گفتار بیست‌و‌پنجم

 

گفتار بیست‌و‌پنجم

فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ، وَمَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْكَافِرِینَ، وَمَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْهِ، وَمَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَغَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَأَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ پس هرکه امربه‌معروف (کار شایسته) کند، مؤمنان را همراهی کرده و ایشان را توانا گرداند، و هرکه نهی‌ازمنکر (ناپسندیده) نماید ‌بینیِ كافرین را به خاک مالیده، و هرکه در گفتار راست‌گو باشد ‌آنچه بر عهده او بوده به جا آورده، ‌و هرکه با بدکاران دشمنی کرد و برای خدا خشمناک گردید، خدا برای او [بر ضد آنها] به‌خشم آید و در روز رستخیز او را خشنود می‌گرداند.

بر اساس فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام  صبر، یقین، عدل و جهاد چهار ستون نگه‌دارنده ایمان هستند. در هر عمل اختیاری، گرچه كاملاً شخصی باشد، دو عامل انگیزه و شناخت نقش اساسی دارند و حضرت عامل انگیزه را در قالب صبر، و عامل شناخت را در قالب یقین بیان کردند. قوام رفتارهای اجتماعی انسان به رعایت حقوق دیگر افراد جامعه است كه از آن به عدل تعبیر می‌شود. البته بعضی افراد جامعه به ارزش‌ها، قوانین و حقوق دیگران اعتنا نمی‌كنند. واکنش مؤمن در برابر آنها جهاد ـ به معنای گسترده‌اش ـ است که چهار شعبه دارد: امر‌به‌معروف، نهی‌ازمنكر، استقامت و وفاداری در جهاد، و دشمنی‌كردن با فاسقان.

آثار و فواید شعبه‌های جهاد

حضرت علی علیه السلام در ادامه روایت به بیان آثار و فواید چهار شعبه جهاد می‌پردازند كه

توجه به آنها، هم موقعیت جهاد را در میان چهار ستون ایمان روشن می‌کند و هم دیدگاه اسلام را درباره فرد و جامعه به‌لحاظ مراتب ایمان و اهدافِ آفرینش انسان و زندگی اجتماعی او مشخص می‌کند.

امربه‌معروف؛ تقویت‌‌کننده روحیه مؤمنان

كسی كه به معروف امر می‌کند، پشت مؤمنان را استوار، و روحیه آنان را تقویت می‌کند: فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ. «ظهور» جمع «ظَهر» به معنای پشت است. مؤمنان با پشتوانه امربه‌معروف احساس می‌كنند كه موقعیت محكمی در جامعه دارند و می‌توانند منشأ اثر باشند و به اهداف خود دست یابند. مؤمنان در جامعه‌ای که مردم واجبات و تکالیف شرعی را ترک می‌کنند و کسی هم واکنشی نشان نمی‌دهد، احساس غربت می‌كنند.

دقت در رفتارهای اجتماعی روشن می‌کند که بسیاری از احکام اسلامی در جامعه جلوه ندارند و برخی مردم به علل مختلفْ احکام اسلامی را رعایت نمی‌کنند و به ارزش‌های اسلامی و ایمانی پایبند نیستند. البته مؤمنان نباید به این وضع بی‌اعتنا باشند و بگویند ما به وظیفه خودمان عمل می‌کنیم و به دیگران کاری نداریم. اگر مؤمنان در انجام وظایف اجتماعیِ خود سستی کنند، نه‌تنها باری از گناه برای خود می‌اندوزند، بلکه عقوبت نیز دامن‌گیرشان خواهد شد. جامعه‌ای که افرادش به واجبات و تکالیفِ شرعی اعتنا نمی‌کنند، به‌تدریج از حالت اسلامی خارج می‌شود و به‌لحاظ ایمانی رو به ضعف می‌گذارد. در مقابل، اگر كسانی به انجام امربه‌معروف مقید باشند و به‌جای نادیده‌گرفتن ترک واجب، با رعایت شروط و مراتب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کنند، مؤمنان پشت‌گرم می‌شوند و احساس می‌كنند كه اسلام در جامعه زنده است و مردم به احكام آن علاقه‌مندند.

