فصل دوم: سازوكارهاى تحصیل اخلاص و قصد قربت در نماز

 

 

فصل دوم

 

 

 

 

 

سازوكارهاى تحصیل اخلاص و قصد قربت در نماز

 

 

 

 

 

 

 

جایگاه اخلاص در نماز

پایین‌ترین مرتبه نیت در نماز كه بدون آن نماز باطل مى‌گردد، این است كه نمازگزار براى اطاعت امر خدا نماز بخواند. انگیزه نمازگزار باید اطاعت امر خداوند باشد كه اگر خداوند درباره نماز دستورى نداشت یا نمازْ مطلوب خداوند نبود، او نماز نمى‌خواند. با این مرتبه از نیت و انگیزه، تنها نماز انسان صحیح خواهد بود و تكلیف از او ساقط مى‌گردد و لازم نیست آن را اعاده یا قضا كند. اما مقبول گشتن نماز در پیشگاه خداوند بسته به آن است كه نیت انسان خالص باشد و واقعاً در نماز قصد تقرب به خداوند داشته باشد و آن نماز موجب رشد، كمال و نزدیك شدن او به خداوند گردد. چنان‌كه گفتیم، در برخى از روایات، عبادت‌ها و به پیروى آن نیت‌ها به سه قسم كلى تقسیم مى‌گردند:

1. عبادت بردگان‌؛ عبادتى كه به دلیل ترس از عذاب الهى به جا آورده مى شود.

2. عبادت مزدگیران‌؛ عبادتى كه به امید رسیدن به ثواب و بهشت انجام پذیرد.

3. عبادت آزادگان‌؛ عبادتى كه فقط براى خداوند است.

همچنین خلوصْ درجات و مراتبى دارد و عالى‌ترین مرتبه آن، خلوص محض و كامل براى خداوند است كه هیچ انگیزه و خواست نفسانى با آن آمیخته نیست‌؛ مرتبه‌اى كه براى رسیدن به آن راه طولانى و سختى را باید طى كرد. كسانى كه به دلیل ترس از عذاب یا طمع رسیدن به بهشتْ خدا را

عبادت مى‌كنند، به اخلاص كامل نرسیده‌اند و مرتبه خلوصشان با حب ذات و توجه به خویشتن آمیخته است و تا رسیدن به مرتبه‌اى از خلوص كه انسان خود را نبیند و كاملا محو و فانى در جمال محبوب گردد، باید راهى طولانى طى كنند. ما به عیان مشاهده مى‌كنیم كه چگونه تشویق‌ها و تهدید و تنبیه‌ها در افراد معمولى و به ویژه نوجوانانى كه تازه به سن تكلیف رسیده‌اند، اثر مى‌گذارد و باعث مى‌گردد كه آنان نماز بخوانند و چه بسا اگر این تشویق‌ها و تنبیه‌ها نمى‌بود، نماز نمى‌خواندند.

 

سخن مرحوم مجلسى درباره قصد قربت در نماز

مرحوم مجلسى درباره دشوارى تحصیل اخلاص در نماز مى‌فرماید:

وَ أَمَّا الْقُرْبَةُ فَهِیَ أصْعَبُ الاُْمُورِ وَ لاَ یَتَیَسَّرُ تَصْحِیحُها عِنْدَ إِرادَةِ الصَّلاةِ، بل یَتَوَقَّفُ عَلى مُجاهَدات عَظیمَة وَ تَفَكُّرات صَحِیحَة وَ إِزالَةِ حُبِّ الدُّنْیا وَ الاَْمْوالِ وَ الاِْعْتِباراتِ الدُّنْیَویَّةِ عَنِ النَّفْسِ...‌.

اما قصد قربت در نماز، فراهم شدنش از مشكل‌ترین كارهاست و تحصیل آن به هنگام اقدام براى انجام نماز، میسور و ممكن نمى‌گردد، بلكه فراهم ساختن قصد قربت، متوقف بر مجاهدت‌هاى عظیم و بزرگ، اندیشیدن‌هاى صحیح و درست، زدودن دوستى دنیا، اموال، ریاست‌ها و اعتبارات دنیوى از نفس است.

