درس نوزدهم: مراتب فعل الهی (2)

 

درس نوزدهم

مراتب فعل الهی (2)

 

 

 

مراد از قضا و قدر

گسترة تقدیر الهی

انواع تقدیر

اجل

قضا و نسبت آن با تقدیر

مسئله قضای الهی

جایگاه قضا در افعال الهی

گسترة قضای الهی

قضای الهی و اختیار انسان

 

 

 

انتظار می‌رود دانش‌پژوه پس از فراگیری این درس بتواند:

1. مفهوم لغوی قدر و قضا را بیان كند؛

2. مراد از قدر و قضای الهی را بیان كند؛

3. تفاوت تقدیر علمی و عینی الهی را تبیین كند؛

4. چگونگی سازگاری قدر و قضای الهی را با اختیار انسان توضیح دهد؛

5. مراد از بدا و منشأ آن را بیان كند؛

6. رابطه انواع اجل با قضا و قدر الهی را بیان كند.

 

 

 

قال علی(علیه السلام): ... تَظُنُّ أنَّهُ كانَ قَضَاءً حَتْماً وَ‌قَدَراً لازِماً إِنَّهُ لَوْ كانَ كذَلِك لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ وَ‌الأمْرُ وَ‌النَّهْیُ وَ‌الزَّجْرُ مِنَ اللَّهِ وَ‌تَسقَطَ مَعْنَی الْوَعْدِ وَ‌الْوَعِیدِ؛[1] «علی(علیه السلام) خطاب به فردی كه درباره قدر پرسید، فرمود: آیا گمان می‌كنی این قضایی حتمی و تقدیری جبری است؟ اگر چنین بود، ثواب و عقاب، و امرونهی، و زجر الهی باطل بود و وعد و وعید معنایی نداشت».

مقدمه

پیش از این گفتیم كه بر‌اساس آیات و روایات، هر‌چه در خارج تحقق می‌یابد، مسبوق به علم، كتاب، اذن، مشیت، اراده، قدر و قضاست. در درس گذشته به بیان مراتب علم، كتاب، اذن، مشیت و اراده پرداختیم. اینك نوبت قضا و قدر است.

یكی از مباحثی كه در ادیان آسمانی و به‌ویژه دین مقدس اسلام در‌زمینه افعال الهی مطرح است، بحث درباره تقدیر است كه گاهی از آن با عنوان «قضا و قدر» یاد می‌شود. این مسئله از مسائل عمیق و ریشه‌داری است كه پیش از اسلام نیز مطرح بوده و در‌


1. محمد‌بن‌یعقوب كلینی، الكافی، ج1، ص155، باب الجبر والقدر والامر بین الامرین؛ محمدبن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص381، ح28.

صدر اسلام، یكی از بحث‌های مهم آن زمان بوده است. در‌میان متكلمان، كسانی كه قایل به قضا و قدر بوده‌اند، معمولاً مشرب جبری داشته‌اند و معتقدان به اختیار، معمولاً منكر قضا و قدر بوده‌اند، یا آن را تفسیر و تأویل می‌كرده‌اند. در روایات اهل‌بیت(علیهم السلام)، هم منكران قضا و قدر، و هم طرف‌داران قضا و قدر جبری، نكوهش شده‌اند.(1) یعنی از‌یك‌سو، قضا و قدر اثبات شده و از‌سوی‌دیگر، بیان شده است كه با اختیار انسان منافات ندارد.

در‌زمینه قضا و قدر، پرسش‌های فراوانی وجود دارد كه برخی از آنها از این قرار است:

آیا قضا و قدر یك چیز است یا دو چیز؟

اگر دو چیزند، كدام مقدم و كدام مؤخر است؟

گسترة تقدیر الهی تا كجاست؟

قضا و قدر، حتمی است یا غیرحتمی؟

و مهم‌ترین مسئله اینكه رابطه قضا و قدر با اختیار انسان چیست؟

بحث ما فعلاً درباره آیات مرتبط با قضا و قدر است و می‌كوشیم از حدود بحث قرآنی تجاوز نكنیم.

مراد از قدر و قضا

«قَدَر» و «قَدر» ـ به فـتح و سكون دال ـ به‌معنای اندازه‌اند(2) و تقدیر ـ مصدر باب تفعیل‌


1. قَدَریه، نامی است كه در روایات بر قایلان به جبر الهی اطلاق شده و اهل‌بیت(علیهم السلام) آنان را در ردیف بت‌پرستان و آتش‌پرستان قرار داده‌اند. در حدیثی امیرالمؤمنین(علیه السلام) به كسی كه چنین پنداری داشت، این‌گونه فرمودند: ... تِلْك مَقَالَةُ إِخْوَانِ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَ‌خُصَمَاءِ الرَّحْمَنِ وَ‌حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ‌قَدَرِیَّةِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ‌مَجُوسِهَا...؛ «... این گفتار بت‌پرستان و دشمنان خداوند و حزب شیطان و قدریه این امت و آتش‌پرستان است...» (همان).

2. ر.ك: ابن‌فارس، معجم مقاییس‌ اللغة، ماده قدر. قدر، هم به‌معنای مصدر (اندازه‌گیری) و هم به‌معنای اسم مصدر (اندازه) به‌كار رفته است.

از ماده قدرـ به‌معنای سنجش و اندازه‌گـیری یك چـیز یا ایجـاد چیزی به اندازه معین اسـت.(1) کلمه قضا به‌معنای یك‌سره كردن، به انجام رساندن و داوری كـردن ـ كه آن هم نوعی به انجام رساندن و یك‌سره كردنِ اعتباری است ـ به‌كار می‌رود.(2)

گاهی این‌دو واژه (قدر و قضا) به‌صورت مترادف و به‌معنای تقدیر (سرنوشت) به‌كار می‌روند كه این اصطلاح در بحث فعلی منظور نیست. منظور از تقدیر الهی در اینجا، این است كه خدای متعال برای هر پدیده، اندازه و زمان و مكان خاصی قرار داده است كه تحت‌تأثیر عوامل خود تحقق می‌یابد؛ بنابراین، در اینجا تقدیر، ناظر به همان مرحله «قَدَر» است. منظور از قضای الهی آن است كه پس از فراهم شدن كلیة اسباب و شرایط، وجود یك پدیده به مرحله حتمی می‌رسد. طبق این بیان، قدر و قضا دو مرحله از افعال الهی به‌شمار می‌آیند و مرحله تقدیر، پیش از قضا قرار می‌گیرد. ما نیز در این نوشتار، نخست مسئله تقدیر و یكی از مقدرات به‌نام «اجل» را مطرح می‌كنیم؛ سپس به مسئله قضای الهی می‌پردازیم.

گسترة تقدیر الهی

پیش از این دانستیم كه درباره كارهای الهی، تعبیراتی در قرآن به‌كار رفته است كه حكایت از مفاهیم انتزاعی عقلی می‌كند؛ یعنی عقل با مقایسة خدای متعال با مخلوقاتش از دیدگاه‌های مختلف، این مفاهیم را انتزاع می‌كند. یكی از این مفاهیم، مفهوم تقدیر است. در كتاب‌های آسمانی و حتی در قرآن و روایات، از تقدیر خدا فراوان سخن به‌میان آمده است.


1. تقدیر، مصدر باب تفعیل از ماده قدر است. به‌نظر می‌رسد، معنای دوم (ایجاد اندازه)، مبالغه در معنای اول (اندازه‌گیری) باشد؛ با این توضیح كه ساختن چیزی با اندازه‌های معین، گونه‌ای از تعیین اندازه‌های آن است.

2. ر.ك: اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، صحاح اللغة، همین ماده.

جهت روشن شدن محدودة بحث، ابتدا نمونه‌هایی از آیات قرآن كریم را دربارة‌ تقدیر می‌آوریم و سپس به بررسی مسائل مربوط به آن می‌پردازیم. درمجموع، آیات مربوط به تقدیر الهی را می‌توان به سه دسته تقسیم كرد:

الف) آیات بیانگر تقدیر عام الهی

این آیات، تقدیر تمام مخلوقات را دربر‌می‌گیرند؛ مانند:

... وَخَلَقَ كلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا (فرقان:‌2)؛ «و هرچیزی را آفریده و بدان‌گونه‌كه درخور او بوده، اندازه‌گیری كرده است».

إِنَّا كلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (قمر:‌49)؛ «حقیقتاً ما هرچیزی را به‌اندازه آفریدیم».

طبق این آیات و نظایر آنها، همه مخلوقات،‌ مشمول تقدیر الهی‌اند.

ب) آیات بیانگر تقدیر برخی مخلوقات

1. تقدیر خورشید

وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِك تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (یس:‌38)؛ «و خورشید به‌سوی قرارگاه ویژة خود در جریان است؛ این است تقدیر خداوند عزتمند دانا».(1)

2. تقدیر ماه

وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّی عَادَ كالْعُرْجُونِ الْقَدِیم (یس:‌39)؛ «برای ماه منازلی مقرر كردیم تا همانند شاخة خشكیدة خرما (به‌صورت هلال) بازگردد».(2)


1. درباره مراد از جریان خورشید، احتمالات مختلفی مطرح است؛ ممكن است اشاره به طلوع و غروب ظاهری خورشید از نگاه اهل زمین، یا حركت آن در كهكشان و یا حتی حركت جوهری باشد. اكنون درصدد داوری میان این احتمالات نیستیم (دراین‌باره، ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص89 ـ 90).

2. چون عرب‌ها با این شكل آشنا بودند، ازاین‌رو، در قرآن، هلال ماه به عرجون قدیم (شاخة خشكیدة خرما) تشبیه شده است.

3. تقدیر نزول آب از آسمان

وأنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَر... (مؤمنون:‌18)؛ «و از آسمان، آبی به‌اندازه [معین] فرود آوردیم».

طبق این آیه، نزول آب از آسمان، با قدر و اندازه خاصی است.

4. تقدیر اقوات زمین

... وَقَدَّرَ فِیهَا أقْوَاتَهَا فِی أرْبَعَةِ أیَّام... (فصلت:10)؛ «و خوراكی‌های زمین را در چهار دوره [یا چهار فصل] اندازه‌گیری كرد».

طبق روایتی در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم، مراد از «اربعة ایام»، فصول چهارگانه است؛(1) اما سند آن اطمینان‌بخش نیست؛ بنابراین، تنها درحد یك احتمال، پذیرفتنی است. احتمال دیگر این است كه منظور، چهار دورة زمین باشد. به‌هرحال، طبق این آیه، اقوات (روییدنی‌های) زمین، به‌تقدیر الهی، در چهار دورة زمانی مقدر شده‌اند.

تقدیر در این آیات، با‌اینكه مربوط به موجودات خاصی است، ولی باز هم تقدیر كلی آن موجود مدّ نظر است.

ج) آیات بیانگر تقدیر وقایع خاص

گاهی درباره حوادث جزئی تعبیر قدر به‌كار رفته است؛ مانند:

1. داستان طوفان نوح(علیه السلام) كه برای عذاب قوم نوح، آب از آسمان بارید و از زمین جوشید: وَفَجَّرْنَا الْأرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاء عَلَی أمْرٍ قَدْ قُدِرَ (قمر:‌12)؛ «از زمین چشمه‌هایی جوشانیدیم تا آب [زمین و آسمان] برای امری كه مقرر شده بود، به‌هم پیوستند».‌


1. ابوالحسن علی‌بن‌ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص262؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج57، ص60، باب 1، روایت 31.

2. داستان حضرت موسی(علیه السلام) (1) كه از مدْیَن خارج شده بود و به‌سوی مصر می‏آمد؛ وقتی به وادی ایمن رسید، نوری دید و به‌سوی آن رفت و دید نور ازجانب درخت است و از همان جانب، ندایی برآمد كه: إِنَّنِی أنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أنَا فَاعْبُدْنِی وأقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكرِی (طه:‌14)؛ «منم من، خدایی كه جز من خدایی نیست؛ پس مرا پرستش كن و به‌یاد من نماز برپا دار»؛ سپس به‌دنبال آن، این آیه آمده است: ... ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی (طه:‌40)؛ «ای موسی! بر‌اساس یك سنجش به اینجا آمده‏ای»؛ آمدن و رسیدن تو به اینجا در این وقت و مكان خاص، اتفاقی نیست؛ بلكه كاملاً حساب‌‌شده است.

3. درباره همسر لوط: إِلاَّ امْرأتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ (حجر:‌60)؛ «جز همسرش را كه مقرر كردیم از هلاك‌شدگان باشد». پس اینكه همسر لوط دچار عذاب شد، بی‏حساب نبود.

از بررسی آیات به‌دست می‌آید كه تقدیر الهی، نه‌تنها شامل امور غیراختیاری و اشیای عینی می‏شود، بلكه كارهای اختیاری انسان را هم دربرمی‌گیرد و نهایتاً همه‌چیز مشمول تقدیر الهی است. آیات اخیر كه ناظر به موارد جزئی بود، این اطلاق را تأیید می‏كند كه حتی حركت شخصی از جایی و در وقت معینی نیز مشمول تقدیر الهی است.

ممكن است این پرسش به ذهن بیاید كه اگر تقدیر الهی شامل كارهای اختیاری انسان شود، باید معتقد شویم كه انسان نمی‌تواند برخلاف تقدیر الهی كاری انجام دهد. آیا لازمة چنین تقدیری، جبر نیست؟

اگر دقت كنیم، اشكال در چگونگی جمع بین تقدیر الهی و اختیار انسان، همان است كه با شدت بیشتری در توحید افعالی نیز مطرح است. ما در فصول پیشین به توضیح و تبیین مسئله پرداختیم و گفتیم كه استناد فعل به فاعل نزدیك و مستقیم از‌یك‌سو، و به خدای متعال از‌سوی‌دیگر، در دو سطح است. فاعلیت انسان در طول فاعلیت الهی قرار‌


1. به این ماجرا، در چند سوره قرآن و از همه مفصل‌تر، در آیات نخستین سوره قصص اشاره شده است.

دارد و چنان نیست كه كارهایی كه از انسان سر می‌زنند، یا باید فقط مستند به او باشند و یا فقط مستند به خدای متعال؛ بلكه این كارها در‌عین‌حال كه مستند به ارادة انسان‌اند، در سطح بالاتری مستند به ارادة الهی‌اند. اگر ارادة الهی نباشد، نه انسانی هست و نه علم و قدرتی، نه اراده و اختیاری و نه كار و نتیجة كاری؛ وجود همگی آنها نسبت به خدای متعال، عین ربط است و هیچ‌كدام استقلالی از خودشان ندارند. اختیاری بودنِ كار انسان، از شئون تقدیر است. پس اگر به‌صورت جبری تحقق یابد، تقدیر الهی تخلف یافته است. برای روشن شدن ابعاد مسئله، توضیح بیشتری لازم است.

انواع تقدیر

در آغاز بحث گفتیم كه تقدیر دو معنا می‌تواند داشته باشد: 1. سنجش و اندازه؛ 2. ایجاد اندازه و چیزی را به اندازه معینی ایجاد كردن.

این‌دو معنا متناسب با دو نوع تقدیر است: الف) تقدیر علمی؛ ب) تقدیر عینی.

الف) تقدیر علمی

منظور از تقدیر علمی این است كه خدا از زمان، مكان و كیفیت تحقق اشیا آگاه است. تقدیر بدین معنا به علم الهی بازمی‏گردد و هر اشكالی در اینجا هست، درباره علم نیز مطرح است و با پاسخ‌های یاد‌شده درباره علم، اشكالات اینجا نیز حل می‏شود. لازمة علم الهی به مقدرات، جبر نیست؛ زیرا ازجمله علم خدا به قدرها و مقدارها، این است كه كارهای اختیاری انسان از مجاری اختیار صادر می‏شود و اگر خلاف این باشد، خلاف تقدیر علمی خدا می‏شود. چون خدا می‏داند كه هر انسانی به‌اختیار خود چه می‏كند، به‌همان‌نحو كه انتخاب می‏كند، در علم الهی منعكس است و چون آن كار با وصف اختیار تحقق می‏یابد، در علم الهی نیز با همان وصف منعكس است.

ب) تقدیر عینی

تقدیر عینی (تقدیر خارجی) یعنی اینكه خدا در این عالم برای هر پدیده، حدودی را معین كرده و شرایط و ویژگی‌های تحقق آن را مشخص نموده است. اینجا دیگر مسئلة‏ علم مطرح نیست؛ منظور از قَدَر، در اینجا، ایجاد اندازه و مشخص نمودن مسیر پیدایش و تحقق موجودات است؛ بدین معنا كه این پدیده در چه شرایطی، با چه ویژگی‌هایی و در چه مجرایی باید تحقق یابد.

آیا این‌نوع از تقدیر، با اختیار انسان ناسازگار است؟

به‌طوركلی، آنچه در این عالم وجود دارد، دارای حدود و قیود و مشخصاتی است كه بدون آنها به وجود نمی‌آید و یا وجودش دوام نمی‌یابد؛ چیز نامحدود وجود ندارد. همة‏ موجودات دارای حدودند، فعل‌و‌انفعالات فیزیكی و شیمیایی، فعل‌و‌انفعالات نباتات، حیوانات و انسان‌ها، كارهای غیر‌اختیاری و حتی كارهای اختیاری انسان، دارای حدود و شرایطی‌اند؛ مثلاً سخن گفتن انسان، باید با بهره‌گیری و استفاده از اندام‌های خاص خود، مانند شُش، حنجره، تارهای صوتی، زبان، دندان و لب تحقق یابد. همه اینها باید سالم باشند تا بتوان حرف زد. درست است كه سخن گفتن، كاری اختیاری است؛ اما بدین معنا نیست كه هیچ قیدی ندارد؛ بلكه همین عمل اختیاری باید از مجاری خاص تحقق یابد. اگر اینها را خدا نداده بود، ما قادر به همین سخن گفتنِ اختیاری هم نبودیم. همین‌طور، غذا خوردن و هضم غذا باید به‌وسیلة مجموعه‌ای از اندام‌های دستگاه گوارش، مانند مری، معده، روده و... تحقق یابد؛ دستگاه گوارش باید كامل و سالم باشد تا عمل غذا خوردنِ اختیاری انجام گیرد. افزون بر ‌این، باید در خارج، ماده‏ای قابل خوردن وجود داشته باشد؛ وگرنه خوردن تحقق نمی‏یابد.

تمام ابعاد و اجزای وجود انسان و امور پیرامون او، مانند نور، حرارت و فاصلة زمین تا خورشید، حساب‌شده‌اند و خداوند حدود آنها را مشخص كرده است. مقدمات

كارهای اختیاری ما نیز از دایرة تقدیر الهی بیرون نیستند؛ مثلاً برای همان غذا خوردن كه كاری اختیاری است، باید صدها و هزاران شرط و سبب فراهم باشد كه تمام آنها را خدا مقدّر فرموده است.

افزون بر اینها، چیزهایی دیگر هم هستند كه مقدمات كار اختیاری ما قرار می‏گیرند كه گاهی با اختیار خود فراهم می‏كنیم و گاهی بی‌اختیار تحقق می‏یابند؛ این نیز گونة دیگری از تقدیر است. در گفت‌و‌گوهای عرفی، اگر مقدمات بدون اختیار ما فراهم شوند، می‏گوییم: اتفاقاً چنین شد و گاهی هم می‏گوییم: شانس یا اگر برخلاف میل بود، می‏گوییم: از بدشانسی ما بود؛ ولی بینش توحیدی هیچ‌گاه برای مسئله شانس و اتفاق و مانند آن، جایی نمی‏بیند و تمام اینها را مشمول تقدیر الهی می‏داند. در همه این موارد كه جریان‌هایی برخلاف پیش‏بینی ما رخ می‌دهند ـ خواه پسند ما باشند و خـواه نباشند ـ همه اینها ابزارهای ویژه‌ای داشته كه به‌موقع خود فراهم شده‌اند تا حـادثه‏ای پیش آمده است.(1)

به‌هر‌صورت، همه این مقدرات، یا به‌تقدیر عام (تقدیر نوع انسان) و یا به‌تقدیر خاص است؛ مثلاً درباره انسان، خدا مقدر كرده است كه انسان روی زمین زندگی كند،‌


1. حال، اینكه حكمت هر واقعه چیست، حساب دیگری است؛ بنابر بینش اسلامی، می‌دانیم كه نظام عالم، نظام احسن است و هر واقعه‌ای براساس حكمت الهی تحقق می‌یابد. برای مؤمن نیز هر‌چه پیش آید، به خیر اوست. امام صادق(علیه السلام) در حدیثی از پدران خود، از رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) می‌فرمایند: سَمِعْتُ أَبِی یَرْوِی عَنْ آبَائِه(علیهم السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّه(صلى الله علیه وآله) قَالَ یَوْماً مَا عَجِبْتُ مِنْ شَیْ‏ءٍ كعَجَبِی مِنَ الْمُؤْمِنِ إِنَّهُ إِنْ قُرِّضَ جَسَدُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا بِالْمَقَارِیضِ كانَ خَیْراً لَهُ وَ‌إِنْ مَلَك مَا بَیْنَ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ‌مَغَارِبِهَا كانَ خَیْراً لَهُ وَ‌كلُّ مَا یَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ‌جَلَّ بِهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ فَلَیْتَ شِعْرِی هَلْ یَحِیقُ فِیكمْ مَا قَدْ شَرَحْتُ لَكمْ مُنْذُ الْیَوْمِ أَمْ أَزِیدُكم؛ «هیچ‌چیز به اندازه مؤمن، مرا به‌شگفت نیاورده است. به‌درستی كه اگر پیكر مؤمن در دنیا با قیچی قطعه‌قطعه گردد یا مالك تمامی دنیا شود، خیر او در همان است و هر‌چه خدا با او می‌كند، به خیر و مصلحت اوست. ای كاش می‌دانستم آیا سخنی بیش از آنچه امروز شرح آن را گفتم، شایسته شماست» (محمد‌بن‌یعقوب كلینی، الكافی، ج5، ص69، باب دخول الصوفیة علی أبی عبد‌ الله(علیه السلام)؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج47، ص236، باب 7، ح22. و همچنین، این حدیث از رسول خدا(صلى الله علیه وآله): فی كل قضاء الله عز وجل خیرةٌ للمؤمن (محمدبن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص371؛ همو، عیون اخبار الرضا، ج2، ص129).

نه در كره‏ای دیگر: وَلَكمْ فِی الأرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (بقره:‌36 و اعراف:‌24)؛ «و برای شما در زمین تا هنگامی [معین]، قرارگاه و برخورداری است».

این تقدیری است برای نوع انسان؛ دربین این نوع، تقدیر این بوده است كه عده‌ای مرد و عده‏ای زن شوند و این هم تقدیر یك صنف است. افزون بر این، خداوند هر دسته از انسان‌ها را با ویژگی‌های ظاهری خاص و در زمان و مكان معینی آفریده كه حاصل آن، پیدایش اقوام گوناگون با رنگ‌ها، لهجه‌ها و زبان‌های مختلف است.(1) ما تقدیرمان این بوده است كه در این دوره زندگی كنیم؛ پدرانمان در دورة پیشین؛ فرزندانمان در دورة بعد و... .

