بزرگترین، شایستهترین و مقربترین بندگان خدا بیش از همه تذلل و تضرع داشتند، و در دعاها و سجدههایشان خود را گمراهترین گمراهان و کمترین افراد معرفی میکردند. وقتی انسان کار بد خودش را کم ببیند، گناه را کوچک میشمارد و آن را تکرار میکند. تکرار گناه باعث میشود که به گناه عادت کند و از عبادتها محروم شود. در این صورت باز همان حالت تضرع و ابتهال در مناجات و دعا و عبادت را از دست میدهد.
این عقل است که میاندیشد که این کار در همین جا، در خانواده ام، در محیط، در شهر، در زندگی تا دم مرگ، حتی بعد از آن تا روز قیامت چه لوازمی دارد و بالاخره آیا باعث میشود که من به بهشت بروم یا به جهنم. عقل باید همه اینها را حساب کند تا بگوید این کار را بکن یا نکن. اما حکم نفس فقط برخاسته از غرایز است؛ همان غرایزی که در حیوانات نیز وجود دارد. این است که این دو غالبا با هم سازگار نیستند. جنگ بین نفس و عقل به این معناست که غرایز انسان اقتضائاتی دارد که همیشه با حکم عقل موافق نیست. پیروی از هوای نفس یعنی پیروی از غرایزی که در ما وجود دارد، بدون اینکه به حکم عقل و حکم شرع نظر داشته باشیم.
بندگی، رابطهای بین انسان و خداست. در این رابطه، وقتی انسان به خودش نگاه میکند، خود را بندهای میبیند که هیچچیز ندارد، ولی وقتی به خداوند نظر دارد، میبیند او همهچیز دارد. از این رو، در دعاهایی همچون دعای شریف ابوحمزه ثمالی، گاه ائمه معصومین صلواتاللهعليهماجمعين، به فقر و بیچارگی و بنده بودن خویش توجه دارند و در مواردی نیز بیشتر توجه آنها معطوف كرم بیکران خدا و لطف و بخشش و رحمت واسعه اوست؛ بر همین اساس است كه امام سجاد ـعلیهالسلامـ میفرماید: إِذَا رَأَیتُ مَوْلَای ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَإِذَا رَأَیتُ عَفْوَكَ طَمِعْت؛ ای سرور من، زمانی که به بیچارگی و گناهانم نگاه میکنم، ناامید، نگران و وحشتزده میشوم، اما وقتی به تو و كرم و بخشش بیانتهایت نظر میکنم، امیدوار میشوم و به طمع میافتم....
کتاب صهبای حضور، ص283
اگر حضرت معصومه سلاماللهعلیها را بشناسیم، روزنهای میشود که مقامات حضرت رضا سلاماللهعلیه را بشناسیم؛ امام رضایی که مظهر رأفت الهی است. آن بزرگوار تنها کسی است که در بین ائمه به الامام الرئوف معروفند. ما امام رضا سلاماللهعلیه را دوست داریم، به خاطر اینکه خدا او را دوست دارد. حضرت معصومه سلاماللهعلیها را دوست میداریم، چون ایشان خواهر امام رضاست و شاخهای از آن درخت مبارک است.
(سخنرانی حضرت آیتالله مصباح در جشنواره کریمه اهل بیت، 1390/07/21)
تفاوتهای موجود بین روزهداران و اهمیت و ارزشی كه به این ماه میدهند، ریشه در معرفتشان نسبت به این ماه عظیم دارد. برخی روزه را عبادت و تكلیفی شاق، و گروهی دیگر آن را بزرگترین توفیق الهی میدانند. اختلاف دیدگاه این دو گروه، و طیف وسیعی که بین این دو قرار میگیرند، به نوع نگاه آنان به این ماه، و شناختشان از عظمت و فضایل آن بازمیگردد؛ بنابراین، مناسب است تا مسأله شناخت و معرفت نسبت به این ماه و فضایل و حرمت آن که بسیار مهم است، اولین خواسته ما از خداوند باشد.