نهی‌ازمنکر؛ عامل ذلتِ کافران

همیشه افرادی در جامعه اسلامی به‌شکل‌های متفاوت با باورها و ارزش‌های الهی مخالفت می‌ورزیده یا صریحاً اظهار كفر می‌كرده‌اند ـ ‌دست‌کم مثل کافران اهل ذمّه كه در پناه اسلام زندگی می‌كرده‌اند‌ ـ یا منافقانه اظهار ایمان می‌کرده‌اند، ولی از عمق دلْ احکام

اسلام را باور نداشته‌اند و لزومی برای اجرای آنها و ترک اعمال نهی‌شده نمی‌دیده‌اند، بلکه معتقد بوده‌اند برخی معارف دینی با اقتضائات زندگیِ مردم زمانه سازگار نیست و مردم آنها را نمی‌پسندند. این‌گونه سخنان قبل از انقلاب اسلامی ایران زیاد شنیده می‌شد؛ چنان‌که امروزه نیز حتی از کسانی شنیده می‌شود که انتظار نداریم. وقتی نهی‌ازمنكر ترك شود، خیال چنین افرادی آسوده است و چه‌بسا مدعی شوند که این احکام و معارف را جامعه امروزی نمی‌پذیرد و اجرایی نیست و برای 1400سال پیش وضع شده است.

حال اگر كسانی متصدی نهی‌‌ازمنكر باشند و با متخلفان و فاسقانْ جدی برخورد کنند، بینی كافران به خاك مالیده می‌شود و احساس شكست و حقارت می‌كنند. حضرت علی علیه السلام  با اشاره به این فایده نهی‌ازمنکر می‌فرمایند: وَمَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْكَافِرِینَ. رغم ‌انف به معنای به‌خاك‌مالیدن بینی است كه یك تعبیر ادبی برای بیان شکست و ذلت و حقارت در میان مردم است؛ بنابراین کسی که نهی‌ازمنکر می‌کند بینی کافران را به خاک می‌مالد. دراین‌صورت مؤمنان بیشتر احساس پیروزی می‌کنند؛ زیرا با اجرای نهی‌ازمنکر، کسانی که کارهای ناپسند انجام می‌دهند با مقاومتِ ستودنیِ نهی‌کنندگانِ از منکر مواجه می‌شوند و به‌اصطلاحْ بینی‌شان به خاک مالیده می‌شود.

پایداری در میدان جنگ؛ وفای به عهد با خدا

كسانی که در میدان‌های جنگْ مقاومت و فداكاری می‌كنند فضیلت بزرگی به دست می‌آورند: دین خود را ادا می‌كنند و به عهدی كه با خدا بسته‌اند وفادار می‌مانند: وَمَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْهِ. خداوند در وصف ایشان می‌فرماید: مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ‌مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر.(1) اگر برای این دلیرمردان جز همین سخن خدا که در مدح و ستایش آنان آمده است، فضیلتی نبود، برای ایشان كافی بود.

غضب و رضایت الهی

مؤمن نباید محبت و عواطف خود را در جامعه اسلامی چنان عمومی گرداند که علاوه ‌بر


1. احزاب (33)، 23. «از میان مؤمنان مردانى‏اند كه به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین‏] انتظارند».

خوبان و مؤمنانِ جامعه، هنجارشکنان و توطئه‌کنندگان بر ضد نظام اسلامی را هم دربربگیرد. در اسلام رأفت و غضب هرکدام جایگاهی خاص دارند و باید به‌جای خود ظهور کنند. خداوند صرفاً «ارحم‌الراحمین» نیست، بلکه «اشدّ المعاقبین» و «عزیز ذوانتقام» هم هست. خداوند متعال، همان‌گونه ‌که در قرآن کریم فرموده است، از مجرمان انتقام می‌گیرد: إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ.(1)

این‌گونه نیست که دین یک‌سره رحمت و مهربانی باشد. درست است که در اسلام اصلِ رأفت و رحمت وجود دارد؛ اما باید با کسانی که مانع تحقق اهداف رحیمیه خدای متعال و به کمال‌رسیدن انسان‌ها می‌شوند مبارزه، و در صورت لزوم آنها را حذف کرد. قرآن که آن‌همه آیات رأفت و رحمت دارد، چنین دستورهایی هم دارد: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ‌خُذُوهُمْ وَ‌احْصُرُوهُمْ وَ‌اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ.(2) یا این دستور به مؤمنان که یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ‌لْیَجِدُوا فیكُمْ غِلْظَة.(3) کافران باید درشتی و تندی شما را ببینند و نپندارند شما همیشه آرام و خون‌سردید و زود تسلیم می‌شوید.

