بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1395/3/25، مطابق با هشتم رمضان 1437 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
(25)
بحث ما درباره هوای نفس، به عنوان مهمترین عامل انحراف انسان بود. از بحثهای گذشته چند نکته استفاده شد که کمتر مورد توجه یا بحث قرار میگیرد؛ اول اینکه پیروی هوای نفس مفهومی انتزاعی است و به معنای عملی خاص نیست. این مفهوم از مفاهیم ماهوی نیست، بلکه طبق بعضی از اصطلاحات، از معقولات ثانیه است و طیف وسیعی از رفتارهای اختیاری را در برمیگیرد که عنوان همهاش پیروی از دلخواه است. این مصادیق ممکن است اموری مباح، مکروه، حرام یا از کبائر موبقه باشند. مصادیق پیروی هوای نفس از یک نگاه کردن، یک کلمه سخن گفتن، یک کلمه گوش دادن، یک اشاره کردن، از جا بلند شدن، نشستن یا... شروع میشود تا میرسد به مسایل بسیار پیچیدهای که باید امور مختلف بسیاری را با هم تنظیم کنند و ترتیب دهند تا خواسته نفس تحقق پیدا کند.
از همینجا نکته دوم استفاده میشود که هوای نفس درجاتی دارد و ممکن است بعضی درجاتش هیچ عیب، عقوبت یا کیفری نداشته باشد و به اصطلاح از امور مباح باشد. انسان در هوای گرم، تشنهاش میشود و یک لیوان آب برمیدارد و میخورد، یادش هم نیست که تکلیف شرعی دارد یا ندارد. این خود میتواند یک مرتبه از هوای نفس باشد ولی هیچ عقوبتی ندارد و موجب سقوط انسان نمیشود. بنابراین پیروی هوای نفس (به عنوان امری که اخلاقا مذموم است) شامل این چیزها نمیشود. هوای نفس مذموم بیشتر در جایی است که دو یا چند گزینه پیش روی انسان قرار دارد که بعضیهایش آثار خوب و مطلوب دنیوی و اخروی دارد، و بعضیهایش نه تنها ثواب اخروی ندارد که حتی میتواند عقوبتی هم داشته باشد، و انسان به خاطر رسیدن به لذت آنی طرف اول را انتخاب نکند. لذت آنی مانع از آن است که شخص به لذت بالاتر، کمال بیشتر و سعادت و ثواب اخروی نائل شود. بنابراین اگر انسان امر ضعیفتر و کمارزشتری را بر امر ارزشمندتری ترجیح دهد نیز پیروی هوای نفس کرده است؛ اگرچه ممکن است کار حرامی نکرده باشد.
انسان میتواند عبادت را برای این انجام دهد که از عذاب جهنم مصون باشد و گناهانش آمرزیده شود، همانطور که میتواند همین عبادت را به این نیت انجام دهد که ثواب بهشتی نصیبش شود؛ اما میتواند همتش را از این بالاتر ببرد و صرفا به خاطر اینکه شکر خداست و خدا دوست دارد، این عمل را انجام بدهد. حال اگر تنبلی کرد و گفت: برای من همین که از آتش جهنم نجات پیدا کنم، بس است، این هم یک نوع هوای نفس است چون به چیزی پستتر قناعت کرده است؛ اگرچه اصطلاح پیروی از هوای نفس شامل این موارد نمیشود. پیروی هوای نفس در اصطلاح دینی و اخلاقی، به این معناست که انسان در شرایطی واقع شود که هم بتواند کاری را انجام دهد که منشأ خیر دنیا و آخرت است، و هم بتواند عملی را انجام دهد که موجب تنزل اوست، ولی او کاری را ترجیح دهد که موجب تنزل اوست.