مجموعه این شرایط، چارچوبی برای زندگی هر فرد مشخص می‌كند كه فعالیت‌های اختیاری‌اش در آن انجام می‌گیرد. این چارچوب، جبری است و ما با اختیار خود درون آن قرار نگرفته‌ایم؛ ولی كارهایمان را با اختیار انجام می‌دهیم؛ مثلاً بهره‌مندی از قدرتِ اختیار، تفكر و انتخاب، به‌اختیار خود ما نبوده است؛ اعضا و جوارح ما نیز طبق تقدیر الهی، به‌صورت جبری به ما بخشیده شده‌اند. ما ناچاریم كه با چشم ببینیم؛ اما اینكه چه چیزی را ببینیم یا نبینیم، در اختیار ماست. بدین‌ترتیب، فراهم كردن اسباب و مقدمات حتی در كارهای اختیاری، تقدیر جبریِ الهی است و كارهای اختیاری انسان، در درون این چارچوب‌های جبری انجام می‌گیرد. البته جبری بودن چارچوب، منافاتی با اختیاری بودن كار ندارد.

در دایرة كارهای اختیاری ما نیز ممكن است روابطی خارج از حدود تفكر، بینش و اختیار ما وجود داشته باشد كه مربوط به كارهای اختیاری ماست. این روابط است كه قَدَرهای خاص را در حوزة‏ كارهای اختیاری ما مشخص می‏كند. من با اختیار خود از‌


1. قرآن از همین مقدرات الهی در گوناگونی رنگ‌ها و زبان‌ها، به‌منزلة یكی از نشانه‌های الهی یاد كرده است: وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكمْ وَأَلْوَانِكم؛ (روم:‌22).

خانه خارج می‏شوم؛ دوست من هم با اختیار خود از خانه خارج می‏شود؛ به‌طور غیرمنتظره‌ای سر چهارراه به‌هم می‏رسیم؛ نه من ملاقات با او را پیش‌بینی كرده بودم نه او؛ وقتی به‌هم می‏رسیم، این برخورد ما اساس یك كار اختیاری دیگر می‏شود؛ پس كار را با اختیار انجام داده‏ایم و مقدمات این كار، با عمل اختیاری انجام گرفته كه توأم با روابط غیر‌اختیاری بوده است. اینها پیوندهایی نادیدنی است كه بین كارهای اختیاری وجود دارد؛ ولی ما آگاه نیستیم و محاسبات خود را براساس آن انجام نمی‏دهیم؛ ولی خدا می‏داند و برای آن حساب دارد.

در‌این‌باره، به ذكر دو نمونه از قرآن بسنده می‌كنیم. نمونة اول، حركت موسی(علیه السلام) از مصر به مَدْین و جریان پیامبری اوست. حركت موسی(علیه السلام) از مصر به مدین، عملی نبود كه براساس محاسبة‏ قبلی باشد؛ بلكه می‏خواستند او را بكشند و او به‌سوی مدین فرار كرد. تا به مدین رسید، هیچ قصدی نكرده بود كه به كجا برود، از خستگی كنار چاه آب رفت و سرگرم تماشا شد؛ گرسنه، تشنه...؛ اتفاقاً دو دختر را دید و حوادثی پیش آمد تا اینكه دست تقدیر او را به وادی ایمن كشاند. اینها از‌جانب حضرت موسی(علیه السلام) حساب‌شده نبود. از ‌آن سو، دختران شعیب(علیه السلام) برای دیدار با موسی(علیه السلام) سر چاه نیامده بودند؛ ولی آن روز باید این دیدار پیش می‏آمد تا موسی(علیه السلام) نزد شعیب(علیه السلام) برود. از‌سوی‌دیگر، شعیب(علیه السلام) براثر گریة شوق لقای الهی نابینا شده بود و خدا او را بینا كرد تا سه مرتبه؛ پس خدا به او فرمود: اگر از خوف عذاب من گریه می‏كنی، جهنم را بر تو حرام كردم و اگر به امید ثواب گریه می‏كنی، بهشت در اختیار توست. شعیب(علیه السلام) عرض كرد: برای فراق توست. [خدا هم می‏دانست، ولی خواست تا او به‌زبان آورد] خطاب شد: پس حالا كلیم خود را خادم تو قرار می‏دهم.(1)

چه روابطی بین این حوادث هست و چگونه اینها باهم تناسب می‏یابند؟ باید‌


1. درباره جزئیات این ماجرا، ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج12، ص380، باب 11، روایت 1.

موسی(علیه السلام) به‌تقدیر الهی به‌خدمت شعیب(علیه السلام) در‏آید تا براثر این خدمت، تكامل یابد و آمادگی نبوت پیدا كند؛ میان راه، همسرش دچار درد زایمان شود؛... آتشی ببیند و به آن‌سو رود؛ نوری ازجانب درخت مشاهده كند و از خدا به او چنین خطاب رسد كه ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی (طه:‌40)؛ «ای موسی(علیه السلام)! باحساب آمدی». همة‏ این شرایط، تا این لحظه كه تو باید به اینجا برسی، حساب‌شده بود. آری، موسی(علیه السلام) با اختیار خود از مدین برگشت و با اختیار خود به‌سوی آتش رفت و...؛ اما زمینه این اختیار و شكل گرفتن آن، به‌دست خداست.

اینها تقدیرات شخصی است؛ افزون بر تقدیرات نوعی، برای هر فردی تقدیر خاصی است كه بر شكل دادن به كارهای اختیاری او مؤثر است.

نمونة دیگر، ماجرای جنگ بدر در صدر اسلام است. مسلمانانی كه اموالشان توسط مشركان مصادره شده بود، پس از هجرت به مدینه، گاهی به‌اجازة پیامبر برای تقاص، به كاروان‌های مشركان حمله می‌كردند. این‌بار هم شنیده بودند كه كاروان تجاری ابوسفیان میان مكه و شام در حركت است. به‌قصد جنگ و گریزی برق‌آسا، به‌سوی آن كاروان روانه شدند؛ وقتی به محل رسیدند، ازجانب خداوند فرمان نبردی تمام‌عیار صادر شد. هرچند از آغاز قصد جنگ نداشتند، ولی نبرد در آن نقطه كه باید با‌هم برخورد كنند، حساب‌شده بود. قرآن در‌این‌باره می‌فرماید: وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَـكن لِّیَقْضِیَ اللّهُ أمْراً كانَ مَفْعُولا... (انفال:‌42)؛ «اگر شما با مشركان وعده هم كرده بودید كه در زمان معین با‌هم ملاقات كنید، این‌قدر با دقت به‌هم نمی‏رسیدید؛ اما خدا چنین مقرر فرموده بود كه برخورد شما با مشركان در محل بدر انجام شود». این تقدیر الهی است؛ شما با اختیار حركت كردید؛ با اختیار جنگیدید؛ اما فراهم‌ شدن مقدماتش با اختیار شما نبود.

خدا از همه‌چیز آگاه است؛ گذشته، حال و آینده پیش او حاضر است؛ می‏داند

چه‌چیز با چه‌چیز، در كجا و چگونه باید برخورد كند. از مجرای اختیار دو نفر، زمینة‏ غیر‌اختیاری برای اختیار سومی قرار می‏دهد. این ترتیب مقدمات و فراهم كردن اسباب و وسایل، حتی برای كارهای اختیاری، تقدیراتی است به‌دست خدا و موافق با نظام احسن است.

نهایتاً وقتی عقل همه اینها را ملاحظه می‌كند؛ یعنی می‌بیند كه همه مقدمات ازروی حساب فراهم می‏شوند و در‌نظر می‏گیرد كه این نظام تحت ارادة‏ خداست و چیزی از او پنهان نیست و چیزی بر‌خلاف ارادة‏ او واقع نمی‏شود، از ملاحظه و مقایسة این نظام با حوادث واقع در آن، مفهوم «تقدیر عینی» را انتزاع می‏كند؛ بدین معنا كه خدا همه این امور را اندازه‏گیری و روابط آنها را طبق نظام احسن تنظیم كرده است. این معنای تقدیر، به خالقیت و ربوبیت الهی باز‌می‌گردد و این‌نوع تقدیر (تقدیر عینی) نیز همانند تقدیر علمی، با اختیار انسان یا هر موجود مختاری ناسازگار نیست؛ زیرا ازجمله مقدرات الهی در نظام احسن این است كه كارهای انسان در این نظام به‌اختیار خود او تحقق می‌یابد.

نكاتی درباره تقدیر

گفتیم كه تقدیر به‌معنای سنجش و اندازه‌گیری یا ایجاد اندازه است و مراد از تقدیر علمی خداوند این است كه خدای متعال پیش از ایجاد اشیا، حدود آنها را می‏داند و منظور از تقدیر عینی خداوند نیز ایجاد اشیا با حد و اندازه‌ای معین است. همچنین یادآور شدیم كه حدود اشیا در این عالم، به‌‌وسیلة‏ اشیای دیگر تعیّن می‌یابد. هر حادثه‏ای همراه و مسبوق به حوادث دیگری است كه در شكل دادن و تعیین حدود آن حادثه، مؤثرند و چون ایجاد همه اینها به خدای متعال منتهی می‏شود، پس خداست كه به‌وسیلة برخی از اشیا، حدود و قیود برخی دیگر را ایجاد می‏كند. از این بحث، چند نكته استفاده می‏شود:

1. بازگشت تقدیر عینی، به ایجاد علل ناقصه است؛ یعنی ایجاد مقدماتی كه پیدایش یك پدیده بر آنها متوقف و به‌گونه‌ای‌، در تعیین حد و اندازة‏ آن شی‏ء مؤثر است. اما علت تامه، اگر‌چه مستند به خداست، طبق این اصطلاح، تقدیر نامیده نمی‏شود؛ بلكه «قضای الهی» است(1) كه در بحث آینده به آن خواهیم پرداخت.

2. تقدیر می‌تواند دارای مراتبی باشد؛ یعنی گاهی پدیده‏ای را با علل، مقتضیات و مقدماتی كه مستقیماً در آن تأثیر دارند، می‏سنجیم و گاهی با علل متوسط و بعید، یعنی سببِ سبب، شرط شرط و مُعدِّ معدّ، مورد توجه قرار می‌دهیم. این هم مرحله‏ای از تقدیر پدیده به‌شمار می‌آید؛ یعنی تا شرطِ شرط، سببِ سبب یا معدِّ معدّ تحقق نیابد، خود شرط، مقتضی یا معدِّ قریب، تحقق نمی‏یابد. همین‌طور، اسباب، شرایط و مقتضیات دورتر كه در پیدایش یك پدیده دخالت دارند، از مقدرات پیدایش این پدیده به‌شمار می‏آیند. پس می‌توان برای تقدیر، مراتبی قایل شد.

3. تقدیر تغییرپذیر است؛ زیرا چنان‌كه گفتیم، بازگشت تقدیر عینی به ایجاد علل ناقصه و فراهم آمدن مقدماتِ دور، متوسط و یا نزدیك یك پدیده است. وقتی مقدمات یك شی‏ء فراهم می‏شود، اگر مقدمات دور باشند، هنوز باید چند واسطة دیگر تحقق یابد تا به خود آن پدیده برسد و دراین‌بین، ممكن است موانعی پدید آید؛ چون هیچ‌یك از اینها علت تامه نیستند. ممكن است مانعی جلوی مقتضی را بگیرد یا چیزی موجب فقد یك شرط شود. وقتی هم مقدمات نزدیك را در‌نظر می‌گیریم، با توجه به اینكه هنوز علت تامه تحقق نیافته، ممكن است عاملی موجب نقص در علل شود یا جزء اخیر علت تامه تحقق نیابد و نتیجه‏ای كه پیش‌بینی می‏شد، محقق نشود. این در كارهای اختیاری انسان خیلی روشن است؛ چون جزء اخیرِ علت تامه در كارهای اختیاری، ارادة‌


1. البته چنان‌كه پیش‌تر گفتیم، گاهی قضا و قدر به‌طور مترادف یا به‌جای هم به‌كار می‌روند؛ پس باید در هر مورد، به كاربرد دقیق آن توجه داشت.

انسان است؛ از‌این‌رو، اگر همه شرایط موجود باشد، ولی ارادة انسان تعلق نگیرد، علت تامه محقق نمی‌شـود و نتیجه نمی‏دهد؛ بنابراین، تقـدیر به‌معنایی كه گـذشت ـ ‌یعنی فـراهم آمـدن علت ناقصه ـ هیچ‌گاه نتیجة یقینی نخواهد داشت؛ یعنی همـواره همـراه با یك شرط است و آن اینكه جزء یا اجزای دیگر ملحق شود.

با توجه به این نكته، معنای بسیاری از روایات كه تغییر تقدیر را بیان می‌كنند، روشن می‏شود. از بسیاری از روایات استفاده می‏شود كه برخی از كارهای انسان، تقدیرات را تغییر می‏دهد؛ برای نمونه، صدقه موجب دفع بلا می‏شود؛ یعنی بلایی كه مقدر بوده است، با صدقه دفع می‌شود؛ یا صلة رحم عمر را طولانی می‏كند و ازجملة این كارها، دعاست كه تقدیرات را تغییر می‏دهد. با این توضیح، چگونگی تغییر تقدیر روشن می‌شود. معنای تقدیر نخست این است كه مقتضی و شرایط برای تحقق شیء فراهم است، ولی ممكن است مانعی جلوی مقتضی را بگیرد؛ پس این عامل جدید موجب تغییر تقدیر می‌شود. به‌هر‌حال، اینها ازآن‌روست كه علت تامه محقق نشده و بنابراین، تغییرپذیر است. حال، عامل این تغییر را در برخی از موارد، ممكن است خود بفهمیم و در بعضی موارد، با وحی از آن آگاه شویم و این منافاتی با اساس تقدیر ندارد. این تغییر، با تقدیر علمی ـ یعنی آنچه در علم الهی موجود است ـ نیز منافات ندارد.

توضیح اینكه، در بحث علم الهی اشاره كردیم سه نوع علم برای خدا اثبات می‏شود: علم ذاتی، علم فعلی و علم در كتاب. آن علمی كه در ذات الهی است، علم به اشیاست؛ علی ما هی علیها و تغییرپذیر نیست و هر پدیده‏ای در هر زمان و مكان و در شرایط خاص خود، در آن منعكس است. علم فعلی نیز كه از مقام فعل و در حین فعل انتزاع می‏شود، به تقدیر علمـی ـ كه در مرحله پیش از فعل اسـت‌ـ ربطی ندارد. آنچـه به تقـدیر علمی مربوط می‏شود، علمی است كه پیش از تحقق فعل و خارج از ذات، در موجودی به‌نام كتاب منعكس است و در آن، نفسِ حوادث آینده ثبت شده است. درباره كتاب هم

در آن بحث گفتیم كه كتاب، یا دارای مراتبی است، یا متعدد است. قرآن كریم از كتابی كه هیچ‌گونه تغییری در آن پدید نمی‏آید، به «ام‌الكتاب» تعبیر كرده است كه تقدیرات حتمـی ـ آن‌‏گونه كه در خارج تحقق می‏یابد ـ در آن منعكس بوده و حاكـی از علت تامه و تغییرناپذیر است و اگر كسی با «امّ‌الكتاب» ارتباط یابد و حوادث را مشاهده كند، آنها را آن‌‌گونه‌كه هست، خواهد یافت؛ ولی كتاب‌ها یا لوح‌های دیگری هست كه از آنها با نام كتاب یا لوح محو و اثبات یاد شده است و حوادث در آنها به‌گونة دیگری انعكاس یافته‌اند(1) و آنچه در آنها ثبت شده، حاكی از علل ناقصه و تغییرپذیر است: یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أمُّ الْكتَابِ (رعد:‌39)؛ «خدا آنچه را بخواهد، محو یا اثبات می‌كند و اصل كتاب نزد اوست». شاید یَمْحُو مَا یَشَاء وَیُثْبِت، به كتاب تغییرپذیر و وَعِندَهُ أمُّ الْكتَابِ، به كتاب تغییرناپذیر توجه داشته باشد.

بدین‌ترتیب، روشن می‏شود برخی از وحی‌هایی كه به پیامبران می‏رسید و پیش‏گویی‌هایی می‏شد و بعد تغییر می‏كرد، از كتاب‌های مادون لوح محفوظ بوده است. فرشتگانی هستند كه در مرتبة‏ لوح محفوظ نیستند؛ آنچه در الواح دیگر هست می‏بینند و به اولیای خدا الهام می‏كنند. این الهام كه منشأ آن، الواح پایین‏تر از لوح محفوظ است، تغییرپذیر است.(2) داستان معروفی است كه روزی پیامبر(صلى الله علیه وآله) با اصحاب نشسته بودند، یك نفر یهودی به حضرت جسارتی ‏كرد. حضرت فرمودند: این پیرمرد با نیش مار سیاهی، از پشت سر گزیده و كشته می‌شود. پیرمرد یهودی عازم صحرا شد و اندكی بعد با‌


1. مثلاً در كتابی هست كه فلان شخص، در فلان زمان و مكان و شرایط و... متولد می‏شود و چنین كسی هفتاد سال عمر می‏كند؛ مگر اینكه دعا یا صلة‏ رحم كند. این شرط در كتاب‌های مادون لوح محفوظ بود و تغییرپذیر است.

2. در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: ان الله علمین: علم عنده لم یطلع احداً من خلقه وعلمٌ نبذه الی ملائكته ورسله، فما نبذه الی ملائكته فقد انتهی الینا (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص110، باب 3 (البداء والنسخ)، ح28). در حدیثی دیگر از امام صادق(علیه السلام) با اندكی تفاوت آمده است: ان لله علمین، علم مخزن لا یعلم الاّ هو، من ذلك یكون البداء وعلم علّمه ملائكته ورسله وانبیائه نحن نعمله (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج26، ص63، ح9).

پشته‌ای از هیزم بازگشت. حضرت، پیرمرد را صدا كرده، به او فرمودند: بار خار را بر زمین بگذار و باز كن. مار سیاهی درمیان آن بود؛ در‌حالی‌كه نیشش را در هیزمی فرو برده بود. حضرت فرمودند: مقدر بود این مار پیرمرد را بزند، ولی صبح صدقه داد و این بلا را دفع كرد. صدقه، مرگ بد را از انسان دور می‌كند.(1) شاید این پیش‌گویی برای نشان دادن نمونة‏ عینی تأثیر صدقه به اصحاب بوده است.

همچنین، مسئلة‏ بدا نیز با این توضیح حل می‏شود. بدا در لغت به‌معنای ظاهر شدن و در اصطلاح بدین معناست كه خدای متعال برخی از امور را برخلاف آنچه اسباب و علل ظاهری مقتضی آن است، ظاهر ‌كند. به‌عبارت‌دیگر، بدا در جایی محقق می‌شود كه اسباب و علل ظاهری، مقتضی امری باشند، ولی مانعی جلوی تأثیر اسباب و علل ظاهری را بگیرد و حوادث برخلاف انتظار، به‌گونه‌ای دیگر رقم بخورد. علت تغییر، آن است كه امور تغییر‌یافته، از لوح محفوظ و ام‌الكتاب نبوده‌اند. البته مسئله بدا مفصل است و این نكته، فقط كلید حل آن است. در روایت آمده است كه ما عُبِدَ اللّهُ عز وجل بِشَی‏ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْبَداء.(2) اعتقاد به بدا از بالاترین عبادت‌هاست؛ زیرا بدون اعتقاد داشتن به بدا، دعا از انسان به‌صورت جدی صادر نمی‌شود؛ چون معتقد است چیزی جلو تقدیرات را نمی‏گیرد و اسباب عادی حتماً تأثیر خود را می‏كند.

4. تقدیر عینی طبعاً مقدم بر خود پدیده است؛ چون گفتیم: تقدیر عبارت است از فراهم كردن مقدماتی كه در شكل یافتن پدیده‏ای دخالت دارند و بیشتر مقدمات‌


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص121ـ122، باب 3 (البداء والنسخ)، ح67.

2. همان، ص107، باب 3، ح19؛ محمدبن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص331، باب 54 (البداء)، ح1. در برخی از نسخه‌ها به‌جای «افضل من البداء»، عبارت «مثل‌البدا» آمده است. در برخی از روایات نیز از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: ما بعث الله نبیاً حتی یأخذ علیه ثلاث خصال: الاقرار بالعبودیة وخلع الانداد وان الله یقدم ما یشاء ویؤخر ما یشاء (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص108، باب 3، ح21؛ محمدبن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص333، باب 54 (البداء)، ح3).

به‌گونه‌ای‌اند كه پیش از تحقق پدیده، تحقق می‏یابند. پس تقدیرات، به‌ویژه تقدیرات مربوط به اسباب الاسباب و مراحل دور، از‌نظر زمانی برخودِ پدیده تقدم دارند.

5. تقدیر اختصاص به حدود مكانی یا مقتضیات و شروط و... ندارد؛ بلكه حدود زمانی را هم در‌بر‌می‌گیرد؛ بنابراین، یكی از مراحل تقدیر عینی در این عالم، ایجاد بُعد زمانی برای موجودات و حوادث و تعیین آغاز و انجام آنهاست. قرآن از این مسئله به‌نام اجل تعبیر كرده است كه در اینجا به آن می‌پردازیم.

اجل

در بسیاری از آیات، بیان شده است كه هر‌چه در این جهان هست، دارای اجل است:

درباره كل جهان آفرینش

مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وأجَلٍ مُّسَمًّی... (احقاف:‌3)؛ «ما آسمان و زمین و آنچه درمیان این‌دو است را جز به‌حق و با سرآمدی معین نیافریدیم».

درباره پدیده‌های آسمانی (اجرام علوی)

... وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كلٌّ یَجْرِی إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی (لقمان:‌29)؛ «و خورشید و ماه را مسخر ساخت؛ هر‌كدام تا سرآمدی معین به حركت خود ادامه می‌دهند».

درباره نوع انسان

... وَلَكمْ فِی الأرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (بقره:‌36)؛ «برای شما در زمین تا هنگامی [معین]، قرار و بهره‌ای خواهد بود».

در این آیه، تعبیر «اجل» نیامده است؛‌ ولی «الی حین» همان معنا را می‌رساند.

درباره هر امتی از امت‌های انسانی

وَلِكلِّ أمَّةٍ أجَلٌ فَإِذَا جَاء أجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف:‌34)؛ «برای هر امتی زمان و سرآمدِ معینی است».

درباره هر فردی از افراد انسان

وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (منافقون:‌11)؛ «خداوند هرگز مرگ كسی را كه اجلش فرا رسیده، به‌تأخیر نمی‌اندازد».

توجه به دو آیه ذیل، این نكته را روشن می‌سازد كه اجل از مصادیق قدر است.

فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَّكینٍ * إِلَی قَدَرٍ مَّعْلُومٍ (مرسلات:‌21ـ22)؛ «سپس آن جنین را تا زمانی معین در جایگاهی استوار قرار دادیم».

...وَنُقِرُّ فِی الْأرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی... (حج:‌5)؛ «... و آنچه را بخواهیم، تا زمانی معین در رحم‌ها قرار می‌دهیم».

توضیح درباره‌ کلمه اجل

اجل در قرآن دو كاربرد دارد:

1. تمام مدت یك پدیده؛ مانند آیه ذیل:

...أیَّمَا الْأجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَی... (قصص:‌28)؛ «هر‌یك از دو مدت را به انجام رسانم، ستمی بر من نرفته است». در اینجا منظور، تمام مدتِ شبانی است.

2. انتهای مدت؛ مانند آیاتی كه تعبیر «الی اجل» در آنها آمده است كه منتهی‌الیه زمان منظور است. روشن است هنگامی‌كه منتهی‌الیه زمان مشخص شود، كلِّ زمان نیز معین شده است.

از‌آنجا‌كه اجل از مصادیق قدر است، همه آنچه درباره قدر گفته شد، درباره اجل هم

جاری است؛ ازجمله اینكه اجل نیز مانند قَدَر تغییرپذیر است؛ این اجل را اجل معلّق می‌گویند (مثلِ تقدیر مشروط)؛ یعنی معلّق بر شرایطی است كه در‌صورت تحقق آن شرایط، اجل فرا می‌رسد.

گاهی اجل از مصادیق قضای الهی است؛ یعنی به‌هیچ‌وجه تغییرپذیر نیست كه از آن، به «اجل مسمّا»(1) یا «اجل الله» یاد می‌شود. اكنون چند نمونه از آیاتی را كه به این‌دو نوع اجل اشاره دارد، مرور می‌كنیم:

هُوَ الَّذِی خَلَقَكم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أجَلاً وأجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ ثُمَّ أنتُمْ تَمْتَرُونَ (انعام:‌2)؛ «او كسی است كه شما را از گل آفرید؛ آن‌گاه مدتی را [برای عمر شما] مقرر داشت و اجل معین نزد اوست؛ با‌این‌همه، [بعضی از] شما [در قدرت او] تردید می‏كنید».

یَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَیُؤَخِّرْكمْ إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی إِنَّ أجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاء لَا یُؤَخَّرُ لَوْ كنتُمْ تَعْلَمُونَ (نوح:‌4)؛ «[تا] برخی از گناهان شما را ببخشد و اجل شما را تا وقتی معین به‌تأخیر بیندازد؛ حقیقتاً اجل الهی وقتی فرا برسد، عقب نخواهد افتاد؛ اگر بدانید».

آن اجلی كه تغییر نمی‌یابد، اجل مسمّا یا اجل الله است؛ اجلی است كه خدا تعیین كرده و مرحله نهایی است.

وَلِكلِّ أمَّةٍ أجَلٌ فَإِذَا جَاء أجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف:‌34)؛ «برای هر امتی اجلی است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نمی‌توانند ساعتی آن را پس‌وپیش كنند».

از بررسی آیات و روایات درباره اجل، نكات ذیل به‌دست می‌آید:

الف) هر امتی، همانند هر فردی از افراد ایشان، اجلی دارد و عمرش بی‌پایان نیست.

ب) امت‌ها اجلِ ‌تغییرپذیری دارند كه در‌صورت ایمان و استغفار، تأخیر می‌افتد.


1. برخی از مفسران گفته‌اند: مراد از اجل مسمّی، اجلی است كه از آن اسمی برده‌اند، ولی ‌تغییرپذیر است (مجاهدبن‌جبر، تفسیر مجاهد، ج1، ص405ـ 406) اما كاربردهای قرآنی آن، این نظر را تأیید نمی‌كنند.

ج) گاهی اجل زودرس در قالب عذاب استیصال، دچار یك امت شده و آنها را نابود كرده است؛ مانند طوفان نوح كه همه امت، جز عدة كم‌شماری را از ‌بین برد.(1)

د) اگر اجل معلق باشد، از مراحل تقدیر است؛ ولی اگر حتمی باشد، ناظر به مرحله قضا و تغییرناپذیر است.

ه‍( هر‌چند مرحله قضا مرحله حتمیت و ‌تغییرناپذیری است، ولی در روایات تعابیری آمده است كه دلالت بر تغییرپذیر بودنِ برخی از موارد قضا دارد؛ ‌مثلاً در روایات آمده است كه صدقه، قضای محتوم را تغییر می‌دهد؛ گرچه بسیار محكم شده باشد.(2) آنچه درمجموع می‌توان گفت، این است كه حتمی ‌بودن قضا، نسبی است؛ هر‌چه تعداد بیشتری از اجزای علت تامه تحقق می‌یابد، به مرحله حتمیت نزدیك‌تر می‌شود و وقتی بیشتر اجزا تحقق یافت، به آن قضای حتمی گفته می‌شود. بنابراین، اگر قضای حتمی ناظر به مرحله علیت تام باشد، ‌مسلماً جدایی معلول از آن، امكان‌پذیر نیست؛ بلكه محال و خلاف فرض است. پس، فرض اینكه دعا مانع بلا می‌شود، هنگامی درست است كه علت تامه تحقق نیافته باشد؛ چون جزئی از علت تامه نیز، عدم مانع است.

قضا و نسبت آن با قدر (تقدیر)

در مقدمة همین درس گفتیم یكی از مباحث مهم و ریشه‌دار درباره افعال الهی، بحث قضاست. به این نكته نیز اشاره كردیم كه گاهی قضا و قدر در عرف، ‌مترادف یكدیگر به‌كار می‌روند؛ ولی با توجه به مفهوم اصطلاحی این‌دو، می‌توان مرحله قدر را بر قضا مقدم دانست؛ زیرا مرحله قدر (تقدیر)، مرحله اندازه‌گیری و فراهم كردن اسباب و‌


1. حضرت نوح(علیه السلام) طبق آیه 4 سوره نوح به قوم خود وعده داده بود كه اگر ایمان بیاورند، دچار عذاب نخواهند شد و به عمر طبیعی زندگی خواهند كرد؛ ولی براثر نافرمانی، دچار عذاب استیصال شدند.

2. برای نمونه، امام باقر(علیه السلام) از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) چنین روایت كرده‌اند: الدعاء یردّ القضاء ولو ابرم ابراما (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج77، ص58، باب 3، ح3).

زمینه كار است و مرحله قضا مرحله پایانی فراهم شدن مقدمات و علل لازم برای تحقق و یك‌سره شدن كار است.

مسئله قضای الهی

مسئله قضای الهی از دیرباز مورد بحث دانشمندان مسلمان، به‌ویژه اشاعره و معتزله، بوده است.

كسانی كه به اختیار انسان قایل بوده‌اند ـ ‌مثل معتزله ـ معمولاً قضا را تأویل كرده‌اند. ایشان گاهی قضا را به‌معنای اعلام دانسته و به‌گونه‌ای به علم و اِعلام بازگردانیده‌اند و در‌این‌باره به آیاتی نیز استناد كرده‌اند و گاهی گفته‌اند كه قضا به‌معنای حكم است و حكم، امری تشریعی است؛ ازاین‌رو منافاتی با اختیار انسان ندارد. ایشان خواسته‌اند قضا را به‌گونه‌ای معنا كنند كه نتیجه‌اش امری حتمی نباشد. این روشِ برخی از متكلمان صدر اسلام است كه گاهی، وقتی نمی‌توانستند مسئله‌ای را به‌درستی حل كنند، باب تأویل را می‌گشودند. متأسفانه این روش، كم‌‌و‌بیش به برخی از متكلمان شیعه نیز سرایت كرده است؛ حتی گاهی از برخی بزرگان شیعه نیز تأویلاتی عرف‌ناپسند شنیده شده است. نمونه‌های آن را می‌توان در اللوامع ‌الالهیة فاضل مقداد(1) و امالی سیدمرتضی یافت. البته ممكن است اینها در مقام مجادله با خصم مطرح شده باشند، ولی به‌هر‌حال، چنین كارهایی حلّال مشكلات نیست و نمی‌توان مسائل مهم اعتقادی را با این‌گونه تصرفات در الفاظ حل كرد.

در اینجا، نخست با ذكر نمونه‌هایی از كاربرد واژه قضا در قرآن، به تأمل درباره ‌مفهوم این واژه در قرآن و جایگاه آن در مراتب افعال الهی می‌پردازیم. سپس، گسترة‌


1. جناب فاضل مقداد در اللوامع الالهیة برای حل مشكل اثبات صفات برای ذات، صفات ثبوتی را به صفات سلبی ارجاع داده است (ر.ك: مقدادبن‌عبدالله سیوری حلی، اللوامع الالهیة، ص79 و 130ـ132).

این مفهوم را نسبت به حوادث این عالم بررسی می‌كنیم و در پایان، رابطه قضای الهی و اختیار انسان را مورد توجه قرار می‌دهیم.

معانی قضا و كاربردهای آن در قرآن

قضا در قرآن و سایر سخنان اهل لسان، در معانی مختلفی همچون یك‌سره كردن، به‌پایان رساندن، حكم كردن و داوری كردن به‌كار رفته است؛ هر‌چند این معانی اختلافات زیادی با‌هم دارند، ولی شاید بتوان وجه مشتركی میان آنها لحاظ كرد. برای این منظور، نمونه‌هایی از كاربرد قضا را در قرآن در كارهای خداوند و غیر آن مرور می‌كنیم.

الف) قضا در كارهای خداوند

1. وضع قانون تشریعی قطعی عام؛ مانند: وَقَضَی رَبُّك ألاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا... (اسراء:‌23)؛ «و پروردگار تو حكم كرده است كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر [خود] نیكی كنید».

2. وضع قانون تشریعی قطعی خاص؛ مانند: وَمَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أمْرًا أن یَكونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أمْرِهِم... (احزاب:‌36)؛ «هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد، چون خدا و پیامبرش به امری فرمان دهند، ‌برای آنان در كارشان اختیاری باشد».

این نیز از موارد تشریع است، اما نه به‌صورت كلی؛ بلكه تشریع در موردی خاص است. ممكن است پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از ‌تصمیم بر صدور فرمانی، با مردم مشورت كند، ولی پس از تصمیم و صدور فرمان، دیگر كسی حق اظهارنظر ندارد.(1)


1. مشورت پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مردم، شاید برای تشویق مردم به این امر پسندیده یا برای سنجش میزان پذیرش مردم باشد؛ به‌هر‌صورت، قطعاً این مشورت برای آگاهی از مصلحت مسلمانان نیست؛ زیرا بی‌شك، وی به مصلحت مسلمین، از دیگران آگاه‌تر است.

3. قضاوت(1) و داوری؛ مانند: وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَق... (غافر:‌20)؛ «و خدا به‌حق داوری می‌كند».

در موارد یادشده، قضا مربوط به امور تشریعی و خارج از موضوع بحث ماست.

4. حكم قطعی تكوینی عام؛ مانند: إِذَا قَضَی أمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (بقره:‌117؛ آل‌ عمران:47؛ مریم:‌35)؛ «وقتی تحقق حتمی كاری را بخواهد، تنها به او می‌گوید: باش؛ پس می‌شود».

5. حكم تكوینی خاص همراه اعلام؛ مانند: وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْكتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كبِیرًا (اسراء:‌4)؛ «و در كتاب آسمانی‌[شان] به فرزندان اسرائیل اعلام و وحی كردیم كه قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید كرد و قطعاً به سركشی بسیار بزرگی برخواهید خاست». همچنین مانند: وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِك الأمْرَ أنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِین (حجر:‌66)؛‌ «و به او این امر را اعلام و وحی كردیم كه ریشه آن گروه، صبحگاهان بریده خواهد شد».

در مواردی كه قضا به «الی» متعدی می‌شود ـ مانند دو آیه فوق ـ در قضا معنای وحی و اعلام، اشراب شده است؛(2) یعنی هم معنای قضا و هم معنای وحی مراد است؛ گویی فرموده است: قضینا واوحینا. اهل ادب می‌گویند: معنای این تركیب را به دو صورت می‌توان بیان كرد: قضینا موحین الیه یا اوحینا قاضین؛ پس در این موارد، خودِ قضا به‌معنای وحی و اعلام نیست؛ بلكه این معنا در آن تضمین و اشراب شده است.‌


1. قضاوت از مصدرهای ساختگی در زبان فارسی است كه به‌جای قضا در عربی به‌كار می‌رود و در لغت عرب وجود ندارد و اگـر موجود می‌بود، باید قضایت ـ به یاء ـ باشد؛ ‌زیرا فعـل آن، قضی یقضی است؛ مانند: رمـی، یرمی، رمآیه؛ ولی این غلط چنان متداول شده كه حتی بر زبان و قلم دانشمندان نیز جاری‌ است؛ بنابراین، بزرگان در به‌كارگیری آن، اشكالی نمی‌بینند (ر.ك: محمد معین، فرهنگ معین، ذیل همین واژه).

2. اشراب، یعنی به‌جای به‌كاربردن دو واژه برای دو معنا، یكی از دو معنا را در یك واژه ادغام می‌كنند و با حرف جرّ، نشانه‌ای برای معنای دوم قرار می‌دهند.

ب) قضا در غیر كارهای خداوند

قضا در غیر كارهای خداوند، غالباً به‌معنای تمام كردن است. البته ممكن است در موارد معدودی به‌معنای قضاوت كردن و حكم كردن هم بیاید؛ مانند قول ساحران به فرعون: فَاقْضِ مَا أنتَ قَاضٍ... (طه:‌72)؛ «هر‌چه می‌خواهی، حكم كن»؛ ولی در غیر این مورد، به‌معنای تمام كردن است. در مواردی نیز كه قضا به خداوند نسبت داده شده، همین معنا لحاظ گردیده است.(1) برخی از این كاربردها را در قرآن باهم مرور می‌كنیم:

أیَّمَا الْأجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ (قصص:‌28)؛ «هر‌یك از این‌دو زمان را به انجام رسانیدم، بر من ستمی نرفته است».

فَلَمَّا قَضَی مُوسَی الْأجَلَ (قصص:29)؛ «چون موسی آن مدت را به‌پایان رسانید».

فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِككمْ (بقره:‌200)؛ «پس آن‌هنگام‌كه مناسك [حج] خود را به‌پایان رساندید».

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأرْضِ (جمعه:‌10)؛ «وقتی نماز پایان یافت، در زمین پراكنده شوید».

فَوَكزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ (قصص:‌15)؛ «پس موسی مشتی به او زد و كارش را تمام كرد».(2)

از موارد كاربرد قضا به‌دست می‌آید كه وجه مشترك و معنای اصلی قضا همان پایان یافتن و یك‌سره شدن كار است. درباره قضاوت كردن نیز همین معنا وجود دارد؛ زیرا با قضاوت و حكم، دعوا پایان می‌یابد؛ هر‌چند در اینجا پایان دادنِ اعتباری است. درباره تشریعات نیز ممكن است همین معنا لحاظ شده باشد كه اگر تكلیفی قاطع و تمام بود، مقضی است: وَقَضَی رَبُّك ألاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ (اسراء:‌23)؛ یعنی: اَمَرَ امراً قاطعاً؛ گویی امر تكلیف به مرحله حتمیت خود رسیده است و هیچ‌‌گونه سستی و تعللی در آن، روا نیست.


1. غیر از مواردی كه در قرآن، فاعل آن معلوم و خداست؛ مانند: زخرف:‌77. در سه آیه، تعبیر «قُضِیَ الامرُ» و یك مورد، تعبیر «یُقضَی» به‌كار رفته است كه در این چهار آیه نیز به‌احتمال قوی، فاعلْ خداوند بوده و قضا به‌معنای تمام كردن است (ر.ك: هود:‌44؛ ابراهیم:‌22؛ یوسف:‌41 و طه:‌114).

2. در اینجا، «قضی» در معنای پایان دادن به عمر (كشتن)، به‌كار رفته است.

جایگاه قضا در افعال الهی

حال با توجه به ‌معنای اصلی و لغوی قضا، این پرسش قابل طرح است كه قضای الهی در امور تكوینی یعنی چه و به چه اعتبار می‌گویند: «قضی الله»؛ یعنی خدا كار را تمام كرد؟

ظاهراً جای تردید نماند كه منظور این است كه اگر كاری به‌تدریج، در مراحلی تحقق می‌یابد، تا آن كار به مرحله پایانی نرسیده است، تمام نیست؛ ولی وقتی به مرحله پایانی رسید، این مرحله قضاست و اگر در یك شیء، تدریج و زمان مطرح نشود، از آن جهت كه عقل مراحلی را در‌نظر می‌گیرد، می‌تواند آخرین مرحله را مرحله قضا فرض كند. پس آنچه را خدا انجام می‌دهد، از آن جهت كه به او انتساب دارد، مرحله‌ای نهایی دارد كه تمام می‌شود و طبعاً آن مرحله، پس از مرحله تقدیر خواهد بود.

گسترة قضای الهی

آیات قرآن درخصوص قضای الهی، به عمومیت و اطلاق آیات تقدیر نیست؛ ولی می‌توان از همین آیات استفاده كرد كه قضای الهی، مثل تقدیر فراگیر است و همه امور و حتی كارهای انسان را دربرمی‌گیرد. نمونه‌ای از این آیات را مرور می‌كنیم.

آیات قضا را در یك تقسیم، می‌توان در دو دسته جای داد:

الف) آیاتی كه از اطلاق یا عموم آنها، فراگیر بودن قضا استفاده می‌شود: مانند:

بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِذَا قَضَی أمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (بقره:‌117)؛ «[او] پدید‌آورندة آسمان‌ها و زمین [است] و چون به كاری اراده فرماید، تنها می‏گوید: [موجود] باش؛ پس [فوراً موجود] می‏شود».

قَالَتْ رَبِّ أنَّی یَكونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ كذَلِك اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَی أمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (آل ‌عمران:‌47)؛ «[مریم] گفت: پروردگارا! چگونه مرا

فرزندی خواهد بود، با‌آنكه بشری به من دست نزده است؟ گفت: چنین است [كار] پروردگار؛ خدا هر‌چه بخواهد می‏آفریند؛ چون به كاری فرمان دهد، تنها به آن می‏گوید: باش؛ پس می‏شود».

مَا كانَ لِلَّهِ أن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَی أمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (مریم:‌35)؛ «خدا را نسزد كه فرزندی برگیرد؛ منزه است او؛ چون كاری را اراده كند، همین‌قدر به آن می‏گوید: موجود شو؛ پس بی‏درنگ موجود می‏شود».

هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَی أمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (غافر:‌68)؛ «او همان كسی است كه زنده می‏كند و می‏میراند و چون به كاری حكم كند، همین‌قدر به آن می‏گوید: باش؛ بی‏درنگ موجود می‏شود».

مضمون پایانی این آیات (إِذَا قَضَی أمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكون) در آیه‌ای دیگر، این‌گونه آمده است:

إِنَّمَا أمْرُهُ إِذَا أرَادَ شَیْئًا أنْ یَقُولَ لَهُ كنْ فَیَكونُ (یس:‌82)؛ «چون به چیزی اراده فرماید، كارش این بس كه می‏گوید: باش؛ پس [بی‏درنگ] موجود می‌شود».

این‌دو مضمون، مشابه و قابل انطباق برهم‌اند؛ از انطباق این‌دو مضمون برهم می‌توان به این نتیجه رسید كه هر‌چه را خداوند به امرِ تكوینیِ «كن» ایجاد می‌فرماید، هم مشمول قضای الهی و هم مشمول ارادة الهی است؛ پس قضا و اراده، مصداقاً یكی‌اند؛ منتها عقل به یك لحاظ، اراده و به یك لحاظ، قضا را انتزاع می‌كند؛ چنان‌كه مفاهیمی چون مشیت، قدر و مانند آن را نیز از حیثیات مختلف انتزاع می‌كند؛ و‌گرنه منشأ انتزاع آنها در خارج، یكی بیشتر نیست.

افزون بر ‌این بیانات عام، مصادیق خاص متنوعی نیز در آیات قرآن مشمول قضای الهی قرار گرفته‌اند كه نشان از عمومیت قضای الهی است. اكنون به بیان آن آیات می‌پردازیم.

ب) آیاتی كه امور خاصی را ذكر فرموده‌اند كه مشمول قضای الهی‌اند، از‌جمله:

1. درباره قبض روح انسان:

اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِك الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أجَلٍ مُسَمًّی (زمر:‌42)؛ «خدا جان‌ها را هنگام مرگشان می‌گیرد و آن را كه نمرده باشد، در خوابش [می‌گیرد]؛ پس آن [نفسی] را كه حكم مرگ بر او رفته است، نگه می‌دارد و آن دیگر را تا سرآمدی معلوم بازمی‌فرستد».

از این آیه استفاده می‌شود كه مرگ انسان، مشمول قضای الهی است؛ هر‌كس مورد این قضای الهی واقع شده است كه در‌حال خواب، روحش برنگردد، دیگر برنمی‌گردد و آن كس كه مرگش مشمول قضای الهی نشده است، روحش برمی‌گردد.

2. دربارة‌ كمك‌هایی كه خدا به مسلمانان كرده و به پیروزی ایشان انجامیده است:

وَإِذْ یُرِیكمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أعْیُنِكمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُكمْ فِی أعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أمْرًا كانَ مَفْعُولاً وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ (انفال:‌44)؛ «و آن‌گاه كه چون با‌هم برخورد كردید، آنان را در دیدگان شما اندك جلوه داد و شما را [نیز] در دیدگان آنان كم نمودار ساخت تا خداوند كاری را كه انجام‏شدنی بود، تحقق بخشد و كارها به‌سوی خدا بازگردانده می‏شود».

3. درباره داستان حضرت مریم(علیها السلام) و تولد حضرت عیسی(علیه السلام):

قَالَ كذَلِك قَالَ رَبُّك هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیه لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكانَ أمْرًا مَّقْضِیًّا (مریم:‌21)؛ «گفت: [فرمان] چنین است؛ پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانه‏ای برای مردم و رحمتی ازجانب خویش قرار دهیم و [این] دستوری قطعی بود».

پس از استظهار اینكه قضا و اراده، مصداقاً یكی‌اند و با توجه به مقدمة ‌دیگر به‌دست آمده از آیات قرآن كه آنچه در عالم اتقاق می‌افتد، مشمول ارادة الهی است، نتیجه این

می‌شود كه پس، همه امور مشمول قضای الهی‌اند. این حقیقت در روایات نیز بیان شده است؛ از‌جمله از امام رضا(علیه السلام) به چند سند نقل شده است كه فرمودند: لَا یَكونُ شَیْ‏ءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ‌أرَادَ وَ‌قَدَّرَ وَ‌قَضَی؛(1) «جز آنچه خداوند اراده كند و مورد قدر و قضای الهی قرار گیرد، چیزی محقق نمی‌شود».

