بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1397/03/06، مطابق با یازدهم رمضان 1439 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
(10)
در شبهای اخیر برخی از آیات شریفه قرآن را که بیانی درباره دنیا و آخرت داشت، بررسی کردیم و یک نوع دستهبندی نیز برای آنها قائل شدیم. از بعضی از این آیات چنین برداشت میشد که دنیا و آخرت قابل جمع نیستند و انسان یا باید دنیا را انتخاب کند، یا آخرت را. برای مثال در آیه 67 سوره انفال میفرماید: تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ. یا در آیه بیستم از سوره شوری میفرماید: مَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ؛ آنهایی که دنیا را میخواهند، مقداری از آن را در دنیا به آنها میدهیم، اما در آخرت بهرهای نخواهند داشت.
در جلسه گذشته توضیح مختصری دادیم که با استفاده از قرائنی که در خود آیات است و همچنین از جمع بین آیات، استفاده میشود که این آیات درباره کسانی است که همه توانشان را صرف دنیا میکنند. در این آیات خداوند دو گروه ممتاز را که در رأس هستند، معرفی میکند؛ یک دسته کسانی که تمام همّشان دنیاست، یک دسته کسانی که تمام همّشان آخرت است. یکی از مؤیدات این مطلب این است که برخی از آیات به صورت فعل مضارع استمراری است. بنابراین فی الجمله جمع بین نعمتهای دنیا و نعمت های آخرت ممکن است، و این طور نیست که اگر خدا به کسی در دنیا نعمتهای فراوانی داد، دیگر در آخرت بهرهای نداشته باشد. در این جلسه به چند نمونه از آیاتی که دلالت بر این معنا میکند، اشاره میکنیم.
درباره بعضی از پیغمبران مثل حضرت ابراهیمعلینبیناوآلهوعلیهالسلام تصریح شده است که وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ؛[1] از نظر قرآن، حضرت ابراهیم در میان پیغمبران احترام خاصی دارد. میفرماید: ما پاداش حضرت ابراهیم را در دنیا دادیم، اما او در آخرت جزو شایستگان است. مفسران، از جمله مرحوم علامه طباطباییرضواناللهعلیه فرمودهاند: یعنی شایسته دیدار خداوند متعال و در جوار پروردگار است. در این آیه تصریح شده است که حضرت ابراهیم هم در دنیا پاداش داشت و هم در آخرت. آیه 148 از سوره آل عمران نیز درباره برخی میفرماید: فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ؛ هم خیر دنیا را به آنها دادیم و هم خیر ممتاز آخرت را.
کسانی تصور میکنند که جمع بین این نعمتها میسر نیست و دستکم اگر انسان بخواهد به نعمتهای آخرت برسد، باید از نعمتها و لذتهای دنیا صرف نظر کند. این گرایش در برخی از متصوفه وجود دارد. اما قرآن به صراحت در مقابل این گرایش میفرماید: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛[2] چه کسی گفته است که زینتهای دنیا ممنوع است و نباید از آن استفاده کرد؛ خدا این نعمتها را برای بندگانش خلق کرده است. این آیه نهی روشنی از این تصور و پندار غلط است.
روزی حضرت امام باقرصلواتاللهعلیه در هوای گرم تابستان مدینه در مزرعهشان کار میکردند و عرق از صورت مبارکشان جاری بود. یکی از این اشخاص منحرف آمد و این حالت حضرت را دید، گفت: باید بروم اولاد پیغمبر را نصیحت کنم! نزد حضرت آمد، سلام کرد و گفت: آقا! اگر الان ملک الموت برسد و شما را قبض روح کند، در چه حالی خواهید بود؟ خوشتان میآید در این حال قبض روح شوید؟! حضرت فرمود: این حال یکی از بهترین حالات است؛ زیرا من برای انجام وظیفه و تأمین هزینه زندگی خانوادهام کار میکنم، و این یکی از عبادتهای بزرگ است. اگر در این حال ملکالموت مرا قبض روح میکرد، خیلی خوشحال بودم.
همچنین به ما دستور داده شده است که در دعایتان بگویید: رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً؛[3] و نفرموده است که فقط خوبی آخرت را از خدا بخواهید. بنابراین معلوم میشود که جمع بین دنیا و آخرت ممکن است.
