بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/01/28 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
بحث ما در هفته گذشته به اینجا رسید که برحسب روایات و مؤیدات عقلی، توکل مراتبی دارد و بالاترین مرتبه توکل این است که انسان همه کارهای خود را به خدا واگذار کند. این نوع اختلاف در مراتب توکل به اصطلاح با کمیت سنجیده میشود، بدین معنا که اختلاف مراتب بر حسب این است که انسان چند درصد از کارهایش را به خدا وامیگذارد؛ برخی ده درصد، برخی بیست درصد تا میرسد بدانجا که تمامی کارها به خدا واگذار شود. از لحاظ کیفیت نیز میتوان مراتب توکل را تقسیم کرد. زیرا توکل فعلی اختیاری است و کار اختیاری نیازمند انگیزه است، بدین معنا که انسان باید هدفی را از آن کار دنبال کند. ممکن است کسی بدین خاطر بر خدا توکل کند که توکل موجب موفقیت در کارها میگردد (وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)1. در این صورت انگیزه وی برای توکل، بهرهمندی از نتایج آن است. اما اولیای خدا که دارای مراتب بالای توکلاند به خاطر اینکه خداوند توکل را دوست دارد بر خدا توکل میکنند، بدین معنا که اگر به فرض محال توکل ضرر هم داشت و باعث عدم موفقیت میشد باز آنها بر خدا توکل میکردند. مرتبه توکل با چنین انگیزهای بسیار بالاتر از مرتبه توکلی است که به انگیزه موفقیت صورت میگیرد. اختلاف مرتبه برحسب انگیزهها و نیتها در همه عبادتها و فضلیتها وجود دارد، به گونهای که گاه برخی نیتها اصلا فضلیت را به رذیلت تبدیل میکند. مثلا عبادتی که به انگیزه ریاکاری و خودنمایی صورت میگیرد نه تنها فضلیتی ندارد بلکه تبدیل به رذیلت میشود. پس گاهی نیت میتواند یک کار بسیار خوب را به کاری بد تبدیل کند. بنابر این ارزش هر کاری وابسته به این است که فاعل آن چه اندازه از نیت خالص برخوردار باشد.
بنابر آنچه در روایات آمده است پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در شب معراج به خدای متعال عرض کرد: کدام اعمال افضل است؟ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در عالیترین مقامی که خدای متعال برای او فراهم کرد ــ که بیش از آن، امکان احترامگذاری به مخلوقی نیستــ نخستین چیزی که مطرح میکند این سؤال است. این بدان معناست که نیت حضرتش انجام کاری است که خدای متعال بیشتر از همه کارها دوستدار آن است. حضرت در آن موقعیت هر درخواستی که از خدا میکرد خداوند برآورده میفرمود. اما ایشان از میان همه به دنبال انجام کاری است که خداوند بیشتر از همه آن را دوست دارد. خدای متعال هم در پاسخ ایشان میفرماید: «لَیْسَ شَیْءٌ أَفْضَلَ عِنْدِی مِنَ التَّوَكُّلِ عَلَیَّ وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْت؛2 هیچ چیز نزد من برتر و محبوبتر نیست از توکل بر من و راضی بودن به آنچه قسمت کردهام.» عالیترین مرتبه توکل از لحاظ کیفیت این است که انگیزه انسان از توکل، محبوب بودن آن در نزد خدا باشد، همانطور که عالیترین مراتب ایمان مرتبهای است که توجه انسان تنها به ذات مقدس الهی باشد، و بالاترین عبادت هم عبادتی است که تنها به خاطر ذات اقدس الهی انجام گیرد و حتی به طمع بهشت یا به سبب ترس از دوزخ هم نباشد. اما مسلما بسیاری از ما انسانها اینگونه نیستیم و خدای متعال هم به مخلوقات خود آگاهی کامل دارد. ولی از آنجا که خدای متعال میداند تنها راه رسیدن ما به کمال، انجام همین کارهای خیر است ــ که به حسب روایت معراج، افضل آنها توکل است ــ به سبب رحمت واسعه خویش زمینه را برای بندگان خود به گونهای فراهم میکند تا اندک اندک به سوی این فضایل جذب گردند و به تدریج ترقی کنند.
