نتیجه نهایى

 

نتیجه نهایى

دانستیم كه انسان نباید در برابر عوامل طبیعى و اجتماعى و تضاد و كشمكش آن‌ها ناظر بى طرف باشد، بلكه باید با به كارگرفتن نیروهاى ویژه انسانى، نقش تعیین كننده و مؤثرى را ایفا كند و با فعالیت ارادى و آگاهانه خود، همه نیروها را در مسیر صحیحى به كار بیندازد و آن‌ها را به سوى هدف اصلى و كمال نهایى بسیج كند.

تردیدى نیست كه یكى از نیروهاى انسانى كه مى‌تواند در راهنمایىِ بشر، براى انجام این تلاش جهت بخش كمك كند، نیروى عقل است و تقویت آن، اثر مهمى در سیر تكاملىِ انسان دارد. حتى سقراط، اصل فضیلت را عقل و علم و حكمت (طبق تعبیرات مختلفى كه از او نقل شده است) مى‌دانست؛ ولى ارسطو بر او خرده گرفت كه بسا انسان با داشتن علم و حكمت آن را به كار نمى‌بندد و واجد فضایل اخلاقى نمى‌شود. از این رو نمى‌توان آن را ریشه همه فضایل دانست. ما با پذیرش این نقد، اضافه مى‌كنیم كه اساساً كار نیروهاى ادراكى، تحریك و انگیزش نیست. حتى هدایت‌هاى آسمانى و انوار فوق عقلانى نیز خود به خود، اراده آفرین نیستند و رسیدن انسان را به كمال مطلوب تضمین نمى‌كنند:

«... اَلَّذى آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها... وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ اَخْلَدَ اِلَى الاَرْضِ

وَاتَّبَعَ هَواهُ...»1

... آن كه آیات خودمان را به او دادیم و او از آن‌ها بیرون رفت... و اگر مى‌خواستیم بالا مى‌بردیم او را به آن ها، ولى او در زمین دوام جست (و به آن رغبت داشت) و از هواى نفس پیروى كرد...

و شرط كافى براى سعادت، غالب شدن خواست رفعت جوى خداپرستى و مغلوب كردن هواهاى سقوط آور نفسانى و شیطانى است؛ اما در همین حال، تأكید مى‌كنیم كه نیروى اندیشه انسان، نقش بسیار مهمى را در توجیه اراده به عهده دارد و همین نیرو است كه ما را در فراهم كردن مقدمات انتخاب و كیفیت تنظیم و توجیه آن‌ها مدد مى‌كند و همین بحث‌ها نمونه‌اى از آثار آن است. بنابراین، ما باید همواره در پرتو راهنمایىِ عقل، راه خود را مشخص سازیم و خود را براى دریافت انوار الهى آماده كنیم.

نیروى عقل براى تشخیص هدف و شناخت مسیر اصلى، اهمیت به سزایى دارد؛ ولى براى شناخت جزئیات راه و طرح‌هاى دقیق، كافى نیست و ناچار باید دست به سوى وحى دراز و از برنامه‌هاى همه جانبه دین استفاده كرد. پس تقویت بینش دینى و توسعه آگاهى از مآخذ و مصادر علوم دینى نیز ضرورت دارد؛ چنان كه تقویت درك فطرى به وسیله توجهات قلبى و تمرین براى متمركز ساختن آن ها، در اَشكال مختلف عبادات، عامل بسیار مهم، بلكه اصیل ترین عامل براى تكامل حقیقى به شمار مى‌رود. و شناخت این حقایق، همگى به بركت عقل و اندیشه‌هاى عقلانى حاصل مى‌شود.

ولى آن چه در بخش اخیر از این بحث، براى ما اهمیت فوق العاده


1ـ اعراف/ 175 ـ 176.

دارد، این است كه بدانیم چگونه مى‌توانیم مقدماتى براى انگیزش خواست عالىِ انسانى و میل به وصول به مقام قرب الهى، فراهم كنیم و چگونه مى‌توانیم این خواست را تقویت و بر خواست‌هاى دیگر غالب كنیم.

قبلا گفته شد كه بیدار شدن و برانگیخته شدن یك میل، گاهى در اثر فعل و انفعالات درونىِ بدن است و گاهى در اثر تماس با مواد خارجى، و گاهى در اثر فعالیت روانى كه به نوبه خود، به وسیله انگیزنده‌هاى خارجى، تحریك مى‌شود. معمولاً غرایز شاخه حفظ موجودیت، به طور طبیعى و به وسیله دو عامل اول بیدار مى‌گردند. و حكمت این كه انگیزش آن‌ها منوط به فعالیت آگاهانه خود انسان، قرار داده نشده است. از این رو، حیات فردى و اجتماعى انسان در این جهان، مستقیماً بستگى به فعالیت این غرایز دارد و اگر كار آن‌ها منوط به اراده و انتخاب خود انسان بود، در اثر غفلت یا افكار نادرست، تعطیل مى‌شد و زمینه‌اى براى سیر تكامل باقى نمى‌ماند؛ ولى بعد از فراهم شدن زمینه تكامل، نوبت به فعالیت ارادىِ انسان در جهت كمال مى‌رسد و چون تكامل حقیقىِ انسان، ارادى است، هر قدر دامنه انتخاب آزاد، وسیع تر باشد، امكان بیش ترى براى تكامل ارادى فراهم خواهد بود. از این رو، فعالیت شاخه دوم غرایز و حتى بیداركردن و تعیین مسیر ارضاى آن‌ها تا حدود زیادى به عهده خود انسان گذاشته شده است تا از فراهم ساختن مقدمات نیز نتیجه تكاملى بگیرد.

