پیوست | اندازه |
---|
مروری بر مطالب پیشین
در گفتار پیشین، فرازی از مناجات زاهدین را بررسی کردیم؛ فرازی که امام سجاد(علیه السلام) در آن از دنیا شکوه میکنند که دنیا ما را گرفتار مکر و حیلههای خود ساخته، و از مکر و خدعههای دنیا به خداوند پناه میبرند. دراینباره، پرسشهایی را طرح کردیم. یکی از آن پرسشها این بود که چرا مکر و فریب به دنیا نسبت داده، و ازاینجهت دنیا مذمت شده است؟ خلاصة پاسخ آن پرسش عبارت است از اینکه برای پیدایش هر پدیدهای، چندین عامل مشارکت دارند که ما از آنها به مقتضی، اسباب، شروط سلبی، شروط ایجابی، عوامل اعدادی و عامل ایجادی تعبیر میکنیم و عنوان کلی و جامعِ آن علتهای ناقصه، علت تامه است. بهجهت اینکه هریک از آن عوامل در پیدایش معلول و پدیده دخیلاند، میتوان آن پدیده را به هریک از آنها نسبت داد. البته قانون بلاغت در سخن و موقعیت و مقام سخن ایجاب میکند که ما در هر مقام، بر سبب خاصی تأکید ورزیم و پدیده را به آن سبب نسبت دهیم. معمولاً چون در قرآن کریم بیشتر بر توحید تأکید شده است و مردم به خداوند توجه داده شدهاند و محور آموزههای قرآنی، توحید است، پدیدهها اغلب به خداوند که علت ایجادی است نسبت داده میشوند؛ برای نمونه در قرآن آمده است که
خداوند آب را از آسمان فرو میفرستد(1) و بهوسیلة آن آب، گیاه و درختان را میرویاند،(2) و بهوسیلة آنچه برروی زمین رویانده و سایر خوراکیها شما را روزی میدهد.(3)
طبیعی است برای اینکه باران ببارد مقدمات، اسباب و اوضاعی باید فراهم شود. همچنین برای تأمین غذایی که در اختیار ما قرار میگیرد، عواملی گوناگون دخیلاند. بااینهمه چون خداوند مسببالاسباب است و همة امور با اراده و اذن او انجام میپذیرند، و نیز ازآنجهت که آموزههای قرآنی بر آناند که نقش محوری خداوند را برجسته سازند، امور و پدیدهها به خداوند که علت ایجادی است نسبت داده میشوند. البته در مواردی نیز پدیدهها به دیگر عوامل نسبت داده شدهاند. امام(علیه السلام) در مناجات خویش انحرافات و لغزشهای انسانها را به دنیا نسبت میدهند؛ زیرا سه عامل در انحراف انسان نقش دارند که عبارتاند از: هوای نفس، شیطان و دنیا. اگر لذایذ دنیوی نمیبود، انسان به گناه نمیافتاد و ازاینجهت که دنیا و لذایذ دنیوی خود عاملی برای انحراف و گناهاند، میتوان دنیا را عامل گناه و انحراف انسان دانست و آن را مکار، خدعهگر و فریبکار معرفی کرد.
پرسش دیگر این است که حقیقت و مصداق مکر و فریب دنیا چیست؟ آنچه از دنیا در اختیار ما قرار گرفته، هوایی است که تنفس میکنیم، نوری است كه از آن بهرهمند میشویم و خوردنیهایی هستند كه از آنها تغذیه میكنیم، و نیز زندگی و حیاتی است که در دنیا از آن برخورداریم و لذایذی است که دنیا در اختیار ما نهاده است. پس
1. ر.ك: زخرف (43)، 16.
2. ر.ك: نحل (16)، 11.
3. ر.ك: نحل (16)، 114.
