اسلام و روحانیت

بخش اول

اسلام و روحانیت

الفـ اسلام دینى كامل

همه ما معتقدیم كه اسلام دین كاملى است و تمام نیازهاى مادى و معنوى انسانها را تأمین مى كند. از لحاظ مبانى عقیدتى و فكرى نیز بسیار محكم و استوار است و براى آنها ادله بسیار متقن و محكمى دارد كه، در طى چهارده قرن، علماى اسلام آنها را بررسى و تدوین كرده در دسترس همگان گذاشته اند. اسلام جامعترین و كاملترین نظام ارزشى را به دنیا عرضه داشته است، آنچنان كه در هیچ دین و مسلكى یافت نمى شود. هماهنگى این دین با فطرت انسانها جاذبه اى خاص دارد، بخلاف سایر ادیان كه كم و بیش انحرافاتى از مسیر فطرت پیدا كرده اند و از این جاذبه برخوردار نیستند. همچنین اسلام، از لحاظ قوانین حقوقى و مسائل سیاسى و بین المللى، داراى منابعى بسیار غنى است كه سایر ادیان و مذاهب فاقد آنها هستند.

اسلام یك رحمت فراگیر است كه براى همه انسانها در اقطار زمین و در همه زمانها نازل شده است و ابلاغ این رسالت پس از سلسله انبیا و ائمه معصومین(علیهم السلام) برعهده علما،كه وارثان انبیا هستند،گذاشته شده است.

بـ نقش اسلام در سعادت انسان

ما معتقدیم كه سعادت دنیا و آخرت انسان فقط در تبعیت از اسلام

است. ادیان قبل از اسلام نیز طالب سعادت بشر بودند اما مورد تحریف واقع شدند و حقایق آنها به مردم زمانهاى بعد نرسید و حتى اگر باقى هم مى ماندند درجه كمال آنها از اسلام كمتر بود. در این زمان، تنها دینى كه مى تواند ما را به سعادت دنیا و آخرت برساند اسلام است. این، براى ما، اصلى مسلّم است و نیازى به توضیح و اثبات ندارد.

اگر بخواهیم به سعادت دنیا و آخرت نایل شویم، كه چنین است و جز این نمى تواند باشد؛ (و انسان مفطور و مجبول است به اینكه سعادت خود را بخواهد) باید اسلام را بشناسیم.

جـ اصالت اسلام

اسلام دینى است كه خدا آن را به پیامبرش(صلى الله علیه وآله وسلم) وحى كرده و او با ضمانت خداوند براى ما تفسیر كرده و حق تفسیر آن را از طرف خدا به امامان معصوم(علیهم السلام)نیز واگذار كرده است. اسلام چیزى نیست كه روشنفكران یا دانشمندان درست كرده باشند، گرچه ممكن است كسانى این گونه فكر كنند. برخى از مادّیین مى گویند كه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) یك نابغه بود و فكر بلندى داشت، صغرى و كبرى را از كتابهاى دیگر جمع كرد و به اسم اسلام معرفى نمود. ما این اعتقاد را نداریم. به اعتقاد ما، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) حتى یك كلمه، به اسلام اضافه یا از آن كم نكرد. اسلام آن است كه این گونه باشد. اگر، العیاذ بالله، پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) یا امیرالمؤمنین(علیه السلام) یا یكى دیگر از ائمه(علیه السلام)حتى یك كلمه از پیش خود به اسلام اضافه كرده بودند ما آن را جزو اسلام نمى دانستیم، مگر آنكه خدا فرموده یا به آنها وحى یا الهام كرده باشد.

دـ اسلام و صلاحیت آن براى ارائه به جامعه

اسلام با غناى اعتقادى و فرهنگى و فكرى و با قوانین متقن و جامعش اسلام در طول قرنها بوضوح صلاحیت خود را براى اداره جامعه اثبات كرده است. یكى از عواملى كه موجب شده دنیا از توحّش به تمدن روى آورد مسلمین بوده اند. زمانى كه در خاورمیانه مسلمانان در اوج تمدن زندگى مى كردند، كشورهاى اروپایى حالتى نیمه وحشى داشتند و اسلام، كه از راه اندلس به اروپا رفته بود، آنها را به تمدن كنونى رهبرى كرد. پس اسلام، هم از لحاظ نظرى و هم از لحاظ عملى و تجربى، صلاحیت خود را اثبات كرده است.

