وَإِیَّاكَ وَالتَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فِیهِ الْهَلْكَى، وَإِیَّاكَ وَالْغَفْلَةَ فَفِیهَا تَكُونُ قَسَاوَةُ الْقَلْبِ، وَإِیَّاكَ وَالتَّوَانِیَ فِیمَا لَا عُذْرَ لَكَ فِیهِ فَإِلَیْهِ یَلْجَأُ النَّادِمُونَ؛ از تأخیر [در اطاعت خدا] بپرهیز؛ زیرا تسویف، دریایی است که هلاکشوندگان در آن غرق میشوند، و مبادا غافل مانی که سنگدلی به همراه دارد. نکند آنجا که عذری نداری سستی کنی که پشیمانان به آن [(سستی)] پناه میبرند.
بر اساس فرمایش امام باقر علیه السلام به جابر، زینتی كه خدا دوست دارد، صداقت در اعمال و راستی در کارهاست و اگر کسی محبت پیوسته و پایدار خداوند را بخواهد، باید در حرکت خود بهسوی خداوند سریع باشد.
در مقابلِ تعجیل و سرعت در انجام كارهای خیر، سه مانع تصور میشود: یكی اینكه انسان انجام كار خیر را به تعویق بیندازد و دائماً امروزوفردا كند. مثل کسانی که توبه را به پس از بهرهمندی از دوران جوانی موکول میکنند. بهتأخیرانداختن کار، برحسب مدت زمانِ تأخیر مراتبی دارد. ممکن است زمان مرگ فرا برسد و کار هنوز انجام نشده باشد یا اگر کار مذکور ظاهراً اولویت ندارد، بر اثر موانعی، مانند پیشآمدن کارهای مهمتر، هرگز انجام نگیرد. بههرحال عالَم که سرای تزاحم است، پیوسته در حال دگرگونی است، و ازاینرو اگر فرصتی به دست آمد که کار خیری انجام دهیم، باید این فرصت را
غنیمت بدانیم و از آن استفاده کنیم. اگر انسان بهجای غنیمتشمردن فرصتها پیوسته امروزوفردا کند، گرفتار تسویف شده است. تسویف ظاهراً از ریشة «سوف» آمده است. ویژگی سوف در زبان عربی آن است که فعل مضارع را به آینده اختصاص میدهد؛ یعنی آن کار در زمان آینده انجام خواهد شد. اینکه انسان بهجای انجام کار در زمان حاضر، آن را به بعد موکول کند تسویف خوانده میشود؛ حالتی که درواقع دام بزرگ شیطان است و کسی که در این دام گرفتار آید، نجات نمییابد و به هدف عالی نمیرسد؛
مانع دیگر غفلت است؛ یعنی امور دنیا و زندگی روزمره دنیوی، انسان را بهکلی از انجام کار خیر غافل كند. در تسویف انسان میداند كه باید كار خیر را انجام دهد، اما امروزوفردا میکند و متوجه نیست که برای انجام کار خیر دیر شده است؛ ولی در غفلت انسان از اصل تکلیف غافل است؛
مانع سوم این است كه انسان، نهتنها به اصل تکلیف و کار خیر توجه دارد، بلکه میخواهد آن کار را انجام دهد؛ اما با سستی و بیحالی به دنبال انجام کار میرود. وقتی انسان به کاری علاقه ندارد با سختی و سنگینی آن را انجام میدهد. هنگامی که پدر به فرزندش امر میکند که تکالیفش را انجام دهد، فرزند میپذیرد؛ ولی با بیحالی و سستی به سراغ کیفش میرود تا کمکم وسائل ضروریاش را بردارد و بهکندی مشق بنویسد. کسی که علاقهای به مطالعه ندارد، کتاب را برمیدارد، روی جلد و پشت آن را نگاه میکند، کتاب را ورق میزند و وقت زیادی را هدر میدهد تا سرانجام مطالعه را شروع کند؛ اما بهمحض شروع مطالعه حواسش پرت میشود و تمرکزش را از دست میدهد. این فرد نمیگوید حالا مطالعه نمیکنم، بلکه مشغول مطالعه شده است؛ اما با سستی مطالعه میکند. گاه نیز انسان عذری دارد که سستی میکند؛ مثلاً مریض است و بر اثر ضعف، توانایی انجام کار را ندارد. این شخص بعداً میتواند هم برای دیگران عذر بیاورد، هم خود را قانع كند و بگوید من کوشش لازم را بهکار بستم؛ اما بر اثر عذری موجه نتوانستم کارم را انجام دهم.
