قال الله تبارك وتعالى: «وَقالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً».(1)
قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی».(2)
پروردگارا! تو را سپاس كه بر ما منّت نهادى و لبیك گفتن به نداى زندگىبخش بزرگْ پیامبر والامقامى كه ما را به تمسك به دو گوهر گرانبها و جدایىناپذیر قرآن و عترت(علیهم السلام) فراخواندند، روزىمان فرمودى، و شهد شیرین اذعان و اعتراف بر ناگسستنى بودن این دو یادگار جاودانِ(3) آن
1. فرقان (25)، 30.
2. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 45، ص 313، حدیث 14. مراجعه به حدیث كه بخشى از آن نقل شدـ و آشنایى با پیرمردى حدود صد ساله، و «منتظِر» با چشمانى پراشك كه از معرفت والاى وى خبر مىدهد، و پاسخ امیدبخش امام صادق(علیه السلام) و ترسیم صحنه خونین دادخواهى قیامت در مورد حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، زیباست.
البته تواتر حدیث بین فریقین، قطعى است. دهها حدیث در جلد 23 بحارالانوار، ص 166ـ104 باب هفتم، فقط گوشهاى از آن است. كتاب ارزندهاى هم تحت عنوان كتاب الله و اهل البیت(علیهم السلام) فى حدیث الثقلین، دربردارنده صدها منبع قدیم و جدید در چهارده قرن گذشته از «كتب حدیث غیر شیعه» مىباشد.
3. براى نمونه ر.ك: بحارالانوار، ج 2، ص 100 و 226، ج 23، ص 106، 107، 108، 113، 114، 117 و....
بهترینِ هستى(صلى الله علیه وآله) را كه سعادت ابدى در گرو تمسك راستین به آن دو است، ارزانىمان داشتى. و آنگاه كه توفیق تحقیق در آثار پیشینیان را یارمان ساختى، در جاىجاى منابع كهن شیعه و غیر شیعه به صدها و هزاران مورد، نقل این كلام جانان واقفمان كرده و دل و جانمان را غرق سرور و نور فرمودى.
ستایش را فقط سزاوار تو مىدانیم كه گوش دلمان را به نواى روحبخشِ «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه»(1) نوازش دادى، و زنگ خطر هشداردهنده «وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(2) را آویزه گوشمان ساختى، و گردن نهادن به فرمان حیاتى آن سروَر كائنات(صلى الله علیه وآله) در انقیاد كامل و بىچون و چرا نسبت به جانشین معصومشان حضرت مولىالموحدین، امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب(علیه السلام) را نصیبمان فرمودى.(3) ما نیز لب به سپاس تو مىگشاییم و چنان كه آن اسوه حسنه(صلى الله علیه وآله) در فراز پایانى خطبه جانبخش غدیر امرمان فرمود، این مباركه(4) را ترنّم مىكنیم:
1. حشر (59)، 7.
2. همان.
3. كاوش در این خصوص، در این مختصر نمىگنجد؛ از این رو به ذكر دو نمونه ـ یكى از شیعه و دیگرى از عامه ـ بسنده مىكنیم: از شیعه: «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) ذات یوم لأصحابه: معاشر أصحابی! إن الله جل جلاله یأمركم بولایة علی بن أبی طالب و الاقتداء به فهو ولیكم و إمامكم من بعدی...». بحارالانوار، ج 38، ص 97، حدیث 15 و شیخ صدوق، امالى، مجلس 47، حدیث 19.
از منابع عامّه: متقى هندى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نقل كرده: «سیكون من بعدی فتنة فإذا كان ذلك فألزموا علی بن أبی طالب فإنه الفاروق بین الحق و الباطل». كنزالعمال، ج 11، ص 612، حدیث 32964.
4. اعراف (7)، 43.
«الْحَمْدُ للهِِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللهُ...؛(1) سپاس و ستایش از آنِ خدایى است كه ما را به این سوى رهنمون شد و اگر خدا ما را دستگیرى نفرموده بود، ما خود توان پذیرش چنین رهنمودى را نداشتیم...».