هنگامى كه خواسته‌اى در انسان فعلیت یافت و با ارضاى آن، لذتى حاصل و یا المى مرتفع گردید، نفس، توجه بیش ترى به آن پیدا مى‌كند و در مرتبه دوم، آن خواست به صورت شدیدترى ظاهر مى‌شود و

سرانجام، در اثر تكرار، نفس به آن انس مى‌گیرد. هم چنین به موضوع خارجى كه مورد تعلق فعل و به نحوه وسیله ارضاى خواست است، علاقه مند مى‌شود. در این حالت است كه مى‌گوییم: فلان كار یا فلان چیز یا فلان شخص را دوست داریم و لازمه دوست داشتن، توجه مستمر نفس به محبوب و انجام كارهاى متناسب با آن است.

پس اگر بخواهیم به سیر خود، جهت خاصى ببخشیم و نیروهاى خود را در راه رسیدن به هدف معینى بسیج كنیم، باید بكوشیم كه توجه نفس به هدف و جهت آن، استمرار یابد و با آن مأنوس شود و محبت و علاقه شدیدى به آن پیدا كند. استمرار توجه نفس و تمركز در یك خط، مشروط است به این كه از توجه به جهت خلاف باز داشته شود و هیچ خواست دیگرى را استقلالا مورد نظر قرار ندهد، بلكه همه غرایز را به عنوان خادمى براى خواست عالى و كمال جوىِ خود، قرار دهد و ارضاى آن‌ها را طفیل ارضاى این خواست بشمارد. موفقیت در این كار، در گرو برنامه عملى است كه مشتمل بر كوشش‌هاى مثبت و منفىِ خاصى در جهت تقویت خواست كمال جویى و خداپرستى باشد. مهم ترین مواد مثبت این برنامه، به این شرح است:

1. عبادت، به ویژه نمازهاى واجب را به موقع و با حضور قلب و اخلاص كامل انجام دهیم:

«قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فى صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.»1

تحقیقاً رستگار شدند مؤمنان كه در نمازشان خشوع دارند.

و در صورت امكان، مقدارى از وقت خود را به توجه قلبى، اختصاص دهیم و براى آن، وقت و جاى مناسبى را در نظر بگیریم:


1ـ مؤمنون/ 1 ـ 2.

«وَاذْكُرْ رَبَّكَ فى نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً»1

پروردگارت را به زارى و ترس در (دل) خود یاد كن.

ادامه این كار، موجب انس دل به خدا و چشیدن لذت مناجات با او و بى اعتناشدن به لذت‌هاى مادى مى‌شود. هم چنین انفاق و ایثار را كه بهترین وسیله براى دل كندن از لذایذ مادى و تطهیر نفس، از آلودگى به دنیا است فراموش نكنیم:

«وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»2

كسانى كه از بخل نگه داشته شوند، ایشانند رستگاران.

«لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ.»3

هرگز به نیكى نخواهید رسید تا از آن چه دوست دارید، انفاق كنید.

«خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها.»4

از اموالشان صدقه‌اى بگیر كه به وسیله آن ایشان را تطهیر و تزكیه كنى.

نماز و انفاق، اثر یكدیگر را كامل مى‌كنند و شاید به همین مناسبت باشد كه در قرآن شریف غالباً با هم ذكر شده اند:

«وَ اَوْصانى بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ما دُمْتُ حَیّاً.»5

و (خدا) مرا سفارش به نماز و زكات كرد مادام كه زنده ام.

2. همه روزه مقدارى از وقت خود را به فكركردن، اختصاص دهیم، فكركردن درباره صفات و آیات الهى، و هدف آفرینش، و نعمت‌ها و احسان‌هاى بى پایان او، و هم چنین درباره تشخیص راه صحیح، و طولانى بودن


1ـ اعراف/ 205.

2ـ حشر/ 9؛ تغابن/ 16.

3ـ آل عمران/ 92.

4ـ توبه/ 103.

5ـ مریم/ 31.

مسیر، و كم بودن وقت و نیرو، و كثرت موانع، و بى ارزشىِ اهداف دنیوى، و محدود و مشوب بودن لذت‌هاى آن، و مسبوق و ملحوق بودن آن‌ها به آلام و رنج‌ها و مصیبت‌ها و درباره دیگر چیزهایى كه انسان را در پیمودن راه بندگى تشویق مى‌كند و از خودپرستى و دنیاپرستى باز مى‌دارد:

«اِنَّ فى ذلِكَ لایات لِقَوْم یَتَفَكَّرُونَ.»1

در آن نشانه‌هایى است براى مردمى كه مى‌اندیشند.