مصداق مکر و فریب دنیا چیست و با توجه به اینکه زمینة عبادت و بندگی خدا در همین دنیا برای ما فراهم میشود و ما با استفاده از خوردنیهایی که از دنیا فراهم میآید، توان کافی برای عبادت و انجام وظایف خویش را فراهم میآوریم، چرا دنیا موجودی فریبنده، مکّار و هلاککننده معرفی شده است؟
برای پی بردن به پاسخ این پرسش، باید به ویژگیهای عامل فریب خویش و موقعیتی که انسان در آن فریب میخورد نظری بیفکنیم. بیتردید آنچه انسان بهوسیلة آن فریب میخورد، نمیتواند خالی از هر جاذبه، بدمنظر و نفرتانگیز باشد؛ بلکه باید برای انسان خوشایند و دارای جاذبه باشد. برای نمونه، وقتی کودکی را میخواهند فریب دهند و کالای باارزشی را از او بگیرند، شکلات و شیرینیای را که بسیار کمارزشتر از آن کالای قیمتی، اما برای کودک دارای جاذبه است، در اختیار او مینهند. آن کودک چون واقف به ارزش واقعی کالایی که در اختیار دارد نیست و آن شکلات و شیرینی را بر آن ترجیح میدهد، حاضر میشود که درمقابل شکلات، آن کالا را در اختیار دیگران بگذارد. وقتی بخواهند کسی را بفریبند و سرمایة گران و باارزشی را از چنگش درآورند، و یا او را از مقصدی که در پیش دارد بازدارند، کالایی بیارزش را برای او میآرایند و او را فریفتة ظاهر زیبا و فریبندة آن کالای بیارزش میكنند.
فرض كنید ما باورمان باشد که میتوانیم با عمل و سخن خود، سرمایهای ابدی را برای خود فراهم آوریم که از همة دنیا باارزشتر است. حال آیا اگر کسی و عاملی موجب شود که بهوسیلة عمل و گفتار خود، بهجای رسیدن به آن سرمایة ابدی اخروی، به لذت ناچیز و محدود دنیوی برسیم، آیا فریب نخوردهایم؟ بیتردید آنچه ما به دست آوردهایم خالی از لذت و جاذبه نیست و نظیر شکلاتی که کودکی بدان فریب میخورد، سطحی از لذت و سود را دارد. اگر این دستاورد هیچ لذت و سودی نمیداشت، انسان فریفتة آن نمیشد. بااینحال، لذت مزبور دربرابر سرمایة ابدی و لذت نامحدودی که ما
میتوانستیم با عمل و گفتار خود به دست آوریم، بسیار ناچیز است. ازاینجهت ما فریب خوردهایم و بهجای نعمت و سرمایة ابدیِ برخوردار از ارزش نامحدود، به کالایی ناچیز و کمبها دست یافتهایم.
آنچه در دنیاست، از خوردنیها، پوشیدنیها، فرزند و همسر گرفته تا خانه و خودرو همه خوب و نعمتهای خداوندند؛ اما اگر صرف وقت و نیرو برای رسیدن به این امور انسان را از تلاش برای دستیابی به سرمایههای ابدی آخرت بازدارد، انسان خسارت دیده و فریب مظاهر و جلوههای دنیا را خورده است. چهبسا انسان با اندکی از وقتی که صرف رسیدن به برخی از خواستههای دنیوی خود میکند، بتواند با پرداختن به امور اخروی، سرمایهای بینهایت باارزش را به دست آورد. برای نمونه، ما با بخشی از پولی که از تلاش و کار خود به دست آوردهایم، مقداری سیب فراهم میآوریم که دارای ارزش محدود است و از خوردن آن لذتی محدود به ما دست میدهد؛ اما اگر تلاشی اندک، حتی بهاندازة یک دقیقه، صرف امور اخروی کنیم، خداوند در بهشت بهپاس آن تلاش و عمل خیری که انجام دادهایم، ما را از میوههای بهشتی برخوردار میکند که تا ابد در اختیار ما قرار میگیرند؛ میوههایی كه هیچگاه تمام نمیشوند و نیز هرگاه ما اراده كنیم آن میوهها در اختیار ما قرار میگیرند و همچنین لذتی ابدی و توصیفناپذیر و عاری از رنج و مشقت از آنها عاید ما میشود. همة این نعمتهای ابدی و نامحدود را خداوند دربرابر یک عمل صالح به ما عنایت میکند. حتی اگر کلمهای از زبان ما برای هدایت دیگران بیرون آید، خداوند دربرابر آن پاداشی به ما میدهد که بر همة آنچه در دنیاست برتری دارد؛ چنانکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمودند: لأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْکَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمسُ مِنْ مَشَارِقِهَا أِلی مَغَارِبِهَا؛(1)
1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج1، باب 6، ص216، ح 26.