بنابراین مسلمانان باید در مواجهه با کافران سرسخت باشند و با درشتی با آنها برخورد کنند؛ چراکه قرآن کریم درباره مؤمنان می‌فرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ‌الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ.(4) نیز بر اساس فرمایش حضرت علی علیه السلام شعبه چهارم جهاد این است که مؤمن باید با کسانی که فسق و گناه را پیشه کرده‌اند، از عمق دلْ دشمن باشد و برای خدا، نه با انگیزه منافع شخصی، بر آنها خشم بگیرد. رفتاری که اسلام در برخورد با کافران و فاسقان مطلوب می‌شمارد، صرفاً دشمنی قلبی که تأثیر عملی نداشته باشد نیست، بلکه مؤمن از عمق دل با چنین کسانی دشمنی دارد و غضبش برای خداست. فاسق در مقابل مؤمن، به کسی گفته می‌شود که بنا دارد با


1. سجده (32)، 22. «قطعاً ما از مجرمان انتقام‌كشنده‏ایم».

2. توبه (9)، 5. «مشركان را هركجا یافتید بكشید و آنان را دستگیر كنید و به محاصره درآورید و در هر كمین‌گاهى به كمین آنان بنشینید».

3. همان، 123. «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنید، و آنان باید در شما خشونت بیابند».

4. فتح (48)، 29. «محمدصلی الله علیه و آله پیامبر خداست و كسانى كه با اویند، بر كافران سخت‌گیر [و] با همدیگر مهربان‌اند».

ارزش‌های اسلامی مخالفت کند و اگر مجال یابد، نظام اسلامی را برمی‌اندازد. اگر مؤمنان چنین وظیفه‌ای را به‌خوبی انجام دهند، در مقابل، خدا هم بر دشمنانشان غضب و آنها را سرکوب می‌کند و روز قیامت آن‌قدر بر مؤمنان بخشش می‌کند که كاملاً راضی شوند: غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَأَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.

لزوم عمل به وظایف اجتماعی

حضرت علی علیه السلام در این روایت در صدد معرفی عواملی است که ایمان را تقویت می‌کند. تصور ابتدایی از این سخن آن است که چه عواملی در تقویت ایمان فردی تأثیر دارند؛ اما وقتی به این بخش از روایت توجه شود، بحث قدری فراتر می‌رود و از وظایفی سخن به میان می‌آید که باید در عرصه اجتماع صورت پذیرد. به‌عبارت‌دیگر از سخنان حضرت معلوم می‌شود که برای تقویت ایمان، وظایفی فراتر از وظایف فردی هم وجود دارد. باید امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را در دستور کار قرار داد و با کسانی برخورد کرد که برخلاف ارزش‌های اسلامی گام برمی‌دارند. اگر کسی وظایف شرعی‌اش را کامل و دقیق انجام دهد، اما به خوبی‌ها امر و از بدی‌ها نهی نکند، در برابر ایمان و وظایف ایمانی‌اش کوتاهی کرده است. آیا تسبیح ‌دست‌گرفتن و ذکر شبانه‌روزی بدون انجام‌دادن بزرگ‌ترین فریضه الهی ـ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر‌ ـ به معنای اطاعت خداوند است؟! کسانی که به وظایف اجتماعی خود اعتنا نمی‌کنند، بر بسیاری از احکام اسلام هم چشم می‌بندند؛ بنابراین اگر به وظایف اجتماعی‌مان حساس نباشیم، ایمانمان ناقص است.

پس در بینش اسلامی، مؤمن غیر از وظایف فردی خود وظایفی هم در قبال دیگران دارد. در طول قرن‌ها، عوامل اجتماعی و وسوسه‌های شیطانی آن‌قدر تأثیر گذاشته است که گویا وظایف اجتماعی فراموش شده است. مؤمنان از فروع دین سخن به میان می‌آورند، ولی خوب است قدری تأمل کنند و ببینند چقدر برای خدا جهاد ـ ‌به معنای عام‌‌ ـ می‌کنند. بسیاری از کسانی که نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند و حتی دیگر اعمال دینی از قبیل مستحبات را، که جنبه فردی دارند، انجام می‌دهند، مسئولیتی در باب وظایف اجتماعی احساس نمی‌کنند. به‌راستی چه اندازه به بزرگ‌ترین وظیفه خود

(امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منكر) در طول شبانه‌روز عمل می‌کنیم؟ و با این کوتاهی، چگونه در مقابل خداوند، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام  پاسخ خواهیم داد؟