یکی دیگر از نتایجی که از بحثهای گذشته گرفتیم، این بود که مبارزه با هوای نفس، و پرهیز از کارهایی که لغزشها، تنزلها و انحرافها به دنبالش است، یک عمل اختیاری است. مبارزه با هوای نفس یعنی هرجا مصداق «دلخواه» است سعی کنم آن را ترک کنم؛ دیدن باشد، چشمم را کنترل کنم! شنیدن باشد، گوشم را! گفت و شنود و نشست و برخاست باشد، همینطور تا برسد به آن مسایل پیچیدهای که گاهی باید سالها طراحی و برنامهریزی کرد و مقدماتش را فراهم آورد تا انجام بگیرد. از آنجا که هیچ کار اختیاری نیست که انسان انجام دهد و یک نوع نفع و ضرر یا مصلحت و مفسدهای در آن نباشد، انسان باید برای مخالفت با هوای نفس مثل هر کار اختیاری دیگری انگیزه داشته باشد، و اگر از منافعی که بر مخالفت هوای نفس مترتب میشود، و همچنین ضررهایی که از پیروی هوای نفس پیدا میشود اطلاع داشته باشد، انگیزه قویتری برای اینکار خواهد داشت. از اینرو بیانات قرآنی و کلمات اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین برای این که ما را از پیروی هوای نفس دور کنند، از یک سو منافع اجتناب از هوای نفس و از سوی دیگر ضررهای پیروی از هوای نفس را بیان کردهاند.
در جلسات گذشته با استفاده از آیات قرآن، ضررهای پیروی از هوای نفس را دستهبندی کردیم. گفتیم: اولین ضرر، گمراه شدن خود انسان است. انسان با پیروی از هوای نفس، از راه صحیح بیرون میرود و بعدها نتیجهاش را خواهد دید که عمرش را تلف کرده و بیراهه رفته است. افزون بر این، گاهی پیروی از هوای نفس مانع پیشرفت و ترقی دیگران هم میشود. کسی که رهبر راه غلطی میشود، کسانی که دنبالش میآیند را هم به آن راه میکشاند. شیطان افزون بر اینکه خود وارد جهنم میشود، پیروانش را هم وارد جهنم میکند. این شیطنت مخصوص ابلیس نیست. شیاطین انس هم این کار را میکنند. گاهی آدمیزاد همکار ابلیس میشود. ابلیس یک شیطان جنی بود، و این میشود شیطان انسی. شیاطین الانس تعبیر قرآن است. نه تنها خودش جهنم میرود، بلکه دیگران را هم گمراه میکند و آنها را هم به جهنم میبرد. گاهی کار انسان به این جا میرسد که اصلا اجازه نمیدهد که مخالفانش زنده بمانند و راهی بپیمایند که او مایل نیست. درباره بنیاسرائیل گفتیم که چون پیغمبران خلاف میل آنها میگفتند، آنها را میکشتند؛ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ؛[1] از این عجیبتر آن است که کسانی به عنوان طرفداری از دین و مبارزه با شیاطین و بیدینها حرکتی را شروع میکنند و تحت این عنوان کسانی را فریب میدهند تا به نام دین ریشه دین را بکنند. این عجیبترین کاری است که از آدمیزاد برمیآید!
خداوند میفرماید: وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ؛[2] برخی از آدمیزادها سخنان بسیار قشنگی میگویند. وقتی درباره موضوعی تبلیغات میکنند و توضیح میدهند، آنقدر جالب صحبت میکنند که توی پیغمبر هم شگفتزده میشوی، و ممکن است که شما شک کنید که آیا این واقعا نیت خوبی دارد، نفع مرا میخواهد و خیرخواه من است، یا قصد فریب دارد و حیلهای شیطانی در کار است. اما او فکر اینجا را هم کرده است و برای اینکه به او بدبین نشوید خدا را شاهد میگیرد که اینهایی که من میگویم از روی دلسوزی است، و خیرتان را میخواهم. ابلیس هم وقتی میخواست به حضرت آدم و حوا بگوید از این شجره بخورید، به آنها گفت: مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَیْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ× وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ؛[3] گفت: میدانید چرا خدا گفته از این درخت نخورید؟ برای این که ملک نشوید و عمر جاودانه پیدا نکنید. شما گوش نکنید! بخورید یا ملک میشوید یا عمر جاودانه پیدا میکنید. بعد گفت خیال نکنید من خلاف مصلحت شما میگویم؛ برایشان قسم خورد که من خیرخواهتان هستم و دارم نصحیتتان میکنم.
