مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَسُبُوغِ آلاَءٍ أَسْدَاهَا وَتَمَامِ مِنَنٍ أَوْلاَهَا؛ جَمَّ عَنِ الإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَنَأَی عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَتَفَاوَتَ عَنِ الإِدْرَاک أَبَدُهَا؛ [خدا را ثنا میگویم به خاطر آنچه در اختیار بندگانش قرار داد] از فراگیر بودن نعمتهایی که از آغاز عطا کرد و مواهب ویژة فراوانی که احسان فرمود و تمام عطایای عظیمی که [بندگان را] مشمول آن ساخت؛ نعمتهایی که تعداد آنها از شماره بیرون است و دامنهشان بهقدری بیپایان است که نمیتوان در مقام تلافی برخاست و بیپایانی آنها از حد ادراک خارج است.
مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا؛ «[خدا را ثنا میگویم به خاطر آنچه در اختیار بندگانش قرار داد] از فراگیر بودن نعمتهایی که از آغاز عطا کرد».
بانوی دو عالم(علیها السلام) پس از حمد، شکر و ستایش خداوند به خاطر همة نعمتهای او، به نعمتهای فراگیر و بیانتهای الهی میپردازند. حضرت میتوانستند برای بیان تفصیلی نعمتهای الهی بفرمایند: مِنْ نِعَمٍ عَامّة؛ اما از ترکیبی بسیار لطیف استفاده فرموده، بهجای اینکه نخست خود نعمتها را بیان، و سپس آنها را به همگانی بودن توصیف کنند، از آغاز بر عمومیت نعمتهای الهی تکیه کرده، میفرمایند: مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا؛ «ستایشْ خدا را به خاطر فراگیر بودن نعمتهایی که از آغاز به ما عطا کرد».
برخی از نعمتهای خداوند، نعمتهاییاند که ابتدا متنعم شرایط پذیرش آن را مییابد، سپس خدا آن نعمت را به او عطا میکند؛ اما نعمتهای دیگری نیز وجود دارند که خداوند پیش از اینکه متنعم لیاقت درک آنها را پیدا کند، آنها را میآفریند. همة ما به غذا نیازمندیم و هنگامی که این نیاز را با احساس گرسنگی درک کنیم، به دنبال غذا میرویم و خدای سبحان به ما روزی میدهد. غذا نعمتی است که پس از اینکه لیاقت دریافتش را پیدا کردیم، خداوند آن را به ما عطا میفرماید؛ اما جنینی که در شکم مادر است، پیش از اینکه متولد شود، خداوند روزی او را در سینة مادر قرار میدهد. بالاتر از این، نعمتهاییاند که خدای مهربان پیش از خلقت انسان برای او مهیا کرده است. پیش از اینکه انسان خلق شود، باید زمین، هوا، نور، حرارت و مواد خوراکی وجود داشته باشند و خداوند این نعمتها را پیش از خلقت انسان برای او مهیا کرده است. در برخی دعاها میخوانیم: یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا؛(1) «ای آغازگر نعمتها، پیش از پدید آمدن استحقاق آنها».
1. سیدبنطاووس، اقبال الأعمال، ص152.
تعبیر «قبل استحقاقها» میتواند معنای دیگری هم داشته باشد و آن این است که موجودات مختار، هنگامی مستحق پاداش میشوند که اعمال اختیاری مناسب را انجام دهند؛ اما خداوند حتی پیش از اینکه کسی با انجام عمل اختیاری استحقاق نعمتی را پیدا کند، پیشاپیش به بندگانش نعمت میدهد؛ مانند نعمت هدایت.
وَسُبُوغِ آلاَءٍ أَسْدَاهَا وَتَمَامِ مِنَنٍ أَوْلاَهَا؛ «و به خاطر مواهب فراوانی که به ما احسان فرموده و عطایای پیدرپی که همواره ما را مشمول آن ساخته است».