وَ التَّوَسُّلِ فی جَمِیعِ ذلِكَ بِجِنابِ الْحَقِّ تَعالى لِیَتَیَسَّرَ لَهُ إِحْدى الْمَعانِی السّابِقَةِ بِحَسَبِ اسْتِعْدادِهِ وَ قابِلِیَّتِهِ وَ ما صادَفَهُ مِنْ تَوْفِیقِ اللهِ وَ هِدایَتِهِ، فَإِنَّ كُلاًّ یَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ، وَ نِیَّةُ كُلِّ امْرِئ تابِعٌ لِما اسْتَقَرّ فی قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ اللهِ أوْحُبِّ الدُّنْیا أَوْ حُبِّ الْجاهِ أَوِ الْمالِ أَوْ غَیْرِ ذلِكَ. و قَلعُ عُرُوقِ هذِهِ الاَْغْراضِ عَنِ

النَّفْسِ فی غَایَةِ الْعُسْرِ وَ الاِْشْكالِ، وَ مَعَها تَصْحِیِحُ النِیَّةِ مِنْ قَبِیلِ الْمُحالِ، وَ لِذا وَرَدَ «نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ». فَكَمْ مِنْ عابد مِنْ أَهْلِ الدُّنْیا یَظُنُّ أَنَّ نیَّتَهُ خالِصةٌ للهِ و لا یَعْبُدُ فی جَمیِعِ عُمْرِهِ إِلاّ نَفْسَهُ وَ هَواهُ

و باید در تمام آن مراحل به خداوند توسل جوید تا با استعداد و قابلیت خود، و نیز توفیق و هدایت الهى كه نصیب او مى گردد، به هر یك از آن مراحل دست یابد. هر انسانى به فراخور سرشت، عادت و روش خویش عمل مى كند و نیت هر كس از محبت خدا یا محبت دنیا، محبت ریاست، مال و آنچه در قلب او نهفته است، سرچشمه مى گیرد و زدودن این گرایش ها و دل بستگى هاى غیر الهى از دل، بسیار مشكل است و با وجود آنها نیز داشتن نیت صحیح و خالص براى خداوند محال است. از این جهت در حدیث آمده است: «نیت مؤمن از عملش بهتر است.» چه بسیار عابد وابسته به دنیایى كه مى پندارد نیتش براى خداوند خالص گشته، در حالى كه در همه عمرش به جز نفس و هواى نفس را نپرستیده است.(1)

عالمان اخلاق در كتاب‌هاى خود به مسأله نیت و اخلاص پرداخته‌اند و به ویژه در كتاب اسرار الصلوة حضرت امام(رضی الله عنه) و كتاب‌هایى كه مرحوم شهید ثانى و مرحوم میرزا جواد آقاى تبریزى در این زمینه نوشته‌اند و نیز در مباحثى كه مرحوم ملا مهدى نراقى و مرحوم ملا احمد نراقى در این باره دارند، مطالبى بسیار ارزشمند و خواندنى یافت مى‌شود. شاید بتوان در این مورد گفت غزالى در كتاب احیاء العلوم گوى سبقت را از دیگران ربوده و این مباحث را بسیار عالى طرح كرده است. خوش‌بختانه مرحوم ملا محسن فیض كاشانى كتاب احیاء العلوم غزالى را تنقیح و تهذیب كرده و نام المحجة البیضاء را بر این اثر


1. بحار الانوار، ج 84، ص 372.

ارزشمند خود نهاده است. در این كتاب، ایشان به جاى برخى از روایات مخدوش و ضعیفى كه در احیاء العلوم از اهل سنت نقل شده، روایت‌هاى اهل بیت را ذكر كرده كه با این تصرف، بر فضیلت كتاب افزوده است. در جلد هشتم این كتاب، درباره نیت و اخلاصْ مباحث ارزشمندى ارائه شده است. به همگان توصیه مى‌كنم این مباحث را كه بسیار ارزشمند و كم‌نظیر است، مطالعه كنند. شاید بتوان ادعا كرد كه آنچه دیگران در این زمینه نوشته‌اند، افزون بر آنچه در آن كتاب آمده نیست‌؛ بلكه برگرفته و تلخیصى از مباحث آن كتاب است.

 

ریا، فاسدكننده نماز

برخى انگیزه‌ها عبادت را به طور كلى فاسد و باطل كرده و نه‌تنها باعث مى‌شود آن عبادت هیچ اثر مثبتى نداشته باشد، كه موجب سقوط انسان نیز مى‌گردد. «ریا» یكى از مهم‌ترین و رایج‌ترین موانع تأثیر اعمال عبادى است.

«ریا» یعنى خودنمایى و خود را به دیگران نشان دادن‌؛ عمل را به این انگیزه انجام دادن كه دیگران ببینند و تعریف و تمجید كنند و او از تعریف و تمجید آنان لذت ببرد و خوشحال شود. انسانى كه عبادتش را با این نیت انجام مى‌دهد، هنگام عمل همه حواس و فكر و ذكرش این است طورى رفتار كند كه دیگران بپسندند و اصلا توجه به این ندارد كه آیا خدا هم عمل او را مى‌پسندد یا خیر!

