وَالَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُون * أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ؛(1) و آنان كه از نمازهایشان مواظبت مى كنند؛ آنانند كه خود وارثانند؛ همانان كه بهشت را به ارث مى برند و در آن جا جاودان مى مانند.
در قرآن كریم، در موارد متعددى اوصاف كسانى كه اهل سعادت و نجات و فلاح هستند ذكر شده، و آنان با عناوینى همچون «مفلحین» و «فائزین» معرفى شدهاند. البته این اوصاف در همهجا یكى نیست و در هر مورد بنا به اقتضاى حال و مقام، برخى صفات ذكر گردیده و مورد تأكید قرار گرفته است. اینكه مقتضاى هر حال و مقامى چه بوده و چرا در هرجا فقط برخى صفات خاص ذكر شده و بر آنها تأكید گردیده، مطلبى است كه عقل بشرى و ناقص ما قاصر از فهم آن است. در این میان یكى از نكات قابل توجهى كه در این زمینه وجود دارد این است كه تقریباً تمامى این موارد در ذكر «نماز» و تأكید بر آن اشتراك دارند و كمتر موردى را مىیابیم كه نماز به عنوان یكى از اوصاف و ویژگىهاى رفتارىِ «مفلحین» و «فائزین» ذكر نشده باشد. در همین آیات ابتدایى سوره «مؤمنون» این مسأله به فاصله چند آیه كوتاه دو بار مورد تأكید قرار گرفته است. یك بار در همان آغاز سوره و به عنوان اولین صفت مؤمنانى كه به فلاح و رستگارى مىرسند، فرمود:
الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ؛(2) آنان كه در نماز خویش فروتناند.
1. مؤمنون (23)، 9 ـ 11.
2. همان، 2.
اكنون در آیه نهم نیز یك بار دیگر اهمیت نماز و نقش آن در رسیدن به فلاح را با این تعبیر بیان مىدارد كه:
وَالَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُون؛(1) و آنان كه بر نمازهایشان مواظبت مىكنند.
شبیه همین مسأله را در سوره «معارج» نیز مشاهده مىكنیم. در آنجا نیز ابتدا مىفرماید:
الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون؛(2) آنان كه بر نماز خویش مداومت دارند.
سپس در ادامه و بعد از ذكر چند صفت دیگر مىفرماید:
وَالَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُون؛(3) و آنان كه بر نمازشان مواظبت مىكنند.
البته در سوره «مؤمنون» تعبیر به صورت جمع (صلواتهم) آمده و در سوره «معارج» به صورت مفرد (صلاتهم) آورده شده، كه فلسفه این اختلاف تعبیر از مسائلى است كه باید از طریق مفسران راستین قرآن، یعنى اهلبیت(علیهم السلام)، دانسته شود.
در هر صورت، كمترین چیزى كه این تكرار مىتواند بر آن دلالت كند این است كه نماز در معارف اسلامى مورد توجه ویژه است و در سعادت انسان نقشى بسیار مهم و حیاتى دارد. در همین راستا قرآن گاهى در آیاتى همچون: الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون، بر كمیّت نماز، و گاه در آیاتى نظیر: الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون، بر كیفیت نماز و اوصافى كه موجب كمال آن مىشود، تأكید كرده است. البته همانگونه كه پیش از این نیز اشاره كردیم، باید توجه داشت كه ارزشهایى كه در قرآن كریم در وصف گروههاى مختلف (همچون مفلحین، فائزین و مانند آنها) بیان مىشود داراى مراتب و درجات مختلفى از مطلوبیت و ارزش است، كه بالاترین آنها مطلوبیت در حد «وجوب» است. براى مثال، در بحث زكات و در شرح و تفسیر آیه شریفه وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُون توضیح دادیم كه اصطلاح قرآنى «زكات»، هر نوع صدقه و انفاقى را شامل مىشود و زكات واجب و مصطلح فقهى گرچه یقیناً مصداق این آیه است اما یگانه و تنها مصداق آن نیست و آیه، مصادیق و مراتب مختلف انفاق را در بر مىگیرد. همچنین در مورد نماز هم
1. همان، 9.
2. معارج (70)، 23.
3. همان، 34.