امام باقر علیه السلام درباره حالت اول ـ تسویف ـ میفرمایند: وَإِیَّاكَ وَالتَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ
فِیهِ الْهَلْكَى. بر اساس این فرمایش، انسان باید مراقب باشد از شیطان فریب نخورد و در كار خیر، امروزوفردا نكند؛ زیرا تسویف گردابی است كه هركس در آن بیفتد، غرق و هلاك میشود؛ بنابراین در انجام کار خیر باید سرعت را در نظر گرفت: وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین.(1) امر به شتاب در انجام کارهای نیک مصداق عبارت پیشینِ همین روایت است که حضرت فرمودند: تَحَبَّبْ إِلَیْهِ بِالتَعْجِیلِ فی الِانْتِقَالِ.
نماز ظهر را میتوان از ابتدای وقت تا نزدیک غروب آفتاب خواند. اگر کسی نماز ظهر را آغاز وقت نخواند، گناه نکرده است؛ اما رضایت الهی در اقامه نماز اول وقت است. اقامه نماز اول وقت و شتاب در کار خیر افزون بر آنکه مغفرت و آمرزش گناهان را به دنبال دارد، رضایت الهی را جلب خواهد کرد؛ رضایتی که حضرت موسی علیه السلام هم به دنبال آن بود و برای جلب آن زودتر از همه به وعدهگاه رسید: وَعَجِلْتُ إِلَیْكَ رَبِّ لِتَرْضى.(2) درواقع، شتاب در انجام کارهای خیر باعث خشنودی و شادمانی خداوند میشود. البته باید دانست که شادمانی خداوند از جنس شادمانی انسان نیست؛ همانگونه که غضب الهی نیز با خشم انسان متفاوت است؛ زیرا ذات الهی تغییرناپذیر است. بههرحال خداوند متعال عجله در کار خیر را بسیار دوست دارد، و شتافتن در کار خیر، انسان را شایسته رضوان الهی میسازد: وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر.(3) تسویف، در مقابل عجله و شتاب در كار خیر، گرداب ژرفی است که انسان را فریب میدهد که میتواند در آن شنا کند؛ اما وقتی پای در آن مینهد، جز هلاکت بهرهای نمیبرد.
گفتیم غفلت از موانع محبوبیت نزد خداوند است. غفلت ناظر به وقتی است که امور
1. آلعمران (3)، 133. «و براى رسیدن به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزکاران آماده شده است، بشتابید».
2. طه (20)، 84.
3. توبه (9)، 72. «و خشنودى خدا بزرگتر است».
دنیوی انسان را بهگونهای مشغول کند که فراموش کند چنین تکلیفی هم داشته است. امام باقر علیه السلام میفرمایند: وَإِیَّاكَ وَالْغَفْلَةَ ففیها قساوة القلب.(1)
خداوند متعال درباره مردان و زنان مؤمن در قیامت میفرماید: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَبِأَیْمانِهِم.(2) نیز درباره منافقانی که از مؤمنان درخواست نور میکنند میفرماید: یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب.(3) قرآن کریم پس از این توصیف گفتوگوی دو گروه را اینگونه تصویر کرده است: یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَلكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور.(4) منافقان میگویند مگر ما با شما نبودیم؟ مگر ما با شما اهل یک محل، یک مسجد، یک سنگر و... نبودیم؟ چه شد که شما به سعادت رسیدید و ما اینگونه در تاریکی و ظلمت گرفتار آمدیم؟ مؤمنان میگویند: بله، با ما بودید؛ اما امروزوفردا کردید؛ قدمی به پیش و قدمی به عقب برداشتید تا آنکه کمکم در دل شما شک پدید آمد. در آغاز پذیرفتید که باید این تکالیف را برای رضای خدا انجام داد؛ اما امروزوفردا کردید و کمکم در اصل تکالیف، تردید روا داشتید که آیا اصلاً انجام چنین کارهایی لازم است یا خیر. در این تردید، آرزوها بر شما غالب شد و شما را فریب داد.
