صوت و فیلم

صوت:
9
فیلم:
4

فهرست مطالب

جلسه سیزدهم؛ دنیاشناسی از نگاه امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام

تاریخ: 
چهارشنبه, 9 خرداد, 1397

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1397/03/09، مطابق با چهاردهم رمضان 1439 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

موانع التزام به ایمان

 (13)

دنیاشناسی از نگاه امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام

اشاره

در جلسه گذشته گفتیم که در نهج البلاغه درباره دنیا بیانات گوناگونی مطرح شده است که همه آموزنده و قابل توجه است. بخشی از آن‌ها تشبیهاتی است که درباره خود دنیا یا درباره اهل دنیاست که نمونه‌هایی از آن را خواندیم. هم‌چنین بخشی از نامه امیرالمؤمنین به فرزندشان امام حسن‌علیهماالسلام که درباره همین موضوع دنیا و تشبیه اهل دنیا بود را قرائت کردم.[1] حضرت در آن بخش، کسانی که در دنیا زندگی می‌کنند را به دو دسته متمایز تقسیم کرده بودند؛ یک دسته کسانی‌که حقیقت دنیا را شناخته و آگاهی خبیرانه نسبت به دنیا دارند، و یک عده کسانی که توجه ندارند که دنیا مقدمه‌ و ابزاری برای تکامل و آخرت است و خود دنیا را مورد توجه و علاقه قرار دادند. به تعبیر ساده‌تر، کسانی که دنیا را برای آخرت می‌خواهند یا کسانی که دنیا را برای خودش می‌خواهند و فریب دنیا را خورده‌اند.

فریب دنیاپرستان را نخور!

امیرالمؤمنین به دنبال این اوصاف که برای اهل دنیا ذکر فرمودند، خطاب به امام حسن می‌فرماید: وَإِیَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ  أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا؛ مواظب باش علاقه‌ای که مردم به دنیا دارند، و این‌که خودشان را وقف دنیا کرده‌اند و برای آن سر و دست می‌شکنند، تو را فریب ندهد. مراقب باش تو این‌گونه نشوی! این‌که می‌بینی اهل دنیا این‌گونه به دنیا چسبیده‌اند و تمام زندگی‌شان را وقف آن می‌کنند، تو را فریب ندهد و  بگویی همه مردم دارند این طور می‌کنند، لابد درست می‌فهمند و خوب است من هم از آن‌ها تبعیت کنم! سپس به بیان ویژگی‌های دنیاپرستان می‌پردازد و تشبیهاتی به کار می‌برد که بسیار زننده است، اما برای این که حقیقت را درست روشن کند و مردم را از غفلت نجات بدهد و متوجه‌شان بکند که چقدر در معرض اشتباه هستند، گاهی لازم است تعبیرات تند و زننده نیز به کار برد. وَتَكَالُبِهِمْ  عَلَیْهَا؛ تکالب از ماده کلب، و به معنای حالت سگ‌ها در هنگامی‌ است که با هم دعوا می‌کنند و به جان هم می‌افتند. حضرت می‌فرماید: این‌که می‌بینی اهل دنیا این طور هستند و برای دنیا این طور مثل سگ با هم دعوا می‌کنند، تو را فریب ندهد که این‌‌گونه باشی. فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا وَنَعَتْ هِیَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِیهَا؛ هم خدا دنیا و اهل دنیا را معرفی کرده، و هم خود دنیا خودش را معرفی کرده است، و جا ندارد که فریبش را بخوری.