كه فرمود: الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون، گفتیم كه اینگونه نیست كه این بیان فقط درباره نمازهاى واجب روزانه باشد، بلكه هر نمازى را شامل مىشود. اكنون در اینجا نیز كه مىفرماید: الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون، قدر متیقن و فرد اعلاى این امر، مداومت بر نمازهاى واجب است؛ كه شرط فلاح و رستگارى این است كه انسان بر نمازهاى واجب خود مداومت ورزد و از آن كم نگذارد و این طور نباشد كه نمازش را گاهى بخواند و گاه ترك كند. اما این مقدار، حداقلى است كه به عنوان یك تكلیف واجب باید در مورد نماز رعایت كرد، وگرنه براى این آیه مىتوان معانىاى دقیقتر، یا لایههایى دیگر از معنا در نظر گرفت كه شامل مراتب فضیلت مىشود، هرچند به حد وجوب نرسد. براى مثال، یكى از معانىاى كه مىتوان براى این آیه در نظر گرفت این است كه بگوییم مقصود از مداومت بر نماز این است كه انسان هر زمان كه فرصت پیدا مىكند مشغول نماز شود و نماز بخواند و مصداق این شعر شاعر گردد كه: «خوشا آنان كه دائم در نمازند.»(1) البته انسان كارهاى واجب و وظایف و تكالیف دیگرى هم دارد كه باید آنها را انجام دهد و از این رو نمىتواند همه زندگىاش را در نماز خلاصه كند و مدام 24 ساعت نماز بخواند، اما مىتواند اینگونه باشد كه در تمامى حالات و ساعات، روحش همراه نماز باشد و غیر از آن، به محض اینكه فرصتى دست دهد سراغ نماز برود و نماز بخواند.
نمونه كامل و تام این مسأله را مىتوان در زندگى و وجود پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) مشاهده كرد كه در این باره در سیره آن بزرگواران مطالبى عجیب و حیرتآور نقل شده است. آن بزرگواران اینگونه بودند كه اصلا لذتشان در نماز بود و در حالى كه از كارها و مسائل و مشكلات دنیا خسته مىشدند و انواع غم و غصههاى دنیایى آنان را احاطه مىكرد، خوشى و لذت و نور چشمشان در نماز بود و با آن آرام مىشدند. این جمله تقریباً به صورت متواتر از پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده كه مىفرمودند:
قُرَّةُ عیْنی فِی الصَّلاةِ؛(2) نور چشم من در نماز است.
1. این شعر مربوط به این دوبیتى بابا طاهر است كه مىگوید:
خوشا آنان كه الله یارشان بى *** بهشت جاودان مأوایشان بى
خوشا آنان كه دائم در نمازند *** به حمد و قل هو الله كارشان بى
2. بحارالانوار، ج 16، روایت 35، باب 9.
در هر صورت، بحث مداومت بر نماز مربوط به سوره «معارج» است و فعلا محل بحث ما نیست. آنچه به مناسبت شرح و تفسیر آیات ابتداى سوره «مؤمنون» باید درباره آن بحث كنیم، مسأله «محافظت بر نماز» است. این تعبیر در چند آیه از آیات قرآن آمده است كه یكى در همین سوره «مؤمنون» است كه مىفرماید: وَالَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُون.(1) یكى هم در سوره«معارج» است كه مىفرماید: وَالَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُون.(2) دیگرى در سوره «انعام» است كه مىفرماید: وهُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ.(3) و مورد آخر نیز در سوره «بقره» است كه مىفرماید: حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى؛(4) بر نمازها و نماز میانه مواظبت كنید.
درباره معناى محافظت بر نماز ممكن است بگوییم امرى مشخص و مضبوط مراد است، و ممكن هم هست بگوییم مانند سایر اوصاف، داراى مراتب و مصادیق مختلفى است. قدر متیقن از «محافظت بر نماز» این است كه انسان مواظبت كند كه نماز را در وقت خود بخواند و مراقب باشد كه خداى ناكرده نمازش قضا نشود. ممكن است كسى بگوید مقصود این آیات صرفاً همین معنا است؛ كه در این صورت آیه را بر معنا و امرى مشخص و مضبوط حمل كرده است و طبیعتاً این مقدار از محافظت بر نماز، واجب و لازم و حداقلِ مراتب آن است. اما به نظر مىرسد مناسبتر این باشد كه براى «محافظت بر نماز» معنایى گسترده قائل شویم كه طیف وسیعى از اوصاف كمالى و مراتب نماز را شامل شود. اگر محافظت بر نماز را اینگونه معنا كنیم آنگاه غیر از خواندن نماز در وقت خود و مراقبت از قضا نشدن آن، براى مثال، «نماز اول وقت» خواندن نیز كه در روایات بسیار مورد تأكید قرار گرفته، از مصادیق محافظت بر نماز خواهد بود.