این سلسلهمراتبی است که ممکن است برای انسان پیش آید و کمکم او را از راه حق منحرف و منصرف کند. چنین انسانی ناگهان چشم باز میکند و میبیند بهکلی از مسیر حق دور افتاده است و نهتنها در مسیر درست حرکت نکرده، بلکه درست راه مقابل را برگزیده است.
1. «و مبادا دستخوش غفلت شوى كه در آن سنگدلى باشد».
2. حدید (57)، 12. «آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مىبینى كه نورشان پیشاپیششان و بهجانب راستشان دوان است».
3. همان، 13. «آن روز مردان و زنان منافق به كسانى كه ایمان آوردهاند مىگویند ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندكى] برگیریم. گفته مىشود بازپس برگردید و نورى درخواست كنید. آنگاه میان آنها دیوارى زده مىشود كه آن را دروازهاى است؛ باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد».
4. همان، 14. [دورویان] آنان را ندا در میدهند: «آیا ما با شما نبودیم؟» میگویند: «چرا، ولی شما خودتان را در بلا افکندید و امروزوفردا کردید و تردید آوردید و آرزوها شما را غرّه کرد تا فرمان خدا آمد و [شیطانِ] مغرورکننده، شما را درباره خدا بفریفت».
خداوند در آیه دیگری میفرماید: أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ.(1) دلی که نور هدایت خدا به آن نرسد و عوامل غفلت سبب تاریکی آن شوند، حالت رقت و انفعال را از دست میدهد، و دیگر موعظه به او نفعی نمیرساند. در چنین وضعیتی انسان کمکم فراموش میکند که اصلاً برای چه آفریده شده است؛ کجا میخواهد برود؛ انبیاعلیهم السلام برای چه آمدهاند؛ هدف دستگاه رسالت، امامت و شهادت چه بوده است؛ و...؟ فراموشی و غفلت، دلها را مثل سنگ سخت میکند تا موعظه در آن تأثیری نداشته باشد. امام باقر علیه السلام میفرمایند مراقب باش به غفلت، روزمرگی و بیخیالی مبتلا نشوی که موجب قساوت قلب میشود. متأسفانه فرهنگ امروز دنیا بر آن است که هرچه موجب غم، غصه، اندوه، ترس و مانند آن میشود زیانآور است و باید به فراموشی سپرده شود. اگر این حالت به انسان دست دهد، دیگر هیچ حرف حقی در او تأثیر نمیگذارد و دل دچار قساوت میشود.
سومین مانع شتاب در کار خیر سستی و اهمال است. انسان سهلانگار وظیفهاش را فراموش نکرده است؛ امروزوفردا نمیکند؛ و در صدد انجام کار خیر است؛ اما با سستی و تنبلی به دنبال آن کار میرود. امام باقر علیه السلام دراینزمینه هشدار دادهاند: إِیَّاكَ وَالتَّوَانِیَ فِیمَا لَا عُذْرَ لَكَ فِیهِ. سهلانگاری و سستی در کاری که وظیفه و تکلیف است و برای ترک آن عذری وجود ندارد، بیمعناست. لازم است با هوشیاری و تمرکز نیروها، وظیفهمان را با سرعت لازم و مطلوب انجام دهیم. البته اگر عذری داشته باشیم، ترک کار تا رفع عذر اشکالی ندارد: لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَلا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَى الْمَریضِ حَرَج.(2)
وقتی انسان کاری را با سستی آغاز میکند، امید موفقیت او در آن کار کم است و اغلب اوقات در نیمه راه وامیماند و به نتیجه مطلوب نمیرسد. آیا کسی که سالم است و
1. همان، 16. «آیا براى كسانى كه ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده كه دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى كه نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پیش بدانها كتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشید و دلهایشان سخت گردید و بسیارى از آنها فاسق بودند؟».
2. فتح (48)، 17. «بر نابینا گناهى نیست و بر لَنگ گناهى نیست و بر بیمار گناهى نیست».
وظیفهاش را میشناسد و توان و تصمیم انجام آن را دارد، در تنبلی و سستی معذور است؟ اگر عذری برای ترک وظیفه باشد، هرچند حسرتی درپی خواهد داشت، هم عذاب وجدان شخص زایل میشود، هم در نظر دیگران معذور است.