ددمنشی دنیاپرستان

خداوند با آیاتی که درباره دنیاست، دنیا را معرفی کرده است،‌ مثل آنجا که می‌فرماید: فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ[2]. اما خود دنیا نیز خودش را معرفی کرده است. فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِیَةٌ وَ‌سِبَاعٌ ضَارِیَةٌ یَهِرّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ؛ این دنیاپرستان سگ‌های عوعوکننده و حیواناتی وحشی‌ هستند که به جان هم می‌افتند و همدیگر را می‌درند. یَهِرّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ؛ وقتی دو سگ با هم دعوا می‌کنند، گاهی دندان‌هایشان را به هم نشان می‌دهند و آن‌ها را با خشم به هم فشار می‌دهند. در عربی در این حالت می‌گویند: یهرُّ. در فارسی می‌گوییم: چنگ و دندان به هم نشان می‌دهند. می‌فرماید: اهل دنیا این‌گونه هستند؛ همیشه با هم دعوا دارند و چنگ و دندان به هم نشان می‌دهند. وَ یَأْكُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا وَ یَقْهَرُ كَبِیرُهَا صَغِیرَهَا، نعَمٌ مُعَقَّلَةٌ  وَأُخْرَى مُهْمَلَةٌ؛ مثل حیوانات، دست و پای برخی را بسته‌اند و برخی را نیز رها کرده‌اند تا هر جا بخواهند بتوانند بروند.

سرگردانی و پوچ‌گرایی دنیاپرستان

قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا؛ درست است  که این‌ها آدمیزاد هستند، اما عقل‌هایشان را از دست داده‌اند و آثار خردوزی و تعقل در رفتارشان دیده نمی‌شود. وَرَكِبَتْ مَجْهُولَهَا؛ سوار بر مرکبی شده‌اند که راهی را در پیش ندارد، آن مرکب هم جایی را بلد نیست. همین طور سوار مرکب شده‌اند و این مرکب هم بدون مقصد به این طرف و آن طرف می‌رود؛ یعنی مرتکب کارهایی شدند که معلوم نیست نتیجه‌اش چیست و به کجا می‌انجامد. ‌سُرُوحُ‏ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ؛ وقتی از دور به آن‌ها نگاه کنی، می‌بینی که  مثل کاروانی هستند که بارهایی از آفت و بلا را حمل می‌کنند. خودشان نمی‌دانند کجا می‌روند، بارشان هم مرض، آفت و بلاست. این‌ها در بیابانی که حرکت در آن سخت است و وقتی انسان قدم برمی‌دارد، پایش در ریگ فرو می‌رود، دل خوش کرده‌اند که داریم باری را به منزل می‌رسانیم! لَیْسَ لَهَا رَاعٍ یُقِیمُهَا وَلَا مُسِیمٌ‏ یُسِیمُهَا؛ چوپان یا ساربانی نیست که این‌ها را راهنمایی کند و راه را به آن‌ها نشان دهد و علفی به آن‌ها دهد، یا به مرغزاری برساند که در آن بچرند.

کوردلی دنیاپرستان

سَلَكَتْ بِهِمُ الدُّنْیَا طَرِیقَ الْعَمَى؛ دنیا این نقش را بازی کرده و راهی را پیش پای آن‌ها قرار داده است که نتیجه آن کوری است و هیچ نتیجه‌ای ندارد. وَأَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى؛ در این مسیر علامت و چراغ‌های هدایت وجود دارد و نشان می‌دهد که باید از کدام طرف بروند، اما دنیا آن‌ها را چنان مشغول‌شان کرده است که اصلا توجهی به آن‌ها نمی‌کنند و آن‌ها را نمی‌بینند. در گذشته در مسیر حرکت قافله‌ها مناره‌هایی درست می‌کردند و آتشی در آن روشن می‌کردند. این آتش‌‌ها از دور سوسو می‌زد و راه را به مسافران نشان می‌داد. حضرت می‌فرماید: در دنیا چنین چراغ‌هایی هست و سوسو می‌زند، اما علاقه‌ به دنیا چشمان‌ اهل دنیا را کور کرده است و این‌ها این چراغ‌ها را نمی‌بینند تا مسیر را بیابند و به آن طرف حرکت کنند. فَتَاهُوا فِی حَیْرَتِهَا وَغَرِقُوا فِی نِعْمَتِهَا؛ در راه سرگردان هستند و نمی‌دانند از کدام طرف باید بروند و هنگامی‌که به نعمتی می‌رسند، آن‌چنان غرق استفاده از این نعمت می‌شوند که همه چیز دیگر یادشان می‌رود.

