فهرست مطالب

گفتار سوم: شرایط عنایت خداوند به شیعیان و حفظ آنان از خطرها


 


 

گفتار سوم

شرایط عنایت خداوند به شیعیان و حفظ آنان از خطرها


 


 

درباره مراتب ایمان و صفات مؤمن، در قرآن و روایات بسیار سخن گفته شده است. اما درباره عنوان شیعه و ویژگی‌های او با حساسیتی ویژه در روایات سخن به میان آمده است؛ تاآنجاكه ائمه اطهار علیهم السلام به برخی از متشرعان و دوستداران و دوستان خویش كه ادعا می‌كردند شیعه‌اند، می‌فرمودند: شما شیعه ما نیستید و ما ویژگی‌های شیعه خویش را در شما نمی‌یابیم. شما دوستان مایید، ولی شیعه ما به ‌شمار نمی‌آیید. حتی در برخی از روایات، ادعای برخی مبنی‌بر شیعه اهل‌بیت علیهم السلام بودن دروغ و شایسته سرزنش قلمداد شده است؛ زیرا عنوان شیعه از دیدگاه اهل‌بیت علیهم السلام جایگاه و قداستی ویژه داشته است. آنان تأكید كرده‌اند كه شیعه باید از ویژگی‌هایی ممتاز كه در كلام معصومان علیهم السلام آمده، برخوردار باشد. پس درجهت شناخت جایگاه و صفات شیعه اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم السلام چونان جلسه‌های پیش،‌ ویژگی‌های شیعیان را از دیدگاه روایات برمی‌رسیم. بدین‌وسیله خود را محك می‌زنیم تا دریابیم كه آیا ما به ویژگی‌های شیعه واقعی آراسته‌ایم و می‌توانیم ادعا كنیم كه شیعه‌ایم یا خیر.
 

در روایت آمده است: سَدِیر صَیْرَفی ـ كه یكی از اصحاب خاص امام صادق علیه السلام

است و روایات بسیاری را از آن حضرت نقل كرده ـ بر ایشان وارد شد. در مجلس حضرت جمعی از اصحاب نیز حضور داشتند. آن حضرت فرمودند:

یَا سَدِیرُ، لاَ تَزَالُ شِیعَتُنَا مَرْعِیِّینَ مَحْفُوظِینَ مَسْتُورِینَ مَعْصُومِینَ مَا أَحْسَنُوا النَّظَرَ لأَنْفُسِهِمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ خَالِقِهِمْ وَصَحَّتْ نِیَّاتُهُمْ لِأَئِمَّتِهِمْ وَ بَرُّوا إِخْوَانَهُمْ فَعَطَفُوا عَلَی ضَعِیفِهِمْ وَتَصَدَّقُوا عَلَی ذَوِی الْفَاقَه مِنْهُمْ. إِنَّا لاَ نَأْمُرُ بِظُلْمٍ وَلَكِنَّا نَأْمُرُكمْ بِالْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَعِ وَالْمُوََاسَاةِ الْمُوَاسَاةِ لإِخْوَانِكُمْ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَمْ یَزَالُوا مُسْتَضْعَفِینَ قَلِیلِینَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَم علیه السلام ؛(1) ای سدیر، شیعیان ما همواره در پناه خداوندند و از آفات و خطر دشمنان در امان‌اند؛ تاهنگامی‌كه ارتباطشان با خداوند نیكو باشد و نیت و دلشان با امامانشان پاك و بی‌آلایش باشد و به برادران خود نیكی و به فرودستان آنها رسیدگی كنند و به درماندگان آنها احسان كنند. ما شما را به ستم دعوت نمی‌كنیم، ولی به پرهیزكاری و مواسات و رسیدگی به برادران خود فرامی‌خوانیم. بدانید كه از هنگام آفرینش حضرت آدم علیه السلام تاكنون، دوستان خدا ستم‌دیده و اندك بوده‌اند.

در این روایت، حضرت می‌فرماید كه شیعیان ما به سه شرط در پناه خداوندند و از آفات و خطر دشمنان در امان‌اند. شرط نخست آنكه به اصلاح رابطه خود با خداوند بپردازند و حق بندگی خداوند را به‌جای آورند.

