فهرست مطالب

گفتار شانزدهم: منش فروتنانه شیعیان واقعی


 


 

گفتار شانزدهم

منش فروتنانه شیعیان واقعی


 

جلوة رفتاری تواضع و تكبر در آموزه‌های دینی

وَمَشْیُهُمُ التَّوَاضُع؛ «و راه رفتنشان با فروتنی است».

امیر مؤمنان علیه السلام در ادامه تبیین ویژگی‌های ارزشمند شیعیان واقعی و پرهیزگاران، به فروتنی آنان می‌پردازند. تواضع به‌معنای فروتنی و كوچك و حقیر دانستن خویش است و درمقابل آن تكبر و خود‌بزرگ‌بینی قرار دارد. فروتنی نمودهایی گوناگون دارد؛ گاهی در سخن گفتن ظهور می‌یابد و گاهی در راه رفتن، و در دیگر رفتارهای انسان نیز نمود دارد؛ اما ازآنجاكه خوی تواضع و تكبر در راه رفتن آشكارتر و برای همگان فهم‌پذیرتر است، حضرت تواضع را به راه رفتن شیعیان واقعی استناد می‌دهند. در قرآن نیز تكبر به چگونگی راه رفتن متكبران نسبت داده شده و راه رفتن متكبرانه نشان خوی تكبر دانسته شده است. خداوند در دو آیه به راه رفتن متكبرانة افراد متكبر اشاره دارد. در آیة نخست می‌فرماید: وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً؛(1) «و در زمین با بزرگ‌منشی و سر‌مستی راه مرو كه تو زمین را نتوانی شكافت و در بلندی به كوه‌ها نتوانی رسید».


1. اسراء (17)، 37.

«مرح» به‌معنای شدت شادمانی است و در فارسی واژه‌ای وجود ندارد كه بتواند معنای آن را كاملاً برساند. می‌توان گفت واژه «سرمستی» تاحدی برگردان و ترجمان حالت مرح است. مطلق فرح و شادی، نكوهیده نیست و در مواردی فرح و شادی، ستوده نیز هست؛ مانند آنكه انسانْ مؤمنی را شاد كند. آنچه نكوهش شده، افراط در شادمانی و خود‌بینی است كه با غفلت از یاد خدا و حقایق و واقعیت‌ها همراه است. انسان سرمست كسی است كه براثر غفلت از خدا و حقارت خویش، گرفتار غرور و رضامندی از خویش شده است.

در آیة دیگر، خداوند از حالت سرمستی با واژه «فرح» یاد می‌كند و می‌فرماید: وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُور؛(1) «و اگر او را پس از گزندی كه به وی رسیده باشد، نعمت و راحتی بچشانیم، خواهد گفت: بدی‌ها و ناگواری‌ها از من برفت؛ همانا او سرمست و خودستاست».

با توجه به آنكه «مرح» متضمن سرمستی و حاكی از تكبر است، خداوند در آن آیه به دو حالت افراد متكبر در راه رفتن اشاره می‌كند؛ نخست آنكه آنان گام‌های خود را محكم بر زمین‌ می‌كوبند، گویا می‌خواهند زمین را بشكافند. خداوند به آنان گوشزد می‌كند كه قدرت و توان شما حقیر و اندك است و گام‌های محكم شما بر زمین خسارتی وارد نمی‌كند و نمی‌تواند آن را بشكافد. حالت دیگر افراد متكبر هنگام راه رفتن این است كه با تمام قامت و با فراز كردن سر و گردن راه می‌روند، گویا می‌خواهند بزرگی و عظمت خود را به رخ دیگران بكشند. خداوند به آنان می‌فرماید كه هرقدر با تكبر و غرور قد راست كنید و سر بالا نگه دارید و راه بروید، قد شما به بلندی كوه‌ها نمی‌رسد و درمقابل عظمت و بلندای كوه‌ها حقیر و كوچكید.


1. هود (11)، 10.