در پایان نیز حضرت تیر آخر را می‌زند و می‌گوید: این دنیاپرستان دنیا را پروردگار خودشان حساب کردند؛[3] وَاتَّخَذُوهَا رَبّاً فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَلَعِبُوا بِهَا؛ بت‌سازان و بت‌پرستان خود می‌دانند که این بت‌ها اسباب بازی است و کاری از آن‌ها نمی‌آید. گاهی هم با بت‌شان بازی می‌کنند. در تاریخ آمده است که برخی بت‌شان را از خرما درست می‌کردند و وقتی خیلی گرسنه‌ می‌شدند، خدای خودشان را می‌خوردند! اهل دنیا نیز دنیا را به‌گونه‌ای برای خودشان معبود اتخاذ کرده‌اند که هم دنیا با آن‌ها بازی می‌کند و هم این‌ها با دنیا بازی می‌کنند. وَنَسُوا مَا وَرَاءَهَا رُوَیْداً؛[4] مشغول بازی با این دنیا شدند و بعد از دنیا را فراموش کردند. آخرت اصلا به ذهن‌شان هم نمی‌آید و درباره‌اش فکر هم نمی‌کنند.

این‌ فرازها دنباله فرمایش امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام بود که در نامه‌ای که برای امام حسن‌علیه‌السلام مرقوم فرمودند، آمده‌ است. در روایات از چند جهت اهل دنیا به قافله‌ای که در حال حرکت است، تشبیه شده‌اند. در این نامه نیز حضرت دو قافله را معرفی کرده بودند که یک دسته کسانی بودند که می‌دانند کجا می‌روند و هدفی دارند. می‌دانند دنیا مسیری است که باید آن را طی کنند و زود به هدف برسند. یک دسته نیز کسانی‌ هستند که متحیرند و نمی‌دانند باید به کدام طرف بروند. یک دسته می‌دانند کجا می‌روند و از دنیا استفاده می‌کنند و به سعادت می‌رسند. اما یک دسته نمی‌دانند؛ این است که با آن بازی می‌کنند و به آن سرگرمند. این‌ها در حیرت فرو می‌روند و در آخر بدبخت می‌شوند.

خوابگردها

در روایت دیگری حضرت از لحاظ دیگری  اهل دنیا را به کاروان تشبیه کرده است. می‌فرماید: أَهْلُ الدُّنْیَا كَرَكْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَهُمْ نِیَام؛[5] اهل دنیا قافله‌ای هستند که آن‌ها را در مسیری حرکت داده‌اند، اما وقتی این‌ها را حرکت داده‌اند، خواب بوده‌اند و نفهمیده‌اند که اصلا آن‌ها را به کجا می‌خواهند ببرند. مثل این‌که از بستر خواب بلندشان کرده و به سمتی حرکت‌شان داده‌اند و این‌ها نمی‌دانند به کجا می‌روند. این است که توجه به هدف ندارند و برای خودشان هدفی انتخاب نکرده‌اند. در عالم خواب سوار شترشان کرده‌اند و وقتی چشم باز می‌کنند، می‌بینند وسط بیابانی هستند. نمی‌دانند به کجا می‌روند و چه خواهد شد؟ فقط به فکر این هستند که گرسنه‌اند چه بخورند و با کدام اسباب‌بازی‌ بازی کنند.

یکی از چیزهایی که ما باید از این روایات بیاموزیم این است که کمی خودمان را مقایسه کنیم و ببینیم ما مصداق کدام طرف هستیم. آیا جزو کسانی هستیم که حقیقت دنیا را شناخته‌اند یا این طور نیست؟  این‌جا که می‌فرماید: اهل دنیا قافله‌ای هستند که در خواب آن‌ها را حرکت داده‌اند، بیندیشیم آیا ما این طور نیستیم؟! آیا ما واقعا می‌دانیم برای چه زندگی می‌کنیم، کجا می‌خواهیم برویم و هدف چیست؟!