قرآن كریم در خصوص ریاى در نماز دو آیه دارد: در یك جا مى‌فرماید:

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ‌؛(1)

پس واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافل‌اند‌؛ آنان كه ریا مى‌كنند.

 


1. ماعون (107)، 4 ـ 6.

در آیه‌اى دیگر، مى‌فرماید:

إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْكُرُونَ اللهَ إِلاّ قَلِیلاً‌؛(1)

منافقان با خدا نیرنگ مى‌كنند، و حال آن‌كه او با آنان نیرنگ خواهد كرد‌؛ و چون به نماز ایستند با كسالت برخیزند. با مردم ریا مى‌كنند و خدا را جز اندكى یاد نمى‌كنند.

این نماز نه‌تنها براى آنان فایده‌اى ندارد كه عذابشان را بیشتر مى‌كند.(2)

نقطه مقابل ریا «اخلاص» است. اخلاص این است كه انسان عمل را فقط به قصد انجام فرمان الهى و جلب رضایت خداوند انجام دهد و غیر از این، هیچ قصد و نیت دیگرى همراه عمل او نباشد. نمى‌خواهد خود و عملش را به دیگران نشان بدهد تا آنها از او تعریف و تمجید كنند، بلكه فقط خدا را در نظر دارد. البته ممكن است عملش در حضور دیگران باشد، اما قصدش این نیست كه آنها ببینند. اگر انسان قصد خود را خالص كند و عمل را فقط براى خدا انجام دهد، در برخى موارد حتى انجام دادن آن در حضور دیگران، امرى مستحب و خود عبادتى دیگر است. قرآن در مورد انفاق مى‌فرماید:

 


1. نساء (4)، 142.

2. قرآن كریم به ریاى در انفاق و زكات و ریاى در جهاد نیز اشاره كرده است. در مورد ریا در پرداخت زكات مى‌فرماید: الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الاْخِرِ...‌؛ كسانى كه اموالشان را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‌كنند، و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند...نساء (4)، 38. در مورد ریاى در جهاد نیز مى‌فرماید: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ...‌؛ و مانند كسانى مباشید كه از خانه‌هایشان با حالت سرمستى و براى نشان دادن به مردم خارج شدند... انفال (8)، 47.

بنابراین، ریا اختصاصى به نماز ندارد و هر عبادتى را كه انسان به قصد خودنمایى و نشان دادن به مردم انجام دهد، آن عبادت، ریایى است.

قُلْ لِعِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً‌؛(1)

به آن بندگانم كه ایمان آورده‌اند بگو: «نماز را بر‌پا دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‌ایم، پنهان و آشكار انفاق كنند».

در مورد پنهان كردن انفاق و این‌كه دیگران از انفاق ما باخبر نشوند، روایات متعددى وارد شده است. در روایتى آمده كه خدا دوست دارد وقتى كسى انفاق مى‌كند، به گونه‌اى باشد كه اگر با دست راستش انفاق مى‌كند، دست چپش از این امر باخبر نشود! این‌گونه روایات براى تأكید بر نهایت پوشش و پنهان‌كارى در انفاق است. اما با این‌حال، گاه انفاق علنى مطلوب است. از این رو قرآن و روایات، هم به انفاق مخفیانه و سرّى و هم به انفاق علنى و آشكار دستور داده‌اند. انفاق علنى براى تبلیغ و ترویج این كار نیك انجام مى‌گیرد‌؛ یعنى ما براى آن‌كه دیگران هم الگو بگیرند و به این كار خیر تشویق شوند، انفاق را در پیش چشم آنها انجام مى‌دهیم. البته در چنین مواردى انسان باید بسیار مراقب باشد كه ریا و خودنمایى در عملش راه پیدا نكند. بین انفاق به منظور یادگیرى دیگران، تا انفاق براى تجلیل آنها، مرزى بسیار باریك است كه اگر دقت نشود انفاق ریایى مى‌گردد.

از این رو، ما در این مسأله باید بسیار حساس باشیم و كاملا دقت كنیم. نكند عمرى بر این تصور باشیم و دلمان خوش باشد كه نمازهاى خوبى خوانده‌ایم، اما وقتى پرونده را باز مى‌كنند و حساب را مى‌رسند، بگویند این نمازها را براى مردم خوانده‌اید، مزدش را از همان‌ها بگیرید! در روایتى در مورد مخفى بودن ریا این‌چنین آمده است كه ریا گاه آن‌چنان مخفى و


1. ابراهیم (14)، 31.

