بسم الله الرحمن الرحیم
بندگی، طریق تقرّب
آن چه پیش رو دارید گزیدها از سخنان حضرت آیة اللّه مصباح یزد(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبر است كه در تاریخ 1385/01/23 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
«وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْیُسْرِفُوا وَ لَمْیَقْتُرُوا وَ كانَ بَیْنَ ذلِكَ قَواماً»1؛ یك از اوصاف عباد الرحمن این است كه در مقام انفاق نه اسراف مكنند و نه بخل مورزند و میان این دو حدّ وسط را رعایت میكنند.
در باره این آیه شریفه دو وجه وجود دارد: یك وجه همان معنا انفاق مصطلح در ذهن عموم مردم، یعن دادن پول به دیگران به صورت واجب مثل زكات و وجوهات شرع یا به صورت مستحب مثل صدقه است. این آیه تأكید مكند در این مقام نیز اعتدال را رعایت كنید. نظیر این آیه، آیه دیگر است خطاب به پیامبر اكرم صل اللّه علیه و اله و سلم كه مفرماید: «وَ لاتَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَةً إِل؛ عُنُقِكَ وَ لاتَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»2؛ نه دست خود را به گردنت؛ ببند و نه خیل گشاده دست كن. كنایه از این كه نه امساك كن و بخل بورز و نه آن چنان گشاده دست كن كه خودت برهنه بمان، به طور كه اگر كس دیگر از راه رسید و درخواست داشت و خواست به او انفاق كن دیگر هیچ نداشته باش.
وجه دیگر این است كه انفاق به معنا مصطلح نباشد، بلكه به همان معنا لغو، یعن خرج كردن و هزینه كردن باشد. «نفقه عیال»؛ خرج كردن اموال برا خانواده است. این احتمال مصرف شخص را نیز در برمگیرد ول احتمال اوّل فقط مقام انفاق به دیگران را شامل میشود.
نكته دیگر را كه باید مورد دقت قرار داد، این است كه اسراف دارا مراتب است كه بعض از مصادیق آن حرام است. اصولا بیانات عام قرآن دارا مراتب است. به عنوان مثال قرآن درباره نماز مگوید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِی»3؛ برا یاد من، نماز را بپا دار. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْه عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»4؛ نماز انسان را از كار زشت و ناپسند باز مدارد. آیا این آیات فقط نمازها واجب یا فقط نمازها مستحب را شامل مشود؟ شواهد وجود دارد كه این بیانات ترغیب به اصل عمل است كه مصادیق آن دارا مراتب است. یك مرتبه آن واجب و مرتبه دیگر آن مستحب است كه هر یك به مؤكد و غیر مؤكد تقسیم مشود. وقت قرآن مفرماید: «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْیُسْرِفُوا»؛ قدر متیقن این است كه این آیه شامل اسراف حرام مشود، اما شاید بتوان گفت تنها اسراف حرام منظور نیست، بلكه در پرهیز از اسراف غیر حرام نیز ما باید عباد الرحمن را الگوی خود قرار دهیم.
به طور كل اصل اسلام همان تسلیم است كه خدا خواسته است چشم، دست و گوش بندهاش به فرمان او باشد. هر جا صحبت از این باشد كه بنده بگوید: من دلم مخواهد، این مطلوب نیست و خدا این گونه از ما نخواسته است. آن چه امروز در دنیا حاكم و به اسم آزاد مطرح است و حت بچهها یاد گرفتهاند كه در پاسخ به اشكالات كه به آنها مشود، بگویند «دلمان مخواهد»، با معیارها حاكم بر فرهنگ و نظام ارزش اسلام مغایر است. خدا مخواهد تو دل را كنار بگذار و بگویی: «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ للّه»5. تو بندها و باید بندگ كن و تسلیم باش.
بیش از پنجاه سال پیش این جمله را در مدرسه فیضیه از مرحوم شیخ علی اكبر تربت ـ كه خداوند درجاتش را عال گرداند ـ شنیدم كه در باره فلسفه حج میفرمود: حج تمرین بندگی است. وقت خداوند میفرماید: طواف كن و دور بگرد. بگو: چشم، وقت میگوید: بدو، بگو: چشم، میگوید: شب را در بیابان بمان، بگو: چشم، دستور میدهد: لباس خود را از تن بكن، بگو: چشم و.... وقت خداوند به ابراهیم علیهالسلام میگوید: بچه خود را سر ببر، ما كه عقلمان نمرسد چرا و یعن چه؛ ول باید بگوید: چشم! خداوند به پیامبرش دستور میدهد جوان معصوم و پاك خود را سر ببرد. وقتی ابراهیم علیهالسلام دستور را برای جوان خود بازگو كرد، او نیز میگوید: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ»6؛ بابا، به دستور خدا عمل كن.
در توضیح آیه شریفه كه پیامبر اعظم؛ صل الله وعلیه وآله را به میانه رو فرمان داده است، باید به این نكته توجه داشت كه قاعده اعتدال و میانه روی آن قدر گسترش پیدا كرده است كه در مكاتب فلسفه اخلاق مبنا یك از قوترین مكتبها است و معمولاً علما اخلاق مسلمان و شیعه هم آن را پذیرفتهاند و كتابها خود را بر اساس آن تنظیم كرده اند. در كتاب جامع السعادات و معراج السعاده صفتها خوب مطرح شده و دو طرف افراط و تفریط آن بد دانسته شده است. به عنوان مثال، شجاعت كه حد وسط است، خوب و ترسو بودن و تهور كه تفریط و افراط است، بد دانسته شده است. آن قدر این قاعده گسترش و عمومیت پیدا كرده است كه محققان در روایات به دنبال مؤیداتی برا این مطلب بوده اند.
