در جلسات گذشته اشاره كردیم كه عامل سقوط انسان «غفلت» است. غفلت از مبدأ و معاد و وظایف انسان از مبدأ تا معاد، باعث مىشود انسان در حد حیوانیت و یا حتى پایینتر از آن تنزل پیدا كند. در مقابل، حركت تكاملى انسان در گرو ادراك آگاهانه و توجه نسبت به مبدأ و معاد و مسیر صحیح بین آن دو است. بحث به این جا رسید كه ببینیم چه عواملى زمینه غفلت را در انسان فراهم مىكنند و از دیگر سو، چه عواملى غفلت را از بین مىبرند و باعث توجه انسان به امور مذكور مىگردند.
در زمینه عوامل ایجاد كننده و نیز از بین برنده غفلت، هم مىتوانیم به تحلیل هاى «عقلى» روى بیاوریم و هم مىتوانیم با استفاده از «نقل» و آیات و روایات به شناسایى این عوامل بپردازیم.
صرف نظر از اینكه آیات و روایات در این زمینه چه مىگویند، ما خود به تجربه دریافتهایم كه به طور كلى، عامل غفلت ما از یك مسأله، توجه به مسایل دیگر است. بارها اتفاق افتاده كه مىخواستهایم كارى را انجام دهیم اما در اثر مشغول شدن به كارها و مسایل دیگر، به كلى فراموشمان شده و از آن غافل شده ایم؛ مثلاً مىخواستیم سر راه چیزى تهیه كنیم، اما در این بین مسألهاى ذهنمان را به خود مشغول ساخته و پس از وارد شدن به منزل ناگهان متوجه شدهایم كه فراموش كردهایم آن چیز را تهیه كنیم.
یا مثلاً اگر در یك جلسه سخنرانى یا كلاس درس، تمام حواسمان به سخنران و معلم باشد، از اینكه كنار دستمان یا پشت سرمان چه كسى نشسته و یا اینكه در بیرون چه مىگذرد به كلى
غافل مىشویم. اگر به عكس، تمام حواسمان به دور و برمان یا بیرون از كلاس باشد، چیزى از درس استاد نمىفهمیم. حتى شاید بسیار برایمان اتفاق افتاده كه به صورت كسى كه حرف مىزند خیره شدهایم و پس از دقایقى به خود آمدهایم كه یك كلمه از حرف هاى او را نفهمیده ایم؛ چرا كه در این مدت توجه و حواسمان در ذهن، به مسألهاى دیگر معطوف بوده است.
بنابراین به طور كلى «عامل غفلت از یك مسأله، توجه به مسایل دیگر است». در خصوص بحث ما نیز این قضیه كلى صادق است. آنچه كه موجب مىشود ما از خدا، قیامت و وظایف خودمان نسبت به خدا و قیامت غافل شویم توجه به مسایل دیگر است. ما به طور طبیعى، گرایش ها، خواست ها و نیازهایى داریم و در اثر پرداختن به آنها از این مسایل اصلى غافل مىشویم. مثلاً انسان نیاز به غذا، مسكن و پوشاك دارد. براى تهیه اینها باید تلاش كند و دنبال كسب و كارى برود. این كسب و كار هم یك روز و دو روز نیست، بلكه چون این نیازها همیشه و هر روز هست، كسب و كار و تحصیل درآمد هم باید به طور مستمر وجود داشته باشد. گاهى انسان به خود مىآید و مىبیند عمرى است شب و روز، فكر و ذكرش همین چیزها بوده و اصلاً فرصتى نیافته تا درباره مبدأ و معاد و مسیرى كه بین مبدأ و معاد پیش رو دارد، بیندیشد!
چیزهایى كه در اطراف ما هستند و به طور طبیعى توجه ما را به خود جلب مىكنند، گاهى به گونهاى هستند كه توجه به آنها انسان را از آن مسایل اصلى چنان دور مىكند كه بازگشتش بسیار مشكل است. این گونه امور را خداوند بر ما حرام كرده است. مثلاً خداوند نوشیدن مُسكرات را حرام كرده؛ چون باعث مىشود عقل انسان زایل گردد و دیگر نتواند به خدا توجه كند! یا مثلاً غنا و موسیقى هاى لهوى هم همین طور هستند. اگر انسان به این گونه چیزها عادت كند به كلى از خدا و قیامت و این طور مسایل غافل مىشود: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ؛1 و برخى از مردم كسانىاند كه سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى [هیچ]دانشى از راه خدا گمراه كنند.