اعتقاد ما این است كه در مكتب اسلام كمترین نقصى وجود ندارد. این مطلب در عمل نیز به اثبات رسیده است. در همان چند قرن اول، با همه ضعفهایى كه در دستگاه رهبرى جامعه اسلامى وجود داشت و رهبرى از مسیر خود منحرف شد و افراد ناصالح زمام امور را بدست گرفتند، به دلیل وجود مبانى مستحكم اسلام، مسلمانان توانستند، هم در بعد مادى و هم در بعد معنوى، به پیشرفتهاى بسیارى نایل شوند.

هـ ـ لزوم آموختن هر چه بهتر حقایق اسلام

مسائل علمى و اسلامى و آنچه در حول فرهنگ اسلام وجود دارد از جمله لازمترین مسائلى است كه امروز باید بدانها توجه شود. این تصور غلط است كه اگر طلبه فقط روزى یك درس بخواند و مباحثه اى داشته باشد كافى است. ما باید تمام توان خود را صرف تحصیل كنیم و حقایق اسلام را بهتر از گذشته فراگیریم. باید فرهنگ اسلام را به دیگران نیز بیاموزیم. آموختن علم مقدمه اى است براى تعلیم آن به دیگران.

تحصیل علوم دینى براى روحانى باید در دو جهت باشد: یكى در جهت شناخت صحیح اسلام، تا بتوانیم اسلام را از مدارك صحیح و سرچشمه زلال آن دریافت كنیم؛ دوم آنكه، افكار غلط را به طور دقیق شناخته و راه مقابله با آنها را پیدا نماییم، زیرا كافى نیست كه ما فقط به فكر حفظ ایمان خود باشیم. وظیفه عالم فراتر از آن و در حد پاسدارى از جامعه است.

باید توجه داشت كه تأمین كلیه نیازهاى كشور از خارج ممكن است، حتى، علاوه بر تأمین نیازهاى معمول صنعتى و كشاورزى و تسلیحاتى و مانند آن، مى توان استاد و دانشگاه را نیز از كشورهاى بیگانه به خدمت گرفت؛ اما تنها موردى كه براى تأمین آن باید بر توان خود تكیه داشته باشیم شناخت احكام و قوانین اسلام است كه فقط به همت محصلین علوم دینى فراهم مى شود. در هر رشته علمى، كه در كشور نارسایى وجود داشته باشد، ممكن است با كمك گرفتن از سایر ممالك و با انجام معاملات و معاهداتى به رفع آن نایل شد اما روحانى را نمى توان براساس معاهده به دست آورد. باید محصلان این رشته؛ با تلاش، تحمل بى خوابیها و مشكلات زندگى، صرف نیرو و جدّى گرفتن تحصیلات؛ در برطرف ساختن این كمبودها همت گمارند.

روحانیت باید تحصیل را به صورت بزرگترین جهاد تلقى كند. جهاد با اسلحه بسى آسانتر از جهاد به وسیله فكر است، زیرا در جهاد مسلحانه، اگر فاقد سلاح باشیم، مى توانیم با پرداخت مبالغى و یا عقد یك قرارداد سیاسى یا نظامى به تهیه آن بپردازیم اما سلاحى كه در جهاد فكرى استفاده مى شود در هیچ جاى دنیا به صورت ساخته شده و آماده یافت نمى شود بلكه باید آن را با بكارگیرى مغزها فراهم كرد.

تبلیغات دشمنان بر علیه اسلام هر روز فزونى مى یابد و از سوى مكتبهاى گوناگون، در تمام زوایاى دنیا، ظهور پیدا مى كند. در این میان، روحانیت باید دشمن و كثرت مكاتب باطل را جدّى گرفته ضرورتها را دریابد و با استمداد خالصانه از خداوند متعال و توسل به اولیاى بزرگوارش و با همّتى بس بلند به تحصیل بپردازد.

