بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1397/03/05، مطابق با دهم رمضان 1439 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت
(9)
در جلسه گذشته گفتیم که یکی از روشهای قرآن کریم برای تشویق توجه به آخرت و بیاعتنایی به دنیا، این است که نعمتها و زندگی دنیا را به طور کلی، و بهخصوص در مقام مقایسه با آخرت تحقیر میکند و سبک میشمارد. برخی از نمونههای این آیات را جلسه گذشته خواندیم، امشب نیز به برخی دیگر از این آیات میپردازیم. شب گذشته آیه بیستم از سوره حدید را خواندیم که دنیا را با آخرت مقایسه میکند؛ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ... ابتدا امور دنیوی را تا آخر میشمارد، سپس میفرماید که در آخرت دو بخش متمایز است؛ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ؛ در بین آیه نیز مثالی میزند و میفرماید: زندگی دنیا مثل آب بارانی است که بیاید و گیاهی بروید و بعد خشک شود.
نظیر این تشبیه را در دو جای دیگر از قرآن نیز داریم؛ یکی آیه 24 از سوره یونس است که میفرماید: إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا یَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ؛ داستان زندگی دنیا مثل آبی است که از آسمان نازل میکنیم. وقتی این آب روی زمین میریزد، با گیاهها در هم میآمیزد و گیاهان آن را به درون خودشان میکشند و رشد و نمو میکنند. مِمَّا یَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ؛ همینجا اشارهای تحقیرآمیز دارد که این گیاهی که از زمین میروید، چیزی است که هم انسان میخورد هم حیوانات. این گیاهان در اثر نزول باران به وجود میآید و کمکم رشد میکند و زمین سبز و خرم میشود و زیور خودش را به خود میگیرد. وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَآ؛ صاحبان و کسانی که با این زمین سر و کار دارند، خیال میکنند سرزمین زیبای خرمی در اختیارشان هست و تا هر وقت بخواهند از آن استفاده میکنند، أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلاً أَوْ نَهَارًا؛ دستور و فرمان ما شب یا روز به این زمین میرسد، فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ؛ کاملا درو میشود، آنچنان که اگر کسی نگاه کند، اصلا فکر نمیکند که دیروز در اینجا زمین سبزی بوده است؛ گویا اصلا چنین جایگاهی وجود نداشته است. كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛ ما این مطالب را بیان میکنیم، مثل میزنیم و توضیح میدهیم، تا شما بیاندیشید، ببینید آیا میارزد که همه همتتان را صرف دنیا و لذتهای دنیا کنید؛ چیزی که با یک باد، همهاش نابود میشود؟ آیا این با نعمتی که هیچگاه از بین نمیرود، قابل مقایسه است؟!
در آیه 45 از سوره کهف نیز نظیر همین مثال آمده است. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا؛ این مثل را درباره زندگی دنیا برای مردم بزن! كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ؛ آبی از آسمان فرستادیم، با گیاهان زمین درآمیخت و رشد کرد. بعد هم به صورت خار و خاشاکی درآمد که بادها آن را به این طرف و آن طرف پراکنده میکنند.
این آیات بیاناتی است که به صورت موعظه بیان شده است؛ یعنی به مخاطب توجه میدهد که شما خودتان باید فکر کنید و تصمیم بگیرید! ببینید این کار میارزد و این کاری که میکنید درست است یا درست نیست؛ امر و نهی جدی در آن نیست.
در تحقیر دیگری نسبت به دنیا، قرآن کریم بیانی دارد که باز ما کمتر به آن توجه میکنیم. میفرماید در دنیا به این کافرانی نگاه نکنید که از لذتها و زیورهای دنیا بهرهمند هستند؛ حکمتی در کار است که ما کافر و مؤمن را در بهرهمندی از نعمتهای دنیا از هم جدا نمیکنیم؛ ولی مطلبی بالاتر به شما بگوییم: اگر این راز نبود و ما این حکمت را لحاظ نمیکردیم، تمام نعمتهای دنیا را به کفار میدادیم! یعنی آن قدر نعمتهای دنیا بیارزش است که به کفاری که دشمنان ما و مستحق هر گونه بیاعتنایی هستند، همه نعمتهای دنیا را می دادیم؛ وَلَوْلَا أَن یَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ.[1] اگر این مصلحتی که در وحدت رویه نسبت به مومنان و کفار است، نبود،به کافران آن چنان نعمت فراوان میدادیم که نمیدانستند با آن چه کار کنند و سقف خانههایشان را نیز از نقره میساختند، بالابرهایی برایشان قرار میدادیم تا بر ساختمانهایشان مسلط بشوند. همچنین انواع زینتها را به آنها میدادیم که خانههایشان را با طلا و جواهرات زینت کنند. این دنیا این قدر بیاهمیت است.