برخی زبانها ازنظر غنای واژگان و ترکیبات، بر زبانهای دیگر برتری دارند. این برتری، برای زبان عربی در مقایسه با زبان فارسی بهخوبی دیده میشود و زبان عربی ازلحاظ غنای واژگان، در سطح بسیار بالاتری قرار دارد. گاه در برابر یک کلمة فارسی، چند کلمة عربی وجود دارد که هریک ویژگی خاصی دارد. برای نمونه، در مقابل واژة فارسی «داد» در زبان عربی، هم واژة «عدل» و هم واژة «قسط» وجود دارد. همچنین برخی از حیوانات در زبان فارسی تنها یک نام دارند، درحالیکه در زبان عربی چندین نام با تفاوتهای ظریفی برای آنها به کار میرود.(1) ازاینرو برخی از ادبای عرب ترادف این واژگان را ظاهری دانسته، در صدد بیان تفاوتهای آنها برآمدهاند و کتابهایی در این زمینه نگاشتهاند.
در زبان فارسی برای بیان معنای نعمت، تنها واژة نعمت را داریم که البته آنهم از زبان
1. مثلاً برای شتر در زبان عربی واژگان بسیاری وجود دارد که هر کدام بر یک ویژگی دلالت دارد؛ مانند «ابل» که برای شتران فراوان به کار میرود (محمدحسین راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه)؛ «جمل» که به معنای شتری است که دندان نیش و پیشین آن درآمده باشد (همان)؛ «بعیر» که به معنای شتری است که جنس آن مشخص نیست (خلیلبناحمد، العین، ذیل واژه)؛ «ناقه» که به معنای شتر ماده است (همان)، و... .
عربی به عاریت گرفته شده است؛ اما در زبان عربی هم «نعمت»، هم «ألا» و هم «منت» وجود دارد که جمع آنها بهترتیب «نعم»،(1) «آلاء»(2) و «منن»(3) است و تفاوتهایی ظریف بین آنها وجود دارد. نعمت به همة نعمتها و هر چیزی که ملایم با طبع باشد اطلاق میشود و معنایی عام دارد.(4) دربارة ألا گفتهاند آن نعمتی است که نیاز متنعم را کاملاً برطرف میکند. قرآن در سورة الرحمن چندینبار میفرماید: فَبِأَی آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَان؛(5) «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید؟» نیز در جای دیگر میفرماید: فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون؛(6) «پس نعمتهای خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید».
این آیات به نعمتهایی اشاره دارند که در آنها ویژگی مزبور لحاظ شده است. صدیقه طاهره(علیها السلام) در کنار این دو، واژة منت را به کار میبرند. واژه منت درباره نعمتهای بسیار ارزشمند و گرانسنگ به کار میرود.(7) ازاینرو در قرآن کریم در مواردی خاص کلمه «من» بهجای «أنعم» به کار رفته است:
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِم یَتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْل لَفی ضَلالٍ مُبین؛(8) خداوند بر مؤمنان نعمت بزرگی بخشید،
1. محمدبنمکرمابنمنظور، لسان العرب، ذیل واژة النعمة.
2. همان، ذیل واژة الآلاء.
3. احمدبنمحمد فیومی، مصباح المنیر، ذیل واژة المنّة.
4. محمدحسین راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه النعمة.
5. الرحمن (55)، 13.
6. اعراف (7)، 69 و 74.
7. ر.ک: محمدحسین راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژة المنة.
8. آل عمران (3)، 164.
هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
در این آیة شریفه، خداوند از نعمت وجود پیامبر با تعبیر «من» یاد میفرماید. برخی گمان کردهاند خداوند با این بیان قصد منت گذاشتن بر بندگان خویش را دارد؛ اما چنین نیست و «من» در این آیة شریفه بدین معناست: أنعم بنعمة عظیمة ثمینة؛ «نعمتی عظیم و گرانبها بخشید».
حضرت زهرا(علیها السلام) نخست واژة نعم، سپس واژه آلاء و سرانجام واژة مِنَن را به کار بردهاند که بهترتیب بر بار معنایی هر واژه افزوده میشود. رعایت چنین ترتیبی از مراتب فصاحت کلام است و شخص فصیح، هنگامی که چند واژة مشابه را به کار میبرد، رفتهرفته از ضعیف به قوی سیر میکند. اعطای نعمت هم باز با واژگان مختلفی بیان شده و این امر نشاندهندة شدت تسلط گوینده بر کلام، لغات و ترکیبات است. در عبارت یادشده، از واژة «سبوغ» استفاده شده است؛ یعنی خدا را ثنا میگویم بهواسطة فراوانی نعمتهای ویژهای که ارزانی داشته است. از این ماده، در قرآن نیز آمده است: وَأَسْبَغَ عَلَیکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَة؛(1) «و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بهطور فراوان بر شما ارزانی داشته است».
در عبارت «وَتَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا» از واژة «أولَاها» استفاده شده و در برخی نسخهها «والاها»(2) آمده است. «أولی النعمة» به معنای «أعطاها» است. این واژه معانی پرشماری
1. لقمان (31)، 20.
2. احمدبنأبیطاهر، بلاغات النساء، ص26.
دارد که یکی از آنها عبارت است از: «کاری را به انجام رساندن»؛ اما «والا» به معنای در پی آوردن و چیزی را به دنبال چیزی آوردن است. اگر «والاها» باشد، میتوان گفت نکته ظریفی در آن رعایت شده، و آن این است که وقتی خدا نعمتی به کسی میدهد، به همان مقدار بسنده نمیکند، بلکه به دنبال آن، نعمتی بزرگتر به او میبخشد و معنای عبارت این خواهد بود: «خدا را ثنا میگویم به خاطر مواهب ویژة فراوانی که به ما احسان فرموده، و نعمتهای عظیمتری که به دنبال آنها ارزانی داشته است»؛ اما اگر «أولاها» باشد، معنای عبارت، چنین خواهد بود: «خدا را ثنا میگویم به خاطر مواهب ویژة فراوانی که به ما احسان فرموده و نعمتهای بزرگی که در اختیار متنعمان قرار داده است».
در این سه ترکیب، اعطای نعمت از سوی خدا با سه تعبیر بیان شده که در فارسی بهزحمت میتوانیم با واژگان مختلف آنها را ترجمه کنیم و در زبان عادی در ترجمه هر سه میگوییم: «خدا را شکر به خاطر نعمتهای عامی که ارزانی داشت»؛ اما حقیقت این است که در هریک از این عبارات، واژگان مختلفی با ترکیبی ویژه به کار رفتهاند که ظرافت و لطافتی مخصوص دارند. سه ترکیب مزبور، توصیف نحوة اعطای الهی، و بیانگر عمومیت، فراوانی و پیدرپی بودن اعطای الهیاند.
حضرت فاطمه(علیها السلام) در ادامه به توصیف نعمتهای الهی پرداخته، میفرمایند: جَمَّ عَنِ الإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَنَأَی عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَتَفَاوَتَ عَنِ الإِدْرَاک أَبَدُهَا؛ «نعمتهایی که تعدادشان از شماره بیرون است و دامنهشان به قدری بیپایان است که نمیتوان در مقام تلافی برخاست و انتهای آنها از ادراک انسانها خارج است».
حضرت در این فراز برای نعمتهای الهی سه ویژگی بیان کردهاند:
یکی ازلحاظ کمیت که میفرمایند عدد آنها فزونتر از شمارش است؛
دوم ازلحاظ کیفیت که میفرمایند قابل جبران نیست؛ صرفنظر از اینکه خداوند هیچ نیازی ندارد، و اساساً انسان نمیتواند بهعنوان شکر در مقابل نعمتهای الهی کاری انجام دهد و بگوید من در ازای یکی از نعمتهای خداوند این کار را انجام دادم؛
سوم ازلحاظ حد و حدود که میفرمایند حقیقت این نعمتها با آن وسعت و دوامی که دارند اصلاً برای ما قابل درک نیستند.
توجه به نقش تربیتی و مهم جزئیات نعمتهای الهی مقتضی آن است که از ویژگیهای نعمتهای الهی بهآسانی نگذریم و اندکی دربارهاش توضیح دهیم.
نخستین ویژگی نعمتهای الهی در کلام سرور زنان عالم این است که تعدادشان از شماره بیرون است. این مسئله که نعمتهای خدا شمارشپذیر نیست، مطلبی است که در خود قرآن نیز بر آن تأکید شده است: وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها؛(1) «و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز نمیتوانید آنها را احصا کنید».