در فرهنگ لیبرال و غربی، که درواقع الحادی است، هرکسی صرفاً به زندگی خود فکر می‌کند و یگانه مسئولیتی که در برابر دیگران دارد این است که مزاحم آزادی آنها نشود. در این فرهنگ فردْ اصل است و باید زمینه‌ای برای او فراهم شود که هرچه بیشتر لذت ببرد و هرگونه می‌خواهد عمل کند. فلسفه غربی لیبرالیسم توأم با فردگرایی(1) است. البته در مغرب‌زمین هنوز هم بقایای زیادی از آثار و فرهنگ دینی دیده می‌شود؛ هرچند به‌تدریج با عوض‌شدن نسل‌ها این‌گونه ارزش‌های دینی ضعیف‌تر می‌شوند و رنگ می‌بازند، تا جایی‌ که نسل جوانِ تابع فرهنگ مدرن لیبرال، به اموری مانند احترام به پدرومادر هم بی‌اعتنا شده‌اند و تمام همت خود را به لذت‌های شخصی معطوف کرده‌اند. این در حالی است که از دیدگاه اسلام، مسئولیت اجتماعی از مسئولیت فردی جدا نیست. انسان مؤمن همان‌گونه ‌که موظف به ادای نماز است، وظیفه دارد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کند و همان‌طور‌که اگر نماز نخواند دینش ناقص است، ترک امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و دیگر وظایف اجتماعی نیز باعث نقص در دینش می‌شود.

اجرای کامل فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر صرفاً با تذکر زبانی ممکن نیست، بلکه برای اجرای بهتر و مؤثرتر آن در جامعه باید طرح و نقشه تهیه شود. مقصود از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر فقط این نیست که فکر کنیم با تذکر شفاهی اتمام حجت کرده‌ایم و وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم. هدف اسلام این است که جامعه با رعایت دستورهای اجتماعی دین در کنار لزوم انجام وظایف فردی به‌جانب سعادت و سلامتی گام بردارد و روزبه‌روز از عوامل نقص و فسادش کاسته شود. برای دستیابی به این هدف والا برنامه‌ریزی و طراحی مسئولان کشور با همفکری نخبگان، متخصصان، علما و فقها، سیاستمداران و... ضروری است. سیاست‌گذاری‌ها باید به‌گونه‌ای صورت پذیرد که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به‌گونه‌ای صحیح و مؤثر در جامعه اجرا شود. در غیر این صورتْ ممکن است مؤمنی که به بازار رفته است و با مشاهده معامله‌ای رباآلود تذکر


1. Individualism.

می‌دهد با تمسخر مواجه شود. اگر زمینه‌های لازم برای اجرای درستِ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر فراهم نشود، مؤمنان احساس ضعف می‌کنند؛ اما اگر تأثیر تذکرشان را به‌وضوح در جامعه ببینند، پشت‌گرم می‌شوند و با جدیت بیشتری به وظیفه خود عمل می‌کنند. جامعه اسلامی جامعه‌ای است که شعارهای اسلامی در آن عزیز باشد، به‌طوری‌ که گناهکار از کار خود خجالت بکشد، نه اینكه با لجاجت و گردن‌کشی از آزادی دم بزند و دین‌داران را مسخره کند. می‌توان پرسید اینکه احتمال تأثیر یکی از شروط امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است، درست است که احتمال تأثیرگذار‌نبودن آن را بهانه ترک امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر قرار دهیم؟ در این ‌صورت باید بپرسیم این فریضه بزرگ و مهم برای چه‌ تشریع شده است؟

داستان عبرت‌انگیز اصحاب سبت

قرآن کریم برخی داستان‌ها را با تفصیل خاصی بیان کرده، و آنچه را پندآموز بوده، برجسته کرده است. اگر در کلام خدا برخی مطالب به‌اجمال آمده، یا نکاتی مانند تعداد اصحاب کهف تعیین نشده است، به آن دلیل است که تغییری در عبرت‌آموزی آن پدید نمی‌آورده است. به ‌همین‌ دلیل، قرآن کریم بر این نکات تأکید نمی‌کند. یكی از داستان‌هایی كه قرآن با تفصیل نقل كرده است، داستان عده‌ای از بنی‌اسرائیل است كه كنار رودخانه یا دریایی زندگی می‌كرده‌اند و زندگی‌شان از راه صید ماهی می‌گذشته است.(1) خدای متعال با منع صید ماهی در روز شنبه آنها را آزمایش کرد.(2) طبیعی است که خداوند متعال وقتی بخواهد آزمایش کند زمینه آن را هم فراهم خواهد کرد؛ به ‌همین ‌دلیل از سویی، دستور منع صید ماهی در روز شنبه را صادر کرد، و از سوی دیگر، روزهای شنبه ماهی‌ها را به کنار ساحل می‌فرستاد، به‌طوری‌که صید آنها آسان بود؛ ولی


1. اعراف (7)، 163ـ166. در آیات دیگر قرآن نیز به اصحاب سبت اشاره شده است؛ مانند: بقره (2)، 65؛ نساء (4)، 47 و 154.