1. مؤمنون (23)، 9.
2. معارج (70)، 23.
3. معارج (70)، 23.
4. بقره (2)، 238.
همانگونه كه ذكر شد، در بحث «مواظبت بر نماز» یكى از مسائلى كه در روایات اسلامى بسیار مورد تأكید قرار گرفته، مسأله «نماز اول وقت» است. بر حسب آنچه در روایات آمده است، نمازى كه در اول وقت خوانده شود، نسبت به نمازى كه در غیر اول وقت بهجا آورده شود تفاوت ارزششان از زمین تا آسمان است، و اگر قدرى تأمل كنیم قاعدتاً هم باید همینگونه باشد.
نماز ارتباط با خداى متعال و رفتن به حضور خدا است. نماز، سخن گفتن با خدا و راز گفتن با هستىبخش یگانه و بىهمتا است. اگر ما خداى متعال را به عظمت بشناسیم و توجه كنیم كه خداوند ولىنعمت ما و دارنده همه صفات جمال و كمال است، بسیار طبیعى است كه سعى كنیم همیشه نزد او باشیم و با آن ذات مقدس بیشتر ارتباط پیدا كنیم.
در زندگى روزمرّه، هركس در جامعه و محیط خود، بر اساس فرهنگ و ارزشهایى كه دارد، برخى شخصیتها را بزرگ و ارزشمند مىشمارد و آرزو مىكند كه بتواند با آنها ارتباط داشته باشد و از نزدیك با آنها سخن بگوید. براى مثال، اگر این امكان براى شما وجود داشته باشد كه هر وقت مایلید، بتوانید مستقیماً به مقام معظّم رهبرى تلفن بزنید و با ایشان صحبت كنید، آیا هیچ فرصتى را در این راه از دست مىدهید؟ روشن است كه شما این امر را افتخارى براى خود مىدانید و هرگاه كوچكترین فرصتى دست دهد فوراً به سراغ تلفن مىروید تا با ایشان صحبت كنید و احیاناً اگر كارى دارند با كمال افتخار براى ایشان انجام دهید. حال در نماز بحث ارتباط با خداوند مطرح است؛ خدایى كه عظمتش، نعمتهایش، كمال، جمال و لطف و محبتش بىنهایت است. داخل شدن وقت نماز بدین معنا است كه اكنون زمانى است كه مىتوان با چنین خدایى سخن گفت و ارتباط برقرار كرد، و مهمتر از همه اینكه، خدا خودْ ما را به این ارتباط دعوت كرده و دوست مىدارد كه با او سخن بگوییم و نجوا كنیم! اكنون با چنین وضعیتى آیا جا دارد كه انسان این دعوت خدا را رد كند و پشت گوش بیندازد و به سراغ غذا خوردن یا مطالعه كردن یا با فلان دوست صحبت كردن و نظایر آنها برود؟! اگر توجه كنیم، روشن است كه این كار توهین به خداوند و كمال بىادبى به ساحت قدس آن كمال مطلق و ذات بىهمتا
است. خدا با آن عظمت بىنهایت و در عین غنا و بىنیازىاش منِ خُرد و حقیر را فرا مىخواند، آنگاه من این دعوت را رد مىكنم و امور دیگر را بر آن مقدّم مىدارم!
اگر حتى یك دوست ساده شما كه چندان هم موقعیت و مقامى ندارد شما را صدا كند و بگوید با شما كار دارم، چنانچه به تقاضاى او بىاعتنایى كنید و بگویید كار دارم، جا دارد كه آن دوست از شما گلایه كند كه حق دوستى را بهجا نیاوردهاید. اكنون نماز بدین معنا است كه خدایى كه همه هستى من و شما را عطا كرده و هرچه خوبى و نیكى در عالم است از او است، ما را دعوت كرده، آن هم نه براى نفع خود، بلكه براى آنكه رحمتش را بر ما بیشتر كند و ما را بیش از پیشْ از خوان نعمتهاى بىكرانش بهرهمند سازد. بدیهى است كه در این حال اگر انسان دعوت خداوند را نشنیده بگیرد و به دنبال كارى دیگر برود، حركتش بسیار زشت و نكوهیده خواهد بود.
