علامه مصباح یزدی: هدف در تمامی کارها حتی کارهای سیاسی باید کسب رضای خدا باشد؛ ولو از راه شهادت!

استاد اخلاق حوزه‌های علمیه: آن وقتی که امام (ره) را در پانزده خرداد بردند، آیا او فکر می‌کرد که من کی برمی‌گردم و مثلا رهبر می‌شوم و همه‌ی مردم به حرفم گوش می‌دهند؟ او آماده بود برای شهادت. چرا؟ برای اینکه هدفش اطاعت خدا بود، به فکر این بود که خدا از من چه می‌خواهد؟ هر چی بگوید، می‌گویم چشم.  

به گزارش پايگاه اطلاع رساني آثار حضرت آيت الله مصباح يزدي، رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) قم در دیدار با اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری با مطرح کردن این سؤال که «علت رفتارهای نامناسبی که علیه جبهه پایداری یا دوستان منتسب به جبهه پایداری رخ داده است، چیست؟» به تببین چرایی این تخریب‌ها پرداختند.

 

گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت الله مصباح یزدی در این دیدار:
من اجازه می‌خواهم یک سؤالی مطرح کنم و آن اینکه علت این رفتارهای نامناسب (این تخریب‌هایی که علیه جبهه پایداری یا دوستان منتسب به جبهه پایداری صورت گرفته است) چیست؟ رفتارهایی که شاید بعضی‌هایش هم از بعضی از دوستان انجام گرفته و ما توقع نداشتیم که این جور رفتار بشود.

به طور خلاصه از دو حال خارج نیست، یعنی دو تا علت بیشتر ندارد. یکی اینکه کسانی هستند که این برداشتی را که ما از اسلام و انقلاب و امام و فرمایش‌های امام (ره) داریم، قبول ندارند و ما اختلاف مبنایی اصلی [با آنها] داریم؛ ما دنبال یک چیزی هستیم و آنها دنبال یک چیز دیگر! و شاید اگر روی‌شان بشود و فرصتی پیش بیاید و شنونده‌ای پیدا کنند که اهلش باشد صریحا بگویند امام هم اشتباه کرد. بعضی‌هایشان خیلی ابایی از این ندارند!

دوم اینکه، نه؛ کسانی از لحاظ فکری و نظری چندان مخالف نیستند، اما در عمل وقتی پای منافع در کار می‌آید، کم می‌آورند.

اگر شما همه مفاسد انسانی را از زمان حضرت آدم تا حال پیگیری کنید  این دو تا عامل را -یکی‌ یا هردویش را- می‌بینید؛ یا نفهمیدند و باور نکردند؛ یا نه، در مقام عمل دیدند به نفعشان نیست؛ نفع فردی‌شان یا گروهی‌شان، پسرشان، دامادشان، عروسشان و ... [و در نتیجه آن باورهایشان را] فراموش کردند.

سیاستمداران [ِسکولار] دنبال این هستند که رقیب را بگذارند کنار، خودشان بروند سر کار. [می‌گویند:] مگر شما بدتان می‌آید که یک وقت فلان گروه در انتخابات ببازد و شما برنده بشوید؟ طبق این دیدگاه، مبارزات سیاسی برای همین است که رقیب را آدم بگذارد کنار، و خودش قدرت را در دست بگیرد. حالا قدرت خوب باشد یا بد؛ فرقی نمی‌کند! بالاخره سیاست یعنی این.

از این دید که نگاه بکنیم باید بنشینیم فکر بکنیم که چکار کنیم در این انتخابات نسبتا برنده بشویم. حالا هر اندازه‌ای که می‌شود. اگر سیصد نفر نشد، صد نفر، نشد، پنجاه نفر. اگر ما دنبال این هستیم باید بگردیم دنبال تاکتیک‌ها و دیگر گفتمان را بگذاریم کنار. دیگر شوخی نکنیم که: «ما اهل گفتمانیم و این حرفها»! بلکه بگوییم: دنبال این هستیم که در انتخابات برنده بشویم؛ چه کنیم بیشتر ببریم، حالا هرچه می‌خواهد بشود! این یعنی باز ما هم به یک معنا سیاست منهای دین را قبول کرده ایم، یعنی دین به کنار؛ ما در سیاست می‌خواهیم برنده بشویم. آیا هدف این است یا چیز دیگری است؟

کسانی به امام اشکال می گرفتند که چرا امام اینجور کرد؟! خوب بود از اول می‌نشست با شاه مذاکره می‌کرد! یا با آمریکا مذاکره می‌کرد و می‌گفت: این شاه را بگذار کنار؛ ما می‌آییم منافع شما را تأمین می‌کنیم. شما نفت ایران را می‌خواهید؟ بسم الله! شاه نباشد، ما باشیم.

آیا مسأله این است که در انتخابات برنده بشویم؛ حالا با هر عنوانی؟ مثلا به این عنوان که آدم‌های خوب بیایند، ولی بالاخره ما برنده بشویم. آیا هدف این است؟

یا نه ما یک درد دیگری داریم. مسأله این است که معتقدیم همه‌ی این زندگی با همه‌ی این عرض و طول و عمق و تشریفات و ارزش‌هایش فقط یک بازی و سرگرمی است؛ أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ (حدید،۲۰)  وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ (انعام، ۳۲) مگر اینکه مقدمه و ابزار باشد برای یک هدف اعلا. آن هدف اعلی چیست؟ رضای خدا. رضای خدا یک هدفی فراتر از پیروزی در انتخابات است؛ ولو از راه شهادت باشد!

آن وقتی که امام را در پانزده خرداد بردند، آیا او فکر می‌کرد که من کی برمی‌گردم و مثلا رهبر می‌شوم و همه‌ی مردم به حرفم گوش می‌دهند؟ او آماده بود برای شهادت. چرا؟ برای اینکه هدفش اطاعت خدا بود، به فکر این بود که خدا از من چه می‌خواهد؟ هر چی بگوید، می‌گویم چشم.

بله؛ باید بگردیم ببینیم راه رسیدن به رضای خدا چه چیزی را اقتضاء می‌کند و در هر زمانی از چه ابزارهایی استفاده کنیم؛ اما هدف را گم نکنیم! وسط کار – مثل خیلی‌ها که وسط کار ماندند – ما یادمان نرود دنبال چی می‌گشتیم؟

می‌گویید: «اینها دارند با ما اینجور معامله می‌کنند» خب! خیلی کار بدی می‌کنند، آدم غصه‌اش هم می‌شود؛ اما حالا آدم باید خودکشی کند؟! باید ببینم خدا از من چه می‌خواهد؛ من چه باید بکنم؟

اینجا، غصه خوردن آن اندازه ارزش دارد که مقدمه‌ی یک کار مثبت بشود و الا خود غصه خوردن چه هنری دارد؟! اینقدر غصه بخورم که آب شوم و بمیرم! آن وقت خوب می‌شود؟! ارزش این غصه خوردن و ناراحت شدن این است که فکر کنم یک راه مثبتی پیدا کنم یک قدم بروم جلو. جلو بروم برای آنکه به هدف برسم، نه اینکه باز زندگی دنیا راه بیفتد و اسمی پیدا کنم و پولی و مقامی و پستی و ... .

علامت کلی همه‌اش این است که خدا بپسندد؛ چیزی بشود که او دوست دارد؛ کاری بشود که امام زمان (عج) خوشش بیاید؛ اگر مبنا این است باید ما بیشتر دنبال این بگردیم.

این بحث درباره هدف بود، اما بالاخره در تاکتیک‌ها چه کنیم؟ رقبای ما -حالا اگر ما خودمان را رقیب آنها حساب بکنیم- به این نتیجه رسیدند که بهترین کار این است که ایده‌ی وحدت را مطرح کنند و رقبایشان را که با نظر آنها مخالفت می‌کنند متهم کنند به اینکه اینها شَق عصای مسلمین (مخالفت با جماعت مسلمانان) می‌کنند و اینها و گروهشان خلاف وحدت هستند.

آنها این کار را می‌کنند. خب ما هم بیاییم همین کار را بکنیم برای آنها؟! بگوییم سیاست این است؟! نصیحتشان می‌کنیم که این کار را نکنید؛ آنها گوش نمی‌دهند. خب پس آیا ما هم همین کار را بکنیم؟! آیا راه همین است؟ دنبال همین می‌گردیم؟ همین راه را باید برویم؟!