اما همه امور این گونه نیستند كه توجه به آنها انسان را به كلى از یاد خدا غافل كند؛ خداوند این گونه چیزها را حرام نكرده است. البته این چیزها زمینه این را دارند كه انسان در اثر توجه به آنها از یاد خدا غافل شود، اما لزوماً این گونه نیستند؛ براى مثال، گاهى ممكن است برخى
1. لقمان (31)، 6.
سرگرمى ها نظیر تماشاى بعضى از برنامه هاى تلویزیون یا گپ زدن با دوستان باعث گردد كه انسان از نمازش هم غافل شود! این گونه چیزها دو حیثیتى هستند؛ از یك سو مىتوانند موجب غفلت انسان از یاد خدا گردند و از سوى دیگر، انسان اگر از قبل مقدماتى را در خود فراهم كرده باشد، بتواند از آنها در جهت كمال و توجه به خداوند نیز استفاده كند!
از باب نمونه، ما در اسلام غذا خوردنى داریم كه فضیلتش از روزه مستحبى بیشتر است! اسلام مىگوید، اگر روزه مستحبى داشتى و میهمان برادر مؤمنت شدى و او غذایى به تو تعارف كرد و مىدانى تناول آن غذا او را خوشحال مىكند روزهات را افطار كن! در عمق لطافت این دستور شریعت مقدس اسلام دقت كنید! آرى، اگر شما به این نیت غذا بخورید كه اسباب شادمانى و سرور برادر مؤمنتان را فراهم آورید، اَجر شما از اینكه روزه مستحبى داشته باشید بیشتر است! این همان غذا خوردنى است كه ممكن است در شرایط خاصّى موجب غفلت و سقوط انسان گردد!
بنابراین چنان نیست كه همه چیزهایى كه جنبه حیوانى و مادى دارند، لزوماً و صد در صد غفلت آور باشند؛ بلكه بستگى به خود ما و شرایط روحى و نفسانى ما دارد. ما مىتوانیم زمینه روحى و نفسانى را در خود چنان آماده كنیم كه همین امورى كه براى بسیارى از مردم موجب غفلت مىشوند، براى ما حتى نردبان صعود به قلل كمالات انسانى باشند!
اما اگر با توجه به «نقل» و آیات و روایات، مسأله عوامل غفلت و توجه را بررسى كنیم، مىبینیم قرآن و دستورات اسلامى بر مواردى به صورت خاص تأكید كردهاند.
یكى از مواردى كه موجب غفلت دانسته شده و نسبت به آن هشدار داده شده توجه به مظاهر زندگى مادى نظیر مال، ثروت و زن و فرزند است. قرآن مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ؛1اى كسانى كه ایمان آورده اید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند. در جاى دیگر تكاثر و ثروت اندوزى را مایه غفلت دانسته است: أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ . حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ؛2 تفاخر به بیشتر داشتن شما را غافل
1. منافقون (63)، 9.
2. تكاثر (102)، 1ـ2.
داشت؛ تا كارتان به گورستان رسید! علاقه به مال و اینكه انسان بخواهد روز به روز بر ثروتش بیفزاید و موجودى حساب بانكىاش را افزایش دهد، موجب غفلت انسان از خدا و قبر و قیامت مىگردد.
نفسِ مال و ثروت و زن و فرزند بد نیست؛ به همین دلیل هم قرآن و اسلام اصل توجه به آنها را حرام نكرده است؛ اما هشدار داده كه مراقب باشید زمینه غفلت در آنها هست. قرآن از كسانى یاد مىكند كه كسب و تجارت و تحصیل درآمد موجب بازداشتن آنها از یاد خدا نمىگردد: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ؛1 مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستد آنان را از یاد خدا غافل نمىكند. نمىفرماید تجارت و داد و ستد نمىكنند؛ یعنى این طور نیست كه هركس بخواهد به یاد خدا باشد باید زندگى خود را تعطیل كند و با كار و كسب و زن و فرزند وداع گوید و فقط صبح تا شام به ذكر و عبادت خدا مشغول باشد! آرى، مىتوان به كسب و كار و زندگى عادى مشغول بود و در عین حال از خدا غافل نگشت؛ اما سؤال مهم این است كه چگونه؟!
راز این مسأله در «وسیله انگارى» یا «هدف انگارى» مظاهر مادى و دنیوى است. آن گاه كه كسب و كار و مال و ثروت و فرزند به صورت هدف در آیند و قبله آمال انسان قرار گیرند، هنگامى است كه مانع از «ذكر خدا» و موجب غفلت انسان مىگردند. اما اگر كسى به همه اینها به صورت ابزار نگاه كرد و آنها را وسیلهاى براى كسب رضایت خداوند و رسیدن به آخرت قرار داد، هیچگاه موجب غفلت او نخواهد شد. براى انسان هاى عادى، پرداختن به امور خانواده و همسر و فرزند غفلت آور است، اما كسانى هستند كه همین امور را تبدیل به عبادت مىكنند و با استفاده از آنها به خدا تقرب مىجویند! آرى حقیقتاً چنین چیزى ممكن است! نگاه محبت آمیزى كه انسان به همسرش مىكند، دست عطوفتى كه بر سر فرزندش مىكشد، بوسهاى كه بر گونه او مىزند، حتى خوردن، آشامیدن و خوابیدن انسان نیز مىتواند عبادت و وسیله تقرب الى اللّه باشد! اگر انسان همسرى مؤمن و موافق و سازگار دارد، یك نگاه این است كه آن را نعمت خداوند تلقى كند كه شریك زندگى او است، نیازهاى طبیعى خود را از طریق او به صورت حلال برطرف مىكند و موجب بازدارى او از گناه و نافرمانى خداوند
1. نور (24)، 37.
مى شود. اگر با چنین تلقى در كنار همسر خود زندگى كند این همسر نه تنها موجب غفلت از یاد خدا نیست، كه یادآور نعمت خدا و وسیله دورى از نافرمانى او است. انسان مىتواند با این توجه فرزندش را ببوسد و دست نوازش بر سر او بكشد كه این كار موجب تأمین نیاز محبت در او و شكل گیرى شخصیت روانى سالم وى مىگردد و خدا چنین چیزى را از او خواسته است. با چنین توجهى، محبت به فرزند نه تنها غفلت آور نیست، كه عین اطاعت و عبادت خداى متعال است!
البته این انگیزه ها و بینش ها در حین انجام این كارها هنگامى در انسان پیدا مىشود كه فرد قبلاً با خودسازى، زمینه هاى لازم را فراهم آورده باشد. به هرحال این امر، ناشدنى و محال نیست، بلكه امرى كاملاً ممكن و میسّر است.
همان گونه كه اشاره كردیم بسیارى از مظاهر مادى و دنیوى، امورى دو حیثیتى هستند؛ هم مىتوان طورى به آنها نگاه كرد كه موجب غفلت از یاد خدا گردند و هم مىتوان به گونهاى نگریست كه چنین آفتى را به همراه نداشته باشند. از همین رو قرآن كریم گاهى در مورد آنها تعبیر «فتنه» را به كار برده است. «فتنه» به معناى امتحان است و ویژگى امتحان این است كه دو احتمال و دو امكان در مورد آن وجود دارد: قبولى و مردودى. قرآن مىفرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ؛1 و بدانید كه اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما]هستند. اگر وظیفه خود را نسبت به آنها درست انجام دادید، موجب تقرب و رشد شما مىشوند؛ اما اگر دل بستگى به آنها موجب تخطّى از احكام خدا شد و آنها به صورت قبله آمال شما درآمدند، موجب سقوط شما خواهند شد.
از این رو قرآن هشدار مىدهد مراقب باشید كه اینها موجب فریب و غرور شما نگردند: فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّكُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ؛2 زنهار تا این زندگى دنیا شما را نفریبد، و زنهار تا شیطان شما را مغرور نسازد. آیا معناى اینكه مراقب باشیم دنیا ما را فریب ندهد، این
1. انفال (8)، 28.
2. لقمان (31)، 33 و فاطر (35)، 5.
است كه زندگى دنیا را رها كنیم؟ هرگز این گونه نیست. آیه نمىفرماید زندگى دنیا را رها كنید، مىفرماید مراقب باشید شما را نفریبد؛ یعنى نگاهتان به دنیا مىتواند به گونهاى باشد كه فریب آن را نخورید؛ و این همان نگاه ابزارى است. در این زمینه امیرالمؤمنین(علیه السلام) تعبیرى بسیار عالى دارند؛ تعبیرى بسیار كوتاه و در عین حال بسیار پرمعنا و بلند. حضرت مىفرمایند: مَنْ تَبَصَّرَ بِالدُّنْیا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیْها اَعْمَتْهُ؛1 كسى كه به دیده عبرت به دنیا نگریست، دنیا او را بینا كرد و كسى كه به زینت هاى آن خیره شد، او را كور كرد.
دنیا هم مىتواند به ما بصیرت و بینایى بدهد و هم مىتواند موجب كورى و گمراهى ما گردد. اگر نگاهتان نگاه ابزارى و آلى باشد، به شما بصیرت خواهد داد، و اگر نگاهتان نگاه هدفى و استقلالى باشد شما را نابینا خواهد كرد. نظیر عینكى است كه انسان به چشم مىزند؛ گاهى شما با عینك و از پشت شیشه هاى آن، افراد و اشیا را مىبینید؛ این جا عینك كمك مىكند بهتر ببینید. اما اگر كسى وقتى به خود شیشه هاى عینك نگاه كند، نه تنها به دید بهتر او كمك نخواهد كرد، بلكه چشم او را ضعیفتر مىكند و از دیدن اشیاء مطلوبش بازمى دارد.
بنابراین مظاهر دنیا، هم مىتوانند اسباب غفلت باشند و هم مىتوانند موجبات تكامل انسان را فراهم آورند؛ بستگى به نوع برخورد ما با دنیا دارد. اگر انسان از قبلْ زمینه هایى را در خود به وجود آورده باشد، با هر مظهرى از مظاهر دنیایى كه روبرو مىشود آن را نعمت خدا مىبیند؛ از این رو با دیدن آن نه تنها غافل نمىشود، كه به یاد خدا مىافتد. اگر انسان در برخورد با مظاهر دنیا مراقب حلال و حرام خدا باشد و وظیفهاى را كه خدا در قبال آن برایش معیّن فرموده انجام دهد، این دنیا اغفال كننده و فریب دهنده نخواهد بود. انسان اگر مال به دست مىآورد، باید وظیفهاى را كه خداوند نسبت به آن براى او مقرر فرموده انجام دهد، وگرنه این مال مایه فریب او خواهد شد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ؛2 هرگز به نیكوكارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق كنید. باید در راه خدا انفاق كند و براى انفاق، آن پول، آن لباس و آن چیزى را هم بدهد كه خیلى آن را دوست دارد. این كار باعث مىشود محبت مال در دلش خانه نكند و بت او نگردد. انسان آن قدر به مال علاقه دارد كه
1. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خ 81.
2. آل عمران (92)، 3.
گاهى انفاق هم كه مىكند، سعى مىكند از اسكناس هاى كهنه بدهد و اسكناس هاى نو و تمیز را نگاه دارد! این، آغاز علاقه و نگاه استقلالى است كه خطرناك است. از این رو حتى باید سعى كند به هنگام انفاق نوترین اسكناسش را بدهد! اگر انسان به این مسایل توجه نكند آن وقت است كه این مال «متاع الغرور» مىشود. اگر در این دام افتاد بیرون آمدن از آن مشكل است. باید از همان ابتدا با انفاق نگذارد این علاقه شكل بگیرد.