در آیة دوم خداوند می‌‌فرماید: وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور؛(1) «و روی خود را [به‌تكبر] از مردمان مگردان و در زمین سرمست راه مرو، كه خدا هیچ خرامنده و نازنده‌ای را دوست ندارد». درمقابل متكبران كه با غرور و سری افراخته راه می‌روند و پای بر زمین می‌كوبند، انسان‌های فروتن آهسته، فروتنانه و سر‌به‌زیر راه می‌روند و به‌آرامی گام بر زمین می‌سایند.

زوال ارزش‌های اخلاقی در بستر فرهنگ غرب

برای كسانی كه در جامعة اسلامی و با فرهنگ شیعی تربیت یافته و رشد كرده‌‌اند، اهمیت و نیكویی تواضع و فروتنی آشكار است. از‌این‌رو دربرابر چنین افرادی طرح این پرسش كه چرا تواضع، نیكو و پسندیده است و چرا انسان باید متواضع باشد، لغو است. اما امروزه شكاكیت و نسبی‌گرایی با فرهنگ جهانی عجین شده است و تشكیك‌گرایی و نسبی‌انگاری میان برخی جوانان ما كه با رسانه‌های غربی و محصولات فرهنگی غرب ارتباط دارند رسوخ یافته است. درنتیجه، آنان در برخی اصول و ارزش‌هایی كه برای ما قطعی‌اند تشكیك می‌كنند و درباره آنها می‌پرسند. امروزه غربیان در بسیاری از باورها و اعتقادات تشكیك می‌كنند. به‌ویژه پس از تحولاتی كه طی دو قرن اخیر در اخلاق غرب پدید آمد، در نظام ارزش‌ها و خوب و بدها تشكیك كردند و آنها را به چالش كشیدند. ما به چند نمونه از این شمار اشاره می‌كنیم:

یكی از فلاسفة معروف غرب به ‌نام نیچه، ارزش مثبت راست‌گویی، ترحم و مهربانی و ارزش‌هایی ازاین‌دست را رد می‌كند و بر این باور است كه ارزش و


1. لقمان (31)، 18.

نیكو بودن این امور را كشیشان با هدف حمایت از محرومان و ضعفا به جامعه تلقین كرده‌اند. وی می‌گوید: برای اینكه زورمداران و ثروتمندان به محرومان ستم نكنند، مهربانی و ترحم ارزش دانسته شده است، و‌گر‌نه دلیلی برای ارزشمند بودن آنها نداریم. وی دربرابر این سخن كه اگر از افراد محروم و ضعیف جامعه حمایت نشود و به آنها ترحم نكنند، ایشان از بین می‌روند، می‌گوید: چرا باید افراد ضعیف زنده بمانند. كسانی كه نمی‌توانند از خود دفاع كنند و برای جامعه فایده‌ای ندارند، باید از بین بروند.

نیچه اساس ارزش‌ها را قوت و قدرت می‌داند و می‌گوید: ما باید اخلاق مسیحیت را كه بر ضعف بنا شده دگرگون كنیم و اخلاق قدرت را به‌جای آن بنشانیم. اخلاق و نظام اخلاقی كه نیچه مروّج آن بود، كم‌كم در مغرب‌زمین گسترش یافت و چنان‌كه برخی دانشمندان معتقدند، گرایش‌های نازیستی و فاشیستی كه آسیب‌های جبران‌ناپذیر به جامعة بشری وارد ساخت، بازتاب اندیشة نیچه بود.

نمونة دوم، نظریة روان‌شناختی فروید است كه بازتابی گسترده در جهان معاصر داشته و آثار منفی فراوانی بر جای گذاشته است. نظریه‌ای كه موجب شد حریم عفاف و حیا شكسته شود و فساد جنسی موجّه گردد و به‌شدت رواج یابد. وی ریشه و اساس همه غرایز را غرایز جنسی می‌دانست و بر این باور بود كه بسیاری از بیماری‌های روانی، ناشی از سركوب شدن غریزة جنسی است. پس برای اینكه افراد به این بیماری‌ها و ناراحتی‌های روانی دچار نشوند، باید افراد از دوران كودكی و نوجوانی آزادانه غریزة جنسی خود را ارضا كنند و هرگونه‌كه خود می‌خواهند نیاز جنسی‌شان را برآورده سازند. اما پیامد سركوب غرایز و نیازهای جنسی و كتمان آنها، اضطراب، ترس و افسردگی و ناراحتی‌های دیگر روانی خواهد بود. پس برای اینكه جامعه سالم بماند، باید افراد در ارضای غریزة

جنسی خود كاملاً آزاد باشند. این نظریه كه با طبع بسیاری، به‌ویژه جوانان سازگار بود، به‌شدت رواج یافت. تحول عظیم فرهنگی غرب و رواج گستردة سكس و روابط ناسالم جنسی در اروپا و غرب، بیشتر ناشی از نظریة فروید است. درهرحال، گاهی فكری كه از مغز یك نفر تراوش می‌كند، موجب تحولات گستردة فرهنگی می‌شود و دنیا را به فساد و تباهی می‌كشاند.

ناكارآمدی ادله خطابی برای اثبات حُسن تواضع و قُبح تكبر

وقتی انحراف‌های فكری رواج می‌یابند و نسبی‌گرایی و شكاكیت، فضای فرهنگی جامعه را تهدید می‌كند، باید دانشمندان و فرهیختگان با این خطر بزرگ مبارزه كنند و پیش‌ازآن در پی پیشگیری از نفوذ چنین خطری به جامعه برآیند. اگرچه به‌دلیل گستردگی فضای رسانه و انتشار گستردة افكار، نظریه‌ها و انحرافات به‌وسیله امواج ماهواره‌ای و رادیو و تلویزیون، امكان پیشگیری و جلوگیری از نفوذ فرهنگ فاسد و ویرانگر وجود ندارد. درنتیجه، تنها راه مبارزه با خطر فرهنگ غرب، درمان فرهنگی و فكری كسانی است كه از این فرهنگ آسیب دیده‌اند و ذهنشان به وسوسه‌ها، تشكیك‌ها و انحراف‌های فكری و عقیدتی آلوده شده است. باید در فضایی صمیمی و منطقی با آنها گفت‌و‌گو كرد و با دلایل محكم عقلی و منطقی به شبهه‌هایشان پاسخ گفت. لازم است ذهن آنها را از شك و شبهه‌ها پاك ساخت و آنها را به مبانی عقلی و عقیدتی مسلح ساخت تا بتوانند دربرابر انحرافات مقاومت كنند و به‌راحتی تسلیم فرهنگ فاسد غرب نشوند. با توجه به آنچه گفتیم و با توجه به تشكیك در ارزش‌ها، ازجمله مثبت بودن فروتنی، بایسته است ما به این پرسش كه چرا تواضع نیكو و پسندیده است پاسخ گوییم.

در اشعار، منابع ادبی و كتاب‌هایی كه مشتمل بر پند و اندرز است، مانند

كتاب‌های سعدی، توجیه‌هایی خطابی برای نیكویی فروتنی آمده است. این توجیه‌های خطابی كه در اغلب سخنان ادبی و حكمت‌آموز ارائه شده‌اند، بسیار نافع و ارزشمندند و بخش از فرهنگ ادبی ما را تشكیل می‌دهند. متأسفانه طرح و ارائة آثار پوچ و بی‌محتوا به‌جای آن سخنان حكمت‌آموز موجب گردیده كه جوانان، نسل ما و نسل‌های آینده از آثار مثبت فرهنگ خودی محروم بمانند. اما این پند و اندرزها و سخنان ادیبانة خطابی كه به‌دلیل آمیخته بودن با چاشنی تشبیه و استعاره بیشتر پذیرفته می‌شوند و خوشایند مردم‌اند، چندان از استدلال‌های عقلی استواری برخوردار نیستند. برای نمونه، در برخی از این سخنان خطابی انسان فروتن به زمین پست تشبیه می‌شود. وقتی كشاورز زمین را آبیاری می‌كند، قسمت‌های پست زمین به‌خوبی آبیاری می‌شوند، اما آب به قسمت‌های بلند و بر‌آمدة زمین نمی‌رسد. انسان فروتن مانند زمین پست، از فیض و رحمت سیراب می‌شود، اما انسان متكبر از رحمت خداوند بهره‌ای ندارد؛ چنان‌كه زمین بلند از آبی كه در اطراف آن جریان می‌‌یابد بهره‌ای ندارد. با این تشبیه و تعریف از تواضع نمی‌توان نظریة شخصی چون نیچه را مردود دانست و ثابت كرد كه تكبر بد است و فروتنی خوب و پسندیده.

