گفتار چهاردهم

 

گفتار چهاردهم

وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِی الْخَلَوَاتِ؛ و با  بسیاریِ یاد خدا در خلوت، خود را آماده نرمیِ دل ساز.

مفهوم‌شناسی رقت قلب

الف) واژه رقت

امام باقر علیه السلام  در این جمله از حدیث به جابربن‌یزید‌ جعفی سفارش می‌کنند که برای رقت قلب خدا را در خلوتْ بسیار یاد کند. رقت قلب حالتی انفعالی در برابر عواملی است كه احساسات و عواطف انسان را برمی‌انگیزند. معمولاً ظاهر‌شدن اشک چشم اثر ظاهریِ رقت قلب است. البته این‌گونه نیست که گریه‌كردن فقط بر اثر ترس ـ ‌آن‌هم ترس از عذاب جهنم‌ ـ باشد. گریه انواعی دارد؛ ممکن است گریه بر اثر شادی ناگهانی و مفرط باشد؛ مثلاً مادری كه بعد از سال‌ها فرزندش را می‌بیند، آن‌قدر شاد می‌شود كه اشک شوق از چشمانش روان می‌شود یا کسی که در مسابقه‌ای برنده می‌شود گاهی از شادی می‌گرید. گاه گریه ناشی از شرم است؛ مثلاً اگر انسان به كسی اهانتی کرده یا حقش را ادا نکرده باشد، در مواجهه با او اشک شرم می‌ریزد، با اینکه از او نمی‌ترسد و می‌داند سرزنش نخواهد شد. گاه نیز منشأ گریه‌ ناامیدی است. کسی که از همه‌جا امید بریده است احساس می‌کند طاقتش تمام شده است و کاری از دستش ساخته نیست. همین احساس عجز، انگیزه گریستن است. این حالت انفعال در انسان، که اثر ظاهری‌اش اشک چشم است، به رقت قلب تعبیر شده است.

ب) واژه قلب

حال باید به این بحث پرداخته شود که قلب به چه معناست تا منظور از رقت قلب روشن شود.

کارکردهای قلب از منظر قرآن کریم

«قلب» از دیدگاه قرآن دو كاربرد متمایز و مشخص دارد: 1. درک و فهم؛ 2. احساسات و عواطف.

یکی از كارکردهایی كه قرآن به قلب نسبت می‌دهد درك و فهم است: لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا.(1) فقه، به معنای فهم دقیق است. قاعده این است که كسی كه قلب دارد مطالب را به‌خوبی درك كند؛ ولی انسان‌های بدبخت که استعدادهای خود را از دست داده‌اند، با اینكه قلب دارند، چنین فهمی برایشان حاصل نمی‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: أَفَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها.(2) بنابراین درک‌کردن، که حتی ممکن است علم حضوری را هم دربر بگیرد، در قرآن کریم به قلب نسبت داده شده است.

کارکرد دیگری که قرآن به قلب نسبت داده است، دریافت احساسات و عواطف است. محبت، نفرت، ترس، آرامش، امید، ناامیدی و... حالاتی انفعالی است كه در انسان پدید می‌آید و همگی ـ‌مثبت‌و‌منفی‌ـ به قلب نسبت داده می‌شود. به‌طور كلی می‌توان گفت قلب در اصطلاح قرآنی، علاوه ‌بر اینکه مركز ادراك و فهم است، مركز احساسات و عواطف نیز به‌شمار می‌رود. رقت، به بخش احساسات و انفعالات مربوط است. برخی در برابر حوادث شادی‌آوری که معمولاً افراد متعارف از آنها بسیار شاد می‌شوند بی‌تفاوت هستند و در جایی که معمولاً افراد ناراحت می‌شوند یا به خشم می‌آیند بسیار خون‌سردند و هیچ احساسی ندارند. چنین کسانی در مجالس روضه هم قطره‌ای اشک از چشم‌هاشان جاری نمی‌شود. این حالت را قساوت قلب و سنگ‌دلی می‌گویند. قرآن‌ کریم دراین‌باره تعبیر جالب توجهی دارد: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِیَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ


1. اعراف (7)، 179. «دل‌هایى دارند كه با آن [حقایق را] دریافت نمى‏كنند».

2. حج (22)، 46. «آیا در زمین گردش نكرده‏اند، تا دل‌هایى داشته باشند كه با آن بیندیشند».

مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَإِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَإِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ الله.(1) اینکه افراد قسی‌القلب دل‌هایی دارند که هیچ‌گاه نمی‌شکند و قطره ‌اشکی هم از چشمشان جاری نمی‌شود نوعی انحراف از مسیر فطرت است؛ مثل این است که کسی چشم دارد، ولی نمی‌بیند؛ درحالی‌که چشم ابزار دیدن است. اگر چشم نبیند بیمار است؛ همان‌گونه ‌که اگر کسی گوش داشته باشد ولی صداها را نشنود، بیمار شده است. قرآن کریم درباره کسانی که بینش باطنی ندارند و حق را نمی‌بینند می‌فرماید: لَهُمْ أَعْیُنٌ لا‌یُبْصِرُونَ بِها وَ‌لَهُمْ آذانٌ لا‌یَسْمَعُونَ بِها.(2) چه‌بسا چشم این افراد پرنورتر از دیگران باشد و دیدنی‌ها را بهتر ببینند، اما به تعبیر قرآن کریم، بصیرت ندارند و حق را نمی‌بینند؛ همان‌گونه ‌که از گوش سالمِ ظاهری بهره‌مندند ولی از کلام حق متأثر نمی‌شوند و حرف حق در آنها اثر نمی‌کند.

قلب انسان به همان معنایی که در قرآن کریم آمده است، مرکز ادراکات و احساسات شمرده می‌شود و اگر سالم باشد، حقایق را درک و در مقابل برخی حوادثْ حالت رقت پیدا می‌کند و منفعل می‌شود.

اگر کسی هیچ‌گاه دلش نسوزد، اشکی از چشمانش جاری نشود و هرگز متأثر نشود، قلبی بیمار دارد و به تعبیر قرآن کریم و روایات معصومان علیهم السلام دچار قساوت قلب شده است. انسان به‌مقتضای خلقت و فطرتش صاحب قلبی سالم است؛ اما بر اثر عوامل گوناگون به جایی می‌رسد که هیچ رقتی در قلبش احساس نمی‌کند. عوامل محیطی و چه‌بسا عوامل ارثی و نیز اراده انسان در قساوت یا رقت قلبش مؤثرند و در این میان قطعاً عوامل تربیتی نیز تأثیرگذارند. هر انسانی که قلبی سالم داشته باشد، به‌طور طبیعی و در موقعیت‌های خاص رقت قلب پیدا می‌کند و می‌گرید. البته بین مرد‌و‌زن در این حالت تفاوت است. بانوان احساسات قوی‌تری دارند؛ رقت قلبشان بیشتر است و زودتر به گریه می‌افتند؛ ولی رقت قلب نصابی طبیعی دارد که در آن حد اثرش ظاهر می‌شود؛ به‌گونه‌ای‌ که اگر کسی در این حد متأثر نشود، به‌نوعی بیمار است. تا اینجا روشن شد که رقت


1. بقره (2)، 74. «سپس دل‌هاى شما بعد از این [واقعه‏] سخت گردید، همانند سنگ، یا سخت‏تر از آن؛ چرا‌كه از برخى سنگ‌ها، جوی‌هایى بیرون مى‏زند و پاره‏اى از آنها مى‏شكافد و آب از آن خارج مى‏شود و برخى از آنها از بیم خدا فرو‌مى‏ریزد».

2. اعراف (7)، 179. «و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بینند و گوش‌هایى دارند كه با آنها نمى‏شنوند».

قلب نشانه سلامت قلب است که خداوند متعال به انسان هدیه کرده است؛ اما آیا رقت قلبِ زیاد در مقایسه با رقت قلبِ اندکْ ارزش اخلاقی بیشتری دارد؟

