صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه بیست‌وچهارم؛ لطایفی درباره صلوات

تاریخ: 
دوشنبه, 22 تير, 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/22، مطابق با بیست‌وششم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

لطایفی درباره صلوات

اللَّهُمَ‏ تَجَاوَزْ عَنْ‏ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَهْلِ دِینِنَا جَمِیعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِیِّنَا وَ آلِهِ كَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَى‏ مَلَائِكَتِكَ‏ الْمُقَرَّبِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ كَمَا صَلَّیْتَ عَلَى أَنْبِیَائِكَ الْمُرْسَلِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ كَمَا صَلَّیْتَ عَلَى عِبَادِكَ الصَّالِحِینَ، وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ صَلَاةً تَبْلُغُنَا بَرَكَتُهَا، وَ یَنَالُنَا نَفْعُهَا، وَ یُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا ...

دعا برای دیگران

در این فراز امام سجاد علیه‌السلام برای دیگران دعا می‌فرماید. طبعا نخستین کسانی که حق بیشتری بر گردن انسان دارند پدر، مادر، ارحام و بعد هم سایر مسلمان‌ها هستند. قرآن کریم هم اهتمام خاصی به مسأله احسان به والدین دارد، چه در زمان حیات‌شان و چه بعد از وفات‌شان، و این مسأله را با تعبیراتی بیان فرموده که نشان از نهایت اهتمام قرآن کریم به این مسأله دارد، مانند: أَنِ اشْكُرْ لِی وَلِوَالِدَیْكَ1، یا وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا.2 طبعا والدین بر دیگران مقدم هستند و حق هیچ انسانی از افراد عادی مثل حق والدین نیست. البته حق پیغمبر اکرم و ائمه اطهار علیهم‌السلام جایگاه و دلایل خاص خود را دارد که توضیح آن خواهد آمد.

سپس حضرت همه خیرات را برای همه کسانی که استحقاق و صلاحیتش را دارند درخواست می‌کنند. این درسی است برای ما که هنگام دعا نباید تنها نظرمان به خواست‌های خودمان باشد. چنان‌که پیش از این هم ذکر شد، یکی از نکته‌هایی که از این دعا استفاده می‌شود آن است که همت انسان باید بسیار بلند باشد، و تنها به چیزهایی که مورد نیاز خودش است (حتی در امور اخروی) اکتفا نکند، بلکه باید تا هر کجا عقلش می‌رسد و هر اندازه از رحمت و نعمتی را که ممکن است از خدای متعال به مخلوقی برسد، از خدا برای خود و دیگران درخواست کند. البته در همه این دعاها یک شرط ضمنی وجود دارد و آن این است که خواسته من در نظام احسن آفرینش جایگاهی داشته باشد و مخالف نظام احسن و حکمت الهی نباشد. براین‌اساس، کسانی که خدای متعال فرموده به هیچ وجه آن‌ها را نخواهد آمرزید، در حوزه دعای انسان قرار نمی‌گیرند، و اگر دعا به ظاهر شامل آن‌ها هم بشود، آن‌ها تخصصا خارج خواهند بود.

برعکس این قضیه هم صادق است. در زیارت عاشورا گفته شده: اللهم العن بنی‌امیة قاطبة؛ «خدایا! همه بنی‌امیه را لعنت کن!» روشن است که اگر در میان بنی‌امیه فرد مومنی باشد که با روش بنی‌امیه مخالف و شیعه علی علیه‌السلام است، خود به خود از قلمرو این نفرین خارج است. چنین استثنائاتی اموری عرفی و عقلایی هستند. نمونه بارز چنین نکته‌ای که در قرآن آمده است، وعده خدا به حضرت نوح در باره نجات همه خانواده‌اش است. این درحالی است که خداوند یکی از فرزندان حضرت نوح را نجات نداد و فرمود: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِكَ.3 در این فراز از دعا، امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: خدایا! پدران و مادران و همه اهل دین ما را مورد رحمت قرار بده! چه آ‌ن‌هایی که از دنیا رفته‌اند و چه آن‌هایی که تا روز قیامت خواهند آمد. امام علیه‌السلام در این فراز برای آمرزش کسانی که ممکن است هزار سال دیگر متولد شوند و مرتکب گناهی شوند، پیشاپیش دعا می‌کند. این وسعت نظری است که وقتی انسان در کنار دریای رحمت الهی واقع می‌شود باید داشته باشد. البته کسانی که شایستگی این دعا را ندارند مسلما تخصصا خارج خواهند بود.

مراتب صلوات و برتری درود خدا بر پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام

امام سجاد علیه‌السلام در فراز آخر دعا بر پیغمبر اکرم و آل ایشان صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین درود فرستاده، عرضه می‌دارد: «خدایا! هم‌چنان که بر همه فرشتگان مقربْ رحمت خاص فرستادی و آن‌ها را مورد عنایت خاص خود قرار دادی، پیغمبر و اهل بیت او علیهم‌السلام را هم مشمول چنین رحمتی خاص قرار بده! و هم‌چنان که بر انبیای خود صلوات نازل کردی، بر پیغمبر و اهل بیت او علیهم‌السلام هم صلوات نازل فرما! و هم‌چنان که بر همه بندگان صالحت صلوات فرستادی، بر او و خاندان او صلوات فرست!» امام علیه‌السلام در اولین مرحله ملائکه مقرب را ذکر نموده است. شاید وجه‌اش این باشد که قبل از خلقت انسان و مبعوث کردن پیامبران، فرشتگان خلق شده بودند و در این دوران خدای متعال آن‌ مقدار که ظرفیت ملائکه گنجایش داشت به آن‌ها رحمت عنایت فرموده بود. طبعا ملائکه از نظر زمان و از نظر مرتبه خلقت، بر انسان تقدم داشته‌اند. ازاین‌جهت امام علیه‌السلام نخست آن‌ها را ذکر می‌کند.

در میان انسان‌ها، برترین انسان‌ها انبیاء هستند. ازاین‌رو امام علیه‌السلام انبیاء را بعد از ملائکه ذکر می‌کند. البته درودهای خدا اختصاص به انبیاء ندارد و انسان‌های دیگری هم هستند که با این‌که نبی نیستند، ولی مقام‌شان از انبیا (به جز پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم بالاتر است؛ که قدر متیقن، ائمه معصومان صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین از این دسته‌اند. امام سجاد علیه‌السلام از خدای متعال درخواست می‌کند: همان‌طور که بر همه بندگانی که استحقاق درود داشته‌اند (بندگان صالح) درود فرستاده‌ای، بر پیغمبر ما و اهل‌بیت او علیهم‌السلام هم درود بفرست! این تشبیه، نخست در اصل فرستادن درود و رحمت است، و دوم در کمیت صلوات (به تعداد درودی که بر همه انبیاء و ملائکه فرستاده شده) می‌باشد. اما از لحاظ کیفیت، حضرت عرضه می‌دارد: «درودی که بر پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌فرستی بالاتر از آن صلواتی باشد که بر ملائکه و انبیاء فرستادی!» و این شاهدی بر مراتب فراوان صلوات است. صلوات بر پیامبر اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام مانند صلواتی نیست که بر ملائکه و سایر انبیاء فرستاده می‌شود. سپس حضرت درخواست می‌کند که این صلوات به گونه‌ای باشد که سرریز آن شامل حال ما هم بشود و به ما هم نفعی برسد، و به واسطه این صلوات دعای ما هم مستجاب شود.

ابهام در حقیقت صلوات

بحث درباره صلوات بر پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ابعاد مختلفی دارد؛ یکی بحث درباره حقیقت این رحمت است و این‌که این صلواتی که نازل می‌شود چیست؟ حقیقت این است که ما نباید طمعی برای درک حقیقت این رحمت داشته باشیم.  ما برای اشاره به حقایقی که فراتر از محسوسات هستند از تعبیراتی کلی و مبهم استفاده می‌کنیم و غالبا معرفت به آن‌ها توأم با ابهام است و حقیقت آن‌ها را نمی‌دانیم، مگر بندگان خاص خدا که خداوند گوشه‌ای از پرده غیب را برای آن‌ها بالا زده باشد، و آن‌ها با شهود چیزهایی را درک کرده باشند. کار عقل در واقع تجرید و تعمیم همین محسوسات و درک اموری است که در درون خودمان با علم حضوری یافته‌ایم؛ و وقتی چیزی فراتر از این‌ها می‌رود دیگر تنها با تعبیرات مبهمی به آن اشاره می‌کند. تنها با اشاره قرآن کریم است که می‌فهمیم اثر صلوات خدا و ملائکه او این است که مؤمنان را از تاریکی‌ها خارج و به سوی نور رهسپار می‌کند (هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِیُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ4)؛ اما باز حقیقت این تاریکی‌ها و آن نور هم از قبیل امور فراتر از محسوسات است و دقیقا حقیقت هیچ کدام را نمی‌توانیم به‌درستی درک کنیم. امیدواریم که خدا معرفت و توفیقی به ما عنایت فرماید که دست‌کم بعد از این عالم، آن حقایق را مشاهده کنیم.