دوم آنكه ارتباط خود را با امامشان اصلاح كنند و به‌راستی و از صمیم دل پیرو امام خویش باشند و نیت و دلشان با امامشان پاك و بی‌آلایش باشد. در فارسی، «نصیحت» به‌معنای پند دادن است. از‌این‌رو، النصیحة لائمة المسلمین


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج68، باب 19، ص153ـ154، ح10.

به‌‌اشتباه پند و اندرز‌ دادن به ائمه و حاكمان مسلمانان ترجمه می‌شود، اما در عربی نصیحت به‌‌معنای خالص ‌بودن و یک‌رو بودن است. درنتیجه، النصیحة لائمة المسلمین به‌‌معنای یك‌رو، خالص و دل‌سوز‌ بودن برای پیشوایان مسلمانان و مطیع فرمان آنها بودن است.

شرط سوم، آنكه شیعیان به وظایفشان در قبال برادران دینی خویش عمل كنند و در كمك و یاری ‌رساندن به آنها كوتاهی نورزند. اگر برادران شیعه آنها نیازمند كمك مالی بودند، نیاز ایشان را برطرف كنند و اگر دشمنان تهدیدشان می‌كردند، به یاری آنها بشتابند. به‌ویژه در احسان به شیعیان فقیر كوتاهی نكنند. سپس امام می‌فرمایند: ما شما را به پیروی از امام و پاك و بی‌آلایش‌ بودن نیت شما درقبال امام و خالص‌ بودن دل و نیت شما درقبال او دعوت می‌كنیم. هرگز از شما نمی‌خواهیم كه ستم كنید، بلكه از شما می‌خواهیم كه پرهیزكار باشید و از گناهان بپرهیزید و با برادران خود با مواسات رفتار كنید و آنان را شریك زندگی خویش قرار دهید؛ یعنی همان‌گونه‌كه نگران زندگی خویش‌اید و در پی تأمین نیازهای خود و خانواده خویش برمی‌آیید، نگران زندگی برادران دینی خود نیز باشید و از دارایی، جایگاه اجتماعی و حتی آبروی خود برای كمك به آنها مایه بگذارید. سپس امام در تعلیل سفارش به مواسات و رسیدگی به دیگر شیعیان می‌فرمایند: اولیای خدا و شیعیان ما همواره كم‌شمار و ستم‌دیده‌اند. درنتیجه نیازمند كمك و یاری هم‌اند.

در روایت دیگر، امام صادق علیه السلام شیعیان را پارساترین و باتقواترین مردم معرفی می‌كنند و می‌فرمایند: لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَكُونُ فِی مِصْرٍ یَكُونُ فِیهِ آلاَفٌ وَیَكُونُ فِی الْمِصْرِ أَوْرَعُ مِنْه؛(1) «از شیعیان ما به ‌شمار نمی‌آید، كسی كه در شهری باشد كه


1. همان، ص164، ح13.

در آن هزاران نفر زندگی می‌كنند و در میان آن مردم كسی باشد كه از او پرهیزكارتر باشد».

جابر‌بن‌عبدالله انصاری به امام باقر علیه السلام می‌گوید:

لَوْ نُشِرَ سَلْمَان وَأَبُوذَر رحمهمّا الله لِهَؤُلاَءِ الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَكُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ لَقَالُوا هَؤُلاَءِ الْكَذَّابُونَ وَلَوْ رَأَی هَؤُلاَءِ أُولَئِكَ لَقَالُوا مَجَانِین؛(1) اگر سلمان و ابوذر دربرابر اینانی كه خود را به شما منتسب می‌دانند و مدعی تشیع‌اند زنده شوند، آن دو خواهند گفت كه اینان دروغ‌گویند؛ و اگر اینان سلمان و ابوذر و امثال آنها را ببینند، خواهند گفت: آنها دیوانه‌اند.