قضای الهی و اختیار انسان

اكنون كه دانستیم همه امور و از‌جمله، كارهای اختیاری انسان، مشمول قضای الهی‌اند، این پرسش پیش می‌آید كه آیا قضای الهی بدین معنا، با اختیار انسان منافات ندارد. اگر قضا به‌معنای اتمام و یك‌سره كردن كار است و همة‌ امور به‌دست خداست، پس جایگاه انسان و اختیار او كجاست؟ شاید حل این مسئله، مهم‌ترین نقطة عطف بحث قضا باشد.

گروهی از متكلمان معتزله برای حل این مسئله، قضا را به‌معنای یاد‌شده انكار كرده‌اند و آن را به‌معنایی تأویل برده‌اند كه با اختیار انسان منافاتی نداشته باشد؛ در‌برابر، اشاعره با اصرار بر همان معنا، ملتزم به جبر شده‌اند.

با توجه به مقدماتی كه در بحث تقدیر گفته شد، می‌توانیم درباره قضای الهی نیز سازگاری آن با اختیار را اثبات كنیم. البته در قضا مسئله مشكل‌تر است؛ زیرا قَدَر به‌معنای تهیة مقدمات و علل ناقصه است، ولی قضا علت تامه و مرحله نهایی است؛ بنابراین، حل مسئله قضا نیازمند توضیح بیشتری است.

ممكن است كسی بگوید: فعل اختیاری فعلی است كه یكی از اجزایش اراده باشد، نه جزء آخر، و ممكن است خدا جزء آخر را پس از اراده اضافه كند و به‌همین‌دلیل، قضا به خدا نسبت داده می‌شود؛ ولی گفتیم كه در كارهای اختیاری جزء اخیر، ارادة‌‌


1. ر.ك: محمد‌بن‌یعقوب كلینی، اصول كافی، ص218ـ219، (باب الجبر و‌القدر و‌الامر بین الامرین).

انسان است و بین اراده و كار فاصله‌ای نیست؛ مگر در مواردی كه انسان خیال می‌كند مقدمات فراهم بوده است و اراده می‌كند، ولی كار انجام نمی‌گیرد؛ بنابراین، در اینجا اصولاً از همان ابتدا، مقدمات كامل نبوده است؛ مثل اینكه انسانی فلج باشد و نداند؛ ارادة برخاستن می‌كند، ولی نمی‌تواند؛ پس این وجه پذیرفتنی نیست و نمی‌توان گفت كه اراده پیش از قضا مؤثر است و اگر هم مورد پذیرش باشد، در برخی از موارد پذیرفته خواهد شد و پاسخ این پرسش نخواهد بود.

منشأ شبهة یاد‌شده این است كه گاهی تصور می‌شود، ضرورت فعل با حضور علت تامه، به‌معنای اضطرار در‌برابر اختیار است. پاسخ این است كه این ضرورت و یك‌سره شدن كار، بدین معنا نیست كه بدون اختیارِ فاعلِ مختار باشد؛ بلكه بدین معناست كه آنچـه مقـدمات لازم برای تحـقق این فعـل اسـت ـ ازجمـله ارادة ‌انسان‌ ـ همـه یك‌جـا از خداست. به‌هر‌صورت، تنها یكی از اجزای علت تامه، ارادة‌ انسان است كه البته آن را هم خدای متعال به انسان داده است. در‌واقع، پذیرش قضای الهی در كارهای اختیاری انسان، به‌معنای پذیرفتن توحید افعالی است كه منظور، قرار دادن فاعلیت و ارادة‌ انسان در طول فاعلیت و ارادة ‌الهی است. بدین معنا كه انسان در كارهایش استقلال ندارد؛ چنان‌كه در اصل وجودش نیز مستقل نیست و وابسته به خواست و ارادة الهی است.(1)

خلاصه اینكه قضا شامل همه‌چیز، حتی كارهای اختیاری انسان می‌شود؛ ولی ملازم با جبر نیست. جبر در جایی است كه ارادة الهی در عرض ارادة انسان باشد و خداوند جلوی اراده و اختیار انسان را بگیرد و چیزی را بدون میل و اراده‌اش بر او تحمیل كند؛‌


1. برای تقریب رابطه ارادة‌ انسان و ارادة تكوینی الهی به ذهن، این مثال از مرحوم علامه طباطبایی مناسب به‌نظر می‌رسد: در ذهن خود انسان مختاری را فرض می‌كنیم كه به‌اختیار خود، می‌خورد و می‌آشامد و...؛ هر‌چند این انسانِ فرضی به‌اختیار خود كار می‌كند؛ اما وجودش، اختیارش و فعلش، همه قائم به ماست. البته در این مثال، ذهن هست و وجودِ ذهنی؛ اگر قدرت داشتیم كه عین این صورت ذهنی را با تمام ویژگی‌هایش به‌ارادة خود، در خارج ایجاد كنیم، تصویر روشن‌تری از طولی بودن ارادة انسان نسبت به ارادة الهی، برای ما فراهم می‌شد.

ولی فرض كردیم كه اراده جزء علت تامه است و كارها به‌اختیار انسان صورت می‌گیرد؛ پس دیگر جبری نیست؛ هر‌چند انسان در اختیار خود مستقل نیست.

قرآن از‌سویی اصرار می‌ورزد كه افعال، احوال و سرنوشت ما به خدا نسبت داده شود و از‌طرف‌دیگر، می‌خواهد انسانِ انتخابگر را از راه انتخاب و اراده پرورش دهد و استعدادهایش را به فعلیت برساند.(1) پرسش این است كه راز این‌همه تأكید بر اینكه كار انسان به‌اذن،‌ مشیت، اراده و قضا و قدر الهی تحقق می‌یابد، چیست؟ چنان‌كه خداوند صریحاً می‌فرماید: وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (تكویر:‌29)؛ «و تا خدا، پروردگار جهانیان، نخواهد [شما نیز] نخواهید خواست».

سرّ مطلب این است كه قرآن می‌خواهد انسان را خداشناس بار آورد و او را به كمال برساند. كمال انسان این است كه نیاز خود را به خدا درك كند. نهایت سیر انسان، قرب الهی است و قرب الهی، ملازم با آن مقامی است كه انسان نقص وجودی خود را به تمام معنا با علم حضوری بیابد؛ همان‌كه عارفان به مقام فنا تعبیر می‌كنند. اگر انسان این حقیقت را با علم حضوری بیابد، به همان اندازه كه این علم شدت داشته باشد، به مراحل عالی توحید نزدیك‌تر می‌شود. عظمت پیامبران و اولیای الهی در همین بوده است كه این حقایق را درك می‌كردند و حتی اگر اندكی غفلت برای یكی از آنها پیش می‌آمد، در همین زمینه بوده و درمان آن نیز بازگشت و توجه به خداوند بوده است. نمونة آن در قرآن، بازگشت حضرت یونس(علیه السلام) است:

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أن لَّا إِلَهَ إِلَّا أنتَ سُبْحَانَك إِنِّی كنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكذَلِك نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ (انبیاء:‌87ـ88)؛ «و ذوالنون (حضرت یونس(علیه السلام)) را [یاد كن] آن‌گاه كه خشمناك برفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتی‌


1. اساساً یكی از اهداف مهم آفرینش انسان، به فعلیت رساندن استعدادهای نهفتة ‌آدمی از راه انتخاب‌های درست اوست.

نداریم؛ تا در [دل] تاریكی‌ها ندا در داد كه معبودی جز تو نیست؛ منزهی تو؛ به‌راستی كه من از ستمكاران بودم. پس [دعای] او را برآورده كردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می‏دهیم».

مؤمنان عادی هم اگر بخواهند به مراحل كمال برسند، باید نقص وجودی خود را بفهمند و به آن اعتراف كنند و در سیر تكاملی خود، این حقیقت را بیابند كه از خود هیچ ندارند و با خدا همه‌چیز دارند؛ از‌این‌رو، قرآن اصرار دارد كه تمام كارهایی را كه انجام می‌شود، نخست به اذن الهی نسبت دهد؛ پس اگر خدا اذن ندهد، كسی نمی‌تواند كاری را آغاز كند و به‌پیش ببرد؛ بیان حقیقت امر به این شیوه، به ذهن نزدیك‌تر است و زودتر پذیرفته می‌شود. پس از اینكه ذهن آماده شد، می‌فرماید كه هر كاری تحت مشیت او نیز قرار دارد و اگر انجام آن را نخواهد، می‌تواند جلوی آن را بگیرد. سپس كم‌كم اراده و تقدیر را مطرح می‌كند و سرانجام، یك‌سره كردن همه امورا به قضای الهی منوط می‌سازد.

همه این امور برای توجه دادن به این حقیقت است كه انسان نقص وجودی دارد و همه امور، استقلالاً فقط در اختیار خداوند است. البته توجه به قضا و قدر به‌طور ویژه، فواید دیگری نیز دارد؛ ازجمله‌آنكه از‌یك‌سو جلوی ناامیدی و ورشكستگی روانی را می‌‌گیرد و از‌سوی‌دیگر، جلوی غرور و سرمستی را: مَا أصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأرْضِ وَلَا فِی أنفُسِكمْ إِلَّا فِی كتَابٍ مِّن قَبْلِ أن نَّبْرأهَا إِنَّ ذَلِك عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ * لِكیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَكمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ كلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (حدید:‌22ـ23)؛ «هیچ مصیبتی، نه در زمین و نه در نفس‌های شما [به شما] نرسد؛ مگر، پیش از آنكه آن را پدید آوریم، در كتابی است؛ این [كار] بر خدا آسان است؛ تا بر آنچه از دست‏ شما رفته است، اندوهگین نشوید و به‌[سبب] آنچه به شما داده است،‏ سرمستی نكنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد».

 اما درنهایت، همه اینها برای توجه دادن به این حقیقت است كه هیچ‌كس استقلالاً از خود هیچ ندارد و هر‌چه هست، از او و در اختیار اوست.

خلاصه

1. قدر به‌معنای اندازه، و تقدیر به‌معنای اندازه‌گیری یا ایجاد چیزی با اندازه معین است. متناسب با این‌دو معنا، برای افعال الهی می‌توان دو نوع تقدیر لحاظ كرد: تقدیر علمی كه منظور از آن، آگاهی خداوند به زمان، مكان و سایر ویژگی‌های تحقق اشیاست و تقدیر عینی كه مراد از آن، ایجاد اشیا با حدود و قیود زمانی و مكانی مشخص است.

2. از بررسی آیات چنین استفاده می‌شود كه تقدیر الهی افزون بر امور اختیاری، امور غیراختیاری را نیز دربرمی‌گیرد و نهایتاً همه‌‌چیز مشمول تقدیر الهی است.

3. آگاهی خداوند از كارهای انسان‌ها پیش از وقوع، منافاتی با اختیار انسان ندارد؛ زیرا كارهای انسان‌ها با تمام قیود و ویژگی‌ها، ازجمله صدور آنها ازروی اختیار، در علم الهی ثبت است.

4. تقدیر عینی الهیِ كارهای انسان‌ها، به سلب اختیار ایشان نمی‌انجامد؛ زیرا خداوند تمام اسباب و مقدمات را فراهم می‌كند؛ ازجمله اراده و اختیاری به انسان می‌بخشد كه با آن می‌تواند میان چند گزینه، یكی را انتخاب كند.

5. تقدیر عینی تغییرپذیر است؛ زیرا بازگشت آن، به ایجاد علل ناقصه است و ممكن است مانعی جلوی تأثیر عوامل را بگیرد. تقدیر علمی نیز تغییرپذیر است؛ زیرا به مرتبه‌ای از علم الهی بازمی‌گردد كه در آن، تنها پاره‌ای از مقتضیات ظاهری تحقق اشیا (علل ناقصه) ثبت شده است.

6. بدا در لغت، به‌معنای ظاهر شدن و در اصطلاح، بدین معناست كه خدای متعال برخی از امور را برخلاف آنچه اسباب و علل ظاهری مقتضی آن بوده ـ و بنابه مصالحـی، به‌زبان اولیایش از وقـوع آن خـبر داده اسـت‌ـ ظـاهر كند. بدا مـربوط به مراتب پایینی از علم الهی است كه در آن، تنها برخی از مقتضیات ظاهری تحقق

حوادث، پیش از وقوع آنها ثبت است؛ از‌این‌رو، بر‌اثر برخی از عوامل یا موانعی كه در مراتب بالاتر علم الهی ثبت است، تغییرپذیر است.

7. اجل در قرآن دو كاربرد دارد: تمام مدت؛ مانند آیه شریفة: ... أیَّمَا الْأجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَی... (قصص:‌28) و انتهای مدت، در آیات شریفه‌ای كه در آنها تعبیر «الی اجل» آمده است؛ مانند: وَنُقِرُّ فِی الْأرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی (حج:‌5).

8. از بررسی آیات استفاده می‌شود كه اجل گاهی از مصادیق قدر الهی است و همه آنچه درباره قدر جاری است‌ ـ ازجمله تغییرپذیر بـودن ـ درباره آن نیز جـاری است. به این اجل، «اجل معلق» می‌گویند. گاهی نیز اجل از مصادیق قضای الهی است و به‌هیچ‌وجه ‌تغییرپذیر نیست كه از آن، به «اجل مسما» یا «اجل‌الله» یاد می‌شود.

9. قضا در قـرآن، در معـانی یك‌سره كردن، به انجام رساندن و قضاوت كـردن ـ كه آن هم نوعی یك‌سره كردن اعتباری است‌ـ به‌كار رفته است. منظور از قضای الهی این است كه در امور تكوینی، اگر كاری تدریجی باشد، مرحله نهایی آن، قضاست و اگر تدریج و زمان نداشته باشد، باز عقل مراحلی را از آن انتزاع می‌‌كند كه مرحله پایانی آن، قضاست.

10. از آیات قرآن می‌توان چنین استظهار كرد كه قضای الهی، مانند تقدیر، همه حوادث ـ از‌جمله كارهای اختیاری انسان‌ را دربرمی‌‌گیرد.

11. شمول قضای الهی بر تمام امور، ازجمله كارهای انسان، با اختیار انسان منافاتی ندارد؛ زیرا یكی از اجزای علت تامه، اراده و اختیار انسان است.

12. قرآن بر این حقیقت اصرار می‌ورزد كه سرنوشت انسان به‌دست خداست و هیچ كاری در عالم بدون علم، اذن، مشیت، اراده و قضا و قدر الهی تحقق نمی‌پذیرد. راز تأكید بر توحید افعالی در این است كه قرآن می‌خواهد انسان را خداشناس بار آورد و این حقیقت را به‌خوبی درك كند كه از خود هیچ ندارد و هر‌چه دارد، از خدا دارد؛ حتی ارادة او نیز بخششی الهی است كه در طول ارادة خداوند قرار دارد.

پرسش‌ها

1.    معنای لغوی و اصطلاحی قدر و قضا را بیان كنید.

2.    منظور از تقدیر علمی و عینی چیست؟

3.    چگونه تقدیر علمی و عینی همه اشیا، با اختیار انسان سازگار است؟

4.    منظور از بدا چیست و چگونه قابل تبیین است؟

5.    رابطه اجل با تقدیر الهی را بیان كنید.

6.    تفاوت اجل معلق و مسما و رابطه آن‌دو را با قضا و قدر بیان كنید.

7.    چگونه می‌توان از آیات قرآن، فراگیری قضای الهی را استظهار كرد؟

8.    راز اصرار قرآن بر منوط بودن تمامی كارها بر اذن، مشیت، اراده، قدر و قضای الهی چیست؟

 

فعالیت تكمیلی

به‌نظر شما، آیا می‌توان بر‌اساس داسـتان مـوسی(علیه السلام) و خـضر(علیه السلام) در قـرآن (كهف:‌60ـ82)، تبیینی برای برخی از ابعاد مسئله قضا و قدر ارائه كرد؟ با یكدیگر و سرانجام با استاد دراین‌زمینه بحث كنید.

 

منابعی برای مطالعه بیشتر

1. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص97ـ 110 (بحث روایی و فلسفی درباره جبر و تفویض).

2. سبحـانی، جعفـر، الالهـیات، ج2، الفصـل الـرابع و‌الخـامـس، ص155ـ 251 (القضـاء و القدر والبدأ).

3. ــــــــــــــــ، مفاهیم القرآن، ج10، ص55ـ 65 (العدل الالهی، القضاء و‌القدر).

 

 

 

 

كتابنامه

 

1.       قرآن كریم.

2.       نهج البلاغه،‌ ضبط وتنظیم فهارس علمی: صبحی الصالح، منشورات دار الهجرة، قم، [بی‌تا].

3.    الصحیفة السجادیة الجامعة، چ4، تحقیق مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام)، برعآیه و اشراف السید محمد الموحد الابطحی الاصفهانی، مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام)، قم، 1418ق.

4.       آشوری، حسین، توحید، انتشارات سلمان، تهران، [بی‌تا].

5.       الآلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، قرأه و‌صححه محمد حسین العرب، دار الفكر، بیروت، 1417‌ق.

6.    الآملی، سیدحیدر، جامع ‌الاسرار و‌منبع ‌الانوار، با تصحیحات و دو مقدمة هانری كوربن و عثمان اسماعیل یحیی، شركت انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایران‌شناسی فرانسه، [بی‌جا]، 1368‌ش.

7.       ابن‌ابی‌فراس، ورام، مجموعه ورام، انتشارات مكتبة فقه، قم، (عكس‌برداری از نسخه بیروت، دار صعب و دار التعارف)، 1376ق.

8.       ابن‌الانباری، ابوالبركات، البیان فی غریب القرآن، تحقیق طه عبدالحمید طه، انتشارات الهجرة، قم، 1403‌ق.

9.       ابن‌بابویه القمی، ابوجعفر محمد‌بن‌علی‌بن‌حسین (الشیخ الصدوق)، الامالی، مؤسسه البعثة، قم، 1417 ق.

10.    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، التوحید، صححه وعلق علیه: السید هاشم الحسینی الطهرانی، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، قم، 1387‌ش.

11.    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الخصال، صححه وعلق علیه: علی‌اكبر الغفاری، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، [بی‌جا]، [بی‌تا].

12.       ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، علل الشرایع، مطبعة الحیدریة، نجف، 1386‌ق.

13.    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، ‌عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، صححه وقدم له وعلق علیه: الشیخ حسین الاعلمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1404 ق.

14.       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، كشف الغمة فی معرفة الائمه، مكتبة بنی‌هاشم، تبریز، 1381‌ق.

15.       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، كمال الدین و‌تمام النعمة، چ‌2، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1395‌ق.

16.       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، معانی الاخبار، تحقیق علی‌اكبر غفاری، انتشارات اسلامی، [بی‌جا]، 1361ش.

17.       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، انتشارات جامعة مدرسین، قم، 1413‌ق.

18.    ابن‌تیمیة، احمد‌بن‌عبدالحلیم، رسائل و‌فتاوی شیخ ‌الاسلام فی التفسیر و‌الحدیث و‌الاصول و‌العقائد و‌الآداب و‌الاحكام، تصحیح محمد رشیدرضا، مكتبة وهبة، [بی‌جا]، 1412ق.

19.  ـــــــــــــــــــــــــ ، قاعدة جلیلة فی التوسل و‌الوسیلة، حققه و‌خرج احادیثه: عبدالقادر الارناؤوط، رئاسة ادارة البحوث العلمیة و‌الافتاء، [بی‌جا]، 1420‌ق.

20.   ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، دار صادر، بیروت، [بی‌تا].

21.  ابن‌سینا، ابوعلی حسین‌بن‌عبدالله، الاشارات و‌التنبیهات، الجزء الاول فی علم المنطق مع الشرح نصیر‌الدین محمد‌بن‌محمد‌بن‌الحسن الطوسی، چ‌2، دفتر نشر كتاب‌، تهران، 1403‌ق.

22.    ـــــــــــــــــــــــــــــ ، المبدأ و‌المعاد، به‌كوشش عبدالله نورانی، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مك‌گیل شعبة تهران، دانشگاه تهران، تهران، 1363‌ش.

23.       ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مطبعة الحیدریة، نجف، 1376ق.

24.       ابن‌طاووس، رضی‌الدین علی، اقبال الاعمال، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1367ش.

25.       ابن‌فارس (ابو‌الحسین احمد‌بن‌فارس‌بن‌زكریا)، معجم مقاییس اللغة، تحقیق وضبط: عبدالسلام محمد هارون، دار الاسلامیة، لبنان، 1410‌ق.

26.       ابن‌ماجة القزوینی، محمد‌بن‌‌یزید، سنن ابن‌ماجة، دار الفكر، بیروت، [بی‌تا].

27.       ابن‌منظور الافریقی المصری، ابوالفضل جمال‌الدین محمد‌بن‌مكرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، [بی‌تا].

28.       ابن‌هشام، مغنی اللبیب عن كتب الاعاریب، منشورات مكتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، قم، 1414‌ق.

29.       اتكینسون، ریتا. ال و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روان‌شناسی، ترجمه محمد‌نقی براهنی، رشد، تهران، 1375‌ش.

30.    الاحسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة‌ فی الاحادیث الدینیة، تحقیق السید المرعشی والشیخ‌ مجتبی العراقی، مطبعة سیدالشهداء، قم، 1405‌ق.

31.   الاربلی، علی‌بن‌عیسی‌بن‌ابی‌الفتح، كشف الغمة فی معرفة الائمه(علیهم السلام)، تصحیح وتعلیق: السید هاشم الرسولی المحلاتی، مكتبة بنی‌هاشم، تبریز، 1381‌ق.

32.  الازهری، ابومنصور محمد‌بن‌احمد، تهذیب‌ اللغة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1421‌ق.

33.   الاشعری، شیخ‌ابوالحسن علی‌بن‌اسماعیل، الابانة عن اصول الدیانة، تقدیم وتحقیق وتعلیق: حسین محمود، دار الانصار، مصر، 1397ق.

34.   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، اللُمَع فی الرد علی اهل الزیغ و‌البدع، المكتبة الازهریة للتراث، [بی‌جا]، [بی‌تا].

35.    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مقالات الاسلامیین و‌اختلاف المصلین، تصحیح هلموت رُیتر، چ‌3، دار النشر فرانزشتاینر بفیسبادن، [بی‌جا]، 1400ق.

36.       الامام الصادق(علیه السلام)، مصباح الشریعة و‌مصباح الحقیقة، مؤسسه الاعلمی، بیروت، 1400ق.

37.       الایجی، عضدالدین عبدالرحمن‌بن‌احمد، المواقف فی علم الكلام، عالم ‌الكتب، بیروت، [بی‌تا].

38.       ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المواقف و‌شرحها، الشریف الرضی، [بی‌جا]، 1907‌م.

39.       البحرانی، السید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1419ق.

40.       البحرانی، میثم‌بن‌علی‌بن‌میثم، شرح نهج ‌البلاغة، ج1، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، مؤسسه نصر، [بی‌جا]، 1360‌ش.