3. یك برنامه روزانه بگذاریم براى قرائت قرآن شریف با توجه و تدبیر و هم چنین مطالعه روایات و مواعظ و كلمات حكمت آمیز و احكام فقهى و دستورات اخلاقى تا همواره هدف و راه صحیح آن در خاطرمان بماند و آگاهنده و مذكرى براى خواست كمال جویى ما باشد.

«وَ لَقَدْ یَسَّرْنا الْقُرْانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر؟»2

تحقیقاً قرآن را براى ذكر (پند و آگاهى میسر ساختیم). پس آیا پندگیرنده‌اى هست؟

و مهم ترین مواد منفىِ این برنامه به قرار ذیل است:

1. در التذاذات مادى، زیاده روى نكنیم كه موجب انس نفس به لذت‌هاى حیوانى بشود، بلكه سعى كنیم انگیزه ما در استفاده از نعمت‌هاى دنیوى، تهیه مقدمات سیر، یعنى سلامت و قوّت و نشاط بدن براى عبادت و شكرگزارى باشد. روزه گرفتن و پرنخوردن و كم گفتن و كم خفتن با رعایت اعتدال و حفظ سلامت، جزء این ماده مى‌باشد.

«وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.»3 كسانى كه از یاوه روگردانند.


1ـ رعد/ 3.

2ـ قمر/ 17، 22، 32 و 40.

3ـ مؤمنون/ 3.

«وَ اَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَكُمْ.»1 و این كه روزه بگیرید براى شما خیر است.

2. قواى حسى و خیالى را كه مى‌توانند به طور تداعى، منشأ انگیزش امیال حیوانى شوند، كنترل كنیم، به ویژه چشم و گوش را از دیدن مناظر شهوت انگیز و شنیدن سخنان و اصوات باطل و سرگرم كننده حفظ كنیم و به طور كلى، از آن چه توجه ما را به چیزهاى غیر مَرْضىِ خدا جلب مى‌كند، خوددارى نماییم:

«اِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ اُوْلئِكَ كانَ عَنْهُ مَسئُوْلا.»2

همانا گوش و چشم و دل، درباره همگىِ آن‌ها سؤال خواهد شد.

3. اندیشه خود را از لغزشگاه‌هاى فكرى دور بداریم، مخصوصاً از مطالعه و بحث درباره شبهاتى كه قدرت پاسخ گویى به آن‌ها را نداریم، خوددارى كنیم و اگر احیاناً این گونه شبهات به ذهنمان راه یافت یا به گوشمان خورد، فوراً در صدد پیداكردن پاسخ قانع كننده آن‌ها برآییم:

«وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِى الْكِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فى حَدیث غَیْرِهِ اِنَّكُمْ اِذاً مِثْلُهُمْ اِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَالْكافِرِینَ فى جَهَنَّمَ جَمِیعاً.»3

تحقیقاً در كتاب نازل كرده است كه هرگاه شنیدید آیات الهى مورد انكار و استهزا قرار مى‌گیرد، با ایشان ننشینید تا در سخن دیگر وارد شوند (اگر نشستید) شما هم مثل ایشان خواهید بود. همانا خدا كافران و منافقان را همگى در دوزخ جمع خواهد كرد.

«مَنْ اَصْغى اِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ كانَ النّاطِقُ یُؤَدّى عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ اِنْ


1ـ بقره/ 184.

2ـ اسراء/ 36.

3ـ نساء/ 140.

كانَ النّاطِقَ یُؤَدّى عَنِ الشَّیْطانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطانَ.»1

كسى كه به گوینده‌اى گوش فرا دهد، او را پرستش كرده است. پس اگر گوینده از طرف خدا باشد، خدا را پرستش كرده و اگر از طرف شیطان باشد، شیطان را پرستش كرده است.

نكته‌اى را كه نباید در تنظیم و اجراى برنامه، از نظر دور داشت، رعایت اصل تدریج و اعتدال است؛ یعنى هیچ گاه نباید فشار طاقت فرسایى را بر خود تحمیل كنیم؛ زیرا علاوه بر این كه موجب عصیان و سركشىِ نفس مى‌شود؛ ممكن است زیان‌هاى بدنى یا روانىِ جبران ناپذیرى را به بار آورد. بنابراین، خوب است در طرح برنامه، با شخص آگاه و قابل اعتمادى مشورت كنیم. نیز از طرف دیگر، نباید در اجراى برنامه‌هاى حساب شده، سستى رواداریم و براى ترك آن‌ها بهانه جویى كنیم؛ زیرا تأثیر قابل توجه این برنامه‌ها در ادامه آن‌ها است. و در هر حال، باید اعتمادمان به خدا باشد و توفیق خود را از او بخواهیم.

وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ.


1ـ وسائل الشیعه، ابواب صفات قاضى، باب 10، ح 9 و 13.

فصل قبلی