پیوست | اندازه |
---|
نجواهای امام سجاد(علیه السلام) در مناجات ذاكرین، ترتیب منطقی زیبایی دارد و بیانگر حالاتی است كه ذاكر خداوند باید در مسیر ذكر خداوند داشته باشد. چون كسی كه در مقام ذكر خداوند برمیآید، اگر اهل ادب و معرفت باشد، خجالت میكشد كه خداوند را یاد كند؛ چون دل، ذهن و زبان خود را لایق یاد خداوند نمیداند؛ ازاینرو در مقام عذرخواهی از خداوند میگوید: الهی لَو لا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِكَ لَنزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْری إِیّاكَ؛ «خدایا، اگر تو اجازه و فرمان نداده بودی و برای اطاعت فرمان تو نبود، من لیاقت نداشتم كه تو را یاد كنم و تو را منزه از یاد خود میدانستم». اما تو بر من منت نهادی و اجازه دادی تو را یاد كنم و بدینسان نعمت بزرگی به من ارزانی داشتی. آنگاه با توجه به آنكه انسان در یادكرد خداوند نیز محتاج اوست و تا توفیق و عنایت الهی نباشد، انسان توان انجام یاد و ذكر خداوند را ندارد و دلش متوجه خداوند نمیشود، امام در مقام استعانت از خدا برای انجام ذكرش، در فراز دوم مناجات خویش میفرمایند: إلهی فالْهمْنَا ذِكْرَكَ فِی الْخَلاءِ وَالْمَلاء؛ «خدایا، تو خود ذكرت را به ما الهام كن و به ما توفیق بده كه در خلوت و جلوت و در شب و روز و در ظاهر و باطن به یاد تو باشیم».
امام در فراز سوم به حصول آرامش و سكونت دل با یاد خدا اشاره میكنند. اضطراب، دلواپسی و نگرانی كه لازمة زندگی دنیاست، همواره باعث رنجش انسان میشود. انسان آرامشیافته، چون غریقی است كه در امواج دریا گرفتار شده و در آستانة مرگ قرار گرفته است؛ اما ناگاه از آن ورطة هلاك جان به در میبرد و به ساحل نجات میرسد و پس از دستوپنجه نرم كردن با مرگ، امید به زندگی باز در او شعلهور میشود و از سلامتی و رهایی خویش از چنگال مرگ لذت میبرد؛ یا چون كسی است كه در بیابانی کرانناپیدا گم شده و كاملاً مضطرب و نگران و بیمناك از آیندة خویش است؛ اما وقتی راه خود را بازمییابد، شعلة امید در قلبش میتابد و از اینكه از دام بلا رهیده است، لذتی بیپایان حس میكند.
وقتی انسان به لذت یاد خداوند پی برد و دریافت كه آن لذت از هر لذتی والاتر و پایدارتر است، باید از اینكه عمر خود را صرف لذت بردن از نعمتهای محدود دنیوی كرده و از لذت بینهایت یاد خدا غافل شده است، استغفار كند. ازاینرو امام در فراز چهارم مناجات خویش، از لذت بردن از غیر ذكر خدا استغفار میكنند و میفرمایند: وأَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بَغیْرِ ذِكْرِك.
امام آنگاه در پایان مناجات میفرمایند:
إِلَهِی أَنْتَ قُلْتَ ـ وَقَوْلُكَ الْحَق ـ : یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِیراً وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وأَصِیلا»(1) وَقُلْتَ ـ وَقَوْلُكَ الْحَق ـ : «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُم(2) فَأَمَرْتَنَا بِذِكْرِكَ وَوَعَدْتَنَا عَلَیْهِ أَنْ تَذْكُرَنَا تَشْرِیفاً لَنَا وَتَفْخِیماً وَإِعْظَاماً وَهَا نَحْنُ ذَاكِرُوكَ كَمَا أَمَرْتَنَا؛ فَأَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا یَا ذَاكِرَ الذَّاكِرِینَ وَیَا أرْحَم الرَّاحِمِین؛ خدایا، تو در كتابت فرمودی ـ و سخن تو حق است ـ :
1. احزاب (33)، 41ـ42.
2. بقره (2)، 152.
