فهرست مطالب

گفتار بیست‌وسوم: شیعیان واقعی و اندوه حرمان از دیدار معشوق


 


 

گفتار بیست‌وسوم

شیعیان واقعی و اندوه حرمان از دیدار معشوق


 

قُلُوبُهُمْ مَحْزُوَنَة؛ «دل‌هایشان (شیعیان واقعی و پرهیزكاران) اندوهگین است».

غم و شادی در زندگی انسان
 

یكی از ویژگی‌هایی كه امیر مؤمنان علیه السلام برای شیعیان واقعی و پرهیزگاران برمی‌شمارند، اندوهگین ‌بودن آنهاست. در‌این‌باره این پرسش مطرح می‌شود كه آیا ازنظر اسلام حزن و اندوه مطلوب است، یا شاد و مسرور بودن؛ یا آنكه حكم آنها به‌اقتضای شرایط گوناگون تفاوت می‌یابد؟ پاسخ این‌ است ‌كه انسان بالفطره خواهان خوشی و شادی است و از غم و اندوه گریزان است. گرچه انسان هیچ‌گاه به‌كلی از غم و حزن تهی نمی‌شود، مطلوب او شادی است و می‌خواهد همیشه شاد باشد. شاهد این معنا آن ‌است‌ كه خداوند وقتی درباره بهشتیان و برخورداری آنها از نعمت‌ها و رحمت بی‌پایانش سخن می‌گوید، رهایی ابدی از غم و اندوه را یكی از نعمت‌های آنها برمی‌شمارد و از زبان بهشتیان می‌فرماید:

وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ * الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا

فِیهَا لُغُوب؛(1) و گویند: «سپاس و ستایش، خدای راست كه اندوه از ما ببرد. هرآینه پروردگار ما آمرزگار و قدرشناس [نیكی‌ها] است؛ آن [خدایی] كه ما را از فزون‌بخشی خویش در سرای ماندنی و جاویدان فرود آورد، در آنجا نه رنجی به ما می‌رسد و نه درماندگی».

انسان به‌طور فطری خواهان غم و اندوه نیست و لذت و شادی را می‌جوید. پس خداوند به بندگان فرمان‌بردارش بشارت بهشتی را می‌دهد كه در آن از نعمت‌ها و لذت‌های بی‌پایان برخوردارند و در آنجا غم و اندوه و رنجی نخواهند داشت.

با لحاظ اینكه انسان به‌طور فطری شادی، سرور و لذت را می‌خواهد و از غم و اندوه گریزان است، چرا خداوند انسان را به‌گونه‌ای آفریده كه گاهی دچار غم می‌شود؟ پاسخ این ‌است‌ كه حالاتی چون شادی و غم و گرسنگی و سیری و تشنگی و سیرابی از لوازم و اقتضائات زندگی دنیوی انسان‌اند. این عالم محل آزمایش انسان است و او باید با حالات گوناگون و برخورداری‌ها و نابرخورداری‌ها آزموده شود. توجه و نیل به آنچه نیاز و لذت انسان را فراهم می‌آورد، موجب شادمانی انسان است و نشانه‌های ظاهری احساس شادی، گشادگی چهره و لبخندی است كه بر لب انسان می‌نشیند. درمقابل، حرمان از نیازها و خواسته‌ها موجب ناراحتی و رنج و غم و اندوه انسان می‌شود و اثر ظاهری غم و اندوه، گرفتگی چهره و گاه گریه و اشكی است كه از چشم جاری می‌شود. انسان در گیرودار غم‌ها و شادی‌ها و رسیدن به خواسته‌ها و نیازها یا حرمان از آ‌نها آزموده می‌شود و این آزمایش‌ها با هدف رسیدن به تكامل برای ما


1. فاطر (35)، 34ـ35.

در نظر گرفته شده است. پس گاهی انسان به‌وسیله شادی آزموده می‌شود و گاهی به‌وسیله اندوه و غم، و انسان نمی‌تواند به‌کلی از غم و اندوه خالی باشد.

حكمت وجود درد و اندوه

گذشته از آنچه گفته شد، درد و اندوه منافعی دنیوی دارد و برانگیزانندة مبارزه با آفات و حفظ سلامت است. وقتی انسان بیمار می‌شود ـ برای مثال، چشم انسان آفت می‌بیند یا دندانش فاسد می‌گردد و یا بیماری‌ای برای معدة او پیش می‌آید ـ به‌وسیله درد، به وجود مشکل و بیماری پی می‌برد و به معالجة خود می‌پردازد. اگر انسان بیمار شود و احساس درد نكند، یا از بیماری‌اش آگاه نمی‌شود یا آن را جدی نمی‌گیرد. درنتیجه در پی درمان خود برنمی‌آید. باآنكه درد به‌منزله نشانة بیماری، شخص بیمار را از ناراحتی‌اش آگاه می‌كند، برخی به دلایل گوناگون از درمان خود طفره می‌روند. حال اگر بنا بود بیمار احساس درد نكند، چه‌بسا هیچ بیماری خود را درمان نمی‌كرد و با رشد و گسترش بیماری از بین می‌رفت. پس احساس درد، خود موهبت و نعمتی است كه انسان به‌وسیله آن به كمبود و نقص وجودی خود پی می‌برد و آن را برطرف می‌كند. این درد و اندوه برای حیات دنیوی كه با نقص، كمبود، آفت و بیماری همراه است نعمت به شمار می‌آید، اما چون در بهشت نقص و كمبود و آفتی بهشتیان را تهدید نمی‌كند، آنها احساس درد و رنج نخواهند داشت. البته در آخرت درد و رنج به‌منزله كیفر كارهای ناپسند، جهنمیان را عذاب می‌دهد.

