ما وقتی با فسادهای اجتماعی روبهرو میشویم ابتدا باید ببینیم ریشه این فساد از کجاست. عامل عمده این حالت تقلید و تبعیت کورکورانه است که در اکثر جوامعی که پیشرفت نکردهاند وجود دارد و کمابیش در جوامع ما نیز هست. این عامل از عوامل روانشناختی اجتماعی است، و براساس آن وقتی جمعیتی با کسانی روبهرو میشوند که امتیازاتی دارند، بیدلیل میخواهند شبیه آنها شوند. برای مبارزه با این عامل فساد باید سعی کنیم سطح فکر و عقل مردم بالا برود و عادت کنند که وقتی میخواهند دست به کاری ببرند، ابتدا به نتیجهاش بیاندیشند و آثار و عواقب آن را حساب کنند. تبعیت در جایی صحیح است که انسان بداند آن کسی که از او تبعیت میکند، شخص حکیمی است و رفتار صحیحی دارد، اما اگر جامعهای امتیازاتی مثل صنعت، تکنیک، علم و پیشرفت دارند، خب از این امتیازاتشان یاد بگیرید؛ اگر صفت خوبی دارند، اگر پیشرفت علمی هم حتی در امور مادی دارند، آنها را یاد بگیرید؛ اما چرا از رفتارهای دیگرشان پیروی میکنید که ربطی به این امتیازات ندارد؟
درسهایاخلاق سالتحصیلی95-96؛ جلسه پانزدهم: ریشهیابی فسادهای اجتماعی
محبت گاه به مراتب فوقالعاده شدید میرسد که محب در آن حال حاضر است هرگونه سختی را تحمل کند تا محبوبش اظهار رضایت کند. برای او یک لبخند محبوب از تحمل دنیایی از سختیها ارزشمندتر است. حوادث و سختیهای ناگوار فراوانی در دنیا وجود دارد مانند بیماریهای سخت و نفرتانگیز، فقر و ...، اما اگر کسی چنین محبتی فوقالعاده به خداوند داشته باشد و باور داشته باشد که این امتحانی است که او صلاح دانسته است، نهتنها تحمل آن برایش آسان میشود، بلکه از آن احساس رضایت هم میکند. ارزش این نوع رضایت بسیار بالاتر از رضایتمندی به خاطر مزد و پاداش است.
اگر مجموع عالم و روابطی را که اجزای آن با همدیگر دارند در نظر بگیریم تابلوی زیبایی را خواهیم دید که زیباتر از آن امکان ندارد. صرفنظر از پاداشهای اخروی هم میتوان دنیا را زیبا دید و بدان راضی بود. این نقص ماست که فقط عیبها را میبینیم و تنها به رنگهای تیره این تابلو نگاه میکنیم. رنگهای تیره این تابلو را باید همراه سایر رنگهای آن دید تا زیبایی آن را درک کرد.
توکل مراتب مختلفی دارد؛ پایینترین مرتبه آن این است که انسان در هنگام گرفتاری و کوتاه شدن دستش از اسباب ظاهری سراغ خدا برود. اما کسانی هستند که در همه حال تنها توجهشان به خداست و حال آنها در گرفتاری و رفاه فرقی نمیکند و امیدشان به اوست و ترسشان هم فقط از اوست. هر اندازه معرفت ما نسبت به خدا و تقدیرات او رشد کند توکل ما هم میتواند بیشتر شود.
کسی که تلخیهای روزگار را امر بدی بداند، نهایت هنری که از خود نشان دهد این است که صبر کند و زبان به کفر و اعتراض نگشاید. اما اگر به این درک و فهم رسید که این حوادث برای او منافعی درپی دارد نه تنها از خدا گله نمیکند، بلکه سپاسگزار او هم خواهد بود که اسباب سعادت وی را فراهم کرده است، که در این صورت صبر توأم با شکر بلکه بالاتر هم خواهد شد
خدای متعال مطالعه و نشستن پای درس استاد را وسیلهای برای علمآموزی قرار داده است و از ما خواسته است که مطالعه کنیم و پای درس استاد برویم، اما در حقیقت اوست که از این طریق به ما علم میبخشد و اگر او نخواهد هیچ کدام از این اسباب اثری نمیبخشد. حقیقت توکل این است که قلب انسان به خدا اعتماد داشته باشد و بر او تکیه کند و باور داشته باشد که کارها به دست او انجام میگیرد: «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى؛ و اینكه اوست كه خنداند و گریاند».
خدای عزّوجلّ به حضرت داوود وحی کرد: بندهای از بندگانم نیست که بدون توجه به احدی از مخلوقاتم به من اعتصام پیدا کند (و من آن را از نیتش بدانم)، سپس آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست بر علیه او نقشه بکشند، جز اینکه برای او راه برونرفتی از میان آنها قرار میدهم؛ و بندهای از بندگانم به احدی از مخلوقاتم اعتصام نیابد (و من آن را از نیتش بدانم)، جز اینکه اسباب آسمان و زمین را از دستش قطع کنم و زمین را زیر پایش فرو برم و دیگر برایم مهم نیست که در کدام وادی هلاک شود.»
همانطور که خداوند تنها دعای حقیقی را مستجاب میکند تنها امور کسانی را بر عهده میگیرد که واقعا بر خدا توکل کنند، اما توکلهای کاذب و ادعایی ضمانتی نخواهد داشت. گاه دیده میشود اشخاصی آیه شریفه وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ را مرتب تکرار میکنند اما برای حل مشکلشان به انواع اسباب نامطلوبی چون پارتی و رشوه متوسل میشوند. این رفتار در واقع استهزاء توکل است. اگر انسان توکل بر خدا داشته باشد دیگر نباید امیدی به چیزی دیگر داشته باشد و نباید از چیزی بترسد.
کسانی که به خاطر این دنیای فانی و بیارزش با هم نزاع میکنند نزد اهل معرفتِ خدای متعال بسیار حقیر و کوچکاند. ... امام صادق علیهالسلام میفرماید: کسی که قدر معرفت خدا را بداند در این عالم لذتی میبرد مثل لذتی که اولیای خدا در بهشتها میبرند. اگر کسی بویی از آن لذت به مشامش برسد دیگر به هیچ وجه حاضر نیست به لذتهای پست دنیوی نگاه کند.
اینگونه نیست که با تحصیل شناخت صحیح و التزام به آن، کار به پایان برسد. تاریخ نشان داده است که کسانی در مرحلهای از زندگی خویش اهل ایمان بوده، از ایمان خود هم بهرههای خوبی برده، خدا هم به آنها عنایاتی داشته است، اما در مراحل بعد، ایمانشان را از دست دادهاند. بنابر این آنگاه انسان به منزل خواهد رسید که در این مسیر، اهل استقامت باشد؛ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا.
در قرآن، نزول قرآن در شب قدر، با فعل ماضی بیان شده است: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، اما مسئله نزول ملائکه با فعل مضارع، که دلالت بر استمرار دارد، بیان شده است: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ؛ یعنی نزول ملائکه در شبی که بیش از هزار ماه فضیلت دارد، همچنان ادامه دارد.
به همین دلیل، اكثریت قریب به اتفاق علمای اهل تسنن و همه علما و محدثین شیعه معتقدند كه شب قدر با ویژگیهایی که دارد، هر سال در ماه مبارک رمضان، تكرار میشود. در هر ماه رمضان شبی هست كه خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است و ملائكه در آنوقت نازل میشوند.
کتاب صهبای حضور، ص122