«اگر خداوند به دست تو بندهای از بندگان خدا را هدایت کند، برای تو بهتر و باارزشتر است از هرآنچه از شرق تا غرب عالم، خورشید بر آن میتابد».
پس اگر انسان تلاشی را که میتواند صرف به دست آوردن نعمتهای نامحدود اخروی کند، صرف به دست آوردن مقداری میوه در دنیا کند، فریب خورده و خسارت دیده است. بنابراین اگر گفته شده که دنیا فریبنده است، نه بدان جهت است که دنیا سمِ کشنده، و عاری از خیر و نعمت است؛ بلکه ازآنروست که گاه دنیا چنان انسان را فریفتة خود میسازد و مظاهر و زیباییهای خود را به انسان مینمایاند که انسان از آخرت غافل میشود؛ بهگونهای كه همة وقت و تلاش خود را صرف به دست آوردن متاع دنیا میکند و از متاع آخرت که ازنظر مقدار و ارزش بسیار فراتر از متاع دنیاست، بیبهره میماند. آنچه در دنیاست نعمت است و دنیا آکنده از خیر است. عمل صالحی که دارای پاداش بینهایت است، بهوسیلة دست، زبان و یا چشمی که مربوط به این دنیاست و با استفاده از هوا و امکاناتی که در این دنیا وجود دارد، انجام میپذیرد. انسان با پولی که در دنیا کسب کرده، انفاق میکند؛ با زبانی که در دنیا در اختیار او نهاده شده به دیگران مهر میورزد و با دست خود یتیمی را نوازش میکند. پس دنیا ذاتاً بد نیست؛ مهم این است که انسان نعمتهای دنیا را در چه راهی و چگونه مصرف کند.
اگر انسان برای دنیا اصالت قایل شود و دنیا را برای خود دنیا و لذتهای آن بجوید و بخواهد، این نحوة استفاده از دنیا نامطلوب و بد است و دراینصورت، انسان فریب دنیا را خورده است؛ زیرا دراینصورت دنیا جای آخرت را گرفته است. درمقابل، اگر انسان برای دنیا اصالت و استقلال قایل نباشد و از آن برای انجام عمل صالح و کسب رضایت خدا استفاده کند و دنیا را ابزاری برای دستیابی به سعادت ابدی آخرت قرار دهد، دراینصورت به کمال مطلوب خود دست یافته و تجارتی سرشار از سود داشته است. درصورتی دنیا بد، فریبنده و هلاکكنندة انسان است که موجب شود انسان از سرمایههای
ابدی آخرت محروم بماند؛ بلکه امکاناتی را که در دنیا در اختیار او قرار گرفته، در راهی مصرف کند که حاصل آن عذاب ابدی آخرت است. اگر انسان بهجای اینکه با زبان خود به نوازش و دلجویی دیگران بپردازد و با آن برای دیگران خیرخواهی و دلسوزی کند، به سخنچینی و غیبت کردن بپردازد، و چنین سوءاستفادهای از امکانات دنیوی کند، نهتنها از ثواب اخروی محروم میشود، عذاب آخرت را نیز برای خود میخرد.
انسان غافل، تنها به لذتهای زودگذر دلبستگی دارد و درصدد برنمیآید که از دنیا برای رسیدن به نعمتهای ابدی استفاده کند. چهبسا او برای رسیدن به لذتی کوتاه که ممکن است پنج دقیقه نیز به طول نینجامد، یک شبانهروزِ خود را صرف کند؛ حتی گاه برای آنکه چند روز در رفاه باشد، چندین سال میكوشد. دراینبین برخی سالیانی زحمت میکشند و پولی را میاندوزند و با آن کالایی مانند خودرو تهیه میکنند؛ اما پیش از آنکه از آن استفاده کنند، دزد آن را سرقت میکند. همچنین برخی دسترنج عمر خود را صرف ساختن خانهای میکنند؛ اما پیش از آنکه در آن خانه اسکان یابند و از آن استفاده کنند، اجلشان فرامیرسد. این در حالی است که اگر این افراد بخشی از عمرشان را صرف آخرت میکردند، از لذت و نعمتی نامحدود برخوردار میشدند و نهتنها خسارتی متوجه آنها نمیشد، دربرابر عمل اندک خود به دستاورد و ثمرهای دست مییافتند که با عمل محدود و ناچیز آنها مقایسهشدنی نیست.