روشن شد كه درد و رنج لازمه زندگی دنیوی است و انسان با احساس درد به بیماری‌ها و كاستی‌های روحی و جسمی خود پی می‌برد. طبیعی است كه در پی درد و رنج، حالت غم و اندوه به انسان دست می‌دهد و وی برای زدودن این

ناراحتی‌ها از خویش، به رفع كمبودهایش می‌پردازد و پس از رفع كمبود و بیماری و احساس سلامتی، شادی، لذت و آرامش به انسان دست می‌دهد. البته غم و اندوه تنها از دردها و ناراحتی‌های جسمانی ناشی نمی‌شود، بلكه ناراحتی‌های روحی، مانند دچار شدن به فراق دوستان یا داغ عزیزان نیز موجب غم و اندوه می‌شود.

اگر انسان در رخداد ناگواری كه برایش پیش می‌آید مقصر باشد، هم وظیفه دارد كوتاهی خویش را جبران كند و هم باید درد و رنج ناشی از آن را تحمل كند. افزون بر آن، هزینه‌ای كه براثر كوتاهی به وی تحمیل می‌شود، او را وا‌می‌دارد كه تخلف نكند. برای مثال، كسی كه به‌سبب سهل‌انگاری و رعایت نكردن قوانین رانندگی تصادف می‌كند، هم اتومبیلش آسیب می‌بیند و هم جریمه می‌شود، و حتی ممكن است روانة زندان شود یا بدنش آسیب ببیند. این هزینه‌ها و ناراحتی‌ها وی را وامی‌دارد كه قوانین رانندگی را رعایت كند و با دقت بیشتر براند، تا چنین پیشامدهای ناگواری برایش رخ ندهد. اگر بنا بود كه درنتیجه چنین كوتاهی‌هایی رنج و اندوهی به انسان روی نیاورد، وی انگیزه‌ای برای رعایت مقررات نداشت و درنتیجه، تصادف‌ها و مرگ‌و‌میرها افزایش می‌یافت. اكنون كه برای تخلف‌های رانندگی جریمه و كیفر زندانی مشخص شده و در تصادف‌های رانندگی زیان‌های مالی و جانی، افراد را تهدید می‌كند، بسیاری، قوانین رانندگی را رعایت نمی‌كنند، و براثر تخلف‌های رانندگی سالانه هزاران نفر جان خود را از دست می‌دهند و شمار بیشتری مجروح می‌شوند. حال اگر برای تخلف‌ها جریمه و كیفری در نظر نمی‌گرفتند و رانندگان متخلف هزینة كمتری را متحمل می‌شدند، بی‌تردید خسارات و مرگ‌و‌میرهای ناشی از تصادف‌ها افزایش می‌یافت. اگر از چنین اتفاقاتی غم و اندوهی رخ نمی‌داد،

هر‌كس هر كاری كه می‌خواست انجام می‌داد. و در واقع، این درد، اندوه و غم‌ها موجب می‌شود كه انسان كمتر خطا و تخلف كند.

اندوه و رنج؛ وسیله آزمایش انسان

گذشته از آنكه حالات و احساساتی چون درد و رنج و اندوه، لازمه زندگی هستند و ازآن‌‌جهت ‌كه تنبه‌بخش‌اند نعمت به شمار می‌آیند، زمینه‌ای برای آزمایش‌اند. كسی كه براثر شیوع بیماری‌ای واگیردار یا كوتاهی و رعایت نكردن بهداشت بیمار می‌شود، وظیفه دارد با مراجعه به پزشك و مصرف دارو به درمان خویش بپردازد تا سلامت خود را بازیابد. پس یكی از آزمون‌هایی كه درنتیجه بیماری فراروی بیمار قرار می‌گیرد، این ‌است ‌كه آیا او در پی درمان خود برمی‌آید یا اقدامی نمی‌كند و درنتیجه درد و بیماری چه‌بسا می‌میرد. پزشك نیز در معرض آزمایش قرار می‌گیرد تا مشخص شود وظیفة خود را به‌درستی انجام می‌دهد یا كوتاهی می‌كند. همچنین داروساز و داروفروش در معرض آزمایش قرار می‌گیرند تا معلوم شود داروی سالم به مردم می‌فروشند و در فروش دارو انصاف را رعایت می‌كنند یا نه. مهم‌تر از همه، بیماری كه باید جراحی شود، در رابطة خود با خداوند آزموده می‌شود تا مشخص گردد كه آیا دربرابر بیماری بی‌تابی و ناشكیبایی می‌كند و از خداوند گله‌ و شكایت دارد، یا از او صبر و توفیق شكرگزاری از نعمت‌هایش را می‌خواهد تا به تقدیرش راضی گردد.