این کار را ابلیس برای اولین بار در عالم کرد، اما او شاگردهایی تربیت کرد که شیاطین انس شدند. آنها این را خوب یاد گرفتند که وقتی میخواهند دیگران را فریب دهند، باید اول به زبان چرب و نرمی با آنها صحبت کنند و بعد هم قسم بخورند؛ مبادا شک کنند! میگویند: ما سوءنیتی نداریم؛ ما اصلا به فکر منافع شخصی و حزبی و گروهی نیستیم! قرآن میفرماید: او این کارها را میکند وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ؛ در واقع از سرسختترین دشمنان است. وقتی دشمن به روی انسان سلاح میکشد، انسان عکس العمل نشان میدهد و از خودش دفاع میکند، ولی این به زبان خیرخواهی دیگران را اغوا میکند، قسم هم میخورد که من ته دلم با شماست؛ وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ.
ما که علم غیب نداریم تا بدانیم در قلب افراد چیست و چه کسانی راست میگویند و چه کسانی دروغ؛ اما قرآن برای این طور آدمها علامتی را معرفی کرده است؛ میفرماید: وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ؛[4] علامت اینها این است که اهل افسادند. ازجمله مصادیق بارز افسادشان این است که اگر قدرت و مقامی در جامعه پیدا کنند، کشاورزی و زراعت و نعمتهای خدادادی را که از زمین میروید، از بین میبرند. شما نشنیدهاید که بعضی از جاها محصولات را در دریا میریزند و درختان و زراعت میسوزانند؟! در همین فلسطین، اسرائیلیها هر جا حمله میکنند و میخواهند شهرهایشان را بگیرند، باغها و درختهای زیتونشان را آتش میزنند. به این هم اکتفا نمیکنند و انسانها را هم میکشند. در ظاهر میگویند ما دلسوز و خیرخواهیم، اما نتیجه عملشان این میشود. وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ؛ این قاعده کلی را بدانید که خدا هیچ وقت فساد را دوست نمیدارد. خدا دوست ندارد کارها طوری انجام بگیرد که به ضرر مردم، جامعه و انسانیت تمام شود. خدا این را دوست نمیدارد و از آن هم نمیگذرد.
خداوند عالم را قرار داده است تا انسانها به کمالاتی برسند و لیاقت رحمتهای بینهایت الهی را پیدا کنند. روشن است که او از کسانی که ریشه این مسیر را بزنند و نگذارند مردم رشد کنند و به حیاتشان ادامه دهند، نمیگذرد. یکی از حدود خیلی سختی که در شریعت اسلام وجود دارد، حد «مفسد فی الارض» است؛ إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛[5]خداوند برای مفسدین فیالارض سه حد قرار داده است؛ گردنشان را بزنند، یا دارشان بزنند، یا (نزدیکترین و آرامترین مجازات) تبعیدشان کرده، از شهر و کشور اسلامی بیرونشان کنند.
امروز الحمدلله همه ما مصداق «وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا» را خوب میشناسیم. شاید ما در تاریخ انسانیت قومی به وحشیگری، جنایتپیشگی، قساوت، پستی و شیطنت حاکمان آمریکا نداشته باشیم. هر فسادی در هر گوشه دنیا زیر سر اینهاست، اما آن چنان طراحی میکنند که کسانی در داخل همان کشوری که نهایت ظلم به آنها شده، طرفدارشان میشوند و میگویند اینها خیرخواه ما هستند و میخواهند با بربریت و توحش مبارزه کنند و ما را ترقی دهند. از شصت- هفتاد سال پیش که اسرائیل را در این جا کاشتند تا امروز (بهخصوص در دهه اخیر) چه قدر کشورها را به جان هم انداختند. در این چند سال اخیر چند کشوراسلامی را به بدترین و فجیعترین وضعی به جان هم انداختند. جالب است کسانی را وادار میکنند مردم یمن را، که همدین، هم نژاد، و همخاک آنها هستند بکشند، مدارسشان را خراب کنند، بیمارستانهایشان را از بین ببرند؛ بعد هم میگویند: ما کودککشی را محکوم میکنیم!