ترسیم شیعیان واقعی و شیعیان ظاهری در كلام امام صادق علیه السلام

یكی از اصحاب امام صادق علیه السلام نزد آن حضرت رفت و عرض كرد:

جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی وَاللَّهِ أُحِبُّكَ وَأُحِبُّ مَنْ یُحِبُّكَ یَا سَیِّدِی مَا أَكثَرَ شِیعَتُكُم! فَقَالَ لَهُ: اذْكُرْهُمْ. فَقَالَ: كَثِیرٌ. فَقَالَ: تُحْصِیهِم؟ فَقَالَ: هُمْ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ. فَقَالَ أَبُو عَبْد ِاللَّه علیه السلام : أَمَا لَوْ كَمُلَتِ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلاَثَمِأَئَةٍ وَبِضْعَةَ عَشَرَ كانَ الَّذِی تُرِیدُون؛ جانم به فدایت، به خدا سوگند كه من شما را دوست می‌دارم و دوستان شما را نیز دوست می‌دارم. ای سرور و آقای من، چقدر شیعیان شما فراوان شده‌اند. حضرت به او فرمود: بگو آنان چند تن‌اند؟ عرض كرد: بسیار فراوان‌اند. حضرت فرمود: می‌توانی آنان را بشماری؟ عرض كرد: شمارشان بیش از آن است كه بتوان شمرد. امام صادق علیه السلام فرمود: آگاه باش، هرگاه آن


1. همان، ح14.

شمار وصف‌شده كه 310 نفر و اندی‌اند كامل شود، آن‌گاه چنان خواهد شد ‌كه شما می‌خواهید.

بنابر روایت بالا، این یار امام صادق علیه السلام با بیان عشق خود به امام، ایشان را به جهاد و قیام علیه دستگاه حكومت ستمگرانه بنی‌عباس تشویق می‌‌كند و از فراوانی و بی‌شمار ‌بودن شیعیان سخن به میان می‌آورد. امام علیه السلام نیز با توجه به آنچه در روایات آمده كه هر‌گاه شیعیان واقعی امام زمان عجل الله تعالی فرج الشرف به 313 تن رسیدند، حضرت ظهور می‌كنند، به آن شخص می‌فرمایند: اگر امروز نیز آن شمار شیعیان واقعی وجود می‌داشتند، من در قیام علیه حكومت فاسد عباسی تردید نمی‌كردم و با آن به مبارزه برمی‌خاستم. كنایه از اینكه ایمان و اعتقاد اغلب كسانی كه خود را شیعه ما به ‌شمار می‌آورند، سطحی است و آنان شیعه واقعی ما نیستند. در ادامه، حضرت به تبیین برخی از ویژگی‌های شیعیان واقعی می‌پردازند و می‌فرمایند:

وَلَكِنْ شِیعَتُنَا مَنْ لاَ یَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ وَلاَ شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ وَلاَ یَمْدَحُ بِنَا غَالِیاً وَلاَ یُخَاصِمُ لَنَا وَالِیاً وَلاَ یُجَالِسُ لَنَا عَائِباً وَلاَ یُحَدِّثُ لَنَا ثَالِباً وَلاَ یُحِبُّ لَنَا مُبْغِضاً وَلاَ یُبْغِضُ لَنَا مُحِبّا؛ ولی شیعه ما كسی است كه صدایش از بناگوشش تجاوز نكند و عقده‌های درونی‌اش از پیكرش بیرون نیفتد و در ستایش ما زیاده‌روی نكند و با دوست ما ستیزه‌جویی نكند و با كسی كه به عیب‌جویی از ما می‌پردازد، هم‌نشین نشود و با كسی كه از ما بدگویی می‌كند هم‌سخن نگردد و دشمن ما را دوست نداشته باشد و دوست ما را دشمن نداشته باشد.

شیعه واقعی كسی است كه با متانت و آرام سخن می‌گوید و فریاد نمی‌زند و عقده‌گشایی نمی‌كند. او در ستایش پیشوایان معصوم خود زیاده‌روی نمی‌كند و اوصاف الهی را به ایشان نسبت نمی‌دهد. با دوستان اهل‌بیت علیهم السلام با مسالمت و

رفاقت رفتار می‌كند و با آنان دشمنی نمی‌ورزد. همچنین با كسانی كه از اهل‌بیت علیهم السلام عیب‌جویی و خرده‌گیری می‌كنند، هم‌نشینی نمی‌كند؛ چون هم‌نشینی با گمراهان، ایمان انسان را سست می‌سازد. دشمن اهل‌بیت علیهم السلام را دوست نمی‌دارد و از دوستان آنها بغض و كینه به خود راه نمی‌دهد.

بنابر مضمون برخی روایات، مؤمنان و دوستداران اهل‌بیت علیهم السلام ، انسان‌هایی پاك‌نهادند. پس اگر گناهی از آنها سر زند، انسان باید از گناهشان اظهار ناخشنودی و دشمنی كند، نه خودشان. ‌برعكس، اگر كسانی دشمن اهل‌بیت علیهم السلام بودند و كار خوبی از ایشان سر زد، باید كار خوبشان را دوست داشت، نه خودشان را؛ چون نهان و ذاتشان ناصالح و آكنده از شقاوت و گمراهی است. همچنین در برخی روایات آمده است كه اگر خداوند كسی را دوست بدارد، هرگز او را دشمن نمی‌دارد و اگر گناهی از او سر زد، گناهش را دشمن می‌دارد. برعكس، اگر خدا با كسی دشمن بود، اگر كار نیكی از او سر زد، كار نیكش را دوست می‌دارد و خودش را دوست نخواهد داشت.(1)

سرنوشت شیعیان غیر‌واقعی

آن صحابی امام صادق علیه السلام ، پس از آنكه پاسخ ایشان را می‌شنود و می‌پذیرد كه گر‌چه شمار شیعیان فراوان است، ولی اغلب آنها از وظایف خویش آگاه نیستند و شیعه واقعی به‌ شمار نمی‌آیند، از حضرت می‌پرسد: با این مدعیان تشیع و بی‌بهره از اوصاف شیعه واقعی باید چگونه رفتار كرد:

فَقُلْتُ: فَكیْفَ أَصْنَعُ بِهَذِهِ الشِّیعَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الَّذِینَ یَقُولُونَ إِنَّهُمْ یَتَشَیَّعُون؟


1. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّه عزوجل خَلَقَ السَّعَادَةَ والشَّقَاوَةَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ عَلِمَهُ اللَّهُ سَعِیداً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَإِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَلَمْ یُبْغِضْهُ وَإِنْ عَلِمَهُ شَقِیاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً وَإِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَأَبْغَضَهُ لِمَا یَصِیرُ إِلَیْهِ فَإِذَا أَحَبَّ شَیْئاً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَإِذَا أَبْغَضَ شَیْئاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَدا (همان، ج5، باب 6، ص157، ح11).

فَقَالَ: فِیهِمُ التَّمْیِیزُ وَفِیهِمُ التَّمْحِیصُ وَفِیهِمُ التَّبْدیلُ یَأْتِی عَلَیْهِمْ سِنُونَ تُفْنِیهِمْ وَسُیُوفٌ تَقْتُلُهُمْ وَاخْتِلاَفٌ تُبَدِّدُهُمْ. إِنَّمَا شِیعَتُنَا مَنْ لاَ یَهِرُّ هَرِیرَ الْكلْبِ وَلاَ یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَلاَ یَسْأَلُ النَّاسَ بِكفِّهِ وَإِنْ مَاتَ جُوعا؛ عرض كردم: پس چه كنیم با این شیعیان گوناگون كه می‌گویند ما بر روش تشیعیم؟ فرمود: اینان خود گرفتار جداسازی و آزمایش خواهند شد و تبدیل و جابه‌جایی میانشان رخ خواهد داد و به قحطی و كمبود ویران‌کننده [دچار شوند] و شمشیرهایی كه خونشان را بریزد و اختلافاتی به هم رسد كه پراكنده‌شان كند. همانا شیعه ما كسی است كه چون سگان پارس نكند و همانند كلاغ حرص نورزد و نزد مردم به گدایی دست نیازد؛ اگر‌چه از گرسنگی بمیرد.