گمان نمیکنم کسی ناتوانی ما را در شمارش جزئیات نعمتهای الهی انکار کند؛ اما گاه انسان بهاجمال و سربسته به این حقیقت علم دارد و به آن اعتراف میکند و گاه وارد میدان تجربه و آزمون شده، از نزدیک ناتوانی خود را درک، و ازسر آگاهی به این حقیقت اعتراف میکند. این دو نحوه اعتراف بسیار باهم متفاوتاند. آفرینش انسان
1. نحل (16)، 18.
بهگونهای است که تصورات وی هنگامی در عمل یا احساس روانیِ او تأثیر بیشتری دارد که جزئیات آنها را درک و تصور کند؛ برای نمونه همة ما میدانیم که محبت مادر بسیار افسانهای است و خداوند به مادر محبت فراوانی عطا کرده است. گاه از این معنا بهاجمال یادی میکنیم و به گفتن اینکه «محبت مادر بسیار است و ما توانایی ادای حق آن را نداریم» بسنده میکنیم، که البته سخن درستی است؛ اما اگر اندکی جزئیات محبتهی مادر را در ذهن مرور کنیم، آنگاه احساس خضوعی را که باید در مقابل مادر داشته باشیم، بهتر درک میکنیم. ببینیم یا به یاد آوریم که مادر در طول شب به خاطر فرزندش متحمل چه زحمتهایی میشود. اگر در جمعی چند مادر و چند کودک خوابیده باشند، هنگامی که یکی از کودکان بیدار شود و گریه کند، مادرِ همان کودک سراسیمه از خواب میپرد و اگر کودکش درد بکشد یا نیاز دیگری داشته باشد، از جا برمیخیزد و میکوشد در هر شرایطی کودکش را آرام کند. اگر در شبی زمستانی و طولانی، کودک او تا صبح آرام نشود، مادر نیز آرام نمیگیرد و از شیر دادن، نوازش کردن، دلسوزی و مهربانی کردن و... هیچ مضایقه نخواهد کرد. چه کسی حاضر است شبی را تا صبح تا این اندازه خود را برای کودکی به زحمت اندازد. مادر چندین سال برای کودک خویش اینگونه دلسوزی میکند، و زحمات فراوانی را به جان میخرد. هنگامی که انسان یکییکی این جزئیات را تصور کند، ارزش زحمت مادر را بهگونهای دیگر درک خواهد کرد.
بهجا آوردن شکر خدا، ناشی از یک احساس است. نخست انسان احساس میکند که بدهکار است. یکی از احساسات پاک الهی که خداوند بهصورت فطری در وجود انسان قرار داده، این است که انسان در مقابل کسی که خدمتی به او میکند، خود را
بدهکار میداند و میخواهد به نحوی آن خدمت را جبران، یا دستکم با زبان و گفتار از او تشکر کند. این احساس هنگامی در وجود ما پدیدار میشود که ما جزئیات نعمتهای الهی را درک کنیم و به دانستهای اجمالی و مبهم از نعمتهای خداوند بسنده نکنیم. بهعنوان نمونه، برای درک عظمت نعمت سلامتی بدن باید به جزئیات آن توجه، و گاهگاه آنها را مرور کرد. چشم انسان از چندین بخش، و هر بخش از میلیونها سلول متفاوت تشکیل شده است. اگر یکی از بخشهای چشم معیوب شود، مثلاً آب سیاه بیاورد، چقدر باید برای درمان آن زحمت کشید و هزینه داد؟ سایر اعضای بدن نیز همینگونهاند. اگر یکی از استخوانهایی که خداوند در دهان ما برای خرد کردن غذا گذاشته، یعنی دندان، بپوسد هرقدر هم انسان هزینه کند دیگر مانند سابق نخواهد شد. آیا ما میتوانیم ارزش این اعضا و جوارح را که خداوند در کمال سلامتی و هماهنگی در اختیارمان قرار داده است، مشخص کنیم؟ باید اعتراف کنیم که قدر و قیمت این نعمتهای عظیم را نمیدانیم. مقام معظم رهبری در خلال یکی از سخنرانیهای خود که موضوع آن شکر نعمتهای خداوند بود، فرمودند پس از اینکه دست بنده معیوب شد و مدتها دردی شدید داشت، پزشکان گفتند برای محقق شدن حرکت یک انگشت، سه رشتة عصبی باید باهم همکاری داشته باشند، و بر اثر انفجار، عملكرد یکی از این سه رشتة عصبی انگشت شما مختل شده است. آیا تاکنون با خود اندیشیدهایم که حرکت دادن انگشت هم خود نعمتی است؟ چند عضو از سلولهای دست، سلسله اعصاب، مغز و... باید سالم و هماهنگ باشند تا انسان بتواند یک انگشت خویش را حرکت دهد؟ آیا تاکنون با خود اندیشیدهایم که یکرنگی پوست بدن ـ هر رنگی که باشد ـ خود نعمتی است؟ هنگامی که کسی مبتلا به برص شود، بهخوبی میفهمد که یکرنگ
بودن پوست بدن چه نعمت زیبایی است. سلامتی و زیبایی پوست، نعمت ارزشمند الهی است و باید خدا را به خاطر این نعمت شکر کرد و از بیماریهایی چون خوره و جذام به خدا پناه برد.