قرب خدا؛ ملاک ارزش اخلاقی در اسلام

بر اساس نظام اخلاقی کهن که از فلاسفه یونان به‌جا مانده است، اعتدال، اساس ارزش‌هاست و همه صفات باید با این میزان سنجیده شوند. بر اساس این معیار، انسان باید حالت معتدل داشته باشد؛ یعنی نه خیلی رقیق‌القلب باشد که با دیدن هر صحنه‌ای به گریه بیفتد و نه آن‌چنان سنگ‌دل باشد که هیچ حادثه‌ای در او اثر نکند. این نظام اخلاقی ملاک ارزش را اعتدال دانسته است و دو طرف اعتدال را افراط‌و‌تفریط ـ ‌و مصداق رذیلت‌ ـ می‌داند؛ اما ملاک ارزش در اخلاق الهی و اسلامی بسیار بالاتر از این است؛ آنچه در نظام ارزشی پیش‌گفته فضیلت به شمار می‌آید، از این جهت ارزش اخلاقی دارد که انسان را به خداوند متعال نزدیک می‌کند. در اخلاق اسلامی صفاتی ارزشمندند و فضیلت شناخته می‌شوند که انسان را به خدا نزدیک کنند و وسیله‌ای برای تقرب به خداوند باشند. بر این ‌اساس کسی که از شجاعت، سخاوت و دیگر صفات پسندیده اخلاقی بهره‌مند است، به خداوند بیشتر نزدیک می‌شود. این در حالی است که ارتباط اخلاق فلسفی مزبور با خداوند قطع شده است؛ چراکه ملاک ارزش و فضیلت از دیدگاه آنها تنها اعتدال بود.

ملاک ارزش رقت قلب

حال می‌توان به این سؤال پاسخ داد که بر اساس فرهنگ ارزشی اسلام، که اصل همه فضیلت‌ها را قرب به خدا می‌داند، رقت قلب چه زمانی ارزش دارد؟ روشن است که رقت قلب در اخلاق اسلامی هنگامی حائز ارزش است که اثرش در آنچه مربوط به خدای متعال و قرب به اوست ظاهر شود. آنچه قطعاً برای مؤمن مفید است این است که وقتی به یاد عظمت خدا، عفو و گذشت خدا یا عذاب او می‌افتد بی‌اعتنایی پیشه نکند.

نمونه‌هایی از رقت قلب

خداوند متعال درباره یکی از ویژگی‌های قرآن کریم می‌فرماید: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ

كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ‌قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ اللَّه.(1) بر اساس این آیه یکی از ویژگی‌های قرآن این است که وقتی اهل ایمان آیات آن را می‌شنوند، لرزه بر اندامشان می‌افتد و اثر انفعال درونی در پوستشان ظاهر می‌شود. قرآن کریم درباره مؤمن حقیقی نیز می‌فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ.(2) بر اساس این آیه، ویژگی انسان مؤمن این است که دلش با یاد خداوند می‌لرزد؛ بنابراین رقت قلب نشانه ایمان است. قلب انسان باید در مقابل عظمت الهی، خود را هیچ انگارد و هنگامی که به یاد نعمت‌های خدا می‌افتد ـ ‌به‌خصوص وقتی که در عین کوتاهی، معصیت و غفلت مشمول یاریِ خداوند شده باشد‌ـ شرمندگی و خجلت بر او عارض شود. در دعای بعد از زیارت امام رضا علیه السلام  آمده است: ربِّ انی استغفرک استغفار حیاء. اولین استغفار استغفار ناشی از حیاست؛ یعنی خدایا، اصلاً خجالت می‌کشم با تو روبه‌رو شوم. همین که می‌خواهد در عین رسوایی و بی‌لیاقتی، با خدای مهربان، رئوف و رحمان مواجه شود، اشک از چشمانش روان می‌شود؛ درحالی‌که هنوز سخنی از جهنم و عذاب در میان نیست. صِرف توجه به این نکته که خداوند، انسان را به میهمانیِ خویش دعوت کرده است و از او پذیرایی می‌کند، باعث رقت قلب انسان و سرازیرشدن اشک او می‌شود. علاوه ‌بر این انسان باید انذار الهی و عذاب‌های اخروی را جدی بگیرد؛ چراکه بی‌اعتنایی به هشدارهای خداوند نوعی بی‌اعتنایی به اوست. اگر کسی آیات عذاب را چندین‌بار با صوت‌و‌لحنی عالی تلاوت کند و هیچ تأثیری در خود نیابد،‌ به‌گونه‌ای که انگار این آیات به او مربوط نیست، گرفتار قساوت قلب شده است. خداوند برای بیدار‌کردن عقل انسان و آگاه‌کردن او از پیامدهای ناگوار اعمال زشتش به او هشدار داده است. مؤمن هنگام توجه به حقیقت این نکته، متأثر می‌شود و اشک از چشمانش روان می‌گردد: إِذا یُتْلى‏ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً‌... وَ‌یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ‌یَزیدُهُمْ خُشُوعا.(3) بر اساس این آیات،


1. زمر (39)، 23. «خدا زیباترین سخن را [به‌صورت‏] كتابى متشابه، متضمن وعده و وعید نازل كرده است. آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد، سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم مى‏گردد».