توجیه دیگر برای نیكو بودن تواضع‌ این است كه مردم انسان فروتن را دوست دارند و از او خوششان می‌آید. ممكن است كسی متأثر از دیدگاه نیچه بگوید: چون مردم از شخص فروتن بهره‌برداری می‌كنند و از او سود می‌برند دوستش دارند. ما نمی‌خواهیم با سواری دادن به مردم محبت آنان را جلب كنیم. ما در پی فراهم ساختن لذت‌های خویش و رسیدن به قدرتیم و برایمان مهم نیست مردم از ما بدشان بیاید یا دوستمان داشته باشند.

می‌نگرید كه توجیه بالا قانع‌كننده نیست و نمی‌تواند دلیلی محكم و معقول برای

اثبات نیكویی فروتنی باشد. برای كسی كه در پی انباشت ثروت است و با قدرت و زور می‌كوشد منافع خود را برآورده سازد، این سخن كه مردم از افراد زورگو و متكبر خوششان نمی‌آید و افراد متواضع را دوست دارند، پذیرفتنی نیست و نمی‌تواند موجب دوری از قدرت و تكبر گردد. مگر دیكتاتورهای عالم نمی‌دانند كه مردم آنها را دوست نمی‌دارند و از آنها بیزارند؟ برای آنها هدف، لذت‌جویی و قدرت‌طلبی است و به دشمنی‌ها و مخالفت‌های مردم اعتنایی ندارند. بی‌تردید تأكید و تكیة فراوان اسلام بر فروتنی و نكوهش تكبر، حكمت و رازی دارد، و این سخن كه مردم از فروتنان خوششان می‌‌آید یا انسان فروتن چون زمین پست است، نمی‌تواند اهمیت تواضع و پرهیز از تكبر در دیدگاه اسلامی را توجیه كند. پس لازم است توجیه منطقی، عقلانی و برهانی بر نیكویی تواضع و بدی تكبر ارائه كرد تا حكمت و راز توجه اسلام به آن مسئلة اخلاقی آشكار شود.

اثبات حُسن تواضع و قُبح تكبر برمبنای جهان‌بینی اسلامی

برپایه منطق، فرهنگ و نظام‌های ارزشی رایج در جهان غرب، ویژگی‌هایی چون فروتنی چندان توجیه‌پذیر نیست. اما برپایه نظام ارزشی اسلام كه بر بینش و جهان‌بینی اسلامی و الهی مبتنی است، به‌خوبی توجیه‌پذیر است. در بینش اسلامی و الهی هدف از آفرینش انسان بندگی خداست و انسان باید بندگی خدا را درك كند و با همه وجود بدان جامة عمل بپوشاند. انسان با پرستش و بندگی خدا به مقام قرب الهی كه والاترین و نهایی‌ترین كمال انسانی است می‌رسد؛ هدف و غایتی كه بیشترین لذت‌های ابدی را در پی دارد. خداوند درباره این هدف متعالی از آفرینش انسان فرمود: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالأِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ.(1)


1. ذاریات (51)، 56.