نامحسوس است كه حتى فرشتگان نیز متوجه آن نمى‌شوند و فقط خود خداى تعالى، ریایى بودن آن را تشخیص مى‌دهد. اعمالى كه ما انجام مى‌دهیم، باید از چند پست بازرسى رد شود تا به درجه قبولى برسد. در این روایت مى‌فرماید: عملى را بنده‌اى انجام مى‌دهد. این عمل بالا مى‌رود تا به آسمان اول مى‌رسد. فرشتگان آسمان اول كه مأمور بازرسى اعمال هستند، این عمل را بررسى كرده و مشكلى در آن نمى‌بینند و از این رو مهر قبولى بر آن مى‌زنند. سپس عمل بالا مى‌رود تا به آسمان دوم مى‌رسد. فرشتگان آسمان دوم نیز اشكالى در عمل پیدا نمى‌كنند و از این رو آنان نیز به عمل نمره قبولى مى‌دهند. به همین ترتیب این عمل آسمان‌هاى سوم و چهارم و... تا آسمان هفتم را پشت سر مى‌گذارد و با وجود این‌كه هفت بار و هر بار دقیق‌تر از قبلْ مورد بازرسى مأموران الهى و فرشتگان قرار مى‌گیرد، كوچك‌ترین نشانه‌اى از فساد و خرابى در آن تشخیص داده نمى‌شود و در همه مراحل نمره قبولى دریافت مى‌دارد. اما هنگامى كه این عمل در نهایت به پیشگاه الهى عرضه مى‌شود، خداى تعالى مى‌فرماید آن را براى غیر من انجام داده است، لعنت من بر او باد!(1)

به هر حال روایات فراوانى از این دست داریم كه مى‌ترسم نقل آنها موجب یأس شود. باز هم تأكید مى‌كنم كه اگر انسان دقت و وسواس كافى به خرج ندهد، بیم آن مى‌رود كه گرفتار «ریا» گردد.

 

ریــا

بیان كردیم كه گرچه هر عملى را مى‌توان براى رضاى خدا انجام داد و رنگ عبادت به آن داد، ولى اعمالى وجود دارد كه حتماً باید به قصد قربت و امتثال


1. بحار الانوار، ج 70، باب 54، روایت 20، ص 247.

امر الهى انجام شود و اگر به این نیت، انجام نگردد، نه‌تنها ثوابى ندارد، كه موجب عذاب نیز مى‌شود. در این اعمال، كه همان عبادت به معناى خاص آن است، نیت شرط درستىِ عمل است و از این رو در صورت صحیح نبودن نیت، آن عمل باطل مى‌شود. گرچه بحث ما در خصوص نماز بود، اما اشاره كردیم عبادت‌هاى دیگرى هم غیر از نماز وجود دارد كه آنها نیز متقوّم به نیت است و اگر به نیت «ریا» انجام گیرد، باطل مى‌شود. البته در مورد برخى عبادات مثل «خمس» و «زكات» بحث‌هایى بین فقها وجود دارد كه اگر كسى در آنها قصد قربت نداشته باشد، آیا حتى تكلیف مالى هم از او ساقط نمى‌شود، یا تكلیف مالى ساقط مى‌گردد، ولى به سبب ریایى كه انجام داده گناهكار به شمار مى‌آید، و یا این‌كه ریا در «خمس» و «زكات» نه باطل‌كننده است و نه گناه، بلكه فقط باعث مى‌شود فرد از این كار خود ثوابى نبرد؟ اینها بحث‌هایى تخصصى است مربوط به فقها و مراجع، و از مورد بحث ما خارج است.

كارهایى را كه به صورت عبادت انجام مى‌شود و قصد قربت در آنها لحاظ گردیده، مى‌توان به دو دسته كلى تقسیم كرد: یك دسته آنهایى هستند كه ماهیت و عنوان اصلى‌شان چیزى جز عرض بندگى به پیشگاه خداوند نیست و هیچ وجه دیگرى در آنها لحاظ نشده است‌؛ مثل نماز، روزه و حج. دسته دوم اعمالى هستند كه قصد و غرض اصلى در آنها عرض بندگى به پیشگاه خداوند نیست، ولى در عین حال قصد قربت در آنها شرط شده است‌؛ مثلا غرض اصلى در تشریع زكات، كمك به نیازمندان و سایر مصرف‌هایى است كه براى زكات تعیین گردیده، ولى قصد قربت هم در انجام آن لحاظ شده است. حضرت امام(قدس سره)، رهبر كبیر انقلاب، از این افعال به «افعال قُربى» تعبیر مى‌كردند.