2. بسیاری از احکامی که پیامبران الهی از جانب خداوند متعال آوردند، حتی احکام مربوط به خودشان، جنبه آزمایش داشته است. دستور ذبح اسماعیل نمونه بارز آن است. ذبح او به‌خودی‌خود مصلحت الزام‌آوری نداشت؛ اما امر خداوند برای این بود که معلوم شود حضرت ابراهیم علیه السلام تا چه اندازه اعلام آمادگی می‌کند.

در روزهای دیگر ماهی‌ها نمی‌آمدند. خداوند متعال این آزمایش را برای بنی‌اسرائیل مقدر کرد تا معلوم شود چقدر حاضرند برای خدا از منافع شخصی و اقتصادی‌شان بگذرند: وَ‌سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ‌یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا یَفْسُقُونَ.(1)

عده‌ای از یهودی‌ها که خود را از منافعشان محروم دیدند و نتوانستند زحمت صید ماهی در روزهای دیگر را تحمل کنند، گردهم آمدند و نقشه‌ای کشیدند: حوضچه‌هایی در اطراف ساحل حفر کردند و روز شنبه ماهی‌ها را به داخل آن حوضچه‌ها هدایت کردند تا هم روز شنبه ماهی صید نکرده باشند و هم با استفاده از فرصت فراوانیِ ماهی‌ها در روز شنبه و ذخیره‌کردن آنها بتوانند در روزهای دیگر به صید بپردازند. با عملی‌شدن این نقشه، افرادی که در آنجا زندگی می‌كردند سه دسته شدند: گروهی این کار را مصداق صید در روز شنبه نمی‌دانستند و بر اساس نقشه عمل می‌کردند. دسته دوم خودشان به اجرای نقشه نپرداختند و به زعم خودشان احتیاط کردند، ولی به مجریان طرح نیز اعتراضی نداشتند. دسته سوم نه خودشان مرتکب این کار شدند و نه بی‌اعتنایی پیشه کردند، بلکه کوشیدند با نهی‌ازمنکر در مجریان طرح تأثیر بگذارند. به اعتقاد دسته سوم این کارْ بازی با دین و حكم خدا و نوعی کلاه شرعی بود؛ چراکه نقشه‌شان در عمل همان کاری بود که خدا نمی‌خواست انجام شود. بر اساس گزارش قرآن کریم، دسته دوم به کسانی كه نهی‌ازمنكر می‌كردند گفتند: لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا؛(2) چه دلیلی برای تذکردادن و نهی‌ازمنکر دارید؟ چرا كسانی را موعظه می‌کنید كه خداوند آنها را هلاك یا عذاب خواهد كرد؟ دلیل گروه سوم این بود: مَعْذِرَه إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ؛(3) اولاً موعظه ما به این دلیل است که نزد خدا عذری داشته باشیم و بگوییم ما انجام وظیفه كردیم، و ثانیاً احتمال دارد در بین آنها كسانی متنبه شوند و از گناه دست بردارند. این


1. اعراف (7)، 163. «و از اهالى آن شهرى كه كنار دریا بود، از ایشان جویا شو: آن‌گاه كه به [حكمِ‏] روز شنبه تجاوز مى‏كردند، آن‌گاه كه روز شنبه آنان ماهی‌هایشان روى آب مى‏آمدند و روزهاى غیرشنبه به‌سوى آنان نمى‏آمدند. این‌گونه ما آنان را به سبب آنكه نافرمانى مى‏كردند مى‏آزمودیم».

2. همان، 164.

3. همان.

ماجرا ادامه داشت تا عذاب خدا نازل شد: فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئین.(1) در این میان نه‌تنها گروه اول که مجری طرح بودند، بلکه گروه دوم نیز عذاب شدند، و فقط کسانی نجات یافتند كه نهی‌ازمنكر می‌كردند.