دربرابر، منشأ همه بدبختی‌های انسان و سقوط او، انانیت و احساس بی‌نیازی از خداست كه با بندگی خدا تضاد دارد. وقتی روحیة انانیت و خود‌بینی در انسان شكل گرفت، خود را از دیگران، ازجمله خدا بی‌نیاز می‌داند. درنتیجه، برایش دشوار است كه دربرابر خداوند كرنش و فروتنی داشته باشد. ما نباید بپنداریم كه استكبار و سر‌پیچی از بندگی ویژه كافران است، بلكه اشخاص سست‌ایمان نیز كم‌وبیش بدان دچارند. پس ما باید درون دلمان را بكاویم كه اگر در عمق آن روحیة استكبار را یافتیم، در پی درمانش برآییم. خداوند متعال در آیه‌های فراوانی از استكبار دربرابر خداوند پرده بر‌می‌دارد. برای نمونه، درباره روحیة استكبار و فخر‌فروشی منافقان و روی‌گردانی‌شان از درخواست بخشش از رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید:

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُون * سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِین؛(1) چون به آنها گفته شود: بیایید تا پیامبر خدا برایتان آمرزش بخواهد، سرهای خود را بر‌می‌گردانند و آنان را می‌بینی كه [از حق] روی می‌گردانند؛ درحالی‌كه گردنكش‌اند. بر آنها یك‌سان است؛ چه برایشان آمرزش بخواهی یا آمرزش نخواهی، هرگز خدا نیامرزدشان كه خدا مردم بدكارِ نافرمان را راه نمی‌نماید.

روحیة استكبار در منافقان موجب شد آنان خود را به بخشش‌خواهی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای خویشتن نیازمند نبینند. وقتی كسی دربرابر پیامبر خدا تكبر داشت، كارش به جایی می‌رسد كه دربرابر خداوند، نیز گردن‌فرازی می‌كند و خود را از


1. منافقون (63)، 5‌ـ‌6.

او نیز بی‌نیاز می‌داند و حاضر نمی‌شود او را بندگی كند. سرپیچی از خداوند، انسان را بدانجا می‌رساند كه خود را دربرابر او قرار می‌دهد و خود را خدا می‌خواند؛ چنان‌كه فرعون خود را پروردگار مردم دانست و گفت: أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلَى.(1) كسانی كه به این درجه از انحطاط می‌رسند، از رحمت خداوند بهره نخواهند برد؛ حتی اگر پیامبر برایشان از خداوند بخشش درخواست كند. در آیه‌ای دیگر، خداوند درباره حرمان منافقان مستكبر از غفران الهی می‌فرماید:

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِین؛(2) چه برای آنان آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی [یك‌سان است؛ حتی] اگر برایشان هفتاد بار آمرزش بخواهی خدا هرگز آنها را نیامرزد. این ازآن‌روست كه به خدا و پیامبرش كافر شدند و خدا گروه بدكار نافرمان را راه ننماید.

روحیة استكبار و تكبر كم‌وبیش در ما وجود دارد و در رفتار ما نمود می‌یابد. پس نباید بپنداریم كه تكبر و غرور به‌طوركامل از دل ما رخت بربسته است. گاهی انسان چیزی را نمی‌داند؛ برای مثال، نشان جایی را نمی‌داند، اما حاضر نمی‌شود از كسی بپرسد. درنتیجه مدتی معطل می‌ماند و راهی بیهوده می‌رود تا سرانجام به مقصد برسد. یا وقتی از فردی مطلبی را می‌پرسیم، اما او بااینكه چیزی نمی‌‌‌داند، حاضر نیست بگوید نمی‌دانم و به‌نوعی خود را آگاه نشان می‌دهد. یا مطلبی را از استاد فراگرفته، اما حاضر نیست اقرار كند كه آن مطلب را از استاد آموخته و وانمود می‌‌كند كه دریافت خود اوست. اینها نمونه‌هایی از روح


1. نازعات (79)، 24.

2. توبه (9)، 80.