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید؛ خدای را بسیار یاد كنید، و او را بامداد و شبانگاه [در همة شبانهروز] تسبیح گویید».و نیز در كتابت فرمودی ـ و سخن تو حق است ـ : «پس مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم». پس ما را به ذكر خود امر كردی و وعده دادی كه اگر تو را یاد كنیم از ما یاد كنی تا یاد تو ما را شرافت و عزت و عظمت بخشد. اكنون ما به فرمان تو از تو یاد میكنیم؛ تو نیز برحسب وعدهات از ما یاد كن؛ ای كسی كه از یادكنندگانت یاد میكنی؛ ای مهربانترین مهربانان.
وقتی انسان به چیزی نیاز دارد، میكوشد تا بدان دست یابد. گرسنهای كه احتیاج به غذا دارد و یا تشنهای كه نیازمند آب است، خود درصدد رفع نیاز خود برمیآید و لازم نیست كسی به او سفارش كند و یا فرمان دهد كه نیازش را برطرف سازد؛ اما با وجود آنكه ذكر خدا عالیترین و بالاترین نیاز انسان، و مایة فلاح و رستگاری و سعادت اوست و هركس به اهمیت آن پی ببرد، باید با توفیق الهی به انجام آن مبادرت ورزد و بر این توفیق بزرگ خداوند را شكر گزارد، خداوند بارها در قرآن به ما امر كرده است كه او را یاد كنیم. این فرمان الهی انگیزه و عزم ما را برای انجام ذكر او تشدید میكند. آنگاه خداوند برای تقویت انگیزة بنده در اطاعت فرمان او، علاوه بر آنكه خبر میدهد كه یاد او باعث اطمینان و آرامش دل میشود، وعده داده است كه اگر ما او را یاد كنیم، او نیز ما را یاد میكند كه این خود بالاترین شرف و افتخار برای انسان است.
درك اینكه یاد خدا باعث اطمینان و آرامش دل میشود و انسان را از اضطراب و نگرانی میرهاند، برای ما ممكن است و همة ما به تجربه این مطلب را دریافتهایم. به همین ترتیب وقتی خداوند یاد خود را باعث فلاح و رستگاری میداند و میفرماید: وَاذْكُرُوا اللَّه
كَثِیرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون؛(1) «و خدا را بسیار یاد كنید، باشد كه پیروز و رستگار شوید». چون سعادت و رستگاری مطلوب فطری ماست، درك این وعدة الهی برای ما سخت نیست؛ اما درك این وعدة خداوند كه درقبال یاد ما از او، او نیز ما را یاد میكند، برای ما دشوار است. ما نمیدانیم كه خداوند چگونه از ما یاد میكند و نمیدانیم معنای یادكرد خداوند از ما چیست. این مطلب از امور معنوی و فراتر از امور حسی این جهانی است. برای درك اینقبیل امور معنوی، ناچاریم به مقایسه و تشبیه آنها به امور محسوس بپردازیم تا از این طریق اندك فهمی از آنها برای ما حاصل شود و بتوانیم به مفهوم و ارزش یاد خدا از بندگان پی ببریم.
فهم آیة شریفة فاذكرونی اذكركم(2) برای ما دشوار است؛ اما با دقت و تأمل و مقایسة یادكرد خدا از ما، با یادكرد دوستان و خویشان و سایر اشخاص از خودمان، میتوانیم به مفهوم یاد خدا از ما و نتیجه و فایدة آن پی ببریم. ما به تجربه دریافتهایم كه پدر، مادر، دوستان و خویشان خود را دوست میداریم و به یاد آنها هستیم و بهطور طبیعی هركه را انسان بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر به یادش خواهد بود؛ تاآنجاكه انسان نمیتواند به یاد برخی از عزیزان و دوستان خود نباشد و آنها را بهكلی فراموش كند. ازسوی دیگر انسان دوست دارد كه محبوب نیز به یاد او باشد و از اینكه محبوبش نیز به یاد اوست لذت میبرد. انسان از اینكه دوستان، او را به حال خود رها نمیكنند و فراموشش نمیكنند، خشنود است؛ درمقابل، اینكه كسی به یاد انسان نباشد و پدر، مادر، خویشان و دوستان، انسان را فراموش كنند، برای او بسیار سخت و آزاردهنده است. غربت، بیكسی و تنهایی برای انسان، كشنده و تحملناپذیر است و درمقابل اگر انسان بداند كه دیگران به او توجه دارند و به یاد او هستند، احساس سرور و شادمانی میكند و زندگی برای او نشاطآور و فرحبخش خواهد بود.
1. انفال (8)، 45.
2. بقره (2)، 152.