 

در این‌گونه موارد كه ماهیت كار، عرض بندگى به پیشگاه خدا است، عمل باید خالص به قصد قربت انجام گیرد و هیچ قصد و نیت دیگرى در آن دخیل نباشد. اگر كسى كه نماز مى‌خواند، هم براى امتثال امر الهى باشد و هم براى «ریا» و این‌كه مردم از او تعریف كنند، نه‌تنها نماز باطل است و ثوابى ندارد، بلكه گناه هم كرده است. اما مواردى مثل انفاق كه ماهیت عمل، عرض بندگى نیست، اگر به قصد قربت انجام نشود، ظاهراً اثرش فقط در این حد است كه آن عمل نفعى برایش نخواهد داشت، ولى عذاب و عقابى هم در پى ندارد‌؛ مثلا در انفاق، مثل این است كه پولش را به دریا ریخته باشد.(1) مفید و مؤثر بودن این‌گونه اعمال به این است كه با قصد قربت انجام شوند‌؛ یعنى قصد قربت، مقوّم عمل است و بدون آن، اصلا عمل شكل نمى‌گیرد تا بخواهد اثر داشته باشد. به تعبیر قرآن باید «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ»(2) و «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الاَْعْلى»(3) باشد.

به هر حال، اگر بخواهیم كارى به صورت «عبادت» واقع شود، حتماً باید با نیت خالص و به قصد قربت انجام گیرد. براى تكمیل بحث، به چند روایت اشاره مى‌كنیم.

در حدیثى قدسى این‌گونه آمده است: اَنَا خَیْرُ شَریك فَمَنْ عَمِلَ لی وَلِغَیْری فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَیْری.(4)

كسانى كه در كارى مشاركت مى‌كنند هر كدام سهمى معیّن از سود و درآمد


1. البته این عمل هم از آن جهت كه اسراف است، گناه و كیفر دارد، ولى به خاطر انفاق نكردن كیفر نمى‌بیند. (غیاثى كرمانى)

2. انعام (6)، 52.

3. لیل (92)، 20.

4. بحار الانوار، ج 72، باب 116، روایت 32، ص 299.

حاصل از آن مى‌برند. خداى تعالى مى‌فرماید من بهترین شریك هستم‌؛ چراكه از تمامى سهم خود هرچه هم زیاد باشد صرف نظر مى‌كنم و آن را به شریكم مى‌دهم. اگر شما نمازى خواندید كه 99 درصد آن براى من و فقط یك درصدش براى مردم بود، من از 99 درصد سهم خود صرف نظر مى‌كنم و آن را به مردم مى‌دهم تا همه نماز شما از آنِ مردم باشد! هر عبادتى كه اندك سهمى براى غیر خدا در آن باشد، به همین سرنوشت دچار مى‌شود و خداوند

همه آن را رد خواهد كرد. رد كردن هم گاه فقط به این است كه عمل باطل است و ثوابى ندارد، زمانى نیز بالاتر است و افزون بر آن، عذاب را نیز در پى دارد.(1)

 

نشانه‌هاى اخلاص و ریا

براى تشخیص این‌كه در انجام عملى، نیت انسان خالص بوده یا نه، راه‌هاى مختلف و نشانه‌هایى هست كه اگر انسان در آنها دقت كند، كاملا براى خودش معلوم مى‌شود كه آیا نیتش خالص بوده یا خیر.

اگر كسى مثلا بیمارستانى ساخته، باید ببیند اگر به جاى اسم او، اسم دیگرى را بر سر در بیمارستان بنویسند، برایش اهمیت دارد و ناراحت مى‌شود یا نه؟ اگر كار براى خدا باشد، نباید براى او هیچ تفاوتى داشته باشد كه اسم او را بنویسند یا ننویسند‌؛ اگر مى‌بیند تفاوت دارد، نشانه آن است كه عملش خالص نبوده است. گاه ریایى بودن عمل حتى بر خود انسان مخفى است و خودش هم خیال مى‌كند عملش خالص است، در حالى كه در واقع این‌گونه


1. باید توجه داشت كه نیت هم چیزى نیست كه یك‌باره درست شود، بلكه نیاز به مقدماتى دارد. این‌طور نیست كه انسان هر كارى را هر وقت به هر نیّتى كه بخواهد، بتواند انجام دهد. براى نیت خالص داشتن، انسان باید از قبل، مقدماتى را فراهم كرده باشد‌؛ مقدماتى از قبیل معرفت، ایمان و توجه.