براى تقویت توجه و دورى از غفلت باید روزانه به طور مرتب برنامهاى داشته باشیم كه طبیعت آن به گونهاى باشد كه ما را به یاد خدا بیندازد. این برنامه مىتواند، دعا، قران، ذكر، نماز شب و چیزهایى از این قبیل باشد. به هرحال باید چنین برنامه منظمى در زندگى روزانه انسان وجود داشته باشد. این كار عامل مهمى براى گرفتار نیامدن در دام غفلت است. خداى متعال نیز كه در شبانه روز پنج نماز واجب براى ما مقرر فرموده از همین رو است كه مىداند اگر چنین برنامه منظم و روزانهاى نباشد انسان غافل مىشود. اما علاوه بر نمازهاى واجب، انسان باید یك برنامه عبادت مستحبى منظم هم داشته باشد. كمترین حدش این است كه مثلاً مقیّد باشد نمازهایش را اول وقت بخواند. نماز واجب است، اما اول وقت خواندن مستحب است. از مستحباتى هم هست كه بسیار بر آن تأكید شده است. اگر انسان خود را مقیّد به نماز اول وقت كرد، كم كم این كار برایش ملكه مىشود و اولِ وقت نماز، خود به خود به یاد خدا مىافتد. در حالى كه اگر در اوقات متفاوتى از روز نمازش را بخواند چنین حالتى برایش ایجاد نخواهد شد. به هر حال باید مقیّد باشد در كنار عبادات واجب خود، به طور منظم یك برنامه عبادىِ مستحبى هم، گرچه كم و مختصر، داشته باشد.
در كتاب شریف اصول كافى، درباره عبادتْ دو باب مهم دارد: یكى «باب المداومة على العبادة» و یكى هم «باب الاقتصاد فى العبادة». «باب الاقتصاد فى العبادة» مربوط به این مسأله است كه زیاده روى در عبادت هم ضرر دارد. برخى از افراد مثلاً یك روز از صبح تا شب ده جزء قرآن مىخوانند، بعد خسته مىشوند و مثلاً دیگر تا یك ماه اصلاً قرآن نمىخوانند. این تلاوت قرآن اثرش بسیار كمتر است از تلاوت قرآنى كه ده آیه باشد ولى هر روز در ساعتى
مشخص مثلاً براى یك سال ادامه یابد. «میانه روى» و «مداومت» در عبادت اگر به یكدیگر ضمیمه شوند آثارى بسیار مطلوب و مؤثر بر جاى خواهند گذاشت.
آیات متعددى از قرآن بر این مطلبْ تأكید دارد كه زیاد یاد خدا كنید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِیراً. وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً؛1اى كسانى كه ایمان آورده اید، خدا را یاد كنید، یادى بسیار؛ و صبح و شام او را به پاكى بستایید. یا مىفرماید: وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً؛2 نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد كن. تأكید مىكند كه صبح و شب باشد؛ یعنى انسان اول و آخر بیدارىاش را یاد خدا قرار دهد. این كار باعث ایجاد نوعى مداومت بر یاد خدا در دل انسان مىگردد.
ذكر هم فقط ذكر لفظى نیست؛ بلكه اصلاً حقیقت ذكر، ذكر قلبى است. ذكر لفظى هم راهى است براى اینكه قلب به یاد خدا باشد، وگرنه ذكر لفظى كه انسان به هنگام گفتن آن، حواسش در جایى دیگر باشد ثمرى ندارد. حتى خود نماز براى این است كه انسان به یاد خدا بیفتد: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِی؛3 براى یاد من نماز بپا دار. از این رو خودِ «فكر كردن» درباره خدا و قیامت و حساب و كتاب، ذكر است و از بالاترین ذكرها هم هست و انسان باید برنامهاى هم براى «تفكر» داشته باشد. درباره این مسأله هم كه به چه چیزهایى باید فكر كنیم، قرآن كریم خود، مواردى را بیان نموده است: یَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً؛4 در آفرینش آسمان ها و زمین مىاندیشند [و مىگویند:]پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده اى. بحث بیشتر در این مورد را ان شاء اللّه باید در جلسات آتى پى بگیریم.
1. احزاب (33) 41ـ42.
2. انسان (76)، 25.
3. طه (20)، 14.
4. آل عمران (3)، 191.