همة آنچه بیان شد و نعمتهای مشابه آنها، نعمتهاییاند که اکنون در اختیار ما هستند و موجودند؛ اما نباید فراموش کرد که برای به وجود آمدن هریک از اینها، مقدمات فراوانی لازم بوده و عوامل فراوانی دستبهدست هم دادهاند تا هریک از آنها بهصورت کنونی درآید. برای فهم بهتر ارزش این نعمتهای الهی، شایسته است به عوامل مقدمی این نعمتها نیز توجه کنیم. با خود بیندیشیم که چگونه طرح و نقشة این ساختمان تهیه شده است؟ چه عوامل محیطی و ارثی و چه نوعی از مواد غذایی موجب شدهاند تا این ساختمان شکل بگیرد؟ پدر و مادر چه شرایطی داشتهاند تا این اندامها بهگونهای موزون و هماهنگ لباس هستی بر تن کردهاند؟ گاه عیبی در پدر یا مادر موجب میشود فرزند آنها تا آخر عمر معیوب باشد.
تفکر و تأمل دربارة نعمتهای الهی و درک جزئیات آنها موجب میشود انسان خود را در برابر معطی مهربان آنها بسیار بدهکار ببیند. اگر ما تنها به نعمتهایی که اکنون در بدن خویش از آنها بهرهمندیم بیندیشیم، حتی اگر عوامل مقدمی و ترمیمی و مواد لازم برای تغذیة اندام بدن را بهکلی فراموش کنیم، برای ما کافی است تا عظمت منعم خویش را درک کنیم و شرمسار اینهمه جود و كرم او باشیم.
زهرای مرضیه(علیها السلام) در دومین توصیف خویش از نعم الهی، آنها را جبرانناپذیر معرفی
میکنند. حقیقت این است که کیفیت نعمتهای الهی بهگونهای است که بههیچوجه قابل مقایسه با لطف دیگران در حق ما نیست. اگر کسی به ما هدیهای دهد، میتوانیم لطف او را با پیشکشی جبران کنیم؛ اما چگونه میتوان لطف آفرینندهای را جبران کرد که هرچه هست از آنِ اوست؟ اگر تن و جان و مال و همة هستی من از اوست، از کدام خزانه میتوانم پیشکشی به بارگاه او ببرم و گوشهای از هزاران نعمت او را سپاس بگویم؟
سرور زنان عالم(علیها السلام) در توصیف سوم برای نعمتهای خداوند، به ابدی بودن این نعمتها اشاره میفرمایند. حقیقت این است که تفضلات الهی منحصر به نعمتهای محدود و زودگذر دنیا نیست و خدای سبحان برای بندگان خویش نعمتهایی ابدی مهیا کرده است. اما معنای «ابدی» چیست؟ حقیقت این است که اساساً ذهن محدود ما، توانایی درکی درست از مفهوم ابدیت ندارد و همیشه ازسر ناچاری اینگونه مفاهیم را با قیدی منفی درک میکند. بهعبارتدیگر، هرگاه بخواهیم نامتناهی را تصور کنیم، نخست مفهوم متناهی را به تصور درآورده، سپس یکی از حروف نفی را نیز به ذهن میآوریم و در کنار مفهوم متناهی قرار میدهیم و با این کار، گمان میکنیم مفهوم نامتناهی را تصور کردهایم؛ درحالیکه مفهوم نامتناهی را تصور نکردهایم، بلکه مفهوم متناهی را تصور، و آن را نفی کردهایم. بنابراین ذهن ما توانایی درک مفهوم نامتناهی، و درنتیجه درک حقیقت صفات خداوند سبحان را ندارد؛ چراکه صفات الهی بیحدوحصرند. ازآنجاکه نعمتهای الهی نیز پایانی ندارند، ذهن محدود ما را یارای درکی کامل از آنها نیست.