41.       البخاری، محمد‌بن‌اسماعیل، صحیح البخاری، دار الفكر، بیروت، 1401ق.

42.       البرقی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌خالد، المحاسن، دار الكتب الاسلامیة، قم، 1371‌ش.

43.       البستانی، بطروس، دائرة المعارف و‌هو قاموس عام لكل فن و‌مطلب، دار المعرفة، بیروت، [بی‌تا].

44.   بطروس، عبدالملك و‌نخبة من الاساتذة، قاموس الكتاب المقدس، [بی‌نا]، قاهره، 1995م.

45.   البلاغی، شیخ‌محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، مؤسسه البعثة، قم، 1420‌ق.

46.  بلخی رومی (مولوی)، جلال‌الدین محمد‌بن‌محمدبن‌حسن، مثنوی معنوی، به‌كوشش و اهتمام رینولد الین نیكلسـون، ازروی چاپ 1925ـ‌1933 میلادی ـ لیدن (هلند)، چ5، انتشارات بهزاد، [بی‌جا]، 1373ش.

47.   البیضاوی، ابوسعید عبدالله‌بن‌عمر، التفسیر البیضاوی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، [بی‌جا]، 1410ق.

48.   البیهقی، احمد‌بن‌الحسین‌بن‌علی، السنن الكبری، دار الفكر، بیروت، [بی‌تا].

49.   الترمذی، محمد‌بن‌عیسی، سنن الترمذی، دار الفكر، بیروت، 1403‌ق.

50.  التفتازانی، سعد‌الدین مسعود‌بن‌عمر‌بن‌عبدالله، شرح العقائد النسفیة معه العقائد النسفیة، الّفه ابوحفص عمربن‌محمد نجم‌الدین النسفی، المكتبة الازهریة للتراث، [بی‌جا]، 1421‌ق.

51.       الجَبَعی العاملی، محمد‌بن‌الشیخ (الشیخ البهائی)، الاربعون حدیثاً، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، 1415‌ق.

52.       الجرجانی، علی‌بن‌محمد، التعریفات، عالم الكتب، بیروت، 1407ق.

53.       ـــــــــــــــــــــ ، شرح المواقف للقاضی عضدالدین عبدالرحمن‌بن‌احمد الایجی، منشورات الشریف الرضی، قم، [بی‌تا].

54.       جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج2 (توحید در قرآن)، مركز نشر اسراء، [بی‌جا]، 1383‌ش.

55.       ـــــــــــــــــــ ، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج12 (مبادی و كلیات فطرت در قرآن)، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا].

56.       ـــــــــــــــــــ ، شرح حكمت متعالیه اسفار اربعه، الزهراء، تهران، 1368ش.

57.       الجوهری، اسماعیل‌بن‌حمّاد، الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربیة)، چ4، دار العلم للملایین، بیروت، 1407ق.

58.    حافظ شیرازی، شمس‌الدین محمد، دیوان خواجه حافظ شیرازی، به‌كوشش سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، چ‌3، انتشارات جاویدان، [بی‌جا]، 1358ش.

59.    الحاكم النیسابوری، محمد‌بن‌محمد، مستدرك الحاكم، التحقیق: یوسف المرعشلی، دار المعرفة، بیروت، 1406‌ق.

60.  حسن، عباس، النحو الوافی، چ2، مطبعة احمدی، تهران، 1409ق (افست از نسخه دار المعارف بمصر، 1996م.)

61.  حسین‎زاده، محمد، درآمدی بر معرفت‎شناسی و مبانی معرفت دینی (سلسله دروس اندیشه‌های بنیادین اسلامی)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1377ش.

62.  ــــــــــــــــ ، مبانی اندیشة اسلامی 1 (درآمدی بر معرفت‎شناسی و مبانی معرفت دینی)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1383ش.

63.   حر عاملی، محمدبن‌حسن، وسائل الشیعة، ج8، مؤسسه آل ‌البیت، قم، 1409ق.

64.    الحلی، ابومنصور حسن‌بن‌علی‌بن‌مطهر، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، صحّحه و‌قدّم له و‌علّق علیه الاستاذ حسن حسن‌زاده الآملی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، [بی‌تا].

65.       دانش‌نامة جهان اسلام، زیر نظر غلام‌علی حداد عادل، ج3، بنیاد دایرة‌المعارف اسلام، تهران، 1376ش.

66.       دكارت، رنه، اصول فلسفه، ترجمه منوچهر صانعی دره‌بیدی، آگاه، تهران، 1364ش.

67.       دهخدا، علی‌اكبر، لغت‌نامة دهخدا، زیر نظر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، 1373ش.

68.       الدیلمی، حسن‌بن‌الحسن، ارشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، قم، 1412ق.

69.       ــــــــــــــــــــــ ، اعلام الدین، مؤسسه آل ‌البیت(علیهم السلام)، قم، 1408ق.

70.       رادمنش، عزت‎الله، حركت در نظام طبقاتی فلسفة ماتریالیستی نظام توحیدی، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1358ش.

71.       الرازی، فخرالدین محمد‌بن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الكبیر)، دار الفكر، بیروت، 1423ق.

72.       الراغب الاصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، دار القلم، دمشق، 1416‌ق.

73.   الراوندی، قطب‌الدین سعید‌بن‌هبة‌الله، الخرائج و‌الجرائح، مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام)، قم، 1409‌ق.

74.   ــــــــــــــــــــــــــــــــــ، قصص‌ الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد، 1409‌ق.

75.   ربانی گلپایگانی، علی، فطرت و دین، كانون اندیشة جوان، [بی‌جا]، [بی‌تا].

76.   رشیدرضا، محمد، المنار فی تفسیر القرآن، چ‌2، دار المعرفة، بیروت، [بی‌تا].

77.   الزمخشری، محمود‌بن‌عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چ‌3، دار الكتاب العربی، بیروت، 1407ق.

78.   سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الكتاب و‌السنة و‌العقل، به‌قلم الشیخ ‌حسن محمد مكی العاملی، چ6، مؤسسه الامام الصادق(علیه السلام)، [بی‌جا]، 1426‌ق.

79.       ــــــــــــــ ، حسن و قبح عقلی، نگارش علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، [بی‌جا]، 1368ش.

80.    ــــــــــــــ ، فی ظل اصول الاسلام: دراسة شاملة لمسألة التوحید والشرك والبدعة و قضیة الاستشفاع والتوسل والزیارة وغیرها فی ضوء الاصول المستفادة من ‌الكتاب والسنة، مؤسسة‌ الامام الصادق(علیه السلام)، قم، 1414ق.

81.       ــــــــــــــ ، منشور جاوید، ج2، چ‌3، مؤسسه الامام الصادق(علیه السلام)، قم، 1373‌ش.

82.       ــــــــــــــ ، منشور جاوید، ج8، دار القرآن الكریم، قم، 1369‌ش.

83.       السبزواری، هادی‌بن‌مهدی، شرح منظومه، علق علیه آیة‌‌الله حسن‌زاده الآملی، ج1 (قسم المنطق)، چ4، نشر ناب، قم، 1380‌ش.

84.       سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، طهوری، تهران، 1370ش.

85.       السجستانی، سلیمان‌بن‌الاشعث، سنن ابی‌داود، دار الفكر، بیروت، 1410‌ق.

86.    السیوری الحلی، مقداد‌بن‌عبدالله، اللّوامع الالهیة فی المباحث الكلامیة، حققه وعلق علیه: السید محمد‌علی القاضی الطباطبائی، مطبعة شفق، تبریز، 1397‌ق.

87.       السیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، منشورات رضی ـ بیدار و عزیزی، [بی‌جا]، [بی‌تا].

88.   ــــــــــــــــــــــــــــــ ، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، مكتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، قم، 1404‌ق.

89.   ــــــــــــــــــــــــــــــ ، المزهر فی علم اللغة و‌انواعها، الضبط والتصحیح: فؤاد علی منصور، دار الكتب العلمیة، بیروت، 1418‌ق.

90.  الشامی العاملی، زین‌الدین علی‌بن‌احمد (الشهید الثانی)، منیة المرید فی ادب المفید والمستفید، التحقیق: رضا المختاری، مكتب الاعلام الاسلامی، [بی‌جا]، 1409‌ق.

91.   الشرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و‌الشوارد، دار الاسوة، تهران، 1374ش.

92.   الشریف الرضی، المجازات النبویة، التحقیق: طه محمد الزینی، مكتبة بصیرتی، قم، [بی‌تا].

93.       الشعیری، تاج‌الدین محمد‌بن‌محمد‌بن‌حیدر، جامع ‌الاخبار، انتشارات رضی، قم، 1363ش.

94.       الشهرستانی، محمد‌بن‌عبدالكریم، الملل و النحل،‌ چ3، بیروت، دار المعرفة للطباعة‌ والنشر، 1395ق.

95.       الشیرازی، صدرالدین محمد‌بن‌ابراهیم (صدر‌المتألهین)، الحكمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة ‌الاربعة، چ3، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1981‌م.

96.       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المبدأ و‌المعاد، انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا، تهران، 1381‌ش.

97.       ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر القرآن الكریم، تصحیح محمد خواجوی، مطبعة سیدالشهداء، قم، 1403‌ق.

98.       الصفار، محمدبن‌الحسن‌بن‌فروخ، بصائر الدرجات، چ2، انتشارات كتابخانه آیة‌الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.

99.       صلیبا، جمیل، المعجم الفلسفی، الشركة العالمیة للكتاب، بیروت، 1414ق.

100.          طباطبایی، سیدمحمدحسین، الرسائل التوحیدیة، چاپ حكمت با همكاری نمایشگاه و نشر كتاب، قم، 1365ش.

101.          ـــــــــــــــــــــــ ، المیزان فی تفسیر القرآن، چ5، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403ق.

102.       ــــــــــــــــــــــــ ، نهآیه الحكمة، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، [بی‌تا].

103.       الطبرانی، سلیمان‌بن‌احمد، المعجم الاوسط، تحقیق ابراهیم الحسینی، دار الحرمین، [بی‌جا]، [بی‌تا].

104.       الطبرسی، ابوعلی الفضل‌بن‌الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1390ق.

105.       ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، چ3، دانشگاه تهران، تهران، 1377ش.

106.     ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح وتحقیق وتعلیق: السید هاشم الرسولی المحلاتی والسید فضل الله الیزدی الطباطبائی، چ2، دار المعرفة، بیروت، 1408‌ق.

107.          ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مشكوة الانوار فی غرر الاخبار، چ2، المكتبة‌ الحیدریة، نجف، 1385‌ق.

108.           الطبری، محمدبن‌جریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، چ3، دار الكتب العلمیة، بیروت، 1420‌ق.

109.          الطوسی، ابوجعفر محمد‌بن‌الحسن‌بن‌علی، الامالی، دار الثقافة، قم، 1414‌ق.

110.          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، التبیان فی تفسیر القرآن، مكتب الاعلام الاسلامی، 1409‌ق.

111.          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الغیبة، مؤسسه معارف اسلامی، قم، 1411‌ق.

112.     ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مصباح المتهجد، مؤسسه فقه الشیعة، بیروت، 1411‌ق.

113.          العاملی الكفعمی، ابراهیم‌بن‌علی، البلد الامین، چاپ سنگی، [بی‌جا]، [بی‌تا].

114.          ــــــــــــــــــــــــــــــ، المصباح فی الادعیة والصلوات والزیارات والاحراز والعوذات، چ2، انتشارات رضی (زاهدی)، [بی‌جا]، 1405‌ق.

115.    العاملی النبطی، شمس‌الدین محمد‌بن‌مكی‌بن‌محمد (الشهید الاول)، الدرة الباهرة ‌من الاصداف الطاهرة، تصحیح و ترجمه عبدالهادی مسعودی، انتشارات زائر، قم، 1379‌ش.

116.       العروسی الحویزی، الشیخ عبد علی‌بن‌جمعة، تفسیر نور الثقلین، تحقیق السید علی عاشور، چ2، مؤسسه التاریخ العربی، 1422‌ق.

1117.       العسقلانی، ابن‌حجر، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، چ‌2، دار المعرفة للطباعة و‌النشر، بیروت، [بی‌تا].

118.       العسكری، سیدمرتضی، عقائد الاسلام من القرآن الكریم، ج1، چ4، التوحید للنشر، بیروت، 1420‌ق.

119.          العُكبری، ابوالبقاء عبدالله‌بن‌الحسین، التبیان فی اعراب القرآن، تحقیق علی محمد البجاوی، چ2، دار الجیل، بیروت، 1407ق.

120.          العیاشی، محمد‌بن‌مسعود السلمی السمرقندی، تفسیر العیاشی، تحقیق السید ‌هاشم الرسولی المحلاتی، المكتبة العلمیة الاسلامیة، تهران، [بی‌تا].

121.          الغزالی،‌ ابوحامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، دار و مكتبة‌ الهلال، بیروت، 1993‌م.

122.     الفرّاء، ابوزكریا یحیی‌بن‌زیاد، معانی القرآن، تحقیق و مراجعة محمدعلی النجار، دار السرور، بیروت، [بی‌تا].

123.          الفراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، ترتیب كتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، انتشارات اسوه، [بی‌جا]، 1414‌ق.

124.          الفیروزآبادی، محمدبن‌یعقوب، القاموس المحیط، چ2، مؤسسه الرسالة، بیروت، 1407ق.

125.          الفیومی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علی، المصباح المنیر، مؤسسه دار الهجرة، قم، 1414‌ق.

126.          القاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تحقیق و تعلیق محسن بیدار‌فر، انتشارات بیدار، قم، 1413‌ق.

127.          القمی، ابوالحسن علی‌بن‌ابراهیم، تفسیر القمی، چ3، مؤسسه دار الكتاب، قم، 1404 ق.

128.       القمی، شیخ‌عباس، مفاتیح الجنان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، [بی‌جا]، 1368‌ش.

129.       القوشچی، علاءالدین علی‌بن‌محمد، شرح تجرید الاعتقاد، منشورات رضی، بیدار و عزیزی، قم، 1285ق.

130.    كاپلستون، فردریك، تاریخ فلسفه، ج4 (از دكارت تا لایب‌نیتس)، ترجمه غلام‌رضا اعوانی، انتشارات سروش و شركت انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1380ش.

131.       الكلینی، محمدبن‌یعقوب، الكافی، قدم له وعلق علیه: علی‌اكبر الغفاری، چ4، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1365‌ش.

132.    الكوفی، ابوالقاسم فرات‌بن‌ابراهیم‌بن‌فرات، تفسیر الفرات الكوفی، تحقیق محمد الكاظم، مؤسسه الطبع و النشر التابعة لوزارة‌ الثقافة والارشاد الاسلامی، تهران، 1410‌ق.

133.          اللاهیجی، عبد‌الرزاق، سرمآیه ایمان، گردآوری صادق لاریجانی، الزهراء، [بی‌جا]، 1364‌ش.

134.          مازندرانی، مولی‌محمدصالح، شرح اصول كافی، [بی‌جا]، [بی‌تا].

135.     مجاهدبن‌‌جبر، تفسیر مجاهد، تحقیق عبدالرحمن‌بن‌الطاهر‌بن‌محمد السورتی، مجمع ‌البحوث الاسلامیة، اسلام‌آباد، [بی‌تا].

136.          المجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، چ2، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403‌ق.

137.          مركز تحقیقات كامپیوتری علوم اسلامی، نرم‌افزار جامع الاحادیث (نور 5/‌2)، قم، [بی‌تا].

138.          مركز معجم فقهی حوزه علمیه قم، نرم‌افزار معجم فقهی آیة‌الله گلپایگانی، نسخه سوم، قم، 1379‌ش.

139.          المشهدی، ابوعبدالله محمد‌بن‌جعفر، المزار الكبیر، التحقیق جواد القیومی الاصفهانی، مؤسسه النشر الاسلامی، 1419‌ق.

140.          مصباح یزدی، محمد‌تقی، آموزش فلسفه، چ4، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، [بی‌جا]، 1370ش.

141.          ــــــــــــــــــــــ ، به‌سوی خودسازی، نگارش كریم سبحانی، چ2، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1381ش.

142.       ــــــــــــــــــــــ ، تعدد قرائت‌ها، تحقیق و نگارش غلام‎علی عزیزی‎كیا، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1382ش.

143.       ــــــــــــــــــــــ ، تعلیقة علی نهآیه الحكمة، مؤسسه فی طریق الحق، قم، 1405‌ق.

144.       ــــــــــــــــــــــ ، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، انتشارات شفق، [بی‌جا]، 1375ش.

145.    ـــــــــــــــــــــ ، چكیدة چند بحث فلسفی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1358ش.

146.       ــــــــــــــــــــــ ، خداشناسی (سلسله دروس معارف قرآن در سال 1354)، جزوة درسی، چاپ‌نشده.

147.          ــــــــــــــــــــــ ، دروس فلسفة اخلاق، انتشارات اطلاعات، تهران، 1377ش.

148.          ــــــــــــــــــــــ ، فلسفة اخلاق، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، شركت چاپ و نشر بین‌الملل، تهران، 1381ش.

149.          ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 1ـ3 (خداشناسی، كیهان‌شناسی، انسان‌شناسی)، چ2، انتشارات در راه حق، قم، 1368ش.

150.          ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 4ـ5 (راه و راهنماشناسی)، چ2، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1379ش.

151.     ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 7 (اخلاق در قرآن)، ج 1ـ3، تحقیق و نگارش محمدحسین اسكندری، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1380ش.

152.     ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 9 (حقوق و سیاست در قرآن)، نگارش شهید محمد شهرابی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1377ش.

153.     ــــــــــــــــــــــ ، نقد و بررسی مكاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1384ش.

154.          مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات اسلامی (وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم)، [بی‌جا]، 1361‌ش.

155.          ــــــــــــــ ، فطرت، چ‌7، انتشارات صدرا، 1374ش.

156.       ــــــــــــــ ، مجموعه‌آثار، چ9، انتشارات صدرا، [بی‌جا]، 1378ش.

157.       المظفر، محمد‌رضا، المنطق، دار التعارف، بیروت، 1499ق.

158.       المعتزلی، القاضی عبدالجباربن‌احمد، شرح الاصول الخمسة، چ2، مكتبة الوهبة، قاهره، 1408‌ق.

159.       معین، محمد، فرهنگ فارسی (متوسط)، چ8، امیر‌كبیر، [بی‌جا]، 1371ش.

160.    الموسوی الخمینی، روح‌الله، صحیفة امام، تدوین و تنظیم مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی(رحمه الله)، تهران، 1378ش.

161.     ـــــــــــــــــــــــــ ، صحیفة نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی(رحمه الله)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، 1361‌ش.

162.          النسائی، احمد‌بن‌شعیب، سنن النسائی، دار الفكر، بیروت، 1348ق.

163.          هاكس، جیمز، قاموس كتاب مقدس، انتشارات اساطیر، تهران، 1377ش.

164.          هندی، سراحمد‌خان، تفسیر القرآن و‌هو الهدی و‌الفرقان، ترجمه سیدمحمد‌تقی فخر داعی گیلانی، كتابخانه و چاپخانه علمی، تهران، [بی‌تا].

165.          الهیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، دار الكتب العلمیة، [بی‌جا]، 1408‌ق.

166. Edwards, Paul, The Encyclopedia of philosophy, 1923.

167.Oxford advanced learner's dictionary of current English, OXFORD UNIVERSITY PRESS, Copyright 1974, 25th impression, 1987.

168.The Merriam - Webster Dictionary, Merriam-Webster, Inc, 1998.