ما از زشتى این قبیل كارهاى خود غافلیم، وگرنه براى هر نمازى كه انسان حتى براى لحظهاى آن را از اول وقت خود تأخیر مىاندازد جا دارد كه صدها و هزاران بار استغفار كند و از پیشگاه خداوند عذرخواهى نماید كه خدایا مرا ببخش كه چنین توهینى به ساحت قدس تو روا داشتم و در حالى كه تو مرا خواندى، من به سراغ دیگران و امور دیگر رفتم.
در هر صورت، اینكه سعى كنیم نماز را در وقت خود بخوانیم و مراقب باشیم قضا نشود كمترین مراتب محافظت بر نماز است و این امر مراتب بالاترى نیز دارد كه از جمله مهمترین آنها یكى این است كه انسان همه نمازهایش را در اول وقت و وقت فضیلت آن بخواند.
در زمینه نماز اول وقت و آثار آن، غیر از روایات فراوان، مطالب و داستانهاى متعددى نیز از بزرگان نقل شده است. از جمله، بنده از دو نفر از بزرگانى كه در عصر خودمان بافضیلتتر از آنها نمىشناسم مطلبى را شنیدم كه هر دو از استادشان نقل مىكردند. ایشان فرموده بودند: اگركسى قول بدهد كه همه نمازهایش را در اول وقت بخواند، من قول مىدهم و تضمین مىكنم كه به بالاترین كمالات برسد. یكى از این دو بزرگوار مىفرمود این فرمایش استاد سرّى دارد كه انسان تا خود عمل نكند به آن سرّ دست نمىیابد و اگر كسى خود را مقید كند كه همیشه نمازهایش را در اول وقت بخواند، خواهد دید كه خداوند چه نعمت و مقامى به او عطا مىفرماید.
در هر حال، یكى از معانى محافظت بر نماز، خواندن آن در اول وقت است، اما غیر از این مىتواند معانى و مراتب دیگرى نیز داشته باشد. به طور كلى، اگر واجبات نماز بهجا آورده نشود نماز باطل خواهد بود و ضایع خواهد شد. از این رو اگر این مسأله را در نظر بگیریم مىتوانیم بگوییم قدر متیقن از محافظت بر نماز این است كه انسان واجبات نماز و آنچه را كه موجب «صحت و درستى» نماز مىشود رعایت نماید. اما نماز یك سلسله آداب نیز دارد كه شرط فضیلت نماز است و موجب مىشود ثواب و اثر و فضیلت نماز بیشتر شود، كه از جمله آنها مسأله نماز اول وقت است كه به آن اشاره كردیم. بدین ترتیب، رعایت این آداب و شرایط فضیلت را كه موجب قرب بیشتر انسان به خداى متعال مىشود، مىتوان مراتب و مصادیق دیگرى از «محافظت بر نماز» دانست.
در عین حال، از زاویهاى دیگر مىتوان اصل و روح همه این احكام و آداب، و واجبات و مستحبات در نماز را «توجه» به خداى متعال دانست و بر اساس آن، مواظبت بر نماز و مراتب و مصادیق آن را به میزان «توجه» انسان به خداى متعال در حین نماز تفسیر كرد. این تفسیر آنگاه مىتواند بیشتر مورد تأیید قرار گیرد كه توجه كنیم نماز غافلانه و بىحضور قلب و بىتوجه تا چه حد كارى زشت و نكوهیده است. براى تصور این زشتى مىتوان به این مثال توجه كرد كه كسى با دوست و آشنایى معمولى و همطراز خود مشغول صحبت شود اما در حین صحبت كردن با وى، پشتش را به او بكند و صورتش را از او بگرداند و به جاى نگاه كردن به او، مرتب به این طرف و آن طرف و چپ و راست و زمین و آسمان نگاه كند! در همین مثال، اگر طرف مقابل و شخصى را كه با او صحبت مىكنیم معلم و استاد خویش یا شخصیتى محترم و عالىقدر در نظر بگیریم، زشتى این كار به مراتب بیشتر روشن خواهد شد.