قرآن کریم این داستان را به این منظور نقل می‌کند که چه‌بسا شبیه آن در زمان‌های دیگر رخ دهد؛ به‌ویژه با این بیانِ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به اصحابشان که فرمودند: اگر بنی‌اسرائیل وارد سوراخ سوسماری شده باشند، شما هم داخل خواهید شد.(2) منظور حضرت این است که آنچه برای بنی‌اسرائیل اتفاق افتاد و آزمایش‌‌هایی که از آنها گرفته شد در میان شما هم تکرار خواهد شد؛ پس مراقب باشید با دین خدا بازی نکنید و بدانید اگر خودتان مرتکب گناه نشوید، کافی نیست، بلکه نباید اجازه دهید دیگران هم مرتکب گناه شوند. حساس‌بودن به گفتار و رفتار دیگران از وظایف مسلمانان است. اسلام می‌خواهد اصل این روحیه در بین مؤمنان زنده باشد و آنها به رفتار خلاف شرع و گناه حساس باشند. وقتی می‌بینند کسانی قصد هنجارشکنی و مخالفت با احکام الهی دارند، باید غصه بخورند و از عمق دل با آنها دشمنی بورزند.

همان‌گونه که گفتیم، نه‌تنها باید در دل با چنین افرادی دشمنی ورزید، بلکه باید برای جلب رضای خدا بر آنها خشم گرفت. در این صورت است که خداوند متعال نیز پاداشی مناسب برای مؤمنان در نظر خواهد گرفت و بر دشمنان آنها غضب خواهد کرد. اگر اهل غضب برای خدا باشیم، خدا نیز بر دشمنانی مانند امریکا، اسرائیل و مزدوران آنها غضب می‌کند. سازش‌کاری یا لاقید بودن در قبال دشمنان دینْ درست نقطه مقابل فرمایش حضرت علی علیه السلام  در این روایت است. منافقان و دشمنان اسلام برای اینکه روحیه جهاد، به معنای عامش را از مؤمنان بگیرند و آن را از فرهنگ اسلامی حذف کنند، به این بهانه که اسلام دین محبت است، مسائلی از قبیل تسامح، تساهل، محکومیت خشونت و... را به میان می‌آورند و دینِ کسانی را که برای خدا غضب می‌کنند، اسلام طالبانی می‌خوانند. آیا می‌توان پذیرفت که


1. همان، 166. «و چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپیچى كردند، به آنان گفتیم بوزینگانى رانده‏شده باشید».

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج23، ص165؛ لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعٍ حَتَّى لَوْ دَخَلَ أَحَدُهُمْ فِی جُحْرِ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوهُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى فَقَالَ فَمَنْ إِذاً.

اسلام برای شمر و صدام و مزدوران دیگری که اگر میدان پیدا کنند همان کارها را تکرار خواهند کرد، دین محبت باشد؟! آیا محبت‌کردن و تساهل و تسامح در برابر آنها رواست؟ با کسانی که حاضرند خون صدها هزار شهید بر زمین جاری شود تا چند روزی بر صندلی ریاست بنشینند نمی‌توان پیمان وحدت و سازش بست؛ چراکه آنها به خدا ایمان ندارند و بویی از اسلام به مشامشان نرسیده است.

بنابراین باید برای رضای خدا در مقابل كسانی كه بر ضد دین و نظام اسلامی توطئه و با دشمنان سازش می‌کنند خشم گرفت و خشونت به خرج داد تا به خود جرئت ندهند در جامعه اسلامی سر بلند كنند و پس از چند روز، در هیئتِ دایه مهربان‌تر از مادر، از مسلمانان طلبکار شوند. امروز شاهد نمونه‌های غضب خدا بر کافران هستیم که چگونه درست در زمانی که تصمیم می‌گیرند در تمام عرصه‌ها با اسلام مبارزه كنند، دوستانشان در كشورهای دیگر یكی پس از دیگری تبدیل به دشمن می‌شوند. بالاتر از این، خداوند در قیامت آن‌قدر به بندگان واقعی‌اش می‌بخشد تا راضی شوند: جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ‌رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه.(1)


1. بیّنه (98)، 8. «پاداش آنان نزد پروردگارشان باغ‌هاى همیشگى است كه از زیر [درختان‏] آن نهرها روان است، جاودانه در آن می‌مانند. خدا از آنان خشنود است و [آنان نیز] از او خشنود. این [پاداش‏] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد».