صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه سوم؛ مراتب معرفت خدا

تاریخ: 
چهارشنبه, 12 مهر, 1391

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1391/07/12 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

مراتب معرفت خدا

نگاهی به گذشته

در جلسه‌های گذشته عرض کردیم که از نظر فرهنگ اسلامی دو راه پیش روی بشر وجود دارد که یکی به سعادت نامحدود و دیگری به شقاوت ابدی منتهی می‌گردد. راهی که پایان آن سعادت است راه ایمان است و راهی که به شقاوت می‌انجامد راه کفر می‌باشد و از آن‌جا که انسان فطرتا طالب سعادت خویش است و نمی‌تواند از سعادت خود چشم بپوشد، باید براساس راهنمایی انبیا علیهم‌السلام سعی کند مسیر ایمان را از مراتب نازله آن به سوی بی‌نهایت طی نماید. همچنین باید مراقب باشد در راه انحرافی کفر نیافتد که به سقوط ابدی می‌انجامد.

بلند همتی در معرفت خدا

بعد از این که راه انبیا را باور کرده، بدان ایمان آوردیم، به مقتضای فطرت خویش نباید به هیچ حدی از ایمان اکتفا کنیم.  فطرت انسان به گونه‌ای است که به هیچ حدی از کمال قانع نشده، به یک معنا بی‌نهایت طلب است. همه ما این تجربه را داشته‌ایم که وقتی چیزی برای ما خوشایند باشد به هیچ حدی از آن قانع نبوده، تمایل داریم که مراتب بالاتر آن را نیز به دست آوریم. بنابر این اگر کسی به مراتب نازل ایمان اکتفا کند قطعا روزی پشیمان و به عذاب حسرت دچار خواهد شد. آن هنگام که انسان مشاهده کند عده‌ای که از جهت امکانات با او مساوی بودند تنها به دوری از گناه و انجام برخی واجبات اکتفا نکرده، بلکه به تقویت ایمان و عمل به لوازم آن اهتمام ورزیده، به درجات بالایی از کمال نایل شده‌اند، حسرت خواهد خورد و همین حسرت او را عذاب خواهد داد. این عذاب در امور ساده دنیوی هم به سراغ انسان می‌آید تا چه رسد به امور اخروی و ابدی! اگر انسان سرمایه‌ای مانند سرمایه دوستش داشته باشد، اما آن را به کار نگیرد و در برابر، دوستش با آن به معامله بپردازد و سود فراوانی کند، با مشاهده سودی که دوست او برده، بسیار حسرت می‌خورد که چرا تنبلی کردم و مانند رفیقم چنین معامله‌ای انجام ندادم. آن‌گاه عذاب حسرت بسیار کشنده خواهد شد که انسان ببیند دیگری با همین سرمایه میلیون‌ها برابر بر سرمایه‌اش اضافه شده و او به خاطر تنبلی ضرر کرده یا به کلی سرمایه‌اش را از دست داده است. به همین مناسبت قرآن از روز قیامت با نام یو‌م‌الحسرة یاد کرده، می‌فرماید: «وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ؛1آنان را از روز حسرت بترسان!» بنابر این به دنبال ایمان، باید این انگیزه هم در ما به وجود آید که به مراتب نازل ایمان اکتفا نکرده، به دنبال تقویت آن باشیم.