برخی بین دنیا و آخرت اینگونه جمع میکنند که مدتی را صرف هوای نفس میکنند و به دنبال لذتهای دنیا میروند، سپس مثلا در ماه رمضان احیاء میگیرند و به توبه،استغفار و گریه میپردازند؛ آن برای دنیایشان، این هم برای آخرتشان. کسانی انواع معاملات را میکنند، به حلال و حرامش نیز خیلی مقید نیستند، بعد میگویند: چیزی هم نذر یا وقف میکنیم برای آخرتمان. این یک نوع جمع بین دنیا و آخرت است و فی الجمله نیز ممکن است. گناه کردهاند، ولی اگر توبه صادقانه کنند و به کارهای خیر بپردازند، در دنیایشان لذتشان را برده و در آخرت نیز خداوند گناهشان را میآمرزد و آنها را به جهنم نمیبرد. این یک نوع جمع است که در آن حتی لذتهایی که ناشی از گناه است، انجام میگیرد! مدتی به گناه مشغول بوده و لذایذی از دنیا برده است، اکنون نیز تصمیم ندارد که به صورت قطعی همه را رها کند.
برخی بین دنیا و آخرت اینگونه جمع میکنند که مقید هستند گناه نکنند. مقید هستند که هیچ کدام از کارهایی که انجام میدهند، حرام نباشد تا عذاب آخرت را برای خودشان فراهم نکنند. در شکل پیشین، فرد کارهایی کرده بود که مستوجب عذاب میشد، ولی بعد با توبه و کارهای دیگری آنها را جبران میکرد. این دسته کسانی هستند که مقیدند مرتکب گناه نشوند، ولی در موارد دیگر غیر از اشتغال به واجبات، به لذتهای مباح دنیا نیز میپردازند؛ خانه خوب میسازند، باغچه تهیه میکنند و وسایل راحتی برای خود و بستگانشان فراهم میکنند؛ البته توجه دارند که هیچ کدام از اینکارها حرام نباشد و رعایت همه حقوق شرعی را میکنند. به این وسیله لذتهای دنیا را میبرند، در آخرت نیز عذابی نخواهند داشت؛ بلکه خداوند به خاطر انجام واجبات و ترک محرمات به آنها ثواب هم میدهد. این هم یک نوع جمع بین دنیا و آخرت است که برای خیلی از مؤمنان میسر است.
نوع دیگری از جمع بین دنیا و آخرت وجود دارد که از دو نوع بالا بسیار بالاتر است. اگر ما این نگرش را پیدا کنیم که اصولا زندگی دنیا ابزاری برای کسب سعادت آخرت است، برای زندگی دنیا به گونهای دیگر برنامهریزی میکنیم. کسانی با این نگرش اولا مسائل شرعی و فقهشان را خوب یاد میگیرند، سپس شبانهروزشان را طوری برنامهریزی میکنند که هر کاری به عنوان یک عبادت انجام بگیرد.برخی از عبادتها را همیشه میتوانند انجام دهند. برای مثال، ذکر خدا را در هر حالی، حتی در جاهای آلوده نیز میتوان گفت؛ برخی از دعاها در بیت الخلاء مستحب است. این عبادات که مزاحم چیزی نیست و همیشه میتوان آن را انجام داد.
اعمال دیگری هم که انجام میدهند، اگرچه عنوان اولی آنها مباح است، ولی میکوشند آنها را به عنوان مقدمه آخرت و وسیله عبادت انجام دهند. برای مثال، اصل کسب حلال مباح است، اما اگر کسی آن را برای توسعه بر عیال، کمک به فقرا، حفظ عزت اسلامی، یا پیشرفت جامعه اسلامی انجام دهد، در واقع دنیا را تبدیل به آخرت کرده است. چنین کسی اصلا کار دنیایی ندارد؛ اگر فراغتی داشته باشد که با ذکر، تفکر و عبادتهای دیگر میگذراند؛ کارهای دیگرش را نیز برای خودش انجام نمیدهد و همه را برای اینکه مقدمه فعل واجبی است، یا موجب خدمت به خلق خداست و خداوند این کار را دوست دارد، انجام میدهد.