 

 

 

نمایه‌ها

آیات

فاتحه

إِیّاک نَعْبُدُ وَإِیّاک نَسْتَعِینُ (5)............................................................................ 174, 217

بقره

إِنَّ اللَّه عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (20).................................................................................. 367

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً (29)................................................... 388, 444

أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِک الدِّمَاء (30)........................................................... 400

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِین (34) 218

وَلَکمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (36)......................................... 444, 518, 526

فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ (102)           491

بَدِیعُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَإِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کنْ فَیَکون (117) 148, 532, 534

وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّک أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم (127)    280

إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ (143)..................................................................... 57, 256

قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِک فِی السَّمَاء (144)..................................................................... 502

یُعِلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (151).............................................................................. 28

وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (155)        389

وَإِلَهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیم (163)............ 58, 165, 184, 255, 256

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْک الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لقَوْمٍ یَعْقِلُونََ (164)       80, 256, 308

أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً (165)................................................................................... 280, 377

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِّلنَّاسِ (185)........................................ 35, 343

یَسْأَلُونَک عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ (189)........................................... 401

فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِککمْ فَاذْکرُوا اللّهَ کذِکرِکمْ آباءَکمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکراً فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَما لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاق (200)         533

کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم (213)    343, 481

یَسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا (219) 430

وَاللّهُ یَدْعُو إِلَی الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ (221)........................................................ 495, 501

وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (231)........................................................................ 134

وَلكِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُرِید (253)..................................................................................... 360

مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ (255)............................................................. 220, 492

رَبِّ أَرِنِی کیْفَ تُحْیِـی الْمَوْتَی (260)....................................................... 303, 311, 312

لِلَّهِ ما فِی السَّمَاواتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکم بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاء وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاء وَاللّهُ عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (284)...................................................................................................................... 363

لاَ یُکلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا (286)............................................................................. 377

آل عمران

فَأمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ (7).................................................... 472

‌إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَم (19)...................................................................................... 99

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ الْمُلْک مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِک الْخَیْرُ إِنَّک عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (26)   362

یَوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا (30)  409

کذَلِک اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَآءُ (40)...................................................................................... 360

قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یَکونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کذَلِک اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کن فَیَکونُ (47)     532, 534, 535

أَنِّی قَدْ جِئْتُکم بِآیه مِّن رَّبِّکمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکم مِّنَ الطِّینِ کهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الأکمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیِـی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ (49)........................................................................................................................ 205

قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (73)........................................ 362

یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (74)................................................ 362

وَمَن کفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ (97)..................................................................... 432

وَلِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الأَرْضِ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (109)............................ 433

إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (119)............................................................................... 456

وَلَقَدْ نَصَرَکمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ (123)....................................................................... 228

وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ (126).......................................................... 309

وَمَا کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله (145)...................................................... 491, 494

وَالله‏ُ یُحِبُّ الصّّابِرین (146)............................................................................................ 36

مِنکم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنکم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ (152)......................................... 357, 454

إِنَّ الامْرَ کلَّهُ لِلَّهِ (154)................................................................................................. 277

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (169)......... 226

فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (170)         226

یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ (171)..................... 226

إِنَّمَا ذَلِکمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ (175)........ 175

وَیَتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک فَقِنا عَذابَ النّار (191)         426

نساء

فَعَسَی أَن تَکرَهُواْ شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرًا کثِیرًا (19).............................................. 390

یُرِیدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکمْ وَیَهْدِیَکمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ وَیَتُوبَ عَلَیْکمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکیم (26)      384

وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ (32)........................................................................................... 400

إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَک بِهِ وَیَغْفِرُ ما دُونَ ذلِک لِمَنْ یَشاءُ وَمَنْ یُشْرِک بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیما (48)  173

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلا (57)      461

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ (59)....................... 207

وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیما (64)      207, 223

وَاللّهُ یَکتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ (81)........................................................................................... 344

فَإِن لَّمْ یَعْتَزِلُوکمْ وَیُلْقُواْ إِلَیْکمُ السَّلَمَ وَیَکفُّوَاْ أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ (91)   178

وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلی اللّهِ (100)   405

إِنَّ الصَّلاَةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کتَابًا مَّوْقُوتاً (103)...................................................... 481

وَلاَ تَهِنُواْ فِی ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَکونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ یَرْجُونَ وَکانَ اللّهُ عَلِیمًا حَکیمًا (104)        176

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلا (122)          459, 461

وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِن (125).............................................. 99

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَیَأْتِ بِآخَرِینَ وَکانَ اللّهُ عَلَی ذَلِک قَدِیرًا (133)............... 361

الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعا (139)       280, 377

فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کثِیرًا وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَکلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ (160)................................................................................................................................ 324

یَا أَهْلَ الْکتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَی مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلَـهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَات وَمَا فِی الأَرْضِ وَکفَی بِاللّهِ وَکیلا (171)................................................................................................................................ 203

مائده

إِنَّ اللّهَ یَحْکمُ مَا یُرِیدُ (1)............................................................................................. 364

إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (7).................................................................................... 456

قَدْ جَاءکم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکتَابٌ مُّبِینٌ (15).................................................................... 326

یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (16)           326

وَلِلّهِ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَاللّهُ عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (17) 360, 450

وَلِلّهِ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ (18)............................. 171, 450

وَعَلَی اللّهِ فَتَوَکلُواْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ (23)...................................................................... 175

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنک الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ (41) 182

اِنَّ الله‏ یُحِبُّ المُقْسِطین (42).......................................................................................... 36

إِنَّما وَلِیُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکعُونَ (55)     208

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکمْ تَسُؤْکمْ (101)................................ 401

إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِیءُ الأَکمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَی بِإِذْنِی (110)    201, 492

انعام

هُوَ الَّذِی خَلَقَکم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ (2)...... 528

کتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (12)....................................................................................... 404

وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی (35)............................................................... 363, 458

مَن یَشَإِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَن یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (39)..................................... 364

وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کتَابٍ مُّبِینٍ (59)         483, 484, 487

حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَکمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا (61)........................................................... 342

وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ (73).......................................................... 425

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکینَ (79) 63, 96

وَتِلْكَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِیمٌ عَلِیم (83)      425

وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِه (91)...................................................................................... 341

إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَی یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِکمُ اللّه (95)      108, 308

بَدِیعُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ أَنّی یَکونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَخَلَقَ کلَّ شَیْءٍ وَهُوَ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیم (101)          307

ذَلِکمُ اللّهُ رَبُّکمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ (102).................................................................. 108, 109

وَبَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنا قالَ النّارُ مَثْواكُمْ خالِدِینَ فِیها إِلاّ ما شاءَ اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِیمٌ عَلِیم (128)      425

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکمْ رُسُلٌ مِّنکمْ (130).................................................... 452

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ وَیَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِکم مَّا یَشَاء کمَآ أَنشَأَکم مِّن ذریه قَوْمٍ آخَرِینَ (133) 361

اعراف

قَالَ مَا مَنَعَک أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُک قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ (12) 193, 194

وَلَکمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (24)............................................................ 518

قُلْ إِنَّ اللهَ لاَ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ (28).................................................................................. 378

وَلِکلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (34).......... 527, 528

ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِین (54) 115, 200, 297, 307, 472

وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ (58)...................................................................... 490

لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ (59)...... 54, 165

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ (96)........... 325

وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَی وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ وَیَذَرَک وَآلِهَتَک (127)....... 60

اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا کمَا لَهُمْ آلِهَةٌ (138)................................................................................. 59

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (172)................................................................................................... 102, 104, 110

أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَک آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکنَّا ذریه مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173).... 102

وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (179).................................................................... 52, 452, 457

وَلِلّهِ الأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما كانُوا یَعْمَلُون (180)        377, 391

انفال

إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکمْ فَاسْتَجَابَ لَکمْ أَنِّی مُمِدُّکم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِکةِ مُرْدِفِینَ (9)........... 228

وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَی وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ (10)           229

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکنَّ اللّهَ رَمَی وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (17)  309

وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَـکن لِّیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً (42)................ 520

وَإِذْ یُرِیکمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُکمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ (44)        433, 536

إِن یَکن مِّنکمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ (65)...................................................... 472

الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکمْ ضَعْفًا (66)......................................................... 472

توبه

قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکمْ (14)............................................................................... 324

لَقَدْ نَصَرَکمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ (25) 229

ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعذَّبَ الَّذِینَ کفَرُواْ وَذَلِک جَزَاء الْکافِرِینَ (26)        229

‌اِنَّما المُشرِکونَ نَجَسٌ (28)........................................................................................... 178

اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِیحَ ابن ‌مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَـهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکونَ (31)        179

وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً (46)........................................................................ 357

إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَالإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم (111) 404, 408

إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یُحْیِـی وَیُمِیتُ وَمَا لَکم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (116)         204

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکم مِّنَ الْکفَّارِ (123)............................................. 204

ولَقَدْ جَاءکمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ (128)         57

یونس

یُدَبِّرُ الأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُون (3) 217, 220, 307

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ (9)...................................... 326

وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ... سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکونَ (18).... 62

قُلْ مَن یَرْزُقُکم مِّنَ السَّمَاء وَالارْضِ أَمَّن یَمْلِک السَّمْعَ والابْصَارَ وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیَّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ الامْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ (31)............................................................................................... 116

إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا وَلَـکنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (44).................................. 375

قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکمْ أَمْ عَلَی اللّهِ تَفْتَرُونَ (59).................................................................... 490

مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلا فِی السَّماءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاّ فِی كِتابٍ مُبِین (61)      484

وَلا یَحْزُنْک قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم (65).................................... 377

وَمَا کانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ (100)................................................................. 491

کذَلِک حَقًّا عَلَیْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِینَ (103).......................................................................... 404

وَإِن یَمْسَسْک اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْک بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (107)    362

هود

وَهُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاء لِیَبْلُوَکمْ أَیُّکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (7)    135, 388, 431, 443, 445, 447

وَلَوْ شَاء رَبُّک لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ (118)........... 169, 458, 461

إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّک وَلِذَلِک خَلَقَهُمْ (119).................................................. 169, 458, 461

وَلِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الأَمْرُ کلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکلْ عَلَیْهِ وَما رَبُّک بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُون (123)          175, 433

یوسف

أأرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (39)................................................... 57, 179

مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ (40) 54

الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ (51)............................................................................................ 427

وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا (100)........................................................... 218

رعد

یُدَبِّرُ الأَمْرَ یُفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُون (2)............................................... 307

أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکاء خَلَقُواْ کخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (16)     186, 307

اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَسالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها (17)............................................................. 37

بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعًا (31).............................................................................................. 307

وَمَا کانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیه إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ (38)............................................................ 491

یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکتَابِ (39)..................................... 484, 485, 524

ابراهیم

الَر کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ (1)................ 492

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ (4)        364

إِن تَکفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ (8)................................ 432

قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللّهِ شَک فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالارْضِ (10)..................................... 80, 81

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (19)..................................................................... 361

إِنَّ اللّهَ وَعَدَکمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکمْ فَأَخْلَفْتُکمْ (22)................................................... 427

وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ (23)       493

أَلَمْ تَرَ کیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیِّبَةً کشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء (24)....... 168

تُؤْتِی أُکلَهَا کلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکرُونَ (25)........ 168

وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاء (27)............................................................................................... 360

حجر

وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ (27)............................................................... 322

فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّک رَجِیمٌ (34)..................................................................................... 194

وَإِنَّ عَلَیْک لَعْنَتِی إِلَی یَوْم ِالدِّین (35).......................................................................... 194

رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون (36).............................................................................. 193

رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (39)............................. 193

إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ (60)....................................................................... 514

وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِک الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِینَ (66)...................................... 532

وَما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَالأَرْضَ وَما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السّاعَةَ لآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیل (85)           450

نحل

وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکبُوهَا وَزِینَةً (8)................................................................. 445

وَعَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاکمْ أَجْمَعِینَ (9)................................ 363

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ (36)........................... 165

إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کن فَیَکون (40)............................................... 148

وَاَنْزَلْنا اِلَیْكَ الذِّكرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِم (44)......................................................... 28

وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَی (60)....................................................................................... 343, 346

فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (74)........................ 139, 140, 151

وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلکن یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کنتُمْ تَعْمَلُونَ (93)   309

مَا عِندَکمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ (96)........................................................................... 485

مَن کفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَان (106)....................... 183

وَتُوَفَّی کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ (111)....................................................... 410

اسراء

وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیرًا (4) 532

وَکلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا (13)....... 482

اقْرَأْ کتَابَک کفَی بِنَفْسِک الْیَوْمَ عَلَیْک حَسِیبًا (14)....................................................... 482

وَقَضَی رَبُّک أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا (23)..................................... 531, 533

إِنَّ رَبَّک یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا (30)................... 361

قُل لَّوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کمَا یَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً (42)....................... 259

عَسَی أَن یَبْعَثَک رَبُّک مَقَامًا مَّحْمُودًا (79)................................................................... 220

إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا (107)................ 198

قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنی وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلا (110)         377

کهف

وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4)............................................................................ 167

مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کبُرَتْ کلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلا کذِبًا (5) 167

إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (7).................................. 453

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِک غَدًا (23).................................................................... 497

إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَاذْکرْ رَبَّک إِذا نَسِیتَ وَقُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدا (24).... 498

لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ (39)....................................................................................................... 494

مریم

فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا (17)............................................................ 323

إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنک إِن کنتَ تَقِیًّا (18)................................................................. 323

إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّک لِأَهَبَ لَک غُلَامًا زَکیًّا (19)............................................................ 323

قَالَ کذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیه لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکانَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا (21)...... 536

قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا (30)....................................................... 203

ما کانَ لِلّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کنْ فَیَکون (35) 532, 535

وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا (88)..................................................................................... 167

لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا (89)................................................................................................ 167

تَکادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا (90)...................... 63, 167

أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا (91).......................................................................................... 167

طه

اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنی (8)...................................................................... 377

إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکرِی (14).......................................... 514

ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی (40)...................................................................... 514, 520

قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکمَا أَسْمَعُ وَأَرَی (46)................................................................... 475

قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَی (52).......................................... 477

فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ (72)............................................................................................ 533

وَانظُرْ إِلَی إِلَهِک الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکفًا (97)................................................................. 60

انبیاء

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ (16)............................................. 378, 426

لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا (17)............................................................... 426

لَوْ کانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُون (22).... 240, 244, 249, 254, 260

لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ (23)............................................... 399, 400, 411, 412

وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی (28)................................................................................. 224

وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کلَّ شَیْءٍ حَیٍّ (30)........................................................................... 321

وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ (33).................. 339

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (87)  539

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَلِک نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ (88)......................................... 539

حج

وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی (5)................................................... 527, 542

إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ (14)   360, 496

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَمَنْ فِی الأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِیرٌ مِنَ النّاسِ وَكَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ وَمَنْ یُهِنِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یَشاء (18)............... 360, 496

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (39)............................... 489

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِک فِی کتَابٍ (70).......................... 477

یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (76)........................................ 433

مؤمنون

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ (12)...................................................... 317, 322

ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکینٍ (13)........................................................................... 317

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (14)        57, 200, 317

وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ (18)................................................................................. 513

قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (86)............................................. 116

سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُون (87)................................................................................. 116

مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (91)    250, 251, 253, 254

حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99).................................................. 454

لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکتُ کلَّا إِنَّهَا کلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا (100)....................................... 454

إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ (111)................................................ 327

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثًا (115)...................................................................... 378, 426

نور

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالارْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ (35)............................... 282

رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکرِ اللَّهِ (37).......................................................... 107

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکمُ الَّذِینَ مَلَکتْ أَیْمَانُکمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکمْ (58)....................................................... 489

فرقان

الَّذِی لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک وَخَلَقَ کلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرا (2)   307, 512

وَقالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا (30).................................... 25

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکرَ أَوْ أَرَادَ شُکورًا (62)................. 257

شعراء

وَما أَسْئَلُکمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِین (109، 127، 145، 164، 180)........ 405

نمل

‌ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا (14)....................................................... 182

وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبَادِک الصَّالِحِینَ (19)............................................................ 404

قصص

فَوَکزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ (15).................................................................................... 533

فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ یَا مُوسَی أَتُرِیدُ أَن تَقْتُلَنِی کمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالامْس (19)    357

أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ (28)................................................. 527, 533, 542

فَلَمّا قَضی مُوسَی الأَجَلَ وَسارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النّارِ لَعَلَّکمْ تَصْطَلُون (29)......................................................................................................... 533

إِنَّک لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاء (56)........................................... 344

اِنَّ الله‏َ لاَ یُحِبُّ المُفْسِدین (77)...................................................................................... 36

عنکبوت

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (2)........................................... 447

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ (3)............... 447

وَکأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (60).................. 361

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالارْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ (61).... 116

اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (62).............. 308

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الارْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ (63) 116

فَإِذَا رَکبُوا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکونَ (65)    117

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (69)............................... 230

روم

وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکمْ وَأَلْوَانِکمْ (22)........................ 518

فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (30)        93, 95, 96, 97

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (41)        325

وَکانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ (47)............................................................................. 404

لقمان

وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِک بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیم (13)........ 173

إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (23)................................................................................. 456

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکثَرُهُمْ لا یَعْلَمُون (25) 178

وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کلٌّ یَجْرِی إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی (29).............................................. 526

ذلِک بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکبِیر (30). 427

سجده

یُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْم (5)............................. 200, 307

الَّذِی أَحْسَنَ کلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ (7)......................................................................... 377, 391

قُلْ یَتَوَفَّاکم مَّلَک الْمَوْتِ الَّذِی وُکلَ بِکمْ (11)............................................................. 342

احزاب

إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا (33)............. 486, 503

وَمَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ (36) 531

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ (39)............................. 175

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولًا (72) 458

لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکینَ وَالْمُشْرِکاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (73) 458

سبأ

لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِک وَلَا أَکبَرُ إِلَّا فِی کتَابٍ مُّبِینٍ (3)   477

وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ (12).............................................................. 493

وَمَا کانَ لَهُ عَلَیْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ (21).................................... 473

فاطر

الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکةِ رُسُلًا (1)............................... 63, 323

وَإِنْ یُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (4).......................... 433

یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُّسَمًّی ذَلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ لَهُ الْمُلْک وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا یَمْلِکونَ مِن قِطْمِیرٍ (13)......................................................................................................... 62

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (15)..................................... 432

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (16)..................................................................... 361

یس

وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِک تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (38)......................................... 512

وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّی عَادَ کالْعُرْجُونِ الْقَدِیم (39)................................................ 512

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (60).................... 114

وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ (61)............................................................... 114, 457

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کنْ فَیَکونُ (82)........................................... 111, 535

صافات

إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ یَسْتَكْبِرُون (35).................................................. 165

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (159)................................................................. 139, 141, 151

إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِین (160)................................................................... 139, 141, 151

وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ (164).................................................................................... 450

ص

أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ (5).......................................................... 57

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِک ظَنُّ الَّذِینَ کفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کفَرُوا مِنَ النَّارِ (27)         378, 425

كِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِه (29).................................................................. 27

لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنک وَمِمَّن تَبِعَک مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ (85).......................................... 194, 406

زمر

ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی (3)...................................................................... 179

وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا (8)  117, 118

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ (38)............................................................................................................ 178

اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِک الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی (42)           342, 536

قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَالأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون (44)......... 220, 221

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکم مِّن رَّبِّکم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (55)  454

أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَی علَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ (56)...................................... 454

غافر

یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (19).................................................................. 456

وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ (20)................................................................................................ 532

ذَلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ (62).................................................................. 299, 307

هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کن فَیَکونُ (68)........................ 535

فصلت

وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ (10)........................................................................... 513

ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ (11)  321, 445

فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ (12)....................................................................... 321

شوری

فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ (7)........................................................................... 459

لَیْسَ کمِثْلِهِ شَیْءٌ (11).............................................................................. 143, 301, 471

لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّهُ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (12) 362

وَإِنَّک لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (52)......................................................................... 343

زخرف

وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ (4)........................................................... 484, 485

بَلَی وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکتُبُونَ (80)................................................................................... 344

‌وَلَا یَمْلِک الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ (86)......... 224

دخان

لا إِلَهَ إِلا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ رَبُّکمْ وَرَبُّ آبَائِکمُ الأَوَّلِین (8)............................................ 58

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ (38).............................. 417, 426, 429

مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ (39)....................................................................... 417, 426, 429

جاثیه

أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکمُونَ (21) 378

کلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی کتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ (28).............................. 482, 485

هذا کتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکمْ بِالْحَقِّ إِنّا کنّا نَسْتَنْسِخُ ما کنْتُمْ تَعْمَلُون (29)........ 482, 487, 502

احقاف

مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّی (3)............................ 526

محمد

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکمْ (7).................................. 230

اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلى قُلُوبٍ اَقْفالُها (24).............................................................. 27

وَلَنَبْلُوَنَّکمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکمْ (31).. 473, 476, 500

حجرات

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکمْ (14) 181

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِک َ هُمُ الصَّادِقُونَ (15)     183

ق

وَعِندَنَا کتَابٌ حَفِیظٌ (4)............................................................................................... 484

فَذَکرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِید (45)............................................................................. 114

ذاریات

وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ (20)................................................................................. 122

وَفِی أَنفُسِکمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (21)................................................................................... 122

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (56)................................................................... 457

طور

أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ (35).................................................. 82, 83, 86

نجم

مَا کذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی (11)........................................................................................... 78

إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى (23)    54

وَأَنَّ إِلَی رَبِّک الْمُنتَهَی (42)................................................................................ 433, 436

قمر

وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاء عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (12)............................................. 513

إِنَّا کلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (49)..................................................................................... 512

وَمَا أَمْرُنَا إَِّلا وَاحِدَةٌ کلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (50)........................................................................ 275

رحمن

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ (10).......................................................................................... 444

واقعه

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ (77)..................................................................................................... 484

فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ (78)................................................................................................. 484

لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79)........................................................................................... 486

حدید

هُوَ الاَوَّلُ وَالاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَالْباطِن (3).......................................................................... 37

لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (5)............................................... 433

مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکمْ إِلَّا فِی کتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِک عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ (22)         487, 502, 540

لِکیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (23).. 540

وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (25)............................................. 481

مجادله

قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُک فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکی إِلَی اللَّهِ (1)................................ 475

حشر

هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیم (24)       377

صف

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (10)....................... 408

جمعه

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین (2)     28

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ (10).............................................................. 533

منافقون

إِذَا جَاءک الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ (1)      182

وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (11)................................. 527

تغابن

مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ (11)............................................................... 493, 494

طلاق

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکلِّ شَیْءٍ عِلْمًا (12)    134

ملک

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکمْ أَیُّکمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (2)............................................ 453

اَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللّطیفُ الخَبیرُ (14).............................................. 134, 471, 503

قلم

ن وَالْقَلَمِ وَما یَسْطُرُون (1)............................................................................................ 483

أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کالْمُجْرِمِینَ (35)............................................................................. 378

نوح

یَغْفِرْ لَکم مِّن ذُنُوبِکمْ وَیُؤَخِّرْکمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاء لَا یُؤَخَّرُ لَوْ کنتُمْ تَعْلَمُونَ (4)        528

مدثر

کلَّا إِنَّهُ تَذْکرَةٌ (54)....................................................................................................... 114

فَمَن شَاء ذَکرَه (55)..................................................................................................... 114

قیامت

وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ (22)......................................................................................... 78, 94

إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (23)................................................................................................ 78, 94

مرسلات

فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَّکینٍ (21)........................................................................................ 527

إِلَی قَدَرٍ مَّعْلُومٍ (22)..................................................................................................... 527

نبأ

لَّا یَتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا (38).................................................... 492

نازعات

فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا (5)...................................................................................................... 201

تکویر

وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (29)................................................. 498, 539

انفطار

و إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ (1)............................................................................................... 63

وَإِذَا الْکوَاکبُ انتَثَرَتْ (2)............................................................................................... 63

بروج

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ (21)............................................................................................... 484

فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ (22)................................................................................................... 484

فجر

وَجاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (22).............................................................................. 472

علق

إِنَّ إِلَی رَبِّک الرُّجْعَی (8)................................................................................... 433, 436

أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی (14)........................................................................................... 135

قدر

تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْر (4)................................................. 493

توحید

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1)......................................................................... 165, 184, 269, 272

اللَّهُ الصَّمَدُ (2).............................................................................................................. 432

ناس

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1).............................................................................................. 324

مَلِک النَّاسِ (2)............................................................................................................ 324

إِلَهِ النَّاسِ (3)................................................................................................................ 324

مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس (4)...................................................................................... 324

ِالَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (5)............................................................................. 324

 

روایات

حدیث قدسی

کنت کنزاً مخفیاً فاحببتُ أن أُعرَف فخلقتُ الخلق لکی أُعرَف.................................... 424

یَا عِبَادِیَ الصِّدِّیقِینَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکمْ تَتَنَعَّمُونَ بِهَا فِی الْآخِرَة............... 455

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)

ادّخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی....................................................................... 220

اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْكُمْ بِالقُرْآنِ.......................................... 27

إذا ظهرت فی أمتی عشر خصال عاقبهم الله بعشر خصال قیل و‌ما هی یا رسول الله(صلى الله علیه وآله) قال إذا قللوا الدعاء نزل البلاء و‌إذا ترکوا الصدقات کثر الأمراض و‌إذا منعوا الزکاة هلکت المواشی و‌إذا جار السلطان منع القطر من السماء و‌إذا کثر فیهم الزناء کثر فیهم موت الفجأة و‌إذا کثر الربا کثرت الزلازل و‌إذا حکموا بخلاف ما أنزل الله تعالی سلط علیهم عدوهم و‌إذا نقضوا عهد الله ابتلاهم الله بالقتل و‌إذا طففوا الکیل أخذهم الله بالسنین ثم قرأ رسول الله ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ‌الْبَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون      325