استكبار و تكبر است و پیامبران آمده‌اند تا این روح را از ما بزدایند و ما را بنده خالص خدا سازند؛ ما را به مرتبه‌ای برسانند كه باور كنیم همه‌چیز از آنِ خداست و ما سر‌تا‌پا به خداوند نیازمندیم؛ باوری كه رسیدن به آن بسیار دشوار است و اندك‌اند كسانی كه همه‌چیز را نعمت خدا بدانند و خود را برخوردار از چیزی ندانند. از‌این‌رو، وقتی امكانات و ثروتی در اختیار انسان قرار می‌گیرد، خود را از خداوند بی‌نیاز می‌داند و چه‌بسا می‌پندارد كه آنچه دارد، حاصل كوشش خود اوست. چنان‌كه وقتی از قارون مغرور و سركش، خواستند از آنچه خداوند به او داده در راهش انفاق كند، با غرور و نخوت، ثروت انبوه خویش را حاصل كوشش و دانش خویش دانست و وانمود كرد كه حاضر نیست باج بدهد:

قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُون؛(1) گفت همانا آن ثروت برپایه دانشی كه نزدم است به من داده شده است. آیا ندانست كه خدا پیش از او نسل‌هایی را نابود كرد كه نیرویشان از او فزون‌تر و فراهم آوردنشان [از مال دنیا] از او بیشتر بود، و بزهكاران را از گناهانشان نپرسند.

راه پالایش دل از تكبر و رسیدن به فروتنی

ما باید با كوشش و تمرین همیشگی، روحیة تكبر را از خویش بزداییم و ویژگی متعالی فروتنی را در وجود خویش نهادینه كنیم؛ ویژگی‌ای كه خود تمرین بندگی خداست و فهم این حقیقت را كه انسان از خود هیچ ندارد، در اختیار ما می‌نهد. ازاین‌جهت، تواضع در اسلام مطلوب است و در معارف دین ما جایگاهی بلند


1. قصص (28)، 78.

دارد. بهترین و آسان‌ترین راه برای ایجاد تواضع در خویش، فروتنی با دوستان و نزدیكان، به‌ویژه پدر و مادر است. آثار تربیتی احسان به پدر و مادر و تشكر از آنان و تواضع دربرابرشان تا آنجاست كه خداوند پس از فرمان به بندگی خویش، ‌ازنظر اهمیت، آن را در درجة دوم قرار می‌دهد و می‌فرماید:

وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِیماً * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرا؛(1) و پروردگار تو حكم كرد كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیكی كنید. اگر یكی از آن دو یا هردو نزد تو به پیری رسند، پس به آنها اُف (سخن بیزاری و ناخوشایند) مگو و بر ایشان بانگ نزن (آنان را از خود مران) و به ایشان گفتاری نیكو و در خور گرامیداشت بگو؛ و دربرابر آن دو ازسر مهربانی بال فروتنی فرود آر و بگو: پروردگارا، آن دو را به‌پاس آنكه مرا در خُردی بپروردند، ببخشای.

برخی وقتی به موقعیت و مقامی می‌رسند و عنوانی می‌یابند، یا از تحصیلات عالیه برخوردار می‌شوند، برایشان دشوار می‌شود كه به پدرشان احترام بگذارند؛ به‌ویژه اگر او بی‌سواد باشد. در خیابان با پدر بی‌سواد یا كارگر و یا كشاورزشان كه از موقعیت اجتماعی بی‌بهره است چنان برخورد می‌كنند كه مردم می‌پندارند او نوكرشان است؛ حال‌آنكه آنان در هر موقعیتی كه باشند، وجودشان از پدر و مادر است و به‌واسطة پدر و مادر خود به آن موقعیت و مقام رسیده‌اند. خداوند به ما می‌آموزد كه سپاسگزار پدر و مادرمان باشیم كه زحمت‌های فراوانی برای ما كشیده‌اند. او به ما فرمان می‌دهد كه دربرابرشان فروتن باشیم. طبیعی است كه برای


1. اسراء (17)، 23‌ـ‌24.