پرسش دیگر این است كه چرا خداوند ما را وارد دنیایی ساخت که همواره در آن درمعرض فریب و لغزش قرار داریم و درصورت غفلت به هلاکت و خزلان ابدی گرفتار میشویم؟ چرا خداوند از آغاز ما را وارد بهشت نکرد تا فارغ از رنج و گرفتاریها و بهدور از نیرنگ و فریب، از رحمت واسعة خداوند و نعمتهای نامحدودش بهرهمند شویم؟
پرسش مزبور ناشی از جهل دربارة حکمت وجود بهشت، و شرط ورود بدان است. براساس آموزههای قرآنی و روایی، راهیابی به بهشت و برخورداری از نعمتهای آن، در پرتو اعمال اختیاری انسان تحقق مییابد و آنچه در آخرت نصیب مؤمنان میشود، نتیجة عمل صالح آنهاست. اگر انسان از فکر و اندیشهای سالم برخوردار باشد و درصدد اطاعت از خداوند و انجام اعمال صالح برآید، نعمت بهشت برای او فراهم میشود. بهتعبیردیگر، انسان با هر عمل صالحی که انجام میدهد، امکان بهرهمندی از حیات بهشتی و نعمتی از نعمتهای بهشت را برای خود رقم میزند و هرقدر بر اعمال صالح خود بیفزاید، از نعمتهایی فزونتر و مرتبه و مقامی والاتر در بهشت برخوردار میشود. بر این اساس امام باقر(علیه السلام) در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین نقل میکنند:
مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فی الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ أَلْحَمْدُ لِلَّهِ، غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فی الْجَنَّةِ وَمَن قَالَ لا إلَهَ إلاّ اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فی الْجَنَّةِ وَمَن قَالَ أَللَّهُ أَکبَرُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فی الْجَنَّةِِ. فَقَالَ رَجُلٌ مِن قُرَیش: یا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ شَجَرَنَا فی الْجَنَّةِ لَکَثِیرٌ. فَقَالَ: نَعَمْ وَلَکِنْ إِیاکُم أَن تُرْسِلُوا عَلَیهَا نیرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یقُولُ: «یا أَیُهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أطِیعُوا اللَّهَ وأطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبطِلُوا أَعمَالَکُم».(1)و(2) هرکس که «سبحان الله» بگوید، خداوند درختی در بهشت برایش میکارد؛ و کسی که «الحمدلله» بگوید، برای او نیز خداوند درختی در بهشت مینشاند؛ و کسی که «لا اله الا الله» بگوید، برای او نیز خداوند در بهشت درختی بنشاند و نیز برای کسی که «اللهاکبر» بگوید، خداوند درختی در بهشت میکارد. در این هنگام مردی از قریش به حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! پس ما
1. محمد (47)، 33.
2. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج7، باب 31، ص186ـ187، ح 9074.
درختان بسیاری در بهشت خواهیم داشت. حضرت فرمود: آری؛ ولی بترسید از آنکه آتشی بهسوی آنها بفرستید تا آنها را بسوزاند؛ زیرا خداوند بلندمرتبه میفرماید: ای گروه مؤمنان! از خدا و رسول او اطاعت کنید و اعمال خود را باطل نسازید.