بسیاری از ما با موانع مزبور روبهرو شدهایم و بر اثر تسویف، غفلت، یا سستی در کار خیر کوتاهی کردهایم و فرصت را از دست دادهایم. حضرت علی علیه السلام میفرمایند: الْفُرْصَه تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْر.(1) همانطور که ابرها با سرعت حرکت میکنند و ساعتی بعد در جایی مشاهده نمیشوند که بودهاند، فرصتها هم با سرعت از دست میروند. باید فرصتها را بشناسیم و ببینیم که از فرصت موجود چه استفادهای میتوان کرد. وقتی فرصت کار خیر از دست رفت، هیچچیز دیگر آن را جبران نمیکند.
استفاده از فرصتها کار دشواری نیست؛ در هر لحظه میتوانیم بدون اینکه کسی دریابد یا تغییری در وضعیت جسمانی ما رخ دهد دلمان را متوجه خدای متعال و اولیای او کنیم. اینکه در همین لحظه به یاد خداوند باشیم هیچ دشواری ندارد؛ نه باید مسیری را طی کرد؛ نه باید هزینهای پرداخت؛ نه زحمت و تلاش فراوان لازم دارد؛ و نه کسی متوجه میشود که دلمان کجا سیر میکند. این کار ازآنجاکه یاد محبوب است شیرین است و علاوه بر آن، برکات فراوانی به همراه دارد: بلاها را از انسان دفع، و شیطان را از او دور میکند؛ به عمر انسان برکت میدهد؛ نقصهایش را برطرف میکند؛ و او را در کارهایش توفیق میدهد.
خداوند در قرآن میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثیرا* وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصیلا.(2) در یادکردن از خداوند، آنچه اصالت دارد توجه قلبی است و به همین دلیل خداوند در آیه دیگری میفرماید: فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا.(3) در این آیه أو أکثر
1. محمدبنحسین شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی صالح)، حکمت21، ص471. «فرصت مانند گذرِ ابر میگذرد؛ پس، فرصتهای خیر را غنیمت بشمارید».
2. احزاب (33)، 41 و 42. «اى كسانى كه ایمان آوردهاید، خدا را یاد كنید، یادى بسیار* و صبح و شام او را به پاكى بستایید».
3. بقره (2)، 200. «همانگونه كه پدران خود را به یاد مىآورید، یا با یادكردنى بیشتر، خدا را به یاد آورید».
ذکراً نیامده است، بلکه خداوند متعال میفرماید: أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا. تعبیر شدت درباره کیفیت ذکر بهکار میرود و موضوع کمیت مطرح نیست، هرچه ذکر تکرار شود، مصداق ذکر کثیر خواهد بود؛ اما توجه قلبی شدت و ضعف دارد. این آیه بر شدت ذکر تأکید کرده است؛ یعنی انسان باید سعی کند کیفیت توجه خود را افزایش دهد. هرچه توجه انسان در هنگام ذکرگفتن بیشتر باشد، شدت آن بیشتر است و همه ما توانایی عطف توجه را داریم.
خوب است گاهی بیندیشیم که چقدر از فرصتهایمان که در اوقات فراغت استفاده میکنیم؛ آیا در اوقات فراغت، به خداوند متعال توجه داریم؟ برخی بهمحض یافتن فرصت، به انواع فکرهای آشفته، سوءظن به دیگران، آرزوپروری برای دنیا و... مشغول میشوند و اگر هم چنین افکاری نپرورانند با حل جدول، تماشای فیلم و کارتون و مثل اینها خود را سرگرم میکنند. آیا شایسته است که با وجود برکات فراوان یاد خدا و اولیای او از فرصتهایمان استفاده نکنیم؟ چرا وقتی بیکار نشستهایم و نمیدانیم چه باید بکنیم چند آیه قرآن تلاوت نمیکنیم؟ بزرگان ما به قرائت قرآن بسیار سفارش کردهاند و خود به آن مقید بودهاند. حضرت امامخمینیرحمه الله با آن مسئولیتهای سنگین مقید بودند در شبانهروز چند مرتبه قرآن بخوانند؛ درحالیکه ما گاهی بیکار نشستهایم؛ فرصت داریم؛ سلامتیم؛ ولی تنبلی میکنیم و فرصت قرائت قرآن را از دست میدهیم.