نیست. یكى از كارهاى عالمان اخلاق این است كه بكوشند فرد را به انگیزه‌هاى مخفى و ناپیدایى كه در عمل هست و خود انسان هم متوجه نیست، توجه دهند. به عنوان مثال: اگر انسان نمازى را در مسجد و در حضور دیگران خواند، ببیند اگر دیگران هم نبودند و خود تنها در مسجد بود، همین‌طور نماز مى‌خواند؟ اگر پاسخ منفى است، بداند كه ریا در نماز او راه پیدا كرده است. اگر تاریك بود و دیگران نمى‌توانستند حالت ایستادن و چهره و سایر حركات او را در حین نماز ببینند، آیا همین‌گونه كه الآن چراغ روشن است و دیگران حركات او را مى‌بینند رفتار مى‌كرد؟ اگر پاسخ منفى است، نشانه ریایى بودن عمل است. اگر همیشه در جایى معیّن از مسجد نماز مى‌خوانده، آیا اگر روزى نتواند در آن مكان مشخص نماز بخواند ناراحت نمى‌شود؟ اگر ناراحت مى‌شود، نشانه این است كه عمل خالص نیست، بلكه «كجا» بودن عمل هم در كار او تأثیر دارد!

یا اگر مثلا كسى امام جماعت است و در نماز اشتباهى كرد و دید در اثر این اشتباه خجالت كشیده و عرق شرم بر پیشانى‌اش نشسته، علامت آن است كه حضور و عدم حضور مردم برایش مهم است. اگر مردم نبودند، از اشتباهش خجالت نمى‌كشید، ولى حالا كه مردم هستند خجالت مى‌كشد و این مرتبه‌اى از مراتب ریا است.

یا اگر انسان هر روز با دوستش به مسجد مى‌رفته، ولى امروز دوستش كار دارد و نمى‌آید و او هم چون دوستش نمى‌آید امروز به مسجد نرود، معلوم مى‌شود روزهاى قبل هم قصدش خالص نبوده، بلكه آمدن دوستش نیز دخالت داشته است.

در خصوص همین مسأله مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى(رضی الله عنه) در كتاب اسرار الصلوة این قضیه را نقل كرده‌اند كه:

 

یكى از بزرگان سال‌ها در نماز جماعت یكى از علماى بزرگ شركت مى‌كرد و همیشه در صف اول در جایى خاص مى‌ایستاد. یك روز هنگامى به نماز رسید كه صف اول پر شده بود و دیگر در آن صف و در آن مكان خاص، جایى براى او نبود. به ناچار در جایى دیگر ایستاد. در حین نماز احساس كرد از این‌كه در این صف و در این مكان نماز مى‌خواند خجالت مى‌كشد‌؛ چراكه مردم همیشه او را در صف اول مى‌دیدند و امروز، مثلا در صف دوم مى‌بینند. از این رو مى‌دید كه پیش خودش خجالت مى‌كشد!

مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى نقل كرده كه بعد از این قضیه، آن مرد بزرگ سى سال نمازش را اعاده كرد و گفته بود تا امروز نمى‌دانستم نمازم را به این قصد خوانده‌ام كه مردم مرا در صف اول ببینند! امروز دیدم از ایستادن در صف دوم خجالت مى‌كشم، فهمیدم كه نیتم خالص نبوده و غیر خدا هم در آن دخیل بوده است. اگر خالص براى خدا بود، نباید صف اول و دوم هیچ تفاوتى براى من داشته باشد. خداى صف دوم، همان خداى صف اول است و هیچ فرقى نمى‌كند!

باز مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى در اسرار الصلوة قضیه دیگرى را به این صورت نقل كرده‌اند كه:

شخصى در ایام محرم، كه مجالس عزادارى متعدد بر‌پا مى‌شود، همیشه مایل بود كه در مجلسى خاص شركت كند. یك روز به خودش آمد كه گویا آن مجلس خاص برایش اهمیت پیدا كرده است. با خودش فكر كرد اگر من براى گریه بر امام حسین(علیه السلام) و اقامه عزاى سیدالشهدا(علیه السلام) به روضه مى‌روم، روضه‌ها از این جهت با هم تفاوت ندارند‌؛ پس چرا من همیشه مایلم به آن مجلس خاص بروم. مدت‌ها فكر كرد تا بالاخره با زحمت متوجه شد كه آن

مجلس چه خصوصیتى برایش دارد كه موجب مى‌شود آن را ترجیح دهد. پس از آن، بنا گذاشت جاهایى روضه برود كه هیچ خصوصیتى برایش نداشته باشد.