همچنین از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره برخی از وقایع شب معراج چنین نقل شده است:
لَمَّا أُسْرِی بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرأَیْتُ فِیهَا قِیعاناً بُقعاً مِنْ مِسْکٍ، وَرأَیْتُ فِیهَا مَلائِکَةً یَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَلَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَرُبَّمَا أَمْسَکُوا، فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَکُمْ رُبَّمَا بَنَیْتُمْ وَرُبَّمَا أَمْسَکْتُمْ؟ فَقَالُوا حَتَّی تَجِیئَنَا النَّفَقَةُ. قَالَ: وَمَا نَفَقَتُکُمْ؟ قَالُوا: قَولُ المُؤْمِنِ سُبحَانَ اللَّهَ وَالحَمْدُ لِلَّهِ وَلاَ إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکبَرُ، فَإِذَا قَالَهُنَّ بَنَیْنَا وَإِذَا سَکَتَ وأَمْسَکَ أَمْسَکنَا؛(1) چون شب معراج به آسمان برده شدم، وارد بهشت گشتم و دیدم که در آن دشتی بود، و بقعههایی از مشک قرار داشت؛ و در آن دشت فرشتگانی را دیدم که خشتهایی از طلا و خشتهایی از نقره را روی هم میچیدند و گاهی اوقات هم دست نگاه میداشتند. به آنان گفتم: چرا گاه میچینید و گاه دست نگاه میدارید؟ گفتند: دست نگاه میداریم تا خرجی ما برسد. گفتم: مگر خرجی شما چیست؟ گفتند: سخن مؤمن که میگوید: سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إِلَهَ إلاّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَر؛ هروقت اینها را بگوید، بنا را میچینیم و هروقت ساکت شود و دست نگاه دارد، دست نگه میداریم.
در آیات و روایات مسئولیتها و کارهایی به فرشتگان نسبت داده شده است. ازجمله
1. دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، باب 21، ص77.
گفته شده كه در قیامت دستهای از آنها نگاهبانان بهشتاند که به مؤمنان خدمت میکنند و وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند، خطاب به آنها میگویند:
وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَیْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِین؛(1) و آنان که از پروردگار خویش پروا کردهاند، گروهگروه به بهشت برده شوند؛ تا آنگاه که بدانجا (بهشت) رسند، و درهایش گشوده باشد و نگهبانان آن، ایشان را گویند: سلام بر شما؛ خوش آمدید؛ پس به بهشت درآیید [و در آن] جاودانه باشید.
همچنین 19 تن از فرشتگان، نگاهبان و موکل دوزخاند،(2) که فرشتگان غلاظ و شداد (خشن و سختگیر) نامیده شدهاند. خداوند ضمن برحذر داشتن مؤمنان از گرفتار شدن به آتش جهنم، دربارة آن فرشتگان میفرماید:
یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وأهْلِیكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُون؛(3) ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانوادة خود را از آتشی که هیمة آن مردم و سنگ (کافران و بتها) باشند نگاه دارید که بر آن، فرشتگانی درشتخو و سختگیر نگهباناند که خدای را در آنچه به آنان فرماید نافرمانی نكنند و هرچه فرمایندشان همان کنند.
پرسشی که دراینباره مطرح میشود این است که آیا فرشتگانی که نگهبانان بهشتاند و در بهشت به بهشتیان خدمت میکنند، خود بهرهای از نعمتهای بهشتی و
1. زمر (39)، 73.
2. علیها تسعة عشر (مدثر، 30).
3. تحریم (66)، 6.
پاداشهایی که برای مؤمنان در نظر گرفته شده دارند، و لذت بهرهمندی از آن نعمتها نصیب آنان نیز میشود؟ همچنین آیا فرشتگانی که موکلان و نگهبانان دوزخاند و وظیفة شکنجه و عذاب کردن دوزخیان را بر عهده دارند، چیزی از آن عذابها متوجه آنها نیز میشود؟
پاسخ این است که فرشتگان نگاهبان بهشت بهرهای از نعمتهای بهشتی ندارند؛ زیرا آن نعمتها پاداشی است برای کارهای خیر مؤمنان که با اختیار انجام دادهاند. همچنین فرشتگان نگاهبان دوزخ، مقرب خداوند و معصوماند و خطایی از آنها سر نمیزند تا کیفر ببینند. عذاب و شکنجههای دوزخ از آنِ کافران و گنهکاران است که با اختیار خود از فرامین خداوند سرپیچی، و با تکالیف الهی مخالفت كردند. مرحوم علامه طباطبایی دراینباره میفرمایند:
ملایکه خلقی از مخلوقات خدایند؛ دارای ذواتی طاهره و نوریه که اراده نمیکنند، مگر آنچه خدا اراده کرده باشد و انجام نمیدهند، مگر آنچه او مأمورشان کرده باشد... در عالم فرشتگان جزا و پاداشی نیست؛ نه ثوابی و نه عقابی، و درحقیقت فرشتگان مکلف به تکالیف تکوینیاند. تکالیف تکوینی آنان بهجهت اختلافی که در مراتب آنان هست، مختلف است... ملایکه محض اطاعتاند و در آنها معصیت نیست. ملایکه نه در دنیا معصیت دارند، نه در آخرت. تکلیف ملایکه از سنخ تکلیف معهود در مجتمع بشر نیست. در جامعة بشری اگر مکلف، موجودی دارای اختیار باشد و به اختیار خود ارادة تکلیفکننده را انجام دهد، مستحق پاداش میشود، و اگر ندهد سزاوار عقاب میگردد؛ یعنی هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصیت...؛ اما دربین ملایکه که زندگیشان اجتماعی نیست و اعتبار در آن راه ندارد،
تا فرض اطاعت و معصیت هر دو در آن راه داشته باشد، تکالیف هم معنای دیگری دارد.(1)
ایشان در جای دیگر در تبیین چهار ویژگی برای فرشتگان میفرمایند:
یکی از صفات ملایکه این است که آنان موجوداتی هستند شریف و مکرم که بین خدای تعالی و این عالم محسوس واسطههایی هستند؛ بهطوریکه هیچ حادثهای از حوادث و هیچ واقعة مهم و یا غیر مهم نیست، مگر آنکه ملایکه در آن دخالتی دارند و یک یا چند فرشته، موکل و مأمور آناند. اگر آن حادثه، تنها یک جنبه داشته باشد، یک فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد، چند ملک موکل بر آناند. دخالتی که دارند تنها و تنها این است که امر الهی را در مجرایش به جریان اندازند و آن را در مسیرش قرار دهند؛ همچنانکه قرآن دراینباره فرموده: لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُون؛(2) «در گفتار بر او پیشی نگیرند و آنان به فرمان او کار میکنند».
دوم صفتی که از ملایکه در قرآن و حدیث آمده، این است که دربین ملایکه نافرمانی و عصیان نیست. معلوم میشود ملایکه نفسیت مستقل ندارند و دارای ارادهای مستقل نیستند که بتوانند غیر آنچه را خدا اراده کرده، اراده کنند. پس ملایکه در هیچ کاری استقلال ندارند و هیچ دستوری را که خدا به ایشان تحمیل کند، تحریف نمیکنند و کم و زیادش نمیسازند؛ چنانکه فرمود: لا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُون؛(3) «خدای را در آنچه به آنان فرماید نافرمانی نکنند و هرچه فرمایندشان همان کنند».
1. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی، ص674ـ675.
2. انبیا (21)، 27.
3. تحریم (66)، 6.
صفت سوم اینکه ملایکه با همة کثرتی که دارند، دارای مراتب مختلفی ازنظر بلندی و پایینی هستند و بعضی مافوق بعضی دیگر. جمعی نسبت به مادون خود آمرند، و آن دیگران مأمور و مطیع آنان؛ و آن که آمر است، به امر خدا امر میکند و حامل امر خدا بهسوی مأمورین است، و مأمورین هم به دستور خدا مطیع آمرند. درنتیجه ملایکه بههیچوجه از ناحیة خود اختیاری ندارند؛ چنانکه قرآن کریم فرموده: وَمَا مِنَّا إِلاّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُوم؛(1)«و از ما [فرشتگان] هیچ کس نیست، مگر او را جایگاهی است معلوم».
صفت چهارم اینکه ملایکه ازآنجاکه هرچه میکنند به امر خدا میکنند، هرگز شکست نمیخورند؛ به شهادت اینکه فرمود: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلا فِی الأرْض؛(2)«و هیچچیز در آسمانها و در زمین نیست که خدای را ناتوان سازد، همانا او دانا و تواناست».(3)
گفتیم پاسخ این پرسش كه چرا خداوند ما را مستقیماً داخل بهشت نیافرید و به دنیایی آکنده از فریب و نیرنگ و سرشار از لغزشگاهها و درههای هولناک عصیان و گناه وارد كرد، این است که اگر ما به دنیا وارد نمیشدیم ظرفیت درک نعمتهای اخروی را پیدا نمیکردیم و در نتیجه بهرهای از بهشت نمیداشتیم. بهشت را ما با اعمال اختیاری شایستة خود میسازیم. بدون آن اعمال اختیاری، نه باغی و بستانی برای ما در بهشت فراهم
1. صافات (37)، 164.
2. فاطر (35)، 44.
3. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی، ج17، ص15ـ16.
میآید و نه از لذتهای نامحدود بهشتی برخوردار میشویم. پس اگر دنیا نمیبود و ما در دنیا به سر نمیبردیم، نه کسی براثر سوء رفتار و گناهانش به جهنم میرفت و در آن معذب میشد و نه کسی با انجام اعمال صالح به بهشت میرفت. ما به دنیا آمدیم تا بهشت را برای خود بسازیم و خداوند درعوض رفتار شایستة ما کاخ، حورالعین، میوهها و دیگر نعمتهای بهشتی را در اختیارمان قرار میدهد؛ نعمتهایی که ما از درک و فهم عظمت آنها ناتوانیم؛ بهشتی که هنگام وارد شدن بهشتیان بدان، به آنها گفته میشود: ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ ذَلِكَ یَوْمُ الْخُلُودِ * لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِید؛(1) «بهسلامت در آن (بهشت) درآیید. این است روز جاودانی. هرچه بخواهند در آنجا دارند و نزد ما افزون بر آنچه خواهند نیز هست».
اکنون با توجه به آنکه با عبادت، خدمت به خلق و دیگر اعمال خیر که خداوند بهوسیلة انبیا ما را بدانها راهنمایی کرده، انسان از سعادت اخروی برخوردار میشود، و نیز با توجه به آنکه زمینهها و ظرفیتهای آن اعمال در دنیا فراهم است، میتوان گفت که دنیا بسیار ارزشمند است؛ زیرا میتوان از آن برای دستیابی به سعادت و بهشت استفاده کرد و آن را وسیله و ابزار دستیابی به رضوان الهی قرار داد. بر این اساس، نکوهش دنیا و در نظر گرفتن ارزش منفی برای دنیا، ازآننظر است که انسان برای دنیا اصالت قایل میشود و آن را هدف خود قرار میدهد؛ ازاینروی میکوشد حتی از راه نامشروع به دنیا دست یابد.
وقتی گفته میشود که سعادت و بهشت، با اعمال اختیاری شایستة انسان به دست میآیند، یعنی انسان بر سر دوراهیای قرار دارد که یکی از آن راهها به بهشت میانجامد و راه دیگر به جهنم. پس اگر انسان راهی را که به بهشت میرسد برگزیند و رفتار اختیاری
1. ق (50)، 34ـ35.
خود را برپایة همان مسیر سامان بخشد، به سعادت و بهشت دست مییابد. البته باید در نظر داشت که بهرغم تمایل و علاقة شدید انسان به مادیات و لذایذ دنیوی، و موانع دشواری که در مسیر کمال و سعادت قرار گرفتهاند، پیمودن مسیر سعادت و بهشت، بسیار دشوار است. البته طبیعی است که دست یافتن به سعادت و نعمتهای ابدی بهشت سخت و دشوار باشد؛ چه اینکه به دست آوردن هر سرمایه و کالای نفیسی سخت است و هر کار و مقصدی که انسان در زندگی دارد، خالی از سختی و مشکلات نیست. یک جوان برای اینکه بتواند در ادارهای استخدام شود، باید مقدمات لازم را فراهم آورد. باید با زحمت و تلاش درس بخواند و مراحل تحصیلی را با موفقیت پشت سر نهد و پس از گرفتن مدرک تحصیلی، با رفتوآمدها و رایزنیهای فراوان، در ادارهای مشغول کار شود. آنگاه اگر او همة حقوقی را که در طول عمر دریافت میکند بیندوزد و آن را صرف زندگی و معاش خود نکند، چهبسا باز نتواند با آن خانهای بخرد. حال چگونه انسان حاضر نمیشود سختی و زحمتِ صَرف اندکی از وقت خود برای عبادت و انجام اعمال خیر را تحمل کند تا درمقابل، خداوند بهشت را به او بدهد؛ بهشتی که خداوند دربارة عظمتش میفرماید: وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِین؛(1) «و بشتابید بهسوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن [بهقدر] آسمانها و زمین است، [و] بهر پرهیزكاران آماده شده است».
