطه این آداب و رسوم اجتماعی که اموری اعتباری‌اند با حکم عقل و واقعیت چیست. در پاسخ باید گفت: اعتبارات عقلایی می‌توانند مصالحی عقلانی داشته باشند و این اعتبارات به خاطر همان مصالح وضع می‌شوند. عقل می‌گوید تنها اگر در جامعه‌ای تبادلات اجتماعی انجام گیرد مصالح جامعه تامین می‌شود، وگرنه اگر هر کس بخواهد خود نیاز خویش را تامین کند زندگی اجتماعی پیشرفت نمی‌کند. درست است که این قراردادها اعتباری است و واقعیت خارجی ندارد، اما این‌ها مقدمه برای تحقق سلسله‌ای از واقعیت‌ها هستند. وقتی تبادلی را قرارداد می‌کنیم از اثر واقعی آن هم بهره‌مند می‌شویم. برای مثال وقتی تبادل نان و پول را اعتبار می‌کنیم، از نانی که نانوا پخته است میل می‌کنیم. خوردن نان یک کار حقیقی است، اما این کار، مترتب بر قراردادی اعتباری است.

آداب و رسوم اجتماعی هم به خاطر مصالحی اعتبار می‌شوند و اگر آداب و رسوم صحیحی باشند (عقل یا شرع آن را وضع یا تأیید کرده باشد) منشأ مصالح واقعی می‌شوند. وقتی وداع به عنوان یک رسم قرارداد می‌شود، مادر با فرزندش در هنگام سفر وداع می‌کند، و این امر باعث تثبیت یاد او در ذهن مادر می‌شود، و مادر هر روز بعد از نماز برای وی دعا می‌کند. اما اگر مادر و فرزند وداع نمی‌کردند، کم‌کم دوری فرزند از یاد مادر می‌رفت و آن آثار واقعی را به دنبال نداشت. درست است که وداع یک امر قراردادی است، اما منشأ حقایقی است. اشکی که در وداع با ماه رمضان ریخته می‌شود ثوابی دارد که برای آخرت انسان نتایج واقعی عظیمی به دنبال می‌آورد. شعاع تأثیر عاطفی این وداع تا مدت‌ها در وجود انسان باقی می‌ماند، و تا مدتی مانع انجام گناه شده، رغبت انسان را به عبادت زیاد می‌کند و ... پس درست است که این آداب و رسوم اموری اعتباری است، اما مثل دیگر اعتبارات عقلایی، اگر صحیح باشد مصالحی اجتماعی را به دنبال خواهد داشت که می‌تواند بسیار ارزنده باشد.

وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ؛2 تعظیم شعائر خدایی بسیار اهمیت دارد. اگر شعائر خدایی در جامعه فراموش شود و مورد بی‌مهری قرار گیرد همه مردمی که باید از آن شعائر بهره ببرند محروم می‌‌شوند و به‌تدریج آثارش از بین می‌رود. اگر یک سال در کشور روضه‌‌خوانی نباشد به طور طبیعی مردم از آثار آن محروم می‌شوند. احیای شعائر یکی از بزرگ‌ترین عبادات است و قرآن هم آن را ناشی از تقوای دل می‌داند. حاصل‌ آن‌که نتیجه‌ای عقلایی که بر وداع با ماه رمضان مترتب می‌شود این است که در سایه این وداع، میثاقی که ما با ماه رمضان داریم تقویت می‌شود، و در حقیقت عهد و پیمان با خدا و بندگی ما برای خدا تقویت می‌شود (وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ).

وصلی‌الله علی محمد و آله الطاهرین



1. زخرف، 21.
2. حج، 32.