اكنون باید توجه كنیم كه در حین نماز، ما در حال سخن گفتن با خداوند هستیم. در این حال اگر دل و قلبمان متوجه خدا و رو به سوى او باشد ادب سخن گفتن با خدا را رعایت كردهایم، اما اگر دلمان متوجه جایى دیگر باشد، مانند آن است كه در حال صحبت كردن با خداى متعال رو و صورتمان را از ذات اقدسش گردانده و به او پشت كرده باشیم. البته خداوند جسم نیست و جهت ندارد كه صورت ما به سمت او باشد:
وَللهِِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله؛(1) و مشرق و مغرب از آنِ خدا است، پس به هر سو رو كنید، آن جا روى [به]خدا است.
رو به سوى خدا بودن به این است كه روى دل و قلبمان را به سمت او متوجه كنیم. از این رو نماز خواندن در حال غفلت و در حالى كه فكر و ذهن ما مشغول امور و مسائلى دیگر است، در واقع روى گرداندن از خداوند در حال سخن گفتن با او است، كه كمال بىادبى و توهین محسوب مىشود.
با این همه، اى كاش فقط همین مقدار بود كه در حال نماز دل و قلبمان از یاد خدا غافل و غرق در غیر خدا است، اما متأسفانه مسأله از این هم بالاتر است. اینكه بسیارى از نمازها اینگونه است كه پس از گفتن «السلام علیكم» تازه شخص یادش مىآید كه نماز مىخوانده، به تنهایى مصیبتى بزرگ و جسارتى نابخشودنى است، اما تأسفبارتر آن است كه بسیارى از ما حتى آداب ظاهرى نماز را نیز رعایت نمىكنیم. ما براى صحبت كردن با دوستانمان، آرام و شمرده سخن مىگوییم و كلمات را با سرعتى طبیعى ادا مىكنیم. این در حالى است كه متأسفانه كم نیست مواردى كه مشاهده مىشود افراد به هنگام نماز خواندن بسیار عجله و شتاب به خرج مىدهند و الفاظ و كلمات را بسیار تند و سریع ادا مىكنند و با سرعتى وصفناشدنى ركوع و سجده و قیام و قعود را انجام مىدهند. گاهى برخى افراد آنقدر نماز را تند و سریع مىخوانند كه در نوع خود مىتوان آن را یك ركورد به حساب آورد، و براى مثال، نماز چهار ركعتى را در یك دقیقه تمام مىكنند!
آیا اقتضاى رعایت ادب ربوبى این است؟ نمازهاى بسیارى از ما از جهات مختلف آنچنان ناقص و معیوب است كه اگر نمازى را با تمام شرایط فقهى آن هم خوانده باشیم و از نظر ظاهرى هیچ اشكالى نداشته باشد، براى همان نیز باید هزاران بار استغفار كنیم و از بىادبىهاى بىشمارى كه در حین نماز به ساحت قدس ربوبى روا داشتهایم عذرخواهى نماییم. قرآن كریم مىفرماید:
فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون؛(2) پس واى بر نمازگزاران؛ آنانى كه از نمازشان غافلند.
1. بقره (2)، 115.
2. ماعون (107)، 4 و 5.
البته ساهى از نماز بودن نیز مىتواند معنایى گسترده و تشكیكى داشته باشد و مراتب مختلفى را شامل مىشود كه یك مرتبه آن همین است كه انسان به معانى آنچه در نماز مىگوید بىتوجه باشد یا به هنگام نماز نسبت به موقعیت خود در برابر خداوند و اینكه با چه كسى سخن مىگوید توجه نداشته باشد. در قرآن كریم آیهاى وجود دارد كه در این زمینه مىتوان اشارهاى كوبنده را از آن استنباط كرد؛ آنجا كه مىفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ؛(1) اى كسانى كه ایمان آوردهاید، در حال مستى به نماز نزدیك نشوید تا زمانى كه بدانید چه مىگویید.
گرچه شأن نزول و ظاهر این آیه مربوط به مستى حاصل از شراب و مانند آن است، اما با بسط معناى این آیه مىتوان از آن نتیجه گرفت كه انسان اگر در حال نماز متوجه نباشد كه چه مىگوید، مانند آن است كه در حال مستى با خدا سخن مىگوید. انسان مست متوجه اطراف خود و حركات و سكنات خویش نیست و نمىفهمد كه چه مىگوید. پس كسى هم كه به ظاهر مست نیست ولى از ابتدا تا انتهاى نماز به آنچه مىگوید هیچ توجهى ندارد و تمام حواسش در جایى دیگر است، از این حیث كه از آنچه مىگوید كاملا غافل است، با انسان مست چندان تفاوتى ندارد.