وَإِن كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا؛[2] اینها کالای بیارزش دنیاست، ولی مصلحت این است که مؤمن و کافر هر دو باید در معرض امتحان قرار گیرند، و این مصلحت اقتضا میکند که شرایطی باشد که گاهی مؤمن ثروتمند شود و گاهی کافر، گاهی مریض باشند، گاهی سالم. باید این امور مختلف در این عالم پیش بیاید، تا مردم به گونههای مختلف امتحان دهند.
همانگونه که ملاحظه میکنید لحن این آیات تحقیر دنیاست و امر و نهی چندانی در آن نیست، اما دستهای دیگر از آیات، این مسئله را خیلی تشدید میکند و مثلا عاقبت آن را عذابهای دردناک ابدی معرفی میکند. اینگونه از آیات درباره کسانی به کار میرود که بین دنیا و آخرت، دنیا را انتخاب کردهاند؛ کسانیکه گفتهاند ما از آخرت چشم میپوشیم و کاری به آن نداریم؛ آخرت برای مقدسها و پیرزنها و پیرمردهاست، ولی ما اهل علم و تکنولوژی هستیم و هر روز صنعتی ایجاد میکنیم؛ ما همینها را میخواهیم، به هر قیمتی باشد. به عنوان مثال در سوره یونس میفرماید: إَنَّ الَّذِینَ لاَیَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا ... أُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ؛[3] کسانی که هیچ امیدی به آخرت ندارند و میگویند آخرتی در کار نیست و به همین زندگی دنیا دل بستهاند، عاقبتشان آتش است.
کفر؛ عاقبت بهانهجویی در مقابل دستورات الهی
آیه بعد مربوط به مؤمنانی است که در ظاهر ایمان آوردهاند. ذکر این نکته لازم است که در قرآن عبارت «یا ایها الذین آمنوا» به عنوان لقبی برای امت اسلامی به کار میرود؛ کسانیکه مسلمان شدهاند و گفتهاند: ما مسلمانیم و پیغمبر را قبول داریم. شاهد این مطلب نیز این است که در آیه 36 از سوره نساء میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ. اگر ایمان مخاطبان این عبارت، پذیرفته شده و صحیح بود، دیگر معنا نداشت که دوباره به آنها بگوید، ایمان بیاورید. این الذین آمنوا مثل یک لقب است و میخواهد بگوید مخاطب من شمایید، مشرکان نیستند، ولی در بین همین افراد، کسانی هستند که در دل ایمان ندارند.
بخشی از آنها کسانی هستند که وقتی تکلیف سختی میآمد، بهانه در میآوردند و از زیر بار درمیرفتند. میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِیلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ؛[4] چرا وقتی میگوییم به جهاد بروید، به زمین میچسبید و تکان نمیخورید؟ چرا برای حرکت به سوی جهاد اظهار علاقهای نمیکنید؟ گاهی بهانه میآوردند و مثلا میگفتند: ایام گرماست و اگر اکنون به جنگ برویم، شکست میخوریم. میفرماید: قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا؛[5] شما میگویید گرم است و جهاد نمیروید؛ آتش جهنمی که در آن میسوزید، گرمتر است یا این گرما؟! خداوند تهدید میکند که این وضع، شما را به کفر میکشاند. اگر اینگونه باشید که وقتی تکلیف سنگینی برایتان میآید، بخواهید از زیر بارش در بروید، بدانید این روش شما را به کفر میکشاند. اینکه نمیخواهید به تکلیفی که موافق میلتان نیست، عمل کنید، به معنای این است که بعضی از دستورات را قبول میکنید و بعضی از آنها را قبول نمیکنید.