عمر کوتاه دنیا

در تعبیر دیگری امیرالمؤمنین مردم دنیا را به قافله‌ای تشبیه می‌فرماید که پس از خستگی حرکت، در جایی منزل کرده‌اند تا مقداری استراحت کنند و غذایی بخورند، اما هنوز قرار نگرفته‌اند که مدیر کاروان دستور حرکت می‌دهد. وَإِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا كَرَكْبٍ بَیْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا؛ اهل دنیا مثل کاروانی می‌مانند که هنوز استراحت نکرده‌ و قراری نگرفته‌اند، صاحب کاروان فرمان حرکت می‌دهد. اصلا نفهمیدند که چه شد! هنوز انسان یک تجربه کامل از یک زندگی ندارد، اما به او می‌گویند وقت شما تمام شد. تشریف ببرید! حتی فرصت استراحت نیز پیدا نمی‌کنند. این تشبیه در صدد بیان ناچیزی عمر دنیا در مقایسه با آخرت است؛ این‌که صاحب کاروان اصلا فرصت توقف نمی‌دهد تا در آن آرام بگیریم و ببینیم چه خبر است. البته زندگی ما در این‌جا این طور نیست که مثلا چند دقیقه هم به ما فرصت‌ ندهند، ولی مقیاس‌ها تفاوت می‌کند. مقیاسی که این‌جا را با آن مثال می‌زنند، صد سال است. مقیاس ما در زندگی‌ روز، ساعت و گاهی دقیقه و ثانیه و کمتر از آن‌ است. با این مقیاس اگر چند روز در جایی توقف کنیم، می‌گوییم توقفی کردیم و در این‌جا اقامت گزیده‌ایم، اما در مقیاس دیگری همه این صدسال را یک روز حساب می‌کنند و هنوز ما به این‌جا نرسیده‌ایم تا کسب و کار و راه درآمدی پیدا کنیم، باغی درست کنیم که درخت‌هایش میوه بدهد، تازه نهال‌هایش را غرس کرده‌ایم  و هنوز میوه نداده است، اما ندا می‌دهند که باید تشریف ببرید و وقت شما تمام شده است.

این‌ها تشبیهاتی است که امیرالمؤمنین درباره دنیا کرده‌اند. عجیب این است که حضرت در سه تشبیه دنیا را به یک کاروان تشبیه می‌کند، اما وجه شبه در هر کدام با دیگری تفاوت می‌کند. در تشبیه آخر وجه شبه سرعت حرکت و خروج از دنیاست؛ یعنی عمر دنیا چقدر کوتاه است. تشبیه‌ دیگر برای بیان این مطلب بود که مردم دو دسته هستند؛ کسانی که می‌دانند کجا می‌روند و چگونه باید از دنیا بهره ببرند و کسانی‌که گمراه هستند.

ظرفیت کم دنیا نسبت به ثواب و عقاب

الدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ دنیا فریب می‌دهد، ضرر می‌زند و می‌گذرد. ابتدا انسان را گول می‌زند، سپس به او ضرر می‌رساند و بعد هم رهایش می‌کند و می‌رود. لَمْ یَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِیَائِهِ؛ این فراز از مطالب بکری است که در عبارت‌های دیگری که درباره دنیا و مقایسه آن با آخرت آمده است، نیامده و ما هم به عقل‌مان نرسیده است. می‌فرماید: خدا دنیا را برای ثواب دوستانش نمی‌پسندد؛ یعنی راضی نمی‌شود که ثواب بندگان شایسته‌‌اش را در این دنیا بدهد. وَلَاعِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛[6] این دنیا آن‌قدر برای خدا بی‌ارزش است که دشمنانش را در همین‌جا عقاب نمی‌کند، بلکه مؤاخذه‌های اصلی برای آن عالم است. البته گاهی گوشه‌‌ای از آن  را در دنیا نشان می‌دهد، تا تنبیهی برای انسان باشد؛ وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.[7] این همه بلاهایی که می‌بینید، قطره‌ای از دریای عذاب آخرت است. خدا در این دنیا یک ذره‌اش را نشان می‌دهد تا شما انسان‌ها ببینید عذاب یعنی چه، وگرنه خداوند حساب را این‌جا پاک نمی‌کند. الیوم عمل ولاحساب؛ این‌جا حساب نیست. این عذاب هم یک گوشمالی است تا حواس‌تان جمع باشد. اصل مواخذه و عقوبت‌ها برای آخرت است. این‌جا اصلا ظرفیت تمام عقوبت‌ها و مؤاخذه‌ها را ندارد، همان‌طور که ظرف ثواب هم نیست. لَمْ یَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِیَائِهِ وَلَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ خدا به این رضایت ندارد که دنیا جای عقاب دشمنانش باشد. این دنیا ظرفیتش را ندارد. اگر کسی یک نفر را از روی ظلم به شهادت برساند، نهایت کاری که درباره‌اش می‌کنند این است که قصاصش می‌کنند و او را می‌کشند. کسی که صد نفر را کشته چگونه قصاص کنند؟ کسی که با یک بمب هزاران نفر را به قتل برساند، چه طور عقاب کنند؟ باید عالمی باشد که ظرفیت هزار زندگی؛ بلکه میلیون‌ها زندگی دنیا را داشته باشد. این‌جا فقط جای امتحان است؛ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.[8]