مرحوم آیت‌الله الهی قمشه‌ای رحمه الله سال‌ها در مشهد مقدس تحصیل كرد و سپس برای زندگی به تهران رفت. ایشان علاقه‌ای ویژه به زیارت امام رضا علیه السلام داشت. نقل شده است‌ كه در یكی از سفرهایش به مشهد رضوی به حرم مشرف شد و خطاب به امام رضا علیه السلام عرض كرد: لقب شما رضاست. از خداوند درخواست كنید

به من مقام رضا را عنایت كند تا از تقدیرهای خداوند راضی گردم. ایشان سپس از حرم خارج می‌شود و در خیابان با یك تاكسی تصادف می‌كند و مجروح می‌گردد. مردم رانندة تاكسی را دستگیر می‌كنند و می‌خواهند او را به پلیس تحویل دهند، اما مرحوم الهی قمشه‌ای از آنها می‌خواهد كه راننده را رها كنند و می‌گوید كه او آزاد است و می‌تواند برود؛ من از او شكایتی ندارم؛ من از حضرت رضا خواسته‌ام كه مقام رضا را به من عنایت كنند. اكنون من در معرض امتحان قرار گرفته‌ام و باید به آنچه برایم رخ داده، راضی باشم.

كسانی به مقام رضا دست یافته‌اند كه به تقدیرهای سخت و ناگوار راضی باشند و دربرابر مصیبت‌ها و كمبودها و از دست‌ دادن عزیزان خود صبر كنند و به آنها راضی شوند. همه از آسایش و رفاه و خوشی‌ها راضی‌اند و كسی نیست كه به آنها رضا ندهد، اما كسی كه دربرابر سختی‌ها صبر می‌كند و به آنها رضا می‌دهد، به مقام رضا دست یافته و دربرابر این آزمون الهی سربلند گشته است. اولیای خدا كه به‌ مقام رضا دست یافته‌اند از خداوند می‌خواهند كه با پیشامدهای ناگوار و حتی دچار شدن به داغ عزیزان، زمینه اثبات رضای آنان به تقدیر الهی را فراهم آورد و به‌گونه‌ای تقدیرهای سخت و دشوار را برایشان رقم زند تا آنان با تمرین رضامندی، به ملكة رضای از خواست خداوند آراسته گردند.

انسان به‌وسیله شادی‌ها و غم‌ها، ناكامی‌ها و كامروایی‌ها آزمایش می‌شود. خداوند نیز می‌فرماید: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُون؛(1) «هركسی چشندة مرگ است و شما را به بدی [سختی و بلا و مصیبت] و نیكی [آسانی و نعمت و دولت] می‌آزماییم، و به‌سوی ما بازگردانده می‌‌شوید». ما دربرابر هریك از سختی‌ها و مصیبت‌ها، شادی‌ها و غم‌ها، بدی‌ها و خوشی‌ها


1. انبیاء (21)، 35.

وظایفی داریم و آزمایش ما دربرابر آنها برای این ‌است ‌كه مشخص شود ما درقبال آن رویدادها به وظایفمان عمل می‌كنیم، یا وظایف خود را انجام نمی‌دهیم. آیا وقتی نعمتی به ما می‌رسد، سرمست و مغرور می‌شویم و خدا را فراموش می‌كنیم، یا در آن‌ حال خدا را فراموش نمی‌كنیم و به‌پاس نعمت‌هایش شكرگزار اوییم و به او پناه می‌بریم تا به غفلت و انحراف از حق دچار نشویم. روشن شد كه غم‌ها، شادی‌ها و رنج‌ها در دنیا لازمه زندگی ما هستند و گریزی از آنها نیست. افزون بر این، آنها زمینه تكامل انسان را فراهم می‌آورند. انسان به‌وسیله بدی‌ها و نیكی‌ها، نعمت‌ها و مصیبت‌ها و خوشی‌ها و ناخوشی‌ها آزمایش می‌شود؛ اگر در این ‌آزمون موفق شد، هم در این ‌عالم خشنودی و رضای خداوند را جلب كرده است و هم در سرای آخرت از پاداش الهی بهره‌مند می‌شود.