وـ آمادگى دنیا براى پذیرش اسلام

خوشبختانه امروز در همه عالم زمینه هاى زیادى براى شناخت اسلام و تشیّع وجود دارد و على رغم آنكه در بیشتر كشورهاى دنیا سیاستمداران شیطان صفت قدرتها را در دست دارند و ملتها را به راه شیطان مى رانند و از راه حق باز مى دارند، در گوشه و كنار دنیا، مردمى كه طالب حق و حقیقتند كم نیستند. شاهد بر این مطلب در خواستهاى فراوانى است كه روزانه به مراكز فرهنگى و تبلیغى مى رسد. بنا به اظهار مسؤول روابط بین الملل «مؤسسه در راه حق»، به طور متوسط، در هر ماه، حدود یك هزار نامه از خارج از كشور به این مركز ارسال مى گردد كه همه درخواست پاسخ به سؤالات مذهبى، ارسال كتب و مبلّغ دارند. در عقب نگه داشته ترین تا پیشرفته ترین كشورها و حتى در فاسدترین آنها نیز مى توان افرادى را یافت كه با جدّیت و از روى حقیقت جویى طالب شناخت اسلامند و این وظیفه ما را براى تبلیغ دین سنگینتر مى كند.

یكى از برادران، كه از سوى وزارت امور خارجه در مأموریتى به یكى از كشورهاى آمریكاى لاتین به نام «گویان» رفته بود، نقل كرد كه در آنجا شنیدم كه عده اى به نام شیعه وجود دارند. به دنبال رئیس و عالم آنها رفتم و از او پرسیدم كه چگونه مسلمان شدید؟ پاسخ داد: از بیانات امام

خمینى(قدس سره) كه به طور پراكنده از رادیوهاى خارجى و رسانه هاى گروهى به ما مى رسید. از او سؤال كردم كه چرا شیعه شدید؟ جواب داد: چون دانستیم كه او شیعه است، به مذهب او نیز علاقه مند شدیم. گفتم: از مذهب شیعه چه مى دانید؟ گفت: آنچه مى دانیم در حدّ همین كتابى است كه در دست داریم. آن كتاب جزوه كوچكى بود به زبان انگلیسى با مهر «مؤسسه در راه حق»(1).

در اوایل انقلاب، یك استاد دانشگاه از استرالیا به «مؤسسه در راه حق» آمده بود و مى گفت: ما شنیده ایم كه شما در ایران مى خواهید انقلاب فرهنگى بوجود آورید و مسائل علوم را از نو بررسى كنید و مورد تحقیق جدید قرار دهید؛ نظرتان چیست و این كار را چگونه مى خواهید انجام دهید؟ البته به او پاسخ اقناعى داده شد؛ اما قابل توجه است كه از همان ابتدا حق طلبان جهان در پى این بودند كه ببینند اسلام چه عرضه مى كند و دشمنان نیز در صدد مبارزه با آن بودند.

چنین آمادگى كه اكنون در تمام دنیا براى پذیرش اسلام وجود دارد در طول تاریخ وجود نداشته است. این امر دلایل متعدّدى دارد:

فرهنگ پر زرق و برق غرب، كه چشم ما شرقیها و كشورهاى به اصطلاح در حال توسعه را خیره مى كند، در كشورهاى غربى به بن بست رسیده است و دانشمندان و محقّقان بزرگ غرب به صراحت اعتراف مى كنند كه این تمدن رو به زوال است و راهى را كه در پیش دارد رو به


1ـ گوینده شخصاً، با عده اى از استادان دانشگاههاى آمریكا و كانادا و بروكسل و پاریس و جاهاى دیگر ملاقات داشته است. آنها علاقه مند بوده اند كه حقایق اسلام در زمینه هاى گوناگون برایشان توضیح داده شود. بسیارى از آنها مسلمان نیز نبودند ولى مایل بودند نظرات اسلام را بدانند.