نکته دوم درباره صلوات این است که وقتی ما صلوات می‌فرستیم، در حقیقت از خداوند درخواست می‌کنیم که آن رحمت خاص خود را بر پیامبر و خاندان او نازل فرماید. صلوات خدا است که رحمت و مقام و منزلتی خاص برای شخص ایجاد می‌کند. صلوات رحمت خاص خداست و صلوات فرستادن ما درخواست از خدا برای ایجاد آن رحمت است، وگرنه ما چیزی نداریم که لایق مقام پیغمبر و آل او باشد.

تفاوت صلوات عاشقانه با صلوات تاجرانه

نکته سوم درباره صلوات اهتمامی است که در دعاها و مناجات‌ها برای صلوات وجود دارد. در آداب دعا وارد شده که اگر می‌خواهید دعایتان مستجاب شود ابتدا بر پیغمبر صلوات بفرستید و بعد دعایتان را ذکر کنید و دعایتان را نیز با صلوات به پایان برسانید. در این صورت خدای متعال می‌فرماید: من خجالت می‌کشم که دو طرف این دعا را مستجاب کنم و میان آن‌ها را مستجاب نکنم. این از لطایف رحمت الهی است. اما انگیزه صلوات فرستادن در همین نکته خلاصه نمی‌شود. ما انسان‌ها در انگیزه آگاهانه خود، همیشه خواست خودمان مطرح نیست. در بسیاری موارد قصد آگاهانه انسان خدمت به دیگری است و واقعا می‌خواهد به دیگران خدمت کند. مثال روشن این نکته خدماتی است که مادر نسبت به طفل شیرخوارش در نیمه شب انجام می‌دهد. اگر از او بپرسند چرا این زحمات را به جان می‌خری، پاسخی که در ذهن او حاضر است و در عمل او مؤثر است خدمت و رسیدگی به محبوبش (طفل) است.

وقتی انسان علاقه شدیدی به کسی داشته باشد، دلش می‌خواهد به او خدمت کند و دیگر به پیامدها و منافع این کار نمی‌اندیشد. البته این انگیزه هم به یک معنا به خود انسان باز برمی‌گردد، چون در حقیقت عاشق از خدمت به معشوق لذت می‌برد و رسیدن به این لذت است که مطلوب اوست. این هدف در ضمیر ناخودآگاه عاشق است. این انگیزه در لایه زیرین وجود انسان است و عاشق به آن توجه ندارد. به تعبیر دیگر، موجود مخلوق هر کاری که انجام می‌دهد در نهایت برای خود انجام می‌دهد و تنها خداست که هیچ کاری برای خودش انجام نمی‌دهد چون به هیچ چیز نیازی ندارد. اما این مهم است که انگیزه آگاهانه مخلوق چه باشد. فرق خودخواهی با دیگرخواهی در همین مرتبه آگاه ذهن معلوم می‌شود.

در باره صلوات هم همین نکته جاری است. گاهی انگیزه آگاهانه انسان از صلوات فرستادن تنها این است که بهره ببرد، اما هستند کسانی که آن چنان عشق به پیغمبر اکرم و اهل بیت علیهم‌السلام دارند که لذت و نفع خود را فراموش می‌کنند، و هر کاری از دستشان برمی‌آید تنها به عشق ایشان انجام می‌دهند. گرچه چنین انسان‌هایی کم هستند اما یقینا چنین کسانی وجود دارند. چنین محبتی نسبت به پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام بسیار با ارزش است، و صلواتی که از چنین عشقی برخیزد با صلوات‌های دیگر بسیار متفاوت خواهد بود.

ارزش‌ها و لذت‌هایی وجود دارند که با محاسبات مربوط به امور محسوس قابل بیان و اندازه‌گیری نیستند. لذتی که عاشق از نگاه به معشوق یا از لبخند معشوق درک می‌کند با مقیاس وزن و عدد قابل مقایسه نیست. اصلا این لذت یک حقیقت دیگری دارد و مقیاس دیگری می‌طلبد. اختلاف درجات در بهشت هم از قبیل همین اختلافات است. لذتی که رسول خدا و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین در بهشت درک می‌کنند قابل مقایسه با لذتی که دیگران درک می‌کنند نیست، هرچند در جوار ایشان باشند. درک لذت بستگی به ظرفیت انسان دارد، وگرنه از طرف خدا منع و بخلی نیست. انسان بیش از ظرفیتش نمی‌تواند درک کند و حتی اگر بیش از ظرفیتش به او فیض دهند، نمی‌تواند آن را درک کند.