در آیات دیگر درباره چنین کسانیکه احکام خدا را به دو دسته تقسیم میکنند و آنچه موافق میلشان است، قبول میکنند، ولی آنچه موافق میلشان نیست، یا جامعه نمیپسندد و به خاطر آن دچار مشکلات و استهزاء دیگران میشوند، نمیپذیرند، میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ...یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ... * أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا؛[6] اینها در ظاهر مؤمناند؛ نماز میخوانند، مسایلی هم که خیلی زحمت ندارد، قبول میکنند و انجام میدهند، اما جای احکام سخت که میرسد که باید برای آنها فداکاری و گذشت کنند، شانه خالی میکنند. اینها در واقع کافرند؛ زیرا به لازمه ایمان که تسلیم در برابر همه احکام است، ملتزم نیستند. امروز زبان حال برخی همین است؛ میگویند: ما همه دین را قبول داریم، حتی نماز شب هم میخوانیم، اما حجاب را قبول نداریم؛ این حکمی ارتجاعی است. استدلال هم میکنند که ضررهایی برای جامعه دارد! قرآن درباره چنین کسانی میگوید: أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا؛ تاکید میکند که حتما و حقا اینها کافرند.
أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ؛ در مقام انتخاب بین دنیا و آخرت، راضی شدید که دنیا را داشته باشید و آخرت را رها کنید. فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ* إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَیْئًا؛[7] اگر نمیخواهید که زیر بار تکلیف بروید و بهانه میآورید، بدانید! در همین دنیا به عذاب سختی مبتلا خواهید شد، و خداوند کسان دیگری را به جای شما خواهد آورد که از این وظیفه استقبال کنند. شما با این مخالفتی که با پیغمبر اکرم میکنید، ضرری به او نمیزنید و خداوند او را یاری میکند.
در این آیات نکتههای بسیار مهمی وجود دارد که بهخصوص برای امروز ما خیلی باید مورد توجه قرار بگیرد و از آن درس بگیریم. اولا اینکه وقتی ما گفتیم مؤمنیم، نماز خواندیم، عمامهای بر سر گذاشتیم و ریشی و تسبیحی به دست گرفتیم، دلیل آن نیست که مؤمن هستیم. خداوند میگوید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ؛ باید ایمان واقعی داشته باشید و هر دستوری که میدهیم اطاعت کنید. اینکه بهانه میآورید که امروز هوا گرم است، سرد است، محصولمان رسیده باید درو کنیم، و... پذیرفته نیست. اگر ایمان واقعی دارید باید به هر دستوری که خدا داده است، عمل کنید.
هر کدام از ما باید خودمان را بسنجیم که آیا واقعا در مقابل اوامر خدا این حالت را داریم که خداوند هر چه بگوید، اطاعت کنیم؟ آیا این طور هستیم که چه به نفع ظاهریمان باشد یا به ضررمان، جامعه بپسندد یا نپسندد، و... برایمان تفاوتی نکند، یا تا آن جایی حاضریم اطاعت کنیم که مزاحمی نباشد و زحمت زیادی نداشته باشد؟
در آیه دوم از سوره ابراهیم میفرماید: وَوَیْلٌ لِّلْكَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ؛ وای بر عذابی که به کافران وعده داده است. سپس این کافران را معرفی میکند. اما نمیفرماید که آنها کسانی هستند که پیغمبران را میکشند، احکام اسلام را انکار میکنند و نماز نمیخوانند. میفرماید: الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ؛ آنها کسانی هستند که دنیا را از آخرت دوستتر میدارند؛ یعنی وقتی امر دایر میشود بین کاری که باعث آبادانی دنیایشان میشود، ولی آخرتشان را خراب میکند، یا امری که آخرتشان را آباد میکند، اما در دنیا زحمتهایی برایشان ایجاد میکند، دنیا را ترجیح میدهند. نظیر این مطلب در آیه دیگری نیز آمده است؛ وَلَـكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیَاةَ الْدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ؛[8] غضب خداوند بر کسانی است که در واقع ته دلشان ایمانی ندارند و برای مصلحت روزگار با مسلمانها خوش و بش و زندگی میکنند. خداوند عذاب بزرگی برای اینها مهیا کرده است؛ زیرا زندگی دنیا را بر آخرت را ترجیح میدهند.