مطلوبیت شادی یا غم و تفاوت شادی با نشاط

پس از بیان حكمت خوشی‌ها و ناخوشی‌ها و شادی و درد و رنج، این پرسش مطرح می‌شود كه آیا ما در این عالم بیشتر بكوشیم شاد باشیم یا غمگین. البته ایجاد زمینه برای همه شادی‌ها و غم‌ها اختیاری نیست، تا هر‌گاه دلمان خواست برای خود شادی فراهم كنیم و هر‌گاه نخواستیم دچار غم شویم. بله، وقتی زمینه غم به وجود آمد، انسان می‌تواند با تمركز بر آن و فكر كردن درباره مشكلش، غم را در خود تشدید كند. برای مثال، وقتی مصیبتی برایش رخ داد، پیوسته به آن فكر كند و آن را برای خود بسیار بزرگ و تحمل‌ناپذیر جلوه ‌دهد. به‌موازات تمركز بر مصیبت، ممكن است شیطان نیز انسان را وسوسه كند كه خداوند تو را رها كرده و چون تو را نمی‌خواهد و نظرش از تو برگشته، به چنین مصیبتی دچارت ساخته است. بدین‌ترتیب، ایمان انسان بیش‌از‌پیش ضعیف می‌شود و

ارتباط او با خداوند كمتر می‌گردد. درمقابل، گاهی انسان می‌تواند زمینه شادی را برای خود فراهم آورد، یا با تمركز بر آن و توجه بیشتر به شادی، آن را تشدید كند و ذهن و فكر خود را كاملاً به رفتار شادی‌آفرین معطوف سازد. آن‌گاه براثر شدت سرور و سرمستی، خدا را فراموش كند و وظایف شرعی خود را رها سازد و به رفتار و حالات نامطلوب و نامشروع سرگرم شود.

همچنین وقتی پیشامد ناگوار و غمناكی برای انسان رخ می‌دهد، وی می‌تواند با فكر كردن به مسائل دیگر و یا رخدادهای شادی‌آفرین، آن غم را فراموش كند. یا وقتی زمینه شادی و سرور برایش فراهم آمد، برای اینكه دچار سرمستی نشود، ذهن خود را به امور حزن‌آور و غم‌بار معطوف سازد؛ مانند مؤمنان وارسته كه هنگام خوشی و سرور نیز به گناهان و آثار ناگوار آنها توجه می‌كنند و درنتیجه، حزن و اندوه را به قلب خود وارد می‌سازند. پس گرچه همه غم‌ها و شاد‌ی‌ها اختیاری نیستند و انسان در پیدایش بسیاری از آنها نقشی ندارد، در مواردی كه ‌اختیاری‌اند و انسان می‌تواند دست‌كم آنها را شدت بخشد، یا از خود بزداید، آیا بیشتر باید بكوشد شادمان باشد یا اندوهگین؟

یادآوری این نكته لازم است كه چون در بیشتر موارد شادی با نشاط همراه است، این پندار نادرست پدید می‌آید كه شادی به‌معنای نشاط یا ملازم با آن است. به‌طورطبیعی وقتی انسان شادمان است، تحركش بیشتر است و میل بیشتری به كار و كوشش دارد. برعكس، اغلب وقتی انسان دچار غم و اندوه است، حوصله و نشاط ندارد و می‌خواهد كه گوشه‌ای بنشیند و به كاری دست نزند. حتی حوصلة نماز خواندن ندارد. دلیل آنكه شادی با نشاط تلازمی‌ ندارد این ‌است‌ كه گاهی ممكن است انسان بسیار غمگین، اما بانشاط باشد؛ مانند كسانی كه ایام محرم برای امام حسین علیه السلام عزاداری می‌كنند و شب‌ عاشورا تا صبح سینه و

زنجیر می‌زنند و گریه می‌كنند و اشك می‌ریزند و بااینكه به‌شدت برای سرور و سالار خود غمگین‌اند، بانشاط‌اند و از عزاداری خسته نمی‌شوند. ممكن است دیگران از تماشای آنها خسته شوند، اما آنان براثر شور و نشاط ناشی از علاقة شدید به اهل‌بیت علیهم السلام ، احساس خستگی نمی‌كنند. پس نشاط با شادی تلازم ندارد و برعكس، حزن و اندوه با بی‌حوصلگی و بی‌نشاطی تلازمی ندارد.

برداشت نادرست درباره ارزش شادی

نشاط همیشه مطلوب است و انسان باید بكوشد كه همواره در زندگی و برای انجام وظایف و كارهای خود بانشاط باشد. كسالت، تنبلی و بی‌حالی، هم آفت دنیای انسان است و هم آفت آخرت او. اما درباره اینكه آیا شادی به‌طورمطلق مطلوب است و آیا انسان باید بكوشد همیشه شادمان باشد یا غمگین، دیدگاه‌ها متفاوت است. فرهنگ جهانی، به‌ویژه در دوران معاصر، به شادی، آرامش و شادكامی دعوت می‌كند. حتی در روان‌شناسی و علوم تربیتی، غم و اندوه نوعی بیماری دانسته شده است و دانشوران آن دو رشته معتقدند كه اگر آن حالت‌ حاد و شدید شود، انسان باید بستری و درمان شود؛ با این تلقی كه انسان همیشه باید شاد باشد و زمینه‌های شادی را فراهم آورد. ازاین‌رو در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی سخن از داشتن زندگی شاد به میان می‌آید. این اندیشه از مغالطة همسان‌انگاری شادی با نشاط و اشتباه در وجود تلازم بین نشاط و شادی و همراه بودن شادی با نشاط ناشی شده است. براثر همین مغالطه، دلیلی كه برای ضرورت شاد بودن می‌آورند، همان دلیلی است‌ كه برای ضرور‌ت ‌داشتن نشاط ارائه می‌شود.