معمولا به دختر یا پسری که تازه به سن تکلیف رسیده است نمیتوان تعلیم داد که تنها برای رضای خدا عبادت کند و نه طمع بهشت داشته باشد و نه ترس از جهنم. نه تنها چنین توقعی نداریم، بلکه گاه برای تشویق او به نماز به او وعده جایزه هم میدهیم. گرچه میدانیم نماز نباید برای غیر خدا انجام گیرد، اما چارهای نیست و باید او را به تدریج جذب کرد. معامله خدا با بسیاری از بندگانش به همینگونه است. خداوند میخواهد ما را به کمال برساند، اما ما آن مقام را درک نمیکنیم. ازاینرو خداوند با وعدههای خود ما را به سمت انجام اعمال لازم سوق میدهد. البته همه وعدههای الهی محقق خواهد شد، اما خداوند برنامه را به گونهای تنظیم میفرماید که به تدریج بر معرفت بندهاش افزوده شود تا بتواند به مقامات عالیتر هم برسد. در باره توکل هم خدای متعال، رسول خدا و ائمه اطهار صلواتاللهعلیهمأجمعین برای تشویق ما منافع آن را هم ذکر میکنند تا اندک اندک به مراتب عالی آن هم برسیم که در جلسات گذشته به برخی آنها اشاره کردیم. خدای متعال به این هم اکتفا نکرده، در کنار این روش از روشی دیگر هم استفاده میکند. او در کنار بیان منافع توکل، تبعاتی را هم متذکر میشود که بر توکل بر غیر خدا مترتب میشود تا انگیزه ما برای انجام این مهم تقویت گردد که برخی آنها را مرور میکنیم.
در کتاب شریف کافی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که حضرت فرمودند: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیهالسلام: مَا اعْتَصَمَ بِی عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِیَّتِهِ ثُمَّ تَكِیدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَیْنِهِنَّ، وَ مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِیَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ یَدَیْهِ وَ أَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ لَمْ أُبَالِ بِأَیِّ وَادٍ هَلَكَ؛3 خدای عزّوجلّ به حضرت داوود وحی کرد: بندهای از بندگانم نیست که بدون توجه به احدی از مخلوقاتم به من اعتصام پیدا کند (و من آن را از نیتش بدانم)، سپس آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست بر علیه او نقشه بکشند جز اینکه برای او راه برونرفت از میان آنها قرار میدهم؛ و بندهای از بندگانم به احدی از مخلوقاتم اعتصام نیابد (و من آن را از نیتش بدانم)، جز اینکه اسباب آسمان و زمین را از دستش قطع کنم و زمین را زیر پایش فرو برم و دیگر برایم مهم نیست که در کدام وادی هلاک شود.» [زمین گاهی رانش میکند و منطقهای را در درون خودش فرو میبرد به گونهای که هیچ اثری از آن باقی نمیماند. خدای متعال میفرماید: کسی که به غیر من اعتصام کند زمین را در زیر پایش به رانش درمیآورم تا او را فرو برد و باکی ندارم که کجا و به چه وسیلهای هلاک گردد. کسی که چنان در نزد غیر من تملقگویی و التماس میکند که گویا همه عالم به دست اوست، خدا هم با او چنین خواهد کرد.] اعتصام در مصداق چندان تفاوتی با توکل ندارد. اعتصام حالت کمال دلبستگی به کسی است؛ حالتی همچون حالت کسی که در حال سقوط است و در بین راه طنابی یا چیز دیگری را مییابد و به آن چنگ میزند تا سقوط نکند. در آن حال هر چه نیرو دارد صرف گرفتن آن طناب میکند تا از آن جدا نگردد. نکته مهم در این روایت، شرطی است که خدای متعال برای مترتب شدن نتایج اعتصام به خدا یا غیرخدا بیان میفرماید (عرفت ذلک من نیته؛ از نیت او این را بدانم). از این شرط معلوم میشود که قوام توکل به نیت است، و توکل در صورتی محقق میگردد که دل انسان اینگونه شود.