شیعیان سطحی و ظاهری كه ویژگی‌های ارزشمند پیروان واقعی اهل‌بیت علیهم السلام را در خود فراهم نیاورده‌اند و به نفاق و ریا خو گرفته‌اند، در این دنیا با سختی‌ها و گرفتاری‌هایی روبه‌رو خواهند شد. آنان به تفرقه و اختلاف و قحطی و تنگ‌دستی دچار خواهند شد و دشمنان بر آنان چیره می‌شوند و با شمشیرهای خود خونشان را می‌ریزند. این‌سان، آنان در همین دنیا مكافات ناراستی و سستی در وظایف و مسئولیت‌های خویش را می‌چشند و با این گرفتاری‌ها و مجازات‌ها از آلودگی‌ها و گناهانشان تطهیر می‌شوند. در برخی روایات به مراحل پاك‌ شدن شیعیان در دنیا و هنگام مرگ و قیامت پرداخته شده است؛ اینكه شیعه با گرفتاری‌ها، بیماری‌ها و سختی‌هایی كه در دنیا برایش رخ می‌دهد، از گناهان پاك می‌شود. اگر كاملاً از آن گناهان پاك نشد، هنگام جان ‌دادن پاك می‌شود. اگر در این مرحله نیز پاك نگردید، در عالم برزخ و پس از تحمل رنج‌های عالم قبر، از آلودگی گناهان پاك می‌شود. اما اگر گناهان او به‌اندازه‌ای بود كه در عالم برزخ

نیز همه آنها بخشیده نشد، سرانجام در عالم قیامت از همه گناهان خود پاك می‌شود. در صحنه حشر، شیعه گناهكار عذاب و كیفر گناهان خود را می‌بیند و سرانجام مشمول شفاعت می‌شود و از عذاب الهی نجات می‌یابد.

متانت، خوش‌رفتاری و ناآزمندی شیعیان واقعی

حضرت در ادامه، سه ویژگی شیعیان واقعی خود را برمی‌شمارد. ویژگی نخست آنكه بدخو و پرخاشگر نیستند و چون سگان به دیگران حمله نمی‌كنند و با پرخاشگری، دیگران را نمی‌آزارند. در ادبیات عرب، وقتی صفت زشتی توصیف می‌شود، برای ایجاد انزجار از آن در مردم، آن ویژگی به حیوانی نسبت داده می‌شود و شخص برخوردار از آن، به حیوان یادشده تشبیه می‌گردد. ازجمله صفت نكوهیده بدخویی و پرخاشگری به پارس سگان تشبیه شده است. قرآن نیز درباره ویژگی دنیاپرستی، هواپرستی و آزمندی بلعم باعورا و تشبیه او به سگ می‌فرماید:

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُون؛(1) و اگر می‌خواستیم، قدر او را به‌وسیله آن [آیات] بالا می‌بردیم، ولیكن او به زمین [دنیا و مال و جاه آن] چسبید و كام و خواهشِ دل خود را پیروی كرد. پس داستان او چون داستان سگ است؛ اگر به او بتازی، زبان از دهان بیرون آرد، یا اگر واگذاری‌اش باز زبان از دهان آویخته دارد. ‌این است داستان گروهی كه آیات ما را دروغ انگاشتند؛ پس این داستان را [بر آنان] بازگو، شاید بیندیشند.


1. اعراف (7)، 176.

همچنین قرآن، كسانی را كه تورات در اختیارشان قرار گرفت و بدان آگاه‌اند، اما بنابر آن عمل نمی‌كنند، به خری تشبیه كرده كه بهره‌ای از كتاب‌هایی كه بر پشتش حمل می‌شود نمی‌برد:

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین؛(1) داستان كسانی كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گردیدند] آن‌گاه آن را به كار نبستند، همچون داستان خری است كه كتاب‌هایی را به پشت می‌كشد. [وه،] چه زشت است وصف آن قومی كه آیات خدا را به‌دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمی‌نماید.