اصل اقتصاد به معنای میانه روی است. قرآن میفرماید: «فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ»7؛ بعضی میانه روی پیشه میكنند. امیر مؤمنان صلوات اللّه علیه در وصف عده ای از بندگان شایسته خدا در خطبه حمّام میفرماید: «ملبسهم الاقتصاد»8؛ اینان میانه رو پیشه میكنند. پس درعبادت هم زیاده روی نكنید. میانه روی حتی در عبادات هم مطلوب است.
شیطان از راههای افراط و تفریط انسان را فریب میدهد. وقتی نمتواند او را به معصیت و ترك عبادت وادار كند، به او القا میكند كه این كار خیر را زیاد انجام بده. این روش كمكم به صورت یك مشرب درمیآید. در چنین حالت شخص وانمود میكند كه من بر اساس بندگی خدا و كمالات روح كار را انجام میدهم، ول در همین حال بسیار از واجبات را ترك میكند. گاهی از این كه زیاد نماز میخواند خوشحال است در حالی كه تحصیل علم واجب، تحصیل روز واجب، امر به معروف و نهی از منكر، مبارزه با ظلم و بسیار از واجبات مهم اجتماع را ترك كرده است. پس در كارهای خوب نیز ضوابط را باید رعایت كنیم و بدانیم كه كار خوب هم این طور نیست كه عمل كردنش هیچ حساب و كتاب نداشته باشد. این طور نیست كه یك كار خوب را هر چه بتوان، انجام دهی. ما باید كارهای خوب را با هم بسنجیم، چرا كه تنها یك كار خوب نداریم، بلكه كارهای خوب فراوان است و گاه در مقام عمل با یكدیگر تزاحم پیدا میكنند. گاه كار مستحب موجب ترك واجب میشود. پس چگونه میتواند مقرِّب باشد؟ هیچ وقت مستحب نمتواند جا تكلیف واجب را بگیرد. هر تكلیف نیز باید در جا خودش مطرح باشد. درس خواندن گرچه از واجبات مؤكد است ـ مخصوصاً در این زمان كه معارف اسلام در معرض خطر جدّ واقع شده است ـ اما این واجب جای انجام وظیفه نسبت به پدر و مادر، نسبت به همسر و نسبت به فرزند را نمیگیرد.
این نكته نیز باید مدّ نظر قرار گیرد كه منظور از حدّ وسط، وسط كمّ نیست. بعضیها فكر میكنند چون ثروت و درآمد افراد مختلف در هر روز از هزار تومان تا مثلاً یك میلیون تومان متفاوت است، خوب است انسان به دنبال كار برود كه روز پانصد هزار تومان درآمد داشته باشد، چرا كه این حدّ وسط است! این محاسبه اشتباه است. حدّ وسط را نباید با یك ملاك كمّ بسنجیم، بلكه ما مجموعاً یك وظایف متزاحم داریم كه هر كدام را باید طور انجام دهیم كه به دیگری ضرر نزند. حدّ وسط هر چیز نسبت به مزاحمهای آن تعیین میشود، یعنی آن قدر باید به علم اهمیت داد كه به تكالیف دیگر نسبت به پدر، مادر، زن، فرزند و همسایه ضرر نزند. معنا حدّ وسط این نیست كه انسان نه خیلی ملاّ شود و نه خیلی بسواد باشد، نه مثل حضرت سلیمان خیلی پولدار باشد و نه خیلی بی پول. پس رعایت كمّیّت در حدّ وسط گمراه كننده است. افراط و تفریط صفت یك عمل اختیاری است، یعنی نیروی كه شما صرف میكنی باید به حد اعتدال صرف كن. از آیه «كانَ بَیْنَ ذلِكَ قَواماً»؛ یك اصل كل انتزاع مشود كه ملاك ارزش هر چیز حدّ اعتدال است. اعتدال هر چیز هم به این است كه در حدّ انجام گیرد كه مزاحم سایر تكالیف نباشد.
انسان نباید فقط به یك جهت چشم بدوزد. همان گونه كه نیكی به پدر و مادر واجب است، دادن وجوهات شرع نیز واجب است. حقوق دیگران را باید پرداخت كرد. ما باید به پسرها و دخترهایی كه در ابتدای تكلیف هستند، همان طور كه نماز را یادآور میشویم، حقوق مردم، بیت المال، خمس و سایر تكالیف را نیز یادآور كنیم. اگر مال مردم در شكم انسان باشد دیگر میلی به عبادت و رغبت در كار خیر پیدا نمیشود و به جای آن شقاوت و قساوت در قلب وارد میشود، دعا انسان مستجاب نمیشود و توفیقات از او سلب میشود. امید آن كه به چنین بلایی مبتلا نشویم ان شاء الله.
1؛ فرقان، 67؛ و آنان هستند كه هنگام انفاق (به مسكینان) اسراف نكرده و بخل هم نورزند، بلكه احسان آنها در حد میانه و اعتدال باشد.
2؛ اسراء، 29؛ و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محكم به گردنت بستهدار، و نه بسیار باز و گشادهدار، كه (هر كدام كن) به نكوهش و درماندگ خواه نشست.
3؛ طه، 14؛ ...و نماز را مخصوصا برا یاد من به پادار.
4؛ عنكبوت، 45؛ ...همانا نماز است كه (اهل نماز را) از هر كار زشت و منكر باز مدارد.
5؛ آلعمران، 20؛ ...من و پیروانم خود را تسلیم امر خدا نمودهایم.
6؛ صافات، 102؛ ا پدر، هر چه مأمور انجام ده.
7؛ فاطر، 32؛ ...بعض راه عدل پیمودند.
8؛ نهجالبلاغه، خطبه 303، ص 303؛