نابودى است؛ چون در سایه این تمدن، تمام ارزشهاى اخلاقى و انسانى فرو ریخته و پیوندهاى عاطفى گسسته شده است. البته عده كمى نیز هستند كه داراى عقل و اندیشه اند و از خود محافظت مى كنند اما از زندگى راحت، آسایش فكرى، درك لذت خانوادگى، مهر و عاطفه پدر و فرزندى، احساسات خواهرانه و برادرانه و حس همدردى و همیارى بین دوستان و همسایگان بدورند و هیچ آرمان انسانى ندارند كه براى آن تلاش كنند، لذا همواره بر انواع فلسفه هاى پوچ گرایى و نهیلیسم و امثال آن افزوده مى شود و هنگام خستگى از كار به مواد مخدّر و مشروبات الكلى روى مى آورند.

در غرب هستند كسانى كه با سگ خود بیش از برادر و خواهر و فرزندان خود انس دارند. این واقعیت زندگى آنهاست. فطرت انسانى آنها را آرام نمى گذارد و از خود مى پرسند كه اگر زندگى این است پس ارزشهاى انسانى كجاست. آنها به دنبال گمشده اى مى گردند، لذا خواسته یا ناخواسته، براى پذیرش مكتبى كه مبانى معقول و قابل فهمى را ارائه دهد و كمبودهاى معنوى آنها را جبران كند، آمادگى بوجود مى آید و چون اسلام و معنویات آن را نمى شناسند به سراغ مرتاضهاى هند مى روند.

امروزه عرفان بودایى در كشورهاى غربى رواج پیدا كرده است، پوسترها و تبلیغات آن در مجلات آنها زیاد دیده مى شود. راهبان بودایى و هندى دستوراتى مى دهند تا روح آنها آرام بگیرید؛ مثلا، در جاى خلوت و تاریك بنشینند و نَفَس خود را حبس كنند. غربیها از فرط ناآرامى روانى به اینگونه روشها و اینگونه مكتبها پناه مى برند و طبعاً اگر كسى بویى از اسلام و عرفان حقیقى به مشام آنها برساند به دنبال او خواهند آمد.

یكى از اساتید محترم دانشگاه نقل مى كرد كه پس از چند سالى كه از

فرانسه آمده بودم مجدداً سفرى به آنجا داشتم. در یك كتاب فروشى، كه از قبل با صاحب آن آشنایى داشتم، نشسته بودم كه چند نفر براى خرید كتاب به آنجا آمدند. خانم سالمندى، كه در بین آنها بود، پرسید: در باره عرفان اسلامى چه كتابى دارید؟ فروشنده گفت: من كتابى سراغ ندارم اما شاید این آقا بتواند شما را راهنمایى كند. آن خانم با من صحبت كرد و من نیز آنچه مى دانستم به او گفتم. صاحب كتاب فروشى گفت: از این قبیل مشتریها زیاد به ما مراجعه مى كنند.

دلایل بسیارى وجود دارد كه زمینه را براى پذیرش اسلام، بخصوص در بعد معنوى آن، فراهم كرده است. لازم است كه خود را براى پاسخگویى به این نیازها آماده كنیم و این تشنگان زلال معرفت و عرفان اسلامى را از سرچشمه قرآن و سنت سیراب نمائیم.

زـ قصورهاى گذشته

شاید در گذشته كسانى، به دلیل تنبلى یا براى جلب منافع مادى و یا ریاست و شهرت، در شناخت حقایق اسلام نكوشیده اند و در معرفى حقایق اسلام نیز بعضاً به دنبال پول یا شهرت بوده اند. مشكلات امروز ما نتیجه تقصیرهایى است كه در گذشته مرتكب شده ایم؛ «...لِیُذیقَهم بَعضَ الّذى عَمِلُوا ...»(1)؛ «و ما أصابَكم مِن مُصیبَة فَبِما كَسَبَتْ أیدیكُم...»(2) اگر همه گناهان به گردن روحانیت نباشد، دست كم قسمت مهمى از این مسؤولیتها به عهده ماست. اگر هواى نفس و تنبلى كنار گذاشته شود و هركس مسؤولیت خود را یك جهاد بداند در بسیارى از امور، از جمله


1ـ سوره روم: 41.

2ـ سوره شورى: 30.