معرفتی فراتر از مفاهیم ذهنی

طبعا برای تقویت ایمان باید دو عنصری را تقویت کرد که ارکان ایمان هستند که عبارت‌‌اند از شناخت و اراده بر التزام به لوازم شناخت، و به تعبیری ساده‌تر: علم و عمل. اما برای تقویت علم و شناخت مباحثی در کتاب‌های کلامی طرح می‌شود مانند اثبات وجود خدا، صفات خدا، ... که در جای خود بسیار ارزش‌مند است، اما این‌که این قبیل مباحث در رشد فزاینده ایمان ما تأثیر داشته باشد جای تأمل دارد. زیرا عملا می‌بینیم که کسانی ممکن است سالیانی طولانی به این بحث‌ها بپردازند، اما در مراتب ایمان و تجلی آن در عمل چندان پیشرفتی نمی‌کنند و آن نورانیتی تحصیل نمی‌شود که باید از این معارف حاصل شود، به خصوص آثاری که در روایات برای ایمان و معرفت به خدا بیان شده است. این امر بدین خاطر است که معرفت تنها به معارفی اختصاص ندارد که از راه مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود، بلکه معرفتی که مطلوب است و برای روح نورانیت ایجاد کرده، موجب رشد آن می‌شود موهبتی خدادادی است که معارف ذهنی تنها می‌توانند زمینه‌ای برای تحصیل آن باشند. در روایتی معروف آمده است: «لیس العلم بكثرة التعلم و إنما هو نور یقذفه الله تعالى فی قلب من یرید الله أن یهدیه؛2 علم به کثرت علم‌آموزی نیست، بلکه تنها  نوری است که خداوند در قلب کسی قرار می‌دهد که بخواهد او را هدایت کند.» این روایت ناظر به این نوع معرفت است که حقیقتی غیر از درس خواندن، فکر کردن، بحث کردن، کتاب نوشتن، حاشیه زدن و ... است و تحصیل آن علاوه بر معرفت ذهنی نیازمند شرایطی دیگر است.
اگر ما بخواهیم راه صحیحی را طی کنیم که انبیا و ائمه اطهار صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به ما نشان دادند، در قدم اول باید واقعا باور کنیم که نوع دیگری از علم و معرفت وجود دارد که آثاری بیش از آثار معارف ذهنی دارد و در روح و جانْ نورانیتی ایجاد می‌کند، بلکه گاه قدرت عمل به ما عطا می‌کند؛ آن هم اعمالی بسیار فراتر از اعمال محسوس و طبیعی که ما می‌شناسیم. این باور هم خود نیازمند مقدماتی است. اما برای ما که به امامت، عصمت، ولایت و علم الهی ائمه اطهار علیهم‌السلام اعتقاد داریم بهترین راه، رجوع به منابع معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام است. بحمدالله خداوند این موهبت را به ما عطا فرموده است که به برکت تلاش‌های علما، مربیان، پدر و مادر و ... این اوصاف ائمه اطهار علیهم‌السلام را باور داریم و دیگر نیازی نیست که در این گونه مجالس به اثبات آن‌ها بپردازیم. از این رو فرمایشات آن‌ها در باره معرفت خدا و آثار آن، خود می‌تواند در ما انگیزه ایجاد کند که بیشتر به دنبال تحصیل این معرفت