 

ریاى ناپیدا

اگر عبادت خالص باشد، آن‌چنان ارزشمند مى‌شود كه گاه حتى فرشتگان نیز نمى‌توانند قیمت آن را تعیین كنند و فقط خود خداى تعالى مى‌تواند آن را ارزش‌گذارى نماید. اما اگر نیت عمل خالص نباشد، مانند جنس بدلى خواهد بود كه ارزشى ندارد، یا مانند غذاى مسموم مى‌شود كه نه‌تنها ارزشى ندارد، كه كشنده و مضر نیز هست. از نظر احكام اسلامى، اگر در ظرفى بسیار بزرگ از شربت یا غذایى مایع، به اندازه سر سوزنى خون بیفتد، تمام آن شربت و غذا نجس مى‌شود و باید با همه زحمت‌هایى كه براى آن كشیده و پول‌هایى كه هزینه شده، آن را به دور ریخت. گاه اعمال عبادى انسان نیز همین‌طور است. ممكن است عبادتى را با هزار زحمت و مشقت انجام دهیم، اما چون به اندازه بسیار كمى قصد غیر الهى و غیر خدایى در آن داشته‌ایم، تمام آن عمل را از بین برده باشیم. بر اساس روایات، خداى تعالى به فرشتگان مى‌فرماید چنین عملى را به صورت صاحبش بزنید!(1)

از این رو، باید افزون بر این‌كه به ظاهر عبادت توجه مى‌كنیم كه مسایل شرعى آن رعایت شود و به درستى انجام گیرد، باید به «نیت» خود نیز توجه داشته باشیم تا نكند خداى ناكرده پس از سال‌ها عبادت، بفهمیم قصدمان خالص نبوده و یك عمر عبادتمان هیچ ثمرى برایمان ندارد.

روایتى، هم در كتاب‌هاى شیعه و هم در كتاب‌هاى اهل سنّت نقل شده كه


1. ر. ك: فلاح السائل، ص 121.

در آن پس از آن‌كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) «ریا» را نوعى «شرك» مى‌دانند، مى‌فرمایند:

اِنَّ الشِّرْكَ اَخْفى مِنْ دَبیبِ النَّمْلِ عَلى صَفاة سَوْداءَ فِی لَیْلَة ظَلْماءَ‌؛(1)همانا شرك مخفى‌تر است از حركت مورچه‌اى بر سنگى صاف و سیاه در دل شبى تاریك.

مورچه، حشره‌اى بسیار كوچك است و دست و پاى بلندى هم ندارد. سنگ هم صاف است. بنابراین، حركت مورچه بر سنگ صاف، هیچ اصطكاك و سر و صداى محسوسى ایجاد نمى‌كند كه انسان متوجه آن شود. از این رو، اگر این حركت در شب تاریك انجام شود، آن‌چنان ناپیدا و نامحسوس است كه انسان هیچ راهى براى پى بردن به آن ندارد و این حركت كاملا از او مخفى خواهد ماند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى‌فرماید نفوذ شرك در دل انسان از این حركت، مخفى‌تر و ناپیداتر است. از این رو، ریا هم كه نوعى شرك است، مى‌تواند این‌چنین ناپیدا و نامحسوس باشد. شاید این آیه نیز اشاره به همین‌گونه شرك داشته باشد:

وَ ما یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‌؛(2)

و بیشترشان به خدا ایمان نمى‌آورند، جز این‌كه [چیزى را با او] شریك مى‌گیرند.

البته شرك، مصداق‌ها و مرتبه‌هاى گوناگونى دارد و انسان باید از خداى تعالى بخواهد و خود نیز بكوشد عبادت‌هایش به دور از هرگونه شرك و ریا و انگیزه غیر خدایى انجام شود.

در برخى عبادت‌ها، تشخیص ریا از غیر ریا آسان‌تر است و نشانه‌هاى


1. وسائل الشیعة، ج 16، باب 36، روایت 21501، ص 254.

2. یوسف (12)، 106.

آشكارترى وجود دارد. تبلیغ كردن و منبر رفتن كه كار ما طلبه‌هاست، از شمار این موارد است. شكى نیست كه هدایت و ارشاد مردم و ترویج دین خدا و بیان احكام و معارف اسلام، از بزرگ‌ترین عبادت‌هاست. در روایتى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) خطاب به امیر‌مؤمنان على(علیه السلام) چنین آمده است:

لأَنْ یَهْدِیَ اللهُ بِكَ رَجُلا واحِداً خَیْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ‌؛(1)

اگر خدا یك نفر را به دست تو هدایت كند، برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى‌تابد.