این را باید بدانیم که همین انسان‌هایی که در این عالم زندگی می‌‌کنند گاهی حرکاتشان از نظر فیزیکی کاملا شبیه یکدیگر هستند، اما از نظر ارزش در پیش‌گاه خدا از زمین تا آسمان متفاوت‌اند. عین این مطلب درباره صلوات هم هست. وقتی ما تنها برای استجابت دعایمان ابتدا و انتهای درخواست خود صلوات می‌فرستیم کار با ارزشی کرده‌ایم اما بین این صلوات با آن صلواتی که تنها ‌به‌خاطر عشق به پیغمبر فرستاده می‌شود تفاوت بسیاری وجود دارد. اگر بگوییم آن صلوات صدهزار مرتبه از این صلوات بالاتر است تعجب نکنید و مطمئن باشید تفاوت این‌دو بیش از این‌هاست. ما باید سعی کنیم و از خدا بخواهیم که معرفت و محبت خودش و اولیای خودش را به ما بدهد تا کارهای کوچک‌مان ارزش‌های بی‌حساب پیدا کند.

ارتباط صلوات با مقامات پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله

نکته دیگر به درکی مربوط می‌شود که از پیامبر داریم. بسیاری از افراد از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله تنها همین‌قدر می‌دانند که ایشان شخصی بوده که در حدود 1400سال پیش در شبه جزیره عربستان متولد شده، در چهل سالگی به نبوت برگزیده شده و در سن 63 سالگی هم از دنیا رفته است. یعنی درکشان این است که ایشان هم مانند انسان‌های دیگر بوده‌اند. البته این مطلب واقعیت دارد و دروغ نیست، و آیاتی از قرآن هم که درباره رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله هستند، در بسیاری از موارد ناظر به چنین موقعیتی می‌باشند؛ آیاتی همچون أَلَمْ یَجِدْكَ یَتِیمًا فَآوَى * وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى * وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى5؛ و نیز: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ6 و ... این یک نشئه از وجود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است که خواص و آثار خاص خود را دارد. معمولا در این نشئه به روح افراد توجه نمی‌شود و انسان‌ها گمان می‌کنند زندگی هر کسی تنها همین بدنش است و وقتی از کار می‌افتد گمان می‌کنند که آن انسان نابود شده است.

اما برخی با معرفتی بالاتر، به این درک می‌رسند که انسان بُعد دیگری به نام روح دارد که خصوصیات امور مادی را ندارد، ولی با بدن تعامل دارد.حال اگر به ما بگویند: برخی انسان‌ها علاوه بر روح، بُعد دیگری هم دارند، درک آن برای ما بسیار مشکل می‌شود. اتفاقا به‌خصوص در مکتب شیعه چنین چیزی را برای پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام، و برای برخی از اولیای خدا، اثبات کرده‌اند که به آن «نور» یا مقام نورانیت می‌گویند. بنابراین پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله غیر از بدن مادی و روحی که متعلق به بدن است و بدن را تدبیر می‌‌کند، حقیقت دیگری هم دارد به نام نور که قبل از خلقت حضرت آدم علیه‌السلام وجود داشته است و سایر مخلوقات طفیل آن «نور» هستند. ما نباید مسائل مربوط به ابعاد مختلف وجود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را با هم خلط کنیم.

وقتی به ما می‌گویند: از خدا برای پیغمبر صلوات بخواهید، این امر به بُعد حیات مادی ایشان مربوط می‌شود، یعنی چیزی که به‌تدریج ترقی و رشد می‌کند، نماز می‌خواند، ثواب می‌کند، و ... اگر ما عبادتی انجام دهیم و ثواب آن را به پیغمبر هدیه کنیم بر مقام این بُعد از حیات ایشان افزوده خواهد شد و این هدیه ما برای ایشان اثر خواهد داشت. اما همه وجود پیغمبر همین وجود نیست. ایشان مقام دیگری ورای این وجود مادی دارند که هدایای ما در آن مقام تأثیری ندارد، بلکه هر کمال و هر خیری شعاعی از آن مقام است؛ مقامی که بالاتر از آن برای هیچ مخلوقی ممکن نیست و اگر ممکن بود خدا به ایشان داده بود. آن مقام چیزی نیست که قابل رفعت باشد، و هم از نظر مبانی عقلی و هم از نظر روایات قابل اثبات است. سر و کار ما با مرتبه نازلی از وجود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است که در این عالم متولد شده است (أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ)؛ اما مقام نور چیزی نیست که عقل ما بتواند آن را درک کند. ما باید تلاش کنیم با اطاعت و محبت و با صلوات‌هایی که به ایشان اهدا می‌کنیم به ایشان تقرب پیدا کنیم و کاری کنیم که گوشه چشمی هم به ما بیاندازند.

وفقنا الله و إیاکم إن‌شاءالله


1. لقمان، 14.
2. اسراء، 23.
3. هود، 46.
4. احزاب، 43.
5. ضحی، 6-8.
6. کهف، 110.