برویم. هنگامی که می‌بینیم پیشوایان معصوم ما صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین برای چیزی ارزش قائل‌اند باید با دقت و حساسیت بیشتری به آن توجه نموده، به سادگی از کنار آن عبور نکنیم. برعکس، هنگامی‌که با خبر شدیم چیزی در نزد ایشان بی‌ارزش و بی‌اهمیت است باید بدان اهمیت ندهیم و فکر و زندگی خویش را متوجه آن نکنیم. متاسفانه ما بسیاری از اوقات آن گونه که شایسته است به مطالعه آیات قرآن و روایات به خصوص نهج‌البلاغه چندان اهمیت نمی‌دهیم. به راستی چند درصد از ما یک دور تفسیر قرآن را به طور کامل، یا همه نهج‌البلاغه را همراه با شرحی از آن مطالعه کرده‌ایم؟ مرحوم آقای اشراقی رحمه‌الله از منبری‌‌های معروف زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه به جمعی از طلاب که نه شرحی از نهج البلاغه را مطالعه کرده بودند و نه می‌توانستند چند شرح برای نهج البلاغه نام ببرند فرموده بودند: من هفتاد شرح نهج‌البلاغه را مطالعه کرده‌ام، اما شما نام چند شرح نهج‌البلاغه را هم نمی‌دانید؟! برخی چون علامه طباطبایی رضوان‌الله‌علیه یا امروز آیت‌الله جوادی حفظه‌‌الله عمری را با دقتی مثال زدنی صرف تفسیر قرآن کردند که می‌تواند برای ما الگویی باشد که از این معارف غفلت نکنیم.
در این جلسه به عنوان نمونه روایتی را در باره اهمیت شناخت خدا می‌خوانیم که نشان‌دهنده این است که شناخت خدا معرفتی بسیار بالاتر از آن چیزی است که در فلسفه و کلام اثبات می‌شود. آن چه ما از قرآن و روایات فراگرفته‌ایم معمولا همین است که بگوییم: خداوند سمیع، بصیر، خبیر، علیم، قدیر و ... است. ما به وجود خدا و این صفات والای او معتقدیم، اما آیا شناخت خدا در همین حد است و بیش از این چیزی نیست؟! شاید شرایط فهم و علم برخی افراد بیش از این نباشد یا زندگی آن‌ها به گونه‌ای باشد که همین اندازه برای آن‌ها کافی باشد. اتفاقا در برخی از روایات در پاسخ به این سؤال که «حق معرفت خدا چیست؟» آمده است: خدا را بشناسید به این که مثل و شبیه ندارد، احد، واحد، اول، آخر، ظاهر، باطن و ... است.3 برای کسانی که در کلاس اول معرفت خدا باشند حق معرفت بیش از این نیست، اما در روایات حقایق دیگری هم برای معرفت خدا بیان شده است که اجمالا انسان می‌فهمد حقیقتی فراتر از این معارف است. به عنوان نمونه در روایتی نبوی آمده است که «لو عرفتم اللَّه تعالى حقّ معرفته لزالت لدعائكم الجبال؛4 اگر خدای تعالی را آن‌گونه که حق معرفت اوست بشناسید کوه‌ها با دعای شما متلاشی می‌شوند.» شناخت خدا می‌تواند چنین قدرتی و لیاقتی به فرد دهد که مستجاب‌الدعوة شود. اما در روایات حتی به حقایقی بسیار بالاتر از این آثار هم اشاره شده است. 