باز در کتاب شریف کافی روایتی را از حسینبنعلوان نقل میکند که در ضمن داستانی بیان شده است. در برخی روایات مانند این روایت، راوی آن چنان مقدمهچینی میکند که خواننده در فضای آن گفت و شنود قرار میگیرد و سخن برای او بسیار دلنشینتر میشود. میگوید: در جلسهای با عدهای از اهل علم مذاکره علمی میکردیم ــ مقصود اینگونه افراد هم از علم معمولا سخنان ائمه اطهار علیهمالسلام است. من پیشتر به مسافرتی رفته بودم و در آن مسافرت تمام اموالم از بین رفته بود. یکی از دوستان که از مشکل من آگاه بود از من پرسید: راستی فلانی برای این مشکلی که پیش آمده به چه کسی امید داری که تو را کمک کند. گفتم: امیدم به فلان شخص است. گفت: اگر امیدت به فلانی است به خدا قسم حاجتت برآورده نخواهد شد و به آنچه امید داری نخواهی رسید. با تعجب پرسیدم: خدا تو را رحمت کند چه کسی به تو چنین خبری داده است؟! گفت: به راستی امام صادق سلاماللهعلیه به من خبر داد که: در یکی از کتابهای آسمانی خواندم:
«أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یَقُولُ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ] غَیْرِی بِالْیَأْسِ، وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ، وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی، وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی! أَ یُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَ الشَّدَائِدُ بِیَدِی؟ وَ یَرْجُو غَیْرِی وَ یَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَیْرِی وَ بِیَدِی مَفَاتِیحُ الْأَبْوَابِ، وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی! فَمَنْ ذَا الَّذِی أَمَّلَنِی لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا، وَ مَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِعَظِیمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّی؟ جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی عِنْدِی مَحْفُوظَةً فَلَمْ یَرْضَوْا بِحِفْظِی، وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ مِنْ تَسْبِیحِی وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ لَایُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَلَمْ یَثِقُوا بِقَوْلِی! أَ لَمْ یَعْلَمْ [أَنَ] مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِی أَنَّهُ لَا یَمْلِكُ كَشْفَهَا أَحَدٌ غَیْرِی إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِی، فَمَا لِی أَرَاهُ لَاهِیاً عَنِّی؟! أَعْطَیْتُهُ بِجُودِی مَا لَمْ یَسْأَلْنِی، ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ یَسْأَلْنِی رَدَّهُ، وَ سَأَلَ غَیْرِی! أَفَیَرَانِی أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِیبُ سَائِلِی؟ أَ بَخِیلٌ أَنَا فَیُبَخِّلُنِی عَبْدِی، أَوَ لَیْسَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ لِی، أَوَ لَیْسَ الْعَفْوُ وَ الرَّحْمَةُ بِیَدِی، أَوَ لَیْسَ أَنَا مَحَلَّ الْآمَالِ فَمَنْ یَقْطَعُهَا دُونِی، أَفَلَا یَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ یُؤَمِّلُوا غَیْرِی؟ فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَمَاوَاتِی وَ أَهْلَ أَرْضِی أَمَّلُوا جَمِیعاً ثُمَّ أَعْطَیْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِثْلَ مَا أَمَّلَ الْجَمِیعُ مَا انْتَقَصَ مِنْ مُلْكِی مِثْلَ عُضْوِ ذَرَّةٍ، وَ كَیْفَ یَنْقُصُ مُلْكٌ أَنَا قَیِّمُهُ؟! فَیَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی وَ یَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِی وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی!»