ماهیت دنیا؛ خوب یا بد؟!

در ادبیات ‌ما اشعار بسیاری در مذمت دنیا سروده شده است که انصافا هم از نظر لفظ و هم از نظر ترکیبات و هم از نظر معنا بسیار زیباست. بسیاری از روایات نیز به این مطلب پرداخته است که به نمونه‌های مختصری از آن اشاره کردیم. اما برخی افراد از این مذمت‌هایی که درباره دنیا می‌شود، سوءبرداشت می‌کنند و خیال می‌کنند اصلا ماهیت زندگی دنیا، ماهیت بدی است. وقتی ما بیماری و سلامتی را با هم می‌سنجیم، می‌گوییم طبیعت بیماری بد است و طبیعت سلامتی خوب است.  هم‌چنین وقتی دنیا و آخرت را با هم مقایسه می‌کنیم، گاهی خیال می‌کنیم که اصلا طبیعت دنیا بد و شر است و طبیعت آخرت چون ضد دنیاست، خوب است. از این‌رو برخی در مذمت دنیا به ماه، خورشید، زمین، آسمان و فلک بد می‌گویند و بدی‌ها را به خود دنیا (یعنی موجود عینی خارجی) نسبت می‌دهند. در جلسات گذشته گفتیم که این بدی‌ها برای تعلق ما به دنیا و دل بستن ما به دنیاست؛ وگرنه خود دنیا مخلوق خدا و بسیار خوب است. این گرایش از قدیم‌الایام در بین مردم بوده است و برخی وقتی با سختی‌ها و مشکلاتی در دنیا روبه‌رو می‌شدند، به دنیا و متعلقات آن فحش می‌دادند. هم‌چنین برخی به بهانه مذمت دنیا در آیات و روایات و کلمات بزرگان، به دنیا بد می‌گفتند. امیر مؤمنان در دو فراز از نهج‌البلاغه این گرایش را نقد فرموده‌اند که در این جلسه به یکی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

دنیا؛ نصیحت‌گری صادق

از آداب خطبه‌های نماز عید و نماز جمعه این است که باید در آن بخشی از قرآن و یا چند آیه از قرآن تلاوت شود. حضرت در یکی از خطبه‌ها این آیه را خواندند: یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ.[9] سپس ذیل این آیه فرمودند: حَقّاً أَقُولُ مَا الدُّنْیَا غَرَّتْكَ. معنای‌ آیه این است که ای انسان چه چیزی تو را مغرور کرده و فریب داده است که خدا را فراموش می‌کنی و قدرش را نمی‌شناسی؟! حضرت می‌گویند: من می‌خواهم این پرسش را پاسخ دهم؛ دنیا تو را فریب نداده است، بلکه تو خود فریب دنیا را خورده‌ای. دنیا خود به تو گفت: فریب مرا نخور، بنابراین همه تقصیرها گردن خودت است. تویی که به تقصیر خودت فریب دنیا را خوردی.