خداوندا! چگونه شكر این نعمت گزاریم كه مشام جانمان را به هر آنچه معطّر به رایحه نشاطآفرین مولاى مظلوممان باشد، آشنا ساختى و قلب كوچكمان را پذیراى كلمات دلنشین آن صاحب دل مقرّر فرمودى. و در این میان دست عنایت بر سر مباركِ بزرگمردى ادیب و نكتهسنجى دقیق از تبار همان امام همام(علیه السلام)، مرحوم «سید بزرگوار رضى(رضی الله عنه)»(2) كشیده و در قرن چهارم هجرى توفیق گزینش «حدود یك سوم» از خطابهها و نامهها و كوتاه سخنان حكیمانه و روشنگر جدّ مطهرش را با وى قرین ساختى، و طىّ دَه قرنى كه از این رخداد علمى زیبا مىگذرد، همواره توجه خاص و عام را به مجموعه گرانسنگى كه آن دانشمند فرهیخته، به حق، «نهجالبلاغه»اش خواند، جلب كرده، و معرفتجویان و قرآنباوران را از زلال پاك آن سرچشمه گواراى حیات سیراب فرمودى.
یا امیرالمؤمنین، اى علَم هدایت، و اى بزرگِ عترت(علیهم السلام)، اى آماج كینه و حسادتِ اهریمنان نورستیز، اى شاهد رسالتِ رسولِ برتر(صلى الله علیه وآله)،(3) ما
1. بحارالانوار، ج 37، ص 217، سطر 2.
2. محمد بن حسین بن موسى بن محمد بن موسى بن ابراهیم بن الامام الكاظم(علیه السلام). در معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 19، پس از بیان فوق، غیر از «نهجالبلاغه» یازده كتاب براى ایشان ذكر مىكند و وفاتشان را 6 محرم 406 ق مىدانند.
3. در تفسیر برهان (8 جلدى)، ج 4، ص 304ـ298؛ و نورالثقلین (8 جلدى)، ج 3، ص 463ـ460، احادیث متعددى از منابع فراوان همچون كافى، بصائرالدرجات، امالى و... ذیل آیه: «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» (رعد، 43) نقل كردهاند. در بین عامه هم حاكم حسكانى در شواهد التنزیل، ج 1، ص 400 ـ 405 احادیث متعددى نقل كرده است؛ مانند حدیثى كه ابوسعید خدرى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در مورد «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»، پرسید و حضرت فرمودند: «ذاك اخی علی بن ابی طالب». (حدیث 422).
دوران پربركت و تاریخساز، و در عین حال سراسر مظلومیت شما را درك نكردیم و در فراز و نشیب پرافتخار و دردآلودى كه در موارد فراوان همچون خطبه شقشقیه(1) ترسیم فرمودهاید، قامت استوارتر از كوهتان را توفیق نظاره نداشتیم؛ اما با نثار درود الاهى به روان پاكِ عزیزْ پاكباختگانِ از جان گذشتهاى كه با اهداى خون قلب خویش و بىاعتنایى به همه جاذبههاى گذرایى كه تمامِ هستى اكثر خاكنشینان را تفسیر مىكند، عطر و نور سخن شما برگزیدگان حضرت حق تعالى را به مشام جان و دل آیندگان رساندند، خود را بر سر خوانِ گسترده «نهجالبلاغه» شما همچون سایر مجموعههاى پرارجـ احساس مىكنیم، و جبههسایىِ درگاه خداى تعالى و شكر و سپاس این نعمت بىبدیل را بر خود فرض مىدانیم.
اى پدر مهربان، هنوز طنین جانبخش شما كه «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»(2)، از لابلاى قرنها بىمهرى و كارشكنى دشمنان، و متأسفانه كمتوجهى و غفلت دوستان؛ بذر نشاط و بالندگى، و شور و شوق و امید به آیندهاى روشن را در دل شیفتگان و دلدادگانتان مىافشاند. چه زیباست پاى سخن ابَرمردى نشستن كه راههاى آسمان را بهتر از زمین
1. خطبه 3.
2. خطبه 231 مرحوم فیضالاسلام (189 مرحوم دشتى).
مىشناختند(1) و این ادعاى صدق كه «تا قیامت هرچه مىخواهید بپرسید»(2) بر اندامِ موزونشان راست مىآید.