2. انفال (8)، 2. «مؤمنان همان كسانى‏اند كه چون خدا یاد شود دل‌هایشان بترسد».

3. اسراء (17)، 107ـ109. «چون [این كتاب‏] بر آنان خوانده شود، سجده‏كنان به روى درمى‏افتند... و بر زمین مى‏افتند و مى‏گریند و بر فروتنى آنها مى‏افزاید».

هنگامی که قرآن برای مؤمنان صالح خوانده می‌شود با صورت به زمین می‌افتند و بر اثر خضوع و خشوع چانه‌هایشان را بر زمین می‌سایند.(1)

قلب مرکز احساسات و عواطف است و خداوند این نعمت بزرگ را به انسان عطا کرده است تا به‌موقع منفعل و متأثر شود؛ اما اگر کسی هنگام تلاوت آیات قرآن، حتی آیات عذاب، فقط به صوت‌و‌لحن توجه کند و اصلاً در هدف نزول این آیات و معانی آنها تأمل نکند، گرفتار قساوت قلب شده است. پس آنچه برای مؤمن مطلوب است رقت قلب در چنین حالات و مواقعی است، نه اینکه با مشاهده هر صحنه‌ای اشک بریزد و رقت قلب داشته باشد. به همین دلیل است که نمی‌توان گفت انسان باید آن‌قدر رقیق‌القلب باشد که با کوچک‌ترین پیشامدی قلبش بلرزد. به‌طور کلی، رقیق‌القلب‌بودن به شرط اینکه به افراط‌و‌تفریط کشیده نشود، حالت خوبی است. البته باید دانست مطلوب‌بودن چنین رقت قلبی و در مقابل، نامطلوب‌بودن قساوت قلب، در صورتی ارزش اسلامی قلمداد می‌شود که با خدای متعال ارتباط پیدا کند. رقت قلب در مقابل عظمت و مهربانی یا عذاب الهی ارزش اسلامی تلقی می‌شود.

راه درمان قساوت قلب

اگر کسی به قساوت قلب مبتلا شد، چگونه می‌تواند آن را درمان کند؟ ازآنجاکه بسیاری از مردم به قساوت قلب مبتلا می‌شوند، امام باقر علیه السلام به جابر می‌فرمایند: تَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِی الْخَلَوَاتِ. اگر می‌خواهی رقت قلب [مطلوب و خداپسند] پیدا کنی در خلوت‌ها بسیار خداوند را یاد کن. مقصود از ذکر بسیار در این دستور چیست؟ آیا به این معناست که انسان در خلوت تسبیح به دست گیرد و هرچه بیشتر ذکر خدا بگوید؟ شاید این‌گونه ذکرگفتن بی‌اثر هم نباشد، ولی قطعاً منظور از ذکر بسیار در خلوت‌ها فقط این نیست، بلکه ذکر در مقابل غفلت است؛ یعنی انسان در خلوت به خداوند متعال توجه قلبی داشته باشد یا اگر هم ذکر لفظی می‌گوید، همراه با توجه قلبی باشد؛ بنابراین آنچه اهمیت دارد و می‌تواند در درمان


1. چنین تعبیری دقیقاً در بین ما مرسوم نیست؛ زیرا وقتی ما بر زمین سجده می‌کنیم، معمولاً پیشانی را بر خاک می‌گذاریم. شاید این شیوه زمانی بین عرب‌ها رواج داشته است.

قساوت قلب راه‌گشا باشد این است که دل باید متذکر باشد و در همه موقعیت‌ها خداوند متعال را درنظر آورد.

منشأ و نشانه ازخودبیگانگی

انسان وظایفی قلبی دارد و از او انتظار می‌رود که غافل نباشد. گاهی انسان چنان به دنیا و رویدادهای آن مشغول می‌شود که سعادت و شقاوتش را فراموش می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَكَأَیِّن مِّن آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ.(1) خداوند متعال در جهان آیات و نشانه‌های بسیار دارد که برخی بدون توجه از کنار آنها عبور می‌کنند و کم‌کم کار به جایی می‌رسد که حقیقت خود را نیز فراموش می‌کنند: وَلا تَكُونُوا كَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون.(2) این در حالی است که آیات الهی در درون خود انسان هم هست: وَفی‏ أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون.(3)