برپایه این نظریه، محور تربیت فرزندان چه در خانه، چه در مدرسه و چه در

اجتماع، شادی كردن و شادكامی آنهاست. طبیعی است كه وقتی محور ارزش‌ها شادی باشد، اسباب شادی در قالب‌ها و صورت‌های گوناگون تجویز می‌شود و رفته‌رفته برپایه قاعدة «هدف وسیله را توجیه می‌كند»، هرچه موجب شادی گردد تجویز می‌شود. بدین‌ترتیب، موسیقی‌های مبتذل و رقص و پایكوبی مجاز دانسته می‌شود و ترویج می‌گردد. دراین‌زمینه و برای گسترش و حفظ شادكامی به‌منزله ارزشی مطلق، برنامه‌ها و تبلیغاتی گسترده انجام می‌گیرد و آن بخش از رسوم و آداب باستانی كه شادی‌آورند، مانند چهارشنبه‌سوری، احیا می‌شوند. فلسفة كلی این دیدگاه و مجموعة رفتاری كه بر محور آن شكل می‌گیرد این‌ است‌ كه شادی ارزش مطلق است و ما زندگی می‌كنیم تا شاد باشیم و باید اسباب شادی را از هر قسم كه باشد، فراهم آوریم!

دیدگاه اسلام درباره غم و شادی

اما از دیدگاه اسلام و آیات و روایات، شادی ارزش مطلق و محور خوبی‌ها و ارزش‌ها نیست. اسلام آنچه را كه با فطرت مخالف است به مردم تحمیل نمی‌كند، ولی فطری‌ بودن غیر از مطابق دلخواه و موافق با خواستة ماست. چنان‌ نیست كه هرچه موافق با خواستة ما و دلخواهمان است، فطری نیز باشد و آنچه دلخواه ما نیست و با خواستة ما مخالف است، مخالف فطرت و زیان‌بخش باشد؛ به‌گونه‌ای‌كه باید فراموش گردد. ما گاهی آنچه را با خواسته‌مان موافق نیست زیان‌بخش می‌دانیم. برای نمونه، مدت‌ها در مباحث پزشكی بر زیان‌بخش بودن گریستن و آسیب ‌رساندن گریه به چشم و قلب و اعصاب و روان تأكید می‌شد. اما طولی نكشید كه ثابت شد گریه ‌كردن نه‌تنها زیان ندارد، بلكه برای سلامت چشم و قلب و اعصاب مفید است. ثابت شد كه گریه موجب آرامش كسانی

است كه به مصیبت دچار شده‌اند. البته ما چندان به این تئوری‌ها كه حاصل تجربیات است تكیه نداریم، بلکه منظور ما این است كه رسم و عادت شده كه هر‌از‌چند‌گاهی، با تكیه به برخی تجربیات و بدون ارائة دلیل علمی و قطعی، در تلویزیون، رادیو و دیگر رسانه‌ها اعلام می‌شود كه خوردن فلان‌چیز مفید است، ‌اما پس از مدتی در باب زیان‌های آن سخن می‌گویند. روزی می‌گویند چای برای قلب زیان دارد، ولی پس از مدتی می‌‌گویند چای برای قلب مفید است و از سكتة قلبی جلوگیری می‌كند؛ یك روز می‌گویند گریه آفت سلامت است و روز دیگر می‌گویند گریه برای سلامت مفید و لازم است.

لحن آیات و روایات درباره حزن و اندوه و شادی متفاوت است. از برخی روایات برداشت می‌شود كه غم و اندوه نكوهیده است و سفارش شده كه از انجام كارها یا خوردن چیزهایی كه موجب اندوه می‌شوند، خودداری كنیم. برای نمونه، در روایات آمده‌ است كه حسد بردن به دیگران موجب غم و اندوه دائم می‌گردد. در این روایات سفارش شده كه انسان در كنار مبارزه با غم و اندوه، می‌كوشد شاد باشد و ازجمله به انجام كارها و خوردن میوه‌ها و غذاهایی كه موجب شادی انسان می‌شوند سفارش شده است. برای نمونه، به برخی از این روایات اشاره می‌كنیم:

1. امیر مؤمنان علیه السلام می‌فرمایند: غَسْلُ الثِّیَابِ یَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَالْحُزْنِ وَهُوَ طَهُورٌ لِلصَّلَوة؛(1) «شستن لباس، اندوه را می‌زداید و طهارت و پاكی برای نماز است».

2. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: أَنَّ أَكلَ الْعِنَبِِ الأَسْوَدِ یُذْهِبُ الْغَم؛(2) «خوردن انگور سیاه، غم را می‌زداید».


