اثر محبت آتشین بنده نسبت به خدا این است كه همانند هر عاشق دیگر، در هر فرصتی به دنبال بهانهای برای ذكر محبوبش میگردد. با پیدا شدن محبت خدا در درون انسان، دلش از آنِ خدا میشود و دائماً میخواهد از خدا و نعمتهای خدا بگوید. بیکار باشد، یا مشغول انجام کار، توجهاش به خداست. در حال بیكاری خدا را شکر میکند که فراغتی برای مناجات با خدا یافته است. همانگونه كه حضرت موسی بن جعفر سلاماللهعلیه در آن زندان تاریك كه روز و شب تشخیص داده نمیشد، سر به سجده میگذاشت و خدا را شکر میکرد و عرض میكرد: خدایا! از تو جای خلوتی خواستم که در آن تمام توجهام معطوف به تو باشد، و بتوانم با تو مناجات کنم. تو را سپاس كه چنین جایی را برایم فراهم كردی.
امیرالمؤمنین علیه السلام دو قافله را معرفی میفرماید: یک دسته کسانی که میدانند کجا میروند و هدفی دارند. میدانند دنیا مسیری است که باید آن را طی کنند و زود به هدف برسند. یک دسته نیز کسانی که متحیرند و نمیدانند باید به کدام طرف بروند. یک دسته میدانند کجا میروند و از دنیا استفاده میکنند و به سعادت میرسند. اما یک دسته نمیدانند؛ این است که با آن بازی میکنند و به آن سرگرمند. اینها در حیرت فرو میروند و در آخر بدبخت میشوند.
اکنون شما خودتان را بیازمایید که آیا از این که به آخرت نزدیک میشوید، خوشحال هستید یا نه؟ آیا چیزی که شما را به آن عالم نزدیک میکند، را میپسندید؟ آیا شهادت که شما را به آن مقام نزدیک میکند و باعث میشود زودتر به آن برسید، دوست میدارید یا نه؟! اگر جزو دسته اول باشید، اینها را دوست میدارید؛ زیرا مطلوبتان آنجاست و از محدودیتهای اینجا خسته شدهاید. اما اگر هر قدمی که برمیدارید و از عمرتان کاسته و به آخرت نزدیک میشوید، ناراحت میشوید، جزو دسته دوم هستید. این نشانه این است که شما اهل سعادت هستید یا اهل شقاوت.
در کلمات قصار امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است: كَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَ كَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ؛ در گذشته من دوستی خداپسند داشتم که مزایایی داشت. ازجمله صفات برجسته او، میفرماید: این شخص در نظر من مرد بزرگی بود؛ زیرا دنیا در نظرش کوچک بود و اهمیتی به دنیا و لذتهای دنیا نمیداد. این باعث میشد که من او را آدم بزرگی ببینم. وَكَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ؛ از آنجا که دنیا در نظرش کوچک بود، تحت سلطنت شکم نبود
درسهای اخلاق ماه مبارک رمضان 1439، جلسه یازدهم
دنیا و آخرت دو بخش از زندگی انسان است که با هم ارتباط دارند. اینجا باید کاشت، آن جا باید درو کرد و برداشت. اگر کسی اینجا نکارد، در آخرت محصولی نخواهد داشت. بنابراین رابطه بین این دو حیات، رابطه مقدمه و ذی المقدمه، ابزار و کار، و رابطه کار و پاداش است. اگر اینجا کاری انجام نگیرد، پاداشی نخواهد بود. اگر کسی دغدغهاش را صرف اینجا کند، و کاری نکند که برای آن جا مفید باشد، چیزی جز آتش در انتظار او نیست؛ أُوْلَـئِكَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ. اگر کمابیش بین این دو جمع کرده باشد، راهی برای نجاتش پیدا میشود؛ ولی در عین حال کسانی میتوانند در هر دو حیات خوشبخت باشند، همانگونه که میتوانند در هر دو بدبخت باشند.
درسهای اخلاق ماه مبارک رمضان 1439، جلسه دهم
گاهی ترک کاری که کاملا متساوی الطرفین و مباح است، به عنوان ثانوی استحباب پیدا میکند، چرا که جلوی کار مهمتری را میگیرد. نقل میکنند که شیخ فرموده بود: ما همیشه، حتی در حالی که هیچ گناه و مکروهی هم انجام نمیدهیم، در حال خسرانیم؛ مگر زمانیکه مشغول عبادتی هستیم. برای اینکه در همین حالی که مشغول یک کار مباح هستیم که هیچ اشکال و مذمتی نیز ندارد، این کار جای یک عبادت را گرفته است و میتوان به جای آن یک سوره قرآن خواند، دو رکعت نماز به جا آورد، یا مطالعه کرد.
موقعیت اجتماعی اشخاص باعث میشود که عنوان ثانوی برای آنها پیدا شود، و به لحاظ آن عنوان، شخص تکلیف سختتری داشته باشد. مثال ابتدایی آن همسران پیغمبر بودند که خداوند خطاب به آنها فرمود: شما با سایرین فرق دارید؛ مثال نهایی آن هم امیرالمؤمنین است که خودش میفرماید: من میخواهم زندگیام در شمار فقیرترین شما باشد. بین این دو نیز مراتبی است، و کسانی که نوعی وساطتی در این مراحل دارند، متوجه باشند که گاهی شرایط زندگی، پست و موقعیت اجتماعیشان اقتضا میکند طوری رفتار کنند که در زندگی مادی بر دیگران برتری نداشته باشند.
مرحوم آیتاللهالعظمی بهجترضواناللهعلیه یک شب بعد از اینکه نمازشان تمام شد، فرمودند: اگر سلاطین عالم میدانستند که در نماز چه لذتی وجود دارد، دست از سلطنت میکشیدند و به عبادت رو میآوردند! این سخن نشانه این بود که ایشان خود چنین لذتی را برده بود.
اگر شخص از روز اول که به دبیرستان و دانشگاه میرفت این نیت را داشت که چون میبینم این علم مورد نیاز نظام اسلامی است، و اگر ما بخواهیم در مقابل دشمنان استقلال علمی، نظامی و اقتصادی داشته باشیم، باید این تکنولوژی را داشته باشیم، و برایش زحمت کشید و برای رسیدن به آن هدف قدم به قدم پیش رفت، از همان ابتدا تا روز آخر برایش ثواب مینویسند. افزون بر این تا این تکنولوژی مورد استفاده جامعه اسلامی است برایش ثواب نوشته میشود. خداوند میفرماید: نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ؛
معرفت و محبت اسباب ایجابی تحقق ایمان هستند، اما التزام به لوازم آن، یک شرط سلبی هم دارد. ما در کارها و زندگیمان همیشه با عوامل سلبی سروکار داریم. ... برای اینکه پدیدهای تحقق پیدا کند، افزون بر وجود شرطهای ایجابی، باید موانع و شرطهای سلبی آن نیز نباشند. ما باید افزون بر داشتن معرفت و محبت، از هوای نفس مخالف با آن محبت، خالی باشیم، و اگر هوای نفسی داشته باشیم که چیز دیگری را برای ما زیباتر و لذتبخشتر جلوه دهد، دنبال آن میرویم.
اسلام به معنای تسلیم مطلق است و مقام بالایی است که حضرت ابراهیم آن را از خداوند درخواست کرده است. إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ؛ دین حقیقی اسلام است. این اسلام به معنای تسلیم اوامر خدا بودن است. البته این معنا مراتبی دارد و مرتبهای از آن که در آیات مذکور آمده است، مرتبه کامل اسلام است