گاه انسان بر اثر دل‌بستگی به مال، پست‌و‌مقام یا اوهام‌و‌خیالات به خودفراموشی مبتلا می‌شود و از توجه به مسائل مهم بازمی‌ماند؛ مسائلی از این قبیل که چگونه موجودی است؟ از کجا آمده و کجا قرار دارد؟ چه‌کار باید بکند؟ و به کجا می‌رود؟ نشانه ازخودبیگانگی این است که انسان از خودش وحشت دارد و نیاز دارد که هنگام تنهایی خودش را با چیزی سرگرم کند. تحلیل دقیق این حالت نشان می‌دهد چنین فردی اصلاً نمی‌خواهد خودش را درک کند و بشناسد و حاضر است برای رهایی از وحشت تنهایی جدول حل کند یا به تماشای فیلم بپردازد. او در‌واقع از خودش می‌گریزد و مصداق این آیه شریف است که می‌فرماید: نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ.(4) با‌اینکه انسان خود را از همه‌چیز بیشتر دوست دارد؛ اما حاضر است به همه‌چیز مشغول شود تا به خودش نیندیشد.


1. یوسف (12)، 105. «و چه بسیار نشانه‏ها در آسمان‌ها و زمین است كه بر آنها مى‏گذرند؛ در‌حالى‌كه از آنها روى برمى‏گردانند».

2. حشر (59)، 19. «و چون كسانى مباشید كه خدا را فراموش كردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى كرد؛ آنان همان نافرمانان‌اند».

3. ذاریات (51)، 21. «و در خود شما، پس مگر نمى‏بینید؟».

4. حشر (59)، 19. «خدا را فراموش كردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى كرد».

مبارزه با ازخودبیگانگی

غفلت باعث ضعیف‌شدن قلب ـ یعنی همان مركز ادراك و احساس ـ می‌شود، و با ضعیف شدن قلب درک حصولی یا حضوری انسان درباره حقایق کم‌رنگ می‌شود و ذهن او به هرزگی می‌گراید و در این ‌حالت به همه‌چیز می‌پردازد جز به خودش. به دنبال هرزگی عقل و ذهن، احساسات و عواطف او نیز ضعیف می‌شود و دیگر از مشاهده وضعیت غم‌انگیز دیگران هم تأثری احساس نمی‌کند. برای رفع این حالت انسان باید توجه‌‌ خود را به بیرون کم کند و به درون خود بیشتر بپردازد؛ به‌عبارت‌دیگر باید درون‌گرا شود. اینجا دو نکته مطرح می‌شود: یکی اینکه وقتی به خودش توجه می‌کند به چه چیز باید بیندیشد و از چه زاویه‌ای باید به خودش بنگرد؟ مهم‌ترین عاملی که انسان می‌تواند به آن بپردازد، ارتباط با خداوند است. اصل همه کمالات انسان در تقویت این رابطه است و سرانجامِ چنین ارتباطی بالاترین کمال انسان، یعنی قرب به خداست؛

نکته دیگر این است که از موانع توجه به این رابطه باید دور شود و موقعیتی فراهم آید که توجه انسان به‌صورت طبیعی به عوامل بازدارنده معطوف نشود. «خلوت» بهترین فرصت و موقعیت است. میان انبوه جمعیت و هنگامی که در خیابان راه می‌رویم یا به تماشای طبیعت مشغولیم، تمرکز‌کردن و یافتن خود آسان نیست؛ چراکه عوامل بیرونی دائماً فکر را می‌پراکند. در مواقعی که زمینه غفلت فراهم است، فرصتی برای حضور قلب و ارتباط با خدا باقی نمی‌ماند.

خلوت؛ بهترین فرصت

امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِی الْخَلَوَاتِ.(1) اگر می‌خواهی اهل رقت قلب شوی، بکوش غفلت را با بسیاریِ توجه به خدا از خود دور کنی. برای اینکه بتوانی توجّهت را حفظ کنی و عوامل خارجی ذهنت را منصرف نکنند، باید مقدماتش را هم فراهم کنی؛ یعنی باید در خلوت با خدای خویش باشی.

بسیار خوب است که انسان در شبانه‌روز برنامه‌ای برای خلوت‌کردن داشته باشد؛


1. «و با بسیاریِ یاد خدا در خلوت، خود را شایسته نرمیِ دل ساز».