کتاب صهبای حضور، ص136
خداوند شما را خلق کرده است تا لیاقت بالاترین رحمت را پیدا کنید. اگر شما را خلق نمیکرد و شما شکر نعمت او را بهجا نمیآوردید، دریافتکنندهای برای این رحمت وجود نمییافت. باید انسان مختاری باشد، با اختیار خودش مراحلی را طی کند، قدر نعمتهای خدا را بداند و شکر آن را بهجا بیاورد تا به مرتبهای برسد که بتواند آن رحمت را درک کند. شکر کردن حرکتی است که ظرفیت ما را بالا میبرد. شکر، فهم، معرفت، ایمان و نورانیت دل ما را بیشتر میکند و ظرف ما برای دریافت رحمت، بزرگتر میشود. اگر شکر نکنیم ظرف ما محدود است.
شکرگزاری؛ تنهاراه کمال انسان؛ بیانات حضرت آیت الله مصباح درجمع رؤسای ادارات ومعاونت های استانها ومعاونین مرزبانی ودریابانی
انبیا آمدند تا به آدمیان بفهمانند که برای این دنیا آفریده نشدهاند. اینجا یک جلسه آزمایش است. آری! تمام این 100 سال عمر ما در این جهان یک جلسه امتحان است. واقعاً این جلسه امتحان که 100 سال به طول میانجامد، در مقابل بینهایت آخرت چه نسبتی دارد؟ شما 3 ساعت در جلسه امتحان کنکور مینشینید تا 30 سال بعد از آن استفاده کنید؛ 3 ساعت با 30 سال یک نسبتی دارد. اما وقتی 100 سال را با بینهایت بسنجید، چه نسبتی را میتوان یافت؟ عمر آخرت چند برابر عمر دنیا میشود؟ صد هزار برابر، یکمیلیون برابر، صدمیلیون برابر. حقیقت این است که این دو باهم هیچ نسبتی ندارند. عمر دنیا را هرقدر که باشد به هر توانی برسانید، باز ابدیت از آن درنمیآید! بنابراین، ابتدا باید حساب کنیم که ما چه هستیم، برای کجا آفریده شدیم، عمر ما چقدر است، قرار است چندسال زندگی کنیم؛ تا ببینیم چه سعادتی را میخواهیم: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا
عامل اصلي تکامل که موجب لياقت انسان براي دريافت عاليترين رحمتها و فيوضات الهي ميشود، همان است که در لسان شرع، «عبادت» ناميده شده است. يعني انسان بيابد که از خود چيزي ندارد و از خود چيزي نميتواند داشته باشد و هر خيري به او برسد، از خداي متعال است؛ حقيقتي که در يک مسير بسيار طولاني، امکان تحقق دارد و طيف گستردهاي از مراحل را، هم از لحاظ عرضي و هم از لحاظ طولي، در برميگيرد.
میتوان گفت عامترين حکمت وجود شرور، نقايص، آفات و بلاها در اين عالَم، آن است که زمينه انتخاب را براي انسانها فراهم کند، تا بتوانند با انتخاب صحيح خودشان، طرف خير را انتخاب نموده و لياقت و استحقاق دريافت عاليترين کمال وجودي و فيض الهي را پيدا کنند.
يکي از مشکلترين صحنههاي عبوديت این است که از يک سو اهتمام به انجام تکليف داشته باشيم و از سوي ديگر رضايت قلبي به حوادثي که طبق تقدير الهي واقع ميشود. البته همه افراد قدرت جمع بين تکاليف، تحمل درد و رنجهاي مادي دنيوي، و رضايت قلبي به مقدرات الهي با درجات مختلف را ندارند. رضايت داشتن، شادي، و حتي استقبال از مصيبتهاي سنگين مخصوص کساني است که به درجات عالي ايمان رسيده باشند.