اینك اى امیر خداباوران و اى ترازوى اعمال،(3) گوش جان به كلام خالق مهربان سپرده و روح و روان خود را در معرض نسیم رحمت الاهى قرار مىدهیم كه فرمود:
إِنَّ للهِِ فی أَیّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَات، أَلا فَتَرصَّدُوا لَهَا؛(4) همانا در روزگار زندگىتان نسیمهایى هست؛ هان، چشم به راه و در انتظار آن باشید.
و فرمان مطاع حضرتتان را انشاءالله در تمام دورانمان نصبالعین قرار مىدهیم، كه:
بادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ اَنْ تَكُونَ غُصَّةً؛(5) از فرصت استفاده كن، پیش از آنكه (با هدر دادن آن) به غم و اندوه تبدیل شود.و لا كُلُّ فُرْصَة تُصابُ؛(6) فرصتِ از دست رفته، قابل دستیابىمجدد نیست.
چه اغتنام فرصتى بهتر از خوشهچینى از رهنمودهاى رهگشاى شما، و چه نسیم رحمتى جانبخشتر و دلنشینتر از آواى پرمحبت و دلپذیر شما آن جانشینِ راستینِ حضرت «رحمة للعالمین(صلى الله علیه وآله)(7)»؟
1. همان.
2. خطبه 92 مرحوم فیضالاسلام (93 مرحوم دشتى).
3. بحارالانوار، ج 100، ص 287 و 330.
4. بحارالانوار، ج 77، ص 168، (حدیث قُدسى). موارد مشابه: ج 71، ص 221؛ ج 83، ص 352؛ ج 87، ص 267؛ ج 90، ص 95.
5. اواخر نامه بسیار ارزشمند 31 نهجالبلاغه.
6. همان.
7. انبیاء (21)، 107.
و این كتاب، عرض ادبى است بسیار ناچیز به ساحت اقدس آن نفس نفیس مصطفى(1) ـ صلى الله علیهما و آلهما ـ و كفو و همتاى صدیقه كبرا((علیها السلام)).(2)
حضرت استاد مصباح یزدى دام ظلهـ طى جلسات هفتگى، به شرح و توضیح «خطبه قاصعه»(3) این بلندترین خطبههاى نهجالبلاغه پرداختند و رهنمودهاى ارزشمند فراوانى را از آن منبع فیض به مخاطبانشان منتقل كردند، آنگاه تبدیل بیان «گفتارى» به «نوشتارى»، مستندسازى و بررسى منابع را به اینجانب سپردند.
بنده نیز با استعانت از حضرت حقتعالى، و استمداد از حضرت بقیة الله الاعظم ـ عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ آن عین الله الناظرة(4) را شاهد اعمال خود دانسته و علىرغم موانع گوناگون، بهرهورى از عزمى جزم را براى به انجام بردن این مهم خواستار شدم. از الطاف بیكرانى كه از این
1. ر.ك: تفاسیر شیعه و غیر شیعه ذیل آیه مباهله (آل عمران، 61). براى نمونه آلوسى بغدادى در روح المعانى، ج 3، ص 303، (16 جلدى) مىگوید: «وقد اخرج مسلم والترمذی وغیرهما عن سعد بن ابی وقاص قال: لما نزلت هذه الآیة (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ) الخ دعا رسول الله صلى الله علیه (وآله) وسلّم علیّاً وفاطمة وحسناً وحسیناً فقال: «اللّهم هؤلاء اهلی». وهذا الذی ذكرناه من دعائه صلى الله تعالى علیه (وآله) وسلّم هؤلاء الاربعة المتناسبة رضى الله تعالى عنهم هو المشهور المعوّل علیه لدى المحدثین». همچنین: شواهد التنزیل، ج 1، ص 167ـ155 و صدها مورد دیگر.
2. «...لَوْلاَ أَنَّ اللهَ خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى الاَْرْض». بحارالانوار، ج 43، ص 97، حدیث 6، از امالى مرحوم شیخ طوسى و همان، ص 58، 107ـ93، 141، 145 و ج 40، ص 77.
3. پس از این خطبه، مفصّلترین خطبهها، خطبه «اَشباح» (90 مرحوم فیضالاسلام) و «غرّاء» (82) و سپس خطبه اول نهجالبلاغه است.