در سوره نازعات نیز میفرماید: فَأَمَّا مَن طَغَى* وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا* فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى* وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى؛[9] مردم دو دسته هستند. البته این دو دسته دو نماد هستند و بین آنها مراتب بسیاری وجود دارد که بعضی به این طرف نزدیکترند و بعضی به آن طرف. معمولا دستهبندیهایی که قرآن میکند، ملاک را قلهها قرار میدهد. میفرماید: مردم دو دستهاند؛ یا اهل طغیاناند و زیر بار تکلیف و مسئولیت نمیروند. نکتهاش نیز این است که زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح می دهند. جایگاه این گروه جحیم است. اما جایگاه کسانیکه ترس از مسئولیت دارند و از اینکه خدا از آنها راضی نباشد، میترسند و به خاطر این ترسشان خودشان را از کارهای زشت باز میدارند،[10] بهشت است. ما باید ببینیم که اگر ما را مخیر کردند که در زندگی مثل فرعون یا محمدرضا شاه زندگی کنیم و در آخرت به جهنم برویم، میخواهیم اینگونه باشیم یا نه، حاضریم سختیهای زندگی را تحمل کنیم؟! این طرف گاهگاهی لازم است با فقر، بمباران، خرابی خانهها و... نیز بسازیم و مقاومت کنیم.
در آیات پانزده و شانزده سوره هود میفرماید: مَن كَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ* أُوْلَـئِكَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ؛ کسانی هستند که خواست، هدف و ایدهآلشان زندگی دنیاست. بر اساس قانونی که در این دنیا برای مؤمن و کافر داریم، کاری که میکنند نتیجهاش را در این دنیا خواهند دید و از نتیجه دنیوی کارشان کم نمیگذاریم، اما وقتی از این دنیا رفتند، غیر از آتش چیزی ندارند. این طور نیست که عذابی محدود داشته باشند. اگر تمام همّشان همین لذائذ دنیاست و به هر قیمتی تمام شود، هر ظلمی انجام میدهند تا به خواستههایشان برسند، از این عالم که رفتند غیر از آتش چیزی ندارند. لحن این آیه از لهم عذاب الیم نیز شدیدتر است.زیرا لهم عذاب الیم؛ یعنی عذابی دارند، اما ممکن است غیر از آن چیز دیگری باشد و ممکن است پس از چندی نجات پیدا کنند.[11] اما درباره کسیکه دنیا را بر آخرت ترجیح میدهد میفرماید: چیزی غیر از آتش ندارند. این عذاب برای کسی است که معشوق و تمام هم و غمش دنیاست و به چیز دیگری فکر نمیکند. چنین کسی طبعا کاری نمیکند که در آخرت به دردش بخورد.
عاقبت تبعیض در ایمان
در آیه 85 از سوره بقره خطاب به کسانیکه بعضی از احکام را قبول میکنند، اما زیر بار بعضی دیگر از احکام نمیروند، میفرماید: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؛ آیا شما در ایمانتان تبعیض قائل شدید و بعضی از چیزها را قبول و بعضی را قبول ندارید؟ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ؛ مجازات این رویکرد این است که هم در این دنیا سختی خواهید دید و هم در آخرت دچار شدیدترین عذابها میشوید. این نشانه این است که چنین کسانی هنگام مرگ کافر میشوند؛ زیرا اگر کسی با ایمان از دنیا برود، خداوند در آن عالم او را یکسره به جهنم نمیبرد. اگر کسی ایمان داشته باشد، در نهایت حتی اگر سالها در جهنم بسوزد، باز با شفاعت نجات پیدا میکند. بنابراین اگر کسی تمام عمرش باکی از انجام گناه نداشته باشد، ایمانش محفوظ نخواهد ماند.
یک دسته از آیاتی که تا کنون خواندیم، دنیا را تحقیر میکرد. دستهای دیگر از آیات میگفت: اگر کسانی رفتارهای خاصی داشته باشند، آخرتشان به کلی تباه میشود؛ اهل جهنم خواهند بود و هیچ نجاتی نخواهند داشت. لحن این آیات شدیدتر بود و ملاک این شدت نیز این بود که شما ایمانتان تبعیضی است. ایمان تجزیه شده قبول و نجاتآور نیست. در اینجا این توهم پیش میآید که خدا این عالم را این طور قرار داده است که یا انسان باید در دنیا خوش بگذراند و در آخرت به جهنم برود یا اگر میخواهد در آخرت بهشت را داشته باشد، باید اینجا سختیها را تحمل کند؟! در پاسخ باید گفت که این آیات درباره ترجیح دنیا بر آخرت است. اینگونه نیست که هر کس دارای لذتهای دنیاست و خوشی و راحتی و مقام و سلطنت دارد، اهل جهنم باشد. در جلسات گذشته نیز به سلطنت حضرت سلیمانسلاماللهعلیه اشاره کردم که از خدا خواست سلطنتی به او بدهد که بعد از او هیچ کسی نخواهد داشت. همه چیز، حتی امور طبیعی و جنیان در اختیارش بودند. براساس این توهم، چنین کسی نباید آخرتی برایش بماند، اما اینطور نیست و ایشان پیامبر معصوم خدا بودند.