خدا میخواهد انسان را به خودش بشناساند. انسان میتواند آن قدر ترقی کند که فرشتگان خادمش شوند. در روایتی که شب گذشته خواندیم، فرمود: اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِكَتِی؛ در همین دنیا برای کسی که خواست خدا را بر خواست خودش مقدم بدارد، فرشتگان را میفرستم تا او را از بلاها و خطرها حفظ کنند. اگر کسی را پیدا کنید که صادقانه به شما خدمت کند، حتی وقتی خواب هستید، محافظتان باشد و مواظب باشد که کسی در خواب به شما ضرری نرساند، چه قدر حاضرید برایش هزینه کنید؟ خدا میگوید: اگر بندهای مطیع من شد، فرشتگانم را به نگهبانی او میفرستم؛ لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ؛[6] فرشتگان از ناحیه خداوند حافظ انسان میشوند و مواظب او هستند که زمین نخورد. خداوند فرشتگان را میفرستد که بچههایشان را حفظ کنند. خداوند وعده داده است که اگر شما مطیع من شدید در همین دنیا این کارها را برایتان میکنم. آخرت را که شما نمیتوانید بفهمید چه خواهد شد؛ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاء بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ.[7] این نتیجه مخالفت با هوای نفس است.
برای اینکه بتوانیم در مسیر شیطانی پیروی از هوای نفس وارد نشویم باید درباره منافع مخالفت و ضررهای متابعت آن بیشتر فکر کنیم تا انگیزهای قوی برای این کار داشته باشیم؛ البته این انگیزه مراتبی دارد که باعث میشود ارزش کار به حسب آن مراتب تفاوت کند؛ از یک تا بینهایت! اخلاص ارزشی غیر قابل محاسبه به عمل میبخشد. خدا اینها را برای همین جنس دو پا قرار میدهد و میگوید راهش این است که پیرو هوای نفس نشوید.
خدا از لطف و کرمش عملی را که شما برای ترس از جهنم انجام دادهاید به حساب خودش قبول میکند و میگوید این هم برای خداست و ثواب دارد؛ در صورتیکه از نظر لُغوی آن هم یک نوع هوای نفس است! روشن است وقتی کاری را برای نجات از عذاب یا برای رسیدن به میوهها و پرندگان بهشتی و حورالعین انجام بدهم، یعنی برای دلم میخواهم این کار را بکنم، اما خدا میگوید این را هم قبول میکنم. سعی کنیم خدا را بهتر بشناسیم و کار را خالص برای خدا قرار دهیم؛ یعنی بگوییم: خدایا! من این کار را انجام میدهم، چون تو دوست داری؛ حتی اگر این کار موجب عذاب برای من شود، اما چون تو دوست داری من این را انجام میدهم؛ دلم میخواهد تو خوشحال بشوی؛ أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ.[8] خداوند چنین ظرفیتی هم برای انسان قرار داده است.
برای رسیدن به این مقام، باید بدانیم خدا کدام کار را دوست دارد و کدام کار را دوست ندارد. بعضی از چیزها را با عقلمان میفهمیم، ولی خداوند به این اکتفا نکرده و انبیا و ائمه معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین را برای هدایت ما فرستاده است، و بعد از 1400سال این همه ثروتهای علمی و فرهنگی را در کتابها برای ما حفظ کرده است تا از آنها استفاده کنیم. همه این کارها را کرده تا ما یک قدم به او نزدیکتر شویم و از رحمتهای او بیشتر استفاده کنیم و از پستیها و پلشتیها دور شویم.
پروردگارا به حق عزیزانت، به حق آن کسانی که دوستشان داری، ما را هم از صدقه سر آنها مورد عفو و رحمت خودت قرار ده!
وصلِّ علی محمد و آلهالطاهرین
[1]. بقره،87.
[2]. بقره، 204.
[3]. اعراف، 20-21.
[4]. بقره، 205.
[5]. مائده، 33.
[6]. رعد، 11.
[7]. سجده، 17.
[8]. زمر، 3.