عقاید اسلامى، مى توان با همفكرى با یكدیگر مشكلات موجود را حل كرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)مى فرماید: «اِذا كانَ یَومُ القِیمَةِ وُزِنَ مِدادُ العُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ فَیُرْجَح مِدادُ العُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ.»(1) اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)قلم دانشمندان را از خون شهیدان برتر مى داند به دلیل اهمیت هدایت و ارشاد و سنگینى این وظیفه است.

شناخت ما از اسلام از چند جهت داراى نقص مى باشد:

اول، شناخت ما از اسلام شناختى پراكنده است و رابطه منطقى مفاهیم گوناگونى را كه به اسلام نسبت مى دهیم نمى دانیم. فى الجمله اطلاع داریم كه یك سلسله مسائل اعتقادى به نام توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد و یك سلسله احكام عملى، اجتماعى، حقوقى، جزایى، سیاسى و یك سلسله مسائل اخلاقى وجود دارد؛ گرچه همه آنها را نیز نمى دانیم. ما این مجموعه از مسائل را اسلام مى دانیم ولى توجّه نداریم كه بین این مسائل رابطه اى حقیقى وجود دارد و همه اینها یك سیستم منسجم را تشكیل مى دهند كه از نقطه اى شروع و به نقطه دیگرى ختم مى شوند. در میان آنها نیز حلقاتى وجود دارد كه پیوستگى و ارتباط آنها را كامل مى كند و نمى توان بعضى را از بعض دیگر تفكیك كرد و جداگانه مورد شناخت و بررسى قرار داد. كسى مى تواند اسلام را به شكل صحیح بشناسد، كه این مسائل را در چنین سیستم منظم و منسجمى تفحّص نماید؛ در غیر این صورت، اطلاعات متفرقه اى را به دست آورده كه به هم مربوط نمى باشد و نتیجه آنها نیز اسلامى مُثله شده و دست و پا شكسته است؛ مانند، یك پیكر بدون سر یا سر بدون پیكر كه سودى نخواهد


1ـ محمدباقر مجلسى/ بحار الانوار، ج 2، باب 8، ص 16، روایت 35.

داشت. باید تلاش كنیم تا رابطه میان این مسائل را بیابیم، به گونه اى كه از آنها یك سیستم منسجم به وجود آید.

دوم، اغلب كسانى كه در مقام شناخت یا شناساندن اسلام برآمده اند ابعاد خاصى از اسلام را مورد توجه قرار داده اند و از سایر ابعاد آن یا به طور كلى غفلت ورزیده اند و یا به آن بعدى كه مورد نظر آنها بوده بیش از حد بها داده اند. براى رفع این نقیصه، باید اسلام را به صورت یك مجموعه بشناسیم و همه اجزاى آن را در نظر بگیریم؛ سپس موقعیت هر جزء را در این مجموعه تشخیص دهیم، نه اینكه به دلیل وجود وضعیتى خاص به برخى از اجزاى آن بیش از حد اهمیت دهیم و برخى دیگر را ناشناخته گذارده یا احیاناً انكار نماییم و یا با آنها معامله عدم انجام دهیم؛ یعنى، گرچه آنها را انكار نمى كنیم، در عمل براى آنها ارزشى قائل نشویم. طبعاً این نقیصه نیز اثر نامطلوب خود را در زندگى و رفتار ما بر جاى خواهد گذاشت. پس باید تلاش كرد و همه ابعاد اسلام را شناخت و هر بعدى را به اندازه اى كه خدا و پیامبر او(صلى الله علیه وآله وسلم) براى آن ارج قائل شده اند، ما نیز ارج بگزاریم.

سوم، شناخت ما از اسلام در بسیارى موارد از قوّت كافى برخوردار نیست و بحدّ یقین نمى رسد، ما باید در شناخت خود نسبت به اسلام، تا آنجا كه ممكن است به ظن و گمان اكتفا ننماییم و بكوشیم تا شناخت خود را به سر حدّ یقین برسانیم تا بتوانیم آن را براى دیگران نیز اثبات نماییم و در مقام دفاع از اسلام برآییم. به عبارت دیگر، باید براى مسائل از دو جهت دلیل داشته باشیم: یكى براى خود و كوشش كنیم كه این شناخت قوى باشد و در هیچ بعدى از ابعاد آن شك و شبهه اى باقى نماند؛ دیگر آنكه بتوانیم آنها را براى دیگران اثبات و شبهات را دفع كنیم و موضع دفاعى مستحكمى نیز داشته باشیم.