آن چه باعث میشود که انسان به عذاب آخرت مبتلا شود، این است که اگر تزاحمی بین رفتاری که اثر دنیوی دارد با رفتاری که اثرش اخروی است، پیش آمد، اثر دنیوی را ترجیح بدهد. برای مثال در ارتباط بین زن و شوهر اگر عقد خوانده شود، ارتباط حلال است، اما اگر عقد خوانده نشود، هرچه آیه قرآن خوانده شود، ارتباط حلال نمیشود. با ذکر و ورد، حرامی حلال نمیشود. این دو با هم تزاحم دارند. اگر بین کار دنیایی و آخرتی تزاحم بود و شما کار دنیوی را انتخاب کردید، موجب عذاب اخرویتان میشود؛ اما اگر تزاحمی نبود، لذت دنیا حتما موجب عذاب نمیشود؛ اگرچه ممکن است ثواب اخروی کمرنگ شود و از ثواب انسان کاسته شود.
در جلسات گذشته گفتیم که از دیدگاه اسلام کار خوب نیازمند دو عنصر حسن فعلی و حسن فاعلی است. بعضی از چیزها در مقام تزاحم، حسن فعلیشان را از دست میدهند و اصلا کار غلطی میشوند؛ مثل ارتباطی که بین زن و مرد بدون عقد شرعی انجام بگیرد. این ارتباط دیگر حتی حسن فعلی هم ندارد. اگر کاری حسن فعلی داشت و انسان آن را به نیت خداپسندی انجام داد، باعث میشود که فضلیت پیدا کند؛ البته این فضیلت مراتب و درجات مختلفی دارد. گاهی تزاحم بین حسن یک فعل و قبح کار دیگر است. وقتی کاری قبح داشت، دیگر با نیت خوب نمیتوان بدی آن را جبران کرد؛ مگر اینکه عنوان ثانوی عارض آن شود و حرامی را حلال یا حتی واجب کند؛ همانند گوشت مردهای که برای نجات از مرگ باید خورد تا زنده ماند. إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ؛[12] اضطرار باعث میشود که گوشت میته حلال شود و اگر این گوشت مایه حیات انسان باشد، انسان باید آن را بخورد و اگر نخورد گناه کرده است. ولی تا زمانی که این عنوان ثانوی نیست،انتخاب کار حرام قابل توجیه نیست و این عذاب را خواهد داشت.
مطلب دیگر اینکه بیاناتی مثل این آیه که میفرمود: لیس لهم فی الاخرة الا النار درباره کسانی است که تمام عمرشان اینگونه باشند و به تعبیر علمی دنیاخواهی ملکه آنها شده باشد؛ دنیاپرستی که اصلا به فکر آخرت نیست و به ذهنش نمیآید که آخرتی هست یا نیست. اما کسانیکه گاهی فریب شیطان را میخورند، یا حالت غضب یا شهوتی برایشان غالب شده و گناهی مرتکب شدهاند، اینگونه نیستند؛ البته اقتضای عذاب دارند اما به اندازه همان عملشان. آنکه همیشه در عذاب باقی میماند و چیزی جز آتش در انتظارش نیست، کسی است که ملکهاش دنیاپرستی باشد.
و صلیالله علی محمد و آله الطاهرین.
[1]. زخرف، 32.
[2]. همان، 35.
[3]. یونس، 7-8.
[4]. توبه، 38.
[5]. توبه، 81.
[6]. نساء، 150-151.
[7]. توبه، 38-39.
[8]. نحل، 106-107.
[9]. نازعات، 37-41.
[10]. در بحثی که درباره هوای نفس داشتیم، اشاره کردم که در «نهی» در این آیه، نهی تکوینی است؛ یعنی عملا خودشان را باز میدارند؛ نه این که به نفسشان بگویند نکن.
[11]. البته این را میدانیم که کسی که وارد جهنم ابدی شد، دیگر از آن بیرون نمیآید، اما قبل از اینکه درهای جهنم بسته بشود و کارها یکسره شود، امکان نجات وجود دارد.
[12]. انعام، 119.