چنین تفکر و تدبری در نعمتهای خداوند سبحان فواید فراوانی برای خود انسان خواهد داشت که نخستینِ آنها، آگاهی از داراییهای فراوانی است که در اختیار انسان قرار دارد. توجه به نقش اعضا و اندامهای گوناگونی که در نگاه سطحی، ناچیز به نظر میرسند، همچون ناخنها و موها، انسان را از ارزش بالای آنها آگاه میکند. اگر بهیکباره همة موهای سروصورت انسان بریزد، تمام زیبایی صورت و چشمهای او از بین میرود و اگر توانایی داشته باشد، حاضر است هزینههای فراوانی بپردازد تا دوباره آن زیبایی را به دست آورد. برخی اشخاصی که مبتلا به سرطان (خداوند انشاءالله همة ما را از همة بلایا حفظ کند و بیماران را شفا عنایت فرماید) و مجبور به شیمیدرمانی میشوند، به خاطر از بین رفتن موهای سروصورتشان خجالت میکشند نزد دوستان و آشنایانشان حضور یابند. اگر این اعضای بهظاهر ساده تا این حد برای انسان ارزشمندند، اعضای مهمی چون چشم و دندان چقدر ارزش خواهند داشت؟ خدای مهربان همة این نعمتها را رایگان در اختیار ما گذاشته و بندگان خویش را غرق در نعمت فرموده است. بهرة نخست این دقتها، این است که انسان وجود خویش را غرق در نعمت میبیند، و هیچگاه احساس فقر نخواهد کرد.
فایدة دومِ تفکر در نعم الهی، رشد صفت نیکوی «صبر» در وجود انسان است؛ بهگونهایکه دیگر در برخورد با اندکی سختی و مشکلات دنیا جزع و فزع نمیکند. انسانی که به ارزش و فراوانی نعمتهای الهی توجه ندارد، با اندکسردردی انواع ناشکری از او دیده میشود. بهرة دوم تفکر در جزئیات تفضلات خداوند کریم این است که به کمبودهای خانة امتحان یعنی دنیا، چندان اهمیت نمیدهیم. اگر کسی میلیاردها تومان ثروت داشته باشد، و یک اسکناس هزار تومانی از او گم شود، برای او چه اهمیتی دارد؟
فایدة سومِ توجه به جزئیات نعمتهای خدای مهربان، پیدایش انگیزة شکر در وجود آدمی است. انسانی که برخوردار از فطرتی سالم باشد در برابر لطف و عطای دیگران بیاعتنا نیست و در صدد قدردانی برمیآید. آیا درک فراوانی عطیههای بیمنت الهی، انسان را به شکر برنمیانگیزد؟
بهرة چهارمِ انسان از سفر عقلانی به دریای نعم الهی، به جوش آمدن دریای رحمت الهی پس از شکرگزاری اوست: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم؛(1) «و به خاطر بیاورید هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت اگر شکرگزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود».
سرانجام فایدة پنجم این خواهد بود که شکرگزاری بندة قدرشناس، سعادت ابدی و ورود به بهشت جاودان خداوند را برای او رقم خواهد زد. پروردگار بندهنواز نهتنها نعمت خویش را در دار دنیا بر بندگان قدرشناس خود افزایش میدهد، که از او راضی میشود و پروندة او را غرق ثواب میسازد.
فضیلت عبادتی که ازسر شکر و دوستی با خدا انجام میگیرد کجا و فضیلت عبادت بردگان که ازسر خوف سر به سجده میسایند کجا؟ ازاینروست که مولای متقیان علی(علیه السلام) پس از ترسیم سهگونه عبادت، سجدهای را که ازسر شکر باشد عبادت آزادگان دانسته، میفرماید: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الأَحْرَار؛(2) «دستهای خداوند را به خاطر شکرگزاری عبادت میکنند. پس آن، عبادت آزادگان است».
1. ابراهیم (14)، 7.
2. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، حکمت 237.