این منظور انسان نباید روحیة غرور و خود‌بزرگ‌بینی داشته باشد و فخرفروشی كند. این روحیه‌های ناپسند، انسان را از فروتنی دربرابر پدر و مادر و دیگران باز‌می‌دارد و سدی میان انسان و ارزش‌های متعالی و قرب الهی می‌شود. برای شكستن سد تكبر و غرور، انسان باید دربرابر پدر و مادر خود زانو بزند؛ دستشان را ببوسد؛ و همیشه هنگام راه رفتن پشت سرشان حركت كند. در روایات به ما توصیه شده تا پدر و مادر اجازه نداده‌اند ننشینیم و پیشاپیش آنان راه نرویم. امام كاظم علیه السلام می‌فرمایند: سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَی وَلَدِهِ؟ قَالَ لاَ یُسَمِّیهِ بِإِسْمِهِ وَ‌لاَ یَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ‌لاَ یَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ‌لاَ یسْتَسِبُّ لَه؛(1) «مردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: "حق پدر بر فرزندش چیست؟" فرمود: "آنكه پدر را به نام نخواند و پیشاپیش او راه نرود و پیش از او ننشیند و موجب دشنام دادن دیگران به او نگردد"».

برای اینكه ارزش‌های اسلامی در جامعة ما زنده و پایدار بمانند، باید آدابی را كه اسلام به ما آموخته رعایت كنیم و بدان‌ها پایبند باشیم؛ حتی اگر میل و رغبت نداشتیم، به پدر و مادر احترام بگذاریم. همچنین دربرابر استادان و دیگران فروتن باشیم و به آنها احترام بگذاریم. حتی دربرابر كودكان و افراد ضعیف جامعه متواضع باشیم. این توصیة اسلام به تواضع دربرابر همگان و حتی كودكان ازآن‌روست كه انسان باور كند كه كسی نیست و از خود چیزی ندارد؛ درنتیجه به خود ننازد. ازسوی‌‌دیگر باور داشته باشد كه همگان، حتی كودكان، بنده خداوندند و باید به آنها احترام گذاشت؛ به‌ویژه كودكان كه به‌دلیل آلوده نبودن به گناه، دوست‌داشتنی‌ترند. دربرابر، در فرهنگ غرب بزرگداشت پدر و مادر و احترام نهادن به ایشان فراموش شده است و حقی برایشان در نظر نمی‌گیرند. در فرهنگ مادی چنین القا می‌شود كه پدر و مادر در پی خوش‌گذرانی و ارضای


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج74، باب 2، ص45، ح6.

شهوت باهم آمیزش كرده‌اند و درنتیجه فرزندی به وجود آمده است. پس هیچ‌كس نباید خود را بدهكار پدر و مادر بداند و حقی برایشان قایل باشد. بدین‌ترتیب، فروتنی نزد پدر و مادر فراموش شده و چه‌بسا فرزندان پاسخ سلام پدر و مادر را نمی‌دهند یا با اكراه و بی‌اعتنایی با آنها سخن می‌گویند. فرهنگ نادرست غیر‌انسانی غرب موجب شده كه خانواده‌ها متلاشی شوند و جامعه رو به فروپاشی نهد. تفاوت فرهنگ اسلامی با فرهنگ مادی غرب و نظام ارزشی اسلام با نظام ارزشی غرب در آن است كه نظام ارزشی غرب بر امیال، خواسته‌های افراد و هوس‌ها بنیان نهاده شده است. دربرابر، نظام ارزشی اسلام بر بینش ناب الهی و باورهای متعالی توحیدی استوار است.