به‌هر‌روی، یكی از ویژگی‌های سگ این است كه وقتی فرد ناآشنایی به آن نزدیك می‌شود، پارس می‌كند و پیش از آنكه به آن تعرضی شود،‌ به آن فرد حمله می‌كند. ازاین‌رو، سگ‌های تربیت‌شده را برای نگهبانی می‌گمارند، تا از ورود دزد و افراد بیگانه به محل نگهبانی سگ‌ها جلوگیری كنند. حضرت، افراد بدبین را كه به‌محض روبه‌رو شدن با دیگران، با این پندار كه ممكن است آنها نظر بدی به ایشان داشته باشند، پرخاش می‌كنند، به سگ تشبیه می‌فرمایند كه پیش از هر حمله‌ای پارس می‌كند. برخی كه از تربیت درست برخوردار نیستند، به بدزبانی و ناسزاگویی عادت كرده‌اند و چه‌بسا نان خود را در فحاشی و بدگویی از دیگران جست‌و‌جو می‌كنند. دیگران نیز برای اینكه از شر زبان آنها در امان بمانند، خواسته ایشان را تأمین می‌كنند. از دیدگاه امام صادق علیه السلام ، شیعة‌ واقعی به دیگران گمان نیكو دارد و بدبین نیست و در برخورد با دیگران مهربان است و


1. جمعه (62)، 5.

با زبانش كسی را نمی‌آزارد. شیعه واقعی به وظایف خود عمل می‌كند و اگر به دین، مملكت و جان او حمله شود، دفاع می‌كند، اما بی‌دلیل به كسی حمله نمی‌كند و برخوردش با متانت و مهربانی همراه است.

ویژگی دیگری كه حضرت، شیعیان خود را از آن به‌دور می‌دانند، آزمندی است. امام علیه السلام می‌فرمایند: شیعیان ما چون كلاغ طمع و حرص ندارند. معروف است كه كلاغ حیوانی حریص و طمع‌كار است. حیوانات معمولاً وقتی گرسنه می‌شوند، در حد نیاز غذا می‌خورند و برای خود غذا ذخیره نمی‌كنند. اما كلاغ پس از آنكه سیر شد، به ذخیره غذا برای آینده خود اقدام می‌كند. آن حیوان چون به گردو بسیار علاقه دارد، پس از آنكه خود را با مغز گردو سیر كرد، گردوها را زیر خاك پنهان می‌كند تا زمانی مناسب سراغشان برود. اما هنگامی‌كه به جست‌و‌جو می‌پردازد، ‌بدان‌ها دست نمی‌یابد. بسیاری از درختان گردو از گردوهایی كه كلاغ‌ها زیر خاك پنهان كرده‌اند سر درآورده‌اند. شیعیان واقعی در حد نیاز فوری و روزمره خود از امكانات دنیوی استفاده می‌كنند و بیش از آنكه به فكر دنیا و فراهم ساختن ثروت برای آیندگان خویش باشند، در اندیشه خدمت به خلق و انجام وظایف الهی و كوشش برای تقرب به خداوندند. آنان دل‌بستة‌ دنیا نیستند تا برای تأمین ثروتی كه ده‌ها سال زندگی آنها را تأمین كند بكوشند؛‌ چه رسد به آنكه برای چند نسل پس از خود ثروت فراهم آورند.

ویژگی سومی كه حضرت بدان اشاره می‌كنند، عزت نفس شیعیان واقعی است. آنان در نهایت تنگ‌دستی نمی‌گذارند دیگران از وضعیت آنها آگاه شوند. حتی اگر از گرسنگی بمیرند، دربرابر دیگران، به‌ویژه مقابل دشمنان دست دراز نمی‌كنند. این توصیف امام از شیعیان تفسیر سخن خداوند در قرآن است؛ آنجا كه می‌فرماید:

لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحْصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا؛(1) [صدقه‌ها] برای نیازمندانی است كه در راه خدا بازداشته شده‌اند و نتوانند [برای جستن روزی] در زمین سفر كنند، [ولی] نادان، ایشان را به‌سبب خویشتن‌داری توانگر پندارد. آنان را به نشان چهره‌شان می‌شناسی؛ از مردم به‌اصرار چیزی نخواهند.