اینکه بنده عرض کردم از رفتن در جلسات ابا نداشته باشید برای این است که این روشی اسلامی است، انبیاء، ائمه و عقل این را می گویند.

آیا اگر ما هم مانند برخی دشمنان برخورد کنیم آن وقت مشکلات حل می‌شود؟ خدا را خوش می‌آید؟

 در یک مصاحبه‌ای با مقام معظم رهبری به مناسبت انتخابات مجلس در دوره های قدیم از ایشان می‌پرسند به چه کسی رأی بدهیم؟ ایشان می‌گویند به کسی رأی بدهید که بتوانید قصد قربت کنید! از کسی حمایت کنید که بتوانید در این کارتان قصد قربت داشته باشید؛ بگویید خدایا برای تو دارم این کار را می‌کنم. هرچه ما شاخص‌های زیاد بگوییم تطبیقش پیچیده و مشکل می‌شود اما این را هرکسی وجدانا می‌تواند [تشخیص دهد]. کارهایمان باید اینطوری باشد. اگر ما برای خدا و اسلام انقلاب کردیم، در هر حالی باید ببینیم وظیفه‌مان چیست و خدا می‌گوید چه کار کنیم؟

گاهی در حالی که نظر خودت را درست می دانی اما نمی توانی طرف مقابل را قانع کنی. اینچنین مواردی کم نیست. اینجا می گویند تو کار خودت را بکن او هم کار خودش را می کند.

یعنی اگر لیست پیشنهادی ما را قبول نکردند و ما هم قانع نشدیم، می گوییم  شما لیست خودت را بده ما هم لیست خودمان را می دهیم.

این مرحله آخر و آخرین راه است. هم عقل می گوید وهم دین می گوید. اول بناداریم با هم بنیشینیم و بفهمیم و مصلحت را پیدا کنیم و توافق کنیم، اما اگر نتوانستیم مصلحت را به صورت مشترک پیدا کنیم، خب هر کس راه خودش را که حجت برای آن دارد می رود و دشمنی هم نداریم.

بله ممکن است، اگر من از برخی خواسته هایم صرف نظر کنم و او هم از برخی از منافع و خواسته هایش صرف نظر کند، به این نتیجه برسیم که این کار مشترک به نفع اسلام است. این جا صحیح است که من از نظر خودم صرف نظر کنم، تا به آن منفعت بزرگ تر برسیم.

اگر ما وظیفه مان را عمل کردیم، هیچ نگران نباشیم. البته توقع نداشته باشیم حکومتی داشته باشیم که از رئیس جمهور تا همه مسئولینش درست کار و متدین باشند. مگر زمان کدام پیغمبر و امامی این گونه شده است؟

 آدمیزادها همگی سلمان نمی شوند.

«الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و قلیل ما هم؛ بجز کسانی که ایمان آورده و کار های نیکو انجام دادند، اما تعداد آنها اندک است.»(ص، 24). این نص قرآن است. در جای دیگر می فرماید: «و ما اکثر الناس و لو حرصت بمومنین؛ بیشتر مردم هر چند اصرار داشته باشی ایمان نمی آورند.»(یوسف، 103).

حالا ما توقع داشته باشیم که همه نیرو های انتخابی ما هیچ اشتباهی نکنند و هیچ نقصی نداشته باشند؟! کی این طور بوده است؟! این توقع به جایی نیست.

گاهی ممکن است کسانی بیایند و تعهد شرعی کنند که کاری واحد با اثری بیش تر از اثر گروه های متعدد شکل بدهند.

یک فرض دیگر هم این است که انسان حتی بداند که اگر در این کار جمعی شرکت کند، برنده طرف مقابل [در این گروه] می شود، اما اگر آن ها برنده نشوند حتما  شخص بدتری برنده می شود. در چنین شرایطی باید در این کار شرکت کرد. این همان دفع افسد به فاسد است. در چنین فرضی شرایط این گونه است که اگر با این ها موافقت کنم، کسی سر کار می آید که گاهی اشتباه می کند، اما اگر او رای نیاورد، کسی می آید که بیشتر کار هایش خراب است. این جا هم به عنوان ثانوی باید برویم و با این ها موافقت کنیم تا آن فاسدتر را کنار بزنیم حتی اگر آن کسی که نظر خود ما بود انتخاب نشود.