4. موارد فراوان؛ مانند: بحارالانوار، ج 26، ص 240، حدیث 2، از التوحید و معانى الاخبار مرحوم صدوق، ج 25، ص 384 و....
رهگذر بر این كمترین عاید شد، ملموستر شدن این نكته ظریف بود كه «رفع هجران از كتاب خدا، بدون توجه به آنچه خود پروردگار متعال عِدل قرآنش معرفى فرموده، میسور نیست»،(1) و روى آوردن به قرآن كریم و كمتوجهى به مجامع گرانسنگ حدیثى همچون نهجالبلاغه، حركت در مسیرى است غیر آنچه خداى تعالى ترسیم آن را به پیامبر عزیزش(صلى الله علیه وآله)سپرده است. و به حق باید گفت: این جمله مولایمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مورد قرآن مجید، بر اساس اعتقاد راستین به توأم بودن هر دو ثقل، بر كتاب پرارج «نهجالبلاغه» نیز صادق است كه:
«ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِهِ؛(2) ظاهر آن زیبا و دلپذیر، باطن آن ژرف و پربار است، شگفتىهاى آن پایانناپذیر، نوآورىهاى بُهتآفرین آن تمامناشدنى است و تاریكىها(ى گمراهى و نابخردى) فقط به وسیله آن زدوده خواهد شد».
با اعتذار از پیشگاه باعظمت امیر عالَم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باید اعتراف كنیم كه حتّى همین بِضاعتِ مُزْجات، چیزى جز الطاف آخرین وصىّ معصومتان، حضرت بقیة الله الاعظم ـ عجل الله تعالى فرجه الشریفـ نیست چراكه:
هرگز از زحمت خود نیست، اگر چیزى هست *** هرچه دارم همه از لطف تو جانان دارم
1. امام(علیه السلام) در مواردى فراوان همچون خطبه پربار «وسیله» بر این حقیقت والا تأكید فرموده، و «خود» را «قرآنى» كه مورد بىمهرى قرار گرفته (فرقان، 30) دانستهاند:
«...فَأَنَا الذِّكْرُ الَّذِی عَنْهُ ضَلَّ وَالسَّبِیلُ الَّذِی عَنْهُ مَالَ وَالاِْیمَانُ الَّذِی بِهِ كَفَرَ وَالْقُرْآنُ الَّذِی إِیَّاهُ هَجَرَ...». روضه كافى، ج 8، ص 28، حدیث 4.
2. خطبه 18؛ بحارالانوار، ج 2، ص 284، حدیث 1 (از نهجالبلاغه و احتجاج) و مشابه آن در: ج 92، ص 17، حدیث 16، (از تفسیر عیاشى).
در این خطبه، امیرالمؤمنین(علیه السلام)، بیان كوبنده خویش را متوجه متكبران ساخته و با اشاره به سوخته شدن اعمال بسیار طولانى ابلیس با لحظهاى گردنكشى، مخاطبان خود را در همیشه تاریخ از ورود به حریم كبریایى خداوند و دچار شدن به چنان سرنوشتى شوم برحذر داشتند، و بر جدّى و خانمانسوز بودن این خطر تأكید كردند؛ ما را به عبرت از احوال گذشتگان فراخواندند، و احراز خیر و سعادت آنان در سایه تفاهم و همدلى، و سقوط در گرداب بیچارگى و زبونىشان را در پى استكبار و افزونطلبى، گوشزدمان فرمودند.
با اشاره به بزرگ پیامبرانى همچون حضرت موسى و هارون ـ على نبینا و آله و علیهما السلام ـ انجام چنان كارى سترگ را كه خداى تعالى در قرآن عظیمش با عظمت از آن یاد فرموده، همراه با ظاهرى بسیار ساده دلیلى روشن بر بطلان اندیشه كوتهنظرانى دانستند كه جز به زرق و برق و ظاهر فریبنده دنیا معیارى را مورد توجه قرار نداده و ملاكى را به رسمیت نمىشناسند.