شیعیان آبرودارند و آشكارا و حتی با اشاره و كنایه از كسی چیزی نمی‌خواهند و نزد دیگران اظهار نیاز نمی‌كنند. حتی با سیلی صورت خود را سرخ نگه می‌دارند تا دیگران بپندارند كه آنان در رفاه‌اند و از معاش و زندگی مناسب برخوردارند.

قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاك فَأَیْنَ أَطْلُبُ هَؤُلاَءِ الْمَوْصُوفِینَ بِهَذِهِ الصِّفَة؟ فَقَالَ: أُطْلُبْهُمْ فِی أَطْرَافِ الأَرْضِ. أُولَئِك الْخَشِنُ عَیْشُهُمُ الْمُنْتَقِلَةُ دَارُهُمُ. أَلَّذِینَ إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا وَإِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا وَإِنْ مَرِضُوا لَمْ یُعَادُوا وَإِنْ خَطَبُوا لَمْ یُزَوَّجُوا وَإِنْ مَاتُوا لَمْ یُشْهَدُوا. أُولَئِكَ الَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ یَتَوَاسَوْنَ وَفِی قُبُورِهِمْ یَتَزَاوَرُونَ وَلاَ یَخْتَلِفُ أَهْوَاؤُهُمْ وَإِنِ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الْبُلْدَان؛(2) عرض كردم: فدایت شوم، چنین افرادی را كه بدین ویژگی‌ها آراسته‌اند در كجا جست‌و‌جو كنم؟ فرمود: آنان را در گوشه‌وكنار زمین بجوی. آنان كسانی‌اند كه زندگی‌ای سخت و ساده دارند و خانه‌به‌دوش‌اند. اگر حاضر باشند، شناخته نمی‌شوند و اگر از نظر پنهان شوند، كسی متوجه [غیبت] آنها نمی‌گردد و در


1. بقره (2)، 273.

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج68، باب 19، ص164ـ165،‌ ح16.

جست‌و‌جویشان برنمی‌آید. اگر بیمار شوند عیادت نمی‌شوند و اگر خواستگاری كنند، با آنان ازدواج نشود. اگر بمیرند كسی بر جنازه آنان حضور نیابد. آنان كسانی‌اند كه در اموالشان با یكدیگر مواسات می‌كنند و به زیارت قبور درگذشتگان از دوستان، آشنایان و خویشان خود می‌روند. خواسته‌های آنان با یكدیگر اختلاف ندارد؛ هر‌چند از شهرهای گوناگون باشند.

زندگی دشوار شیعیان صدر اسلام

گویا كسی كه در محضر امام صادق علیه السلام از پرشمار ‌بودن شیعیان سخن گفت و به وجود آن‌همه شیعه افتخار كرد، پس از شنیدن اوصاف شیعیان واقعی، نمونه‌ای برای آنان نیافت. پس از حضرت خواست كه بفرمایند آن شیعیان واقعی كجایند. حضرت فرمودند: آن شیعیان در گوشه‌وكنار زمین پراكنده‌اند؛ یعنی ستمی كه درحق شیعیان روا داشته شده، موجب گردیده كه درون شهرها، به‌ویژه شهرهای معروف مسكن نگزینند؛‌ چون در آنجا پیوسته مخالفان و دشمنان به ایشان ستم می‌كردند. پس برای در امان ماندن از خطر دشمنان به مناطق دوردست و گوشه‌وكنار سرزمین‌های اسلامی پناه برده‌اند. آنان زندگی سخت و ساده‌ای دارند و در حد نیاز و ضرورت، امكانات زندگی را فراهم آورده‌اند. از زندگی راحت و مرفه و غذاهای لذیذ و لباس‌های نرم و فاخر و خانه‌های زیبا و باشكوه برخوردار نیستند. آنان خانه‌به‌دوش‌اند و به دو دلیل نقطه‌ای ویژه از زمین را برای زندگی برنمی‌گزینند: نخست آنكه دشمنان و مخالفان همواره در پی آنان‌اند تا نابودشان كنند و ایشان مجبورند برای در امان ‌ماندن از شر دشمنان همواره آواره شهرها باشند؛ دوم آنكه مایل نیستند و دوست ندارند محلی خاص برای زندگی خود و

نسل‌های پس از خویش برگزینند و برای خود خانه‌هایی بسازند تا برای همیشه در آنها بمانند. ‌آنان به خانه و محل زندگی خود دل‌بستگی ندارند و برایشان تفاوتی ندارد كه امروز در خانه‌ای و شهری، و فردا در خانه‌ای و شهری دیگر به سر برند.