اُسْکتُوا عَمّا سَکتَ اللّه..................................................................................................... 485

طَارِقٌ الْمُحَارِبِیُّ رَأَیْتُ النَّبِی(صلى الله علیه وآله) فِی سُوَیْقَةِ ذِی الْمَجَازِ عَلَیْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَهُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لا إِلَهَ ‌إِلا اللَّهُ تُفْلِحُوا       163

فی کل قضاء الله عز وجل خیرةٌ للمؤمن...................................................................... 517

کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوّدانه او ینصّرانه................................... 99

لَا أَبْلُغُ مَدْحَک وَالثَّنَاءَ عَلَیْک أَنْتَ کمَا أَثْنَیْتَ عَلَی نَفْسِک............................................. 152

وردت الروآیه الصحیحة أنه لما نزلت هذه الآیه (انعام، 125)، سئل رسول‌ الله(صلى الله علیه وآله) عن شرح الصدر ما هو؟ فقال نور یقذفه الله فی قلب المؤمن، فینشرح له صدره، وینفسح. قالوا فهل لذلک من إمارة یعرف بها؟ قال(صلى الله علیه وآله) نعم الإنابة إلی دار الخلود، والتجافی عن دار الغرور، والإستعداد للموت قبل نزول الموت...................................................................................................................... 279

ولا یبلغ احد کنه معرفته، فقیل لا انت یا رسول‌ الله؟ قال لا انا، الله اعلی واجل أن یطلع احد علی کنه معرفته       148

ومن لم‌ یؤمن بشفاعتی فلا اَناله اللهُ شفاعتی................................................................ 221

یشفع یوم القیامة ثلاثة، الانبیاء، ثم العلماء ثم الشهداء................................................ 221

یَوْماً مَا عَجِبْتُ مِنْ شَیْ‏ءٍ کعَجَبِی مِنَ الْمُؤْمِنِ إِنَّهُ إِنْ قُرِّضَ جَسَدُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا بِالْمَقَارِیضِ کانَ خَیْراً لَهُ وَ‌إِنْ مَلَک مَا بَیْنَ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ‌مَغَارِبِهَا کانَ خَیْراً لَهُ وَ‌کلُّ مَا یَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ‌جَلَّ بِهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ فَلَیْتَ شِعْرِی هَلْ یَحِیقُ فِیکمْ مَا قَدْ شَرَحْتُ لَکمْ مُنْذُ الْیَوْمِ أَمْ أَزِیدُکم    517

امام علی(علیه السلام)

اذا حلف [الظالم] بالله الذی لا اله الا هو، لم یعاجل [العقوبة]؛ لانه قد وحّد الله تعالی 166

الاسلام هو التسلیم.......................................................................................................... 99

إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً وَیَمُوتُونَ ضُلاَّلا................................................ 30

التوحید الاّ تتوهمه........................................................................................................ 166

الحمد لله الذی انحسرت الاوصاف عن کنه معرفته..................................................... 148

الحمد لله الذی لم تسبق له حالٌ حالا........................................................................... 469

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکم............................................................... 96

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِیل..................................................................................... 271

الهی کفی بِی عزّاً اَن اَکوُنَ لَک عَبدَاً وَکفی بِی فَخرَاً اَن تَکونَ لِی رَبّا.......................... 198

أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کذَلِک رَبُّنَا وَقَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَلَا عَقْلٍ وَلَا وَهْمٍ کذَلِک رَبُّنَا عَزَّ وَجَل........................................................... 268

ان الیوم عمل ولا حساب وغداً حساب ولا عمل......................................................... 455

أَنَّ رَجُلاً قَامَ إِلَی أَمِیر ِالْمُؤْمِنِین(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا عَرَفْتَ رَبَّک؟ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَنَقْضِ الْهِمَمِ لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَیْنِی وَبَیْنَ هَمِّی وَعَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِی فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَیْرِی................................. 228

اوّل الدین معرفته وکمال معرفته التصدیق به وکمال التصدیق به توحیده وکمال توحیده الاخلاص له وکمال الاخلاص له نفی الصفات عنه... فبعث فیهم رسله وواتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسی نعمته 51, 100, 166

أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَیْدِیکمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکمْ ثُمَّ بِقُلُوبِکمْ فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَلَمْ یُنْکرْ مُنْکراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَأَسْفَلُهُ أَعْلَاه............................................................................................ 183

تَظُنُّ أَنَّهُ کانَ قَضَاءً حَتْماً وَ‌قَدَراً لازِماً إِنَّهُ لَوْ کانَ کذَلِک لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ وَ‌الأَمْرُ وَ‌النَّهْیُ وَ‌الزَّجْرُ مِنَ اللَّهِ وَ‌تَسقَطَ مَعْنَی الْوَعْدِ وَ‌الْوَعِید            509

تِلْک مَقَالَةُ إِخْوَانِ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَ‌خُصَمَاءِ الرَّحْمَنِ وَ‌حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ‌قَدَرِیَّةِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ‌مَجُوسِهَا 510

 ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِکتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا یَرْکعُونَ وَ‌رُکوعٌ لَا یَنْتَصِبُونَ وَ‌صَافُّونَ لَا یَتَزَایَلُون       451

جَاءَ حِبْرٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّک حِینَ عَبَدْتَهُ قَالَ فَقَالَ وَیْلَک مَا کنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَکیْفَ رَأَیْتَهُ قَالَ وَیْلَک لَا تُدْرِکهُ الْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَلَکنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان 79, 119

صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُم....................... 408

فَاعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَکانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَی أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الآخِرَة............................................................................................. 191

فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ‌تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ‌لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَه       402, 432

کانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَی أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَة.............. 193

کلَّمَا مَیَّزْتُمُوهُ باَوْهامِکمْ فی اَدقِّ معانیه، مَخلوقٌ مثلکم مَرْدودٌ اِلَیْکم........................... 140

کمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَکمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَشَهَادَةِ کلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَة            271

کمال توحیده الاخلاص له وکمال الاخلاص نفی الصفات عنه، لشهادة کل صفة أنّها غیر الموصوف، فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه ومن قرنه فقد ثناه ومن ثناه فقد جزأه ومن جزأه فقد جهله......................................................... 133

لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَی عَلَیْهِ وَ‌لَا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلَّا جَرَی لَهُ وَ‌لَوْ کانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ‌لَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکانَ ذَلِک خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَی عِبَادِهِ وَ‌لِعَدْلِهِ فِی کلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ‌لَکنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَ‌جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ‌تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُه................................................. 405

لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکمْ إِلَّا رَبَّهُ وَلَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَه............................................................. 176

لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ‌هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَی فِتْنَةٍ وَ‌لَکنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ وَ‌اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکمْ وَأَوْلادُکمْ فِتْنَةٌ وَ‌مَعْنَی ذَلِک أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ‌الْأَوْلَادِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ‌الرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ وَ‌إِنْ کانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ‌لَکنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ‌الْعِقَاب.......................... 447

لَمْ تَخْلُقِ الْخَلْقَ لِوَحْشَةٍ وَ‌لَا اسْتَعْمَلْتَهُمْ لِمَنْفَعَة............................................................... 432

لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالا.......................................................................................... 357, 359

لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَلَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه............................. 131, 143

ما کنْتُ اَعْبُدْ رَبّاً لَمْ اَرَه.............................................................................. 108, 119, 146

مِنْهُمْ سُجُودٌ لا یَرْکعُونَ وَرُکوعٌ لا یَنْتَصِبُون.................................................................. 450

وَاصْطَفَی سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِیَاءَ أَخَذَ عَلَی الْوَحْیِ مِیثَاقَهُمْ وَعَلَی تَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَکثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَاتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَاجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَوَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَائَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَیُذَکرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِه.............................................................................. 114, 169

وَ‌إِنْ کانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ‌لَکنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ‌الْعِقَاب     456

وَإِنَّ لِلذِّکرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْه.......................... 107

وَبَحراً لاَ یُدرَكُ قَعرُه....................................................................................................... 27

و‌لِأَجْلِنَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ‌جَلَّ السَّمَاءَ وَ‌الْأَرْضَ وَ‌الْعَرْشَ وَ‌الْکرْسِیَّ وَ‌الْجَنَّةَ وَ‌النَّارَ وَ‌مِنَّا تَعَلَّمَتِ الْمَلَائِکةُ التَّسْبِیحَ وَ‌التَّقْدِیسَ وَ‌التَّوْحِید 448

وَ‌لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صمِنْ لَدُنْ أَنْ کانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلَائِکتِهِ یَسْلُک بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ وَ‌مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ‌نَهَارَه  452

وَمَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَفِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکرِهِمْ وَکلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِم            107

امام حسین(علیه السلام)

احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار.............................................................. 144

إِلَهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَتَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَک مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّی لَا أَجْهَلَک فِی شَیْ‏ء... أَ یَکونُ لِغَیْرِک مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَک حَتَّی یَکونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَک.......................................................... 146

اَنتَ الَّذی اَزَلْتَ الاَغْیَاَر عَْن قُلُوبِ اَحِبّائِک حَتّی لَمْ ‎یُحِبُّوا سِوَاک............................... 147

أَنْتَ الَّذِی أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِی قُلُوبِ أَوْلِیَائِک حَتَّی عَرَفُوک وَوَحَّدُوک وَأَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِک حَتَّی لَمْ یُحِبُّوا سِوَاک وَلَمْ یَلْجَئُوا إِلَی غَیْرِک.............................................................................................. 177

اَنْتَ الّذی تَعَرَّفتَ اِلَی فی کلِّ شَیء، فَرَاَیْتُک ظاهِراً فی کلِّ شَیء وَاَنْتَ الظَّاهِرُ لِکلِّ شَیء 146, 284

أیَکونُ لِغِیرِک من الظُهُورِ ما لَیسَ لَک................................................................. 108, 120

مَتَی غِبْتَ حَتَّی تَحْتَاجَ إِلَی دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْک وَمَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَکونَ الْآثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْک عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاک عَلَیْهَا رَقِیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّک نَصِیبا.............................................................................. 146

امام سجاد(علیه السلام)

اللهم افعل بی ما أنت أهله و‌لا تفعل بی ما أنا أهله لا تأخذنی بعدلک و‌خذ علیّ بعفوک و‌رحمتک و‌رأفتک و‌رضوانک         383

اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِک، وَ‌إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک........................................... 383

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ‌آلِهِ، وَ‌احْمِلْنِی بِکرَمِک عَلَی التَّفَضُّلِ، وَ‌لَا تَحْمِلْنِی بِعَدْلِک عَلَی الِاسْتِحْقَاق          383

إِلَهِی لَمْ أَعْصِک حِینَ عَصَیْتُک وَأَنَا بِرُبُوبِیَّتِک جَاحِدٌ وَلَا بِأَمْرِک مُسْتَخِفٌّ وَلَا لِعُقُوبَتِک مُتَعَرِّضٌ وَلَا لِوَعِیدِک مُتَهَاوِنٌ وَلَکنْ خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَغَلَبَنِی هَوَایَ وَأَعَانَنِی عَلَیْهَا شِقْوَتِی وَغَرَّنِی سِتْرُک الْمُرْخَی عَلَیَّ فَقَدْ عَصَیْتُک وَخَالَفْتُک بِجُهْدِی           197

بک عرفتک وانت دللتنی علیک................................................................................... 120

ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ وَ‌تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ وَ‌جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ وَ‌مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ وَ‌بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیِک مُنْزَجِرَة............................................................................ 335

وَاللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَلَقَدْ آخَی رَسُولُ اللَّه(صلى الله علیه وآله) بَیْنَهُمَا فَمَا ظَنُّکمْ بِسَائِرِ الْخَلْق          283

امام باقر(علیه السلام)

اصلحک الله قول الله عزوجل فی کتابه فَطَرت اللّه الّتی فَطَر النّاسَ عَلَیْها؟ قال فطرهم علی التوحید عند المیثاق علی معرفته انه ربهم، قلت وخاطبوه؟ قال فطأطأ رأسه، ثم قال لو لا ذلک لم یعلموا من ربهم ومن رازقهم...................... 101

الدعاء یردّ القضاء ولو ابرم ابراما.................................................................................. 529

عن جابر ‌بن‌ یزید الجعفی قال قلت لأبی جعفر محمد ‌بن ‌علی الباقر(علیه السلام) یا‌بن رسول الله(صلى الله علیه وآله) و‌کیف لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُون؟ قال لأنّه لا یفعل إلا ما کان حکمة و‌صوابا............................................................... 399

عن زرارة سألت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله عز وجل فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها؛ قال فطرهم علی معرفة انه ربهم ولو لا ذلک لم ‎یعلموا اذا سئلوا من ربهم ولا من رازقهم....................................................... 112

عن زرارة قال قلت لأبی جعفر(علیه السلام) أصلحک الله قول الله عز وجل فی کتابه فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها قال فطرهم علی التوحید عند المیثاق علی معرفته أنّه ربهم قلت وخاطبوه قال فطأطأ رأسه ثم قال لو لا ذلک لم یعلموا من ربهم ولا من رازقهم 93, 112

فطرهم علی معرفة انّه ربهم......................................................................................... 112

فَعَرَّفَهم واَراهُم نَفْسَهُ ولَو لا ذلِک لَمْ یَعْرِفْ اَحَدٌ رَبَّه.................................................... 104

کلَّمَا مَیَّزْتُمُوهُ باَوْهامِکمْ فی اَدقِّ معانیه، مَخلوقٌ مثلکم مَرْدودٌ اِلَیْکم................. 140, 151

لو لا ذلک لم ‌یعرف احد ربه........................................................................................ 105

لو لا ذلک لم یعلموا من ربهم ولا من رازقهم.............................................................. 105

ما عُبِدَ اللّهُ عز وجل بِشَی‏ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْبَداء................................................................ 525

و‌لا لِوَحْشَةٍ دَخَلَتْ علیک إذ لا غیرُک و‌لا حاجةٍ بَدَتُ لک فی تکوینه........................ 432

امام صادق(علیه السلام)

اکبر الکبائر الشرک بالله وقتل النفس التی حرم الله وعقوق الوالدین و........................ 174

العلم هو نورٌ یقذفه الله فی قلب من یرید أن یهدیه...................................................... 279

الکبائر سبعة... فاولها الشرک بالله وقتل النفس التی حرم الله واکل مال الیتیم و.......... 174

ان الله علمین علم عنده لم یطلع احداً من خلقه وعلمٌ نبذه الی ملائکته ورسله، فما نبذه الی ملائکته فقد انتهی الینا           524

ان لله علمین، علم مخزن لا یعلم الاّ هو، من ذلک یکون البداء وعلم علّمه ملائکته ورسله وانبیائه نحن نعمله       524

جعل فیهم ما اذا سألهم اجابوه یعنی فی المیثاق......................................................... 105

حیاة دواب البحر بالمطر؛ فاذا کفت المطر ظهر الفساد فی البرّ والبحر ذلک اذا کثرت الذنوب و‌المعاصی            325

سألته عن قول الله عز وجل فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها،‌ ما تلک الفطرة؟ قال هی الاسلام فطرهم الله حین اخذ میثاقهم علی التوحید،‌ قال ألست بربکم................................................................................ 113

سَمِعْتُ أَبِی یَرْوِی عَنْ آبَائِه(علیهم السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّه(صلى الله علیه وآله) قَالَ یَوْماً مَا عَجِبْتُ مِنْ شَیْ‏ءٍ کعَجَبِی مِنَ الْمُؤْمِنِ إِنَّهُ إِنْ قُرِّضَ جَسَدُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا بِالْمَقَارِیضِ کانَ خَیْراً لَهُ وَ‌إِنْ مَلَک مَا بَیْنَ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ‌مَغَارِبِهَا کانَ خَیْراً لَهُ وَ‌کلُّ مَا یَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ‌جَلَّ بِهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ فَلَیْتَ شِعْرِی هَلْ یَحِیقُ فِیکمْ مَا قَدْ شَرَحْتُ لَکمْ مُنْذُ الْیَوْمِ أَمْ أَزِیدُکم......................................... 517

عن ابن ‌ابی ‌عمیر عن هشام بن ‌سالم عن الصادق(علیه السلام) قال امر ابلیس بالسجود لآدم فقال یا رب وعزتک ان اعفیتنی من السجود لآدم(علیه السلام) لاعبدک عبادة ما عبدک احد قط مثلها. قال جل جلاله انی احب ان اطاع من حیث ارید........... 195

عَنْ عَبْدِاللَّه ِ‌بن ‌أَبِی‌یَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّه(علیه السلام) یَا ابن‌ أَبِی ‌یَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَتَعَالَی وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِیَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِه    267

عَنْ هِشَامِ ‌بن ‌سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها؛ قَالَ التَّوْحِید            73

فَمَن زَعَمَ اَنَّهُ یَعبُدُ اللّهَ بالصِّفةِ فَقَد اَحَالَ عَلَی غائِب...اِنَّ مَعْرِفةَ عَین الشّاهِدِ قَبْلَ صِفَته وَمعْرِفَةَ صِفَةِ الغائِب ِقَبْلَ عَینِه            143

فَهُوَ الْکتَابُ الْمَکنُونُ الَّذِی مِنْهُ النُّسَخُ کلُّهَا، أَ وَ‌لَسْتُمْ عرباً فَکیْفَ لاَ تَعْرِفُونَ مَعْنَی الْکلاَمِ وَ‌أَحَدُکمْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ انْسَخْ ذَلِک الْکتَابَ أَ وَ‌لَیْسَ إِنَّمَا یُنْسَخُ مِنْ کتَابٍ آخَرَ مِنَ الأَصْلِ وَ‌هُوَ قَوْلُهُ إِنَّا کنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کنْتُمْ تَعْمَلُون...................... 483

قِیلَ لأَمِیر ِالْمُؤْمِنِین(علیه السلام) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّک أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکبُرَ الْبَیْضَةُ؛ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ‌تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ‌الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکون.............................................................. 355

لَا یَکونُ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ‌لَا فِی السَّمَاءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعِ بِمَشِیئَةٍ وَ‌إِرَادَةٍ وَ‌قَدَرٍ وَ‌قَضَاءٍ وَ‌إِذْنٍ وَ‌کتَابٍ وَ‌أَجَلٍ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَقْدِرُ عَلَی نَقْضِ وَاحِدَةٍ فَقَدْ کفَر............................................................................................ 467

لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ‌جَلَّ رَبَّنَا وَ‌الْعِلْمُ ذَاتُهُ وَ‌لَا مَعْلُومَ وَ‌السَّمْعُ ذَاتُهُ وَ‌لَا مَسْمُوعَ وَ‌الْبَصَرُ ذَاتُهُ وَ‌لَا مُبْصَرَ وَ‌الْقُدْرَةُ ذَاتُهُ وَ‌لَا مَقْدُورَ فَلَمَّا أَحْدَثَ الْأَشْیَاءَ وَ‌کانَ الْمَعْلُومُ وَقَعَ الْعِلْمُ مِنْهُ عَلَی الْمَعْلُومِ وَ‌السَّمْعُ عَلَی الْمَسْمُوعِ وَ‌الْبَصَرُ عَلَی الْمُبْصَرِ وَ‌الْقُدْرَةُ عَلَی الْمَقْدُور           133, 271, 472, 475

لیس العلم بکثرة التعلم إنما هو نور یقع فی القلب من یرید الله أن یهدیه................... 279

مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ؟ اتِّصَالُ التَّدْبِیرِ وَتَمَامُ الصُّنْعِ کمَا قَالَ عَزَّ وَجَلَّ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا           251

ما بعث الله نبیاً حتی یأخذ علیه ثلاث خصال الاقرار بالعبودیة وخلع الانداد وان الله یقدم ما یشاء ویؤخر ما یشاء  525

ما عُبِدَ اللّهُ عز وجل بِشَی‏ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْبَداء................................................................ 525

معاینةً کانَ هذا؟ نَعَمْ فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَنَسُوا الْمَوْقِف..................................................... 105

و‌لا لِوَحْشَةٍ دَخَلَتْ علیک إذ لا غیرُک و‌لا حاجةٍ بَدَتُ لک فی تکوینه........................ 432

ولو لا ذلک لم یدر احد مَن خالقه ورازقه................................................. 105, 106, 115

ومن زعم أنّه یُعبد بالصفة لا بالادراک فقد اَحالَ علی غائب... إنّ معرفة عین الشاهد قبل صفته ومعرفة صفة الغائب قبل عینه 79

امام رضا(علیه السلام)

عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَن(علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِرَادَةِ مِنَ اللَّهِ وَ‌مِنَ الْخَلْقِ. قَالَ فَقَالَ الْإِرَادَةُ مِنَ الْخَلْقِ الضَّمِیرُ وَ‌مَا یَبْدُو لَهُمْ بَعْدَ ذَلِک مِنَ الْفِعْلِ وَ‌أَمَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَیْرُ ذَلِک لِأَنَّهُ لَا یُرَوِّی وَ‌لَا یَهُمُّ وَلَا یَتَفَکرُ وَ‌هَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ وَ‌هِیَ صِفَاتُ الْخَلْقِ فَإِرَادَةُ اللَّهٌ‏ٌُّّ الْفِعْلُ لَا غَیْرُ ذَلِک یَقُولُ لَهُ کنْ فَیَکونُ بِلَا لَفْظٍ وَ‌لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ وَ‌لَا همه وَ‌لَا تَفَکرٍ وَ‌لَا کیْفَ لِذَلِک کمَا أَنَّهُ لَا کیْفَ لَه            471

قل للعباسی یَکفَّ عن الکلام فی التوحید وغیره ویکلم الناس بما یعرفون ویکف عما ینکرون واذا سألوک عن التوحید فقل کما قال عز وجل: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ * وَلَمْ یَکن لَّهُ کفُوًا أَحَدٌ. واذا سألوک عن الکیفیة فقل کما قال الله عز وجل لَیْسَ کمِثْلِهِ شَیْء         166

لَا یَکونُ شَیْ‏ءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ‌أَرَادَ وَ‌قَدَّرَ وَ‌قَضَی........................................................... 537

للناس فی التوحید ثلاثة مذاهب؛ نفی وتشبیه واثبات بغیر تشبیه. فمذهب النفی لا یجوز ومذهب التشبیه لا یجوز؛ لانّ الله تبارک وتعالی لا یشبهه شیء والسبیل فی الطریقة الثالثة اثباتٌ بلا تشبیه....................................................... 144

امام عصر4

واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجة الله علیهم. 209

حضرت عیسی(علیه السلام)

قم باذن الله................................................................................................................... 341

 

اعلام

 