پس زمینة کمال و تعالی ما در دنیا فراهم شده است. با استفادة شایسته از فرصتی که در دنیا در اختیارمان قرار گرفته، میتوانیم مرحلهبهمرحله مراتب سعادت و تعالی را بپیماییم و به عالیترین مدارج انسانی و الهی برسیم تا خداوند، رضوان و بهشت خود را به ما عنایت کند. اگر به این دنیا نمیآمدیم، همان خاکی که بودیم باقی میماندیم. پس دنیا ازاینجهت
1. آلعمران (3)، 133.
که چنین امکانی را برای ما فراهم آورده، ارزشمند است. اینكه در آموزههای دینی، دنیا نکوهش شده و نیز امام سجاد(علیه السلام) در پیشگاه خداوند از دنیا شکوه میکنند و میفرمایند: «خدایا! ما را در سرایی منزل دادی که آکنده از فریب و مکر است». ازآنروست که ما مواظب باشیم فریب شیطان و مظاهر دنیوی را نخوریم؛ برای دنیا اصالت قایل نشویم و آن را هدف خویش قرار ندهیم. آری؛ در آموزههای دینی و در بیانات معصومین و نیز در بسیاری از آیات قرآن، فریفته شدن به لذتهای دنیوی، افتادن در ورطة دنیا و غفلت از آخرت نکوهش شده است. برای نمونه به چند آیه از قرآن اشاره میكنیم:
1. فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلا یَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور؛(1)«پس زندگانی دنیا شما را نفریبد و مبادا [شیطان] فریبکار، شما را به [کرم] خدا مغرور سازد».
2. إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ مِمَّا یَأْكُلُ النَّاسُ وَالأنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الأرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالأمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُون؛(2)«جز این نیست که مَثَلِ [وصف] زندگی این جهان مانند آبی است که از آسمان فروفرستادهایم؛ سپس رُستنیهای زمین از آنچه مردم و چارپایان میخورند به آن درآمیخت [و رویید]؛ تا آنگاه که زمین آرایش خود را [از شکوفهها و گلها] برگرفت و آراسته شد و اهل آن پنداشتند که آنان بر [بهرهمندی از] آن قدرت دارند. [ناگاه] فرمان ما شبی یا روزی دررسید؛ پس آن را چنان درویده کردیم که گویی دیروز هیچ نبوده است. چنین آیاتی را برای گروهی که میاندیشند بهتفصیل بیان میکنیم».
3. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الأمْوَالِ وَالأوْلادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطَامًا وَفِی الآخِرَةِ عَذَاب
1. لقمان (31)، 33.
2. یونس (10)،24.
شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاّ مَتَاعُ الْغُرُور؛(1)«بدانید که زندگانی دنیا بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی بین یکدیگر و فزونجویی در مالها و فرزندان است؛ همچون بارانی که گیاه رویانیدنش کشاورزان را خوش آید و به شگفت آرد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بینی و آنگاه خشک و شکسته و خُرد گردد و در آن جهان [کافران را] عذابی سخت و [مؤمنان را] آمرزشی ازجانب خدا و خشنودی اوست؛ و زندگی این جهان جز کالای فریبنده نیست».
البته با آن همه نکوهشِ دنیا در قرآن و روایات بهویژه، و در اغلب خطبهها و سخنان امیر مؤمنان علی(علیه السلام)، مینگریم که مردم چنان عاشق و شیفتة دنیایند که برای رسیدن به آن سر از پا نمیشناسند و به هشدارهای فراوان دربارة استفادة ناصحیح از دنیا توجهی نمیکنند. آنان از خطرهایی که در دنیا فرارویشان است و نیز از چاههای گناه که دنیا دربرابر آنها کنده، غافلاند. آنان متوجه نیستند که در دنیا دو راه در برابرشان قرار گرفته که یکی از آنها به بهشت و سعادت میانجامد و دیگری به جهنم؛ و اگر هشیار نباشند و با چشمان بسته و غافل از خطراتی که فرارویشان قرار گرفته گام بردارند، فرجامشان سقوط در درة هولناک جهنم، و حرمان ابدی از سعادت و بهشت است.
1. حدید (57)، 20.