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌76، باب ‌4، ص‌84، ح5.

2. همان، ج62، باب ‌88، ص‌283.

3. در برخی از روایات درباره اهمیت شادمان ساختن مؤمن آمده است: وَمَا عُبِِدَ اللهُ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلیَ اللهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُِورِ عَلَی الْمُؤْمِن؛(1)«و خدا به چیزی كه نزد او محبوب‌تر از مسرور ساختن مؤمن باشد، پرستش نشده است».

در این‌گونه روایات، شادمان‌ كردن خود و دیگران مطلوب دانسته شده است. بر این ‌مبنا، اگر شادی امری نامطلوب بود، پیشوایان معصوم ما به زدودن غم و اندوه و ایجاد شادمانی توصیه نمی‌كردند. دربرابر، برخی آموزه‌های دینی شادمانی را نكوهش كرده‌اند. خداوند قارون را به‌سبب دل‌بستگی به دنیا و سرمستی و شادمانی و غرور نكوهش می‌كند و می‌فرماید:

إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْفَرِحِین؛(2) همانا قارون از قوم موسی بود و بر ‌آنها ستم و سركشی كرد و او را از گنج‌ها چندان بدادیم كه كلیدهای آن بر گروه نیرومند هم گران‌بار بود. آن‌گاه كه قوم او بدو گفتند: شادمانی مكن [(مغرور و سركش مباش)] كه خدا شادمانان را دوست ندارد.

در آیة دیگر، خداوند درباره هنگامة قیامت و جهنمیان كه در دنیا به شادمانی و سرمستی سرگرم بوده‌اند و در آن سرا نامة اعمال ننگین و نكبت‌بارشان را می‌نگرند و از فرجام هلاكت‌باری كه برای خود رقم زده‌اند از عمق وجودشان ناله و فریاد سر می‌دهند، می‌فرماید: إِنَّهُ كانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورا؛(3) «همانا وی میان كسان خود [به‌ناروا] شادمان بود».


1. محمد‌بن‌یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص‌88، ح2.

2. قصص (28)، 76.

3. انشقاق (84)، 13.

از این آیات برداشت می‌شود كه سرمستی و شادمانی نكوهیده است و فرجام شادمانی در دنیا، اندوه همیشگی در سرای آخرت است. كسانی كه از دانش كافی برخوردار نیستند و به این دسته از آیات و روایات سطحی می‌نگرند، وقتی نكوهش حزن و اندوه را در برخی از آموزه‌های دینی می‌بینند، می‌پندارند آن آیات و روایات هیچ قیدی ندارند و حزن و اندوه به‌طورمطلق نامطلوب است. دربرابر، وقتی كسانی می‌نگرند كه در برخی آیات قرآن شادمانی نكوهش شده، آن را مطلق می‌پندارند. براثر برداشت سطحی از این‌ دو دسته‌ آیات و روایات كه مضامینی متفاوت دارد، افراد به افراط‌وتفریط دچار می‌شوند. اما ما كه در پی كشف حقیقتیم، باید به چرایی اختلاف بیان آن آیات و روایات درباره اندوه و حزن و شادمانی و سرور دست یابیم. باید دریابیم كه چرا در برخی روایات حزن و اندوه نكوهش شده و در روایاتی دیگر مطلوب دانسته شده است. چرا در برخی از روایات و آیات شادمانی و سرور نكوهش می‌شود و در روایات یا آیاتی دیگر ستایش می‌گردد. باید با ملاحظة آن دو دسته از آموزه‌های دینی به وجه جمع بین آنها دست یابیم تا این‌گونه از جایگاه شادی و سرور و اندوه و غم در متون دینی آگاه شویم.

ذاتی نبودن مطلوبیت شادی و غم

آنچه از مجموع روایات و آیات برداشت می‌شود و وجه جمع بین آنها این ‌است ‌كه شادی و اندوه به‌خودی‌خود ارزش و ضدارزش به شمار نمی‌آیند. اندوه و شادی چون گرسنگی و سیری از لوازم حیات‌اند و مطلوب یا نامطلوب بودن هریك از آنها به منشأشان بستگی دارد. اگر منشأ و فاعل برانگیزانندة شادی مطلوب و ارزشمند بود، آن شادی نیز مطلوب و ارزشمند است. برعكس، اگر

منشأ و عامل برانگیزانندة شادی نامطلوب و ضد‌ارزش بود، آن شادی نامطلوب و بی‌ارزش است. همچنین اگر منشأ و عامل برانگیزانندة غم و اندوه مطلوب و ارزشمند بود، آن غم و اندوه مطلوب و ارزشمند است و بر‌عكس، اگر منشأ و عامل برانگیزانندة غم نامطلوب بود، آن اندوه نیز نامطلوب است.