اگر انسان این نگرش را پیدا کند، اصلا دنیایی برایش نمیماند و حتی خوابش عبادت و آخرتطلبی میشود. خواب کاری نیست که انسان آن را انجام دهد، بلکه انسان چشمهایش را روی هم میگذارد و درکش از بین میرود، انگار مرده است. حتی قرآن خواب را یک نوع «توفّی» حساب میکند.[4] اما در روایت آمده است که در ماه رمضان همین خواب عبادت است؛ نومکم فیه عبادة.[5] دلیل آن هم این است که مؤمن در ماه رمضان سعی میکند به اندازهای بخوابد که برای عبادتهای خودش مفید باشد؛ بتواند روزه بگیرد، و با نشاط عبادت، قرائت قرآن و شبزندهداری کند. بعضی روز میخوابند تا شب بتوانند احیا بگیرند و به عبادتها بپردازند. در این صورت آن خوابشان مقدمهای برای تکلیف مستحب میشود، و با این نظر، خود خواب نیز امری مستحب میشود. این نوع جمع بین دنیا و آخرت، تبدیل کردن دنیا به آخرت است.
داستانی را به یاد آوردم که احتمالا آن را از مرحوم آقا حسین فاطمی شنیدهام. ایشان میفرمود: یکی از اولیای خدا در تهران با اینکه سنی از او گذشته بود، به حسب تکلیف شرعی با همسرش همبستر شد؛ در صورتی که هم پیر بود و هم حالی برای این کارها نداشت. فردای آن روز یکی از شاگردانش خدمت ایشان آمد و گفت: من دیشب خواب دیدم که فرشتگان از آسمان نازل میشدند و سطلهای آب به دستشان بود. از آنها پرسیدم: این چه آبی است و برای چه آن را میآورید؟ گفتند: این آب بهشتی است که برای غسل کردن این مرد میآوریم. آب غسلش را از بهشت آوردند! آیا چنین کاری دنیاگرایی است؟! انسان میتواند حتی حیوانیترین کارها را به عنوان عبادت انجام دهد و اگر آداب و وظایفش را رعایت کند، همین عمل، عبادت و آخرتگرایی میشود.
یکی از بهترین ایامی که روزهاش مستحب است، عید غدیر است. در روایات ثواب روزه این روز مساوی با هفتاد سال عبادت دانسته شده است. حال اگر شخصی سحر بلند شد، سحری خورد و نیت کرد که این روز را روزه بگیرد، اما صبح عید به خانه یکی از دوستانش رفت و حس کرد که این دوستش میخواهد از او پذیرایی کند. برای مثال شرینی و شربت آورده است یا ناهار آماده کرده است و دوست دارد روز عید دوستش را مهمان کند. او هم نمیگوید که من روزهام، و برای اینکه خواسته دوستش را انجام داده باشد، روزهاش را افطار میکند. در روایت آمده است که به خاطر این کار خالصی که انجام میدهد، هفتاد برابر آن روزه، به او ثواب میدهند. خود روزه عید غدیر ثواب هفتاد سال عبادت را داشت. این افطار آن ثواب را هفتاد برابر میکند! چقدر معامله با خدا آسان است! در مقابل، اگر کسی روزه واجب ماه رمضان را به قصد خودنمایی انجام دهد، روزه و عبادتش باطل میشود، و گناه نیز کرده است؛ در آخرت نیز عذابش میکنند که چرا عبادت باطل انجام دادی؟
این مسایل مربوط به همان بحث مقدماتی میشود که در جلسات گذشته به آن پرداختیم. گفتیم در ارزش اخلاقی غیر از حسن فعلی، حسن فاعلی مطرح است. با این حسن فاعلی، انسان می تواند کارهای لذیذ دنیوی را به صورت یک عبادت بزرگ انجام بدهد که فقط ثواب آخرتش منظور است.
گفتیم برخی خیال میکنند که یا باید دنیا را داشته باشند و یا آخرت را. یک قسمت از این توهم را پاسخ دادیم و گفتیم انسان میتواند بین سعادت دنیا و آخرت جمع کند. لنگه دیگر این توهم این است که اگر کسی در دنیا نعمتی نداشت، در آخرت غرق در نعمت خواهد بود. عمری را با فقر، بدبختی و گرفتاری گذرانده است، بنابراین سهمش محفوظ است و در آن عالم راحت است! اما برخی از آیات بر این نکته تصریح دارند که در بین آدمیزادها، کسانی هستند که نه دنیا دارند و نه آخرت، و خداوند در دنیا آنها را به پستی و رسوایی و در آخرت به شدیدترین عذابها مبتلا میسازد؛ حتی بعد از مرگشان تا روز قیامت مورد لعنت قرار گیرند.