بسیارى از ما در مورد نمازهایمان خیلى كه هنر كنیم این است كه به مقدارى از معانى آن توجه كنیم، اما اینكه حال قلبمان نیز با آنچه زبانمان مىگوید موافق باشد، امرى است كه بسیار به ندرت اتفاق مىافتد و زیاد نیستند كسانى كه چنین نمازهایى بخوانند.
در هر صورت همه اینها مراتبى از محافظت بر نماز است كه مىتوان آیاتى را كه بحث محافظت بر نماز را مطرح كرده ناظر به آنها دانست.
همچنانكه اشاره كردیم، قرآن كریم در این سوره (سوره مؤمنون) پس از آنكه در ابتدا و به عنوان اولین صفت مؤمنان رستگار، مسأله خشوع در نماز را مطرح فرمود، بعد از ذكر
1. نساء (4)، 43.
چند صفت دیگر، دوباره مسأله نماز را پیش مىكشد و مىفرماید: مؤمنان رستگار كسانى هستند كه مراقب نمازهاى خود هستند. در توضیح مواظبت بر نماز نیز گفتیم این مسأله مصادیق و مراتب مختلفى دارد و از رعایت وقت و احكام و آداب ظاهرى نماز تا حضور قلب و مسائلى را كه باعث فضیلت آن مىگردد شامل مىشود.
طبعاً پیروان اهلبیت(علیهم السلام) و مذهب جعفرى در این زمینه باید جلوتر از دیگران باشند و نمازهایشان نسبت به سایر كسانى كه در میان ادیان، دین حق را شناختند و پیرو آن گردیدند، بهتر باشد. این انتظارى كاملا بهجا و بهمورد است كه كسانى كه از علوم و معارف اهلبیت(علیهم السلام) استفاده مىكنند و بر خوان نعمت معرفت آن بزرگواران نشستهاند، با اقتداى به آنان، در مسأله مواظبت بر نماز گوى سبقت را از دیگران بربایند. اما آیا ما به راستى اینگونهایم و واقعیت نیز همین است؟ به نظر مىرسد پاسخ این سؤال منفى است. هریك از ما اگر كلاه خود را قاضى كنیم تصدیق خواهیم كرد كه نماز، اهمیت و جایگاه شایسته و لازم را در زندگى و عمل ما ندارد و كوتاهىهاى ما در این زمینه بىحد و اندازه است.
اگر یكى از دوستان عادى و معمولى ما تلفن بزند و بگوید فلان ساعت به منزل شما مىآیم، ما خانه را مرتب مىكنیم، لباس تمیز مىپوشیم، مویمان را شانه مىزنیم و سعى مىكنیم سر و وضعمان مرتب و منظم باشد. نزدیك شدن وقت نماز نیز بدین معنا است كه در آستانه ملاقات با كسى هستیم، با این تفاوت كه این بار نه با دوستى معمولى، كه قرار است با بزرگترین بزرگان و خداى خالق هستى و جهان دیدار كنیم. اما در آستانه این ملاقات آیا نشانى از آمادگى در ظاهر و باطن ما دیده مىشود؟ آیا ما حتى با تغییر سر و وضع ظاهرى هم كه شده، كارى مىكنیم كه نشان دهیم آماده چنین ملاقات بزرگ و سرنوشتسازى هستیم؟ این در حالى است كه در روایات ما علاوه بر مسائل باطنى، نسبت به آداب ظاهرى نماز، از عطر و مسواك زدن گرفته تا لباس تمیز و زیبا پوشیدن و تحتالحنك انداختن نیز بسیار تأكید شده است. در روایتى(1) چنین آمده كه حضرت مجتبى(علیه السلام) به هنگام نماز بهترین جامههاى خود را بر تن مىكرد. هنگامى كه سبب این
1. وسائل الشیعه، ج 3، ص 331.
كار را جویا شدند آن حضرت در پاسخ فرمود: خداوند جمیل است و جمال و زیبایى را دوست دارد، و از این رو من خود را براى حضور در پیشگاه الهى زینت مىكنم، و خداوند خود نیز در قرآن فرموده است:
خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد؛(1) براى هر نمازى زینت خود را با خویش برگیرید.