ما اغلب وقتی پولی گم می‌كنیم، خانه‌مان خسارتی می‌بیند، لوازم برقی‌مان خراب می‌شود، بدهكار می‌شویم، یا به خودمان یا عزیزانمان بیماری‌ای عارض می‌شود، اندوهگین می‌شویم. دركل، آنچه ما را غمناك و اندوهگین می‌سازد، خسارت‌های مادی و دنیوی است. این غم‌ها و اندوه‌های دنیوی در اسلام مطلوب نیست و از دیدگاه اسلام و خداوند دنیا ارزشی ندارد تا دل مؤمن به‌سبب از دست ‌دادنشان اندوهگین گردد. ما باید با اندوهِ از دست دادن نعمت دنیوی یا اندوهِ آسیب‌های بدنی و جسمانی مبارزه كنیم و آن ‌را از خود بزداییم. این مهم، با دل نبستن به دنیا حاصل می‌شود.

همچنین شادی و سرور به‌سبب برخورداری از نعمت‌های دنیوی، شادمانی به‌سبب سود بردن در معامله و تجارت، یا شادمان شدن از جایزه‌ای كه به دست آورده‌ایم و نیز خوش‌حالی از اینكه كانون تجلیل و احترام مردم قرار گیریم، نامطلوب است و باید با آن مبارزه كنیم. شادی و اندوهی ارزشمند و مطلوب است‌ كه انگیزه‌ و خاستگاه الهی و اخروی دارد؛ مانند آنكه انسان وقتی می‌نگرد كه دیگران مرتكب گناهانی می‌شوند كه دنیا و آخرتشان را تباه می‌سازد، اندوهگین می‌شود؛ به‌ویژه اگر دوستان و بستگانش مرتكب گناه شوند. اگر مؤمن نگاهی گسترده‌تر داشته باشد، از اینكه می‌بیند افرادی، هرچند بی‌ارتباط با او، به‌سبب ارتكاب گناه در آتش جهنم می‌سوزند، ناراحت و غمگین می‌شود. كسی كه خداوند قلب مهربانی به او داده،‌ تاآنجاكه نمی‌تواند آزار رساندن به مورچه‌ای

را تحمل كند، وقتی می‌بیند كه انسان گنهكار هزاران سال در جهنم دچار آتش قهر الهی خواهد گشت، به‌شدت غمگین می‌شود. یا وقتی می‌بیند كه وسایل هدایت از دسترس مردم خارج گشته و راه‌های هدایت به‌رویشان بسته شده است، ناراحت می‌گردد. او وقتی می‌بیند عالمی كه با نصایح و ارشادهایش راه‌ صلاح و هدایت را به‌روی مردم می‌گشود از دنیا رفته است، به‌شدت اندوهگین می‌شود. این حزن و اندوه، چون منشأ الهی دارد مقدس و ارزشمند است و پاداش و ثواب نیز دارد. همچنین شادی حاصل از انجام كارهای خیر كه ثواب اخروی دارند مطلوب و مقدس است؛ مانند شادمانی حاصل از ادای قرض بدهكار یا كمك به بیمار و احسان به دیگران.

پس پاسخ این پرسش كه غم و شادی اختیاری مطلوب است یا نامطلوب، آن است كه اگر شادی و غم، مقدس و دارای منشأ الهی باشد، مطلوب و ارزشمند است و پاداش و ثواب دارد. انسان نیز باید بكوشد چنین شادی و اندوهی را برای خود فراهم آورد. شادمانی و شاد كردن دیگران در اعیاد دینی مانند روز ولادت حضرت بقیة‌الله الاعظم عجل الله تعالی فرج الشرف مطلوب و ارزشمند و وسیله سعادت اخروی و فراهم‌آورندة رضای خداوند است. اما شادمانی و سروری كه منشأ دنیوی دارد، نامطلوب است. این شادمانی وقتی سبب تكبر، فخرفروشی و تحقیر مؤمنان شود، حرام نیز هست؛ مانند قارون كه برخورداری از ثروت كلان، او را به افراط در شادمانی، سرمستی، غرور، فخرفروشی، تحقیر دیگران و فراموشی آخرت كشاند. اندوهگین شدن براثر امور سادة دنیوی و حتی به‌جهت از دست‌ دادن عزیزان، اگر جنبه الهی نداشته باشد، مطلوب نیست.

مؤمن باید باور داشته باشد كه آنچه در اختیار اوست، امانت خداست و در از دست ‌دادن آن، حكمت و مصلحتی نهفته است. او باید باور داشته باشد كه همه

مشكلات، مصیبت‌ها و كمبودهایی كه در زندگی‌اش رخ می‌دهد، تقدیرات خداوند است و او می‌باید دربرابر آنها راضی و تسلیم باشد:

ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الأَرْضِ وَلا فِی أَنْفُسِكُمْ إِلاّ فِی كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَی اللّهِ یَسِیر * لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَاللّهُ لا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور؛(1) هیچ مصیبتی در زمین [چون تنگ‌دستی، سختی و قحطی] و نه در جان‌هایشان [چون بیماری و اندوه] نرسد، مگر پیش از آنكه آن ‌را پدید آوریم، در كتابی هست. این بر خدا آسان است، تا بر آنچه از دست‌ شما رفت اندوه نخورید و بدان‌چه به شما داد شادمان نشوید، و خدا هیچ گردنكش خودستایی را دوست ندارد.