این ها مبانی دینی ما است. اگر برای خدا قیام می کنیم باید همین ها را ملاک قرار بدهیم، خواه پیروز بشویم یا نشویم. اما اگر برای این که خودمان را پیش ببریم حرفی را تحریف کنیم و بگوییم اسلام این را می گوید، این کار هیچ مجوزی ندارد. بله این کار در منطق سیاست دنیا محور، مجوز دارد. در سیاست رایج دنیا هر طور شده باید رقیبت را کنار بزنی، اما در منطق دین، این کار درست نیست. منطق دین دائر مدار حق است. حتی این استثنائاتی که گاهی باید از فرد اصلح گذشت و دفع افسد به فاسد کرد هم طبق مبانی دینی است و خارج از منظومه دینی نیست.

گاهی شرایطی پیش می آید که آدمی یقین دارد اصلح واقعی رای نمی آورد. در چنین شرایطی باید اصلح نسبی را حمایت کرد تا افسد رای نیاورد تا ریشه امام و انقلاب را بکند!

از بعضی حرف هایی که برخی می گویند آدمی می تواند حدس بزند که برخی از این ها اگر قدرت دستشان بیاید، اسلام را کنار می گذارند و به حد اسلام فردی اکتفا می کنند. گام به گام جلو می آیند؛ سخن از حقوق بین الملل و نظر اکثریت و ... می زنند و سپس شورای نگهبان را خلاف حقوق بشر می خوانند و می گویند: شورای نگهبان بنا بود یک حاشیه باشد، حالا تبدیل به اصل شده است! 

این حرف برخی از مسئولین کشور ما است.

در حالی که ما برای آن که شورای مان اسلامی باشد نیاز به شورای نگهبان داریم. آیا درست است اینطور رفتار کنیم و اصل ضرورت شورای نگهبان را رد کنیم؟ جرأت نمی کنند بگویند، و الا می گویند اساسا امام هم در این باره اشتباه کرد.

ما با این گونه افراد مواجه هستیم. اگر بخواهیم در مواجهه با این افراد، مته به خشخاش بگذاریم و هر کسی را به خاطر یک اشتباهی رد کنیم، چنین افرادی که اساس فکرشان غلط است قدرت را به دست می گیرند.

اگر بخواهیم این قدر سخت بگیریم باید برویم و در خانه مان بنشینیم.

آخرین جمله ای که عرض می کنم آن است که تا قم هستید برای انجام بهتر وظایفتان در این امور سیاسی، توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها را فراموش نکنید. هر جای دیگر نیز توسل به امام زمان علیه السلام داشته باشید که او صدایتان را می شنود.

همیشه باید فکر کنیم این پدیده اگر بخواهد تحقق پیدا کند خدا می پسندد یا نه؟ اگر من کمک کنم می گوید چرا کمک کردی یا می گوید چرا کمک نکردی؟ نگرانی ما از همین باید باشد؛ چه مردم  فحش بدهند و چه تعریف کنند؛ زنده باد و مرده باد باید مساوی باشد برای ما.

یک وقت آقا به کسی فرموده بودند که خیلی علیه تو حرف می زنند. او هم گفته بود که ما کارمان این است که فحش درمانی می کنیم!

من یادم هست پیش از انقلاب در حیاط خانه امام بودیم و  گفت و گو در مورد ایجاد وحدت بین نظر یکی از مراجع و نظر امام بود. آن مرجع گفته بود که یک گروهی تشکیل شود و مشورت بشود و نظر آن جمع ملاک باشد.

امام فرمودند اگر می گویید در اصل مبارزه با شاه مشورت کنیم، من نمی توانم این را بپذیرم و حجت شرعی ندارم. اما اگر مشورت و نظر جمع درباره کیفیت مبارزه است، قبول دارم، زیرا رفتار جمعی حتی اگر ضعیف تر باشد، اثرش بیشتر و پایدار تر است.

گفتنی است این دیدار در دهم بهمن ماه سال جاری برگزار شد.