همة كسانی كه انسان به آنها علاقه دارد و میخواهد كه آنها نیز به یاد او باشند، مخلوقاتی ضعیف، ناقص، محدود، فقیر و سرتاپا نیاز به خداوند هستند و كمالات آنها درمقابل كمالاتی كه خداوند به اولیای خود داده، بسیار اندك است و دربرابر كمال مطلق و نامحدود خداوند چیزی بهحساب نمیآید. آنان اگر علاقه و محبتی نشان میدهند و یا كاری میكنند، ناشی از توفیقی است كه خداوند به آنان داده است و درواقع آنها وسیله و ابزاری برای اجرای خواست خداوند هستند. بیتردید اهمیت و ارزش یادكرد این موجودات محدودِ دارای كمالات متناهی كه با سپری شدن حیات و زندگیشان، هم خودشان به فرجام میرسند و هم كمالات محدودشان، به پایة اهمیت و ارزش نامتناهی یاد خداوند كه موجودی ازلی و ابدی و دارای كمال مطلق است نمیرسد؛ خداوندی كه مهر و محبت او بینهایت است و هرقدر انسان كوتاهی و عصیان داشته باشد و او را فراموش كند، آن خداوندِ رئوف و مهربان بندة خطاكار خود را فراموش نمیكند و پیوسته بندة خویش را بهسوی خود فرا میخواند. اگر انسان یكی دوبار با دوستش مخالفت كند و به وی آزار و اذیت برساند، او از انسان دل میكند؛ اما باآنكه شمار گناهان ما از حساب بیرون است، باز خداوند ما را به حال خود رها نمیكند و از ما میخواهد كه حتی در دم مرگ توبه كنیم و بهسوی او برگردیم و از توبه و بازگشتمان شادمان میشود.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روایتی شادمانی خداوند از توبه و بازگشت بنده بهسوی خدا را چنین ترسیم كرده است:
اللهُ أَفْرَحُ بِتَوْبَةٍ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ نَزَلَ فِی أرْضٍ دَوِّیَةٍ مُهْلِكَةٍ فَفَقَدَ راحِلَتَهُ فَطَلَبَهَا حَتَّى اشْتَدَّ عَلَیْهِ الْحَرُّ وَالْعَطَشُ ما شاءَ اللهُ تَعَالىَ. قَالَ أرْجِع
إلى مَكانِی الَّذِی كُنْتُ فِیهِ فَأَنامُ حَتَّى أَمُوتَ. فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلىَ سَاعِدِهِ لیَمُوتَ فَاسْتَیْقَظَ فَإذَا رَاحِلَتُهُ عِنْدَهُ عَلَیْهَا زادُهُ وَشَرَابُهُ. فَاللهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ مِنْ هذا بِراحِلَتِهِ وَزادِه؛(1) شادمانی و خوشحالی خداوند از توبة بندة مؤمنش بیشتر است از مردی كه در بیابان مرگباری فرود آید و مركب و زادوتوشهاش را گم كند و در پی آنها بگردد تا گرما و تشنگی تحملناپذیری بر وی چیره گردد. به خود گوید: به مكان خویش بازگردم و در انتظار مرگ بخسبم. سر برروی دست نهد و در انتظار مرگ بخوابد؛ پس دیده بگشاید و ناگاه مركب و زادوتوشهاش را نزد خود بیابد. (او در این وضعیت چقدر شادمان خواهد شد؟) شادمانی خداوند از توبة بندة مؤمن خویش فزونتر از شادمانی این شخص است كه مركب و زادوتوشهاش را بازیافته است.
این تصویر از شادمانی خداوند از توبة بندة خویش مبالغهآمیز نیست؛ چراكه رحمت خداوند در حق بندگان، بینهایت است و نمیتوان حدی را برای آن تصور كرد.
همة مخلوقات، نیازمند خداوند هستند و كسی نیست كه حتی برای لحظهای از عمرش نیازمند خداوند نباشد. كسی نمیتواند ادعا كند كه حتی بهاندازة یك نفس كشیدن و یا چشم برهم زدن نیازی به خدا ندارد. دراینبین آنان كه سعة وجودیشان بیشتر است، نیازشان به خداوند نیز فراتر از نیاز دیگران به خداوند است و ازاینرو انبیا، اوصیا، امامان و ملایكة مقرب به خداوند نیازمندتر از ما هستند. همچنانكه مقایسة ظرفیت وجودی آنها با ظرفیت وجودی ما ممكن نیست، قیاس فقر و نیاز آنها به خداوند با نیاز ما به او ناممكن است. انبیا و اولیای خدا هم برای تأمین نیازمندیها و
1. حسنبنیوسف حلی، نهج الحق وكشف الصدق، ص375.