خدای تبارکوتعالی میفرماید: به عزت و جلال و عظمت و تسلطم بر عرشم قسم! [خداوند چهار قسم میخورد که] هر کس به غیر از من امید ببندد قطعا امیدش را ناامید خواهم کرد، [و به این اندازه هم اکتفا نمیکنم] و در میان مردم جامه ذلت بر تن او میپوشانم و او را از قرب خودم بیرون میاندازم و و از فضل و رحمتم دور میسازم. [بعد خدای متعال از چنین بندهای گله میکند که] آیا در هنگام شداید به غیر من امید میبندد در حالیکه سختیها همه در دست قدرت من است و او به غیر من امید دارد؟! [در ادامه در قالب استعارهای بسیار زیبا میفرماید:] و با فکر خودش درِ خانه دیگری را میکوبد [کنایه از اینکه با فکر خود به در خانه کسی میرود و مدام فکر میکند که چه بگوید و چه کار کند که صاحب این خانه مشکل او را حل کند] در حالیکه کلید همه درها در دست من است و درها همه بسته است ولی درِ خانه من برای کسی که مرا بخواند باز است؟! مگر چه کسی برای مشکلات و سختیهایش حقیقتا به من امید بست و من با وجود آن مشکلات امیدش را قطع کردم، و چه کسی در کارهای بزرگ به من امیدوار گشت و من امیدش را از خودم بریدم [تا بگوید: چون خداوند جواب نمیدهد به سراغ دیگری رفتم]؟! من آرزوهای بندگانم را در پیش خودم محفوظ قرار دادم [که از بین نرود] اما آنها به حفاظت من راضی نشدند [ و من را قبول ندارند و میخواهند کسی دیگر آنها را برایشان حفظ کند]! آسمانهایم را [که شما وسعتشان را نخواهید دانست] از کسانی (فرشتگانی)4 پر کردم که از تقدیس و تسبیح من خسته نمیشوند و به آنها امر کردم که درهای بین من و بندگانم را نبندند؛ اما مردم به سخن من اعتماد نکردند! آیا کسی که مشکلی از جانب من برای او پیش آمده نمیداند که این مشکل را کسی نمیتواند حل کند مگر به اذن من؟! [خدای متعال باز با بیانی دیگر گله کرده، میفرماید:] پس چرا میبینم که از من رویگردان است در حالیکه من با جود خود چیزهایی را به او بخشیدم که از من درخواست نکرده بود، اما وقتی آنها را از او گرفتم، او از من بازگرداندن آنها را درخواست نکرد و از غیر من درخواست کرد؟! آیا نظرش درباره من این است که من قبل از درخواستْ شروع به عطا و بخشش میکنم اما بعد از آن اگر از من درخواست شود پاسخ بندهام را نمیدهم؟! آیا من بخیلام که بندهام مرا بخیل میپندارد؟! و آیا جود و کرم از صفات من نیست؟! و آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟! و آیا من محل آرزوها نیستم؟! پس چه کسی غیر از من میتواند آنها را قطع کند؟! پس آیا آرزومندان نمیترسند که به غیر من امید ببندند؟! [خدای متعال در ادامه نکتهای را بیان میکند که تصور آن نیازمند دقت است. میفرماید:] پس اگر اهل آسمانهایم و اهل زمینم همگی آرزو کنند، سپس به هر یک از ایشان مانند آنچه که همه آرزو کردند عطا کنم، از ملک من به اندازه عضو یک مورچه هم کم نمیگردد؛ و چگونه ملکی کم گردد که قوامش به اراده من است؟! [فقط جمعیت انسانها میلیاردها نفر است و اگر هر کدام خواستهای داشته باشند میلیاردها خواسته خواهد شد. خدای متعال میفرماید: اگر من به هر یک از بندگانم به اندازه خواسته همه بندگانم یعنی میلیادرها میلیارد عطا کنم، ذرهای از ملک من کم نمیگردد. خزانه خداوند همان اراده اوست و هر چه اراده کند همان موجود میشود.] پس بدا به حال کسانی که از رحمت من ناامیدند [و به در خانه دیگران میروند] و بدا به حال کسانی که [با این قدرت و عظمتی که من دارم] در مقام نافرمانی من برآمدند و مراعات مقام مرا نکردند.»
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
1 . طلاق(65)، 3.
2 . إرشاد القلوب إلی الصواب، ج1، ص199.
3 . کافی، ج2، ص63.
4 . از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که فرمود: در آسمان به اندازه جای پایی نیست مگر اینکه فرشتهای در آنجاست که خدا را تسبیح و تقدیس میکند. (تفسیر القمی، ج2، ص255)