امام(علیه السلام)، پافشارى بر ارزشها را ستوده و تعصّب و لجاج در امورى واهى همچون نژاد، ملیت و سكونت در دیارى خاص را امرى نكوهیده برشمرده و آن را رهنمود شیطان، این دشمن قسم خورده مىدانند.
از فرازهاى بسیار مهم این خطابه پربها، اشاره امام(علیه السلام) به حقّانیت موضع خویش و بیان رابطه بسیار نزدیك با پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) از بدو تولد(1)تا هنگام پرواز روح مطهر آن برترین رسولان خدا(صلى الله علیه وآله) به باغ جِنان
1. نگارش تحقیقى در زمینه میلاد یگانه «مولود كعبه(علیه السلام)» و بررسى حقایق فراوان و زیبایى كه در منابع شیعه و غیر شیعه دیده مىشود، خود رساله مستقلى مىطلبد.
است.(1) حقیقت والایى كه در جاىجاى احادیث فریقین دیده مىشود و در كنار هزاران دلیل بر حقانیّت آن امام همام، عنایات ویژه آن گل سرسبد هستى(صلى الله علیه وآله) به ایشان، بسیار شایسته و بایسته دقت نظر است.
آنگاه كه امام(علیه السلام) براى بستن راه هرگونه شبههافكنى و شیطنت به روى یاوهسرایانى كه سندیّت كلام پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)پیش از بعثت را مورد تردید قرار مىدهند، از ارتباط حضرت با فرشتگان خدا، در دوران طفولیت و پیش از بعثت سخن گفتند. سپس از همراهى خودشان با آن رسول مكرّم(صلى الله علیه وآله) در غار حرا، و نیز سالها نماز جماعت سه نفرى (به اتفاق حضرت خدیجه كبرا(علیها السلام)) یاد فرمودند.
با اشاره به شجاعتهاى بىمانند و غیر قابل انكار خود در صحنههاى حسّاسِ جنگهاى مختلف، بىمایگى گفتار فرومایگانى را آشكار نمودند كه در لیاقت فرماندهى آن شیر خدا وسوسه مىكردند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اواخر این خطبه روشنگر، به بیان خاطرهاى آموزنده از گفتوگوى رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) با نابخردانى مىپردازند كه بهانهجویى آنان در مورد گواهى دادن درخت به رسالت، یادآور بهانههایى است كه بنىاسرائیل را شهره آفاق كرده است. اینان نیز پس از عملى شدن خواستههایشان و حتى آمدن نیمهاى از درخت به سوى رسول اكرم(صلى الله علیه وآله)و گواهى به رسالت آن سروَر، آن را سحر و جادو دانسته و وجود مبارك امیرالمؤمنین(علیه السلام)را هم كه تنها تصدیقكننده بودند، به باد استهزا گرفتند.
1. امیرالمؤمنین(علیه السلام) هفتاد ویژگى براى خود شمردند كه هیچ یك از صحابه در آن شركت ندارند، و از آن جمله همراهى با رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، و وداع جانسوزشان در مضجع مطهر. شیخ صدوق، خصال، باب السبعین و ما فوقه.
و سرانجام در بخش نهایى سخن، با برشمردن ویژگىهاى خویش و جمعیتِ مربوط به خود، ضمن آنكه پاسخِ دگرى به یاوهسرایى فرومایگان دادند، پیروان راستین خود را مرهون الطاف كریمانه نموده، براى رهروىِ راه نورانىشان معیارهاى زیبایى ارائه فرمودند.
طبعاً در پیمودنِ راه مستقیمِ آن «راه مستقیم»،(1) آمیختن شعار با «شعور» لازم است، و این مهم را به انجام بردن ممكن نیست، مگر با دل و جان رو به سخن جانان كردن و این ملاكها را نصبالعین قرار دادن.
1. از آنجا كه تبدیل بیان گفتارى به نوشتارى مدّ نظر بوده است، تا حدودى در چینش مطالب تجدید نظر شده كه بر اهل تحقیق، اجتنابناپذیرى آن با رعایت امانتـ پوشیده نیست؛
2. گاهى در كلمات حضرت استاد، نكتهاى آمده كه به بخش خاصى از مطلب مورد بحث و نه همه آنـ مربوط مىشده است؛ طبعاً نه حذف آن روا بود و نه نكوشیدن در تعیین جایگاه مناسب براى آن در سیر كلى بحث؛
3. ذكر منابع و ریشههاى مطلب، از بخشهاى مهم تحقیق بوده است كه به خواست خداى تعالى كوشیدهایم از این وظیفه اولیه تحقیق غفلت نورزیم؛
4. متأسفانه در بعض نوشتهها در نقل مطالب از منابع، دقت كافى مبذول نمىشود و احیاناً با تقطیعهاى نادرست در احادیث آلالبیت(علیهم السلام)
1. ر.ك: نورالثقلین، ج 1، ص 39ـ36، احادیث 90 ـ 101، از معانى الاخبار، كافى و.... امام صادق(علیه السلام) در مورد تفسیر صراط مستقیم فرمودند: «هُوَ أَمیرُالمُؤْمِنِین(علیه السلام) وَ مَعْرِفَتُه».
نتیجهاى كاملا متضاد با نظر مبارك معصوم(علیه السلام) به دست مىآید. اسفبارتر اینكه بسیارى از خوانندگان نیز، به زیان جبرانناپذیرى كه از این رهگذر دامنگیرشان مىشود، كمترین توجهى ندارند و بدون كسب اطمینان كامل، به نقل مطالب مىپردازند. بر این اساس، در این نوشتار حتىالامكان در نقل كلمات و احیاناً مراجعات مكرر به منبع مربوط به آن كوشیدهایم تا در حدّ توان رعایت امانت كنیم؛
5. از آنجا كه در عرصه علم و تحقیق، «اختلاف نسخهها» امرى طبیعى و اجتنابناپذیر است، بر هر محقق لازم است نسخه مورد استفاده خود را براى سهولتِ مراجعه خوانندگان كتاب به روشنى مشخص كند؛ از این رو آدرسهایى كه در پاورقىها دیده مىشود، باید با «كتابنامه» آخر كتاب در نظر گرفته شود؛ براى مثال:
الف. از میان نسخههاى فراوان «نهجالبلاغه»، نسخه مرحوم فیضالاسلام، نسخه اصلى قرار گرفته و شماره خطبه، نامه یا حكمت مورد بحث در نسخه مرحوم دشتى در پرانتز آمده است. براى پى بردن به شماره مطلب در دیگر نسخهها به جدولهاى راهنما ـ مانند آنچه در پایان المعجم المفهرس نهجالبلاغه مرحوم دشتى دیده مىشود ـ مىتوان مراجعه كرد؛
ب. سه جلد از مجموعه قیّم بحارالانوار به فهرست مفصل همه جلدها مربوط مىشود؛ ولى در بعضى نسخهها، این سه جلد عبارتند از 54، 55 و 56، و در بعضى نسخهها، 108، 109 و 110. ملاك این نوشتار به لحاظ تطابق با معجم سى جلدى بحارالانوار، نسخه اول است؛ از این رو براى مثال اگر به جلد 60 آدرس داده شد و خواننده به
نسخههایى مراجعه مىكند كه سه جلد فهرست در آخر قرار گرفته، باید همان مطلب را در جلد 57 بجوید؛
6. از اینكه احیاناً نتوانستهام از برخى نكات ارزنده حدیثى چشمپوشى كنم كه طولانى شدن پاورقىها را در پى داشته است، پوزش مىطلبم؛
7. با عنایت به تمام آنچه گذشت، باید افزود: در حكّ و اصلاح نهایى، نظر مبارك استاد معظم ملاك است؛
8. با تشكر و سپاس از حسن ظن استاد ارجمند، از محضر ایشان و همه اساتید استدعا دارد، دیدگاههاى اصلاحى و ارزشمندشان را از حقیر دریغ نفرمایند؛ چرا كه: «أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی».(1)
در پایان رضاى حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه و عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ را به عنوان بهترین پاداش براى همه عزیزانى كه از دیرباز تاكنون در تربیت و تعلیم این كمترین كوشیدهاند، از خداى بزرگ مسئلت دارم.
قم
محسن سبزوارى، 1385/04/25
مصادف با 20 جمادى الثانیه 1427 ه.ق
1. بحارالانوار، ج 78، ص 249، حدیث 89.