درباره عطر زدن در نماز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه آن حضرت مىفرماید:
رَكْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا المُتَعَطِّرُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَكْعَة یُصَلِّیهَا غَیْرُ مُتَعَطِّر؛(2) دو ركعت نماز انسانى كه عطر زده از هفتاد ركعت نماز كسى كه عطر نزده بهتر است.
درباره مسواك زدن در نماز، از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده كه فرمود:
لَوْلاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی لاََمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلاَة؛(3) اگر بر امتم سخت و دشوار نبود، هرآینه به آنها دستور مى دادم كه با هر نمازى مسواك بزنند.
همچنین در روایتى دیگر از امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است كه:
رَكْعَتَانِ بِسِواك اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِنْ سَبْعیِنَ رَكْعَة بِغَیْرِ سِواك؛(4) دو ركعت نماز با دندانهاى مسواك زده، نزد خداوند از هفتاد نماز بدون مسواك محبوبتر است.
همه این دستورات و آداب براى آن است كه ما به نماز بیشتر توجه و اهتمام داشته باشیم و به جایگاه رفیع آن واقف گردیم و آن را در غفلت و بىخبرى بهجا نیاوریم. پیامبر(صلى الله علیه وآله)وائمه معصومین(علیهم السلام) كه این دستورات را به ما دادهاند خود به عظمت نماز به خوبى واقف بودند و حالات و رفتارهاى نقل شده از آن بزرگواران در این زمینه شاهد این مدعا است. امام حسن مجتبى(علیه السلام)هنگامى كه وضو مىگرفت و آماده نماز مىشد رنگ مباركش دگرگون مىگشت و بندبند وجودش مىلرزید. علت این حالت را كه از آن حضرت سؤال كردند، فرمود: سزاوار است كسى كه در پیشگاه خداوند صاحب عرش مىایستد رنگش زرد شود و بندبند اعضایش بلرزد.(5) شبیه این روایت در مورد امام
1. اعراف (7)، 31.
2. بحارالانوار، ج 82، ص 211، روایت 23، باب 1.
3. همان، ج 76، ص 126، روایت 3، باب 18.
4. همان، ص 133، روایت 34، باب 18.
5. همان، ج 43، ص 239، روایت 13، باب 16.
سجاد(علیه السلام) نیز وارد شده است.(1) همچنین نقل شده است كه امام سجاد(علیه السلام) هنگامى كه به نماز مىایستاد چنان بودكه گویا تنه درختى است كه جز آنچه باد شاخه آن را حركت مىدهد حركتى از خود ندارد.(2)
در روایتى دیگر چنین آمده كه روزى امام سجاد(علیه السلام) مشغول نماز بود و عبا از شانه مبارك آن حضرت افتاد، ولى حضرت توجهى نكرد. وقتى از نماز فارغ شد یكى از اصحاب عرض كرد: عباى شما از شانهتان افتاد و شما بدون توجه به این امر نماز خود را دنبال كردید. آن حضرت فرمود: واى بر تو! آیا مىدانى در برابر چه كسى ایستاده بودم؟ به خدا قسم چنین فكرى مرا از توجه به عبا بازداشته بود. آیا نمىدانى از نماز بنده آن مقدار قبول مىشود كه با حضور قلب باشد؟ آن شخص عرض كرد: یابن رسول الله، با این وصف ما به هلاكت مىرسیم. حضرت فرمود: اینگونه نیست و خداوند به وسیله نمازهاى مستحبى شما كاستى نمازهاى واجبتان را برطرف مىكند.(3)
درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است كه چون وقت نماز فرا مىرسید به خود مىپیچید و مىلرزید. به آن حضرت مىگفتند: اى امیرالمؤمنین شما را چه شده است؟ مىفرمود: وقت اداى امانتى رسیده است كه خداوند آن را بر آسمانها و كوهها عرضه كرد و آنها از قبول آن ابا كردند و از آن بیمناك شدند.(4)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) خود درباره نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرماید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) با ما سخن مىگفت و ما با او سخن مىگفتیم، اما چون هنگام نماز فرا مىرسید آن حضرت از فرط توجه به عظمت حقتعالى چنان دگرگون مىشد كه گویى نه او ما را مىشناخت و نه ما آن حضرت را.(5)
آرى، نماز واقعى و با توجه هنگامى میسر خواهد بود كه آدمى قبل از نماز دل و قلبش را متوجه نماز نماید و با فراموش كردن مسائل دیگر، توجه كند كه در شُرف ملاقات با چه كسى است. البته باید بپذیریم كه گرچه گفتن این مسأله سهل و آسان است، اما تحقق
1. همان، ج 80، ص 346، روایت 30، باب 7.