وَلَقَدْ كَاشَفَتْكَ الْعِظَاتِ وَآذَنَتْكَ عَلَى سَوَاءٍ وَلَهِیَ بِمَا تَعِدُكَ مِنْ نُزُولِ الْبَلَاءِ بِجِسْمِكَ وَالنَّقْصِ فِی قُوَّتِكَ أَصْدَقُ وَأَوْفَى مِنْ أَنْ تَكْذِبَكَ؛ خود دنیا دائما به تو می‌گوید که فریب مرا نخور! جوان بودی و نشاط و قوت داشتی، حالا پیر شدی. ببین دنیا این است! حواست جمع باشد! جوان قوی، پیر ضعیف و ناتوان می‌شود و بعد هم می‌میرد. دنیا به تو می‌گوید؛ می‌گوید من این هستم و این سخنان را با صداقت و راستی و صمیمت به تو می‌گوید. جنازه‌هایی که بلند می‌کنند و پشت سر آن‌ها لااله‌الاالله می‌گویی، به تو چه می‌گویند؟ زندگی دنیا این است و دنیا تقصیری ندارد. تو خودت فریبش را خورده‌ای. وَلَرُبَّ نَاصِحٍ لَهَا عِنْدَكَ مُتَّهَمٌ وَصَادِقٍ مِنْ خَبَرِهَا مُكَذَّبٌ؛ افراد بسیاری هستند که انسان را نصحیت می‌کنند، اما انسان صداقت‌شان را باور نمی‌کند. آن‌ها صمیمانه نصیحت می‌کنند و خیر انسان را می‌خواهند، اما انسان خوشش نمی‌آید و سخنشان را گوش نمی‌دهد و باور نمی‌کند.

وَلَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِی الدِّیَارِ الْخَاوِیَةِ وَالرُّبُوعِ الْخَالِیَةِ لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْكِیرِكَ وَبَلَاغِ مَوْعِظَتِكَ بِمَحَلَّةِ الشَّفِیقِ عَلَیْكَ وَالشَّحِیحِ بِكَ؛ اگر درست به حرف‌هایش گوش بدهی و از موعظه‌هایش بهره بگیری، می‌بینی که نه تنها تو را فریب نمی‌دهد، بلکه بهترین نصیحت‌گویی است که تو را راهنمایی می‌کند و مواظب است که تو فریب نخوری و سقوط نکنی. وَلَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِهَا دَاراً وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْهَا مَحَلًّا؛ دنیا خانه خوبی است، اما برای کسی که آن را خانه نشمارد. نصیحت‌گوی خوبی است برای کسی که قصد اقامت در آن نکند. تو خودت هستی که خودت را فریب می‌دهی. روزی خواهد آمد  که کسانی به وسیله همین دنیا سعادتمند می‌شوند؛ وَإِنَّ السُّعَدَاءَ بِالدُّنْیَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْیَوْمَ؛[10] آن‌ها کسانی هستند که نصیحت دنیا را گوش کردند و از دنیا فرار کردند. اگر این دنیا و این نصحیت‌هایش نبود و خودش را به شما معرفی نکرده بود، چه بسا شما قدر عمرتان را نمی‌دانستید و به این سعادت نمی‌رسیدید.


[1]. این نامه، نامه‌ای است که امیرمؤمنان بعد از بازگشت از جنگ صفین، برای امام حسن نوشتند که بسیار آموزنده است و شاید حدود 25سال پیش در همین محفل شریف آن را بحث کردیم و سپس با عنوان «پند جاوید» چاپ شد.

[2]. لقمان، 33.

[3]. تعبیری دیگر است از این آیه قرآن که می‌فرماید: هوای نفسش را معبود خودش قرار داده است؛  اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (فرقان، 43).

[4]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص400.

[5]. ‏همان، ص479.

[6]. همان، ص548.

[7]. سجده، 21.

[8].  ملک، 2.

[9]. انفطار، 6.

[10].  نهج البلاغه(للصبحی صالح)، ص345.