تكبر؛ عامل سرپیچی از بندگی خدا

جایگاه فروتنی در بینش توحیدی و الهی موجب می‌شود كه ما برای آن ارزشی ویژه قایل شویم و تواضع را تمرین بندگی خدا و راه خداپرستی بدانیم. برپایه این بینش، اگر ما به زیور تواضع آراسته نشدیم، كارمان به سرپیچی از بندگی خدا می‌انجامد؛ چنان‌كه در آغاز اسلام، نخوت منافقان مانع شد كه آنها فروتنانه از رسول خدا صلی الله علیه و آله بخواهند كه برایشان آمرزش بخواهد و نزد آن حضرت از رفتار زشت خود توبه كنند. امروزه نیز برخی افراد سست‌ایمانِ متكبر كه حاضر نیستند دربرابر ضریح اولیای دین مانند حضرت معصومه علیهاالسلام تواضع داشته باشند، ذهن جوانان را با شبهه‌ها آلوده می‌كنند و متأثر از وهابیت می‌گویند: ما بت‌پرست نیستیم كه دربرابر قبور بزرگان دین كرنش كنیم! این توجیه، بهانه‌ای بیش نیست و ریشه آن، روح تكبر است كه موجب گردیده آنان دربرابر دیگران، به‌ویژه كسانی كه از دنیا رخت بر‌بسته‌اند تواضع نداشته‌ باشند.

بی‌شك تكبر دامی است كه شیطان گسترده تا با آن، انسان‌ها را از بندگی خدا باز‌دارد. راه گریز و رهایی از این دام شیطان، آراسته ‌شدن به فروتنی است؛ همان ویژگی‌ای كه شیطان از آن بیزار است و به‌دلیل نداشتنش، عبادت شش‌هزار سالة خویش را تباه ساخت. بدین‌ترتیب او خویش را از هدایت و رحمت خداوند محروم ساخت و عهد كرد تا ابد از دشمنی با انسان‌ها دست برندارد و آنان را فریب دهد. وقتی شیطان به لعنت ابدی خداوند دچار شد، گفت:

قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُون * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِین * إِلَى یَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم * قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ  * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین؛(1) گفت: «خداوندا، پس مرا تا روزی كه [از نو زنده و] برانگیخته شوند، مهلت ده». فرمود: «همانا تو از مهلت‌یافتگانی، تا روز آن هنگام معلوم». گفت: «پس به عزت تو سوگند كه البته همه آنان را گمراه می‌كنم، مگر بندگان ویژه و برگزیده‌ات از آنان [كه مرا بر ایشان راهی نیست]».

خطبه قاصعه كه بلندترین خطبه نهج ‌البلاغه است و ما مباحثی را درباره آن ارائه كردیم و در كتاب زینهار از تكبر گرد‌آوری شده، به‌تفصیل به مسئلة تكبر می‌پردازد و به تواضع نیز اشاره‌هایی دارد. در آن خطبه، امیر مؤمنان علیه السلام فروتنی را سپاه مسلح دربرابر شیطان و یاران او معرفی می‌كنند و می‌فرمایند: وَاتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَیْنَكُمْ وَبَیْنَ عَدُوِّكُمْ إِبْلِیسَ وَ‌جُنُودِهِ فإِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ جُنُوداً وَ‌أَعْوَاناً وَ‌رَجِلاً وَفُرْسَانا؛(2) «در ستیز با شیطان و لشكریانش، فروتنی را سپاه مسلح خود گیرید؛ زیرا شیطان از هر گروه، سربازان و یاران و سواره‌نظام و پیادگانی دارد».


1. ص (38)، 79‌ـ‌83.

2. نهج ‌البلاغه، خطبه قاصعه.

پس جایگاه و اهمیت فروتنی در بینش اسلامی بسیار فراتر و مهم‌تر از جایگاه آن در نظام اخلاقی بشری است؛ زیرا این نظام تنها برپایه نظر عقلا شكل گرفته و پشتوانة آن ستایش ایشان است. بدین‌ترتیب، در آن سیستم اخلاقی، منشأ ارزش اخلاقی فروتنی، ستایش عقلاست. در بینش اسلامی، پشتوانة اخلاق اسلامی، خداوند است و این اخلاق، مسیر بندگی خدا و راه تقرب به اوست كه اگر كسی این راه را نپیمود، به آن هدف متعالی دست نمی‌یابد. درنتیجه، فروتنی نیز بندگی خدا و وسیله‌ای برای تقرب به اوست.