در صدر اسلام و زمان اهل‌بیت علیهم السلام ، شیعیان در محل زندگی خود بسیار كم‌شمار بودند و مخالفان، پیوسته آنان را را آزار می‌دادند و تحقیرشان می‌كردند. ازاین‌رو، یكی از گله‌های شیعیان نزد اهل‌بیت علیهم السلام این بود كه مردم دیار و شهر ما به ما اعتنایی نمی‌كنند. ما منزوی هستیم و دیگران با «جعفری»(1) و «رافضی» خواندن ما، تحقیرمان می‌كنند. اما اهل‌بیت علیهم السلام برای اینكه شیعیان را امیدوار سازند و نگرانی و رنج تحقیر مخالفان و گمنامی را از ایشان بزدایند، گوشزد می‌كردند كه شما باید مقصد و هدفی جز به دست آوردن رضای خداوند نداشته باشید و برایتان مهم نباشد كه دیگران به شما احترام بگذارند. در این روایت نیز امام صادق علیه السلام گمنامی شیعیان را در دوران خویش، یكی از صفات ارزنده پیروان خویش برمی‌شمارند و می‌فرمایند: شیعیان واقعی ما اگر در جایی زندگی كنند، كسی ایشان را نمی‌شناسد و به آنها اعتنا نمی‌كند. حتی اگر به مسافرت بروند، كسی سراغشان را نمی‌گیرد. مظلومیت و بی‌كسی آنها تا آنجاست كه اگر بیمار شوند، كسی به عیادتشان نمی‌رود و اگر خواستگاری كنند، به آنها پاسخ رد می‌دهند و كسی حاضر نمی‌شود با آنها خویشاوندی برقرار كند. هر‌گاه بمیرند، دیگران به تشییع ‌جنازه آنها نمی‌روند و در گمنامی و غربت به خاك سپرده می‌شوند. بااین‌‌حال، آنان با آن‌همه رنج، با برادران دینی خود به مواسات برخورد می‌كنند و دیگران را شریك زندگی و دارایی خود می‌دانند. اگر كسی به آنها


1. همان، ج68،‌ باب 19،‌ ص166،‌ ح18.

نیازی داشته باشد، نیاز او را برطرف می‌كنند و آن‌قدر به برادران خود وفادارند و حقوقشان را محترم می‌شمارند كه پس از مرگشان نیز آنها را فراموش نمی‌كنند و پیوسته به زیارت قبورشان می‌روند.

شیعیان حتی اگر از سرزمین‌ها و نژادهای گوناگون باشند، وقتی یك‌جا گرد می‌آیند،‌ كاملاً با یكدیگر تفاهم دارند و خواسته‌هایشان از صمیم دل همسوست. در ایده‌ها و مقاصد ایشان اختلافی دیده نمی‌شود؛ چون هدفشان جلب رضایت الهی است. پس می‌كوشند با رفاقت و همراهیِ هم، به آن هدف دست یابند و هیچ‌گاه یكدیگر را فریب نمی‌دهند. درمقابل، منافقان كه مقصدشان اهداف و منافع دنیوی است، حتی اگر در ظاهر با یكدیگر دوست باشند، در باطن در اندیشه آسیب ‌زدن به هم‌اند؛ چون دیگران را مزاحم منافع خود می‌دانند. آنان برای رسیدن به اهداف پوچ و باطل خود، ‌حتی از رفاقت با دیگران سوء‌استفاده می‌كنند و پیوسته در این اندیشه‌اند كه آنان را فریب دهند. ایشان از انجام هر كاری كه موجب گردد منافع بیشتری به دست آورند، خودداری نمی‌كنند.