قرآن چند طایفه را ذکر میکند که اینگونه هستند. در آیه یازده از سوره حج میفرماید: وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ؛ بعضی از انسانها هستند که زندگیشان یک طرفی و کارهای خوبشان با شرط است. اینها خدا را پرستش میکنند، اما در یک شرایط خاصی؛ اگر آن شرایط نباشد خدا را بنده نیستند. فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ؛ اگر این کاری که مشغول آن است، محاسنی دارد؛ مثلا امام جماعتی است که دستش را میبوسند، نزدش وجوهات را حساب میکنند و خلاصه به او احترام میگذارند، خیلی با آرامش و بدون تردید کارش را انجام میدهد. وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ؛ امااگر بنا شد که به آنها ضرر بخورد، باید فداکاری کنند، از منافعشان صرف نظر کنند، فحش بشنوند و اهانت ببینند، میگویند: نه! ما اهلش نیستیم. انگار نه انگار که اهل عبادت و خداپرست بوده است. خداوند درباره چنین افرادی میفرماید: خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛ هم دنیایش از بین رفته و هم آخرتش، این خسارتی بسیار آشکار است.
در آیه 104 از سوره کهف در تعبیری رساتر میفرماید: میخواهید به شما بگوییم ضرر چه کسی از همه بیشتر است؛ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا، الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ کسانیکه همه دغدغهشان دنیاست و عمرشان را صرف دنیا کردند، اما دلشان خوش است و خود را فریب داده و خیال میکنند خیلی کار خوبی انجام دادهاند. چه بسا به زبان هم بگویند: الحمدلله ما موفق شدیم به خلق خدا خدمت کنیم! باور کرده است که خدمت کرده، اما از اول تا آخر غیر از دنیا دنبال چیزی نبوده است. اینها زیانکارتریناند. زیرا دو ناراحتی دارند؛ یکی اینکه میبینند عمرشان تلف شده و سودی نداشتهاند، دیگر اینکه امید داشتند که اینها باعث سعادتشان شود، منتظر بودند که خدا پاداششان بدهد، اما وقتی پروندهشان باز میشود، میبینند که همه برای نفس، خودنمایی و دنیا بوده است و هیچ کدامش قبول نشده است.
وضعیت گروه دیگر حتی بدتر از گروه دوم است. خداوند درباره این گروه میگوید: بعد از مرگشان نیز لعنت برایشان ادامه دارد. مثال روشن این گروه فرعون است. خداوند بعد از بیان داستان حضرت موسی و فرعون، میفرماید: وقتی بنیاسرائیل از رود نیل گذشتند، فرعونیان را در دریا غرق کردیم؛ فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ فَانظُرْ كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ؛[6] سپس میفرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا یُنصَرُونَ* وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِینَ؛ اینها بعد از مرگشان نیز گرفتار لعنت مردم شدند؛ هم لعنت خدا و فرشتگان و هم بندگانی که ظلم اینها را در طول زورمداریشان تحمل کرده بودند. روز قیامت نیز از کسانی هستند که با قیافههای زشت و نفرتآور محشور میشوند.
در سوره بقره درباره اهل کتاب میفرماید: خداوند از آنها میثاق گرفت که مردم خودتان را نکشید، اما آنها حتی به خودشان نیز رحم نکردند، به جان هم افتادند و جنگهای داخلی راه افتاد و همدیگر را کشتند. خداوند خطاب به آنها میفرماید: شمایی که مدعی هستید که تابع پیغمبر خدا و تابع کتاب خدا هستید، مگر در کتاب خدا نیست که این کارها را نکنید، پس چرا انجام میدهید؟ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟[7]
فکر میکنید این رویکرد در این زمان هم میتواند مصداق داشته باشد؟ کسانی قرآن را میبوسند، بالای سر میگذارند، وقتی میخواهند به سفر بروند از زیر قرآن عبور میکنند، اما نسبت به بعضی از احکام صریح قرآن بیتفاوتاند. انگار نه انگار که این چیزها در قرآن است. خداوند خطاب به اهل کتاب میفرماید: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ، اما در روایت آمده است که نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِیَّاكِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَة ؛[8] این ضرب المثلی در زبان عربی و به این معناست که من با شما صحبت میکنم، اما میخواهم همسایه هم بشنود. در فارسی میگوییم: به در میزند تا دیوار بشنود! خطاب آیه به یهود است، اما منظور این است که مسلمانها عبرت بگیرند. خطاب به اهل کتاب میفرماید: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؛ یعنی مسلمانها شما بشنوید! مبادا اینگونه شوید و بعضی از آیات را قبول کنید و بعضی را قبول نکنید! فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ؛ اگر به تجزیه در ایمان قائل شدید، به شدیدترین عذابها گرفتار میشوید. وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ میخواهید خدا را فریب دهید؟! خدا از باطن شما آگاه است. أُولَـئِكَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآَخِرَةِ؛ اینها کسانی هستند که آخرتشان را به دنیا فروختند. فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ؛ هیچ تخفیفی در عذابشان داده نخواهد شد.