ضرورت اعتماد انسان به تدبیر و مصلحت‌اندیشی خداوند

در این‌ دو آیه دلیل لزوم صبر بر بلاها و مصیبت‌ها و سختی‌‌ها بیان شده است: همه رخدادها، مقدرات الهی‌اند كه برپایه حكمت و مصلحت خداوند و با تدبیر او رخ می‌دهند؛ همه آنها پیشاپیش در خزانة علم الهی ضبط شده‌اند و پروردگار از آنها آگاه است. شاید ما بپنداریم كه تعیین مقدرات یك فرد طی یك ماه كاری دشوار است؛ چه رسد به اینكه سرنوشت و مقدرات میلیاردها انسان، معین و ضبط شده باشد. اما این ‌كار برای خداوند كه قدرت و علم نامتناهی دارد آسان است. مؤمن باید به تقدیرات خداوند گمان نیكو داشته باشد و آنچه را رخ می‌دهد، تدبیر الهی بداند و هیچ‌چیز را از دایرة اراده خداوند خارج نپندارد.

خداوند حكیم می‌داند كه چه چیز به صلاح و مصلحت مؤمنان و بندگانش


1. حدید (57)، 22ـ23.

است و همان را برای ایشان مقدر می‌سازد. دانستن اینكه همه مصائب و رخدادهایی كه برای انسان رخ می‌دهند در لوح و مكتوب الهی ضبط شده‌اند، و خداوند از آنها آگاه است، خود نعمتی بزرگ برای انسان است كه موجب می‌شود دربرابر سختی‌ها و مصیبت‌ها و آنچه از دست می‌دهد ناراحت نشود؛ چون آنها را ناشی از تقدیر حکیمانه خداوند می‌داند. اگر انسان كارش را به‌دست شخصی كاردان سپرد و وكیلی حاذق و صالح را برای رسیدگی به امور خود برگزید، نگرانی و ناراحتی ندارد؛ چون می‌داند وكیلش آنچه را به مصلحتش است انجام می‌دهد. كسی كه به پزشكی حاذق مراجعه كرده كه به‌خوبی بیماری او را تشخیص می‌دهد، با طیب‌خاطر و رضامندی و بدون هیچ نگرانی مراحل معالجه را پشت سر می‌گذارد؛ حتی اگر آن پزشك خواست او را جراحی كند، می‌پذیرد و با آرامش خاطر و اطمینان، خود را به تیغ آن جراح می‌سپارد.

كسی كه به خداوند گمان نیكو و اعتماد دارد و او را وكیل خود قرار داده، چون حكمت و صلاح‌اندیشی خداوند را باور دارد، هرآنچه را برایش مقدر سازد به خیر و صلاح خویش می‌داند. برای مثال، اگر بیمار شود، بیماری را خیر و صلاح خود می‌داند و از آن ناراحت نمی‌شود. البته باید توجه داشت كه راضی ‌بودن به تقدیر الهی به حیثیت تكوینی مربوط است و انسان باید به تدبیر تكوینی خداوند راضی باشد. اما از جنبه تشریعی و آنچه به حوزة اختیار انسان مربوط می‌شود، او باید به وظایف خود عمل كند و كوتاهی نكند. اگر كوتاهی‌ای نیز از او سر زد، باید توبه كند و در پی جبران آن برآید. اگر قوانین رانندگی را رعایت نكرد و براثر تصادف پایش شكست یا به شخصی دیگر آسیب رساند، آنچه رخ داده، ازجمله تنبیهی كه برایش در نظر گرفته شده، تقدیر الهی است و باید بدان رضا دهد. اما باید تصمیم بگیرد كه دیگر تخلف نكند و خسارت‌هایی را كه وارد

كرده، جبران كند. سرّ اینكه خداوند می‌فرماید: همه آنچه برای شما رخ می‌دهد در قضا و قدر ما منظور و ضبط شده، این ‌است ‌كه اگر چیزی را از دست دادیم ناراحت نشویم و اگر نعمتی به ما رسید مغرور نگردیم و درهرحال به وظیفه‌ و تكلیف خود عمل كنیم.

از آنچه گفته شد به دست آمد كه حزن و سرور، هیچ‌یك خودبه‌خودْ مطلوبیت اخلاقی ندارد و خوب و بد و ارزش و ضد‌ارزش ‌بودن آنها تابع انگیزه‌ و عاملی است‌ كه آنها را پدید آورده است. اگر آن عامل الهی بود، حزن و اندوهش خوب و ارزشمند است و باید از اینكه عاملی الهی اندوه یا شادی‌ای را در ما پدید آورده، خدا را شكر گزاریم. اما اگر عاملی غیرالهی غم و شادی‌ای را در ما پدید آورد كه براثر آن از خداوند دور شدیم، باید از این غفلت و دور شدن از درگاه خداوند استغفار كنیم.