تعالی و كمال خودشان به خداوند نیازمند هستند، هم برای اینكه راه سعادت و كمال و تعالی را به دیگران افاضه كنند. پس همة مخلوقات و موجودات سراپا نیازمند خدا هستند و تنها خداوند، غنی مطلق و بینیاز از غیر است. برخلاف تصور باطل برخی، خداوند مخلوقات و ازجمله انسانها را برای آن نیافرید كه از تنهایی نجات یابد و با آنها انس گیرد و خود را با مخلوقات خود سرگرم كند؛ چون خداوند هیچ نیازی به مخلوقات خود ندارد و حتی نیازمند انس یافتن و همنشینی با آنها هم نیست؛ چنانكه امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرمایند:
وَلَمْ یُكَوِّنْهَا لِتَشْدِیدِ سُلْطَانٍ وَلا لِخَوْفٍ مِنْ زَوَالٍ وَنُقْصَانٍ وَلا لِلِاسْتِعَانَةِ بِهَا عَلَى نِدٍّ مُكَاثِرٍ وَلا لِلاحْتِرَازِ بِهَا مِنْ ضِدٍّ مُثَاوِرٍ وَلا لِلاْزْدِیَادِ بِهَا فِی مُلْكِهِ وَلا لِمُكَاثَرَةِ شَرِیكٍ فِی شِركَةٍِ وَلا لِوَحْشَةٍ كَانَتْ مِنْهُ فَأَرَادَ أَنْ یَسْتَأْنِسَ إِلَیْهَا؛(1) موجودات را برای تقویت فرمانروایی، یا ترس از كمبود و نقصان، یا برای كمكخواهی دربرابر همتایی نیرومند، یا برای دوری از دشمنی كه به او هجوم آورد، یا برای گسترش حكومت و قدرت، یا برای افزونی و غلبه بر شریك در شركت، یا بهدلیل وحشت از تنهایی و برای انس و الفت با موجودات، نیافرید.
آیا برای بندهای حقیر و روسیاه و سرتاپا گناه، افتخار و شرافتی برتر از اینكه خالق یكتا كه دارای همة كمالات است و همگان بدو محتاجاند و او به كسی احتیاجی ندارد و محبت و رأفتی بینهایت دارد، از او یاد كند؟ اگر به ما خبر برسد كه مقام معظم رهبری یا فلان مرجع تقلید در مجلسی از ما یاد كرده است، ما در پوست خود نمیگنجیم و با افتخار و غرور به دیگران میگوییم كه چنان شخصیت بزرگی از ما یاد
1. نهج البلاغه، خطبة 186.
كرده است. در افقی فراتر، اگر حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه از ما یاد كند چه حالی به ما دست میدهد؟ طبیعی است از اینكه چنین سعادت و افتخار بزرگی نصیب ما شده است در پوست خود نمیگنجیم. حال با توجه به آنكه آن وجود مقدس، خود، بندة خدا و سرتاپا نیازمند به اوست و همة كمالات و فضایلش را از او كسب كرده است و بههیچوجه كمالات او را نمیتوان با كمالات نامحدود خداوند مقایسه كرد، آیا كرامت و افتخاری بالاتر از این وجود دارد كه خداوندِ دارای كمال مطلق و مبدأ همه خوبیها و برخوردار از رحمت بینهایت، از انسان یاد كند و او خود دراینباره بفرماید:
یابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِی فِی نَفْسِكَ أَذْكُرْكَ فِی نَفْسِی؛ إِبْنَ آدَمَ اذْكُرْنِی فِی خَلاءٍ؛ أَذْكُرْكَ فِی خَلاءٍ؛ ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِی فِی مَلإٍ أذْكُرْكَ فِی مَلإٍ خَیْرٍ مِنْ مَلَئِكَ؛(1) ای فرزند آدم، مرا در قلب خود یاد كن تا من هم تو را در نزد خود یاد كنم. ای فرزند آدم، مرا در خلوت یاد كن تا من هم تو را در خلوت یاد كنم. ای فرزند آدم، مرا درمیان جمع یاد كن تا من هم درمیان جمعی برتر و بهتر از جمعی كه تو مرا در آن یاد كردهای (یعنی در جمع فرشتگان) تو را یاد كنم.
1. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج7، باب7، ص159، ح9003.