دنیا و آخرت دو بخش از زندگی انسان است. این دو بخش با هم ارتباط دارند. اینجا باید کاشت، آن جا باید درو کرد و برداشت. اگر کسی اینجا نکارد، در آخرت محصولی نخواهد داشت. بنابراین رابطه بین این دو حیات، رابطه مقدمه و ذی المقدمه، ابزار و کار، و رابطه کار و پاداش است. اگر اینجا کاری انجام نگیرد، پاداشی نخواهد بود. اگر کسی دغدغهاش را صرف اینجا کند، و کاری نکند که برای آن جا مفید باشد، چیزی جز آتش در انتظار او نیست؛ أُوْلَـئِكَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ.[9] اگر کمابیش بین این دو جمع کرده باشد، راهی برای نجاتش پیدا میشود؛ البته اگر آن راه را که همان توبه است، بشناسد و به آن عمل کند. ولی در عین حال کسانی میتوانند در هر دو حیات خوشبخت باشند، و هیچ دغدغه و نگرانی نسبت به آخرت نداشته باشند، همانگونه که میتوانند در هر دو بدبخت باشند.
کسانی دو بدبختی را جمع میکنند که خداوند درباره آنها میگوید: وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا؛[10] مثل آن دو برادر که داستانشان در قرآن آمده است. خداوند به یکی از آنها نعمت بسیاری داده بود. این برادر به او گفت: از این نعمتهایی که در دنیا از آنها بهرهمند هستی، برای آخرت خودت فکری بکن! جواب داد: وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا؛[11] گمان نمیکنم که قیامتی در کار باشد. فرض کنیم که بود، همانطور که اینجا این نعمتها را جمع کردم، آنجا هم جمع میکنم!
نتیجه اینکه شرط اول برای خوشبختی این است که ایمان صحیح تقویت شود. اگر ایمان انسان سست شد، میگوید: وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً؛ گمان نمیکنم که بهشت و جهنمی در کار باشد؛ آخوندها چیزهایی میگویند، اما فکر نمیکنم باشد! ولی به این گمان نمیکنم، اکتفا نکنید! یک جایی پشیمانی میآورد که دیگر راه برگشت نیست. در جایی انسان میتواند به گمان اکتفا کند، که اگر اشتباه بود، بتواند جبران کند. اما اگر اینگونه نبود و گمان من اشتباه از آب درآمد، وقتی به آن عالم رفتم، چگونه میخواهم برگردم و آن را جبران کنم؟! سعی کنیم ایمانمان را تقویت و حفظ کنیم! یکی از راههای حفظ ایمان، اجتناب از گناه است. ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ؛[12] کسانی از اول تکذیب نمیکردند و منکر خدا و قیامت نبودند، اما به گناه آلوده شدند؛ این بود که ابتدا به شک مبتلا شدند، کمکم این شک، تبدیل به ظن شد، و در آخر هم گفتند: خبری نیست!
اعاذنا الله و ایاکم، وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
[1]. عنکبوت، 27.
[2]. اعراف، 32.
[3]. بقره، 201.
[4]. اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا (زمر، 42).
[5]. الأمالی( للصدوق)، النص، ص، 93.
[6]. قصص، 40.
[7]. بقره، 85.
[8]. الكافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص631.
[9]. هود، 16.
[10]. یونس، 7.
[11]. کهف، 36.
[12]. روم، 10.