یکی از مضامینی که در منابع روایی اسلام بسیار تکرار شده این است که خداوند برای هربار گفتن تسبیحات اربعه درختی در بهشت برای گوینده میرویاند.(1) ما در هر لحظه میتوانیم درختی برای خود در بهشت بکاریم. کاشتن درخت در طبیعت و به ثمررساندن آن کار آسانی نیست؛ اما بهراحتی میتوان این کار را با یاد خدا انجام داد. چگونه است که آمادهایم ساعتها درباره دیگران صحبت کنیم و بار غیبت، تهمت، دروغ، بدگویی و... را به دوش بکشیم؛ اما وقتی میخواهیم ذکر خدا بگوییم و به یاد او باشیم سستی میکنیم؟ این حالت نشانه تسلط عامل دیگری است که در ادبیات دینی ما از
1. ر.ک: محمدبنعلیبنبابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص11؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ شَجَرَنَا فِی الْجَنَّةِ لَكَثِیرٌ قَالَ نَعَمْ وَلَكِنْ إِیَّاكُمْ أَنْ تُرْسِلُوا عَلَیْهَا نِیرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ».
آن به شیطان تعبیر میشود. این عامل خارجی مانع توجه دل به خدا میشود. چرا انسان باید تا این حد از موجودی فریب بخورد که خدا از دشمنی او با انسان خبر داده است؟ خداوند میفرماید: إِنَّ الشَّیْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیر.(1) بر اساس فرمایش خداوند متعال، باید شیطان را دشمن داریم و حیلههای او را بشناسیم؛ اما گاه بهگونهای عمل میکنیم که گویا او دوست و رفیق ماست.
عمر انسان کوتاه است و فرصت بهسرعت از دست میرود. روزی چشم خواهیم گشود که دیگر فرصتی باقی نمانده است؛ بنابراین خوب است همتی بگماریم و از عمر خود بهرهمند شویم. میتوانیم تعداد روزهای عمر خود را حساب کنیم و با ضربکردن آن در دقایق یا ثانیهها بفهمیم که چقدر از فرصتها استفاده کردهایم. آیا از تکتک لحظاتی بهره بردهایم که میتوانسته به درختی در بهشت تبدیل شود؟ آیا نمازها را اول وقت میخوانیم یا بعد از صرف غذا، استراحت، صحبتکردن و تماشای فیلم، در آخر وقت به نماز میپردازیم؟ نمازی را که چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد اول وقت بخوانید و نگذارید شیطان فریبتان دهد.
امام باقر علیه السلام میفرمایند: إِیَّاكَ وَالتَّوَانِیَ فِیمَا لَا عُذْرَ لَكَ فِیهِ فَإِلَیْهِ یَلْجَأُ النَّادِمُونَ. این احتمال بهیقین نزدیکتر است که ضمیر هاء در إلیه به عذر برگردد؛ یعنی مبادا آنجا كه عذرى ندارى سستى كنى كه پشیمانان به عذر پناه میبرند. اگر انسان به دلیل عذری که دارد وظیفهاش را انجام ندهد و پشیمان شود یا دیگران او را سرزنش كنند، میتواند به سپر عذرش پناه ببرد؛ اما کسی که مانعی برای انجام کار خیر ندارد، نباید کوتاهی کند.
خلاصه آنکه بر اساس فرمایش امام باقر علیه السلام اگر کسی میخواهد نزد خداوند عزیز باشد و محبت خدا را جلب کند باید در کارهای خیر شتاب کند و گرفتار موانعی مانند تسویف، غفلت یا سستی نشود. ایشان هشدار میدهند که مبادا مبتلا به تسویف شوی و امروزوفردا كنی؛ بهطوری که كار نیک بهکلی رها شود یا مبتلا به غفلت شوی كه نتیجه آن هم ترك کار نیک است و افزون بر آن دلت هم سخت شود؛ اما اگر اهل غفلت نیستی و تصمیم به عمل نیک هم داری، مراقب باش سستی نكنی و در كار خیر بشتابی.
1. فاطر (35)، 6. «درحقیقت، شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید. [او] فقط دارودسته خود را مىخوانَد تا آنها از یاران آتش باشند».