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) 27, 28, 29، 30، 57, 78, 82,95,  99,  148, 152, 163, 167,  169, 182, 185, 187, 195, 196, 197, 202, 203, 205, 206, 208, 219, 220, 222, 223, 224, 225, 232, 233, 234, 259, 283, 309, 325, 343, 344, 362, 403, 405, 406, 408, 448, 452, 460, 486, 501, 517, 520, 524, 529, 531

امام علی(علیه السلام). 27, 30, 100, 107, 114, 119, 133, 143, 146, 165, 176, 183, 193, 198, 207, 228, 268, 271, 283, 355, 402, 405, 432, 447, 448, 452, 455, 456, 509, 510

فاطمة الزهراء(علیها السلام)........................... 225, 486

امام حسین(علیه السلام).. 120, 144, 146, 177, 284

امام سجاد(علیه السلام)............. 120, 283, 335, 383

امام باقر(علیه السلام) 84, 93, 104, 140, 142, 399, 432, 529

امام صادق(علیه السلام) 73, 79, 84, 105, 115, 118, 133, 143, 151, 195, 231, 239, 251, 267, 271, 279, 325, 355, 432, 467, 483, 517, 524, 525

امام رضا(علیه السلام).......................... 144, 166, 537

امام عصر4............................................ 208

آدم(علیه السلام)...... 195, 197, 218, 400, 444, 452, 474

ابراهیم(علیه السلام) 228, 259, 303, 311, 400, 433

خضر(علیه السلام).................................................. 543

سلیمان(علیه السلام)............................................... 493

شعیب(علیه السلام)....................................... 519, 520

عیسی(علیه السلام) 179, 200, 201, 202, 203, 206, 225, 228, 328, 341, 492, 536

لوط(علیه السلام).................................................... 514

موسی(علیه السلام). 59, 202, 228, 357, 475, 514, 519, 520, 533, 543

نوح(علیه السلام)................................. 513, 514, 529

هارون(علیه السلام)................................................. 475

یعقوب(علیه السلام)...................................... 222, 232

یوسف(علیه السلام)................... 179, 218, 222, 232

یونس(علیه السلام)................................................. 539

آشوری، حسین..................................... 164

آلوسی، محمود.......................... 58, 96, 97

آملی، سیدحیدر.................................... 268

ابرهه........................................................ 61

ابلیس... 189, 191, 192, 193, 194, 195, 196, 197, 210, 211, 406

ابن‌ابی‌عمیر............................................ 239

ابن‌الانباری، ابوالبرکات........................... 97

ابن‌تیمیه، احمدبن‌عبدالحلیم....... 223, 403

ابن‌حجر عسقلانی....................... 132, 221

ابن‌سینا................................. 52, 270, 279

ابن‌شهرآشوب....................................... 174

ابن‌عباس...................................... 198, 282

ابن‌فارس............................... 95, 204, 510

ابن‌مسکان.............................................. 105

ابن‌منظور، جمال‌الدین محمدبن‌مکرم 52, 58, 59, 61, 63,  114,  164,  201,  219,  244, 357, 376, 429, 444, 453, 498

ابن‌هشام................................................. 240

ابوبصیر.................................................. 105

ابوجحیفه............................................... 183

ابوحمزة ثمالی............................. 120, 124

ابوذر...................................................... 283

ابوسعید ابوالخیر................................... 279

ابوسفیان................................................ 520

ابوهذیل علاف معتزلی.......................... 132

اتکینسون................................................. 63

احسائی، ابن‌ابی‌الجمهور...... 99, 148, 421, 485

احمدبن‌حنبل............................... 220, 221

احمدبن‌یحیی........................................... 61

احمدخان هندی.................................... 202

اربلی، علی‌بن‌عیسی..................... 209, 405

اردبیلی، احمدبن‌محمد (محقق و مقدس اردبیلی)            35

ازهری، ابومنصور محمدبن‌احمد. 164, 204, 429

اسکندری، محمدحسین................ 53, 376

اشعری، شیخ‌ابوالحسن علی‌بن‌اسماعیل 132,133, 270, 272, 305

اصحاب کهف.......................................... 35

اعوانی، غلام‌رضا................................... 306

ایجی، قاضی عضدالدین... 272, 382, 417, 437

بحرانی، ابن‌میثم.................................... 100

بحرانی، سیدهاشم................................. 251

بخاری، محمدبن‌اسماعیل..................... 221

براهنی، محمدنقی................................... 63

برقی، احمدبن‌محمدبن‌خالد....... 105, 112

بستانی، بطروس.................................... 201

بسکویچ، راجر...................................... 305

بلاغی، شیخ‌محمدجواد......................... 217

بنی‌اسرائیل............................................... 59

بیضاوی، ابوسعید عبدالله‌بن‌عمر..... 80, 87, 96, 402

بیهقی، احمدبن‌حسین‌بن‌علی............... 225

پاسکال، بلز........................................... 306

ترمذی، محمدبن‌عیسی......................... 221

تفتازانی، سعدالدین............................... 221

جابربن‌یزید جعفی................................. 399

جرجانی، علی‌بن‌محمد........ 61, 272, 417

جوادی آملی، عبدالله....... 67, 87, 125, 132,153, 186, 211, 225, 262, 269, 272, 288, 312, 329, 349, 370, 393, 437, 503

جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد.............. 58, 59, 164, 511

حاکم نیشابوری، محمدبن‌محمد........... 225

حداد عادل، غلام‌علی............................ 201

حسن، عباس........................................... 96

حسن‌زاده آملی، حسن......................... 383

حسین‌زاده، محمد................................... 67

حسینی طهرانی، سیدهاشم................... 301

حلاج، حسین‌بن‌منصور........................ 282

حلی، حسن‌بن‌یوسف‌بن‌مطهر (علامه حلی) 270, 383, 417

خمینی، سیدروح‌الله..................... 195, 284

دکارت، رنه.................................. 305, 306

دهخدا، علی‌اکبر..................... 58, 63, 418

دیلمی، حسن‌بن‌ابی‌الحسن 220, 405, 432

رادمنش، عزت‌الله.................................. 164

رازی، فخرالدین (فخر رازی)................. 80

راغب اصفهانی، حسین........................... 58

راوندی، قطب‌الدین سعیدبن‌هبةالله.............. 195, 209

ربانی گلپایگانی، علی.................... 67, 375

رجبی، محمود......................................... 63

رشیدرضا، محمد......................... 217, 403

زراره................................................ 93, 115

زمخشری، محمودبن‌عمر 58, 95, 97, 377

سبحانی، جعفر 67, 125, 153, 172, 186, 225, 234, 262, 268, 356, 370, 375, 384, 393, 503, 543

سبحانی، کریم.................................. 64, 77

سبزواری، حاج‌ملاهادی...... 52, 240, 270, 356

سجادی، جعفر...................................... 281

سجستانی، سلیمان‌بن‌اشعث........ 220, 225

سعدی.................................................... 283

سفیان‌بن‌عیینه........................................ 132

سلمان فارسی........................................ 283

سیدبن‌طاووس، رضی‌الدین علی 108, 120, 146, 177, 284, 405

سیوری حلی، مقدادبن‌عبدالله (فاضل مقداد). 35, 132, 530

سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن.. 61, 132, 240

شرتونی، ‌سعید......................................... 61

شریف رضی.......................................... 444

شریفی، احمدحسین.......... 170, 376, 381

شعیری، تاج‌الدین.................................. 325

شهرابی،‌ محمد.................. 171, 207, 208

شهرستانی، محمدبن‌عبدالکریم... 272, 305

صابی، ابواسحاق................................... 281

صدوق، محمدبن‌علی‌بن‌حسین (شیخ صدوق) 63, 79, 93,  99, 101, 105 ,  108,  112,  119, 132, 133, 144, 166, 176, 198, 207, 209, 220, 221, 228, 239, 251, 267, 268, 271, 301, 355, 399, 408, 444, 455, 471, 475, 509, 517, 525

صفار، محمدبن‌حسن‌بن‌فروخ............... 323

صلیبا، جمیل......................................... 305

طارق محاربی........................................ 163

طباطبایی، سیدمحمدحسین..... 25, 29, 32, 56, 67, 78, 80, 83, 94, 96, 97, 118, 125, 136, 140, 168, 182, 204, 207, 219, 220, 225, 234, 250, 255, 256, 259, 262, 269, 271, 272, 287, 288, 303, 312, 323, 349, 370, 377, 399, 401, 410, 412, 427, 433, 452, 458, 462, 484, 485, 503, 512, 538, 543

طبرانی، سلیمان‌بن‌احمد....................... 220

طبرسی، علی‌بن‌حسن........................... 455

طبرسی، فضل‌بن‌حسن 97, 198, 209, 240, 279, 309, 377

طبری، محمدبن‌جریر............................ 221

طوسی، ابوجعفر محمدبن‌حسن (شیخ طوسی)........... 120, 209, 240, 405

عاملی، زین‌الدین (شهید ثانی).............. 279

عاملی، شیخ‌حر........................................ 28

عبدالمطلب.............................................. 61

عبدالملک، بطروس............................... 201

عراقی، فخرالدین.................................. 281

عروسی حویزی، عبد علی‌بن‌جمعه...... 251

عزیزی‌کیا، غلام‌علی.............................. 164

عسکری، ‌سیدمرتضی............................ 225

عکبری، عبدالله‌بن‌حسین....................... 240

علم‌الهدی، سیدمرتضی......................... 530

عیاشی، محمدبن‌مسعود..... 105, 174, 220, 323

غزالی، ابوحامد محمد................. 272, 384

غفاری، علی‌اکبر.................................... 207

فراء، ابوزکریا یحیی‌بن‌زیاد.................... 240

فرات‌بن‌ابراهیم‌بن‌فرات کوفی.............. 141

فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد.... 376, 429, 453

فرعون.................................................... 533

فروغی بسطامی..................................... 147

فیروزآبادی، محمدبن‌یعقوب................ 164

فیومی، احمدبن‌محمد.. 52, 59, 139, 204

قاضی عبدالجبار معتزلی.... 133, 153, 270, 382

قتاده....................................................... 198

قزوینی، محمدبن‌یزید.................. 220, 221

قمی، شیخ‌عباس................. 108, 120, 146

قمی، علی‌بن‌ابراهیم.. 105, 115, 221, 325, 513

قوشچی، علاءالدین علی‌بن‌محمد......... 381

کاپلستون، فردریک................................ 306

کاشانی (قاسانی)، ملاعبدالرزاق.............. 52

کفعمی، ابراهیم‌بن‌علی.......................... 405

کلینی، محمدبن‌یعقوب 62, 63, 73, 99, 104, 105, 108, 119, 140, 146, 206, 207, 271, 283, 404, 405, 444, 455, 467, 471, 472, 475, 509, 517, 537

لاهیجی، ملاعبدالرزاق.......................... 270

لایب‌نیتس.............................................. 305

ماروت................................................... 491

مازندرانی، مولی محمدصالح................ 132

مجاهدبن‌جبر............................... 221, 528

مجلسی، محمدباقر.................. 62, 63, 79, 99,  100, 101, 104, 105, 108, 112, 113, 119, 120, 140, 144, 146, 147, 148, 152, 163, 177, 183, 195, 197, 198, 209, 220,   228,  239,  267,  271, 284 ,  309,  325 , 383,  409,  424,  432,  444,  448,   455, 469,  483,  485,  513,  517, 519 ,  524 , 525, 529

محمدبن‌حسین‌بن‌عبدالله (شیخ بهائی). 409

مریم(علیها السلام)............. 202, 323, 328, 534, 536

مشهدی، ابوعبدالله محمدبن‌جعفر........ 432

مصباح یزدی، محمدتقی.. 52, 53, 56, 63, 64,  67, 75,  77, 80, 87, 125,  142, 164, 168, 170, 171, 172, 182, 204, 207, 208, 211, 234, 240, 245, 249, 259, 268, 269, 271, 273, 274, 275, 279, 302, 318, 319, 320, 343, 356, 376, 381, 390, 409, 410, 418, 437, 451, 452, 498

مطهری، مرتضی... 63, 67, 87, 153, 234, 242, 244, 318, 393, 410, 412

مظفر، محمدرضا......................... 240, 241

معین، محمد................................ 281, 532

ملاصدرا. 52, 132, 270, 276, 282, 417, 424, 427

مولوی بلخی، جلال‌الدین محمد. 278, 428

نمرود..................................................... 228

نیکلسون، رنولد الین............................. 278

نیوتن..................................................... 305

ورام‌بن‌ابی‌فراس.................................... 455

هاروت................................................... 491

هشام‌بن‌حکم................................ 239, 251

هیثمی، نورالدین................................... 220

یوسف نجار........................................... 202

 

 

 

اماکن

 

افغانستان............................................... 205

پاکستان.................................................. 205

شام........................................................ 520

کعبه.................................................. 61, 62

لیدن....................................................... 278

مدین............................................ 519, 520

مدینه............................................ 490, 520

مصر....................................................... 519

مکه..................................... 253, 489, 520

هلند....................................................... 278

هند........................................................ 205

 

 

کتب

 

آفتاب ولایت......................................... 211

آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن............... 217

آموزش عقاید................................. 87, 234

آموزش فلسفه.. 52, 64, 67, 75, 80, 142, 172, 245, 249, 268, 269, 271, 273, 274, 275, 279, 302, 318, 319, 320, 356, 390, 418, 451, 498

اخلاق در قرآن........... 53, 168, 182, 376

ارشاد القلوب......................................... 405

اسماء الله الحسنی.................................. 384

اعلام الدین.................................. 220, 432

إعلام الوری بأعلام الهدی..................... 209

اقبال الاعمال........... 108, 120, 146, 177, 284, 405

اقرب الموارد........................................... 61

الابانة عن اصول الدیانة............... 272, 305

الاتقان فی علوم القرآن.......................... 240

الاربعون حدیثا...................................... 409

الاقتصاد فی الاعتقاد.............................. 272

الالهیات علی هدی الکتاب والسنة والعقل.. 153, 172, 268, 356, 370, 384, 393, 543

الامالی (سید مرتضی)........................... 530

الامالی (شیخ صدوق)....... 220, 221, 444, 455

البرهان فی تفسیر القرآن.............. 104, 251

البیان فی غریب القرآن............................ 97

التبیان فی اعراب القرآن........................ 240

التبیان فی تفسیر القرآن......................... 240

التعریفات................................................. 61

التوحید..... 79, 93, 101, 105, 108, 112, 132, 133, 144, 166, 198, 220, 228, 239, 251, 267, 268, 271, 301, 355, 399, 408, 471, 475, 509, 517, 525

الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الاربعة.... 52, 270, 276, 417, 424, 427

الخرائج.................................................. 209

الخصال.................................................. 176

الدر المنثور............................................ 132

الرسائل التوحیدیة........................ 287, 288

السنن الکبری........................................ 225

الصحیفة السجادیة الجامعة........... 335, 383

الغیبة (شیخ طوسی).............................. 209

القاموس المحیط.................................... 164

الکافی.. 62, 63, 73, 99, 104, 105, 108, 119, 140, 146, 206, 207, 271, 283, 404, 405, 444, 455, 467, 471, 472, 475, 509, 517, 537

الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل 58, 95, 97, 377

الكافی...................................................... 27

اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع..... 272

اللوامع الالهیة............................... 132, 530

المبدأ والمعاد......................................... 270

المجازات النبویة.................................... 444

المحاسن...................................... 105, 112

المزار الکبیر.......................................... 432

المزهر فی علم اللغة وانواعها.................. 61

المستدرک (حاکم نیشابوری)............... 225

المصباح................................................. 405

المصباح المنیر.............. 52, 59, 139, 204

المعجم الاوسط..................................... 220

المعجم الفلسفی..................................... 305

الملل والنحل................................ 272, 305

المنار...................................................... 403

المنطق.......................................... 240, 241

المواقف فی علم الکلام.... 272, 382, 417, 437

المیزان فی تفسیر القرآن.. 25, 29, 32, 34,  78, 80,  83, 94,  96, 97, 118, 125, 136, 140, 168, 182, 186, 204, 207, 219, 220, 225, 234, 255, 256, 259, 262, 269, 272, 288, 303, 323, 349, 377, 399, 401, 410, 412, 427, 433, 452, 458, 462, 484, 485, 503, 512, 543

النحو الوافی............................................. 96

انسان‌شناسی............................................ 63

اوستا...................................................... 201

بحار الانوار... 62, 63, 79, 99, 100, 101, 104, 105, 108, 112, 113, 119, 120, 140, 144, 146, 147, 148, 152, 163, 177, 183, 195, 197, 198, 209, 220, 228, 239, 267, 271, 284, 309, 325, 383, 409, 424, 432, 444, 448, 455, 469, 483, 485, 513, 517, 519, 524, 525, 529

بصائر الدرجات..................................... 323

به‌سوی خودسازی.... 63, 64, 77, 87, 125

تاریخ فلسفة غرب................................. 306

ترتیب کتاب العین............. 376, 429, 453

تعدد قرائت‌ها........................................ 164

تعلیقة علی نهآیه الحکمة........... 52, 56, 80

تفسیر البیضاوی...................... 80, 96, 402

تفسیر العیاشی.......... 105, 174, 220, 323

تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا)............ 282

تفسیر القرآن وهو الهدی والفرقان......... 202

تفسیر القمی.... 104, 115, 221, 325, 513

تفسیر المنار........................ 217, 403, 404

تفسیر فرات کوفی................................. 141

تفسیر مجاهد............................... 221, 528

تفسیر موضوعی قرآن کریم...... 67, 87, 125, 186, 211, 269, 288, 370, 503

تفسیر نور الثقلین......................... 104, 251

توحید.................................................... 164

توحید در قرآن 153, 225, 262, 272, 312, 329, 349, 393, 437

توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام 164, 168, 170

تورات.................................................... 481

تهذیب اللغة........................ 164, 204, 429

ثواب الاعمال........................................ 408

جامع ‌الاخبار......................................... 325

جامع الاسرار ومنبع الانوار................... 268

جامع البیان فی تأویل القرآن................. 221

جامع المقدمات..................................... 164

جوامع الجامع.......................................... 97

حرکت در نظام طبقاتی فلسفة‌ ماتریالیستی نظام توحیدی    164

حسن و قبح عقلی................................. 375

حقوق و سیاست در قرآن.. 171, 207, 208

دائرةالمعارف وهو قاموس عام لکل فن ومطلب    201

دانشنامة جهان اسلام............................ 201

در پرتو ولایت............................. 204, 211

درآمدی بر معرفت‌شناسی و مبانی معرفت دینی 67

دیوان حافظ........................................... 282

راه و راهنماشناسی...................... 340, 343

راه‌شناسی.............................................. 207

رحیق مختوم......................................... 132

رسائل وفتاوی شیخ الاسلام فی التفسیر والحدیث والاصول والعقائد والآداب والاحکام  223

روح المعانی.............................. 58, 96, 97

زبدة البیان................................................ 35

زمینه روان‌شناسی.................................... 63

سرمآیه ایمان.......................................... 270

سنن ابن‌ماجه............................... 220, 221

سنن ابی‌داود................................ 220, 225

سنن ترمذی........................................... 221

شرح اصول الخمسة. 133, 153, 270, 382

شرح اصول کافی................................... 132

شرح الاسماء الحسنی........................... 356

شرح الاشارات والتنبیهات...................... 52

شرح العقائد النسفیة.............................. 221

شرح المواقف.............................. 272, 417

شرح منازل السائرین............................... 52

شرح منظومه................................ 240, 270

شرح نهج البلاغة................................... 100

صحاح اللغة................... 58, 59, 164, 511

صحیح بخاری....................................... 221

صحیفة نور................................... 195, 284

عدل الهی.................... 67, 393, 410, 412

عقائد الاسلام......................................... 225

علل الشرایع............................ 63, 99, 444

عوالی‌ اللئالی............... 99, 148, 421, 485

عیون اخبار الرضا(علیه السلام)........... 220, 221, 517

فتح الباری بشرح صحیح بخاری. 132, 221

فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی 281

فرهنگ معین......................................... 532

فطرت............................................... 63, 67

فطرت و دین........................................... 67

فلسفة اخلاق...................... 171, 376, 381

فی ظل اصول الاسلام.................. 225, 234

قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة.......... 223

قاموس الکتاب المقدس........................ 201

قصص الانبیاء....................................... 195

کتاب مقدس.......................................... 201

کشف الغمة فی معرفة الائمه....... 209, 405

کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد. 270, 381, 383, 417

کمال الدین وتمام النعمة.............. 207, 209

کنز العرفان............................................... 35

لسان العرب..... 52, 58, 59, 61, 63, 114, 164, 201, 219, 244, 357, 376, 429, 444, 453, 498

لغت‌نامة دهخدا....................... 58, 63, 418

مثنوی معنوی............................... 278, 428

مجمع البیان.... 198, 240, 279, 309, 377

مجمع الزوائد......................................... 220

مجموعه ورام......................................... 455

مجموعه‌آثار شهید مطهری.... 67, 87, 153, 234, 244, 318, 393

مسند احمد.................................. 220, 221

مشکوة الانوار........................................ 455

مصباح الشریعة...................................... 279

مصباح المتهجد........................... 120, 405

معارف قرآن.......................................... 409

معارف قرآن 2 (جهان‌شناسی).............. 240

معارف قرآن 3 (انسان‌شناسی).... 409, 410, 452

معانی الاخبار..................... 119, 268, 444

معانی القرآن.......................................... 240

معجم مقاییس اللغة.............. 95, 204, 510

مغنی اللبیب........................................... 240

مفاتیح الجنان..................... 108, 120, 146

مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)................. 80

مفاهیم القرآن............................... 503, 543

مفردات الفاظ القرآن............................... 58

مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین 132, 133, 270, 305

من لا یحضره الفقیه............................... 220

مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)........................... 174

منشور جاوید.... 67, 125, 186, 225, 234, 262

منیة المرید............................................. 279

نظریة حقوقی اسلام.............................. 437

نقد و بررسی مکاتب اخلاقی............... 170

نهآیه الحکمة.......... 56, 67, 269, 271, 370

نهج البلاغه.... 27, 30, 51, 96, 107, 114, 131, 133, 143, 148, 166, 169, 176, 183, 191, 271, 357, 359, 402, 408, 432, 447, 450, 451, 452, 455, 456, 469

وسائل الشیعة........................................... 28

 

مکاتب و نحله‌ها

 

اشاعره.. 132, 153, 227, 272, 286, 305, 319, 380, 381, 391, 400, 403, 417, 537

اصالت پویایی........................................ 305

حکمت متعالیه............................. 273, 282

حکمت مشائی...................................... 273

شیعه.............................................. 153, 381

عدلیه..... 373, 381, 383, 386, 391, 392

قدریه..................................................... 510

معتزله.... 132, 153, 305, 381, 382, 530

مکانیسم................................................. 305

وهابیت......................................... 205, 223

یهودیت.................................................. 201