مخصوصاً اگر اوقاتی از شب را به این کار اختصاص دهد؛ چراکه سکوت و تاریکیِ شب فرصت مناسبی برای تمرکز حواس فراهم می‌کند: إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ‌أَقْوَمُ قیلاً.(1)

بنابراین لازم است انسان در خلوت شب و دور از هر عاملی که مانع تمرکز حواس شود به رابطه خود با خدا بیندیشد. هرچه در این رابطه تعمق کند و حالات خود را درنظر آورد بر رقت قلبش افزوده می‌شود. رسول خداصلی الله علیه و آله می‌فرمایند: عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ‏ الرِّقَّةَ وَ‌أَكْثِرُوا مِنَ التَّفَكُّرِ وَ‌الْبُكَاءِ مِنْ خَشْیَةِ الله.‏(2) تعبیر «عوّدوا» در این روایت حاوی نکته‌ای است: فعالیت‌های بدنی از کارهای کوچک شروع می‌شود و به‌تدریج بر اثر عادت، فرد می‌تواند کارهای بزرگ‌تری انجام دهد. دونده نمی‌تواند در روز اولِ تمرین زیاد بدود؛ ولی به‌تدریج و با تمرینِ منظم توانش بیشتر می‌شود و عادت می‌کند. امور معنوی نیز این‌چنین است. اگر انسان بخواهد در خلوت، رقت قلب پیدا کند باید کم‌کم خود را به این حالتْ عادت دهد. برای دستیابی به این هدف باید اندیشیدن و گریستن از خوف خدا را افزایش داد. نیز باید درباره موضوعاتی که موجب خجالت و شرم انسان از خدا می‌شوند فکر کرد. اگر پدر، مادر یا دوستی صمیمی از ما بخواهد کاری را به‌ خاطر او انجام ندهیم یا دست‌کم در حضور او انجام ندهیم، ولی عمداً یا غفلتاً آن کار را یک یا چند بار انجام دهیم و ناگهان او را ناظر بر خود ببینیم چه حالی پیدا می‌کنیم؟ چنین کاری نشانه جفا، بی‌حیایی و بی‌شرمی است. همین حالت را می‌توان در خلوت و در برابر خداوند متعال تصور کرد. خدای عظیم‌الشأن، که همه‌چیز از اوست، از انسان کارهایی را خواسته که فقط به نفع خود او و در راستای سعادتش است. می‌فرماید چشمت را کنترل کن، به هر سخنی گوش نسپار و...؛ اما انسان خدا را فراموش و بی‌شرمانه به اوامر و نواهی او بی‌اعتنایی می‌کند. اگر انسان در این حالت متوجه شود که خدا حاضر‌و‌ناظر است و او را می‌بیند، چقدر باید شرمنده شود و عرق شرم بر پیشانی‌اش بنشیند؟

اگر انسان تنها در خلوت تأمل کند، خیلی اثرگذار است. تأثیر چنین تأملی یقیناً در شب بیشتر است.


1. مزمل (73)، 6. «قطعاً برخاستن شب رنجش بیشتر و گفتار [در آن هنگام‏] راستین‏تر است».

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج80، ص351. «خود را به رقت قلب عادت دهید و زیاد تفکر کنید و از خوف الهی اشک بریزید».

بنابراین باید با تمرینِ خلوت با خدای متعال به رقت قلب رسید. ممکن است انسان در اوایل کار حالت گریه و انفعال نداشته باشد؛ ولی اگر چندمرتبه این دستورها را اجرا کند به جایی می‌رسد که به‌محض توجه به امور شرم‌آورْ اشکش جاری می‌شود. شاید دیده باشید که برخی با شنیدن نام امام ‌حسین علیه السلام اشک می‌ریزند. چه‌بسا آنها از اول چنین حالتی نداشته‌اند؛ ولی ازآنجاکه با شنیدن این نام و یاد‌کرد مصیبت او گریسته‌اند، به‌تدریج با این حالت انس گرفته‌اند. امید است با عمل به فرموده‌های گهربار ائمه علیهم السلام به رقت قلبِ مطلوب دست یابیم. آن وقت است که با شنیدن نام خدا متأثر و منفعل می‌شویم: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ‌إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ‌عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُون.(1)


1. انفال (8)، 2. «مؤمنان همان كسانى‏اند كه چون خدا یاد شود، دل‌هایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توكل مى‏كنند».