ح ـ لزوم شناخت و معرفى صحیح اسلام

متأسفانه اغلب مردم نمى توانند همه ابعاد اسلام را به طور صحیح بشناسند چه رسد به اینكه بتوانند براى دیگران اثبات كنند و شبهات آنان را رفع نمایند. امروز به دلیل مواجهه با گروههاى متعددى كه هر كدام به بخشى از اسلام مى تازند و آن را مورد حمله قرار مى دهند تا ایمان مردم را نسبت به آن سست كنند و به مقاصد خود برسند، نیاز به شناخت حقایق اسلام بیش از هر زمان دیگرى احساس مى شود.

بنابراین، ما در صورتى مى توانیم در مقابل آنها مقاومت كنیم و وظیفه خود را ادا نماییم كه اولا خودمان نسبت به اسلام یقین داشته باشیم و ثانیاً بتوانیم از آنچه مى دانیم خوب دفاع كنیم.

افرادى بوده اند و هستند كه با خلوص، صفا، صمیمیت، گذشت و فداكارى در صدد برآمده اند كه اسلام را به عنوان یك ایدئولوژى بپذیرند و بر اساس آن عمل كنند اما، در اثر ضعف شناخت و عدم قدرت اثبات، هنگام مواجه شدن با دیگران یا خود را باخته اند و یا تدریجاً افكار طرف مقابل در آنها نفوذ كرده و آنها را به عنوان اسلام پذیرفته اند و خود از مدافعین افكار آنها شده اند.

بسیارى از جوانان وقت زیادى را صرف مسائل سیاسى و مبارزاتى و امثال آن مى كنند امّا فرصتى براى تعمّق در مسائل اسلامى پیدا نمى كنند كه بتوانند هم اسلام را بشناسند و هم آن را به دیگران بشناسانند. از سوى دیگر دشمنان اسلام مى كوشند تا ما را از برنامه هاى علمى دور كنند و اگر هم بخواهیم به مسائل علمى و ایدئولوژیكى بپردازیم باعث مى شود كه از اجراى برنامه هاى عملى باز بمانیم. از سوى دیگر، چون بدون ایدئولوژى نمى توان عمل كرد، در صدد برآمده اند كه ایدئولوژى خود را بر اساس

اسلام تصحیح كنند امّا چون كم مایه بوده اند محكوم افكار دیگران شده و آنها را پذیرفته اند. آنان به دلیل موقعیت اجتماعى و در اثر فعالیتهاى خودشان توانسته اند در توده مردم نفوذ كنند.

پس آنچه مى تواند اینگونه مشكلات ما را مرتفع سازد شناخت یقینى نسبت به اسلام است، آنچنان كه اگر تمام عالم جمع شدند و به مخالفت با ما برخاستند در شناخت ما شكّى پیدا نشود. در روایتى، یكى از ائمه اطهار(علیهم السلام) به یكى از اصحاب خاص خود مى فرمایند كه باید حق را آنگونه بشناسى كه اگر تمام عالم جمع شوند و بگویند كه آنچه تو مى گویى باطل است در ذهن تو كمترین شكى ایجاد نكند.

طـ كجروى برخى مصلحان در معرفى اسلام

برخى از مصلحان، براى اینكه مردم اسلام را بپذیرند آن را به شكل خاصى معرفى مى كنند، با این تصور كه این كار خدمت به اسلام است. آنها به دنبال این هستند كه ببینند مردم چه مى پسندند و دنیا چه مى خواهد تا اسلام را همانگونه تفسیر كنند. به فرض اگر دنیا سفید خواست آن را سفید و اگر سیاه خواست آن را سیاه جلوه مى دهند. اگر ما روشى را از خود اختراع كردیم و با آن خواستیم اسلام را بشناسیم و اتفاقاً اشتباه از كار در آمد آیا در مقابل خداوند پاسخى داریم یا مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت كه چرا اسلام را اینگونه معرفى كردیم؟ از ما سؤال خواهد شد كه این روش را از كجا اخذ كردید؟ آیا نظر دانشمندان سرشناس اروپایى است یا از منابع اسلام؟ باید از همان راهى كه معیّن شده است اسلام را شناخت، نه راهى كه بیگانگان نشان مى دهند.