لذت معرفت خدا

در کافی شریف از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرمود: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَا مَدُّوا أَعْیُنَهُمْ إِلَى مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ نَعِیمِهَا وَ كَانَتْ دُنْیَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا یَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ، وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ یَزَلْ فِی رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ. إِنَّ مَعْرِفَةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ آنِسٌ مِنْ كُلِّ وَحْشَةٍ وَ صَاحِبٌ مِنْ كُلِّ وَحْدَةٍ وَ نُورٌ مِنْ كُلِّ ظُلْمَةٍ وَ قُوَّةٌ مِنْ كُلِّ ضَعْفٍ وَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ سُقْم‏؛5 اگر مردم می‌دانستند که معرفت خدا چه ارزشی دارد هیچ‌گاه چشم به نعمت‌هایی نمی‌داشتند که خداوند به دشمنان از شكوفایى زندگانى دنیا و نعمت آن داده است، و دنیایشان در نظرشان فروتر می‌شد از آن چه زیر گام خود بمالند و پایمال كنند، و هر آینه به شناختن خدای عزّوجلّ چنان كام‌جو گردند به مانند كسى كه در گلستان‏هاى بهشت با دوستان خدا بسر برد. به راستى که معرفت خدای عزّوجلّ از هر هراسی آرامش و در هر گونه تنهائى یار و همدم و در هر تاریكى چراغ فروزان و از هر ناتوانى نیروبخش و براى هر دردى درمان است.»
به راستی که این روایت جای تامل دارد. حضرت می‌فرمایند: معرفت خدا همان لذتی را برای صاحب آن به ارمغان می‌آورد که اولیای خدا در بهشت بدان متنعم‌اند؛ لذت‌هایی که اصلا برای ما قابل وصف نیست. همچنین با معرفت خدا انسان هیچ نگرانی و دردی نخواهد داشت و این بدان معناست که معرفت خدا زندگی انسان را سراسر نورانی می‌گرداند. آیا این همان معرفتی است که ما با خواندن کتاب‌های عقاید و فلسفه و ... به دست می‌آوریم؟! این معرفت نوری است که باید خدای متعال به قلب کسانی افاضه کند که لیاقتش را پیدا می‌کنند. از این گونه روایات در نهج‌البلاغه و کلمات اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین فراوان است. اکنون که با استفاده از نرم‌افزارها به راحتی می‌توان به روایات دسترسی پیدا کرد شایسته است به مطالعه و استفاده از کلمات نورانی پیشوایان معصوممان اهتمام بیشتری داشته باشیم.
امام صادق علیه‌السلام قصد مبالغه یا مزاح - نعوذبالله – ندارند. کلام ایشان حق محض است که می‌فرماید: کسی که قدر معرفت خدا را بداند در این عالم لذتی می‌برد مثل لذتی که اولیای خدا در بهشت‌ها می‌برند. اگر کسی بویی از آن لذت به مشامش برسد دیگر به هیچ وجه حاضر نیست به لذت‌های پست دنیوی نگاه کند. بنده حدس می‌زنم کسانی که بویی از آن لذت‌ها برده باشند به این تلاش‌هایی که دنیا‌پرستان برای رسیدن به لذت‌های دنیا متحمل می‌شوند نیش‌خند می‌زنند، مانند کسی که به نزاع کودکان بر سر اسباب‌بازی‌های بی‌ارزش می‌خندد. آن اندازه که ما به بازی بچه‌ها به نگاه حقارت می‌نگریم و ارزشی برای کارشان قائل نیستیم و به خاطر کم‌عقلی آن‌ها با آن‌ها با مهربانی و ترحم برخورد می‌کنیم اهل معرفت خدا هم با همین نگاه به دنیاپرستان می‌نگرند. بازی برای کودکان لازم است، اما ما هیچ‌گاه مانند آن‌ها هوس‌ نمی‌کنیم که ای کاش ما هم چنین اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌هایی داشتیم.
چه قدر رقابت‌های دنیاپرستان بر سر اسم و رسم و این‌که ابتدا نام آن‌ها برده شود و عکس آن‌ها بالاتر از عکس دیگران قرار گیرد برای آنان که با معرفت خدا آشنایند حقارت‌آمیز است و در دل خواهند گفت: زهی کار کودکانه و هوس نابخردانه! اما کسانی در عالم هستند که گرفتار همین هوس‌های پوچ‌اند. برخی با این‌که ثروت‌های هنگفتی انباشه کرده‌اند دائما در این اندیشه‌اند که بر آن بیافزایند. به راستی این تلاش برای چیست؟! اینان که تا این اندازه ثروت اندوخته‌اند چه قدر از آن استفاده می‌کنند؟ برخی از آن‌ها به خاطر بیماری به اندازه انسانی معمولی هم نمی‌توانند غذا بخورند. شخصی ثروتمند را می‌شناسم که به خاطر بیماری خاصی که داشت باید تنها گوشت خرچنگ با نان جو سوخته می‌خورد. یکی از آقایان در یک برنامه تلویزیونی نقل می‌کرد: یکی از هم‌شهریان ما که ثروت کلانی داشت از دنیا رفت. بستگان او از مال خودش کفنی به او پوشاندند، اما در هنگام دفن، کفن آلوده شد و مجبور شدند از کفن‌های شهرداری به او بپوشانند و او را دفن کنند. او از همه اموالش یک کفن هم نصیبش نشد. کسانی که به خاطر این دنیای فانی و بی‌ارزش با هم نزاع می‌کنند نزد اهل معرفتِ خدای متعال بسیار حقیر و کوچک‌اند. سخن بنده در این جلسه این است که اندکی درباره این آثارِ شناخت خدای متعال تأمل کنیم که در روایات بدان‌ها اشاره شده است و باور کنیم که چنین حقایقی وجود دارد و ما می‌توانیم به برکت هدایت انبیا و اولیای خدا و توسل به ذیل عنایت‌شان معرفتی پیدا کنیم که این آثار را داشته باشد. با معرفت خدای متعال می‌توان به آن لذتی دست یافت که اولیای خدا در بهشت به آن متنعم‌اند. اگر این حقیقت را باور و اندکی در این راه تلاش کنیم امیدواریم با عنایت خداوند و توسل به ذیل عنایت اولیای او، راه تحصیل آن را هم بیاموزیم.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


1 . مریم(19)، 39.

2 . منیة المرید، دفتر تبلیغات، ص 167.

3 . توحید صدوق، جامعه مدرسین، ص285.

4 . نهج الفصاحة، ص 647 حدیث 2330

5 . کافی، ج8 ص247.