بنابراین، هدایت مردم فضیلتى وصف‌ناشدنى و ثوابى بالاتر از حد تصور دارد. اما همین كارى كه این همه ثواب دارد، اگر براى خدا نباشد، ارزشى نخواهد داشت. این ثواب‌ها به كسى مربوط است كه تبلیغ و سخنرانى را فقط و فقط براى جلب خشنودى خداوند انجام دهد. اما از كجا بفهمیم كه این كار براى خدا بوده یا نه؟ یك راه آن این است كه ببینیم اگر مبلّغ و واعظ دیگرى هم این سخنرانى را كرده و باعث هدایت یك نفر گردیده بود، آیا واقعاً همین‌قدر خوشحال مى‌شدیم یا الآن چون این كار به دست ما انجام شده راضى و خوشحال هستیم؟ اگر فقط هدایت انسان‌ها هدف بوده، نباید بین این دو حالت تفاوتى وجود داشته باشد. یا اگر شما بیمارستانى را بنا كنید و مردم در آن مداوا شوند و به بیماران نیازمند كمك شود، ثواب آن به شما خواهد رسید، گرچه نام شخص دیگرى را روى آن بیمارستان گذاشته باشند. از این رو، اگر واقعاً هدف، جلب رضایت الهى باشد، بدون اسم هم به دست مى‌آید، ولى اما اگر كسى اصرار دارد كه حتماً باید اسم خودش روى بیمارستان باشد، تردیدى نباید كرد كه در نیت خود اخلاص ندارد.

 


1. بحار الانوار، ج 32، باب 12، روایت 394، ص 448.

البته رسیدن به چنین مراتبى از اخلاص، كار آسانى نیست و به تلاش و زحمت زیادى نیاز دارد، اما این كارى است كه ارزش این زحمت را دارد، چون تفاوت عمل خالص با عمل غیر خالص، از زمین تا آسمان است.

 

حكایتى درباره ریا و اخلاص

حكایتى را درباره علامه مجلسى نقل مى‌كنند كه نمى‌دانم تا چه حد درست است، ولى به هر حال، پیام این داستان واقعیت دارد، گرچه به این شكل هم اتفاق نیفتاده باشد. نقل مى‌كنند پس از رحلت مرحوم علامه مجلسى، ایشان را در خواب دیدند و پرسیدند چه چیزى موجب نجات شما شد و از بین این همه خدمت‌هایى كه انجام داده‌اید و كتاب‌هایى كه نوشته‌اید و تدریس‌هایى كه داشته‌اید، كدام براى شما نافع‌تر بود؟ ایشان فرمودند: هیچ‌كدام از كارهایى كه انجام دادم آن اثرى را كه انتظار داشتم به همراه نیاورد و هنگام حساب، هر كدام نقص و ایرادى داشت. پرسیدند پس چه چیزى دست شما را گرفت؟ فرمود: روزى از كوچه‌اى رد مى‌شدم و سیبى در دستم بود. در این حال زنى هم (كه گویا یهودى بوده) در حالى كه بچه‌اى در بغل داشت از آن‌جا عبور مى‌كرد. كودك نگاهش به سیبى كه در دست من بود افتاد و من از حركات او فهمیدم تلاش دارد سیب را از دست من بگیرد. مادرش كه متوجه شد، او را منع كرد و دستش را كشید. من براى شاد كردن آن كودك، جلو رفتم و آن سیب را به او دادم. در این دنیا به من گفتند كار صد در صد خالص تو همین یك كار بود كه هیچ شائبه‌اى از تملق سلطان، شهرت و فضل علمى خود را به رخ دیگران كشیدن و... نداشت! آن سیب را فقط براى رضاى خدا دادم تا دل آن كودك شاد شود.

 

به هر حال آنچه در پیشگاه خدا اهمیت دارد، خلوص و پاكى است. خدا دوست دارد بندگانش در هنگام معامله، بى‌غل و غش باشند. خدا فقط كارى را قبول مى‌كند كه صد در صد براى او باشد‌؛ وگرنه مى‌فرماید من شریك خوبى هستم و همه سهم خود را به آن كسى مى‌دهم كه او را هم با من در كارتان شریك كرده‌اید!(1) او به حجم كار و بزرگى و كوچكى ظاهر آن نگاه نمى‌كند‌؛ آنچه براى خدا مهم است، نیتى است كه در پشت آن عمل وجود دارد. روح عمل، نیت است. ما باید معرفت و محبت خود را به خدا به حدى برسانیم كه از آن، خود به خود پاكى و خلوص برخیزد. نباید دلخوش باشیم كه خدا را عبادت كرده و از گناه دورى مى‌نماییم‌؛ چراكه شاید در این عبادت و پرهیز از گناه، غیر خدا را مد نظر داشته باشیم و مثلا مى‌خواهیم مردم از ما تعریف كنند، یا به زهد و تقوا مشهور شویم و یا...! اگر كار براى خدا نباشد، حساب آن هم با همان كسانى است كه كار را براى آنها انجام داده‌ایم.

 


1. بحار الانوار، ج 72، باب 116، روایت 32، ص 299.