2. همان، ج 46، ص64، روایت 22، باب 5.
3. همان، ج 84، ص 265، روایت 66، باب 16.
4. محجة البیضاء، ج 1، ص 378.
5. همان، ص 350.
آن در عمل، كارى مشكل و طاقتفرسا است. گرچه آرزوى قلبى گوینده این است كه روزى بتواند نمازهایى اینگونه بخواند، اما در هر حال خود بنده نیز از این امر مستثنا نیستم و گرچه این مسأله را به زبان مىگویم اما عملم اینگونه نیست. با این حال امیدوارم كه شما عزیزان از این كمتوفیقى بنده عبرت بگیرید و ان شاء الله نمازهاى شما به گونهاى شود كه خداوند به بركت آن، نماز امثال بنده را هم قبول فرماید. خداى متعال همیشه در گوشه و كنار بندگانى دارد كه خدا را دوست دارند و خداوند نیز آنها را دوست مىدارد. كسى چه مىداند، شاید برخى از آن بندگان در همین جمع ما حضور داشته باشند. این بندگان گمنامند و شكل و شمایل و قیافه خاصى هم ندارند، اما خداوند به بركت آنها به بقیه نیز رحم مىكند و رحمت خویش را بر آنها نازل مىكند. احیاناً اگر كسانى هم در جمع ما مثل بنده بىتوفیق هستند، امیدواریم كه به بركت ذكر روایات اهلبیت(علیهم السلام) و آیاتى كه مطرح مىشود، انقلاب و حركتى در آنها ایجاد گردد و تصمیم بگیرند كه از این پس نماز خود را كمى بهتر از گذشته بخوانند و ضمن رعایت اول وقت و سایر آداب آن، حضور قلب و توجه بیشترى در نمازشان داشته باشند.
در هر صورت، در ادامه این آیات و پس از ذكر اوصافى كه ذكر آنها گذشت، قرآن كریم چنین مؤمنانى را به بهشت بشارت مىدهد:
أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ؛(1) آنانند كه خود وارثانند؛ همانان كه بهشت را به ارث مى برند و در آن جا جاودان مى مانند.
درباره اینكه چرا قرآن كریم در اینجا از واژه «ارث» استفاده كرده است، مفسران بزرگ بحثهاى مختلفى را مطرح نمودهاند كه در اینجا فرصت پرداختن به آنها نیست. شاید یكى از نكات این امر آن باشد كه بهشت و پاداشهاى بهشتى نیز همچون ارث، بدون آنكه انسان زحمت چندانى براى آن كشیده باشد به او داده مىشود. رحمتها و نعمتهایى كه خداى متعال بهشتیان را از آن برخوردار مىكند بىپایان و بىحد و حصر
1. مؤمنون (23)، 10 و 11.
است و چندان تناسبى با كارهاى نیك آنان در این دنیا ندارد. زندگى انسان در این دنیا بسیار محدود، و در مقایسه با زندگى آخرت، چند لحظه كوتاه و چشم بر هم زدنى بیش نیست. اعمال نیك آدمى در طول دوره زندگى در این دنیا حتى از آن هم بسیار محدودتر و كمتر است. آنگاه در مقابل این حجم عمل بسیار كم و ناچیز، خداى متعال در سایه لطف و تفضل خویش نعمتهایى بسیار بزرگ و غیر قابل تصور به مؤمنان عطا مىكند كه گوشى نشنیده، چشمى ندیده و به ذهنى خطور نكرده است. علاوه بر این، برخلاف نعمتهاى دنیایى كه عاریهاى است و فقط چند صباحى در اختیار انسان قرار مىگیرد و سپس از او گرفته مىشود، نعمتهاى بهشتى همیشگى است و بهشتیان مالك و وارث آنها مىشوند. امیدواریم كه خداى متعال به بركت پیروى از اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)همه ما را از مؤمنان مفلح و رستگار و وارثان فردوس برین قرار دهد.