اسلام داراى بهترین قوانین است. باید از مرحله شعار پا را فراتر

بگذاریم و آنها را به دنیا عرضه كنیم. باید نظام سیاسى اسلام را بشناسیم و افرادى را تربیت كنیم كه بتوانند به سؤالات پاسخ دهند و نخواسته باشند با پاسخهاى بى مورد خود سر دیگران را گرم كنند بلكه واقعاً فهمیده باشند كه نظام سیاسى اسلام چیست، از كجا نشأت مى گیرد و بر چه اصولى استوار است. صِرف خواندن آیه و روایت كارى از پیش نمى برد. اگر ما فقط بگوییم: «أَطیعُوا اللّهَ و أَطیعُوا الرَّسولَ و اُولِى الأمرِ مِنْكُم»(1) و به امامت ائمه اثنى عشر و غیبت امام زمان(علیه السلام) و مقبوله عمربن حنظله و توقیع شریف: «...فَارجِعوُا فیها اِلى رُواةِ أَحادِیثِنا...»(2) استناد كنیم كافى نیست. ولایت فقیه ابعاد وسیعى دارد كه باید همه آنها را در نظر گرفت و سؤالات متعدّد مردم را در همه زمینه ها پاسخ گفت.

یكى از مفاهیمى كه امروزه در همه جا رواج پیدا كرده و در كشورهاى اسلامى نیز مطرح است مفهوم آزادى است كه از آن مقدّستر پیدا نمى شود و لازم است كه روى آن بحث شود. در اعلامیه حقوق بشر و در منشور سازمان ملل مسأله آزادى مطرح شده است. ما نیز در شرح حقوق قانون اساسى یا شرح اعلامیه حقوق بشر در یك موضع انفعالى تصریح كردیم كه ما نیز آزادى عقیده، آزادى سیاسى، آزادى در مسائل شخصى و آزادى در بیان داریم ولى آیا واقعاً اینگونه است و همه آنچه در اعلامیه حقوق بشر مى باشد موافق اسلام است؟

امروز فقهاى ما باید فقه اسلامى را به شكلى عرضه كنند كه بتواند در مقابل نظامهاى حقوقى دنیا مقاومت كند و برترى خود را اثبات نماید. در كتابهاى فقهى ما مباحث بسیارى به اقتصاد، سیاست، قضا و دستگاه


1ـ سوره نساء: 59.

2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 180، روایت 10، باب 31.

قضایى مربوط است ولى هیچ یك از آنها به گونه اى نیست كه بتواند نظام اقتصادى یا سیاسى یا قضایى اسلام را به شكل یك نظام منسجم در مقابل نظامهاى دیگر تبیین كند. كتاب مكاسب شیخ انصارى؛ كه یكى از بزرگترین سرمایه هاى علمى و فقهى جهان به شمار مى رود و بدون شك یكى از بهترین دستاوردهاى حوزه هاى علمیه است كه در طول تاریخ تشیّع به جامعه عرضه داشته است، با همه مقامى كه در فقه ما دارد؛ به گونه اى نیست كه بتواند نظام اقتصادى اسلام را با نظامهاى دیگر تطبیق كند و برترى این نظام را بر آنها اثبات نماید. در زمان علماى سلف، نظامهاى اقتصادى دیگرى در مقابل نظام اسلامى قرار نداشت؛ اگر هم بود روابط آنها به گونه اى نبود كه مسائل و مشكلات آنها منتقل شود اما امروز چنین نیست. امروز جهان تشنه شناخت حقایق اسلام است و بر ماست كه آن را به شكل واقعى خود به جهانیان عرضه كنیم.